ارسالها: 12930
#291
Posted: 25 Dec 2014 02:37
جزئیات مسمومیت مرگبار معلولان یک آسایشگاه در پاکدشت
شهروند :مسمومیت در آسایشگاه معلولان پاکدشت ٣ نفر را به کام مرگ فرو برد و ٢٧ نفر دیگر را راهی بیمارستان کرد. حادثه مسمومیت ٣٠ معلول ذهنی در آسایشگاه «پدربزرگ» پاکدشت ورامین معمای پیچیدهای را پیش روی پلیس و مسئولان قرار داد. هنوز مشخص نیست چه عاملی باعث این مسمومیت شده است این درحالی است که با کارشناسان بهداشت محیط با نمونه برداری از آخرین وعده غذایی این آسایشگاه دست به رازگشایی از این حادثه زدند.
گمانهزنیهای اولیه حاکی از آن است که این مسمومیت ممکن است ناشی از آلودگی غذایی باشد که در آخرین وعده غذایی بین معلولان توزیع شده بود.
ماجرا از کجا آغاز شد؟
وقتی مردان معلول آسایشگاه پدربزرگ پاکدشت بعد از صرف غذا با مسمومیت گوارشی روبهرو شدند، هیچکس تصور نمیکرد قرار است یک حادثه مرگبار رقم بخورد. ساعت ٨:١٠ دقیقه یکشنبهشب بود که مسئولان این آسایشگاه نیروهای اورژانس را در جریان مسمومیت ٣٠ معلول این مرکز قرار دادند. چند دقیقه بعد ٨ دستگاه آمبولانس به محل حادثه اعزام شدند. مهین علیپور مسئول روابطعمومی اورژانس کشور در رابطه با این حادثه مرگبار به «شهروند» گفت: «یکشنبهشب مسئولان آسایشگاه معلولان پاکدشت خبر مسمومیت تعدادی از معلولان را به اورژانس مخابره کردند. با اعزام نیروهای امدادی به محل روستای «جیتو» پاکدشت، مشخص شد معلولان دچار مشکلات گوارشی اعم از تهوع، استفراغ و اسهال شده بودند. این درحالی بود که تا قبل از رسیدن اورژانس ٣ نفر از آنها جان سپرده و ٢٧ نفر دیگر درحال دست و پنجه نرم کردن با مرگ بودند. با کمک نیروهای اورژانس٢٧ مسموم این حادثه به بیمارستان «زعیم» پاکدشت منتقل شده و پس از عملیات سرمتراپی و دارودرمانی شده و پس از آن مرخص میشوند. اما پس از آن دوباره یک نفر از معلولان دچار علایم مسمومیت گوارشی شد که به همین خاطر به بیمارستان لقمان تهران منتقل شد. بنا بر اعلام پزشکان بیمارستان حال او بهتر است اما همچنان باید تحت مراقبتهای پزشکی باشد. اجساد قربانیان این مسمومیت نیز در اختیار پزشکی قانونی قرار گرفت. کارشناسان بهداشت محیط وزارت بهداشت نیز به آسایشگاه پاکدشت رفتند و از موادغذایی و سوپ جو باقیمانده، نمونهبرداری کرده و آن را در اختیار آزمایشگاه مورد تأیید وزارت بهداشت قرار دادهاند تا علت این حادثه مرگبار رازگشایی شود.»
ابهام در حادثه مسمومیت مرگبار
در این مرکز ١٣٠ معلول ذهنی و ایزوله نگهداری میشدند. به گفته مسئولان این آسایشگاه در روز حادثه معلولان، سوپ جو خوردند که پس از آن در ٣٠ نفر از آنها علایم مسمومیت گوارشی، دلپیچه، دلدرد و اسهال مشاهده شد.
مجتبی خالدی سخنگوی اورژانس کشور در مورد علت این مسمومیت گفت: «موضوع از دو جنبه پلیسی و بهداشتی درحال پیگیری است که ما از جنبه بهداشتی میتوانیم بگویم که غذایی که این ٣٠ نفر مصرف کردهاند نمونهبرداری و به آزمایشگاه وزارت بهداشت و پزشکی قانونی ارسال شده است تا مشخص شود که علت مرگ آنها مسموم بودن غذاها بوده یا اینکه این غذاها حاوی میکروب خاصی بوده است. »
وی با بیان اینکه نتیجه این آزمایشها ساعات پایانی روز چهارشنبه مشخص میشود، گفت: «تجربه نشان داده که معمولا علت این حوادث، رعایت نکردن نکات بهداشتی است اما با این وجود عامل مسمومیت همچنان ناشناخته است.به تیم فوریتهای پزشکی پاکدشت توصیه شده تا در صورت مراجعه مجدد بیماران از آسایشگاه، آن را با قاطعیت پیگیری و اطلاعرسانی کرده و آنان را به بیمارستان لقمان تهران ارجاع دهند. همچنین به آسایشگاه پاکدشت، تذکرات بهداشتی داده شده و یک کارشناس بهداشتی از دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی باید بر بهداشت آنجا نظارت کند. مشابه این موارد به دلیل عدم رعایت بهداشت زیاد مشاهده شده است. باید نکات بهداشتی در تهیه غذا رعایت شود. چرا که مسمومیتهای غذایی که درمان مناسبی درباره آنها صورت نگیرد، منجر به فوت خواهد شد.»
وی با اشاره به اینکه زمان صرف شام و توزیع غذا در مرکز مشخص نیست، تأکید کرد: «در این مرکز در نوبت صبح و عصر پرستار حضور دارد اما پزشک تنها در نوبت صبح و برای ویزیت بیماران به مرکز مراجعه میکند، که در زمان بروز حادثه در مرکز حضور نداشته و با تشخیص پرستار این موضوع به اورژانس اطلاع داده شده است.»
معلولان قربانی شدند
درحالیکه گمانهزنیهای اولیه علت این مسمومیت مرگبار را خوردن سوپ جو نشان میدهد، گفتنی است پرسنل آسایشگاه هم از همین غذا خورده بودند اما به دلیل نامشخصی فقط معلولان دچار این مسمومیت شدند. ٢٧ مسموم این حادثه که همگی مرد بوده و قربانیان این مسمومیت مرگبار متولد سالهای ١٣٣٦، ٣٧ و ٤٥ بودند.
رازگشایی از حادثه
پرویز زارعی مدیرکل بهزیستی شهرستانهای استان تهران درباره آخرین وضع حادثه مسمومیت غذایی ٣٠ نفر از معلولان ذهنی آسایشگاه پاکدشت گفت: «بعد از اعلام وقوع این حادثه، من به همراه برخی مسئولان بهزیستی به این آسایشگاه رفته و از نزدیک در جریان امور قرار گرفتیم. علت اصلی وقوع این حادثه هنوز برای ما هم روشن نشده است و همچنان منتظر اعلام نظر پزشکی قانونی هستیم که احتمالا تا دو روز آینده نظر کارشناسی خود را اعلام خواهند کرد.»
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#292
Posted: 25 Dec 2014 02:38
کلاهبرداری پشت پرده زندگی اعیانی
شرق: مرد کلاهبردار در نقش جوانی ثروتمند ظاهر میشد و نمایشگاهداران خودرو را به ترفندی ویژه فریب میداد. به گزارش خبرنگار ما، فردی چندی قبل با مراجعه به کلانتری قائم به ماموران اعلام کرد؛ شخصی به بهانه خرید خودرو، بنز مدلS٥٠٠ او را سرقت کرده است.
مالباخته پس از معرفی به پایگاه یکم پلیس آگاهی تهران به کارآگاهان گفت: «بنز مدل S٥٠٠ را برای فروش گذاشته بودم که جوانی تحتعنوان خریدار به نمایشگاه من واقع در خیابان ازگل آمد و حین بازدید، سوار خودرو شد و آن را سرقت کرد.» دستور توقیف خودرو و دستگیری سرنشین آن در سیستم جامع پلیس ثبت شد و ماموران گشت پلیس آگاهی بعد از مشاهده این اتومبیل در بزرگراه حقانی آن را متوقف و رانندهاش را بازداشت کردند. راننده بنز در بازجوییها گفت؛ خودرو را از یکی از دوستانش که نمایشگاه اتومبیل دارد، خریده است. پس از شناسایی فروشنده خودرو و انجام تحقیقات از وی مشخص شد او نیز خودرو را از فردی دیگر به نام «مجتبی» خریداری کرده است. صاحب نمایشگاه گفت: «مجتبی جوانی بسیار شیکپوش و آراسته بود. او خودرو بنز را به نمایشگاه آورد و از من خواست آن را به قیمتی پایینتر از قیمت واقعی بفروشم. چون قیمت مناسب بود خودم بنز را خریدم و آن را به یکی از دوستانم فروختم. در زمان خرید خودرو قرار شد مابقی مدارک شناسایی خودرو در زمان انتقال سند به من تحویل داده شود اما پس از آن، مجتبی دیگر پاسخگوی تماسهایم نبود.» کارآگاهان با توجه به اطلاعات بهدست آمده از مشخصات «مجتبی» و بهرهگیری از بانک اطلاعاتی پلیس، موفق به شناسایی این جوان ٢٩ساله شدند. پرونده مجتبی نشان میداد او در سالهای اخیر چند بار به اتهام جعل و کلاهبرداری دستگیر و روانه زندان شده بود.
کارآگاهان در ادامه مخفیگاه متهم را واقع در برجی مسکونی در تجریش شناسایی کردند و راهی آنجا شدند. تعدادی از ساکنان برج در جریان تحقیقات محلی با دیدن عکس مجتبی وی را فردی بسیار محترم معرفی کردند و گفتند؛ او همیشه با خودروهای مدل بالا از انواع مختلف «بنز»، «تویوتا»، «بیامو» و... تردد دارد و در زمینه واردات خودرو فعالیت میکند. ساکنان برج به حدی به همسایهشان اعتماد داشتند که تاکید میکردند پلیس در تحقیقات خود دچار اشتباه شده است اما کارآگاهان که اطلاعات کامل و دقیقی از فعالیتها و همچنین شیوه و شگرد متهم درخصوص جلب اعتماد افراد در اختیار داشتند، مجتبی را دستگیر و از پارکینگ او دو خودرو «بیامو» و «هیوندا توسان» کشف کردند.
ماموران بعد از بررسی مشخصات خودروها فهمیدند دستور توقیف آنها نیز در سیستم جامع پلیس آگاهی ثبت شده و صاحبان هر دو خودرو اقدام به طرح شکایت با موضوع «کلاهبرداری» کردهاند. متهم نیز در اعترافاتش عنوان کرد، این اتومبیلها را با مراجعه به دو نمایشگاه خودرو در شمال تهران و با ارایه چکهای بلامحل خریداری و در حقیقت کلاهبرداری کرده است و قصد داشت آنها را نیز مانند بنز S٥٠٠ با قیمتی پایینتر از قیمت بازار به فروش برساند. مالک خودروی بیاموی بعد از دستگیری متهم به پلیس آگاهی رفت و به کارآگاهان توضیح داد: «روزی که متهم برای خرید خودرو به نمایشگاه من آمد، سوار بنز بود. او مدعی شد؛ قصد دارد بنز را بفروشد و اتومبیل جدیدی را جایگزین کند. به همین بهانه و پس از پسندیدن بیامو چکی را به تاریخ روز به من داد. پس از تحویلگرفتن چک اصالت آن را بررسی و حتی از موجودی حساب نیز اطمینان پیدا کردم. به همین دلیل خودرو را با اطمینان به مجتبی تحویل دادم اما هنگام مراجعه به بانک در کمال تعجب متوجه شدم چک بلامحل است و هیچ موجودی در حساب وجود ندارد.»
فروشنده خودرو هیوندا نیز در اظهاراتی مشابه عنوان کرد؛ متهم به همین شیوه و شگرد اقدام به کلاهبرداری از وی کرده است.
کارآگاهان با توجه به شیوه و شگرد متهم برای سرقت خودرو و همچنین کلاهبرداری در پوشش خرید و فروش اتومبیل به بررسی پروندههای مشابه پرداختند و تعداد دیگری از مالباختگان را شناسایی کردند. متهم از این افراد نیز انواع خودروهای سواری تویوتا لندکروز (به ارزش تقریبی هر دستگاه ٧٠٠میلیونتومان) BMW مدل٢٠١٣ و بنز را خریده، سپس فروخته بود. ماموران همچنین اطلاع پیدا کردند پرونده مشابهی در دادسرای ناحیه هفت تهران در حال رسیدگی است که طی آن مالکان دو نمایشگاه خودرو دو خودرو پورشه را فروخته و بعد از آن متوجه کلاهبرداری شدهاند. این مالباختگان نیز به پلیس آگاهی دعوت شدند و به محض دیدن مجتبی او را بهعنوان کلاهبردار شناسایی کردند.
سرهنگ رحیم فرزام، رییس پایگاه یکم پلیس آگاهی تهران بزرگ با تایید این خبر گفت: «با توجه به اعتراف صریح متهم به شیوه و شگرد کلاهبرداری و شناسایی بیش از ١٠ دستگاه از انواع خودروهای مدل بالا، او با قرار قانونی و برای انجام تحقیقات تکمیلی و شناسایی دیگر جرایم ارتکابی در اختیار پایگاه یکم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفته است و از شهروندانی که با این شیوه و شگرد مورد سرقت و کلاهبرداری قرار گرفتهاند دعوت میشود برای شناسایی متهم و طرح و پیگیری شکایات خود به پایگاه یکم پلیس آگاهی تهران بزرگ واقع در بزرگراه صدر- خیابان قلندری شمالی مراجعه کنند.»
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#293
Posted: 26 Dec 2014 12:15
راز قتل خانواده ۴ نفره در دستنوشته پدر : «خودم خانوادهام را به قتل رساندهام»
«خودم خانوادهام را به قتل رساندهام».
این جملهای بود که در تکهکاغذی که در صحنه قتل 4 عضو یک خانواده بهدست آمد، نوشته شده بود. هر چند این تکه کاغذ نشان میدهد که پدر خانواده دست به این جنایت زده، اما هنوز بررسیها برای تأیید نهایی این موضوع ادامه دارد. صبح دوشنبه زن میانسالی هر چه با تلفن همراه دخترش تماس گرفت جوابی نشنید.
دخترش به همراه همسر و 2فرزندشان در شهرک اندیشه نیشابور زندگی میکردند و زن میانسال میخواست حالشان را بپرسد اما وقتی هیچکدام از آنها تلفنشان را جواب ندادند نگران شد و به سمت شهرک اندیشه به راه افتاد. دقایقی بعد زن میانسال مقابل خانه دخترش توقف کرد و زنگ در را به صدا درآورد اما باز هم کسی جوابی نداد. او نگران شد و چندین بار به در کوبید اما وقتی خبری از اعضای خانواده دخترش نشد، از همسایهها کمک خواست. یکی از همسایهها از دیوار بالا رفت و به حیاط خانه پرید اما لحظاتی بعد درحالیکه وحشت کرده بود خودش را به کوچه رساند و گفت که تمامی اعضای این خانواده کشته شدهاند. زن میانسال سراسیمه وارد خانه دخترش شد و با دیدن اجساد غرق خون آنها، ماجرا را به پلیس خبر داد.
حدود ساعت 10:35دوشنبه بود که مأموران کلانتری 13شهرستان نیشابور از قتلعام اعضای یک خانواده 4نفره در شهرک اندیشه باخبر و راهی آنجا شدند. فرمانده انتظامی نیشابور با بیان این خبر گفت: در بررسیها مشخص شد که 3نفر از اعضای این خانواده بر اثر اصابت ضربات جسمی سخت به سرشان به قتل رسیدهاند و پدر خانواده نیز بر اثر ضربات چاقو جانش را از دست داده است. سیدحسن حسینی ادامه داد: پدر و مادر این خانواده 37و 35ساله بودند که پسر و دختری 11و 8ساله داشتند.
در بررسیهای صورت گرفته در محل جرم دستنوشتهای از پدر خانواده کشف شد مبنی بر اینکه خود وی اعضای خانوادهاش را به قتل رسانده و کسی در قتل افراد خانواده نقشی نداشته است. وی با بیان اینکه قربانیان برای بررسی بیشتر در اختیار پزشکی قانونی هستند، اضافه کرد: پلیس با دقت و حساسیت در حال پیگیری موضوع است و در آیندهای نزدیک نتایج این پیگیری به اطلاع شهروندان میرسد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#294
Posted: 26 Dec 2014 12:16
اکسیر جوانی، زیبایی یک زن را گرفت
پزشک زیبایی به بهانه جوانسازی پوست، زنی را تحت درمان قرار داد و با استفاده از اسید صورتش را سوزاند و زیبایی را از او گرفت.
حالا با گذشت چندماه از این ماجرا قربانی این حادثه دچار عوارض زیادی ازجمله تورم تارهای صوتی، ریزش مژه، مشکلات روانی و... شده است و پرونده پزشک زیبایی در دادسرا در جریان است.شاکی که زنی 40ساله است ماجرا را برای خبرنگار همشهری اینطور بازگو کرد:« چندماه قبل به یک چشم پزشک در زاهدان مراجعه کرده بودم که او گفت یک متخصص پوست و زیبایی میشناسد که میتواند کاری کند چهرهام زیباتر از قبل شود.
او از این دکتر خیلی تعریف کرد و گفت دکتر پروازی است و از تهران به زاهدان میآید. وقتی مشتاق شدم تا نزد این متخصص پوست بروم مبلغی از من زیرمیزی دریافت کرد و نشانی او را داد. من هم سراغ دکتری که فکر میکردم متخصص پوست است رفتم. جلوی در مطب او تابلوی بزرگی نصب شده بود و داخل مطب پر از مدارک پزشکیاش بود. به همین دلیل به او اعتماد کردم و قرار شد طی چند جلسه عمل جوانسازی پوست روی صورتم انجام شود. »
جوانی با اسید
وی ادامه داد:« نخستین مرتبه دستیاران خانم دکتر روی صورتم کار کردند. او همه نوع وسایل پزشکی در مطبش داشت. با خودم فکر میکردم با این همه امکانات میتواند برایم معجزه کند. در جلسه دوم خود خانم دکتر سراغم آمد و بعد از ماساژ پوستم مایعی را روی صورتم ریخت که درد و سوزش همه وجودم را فرا گرفت. درحالیکه از شدت سوزش بهخودم میپیچیدم از او درباره این مایع سؤال کردم و او گفت اسید روی صورتم ریخته تا پوست صورتم جمع شود.
او گفت تا 3روز نباید صورتم را بشویم. من هم تا 3روز این شرایط را تحمل کردم تا اینکه پوست صورتم کنده شد. در این مدت اسید وارد دهان و چشمانم شده بود و هر روز در بدنم پیشروی میکرد. طوری که به تارهای صوتی و حنجره و لثه هایم آسیب زد و حتی باعث شد مژههایم دچار ریزش شود. شرایط سختی بود. درد و سوزش ناشی از اسید یک طرف، آسیبهایی که هر روز متوجه آنها میشدم از سوی دیگر عذابم میداد. هر روز اتفاق تازهای برایم میافتاد. دیگر صدایم مثل قبل نبود و وقتی تلفنی صحبت میکردم همه فکر میکردند مرد هستم. با این حال هنوز فکر میکردم همه اینها بخشی از درمان و جوانسازی پوست است تا اینکه سرانجام باورم شد که یک جای کار اشکال دارد. »
دستگیری در مطب
این زن با وجود مشکلاتی که برایش پیش آمده بود راه پر پیچ و خمی برای شکایت از پزشک زیبایی در پیش داشت. او در اینباره میگوید:«دیگر طاقت نیاوردم و به چند ارگان و نهاد پزشکی مراجعه کردم و در آنجا بود فهمیدم خانمی که به بهانه جوانسازی پوست چنین بلایی سرم آورده جراح نیست و همه حرفهایی که به من درباره زیبایی پوست صورتم گفته بود، دروغ بوده است. به همین دلیل از او شکایت کردم و پیگیر ماجرا شدم.
پس از بررسی پروندهام و با توجه به شکایتی که کرده بودم حکم جلب خانم دکتر صادر شد. با وجود اینکه حکم جلب این زن صادر شده بود اما مأموران نمیتوانستند او را دستگیر کنند. تا اینکه قرار شد یک روز من به بهانه مداوا وارد مطبش شوم و اگر او در آنجا حضور داشت مأموران را خبر کنم. » شاکی ادامه میدهد:«بالاخره یک روز من وارد مطب شدم و چند مأمور که یکی از آنها زن بود هم پشت در بسته منتظر ماندند. در آنجا خانم دکتر را دیدم و به طرف در رفتم تا راه را برای ورود مأموران باز کنم.
وقتی در باز شد مأمور زن داخل مطب آمد. خانم دکتر و دستیارانش به تصور اینکه وی مشتری است، سراغ او رفتند و میخواستند او را هم به بهانه جراحی پوست به دام بیندازند اما وی خانم دکتر را دستگیر کرد. با بررسی مدارک پزشکی آن زن مسجل شد که برخی مدارک او جعلی است و او مجوزی برای انجام عمل زیبایی نداشته است. »
بهدنبال دستگیری این زن پرونده در دادسرای عمومی و انقلاب زاهدان به جریان افتاد و قرار است بهزودی در اینباره تصمیمگیری شود.
کاش زیر بار این جراحی نمیرفتم
زن جوان درباره مداوای بخشهای آسیب دیده صورتش میگوید: «تا به حال حدود 27میلیون تومان برای مداوای صورتم هزینه کردهام اما معلوم نیست که آیا صورتم مثل قبل میشود یا نه. از این گذشته مشکلات زیادی در چشم، دهان، گلو، لثهها و... برایم بهوجود آمده است. من فقط میخواستم با این جراحی پوستم کمی جوانتر شود و نمیدانستم چنین بلاهایی سرم میآید. اگر به چندماه قبل برگردم هیچ وقت زیر بار چنین جراحی نمیروم. »
پریسا قنبری، وکیل مدافع شاکی نیز در اینباره به همشهری میگوید:« اتهام متهم در این پرونده ایراد صدمات بدنی، جرح عمدی و مداخله در امور پزشکی است. » وی میگوید: «موکلم زن فعال و تلاشگری بود اما مشکلاتی که این ماجرا برایش درست کرده باعث شده زندگی او فلج شود. او علاوه بر مشکل زیبایی برای لثهها، تارهای صوتی ، حنجره، چشم و گلویش مشکلات زیادی درست شده و زندگی عادیاش مختل شده است. هرچند مدتی از شکایت ما در دادسرا میگذرد و همه شواهد و مدارک علیه پزشک است اما دادیار پرونده منتظر نظریه پزشکی قانونی است تا کیفرخواست پرونده را صادر کند. »
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#295
Posted: 26 Dec 2014 12:18
تنبیه، دانش آموز کرجی را راهی اتاق عمل کرد
تنبیه غیرعادلانه یک دانش آموز 12 ساله از سوی معلم در یکی از مدارس ابتدایی پسرانه شهرستان فردیس، این دانش آموز را روانه اتاق عمل کرد.
پدر دانش آموز نیما عبدالله خواه پایه ششم ابتدایی یکی از مدارس شهرستان فردیس از تنبیه بدنی فرزندش توسط معلمش که حدود 10 روز پیش انجام شده بود، گلایه و خواستار رسیدگی مسوولان به این گونه رفتارهای غیر معمول معلمان با دانش آموزان شد.
پدر این دانش آموز دلیل گلایه خود و طرح مشکل پیش آمده برای فرزندش را دریافت خسارت مادی و هزینه های بیمارستاتی عمل جراحی فرزندش ندانست و دلیل آن را خطری دانست که با وجود چنین معلمانی، دانش آموزان را تهدید می کند.
'غلامرضا عبدالله خواه' در تشریح جریان این تنبیه گفت: فرزند من پشت نیمکتش نشسته بود که معلم وی بنام آقای ( ر ) با دست به پشت سر نیما می زند و صورت فرزندم از ناحیه بینی به شدت با لبه نیکمت برخورد کرده و در نتیجه بینی نیما دچار شکستی شدید می شود.
وی افزود: بنا به گفته دکتر معالج نیما، یک عمل جراحی دیگر بایستی در سن 16 سالگی بر روی بینی نیما انجام شود.
بنا به گفته پدر نیما، دلیل این تنبیه فقط صدا کردن دوستش توسط نیما بوده است.
وی اضافه کرد: معلم از این دانش آموز در خصوص نحوه شکستن بینی اش خواسته بود تا علت را برخورد با دیوار اعلام کند.
پدر نیما با ابراز گلایه از مدیر مدرسه در رسیدگی به وضعیت فرزندش ، اظهار داشت: در اثر این تنبیه، صورت و بینی فرزندم به شدت کبود شده بود که مدیر مدرسه از معلم خواست تا به صورت نیما پودر سفید کننده بزند تا کبودی مشخص نشود.
وی با اشاره به برخورد نامناسب مدیر و معلم مدرسه با این موضوع، افزود : با حضور در کلانتری محل اقدام به طرح شکایت و تشکیل پرونده دادم که مدیر مدرسه با آگاهی از این موضوع به من گفت که در صورت پس نگرفتن شکایت، فرزندم را دیگر به مدرسه راه نمی دهد.
عبدالله خواه مدعی شد که معلم فرزندش که سن کمی هم دارد، مرتب دانش آموزان را با شیلنگی که همیشه در کمد کلاسش نگهداری می کند، تنبیه بدنی می کند.
وی در عین حال اضافه کرد: در مدت 10 روز گذشته فقط یک بار معلم فرزندم با شیرینی برای عذرخواهی به منزل ما آمده است.
مدیر آموزش و پرورش ناحیه دو کرج نیز که پیش از این در جریان موضوع قرار گرفته بود، همچون مدیر و معلم مدرسه دلیل شکستگی بینی نیما را برخورد وی با دیوار اعلام کرد.
فرشته فهمیده به ایرنا گفت: هم اکنون نیروهای حراست اداره را به بیمارستان محل عمل جراحی این دانش آموز برای پیگیری موضوع و گفت و گو با والدینش فرستاده ایم و در ضمن مدیر مدرسه و معلم را نیز به اداره احضار کرده ایم .
وی افزود: از همشاگردی های نیما نیز در خصوص این جریان تحقیق می شود تا در صورت لزوم برخورد مناسبی با این معلم انجام شود و حقی از هیچ طرف ضایع نشود.
فهمیده توضیحات بیشتر در این خصوص را منوط به صحبت کردن با طرفین جریان موکول کرد.
براساس گزارش های مردمی برخی از معلمان اقدام به تنبیه دانش آموزان می کنند که توقف از گونه رفتارهای غیر اصولی و انسانی پیگیری جدی مسوولان آموزش و پرورش استان را می طلبد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#296
Posted: 27 Dec 2014 15:58
مردی که دوستش را در مراسم عروسی اشتباها کشته بود 5سال بعد دستگیر شد/اختلاف بر سر شاباش دادن
روزنامه خراسان نوشت: ساعت 22:30 نهم مهر سال ۱۳۸۸ درگیری بین مهمانان یک مجلس عروسی هنگام «شاباش داماد» در روستای نوروزآباد شهرک طرق مشهد رخ داد که در این درگیری جوان ۳۰ ساله ای بر اثر اصابت ضربه چاقو به قتل رسید و عامل جنایت نیز متواری شد. تا این که پس از گذشت ۵ سال از این حادثه، قاضی «سیدمحمد رضوی» رسیدگی به این پرونده جنایی را به عهده گرفت و پس از مطالعه دقیق پرونده و بررسی های تخصصی دستورات ویژه ای را برای دستگیری متهم فراری صادر کرد. این گزارش حاکی است: مأموران پلیس اطلاعات و امنیت عمومی خراسان رضوی نیز که در تعقیب متهم بودند موفق شدند با استفاده از شگردهای پلیسی آخرین مخفی گاه وی را در مشهد شناسایی کنند. آنان سپس با کسب دستور از قاضی شعبه ۸۰۴ دادسرای مشهد و در عملیاتی هماهنگ او را به دام انداختند. متهم به قتل ۳۱ ساله پس از اعتراف به جنایت در اختیار کارآگاهان آگاهی قرار گرفت و در حالی که حلقه های قانون بر دستانش گره خورده بود در حضور مقام قضایی به بازسازی صحنه قتل پرداخت.
او که مقابل دوربین قوه قضاییه قرار گرفته بود پس از تفهیم مواد قانونی مبنی بر این که مواظب اظهارات خود باشد و حقیقت ماجرا را بیان کند، در تشریح جزئیات جنایت خود به قاضی رضوی گفت: آن شب من و چند نفر دیگر از همراهانم به یک مجلس عروسی در شهرک طرق دعوت شده بودیم، اما هنگامی که قصد داشتیم به داماد «شاباش» بدهیم به خاطر خودنمایی و این که ابتدا چه کسی اولین شاباش را می دهد بین ما و گروه دیگری از مهمانان درگیری رخ داد. در این لحظه صاحب مجلس عروسی طرف مقابل را به داخل پذیرایی کشاند و ما هم به دلیل پایان یافتن مجلس عروسی از در حیاط خارج شدیم. متهم این پرونده جنایی در حالی که از وقوع این حادثه ابراز پشیمانی می کرد، ادامه داد: در همین هنگام یکی از دوستانم خودرواش را متوقف کرد و قصد داشت بین ما میانجی گری کند ولی من که حال طبیعی نداشتم چاقویم را بیرون کشیدم و دوباره درگیری شروع شد اما این بار به اشتباه دوست خودم را کشتم! وی با بیان این که از قبل اختلافی با مقتول نداشتم در پاسخ به سوال مقام قضایی که چاقو را از کجا برداشتی؟ گفت: من دامدارم و یک چاقو همیشه همراهم بود اما در عین حال همه اظهارات شاهدان عینی را قبول دارم.
در لحظه درگیری بین ما، مقتول قصد داشت ما را از هم جدا کند که این حادثه رخ داد. متهم به قتل در ادامه اعترافات خود افزود: پس از این جنایت به زابل گریختم و مدتی بعد قصد داشتم پس از برگزاری سالگرد آن مرحوم خودم را تسلیم کنم، اما در همان سال پدر مقتول هم فوت کرد و من از این کار منصرف شدم. سال بعد از آن هم وقتی دوباره تصمیم گرفتم با خانواده مرحوم برای «رضایت» صحبت کنم متأسفانه مادر مقتول هم فوت کرد تا این که به مشهد بازگشتم و توسط مأموران پلیس عملیات ویژه اطلاعات و امنیت عمومی خراسان رضوی دستگیر شدم.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#297
Posted: 27 Dec 2014 16:01
پیشنهاد سیاه مدرس موسیقی به زن آشنا
مدرس موسیقی وقتی دریافت شاگردش به خواستههای شیطانی او تن نمیدهد، در شبکه اجتماعی وایبر او را تهدید کرد. راز اقدامات این موسیقیدان به دنبال اعلام شکایتی از سوی زن جوان با تلاشهای پلیس فتای مازندران فاش شد.
بنابر این گزارش، چندی پیش زن جوانی در حالی که بشدت نگران بود با مراجعه به مأموران پلیس فتای مازندران با شکایتی خواستار پیگیریهای مأموران برای شناسایی و بازداشت یک مزاحم در فضای مجازی شد.
وی درباره شکایت خود ادعا کرد: مدتی است که ناشناسی با فرستادن نوشتههای عاشقانه برایم ایجاد مزاحمت میکرد تا اینکه احساس کردم کار او زندگی ام را مختل کرده است.
وی ادامه داد: مدتی سعی کردم با بیاعتنایی شرایط را طوری پیش ببرم که او از نوشتنهایش خسته شده و مرا به حال خود رها کند اما انگار او کاری جز نوشتن برای من نداشت. وقتی وضعیت را اینگونه دیدم تصمیم گرفتم جوابی به او بدهم تا او دست از نوشتن بردارد. اما انگار همه کارهایم برای منصرف کردن وی جواب عکس میداد.
بدین ترتیب موضوع را با شوهرم در میان گذاشتم و از وی کمک خواستم. او پیشنهاد داد تا با تهدید به شکایت نویسنده ناشناس را مجاب کنیم دست از مزاحمتهایش بردارد اما باز هم نتیجهای حاصل نشد و این بار او گستاختر از قبل تهدید کرد اگر به خواستهاش تن ندهم عکسهایم را از شبکه وایبر برداشته و در فضای اینترنتی منتشر خواهد کرد. زن جوان در ادامه افزود: وقتی وضعیت را اینگونه دیدم به پیشنهاد شوهرم نزد پلیس آمدم تا از آنها کمک بگیرم.
با توجه به این اظهارات و نشانیهایی که زن جوان در اختیار کارآگاهان فتای مازندران قرار داده بود آنان تجسس در فضای مجازی را برای بهدست آوردن ردی از نویسنده سمج در دستور کار قرار دادند.
مأموران در جریان بررسیهای خود رد نویسنده ناشناس را در یکی از شهرهای اطراف ساری مرکز استان مازندران بهدست آورده و محل زندگی او را به محاصره خود در آوردند.
شخصی که اقدام به اخاذی و مزاحمت از طریق شبکه اجتماعی وایبر میکرد، توسط کارآگاهان جرایم رایانهای پلیس فتای استان مازندران دستگیر شد.
سرهنگ احمدرضا رستمی رئیس پلیس فتای استان مازندران در تشریح این خبر گفت: پس از شناسایی مزاحم اینترنتی، مأموران و کارآگاهان با دستور قضایی وی را که مهدی نام دارد در یک عملیات هماهنگ در اطراف یکی از شهرهای استان دستگیر کردند.
وی در تحقیقات فنی و پلیسی ابتدا سعی میکرد خود را بیگناه جلوه داده و مسیر تحقیقات مأموران را به گمراهی بکشاند اما هنگامی که با ارائه دلایل و مستندات پلیسی و غیر قابل انکار روبهرو شد اعتراف کرد: زن جوان از مدتها پیش برای آموزش موسیقی نزد من میآمد. در جریان تدریس درس موسیقی به او علاقهمند شدم اما قادر نبودم حرف دلم را بزنم بنا بر این به فکر افتادم تا از طریق فضای مجازی و در شبکههای اجتماعی به او ابراز علاقه کنم.
ابتدا از روی شماره تلفن همراهش در شبکه وایبر برای او چندین پیام عاشقانه فرستادم اما او جوابی نداد به همین دلیل با سماجت به تلاشهای خود ادامه دادم تا اینکه او تهدید به شکایت کرد. باتوجه به شناختی که از او داشتم و از طرف دیگر به دلیل آنکه شماره تلفن همراه مورد استفاده من ایرانسل بود و نام من در هنگام خرید ثبت نشده بود گمان میکردم هرگز ردیابی نخواهم شد اما نمیدانم پلیس چگونه محل زندگیم را شناسایی و مرا دستگیر کرد.
با توجه به این اعترافات استاد موسیقی با تشکیل پرونده ای در اختیار بازپرس رسیدگی کننده به پرونده قرار گرفت و با صدور قرار قانونی روانه بازداشتگاه شد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#298
Posted: 27 Dec 2014 16:03
اسیدپاشی موتورسواران نقابدار به یک راننده وانت در تهران
به گفته پلیس تهران، موتورسواران نقابدار در محله هفت چنار تهران به یک راننده وانت اسید پاشیده و متواری شدهاند. این دومین مورد اسیدپاشی طی دو هفته اخیر در تهران است. عاملان اسیدپاشیهای اصفهان نیز هنوز دستگیر نشدهاند.
پلیس تهران اعلام کرد که روز پنجشنبه (۴ دی/ ۲۵ دسامبر) دو موتورسوار که صورت خود را پوشانده بودند به سمت یک راننده خودرو وانت در محدوده کلانتری هفت چنار، محلهای واقع در جنوب شهر تهران، اسید پاشیدند و متواری شدند.
به گزارش خبرگزاری ایرنا به نقل از مرکز اطلاعرسانی پلیس تهران بزرگ، راننده خودرو در این حادثه از ناحیه صورت و گردن مجروح شد.
به گزارش پلیس تهران، راننده خودرو جوانی ۲۶ ساله بوده است. او پس از انتقال به بیمارستان سوانح تهران، با توجه به سطحی بودن جراحات وارده به صورت سرپایی درمان و مرخص شده است.
فرماندهی انتظامی تهران بزرگ (فاتب) در اطلاعیهای که در رابطه با این حادثه منتشر کرده، نوشته است که پلیس آگاهی پایتخت بلافاصله تحقیقات خود را برای شناسایی عاملان این اسیدپاشی آغاز کرده است.
این دومین مورد اعلامشده اسیدپاشی در تهران طی روزهای اخیر است. به گزارش خبرگزاریهای ایران، روز ۲۴ آذر نیز موتورسواران نقابدار به صورت یک دختر اسید پاشیده و متواری شده بودند. این خبر را پلیس تهران نیز تایید کرده بود.
یک روز پس از واقعه یاد شده، پلیس از بازداشت عاملان این مورد اسیدپاشی خبر داد. اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی، ۲۵ آذر گفت که عاملان اسیدپاشی به دلیل اختلافات شخصی اقدام به این جرم کردهاند.
احمدی مقدم در همان روز در پاسخ به پرسش خبرنگاران، ضمن اشاره به اینکه پلیس به طور معمول در حدود ۹۰ درصد موارد موفق به یافتن عاملان اسیدپاشی میشود، گفت، هنوز عاملان اسیدپاشیهای اصفهان شناسایی و دستگیر نشدهاند.
در سالهای گذشته موارد متعددی از اسیدپاشی در ایران رخ داده است که منشاء آنها به طور معمول اختلاف شخصی و کینهتوزی فردی اعلام شده است.
اما موارد اسیدپاشی به زنان جوان در اصفهان در مهر ماه گذشته بخصوص موجب ایجاد نگرانی و ترس در جامعه شد، چون از یک سو قربانیان این حوادث گفتهاند که نمیتواند دلیلی شخصی برای این جنایات وجود داشته باشد. از سوی دیگر اسیدپاشیهای اصفهان در پی سخنرانیهای برخی روحانیون و بحثهای مربوط به رعایت "حجاب" و نیز در آستانه تصمیمگیری مجلس درباره قانون مربوط به "امر به معروف و نهی از منکر" به وقوع پیوست.
با این همه مقامات مسئول انتظامی در ایران همواره پافشاری کردهاند که همه اسیدپاشیها ریشه شخصی دارند. به نظر میرسد که آنها با ارائه آمارهایی درباره اسیدپاشیهای سالانه در ایران و نیز منع رسانهها از "بزرگنمایی" اسیدپاشیهای اصفهان، موضوع را مسکوت گذاشتهاند.
بسیاری از تحلیلگران و ناظران مسائل سیاسی و اجتماعی ایران اسیدپاشی به زنان جوان در اصفهان را عملی سیاسی برای وادار کردن زنان در ایران به رعایت حجاب تعریف شده از سوی حکومت جمهوری اسلامی و نیز تصویب قانون "امر به معروف و نهی منکر" در مجلس ارزیابی کردهاند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#299
Posted: 28 Dec 2014 04:32
سناریوی بازی برای یک قتل در زمین فوتبال
روزنامه ایران , داود آجورلو: مرگ مرموز یک دانشآموز در زمین خاکی فوتبال شریفآباد پاکدشت پس از گذشت 9 ماه ابعاد تازهای به خود گرفت. در حالی که تصور میرفت پسر 9 ساله بهخاطر شوخیهای بچگانه و شیطنتهای چهار هممدرسهایاش به کام مرگ فرو رفته است سرنخهای تحقیقی و پزشکی نشان از وقوع جنایتی تلخ دارد.
حادثه در زمین فوتبال
21 فروردین سالجاری مردی سوار بر خودرویش در حال گذر از حاشیه زمین فوتبال خاکی روستای شیخ یعقوب کلینی در حوالی شریفآباد پاکدشت بود که صحنهای مرموز دید. چهار پسر نوجوان در تکاپویی عجیب پسر دیگری را بالای تیرک دروازه فوتسالی به تور گره زدند و آن را رها کردند.
مرد جوان تصور کرد این پسران در حال بازی هستند بخصوص اینکه در نزدیکی محل حادثه چند مغازه قرار داشت که صاحبان آنها میتوانستند صدای این کودکان را بشنوند و حتی جزئیات صحنه را ببینند، با وجود این در آیینه خودرو حرکات عجیب پسران را زیر نظر گرفت و با حیرت دید که چهار پسر پا به فرار گذاشته و دوستشان را که روی تور دست و پا میزد رها کردهاند.
مطمئن شد که حادثهای رخ داده است، سریع دور زد و به سمت زمین فوتسال برگشت و وقتی بالای سر پسرک رسید با چهره کبود وی مواجه شد. طنابهای تور را از دور گردن وی باز کرد، دقایقی نگذشته بود که «محمدامین کوهی» در بیمارستان زعیم بستری شد و پزشکان به احیای قلب وی پرداختند.
کمای مرگ
پسرک به کما فرو رفت و همزمان پلیس در جریان این حادثه هولناک قرار گرفت و برای تحقیق وارد عمل شد.
همزمان با این اقدامات پلیسی که در آن ردپای چهار پسر دانشآموز که از مهاجران افغانستان بودند بهدست آمده بود 13 روز بعد از حادثه محمدامین تسلیم مرگ شد و پرونده رنگ و بویی جنایی به خود گرفت. چهار پسر دانشآموز پس از تجسسهای کارآگاهان دستگیر شدند و در بازجوییها ادعاهایی مبنی بر بیگناهی کردند و مرگ محمدامین را یک حادثه در پی بازی کودکانهشان دانستند.
نظریه پزشکی قانونی
با دستور بازپرس پرونده، تیمی از پزشکی قانونی مأموریت یافت علت اصلی مرگ را شناسایی کند، متخصصان به آسیبشناسی پرداختند و در نظریهای باورنکردنی با تأکید بر اینکه محمدامین بهخاطر خفگی و انسداد مجاری تنفسی که ناشی از شیئی رشته مانند بود و دور گردنش حلقه زده شده بود، از پای درآمده است پرده از شکستگیهای زیاد در دیگر اعضای بدن این پسرک برداشتند که ناشی از وارد آوردن ضربات مهلک بود و نشان میداد برخلاف ادعای هممدرسهایهای این بچه، آنان ابتدا محمدامین را کتک زدهاند سپس وی را از تور دروازه فوتبال آویزان کردهاند.
اقدامی عجیب
سه ماه از این حادثه میگذشت و با وجود اینکه سرنخها نشان از جنایتی کودکانه داشت هنوز اعترافی مبنی بر اینکه چهار پسر هممدرسهای محمدامین وی را کشتهاند دردست نبود تا اینکه یک پسر دانشآموز دیگر همراه پدرش نزد پلیس رفت.
این پسر گفت که یکی از همان چهار مظنون وی را در کوچه مورد حمله قرار داده و گفته اگر تحت سلطه وی قرار نگیرد مانند محمدامین وی را کتک زده و از تور زمین فوتبال به دار خواهد زد. همین کافی بود تا چهار پسر هممدرسهای بار دیگر تحت بازجویی قرار گیرند و اینبار چارهای جز اعتراف به جنایت کودکانه نداشته باشند.
محل جنایت
زمین خاکی فوتبال محل وقوع حادثه است. این زمین ورزشی چند کیلومتری با شهر پاکدشت فاصله دارد. وقتی به ابتدای جاده شریفآباد میرسید یک ایستگاه آتشنشانی در ابتدای جاده شریفآباد قرار دارد، عجیب اینکه آتشنشانان از این حادثه هولناک بیخبر بودند و میگویند این حادثه به آنان گزارش نشده است و فاصلهشان تا زمین خاکی فوتبال روستای شیخ یعقوب کلینی هشت کیلومتر است.
یک زمین بزرگ خاکی فوتبال حصار کشیده شده و یک زمین فوتسال در مجاور آن و در پشت این زمین یک سالن ورزشی قرار گرفته است. روبهروی زمین فوتسال – محله حادثه جرم – مدرسه دخترانه و مدرسه اسداللـه علیخانی پسرانه قرار دارد و باور کردن اینکه در چنین فضایی و ساعت 11 صبح که هوا روشن است جنایتی به این شکل رخ داده، باور کردنی نیست.
عجیبتر اینکه بعد از 9 ماه هنوز هیچکس حاضر به توصیف حادثه دلخراش نیست، صاحب و کارگر تعویض روغنی و آژانس کرایه خودرو که دقیقا روبهروی زمین فوتسال و زمین خاکی فوتبال قرار دارد چیزی نمی گویند.
بعد از 9 ماه جای تور دروازه فوتبال که پسرک از آن آویزان شده بود خالی است. ارتفاع تیر افقی دروازه کوتاه است. تصور آویزان بودن دانشآموز مقطع سوم ابتدایی بر تور دروازه غمانگیز است.
به نظر میرسد صحنه حادثه برای رهگذران و دیگر بچههای مدرسه و در اطراف کاملاً قابل مشاهده بوده است اما رهگذران در تصور اینکه بچهها با هم شوخی میکنند و در حال بازی فوتبال هستند در این صحنه دخالتی نکردهاند. این بازی نبود جنایت بود. در چندصد متری زمین فوتبال یک نانوایی قرار دارد و شاطر نانوایی پدر «محمدامین» است.
«شمسالله کوهی» پدر پسرک 9 ساله به خبرنگار شوک گفت: پسرم محمدامین را کشتهاند و این تصور که وی قربانی بازی کودکانه شده اشتباه است. ادعای مرا نظریه پزشکی قانونی اثبات کرده است. پسرم از ناحیه پا، دست و دنده سمت چپ شکستگی داشته و آثار کتک در بدن پسرم دیده شده حتی مچ دستش نیز در رفته بود.
وی ادامه داد: محمدامین روز حادثه قصد داشت قبل از شروع مدرسه به مغازه کلوب بازی برود، متأسفانه آن روز مغازه کلوب بسته بود و به گفته چهار پسر دانشآموز که همگی افغان بوده و 12 و 13 ساله هستند آن روز قصد داشتند پیش از مدرسه در شیفت بعدازظهر فوتبال بازی کنند و پسرم کنار دروازه نشسته بود. آنها به محمدامین میگویند که باید از دروازه دور شود و جلوی بازی آنها را نگیرد اما پسرم که قبلاً با آنها مشکل پیدا کرده بود از کنار دروازه تکان نمیخورد.
این مرد 50 ساله ادامه داد: این چهار پسر با بیرحمی در ابتدا به پسرم حملهور میشوند و او را به باد کتک میگیرند. آنقدر پسر 9 سالهام را مشت و لگد میزنند که دیگر رمقی برایش نمیماند. پسرم بیدفاع و بیحال بود که وی را از تور دروازه حلقآویز میکنند. وی افزود: به گفته شاهد ماجرا ابتدا همه تصور میکردند آنها با هم شوخی و بازی میکنند. چهار پسربچه در حالی که پسرم کم رمق بوده وی را از زمین بلند کرده و تور دروازه را دو بار دور گردن پسرم میپیچانند و یک گره کور نیز به آن میزنند و بچه را رها میکنند. پسرم دست و پامیزند و آنها میایستند و به یکباره فرار میکنند و دوباره تصمیم میگیرند برگردند. آنها دور تیر دروازه حلقه میزنند تا پسرم کاملاً خفه شود. این را یکی از شاهدان ماجرا گفته است و تصور نمیکرد این چهار دانشآموز چنین رفتار وحشیانهای داشته باشند اما وقتی میبیند آنان فرار کرده و دوباره به سمت تیر دروازه بر میگردند و به تماشای مرگ پسرم میایستند به سمت بچهها میدود و این چهار پسر افغان فرار میکنند. وی به سختی تور دروازه را از گلو و گردن محمدامین باز میکند و با فریاد کمک میخواهد. در این صحنه سه نفر شاهد بودند و همه آنها در برابر بازپرس پرونده شهادت دادهاند. پدر محمدامین خاطرنشان کرد: من دو ساعت پس از ماجرا خبردار شدم که پسرم در بیمارستان زعیم بستری است. آن زمان احیای قلب توسط پزشکان انجام شده بود. وقتی بالای سر پسرم رسیدم وی کبود شده بود و شنیدم در کما است. پسرم را به بیمارستان رسول اکرم(ص) تهران انتقال دادیم و 13 روز زنده بود تا اینکه دیگر نفس نکشید. باورکردن چیزهایی که شنیده بودم سخت بود.
بازپرس تحقیق میکرد و صددر صد مشخص نبود چه کسانی این کار وحشیانه را انجام دادهاند. وی ادامه داد: پیش از حادثه اختلافی بین پسرم با پسر افغان رخ داده بود، ماجرا از این قرار بود که پسرم از کوچه عبور میکرد و یکی از دوستان ایرانیاش با تیرو کمان به پسرم سنگ پرتاب میکند و پسرم نیز به سوی وی سنگ پرتاب میکند.
همزمان یک پسر افغان که بعدها فهمیدیم این پسر نیز فامیل این چهار پسر افغان بوده اتفاقی در حال گذر از کوچه بوده که یکی از سنگها نیز به وی اصابت میکند و سرش میشکند.
مادر این پسر جلوی خانه ما میآید و داد و فریاد میکند که 250 هزار تومان هزینه بخیه و پانسمان پسرش شده و خواهان 2 میلیون تومان پول بود. این ماجرا به دادگاه نیز کشیده شد و نتیجهای دربر نداشت. در حالی که پسرم 13 روز در کما بود، 300 هزار تومان بردم و به مادر آن پسر دادم و گفتم حلال کنید، پسرم حالش خوب نیست. خیلی زود پول را گرفت و اعتراض هم نکرد و گفت حلال کردم و پرسید محمد امین به هوش آمده است، وقتی گفتم حالش بهتر است نیاز به دعای شما دارد و این زن که عمه یکی از چهار پسر افغان است بیحال شد و رنگ از رخسارش پرید. متعجب شدم و به نانوایی برگشتم، بعد فهمیدم که حتماً وی در جریان کار برادرزادهاش بود.
شمسالله گفت: در ابتدا شاهدان ماجرا دو نفر از این چهار افغان را شناسایی کردند که آنها هشت روز پس از خاکسپاری محمدامین دستگیر شدند و دو دوست دیگر خود را معرفی کردند. این در حالی بود که شاهدان هم پسران افغان را شناسایی کردند و هم شهادت ماجرای حلق آویز کردن پسرم را به بازپرس ارائه دادند اما هیچ کدام اعتراف به قتل نکردند تا اینکه حدود سه ماه پیش دوباره یکی از پسران افغان که در کلاس هفتم در مدرسه پسرم درس میخواند با یکی دیگر از دانشآموزان ایرانی در کوچه درگیر شده و گلوی این پسر را میگیرد و میگوید: «میخواهی تو را هم مثل محمدامین حلق آویز کنم!»
آن روز این پسر به پدرش ماجرا را میگوید و پدرش نیز این موضوع را به ما گفت. وقتی ماجرا را برای بازپرس پرونده مطرح کردیم و پدر و پسر هم به دادسرا آمدند راز قتل پسرم فاش شد و بار دیگر آگاهی وارد عمل شد.
«حمید»، «اسد»، «محمد» و «محمدرضا» دستگیر شدند و به قتل پسرم اعتراف کردند.وی خاطرنشان کرد: با توجه به شهادت شهود، نظریه پزشکی قانونی مبنی بر کبودی بدن، شکستگی دست، پا و دنده و همچنین در رفتن مچ محمدامین و اعتراف کتبی و شفاهی چهار پسر افغان، بازپرس دو نفر از این پسران را بلاقید و دو پسر دیگر را با وثیقه 60 میلیونی آزاد کرده است.
بنابر این گزارش، تحقیقات در این پرونده با ابعاد تازهای که پیش روی تیم تحقیق قرار گرفته، ادامه دارد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#300
Posted: 28 Dec 2014 04:33
باجگیری اینترنتی از دختر 16 ساله برای حذف رقیب
پسر جوانی که ازآشنایی همکلاسیاش با دختر مورد علاقه خود اطلاع پیدا کرد برای انتقام از او نقشه ماهرانهای را طراحی کرد.
این جوان دانشجو سعی کرد با طراحی سناریوی یک باجگیری در فضای مجازی دختر جوان را نسبت به دوست خود بدبین کند اما درگیر یک پرونده پلیسی شد.
بنا بر این گزارش، چندی پیش مرد جوانی در حالی که بشدت نگران و مضطرب نشان میداد با مراجعه به مأموران پلیس فتای مازندران ادعا کرد در نوبتهای متوالی مقادیری از حساب بانکیاش پول برداشت شده است. این در حالی است که در آن زمان در محل کارش بوده و اصلاً به بانک یا عابربانک مراجعه نکرده است.
با توجه به این اظهارات مأموران اقدامات برای بررسی موضوع را در دستور کار قرار داده و دریافتند که برداشت از حساب شاکی پرونده از طریق اینترنت انجام گرفته است.
کارآگاهان پلیس فتا که احتمال داده بودند دزدی اینترنتی پول از حساب بانکی این مرد از سوی یک آشنای خانوادگی صورت گرفته باشد تحقیقات خود را در این شاخه متمرکز کردند.
با بررسیهای ویژه مشخص شد که عامل برداشت از حساب مرد جوان دختر نوجوانش است. بدین ترتیب کارآگاهان برای پی بردن به علت ارتکاب این عمل از سوی دختر نوجوان او را به پلیس فراخوانده و تحت تحقیق قرار دادند. در حالی که دختر نوجوان ترسیده بود سعی کرد با اظهارات دروغ خود را بیگناه و بیاطلاع از ماجرای برداشتها از حساب بانکی پدرش نشان دهد اما با ارائه دلایل غیرقابل انکار ناچار اعتراف کرده و سرقت اینترنتی از حساب پدرش را به گردن گرفت.
وی در حالی که از فاش شدن راز اقدامات خلاف خود بشدت ترسیده بود و از دست زدن به این کار پشیمان بود، گفت: مدتی قبل به پیشنهاد یکی از دوستانم برنامه شبکه مجازی لاین را روی گوشی تلفن همراهم نصب کردم. اوایل از اینکه بدون دیدن کسی امکان حرف زدن و بحث درباره موضوعاتی فراهم بود هیجانزده شده بودم اما یک روز شخصی که خود را دانشجوی جوانی معرفی میکرد خواست که در بخش خصوصی با هم حرف بزنیم. اینگونه بود که آشنایی من با فرهاد شروع شد.
همدیگر را ندیده بودیم اما احساس میکردم پسر مورد اعتمادی است. تحت همین برداشتها بود که بعد از گذشت چند ماه وقتی پیشنهاد داد در پارک محله همدیگر را ببینیم با دودلی پذیرفتم. آن روز در پارک با وجود مخالفتهای من او عکس دو نفره سلفی از ما گرفت و گفت میخواهد یادگاری داشته باشد. میگفت از من خوشش آمده و قرار است بزودی برای خواستگاری بیاید. در حالی که چند روزی از این ماجرا میگذشت پیامی از سوی او برایم فرستاده شد که از خواندن آن شوکه شدم. فرهاد تهدید کرده بود در صورتی که پول را به او ندهم تمام عکسهای خودش با من را در فضای مجازی منتشر خواهد کرد. از ترس خانوادهام شماره رمز اینترنتی پدرم را مخفیانه برداشته و گوشهای یادداشت کردم، روز بعد وقتی او به محل کار رفت به یک کافی نت رفته و به صورت اینترنتی 400 هزار تومان شارژ خرید کردم.همچنین 520 هزار تومان پول به کارت عابربانک اعلام شده از سوی او واریز کردم.
او تهدید کرده بود که در این باره نباید با کسی حرفی بزنم، من هم از ترس آبرو در این باره صحبتی نکردم تا اینکه چند روز بعد وقتی پدرم متوجه کسرشدن پول شده و شکایت کرد رازم فاش شد.
با توجه به این اظهارات از سوی دختر 16 ساله و نشانیهایی که از مشخصات ظاهری فرهاد در اختیار مأموران قرار گرفته بود مأموران با تلهگذاری او را به محل قرار در ساری کشانده و به دام انداختند.
دانشجوی 21 ساله وقتی سردی دستبند را دور دستان خود حس کرد از ترس نزدیک بود قالب تهی کند، بعد وقتی در جریان ماجرا قرار گرفت اعتراف کرد با دختر دانشآموز آشنایی دارد و قرار شده بود چند وقت دیگر با هم ازدواج کنند اما وقتی مأموران درباره اخاذی اینترنتی از او سؤال کردند او خود را بیاطلاع از ماجرا نشان میداد.
در جریان بررسیهای تکمیلی مأموران وقتی ساعت ارسال پیام تهدیدآمیز و شماره حساب از سوی آنان مورد بررسی قرار گرفت ، مشخص شد که از آن شماره حساب پسر دانشجوی دیگری به نام «محمد» که از دوستان نزدیک فرهاد بوده برداشت کرده است. بدین ترتیب محمد نیز بازداشت شده و تحت بازجویی قرار گرفت. وی با اعتراف به اخاذی اینترنتی از دختر نوجوان گفت: وقتی این دختر را همراه دوستم دیدم به او علاقهمند شدم اما آشنایی او با فرهاد مانع بزرگی بر سر راه من بود به همین دلیل با جلب اعتماد فرهاد گوشی او را برای مدتی قرض گرفتم. از خط تلفن همراه او پیامهایی را برای این دختر فرستادم. میخواستم رابطه آنها را به هم بزنم اما او برایم پول و شارژ فرستاد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟