انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
گفتگوی آزاد
  
صفحه  صفحه 32 از 130:  « پیشین  1  ...  31  32  33  ...  129  130  پسین »

The sad news from Iran | اخبار تاسف بار از ایران


مرد

 
مزد ١٠‌میلیون تومانی برای بلعیدن موادمخدر

به بسته‌های سبز رنگ پول که فکر می‌کند خوردن مخدر‌های نایلون پیچ‌شده، آسان‌تر می‌شود. خوردن که نه، بلعیدن. با این‌که این اولین‌بار است که هیچ اشتهایی ندارد، اما مواداولیه را آماده می‌کند: یک کاسه ماست، یک ظرف روغن و یک کیلوگرم گَرد سفید. این معجون ١٠‌میلیون تومان می‌ارزد.
بلعیدن موادمخدر و جابه‌جا کردن آنها از شهری به شهر دیگر روایت تلخی دارد. روایت آدم‌هایی که تن به این کار می‌دهند، قصه تکراری اعتیاد و فقر است. ماجرایی که این‌بار با جرم پیوند می‌خورد و به جز آنهایی که بارها قسر در رفته‌اند، عاقبتشان یا پشت میله‌های زندان است، یا در قفسه سردخانه. قسمت تکان‌دهنده ماجرا اما جایی است که قاچاقیان طعمه‌هایی را انتخاب می‌کنند که نه معتادند و نه سابقه‌دار. نمی‌خواهند چهره‌هایشان تابلو باشد تا در اولین ایست بازرسی ترفندشان لو برود، به همین خاطر زنان و کودکان بیشتر قربانی این شیوه حمل موادمخدر می‌شوند. بادی پَکرها (body packer) یا همان قاچاقچیانی که به شیوه بلع، موادمخدر را جابه جا می‌کنند، در همه جای دنیا وجود دارند. فرقی نمی‌کند چند کیلو وزن داشته باشند مهم این است که فقط اشتهای خوردن داشته باشند تا تعداد زیادی بسته مخدر را در معده‌شان انبار کنند. اما این همه ماجرا نیست، در روند این فرآیند گاهی فعل انفعالات دیگر جایش را با خطر دستگیری «بادی پَکرها» عوض می‌کند، خطر مرگ. تاوان سختی که شاید خیلی‌هایشان ندانند ممکن است ایستگاه آخر، ایستگاه مرگ باشد. لایه پلاستیکی مواد که باز شود فرآیند مرگ آغاز می‌شود، مردمک گشاد می‌شود، تنفس کند، گاهی مسمومیت و گاهی انسداد روده و درنهایت ایست قلبی.


آمار مرگ‌ومیر ناشی از بلع مخدر
مرگ‌ومیر ناشی از حمل موادمخدر به روش بلعیدن، اگرچه کم است اما، هر از چندگاهی قرعه‌اش به نام یک حامل می‌افتد. «حامد نائیجی» مدیرکل روابط‌عمومی سازمان پزشکی قانونی کشور در رابطه با‎ آمار مرگ‌ومیر بر اثر سوء مصرف موادمخدر در ٧ ماه نخست ‌سال گفت: «سال گذشته‌ هزار و ۶۲۱ نفر بر اثر سوء مصرف موادمخدر جان خود را از دست دادند که این میزان در مدت مشابه‌ سال‌جاری با افزایش ٨,٦‌درصدی به‌هزار و ۷۶۲ نفر رسیده است.» با این حال در سال‌های اخیر آمار تفکیک‌شده‌ای از میزان مرگ‌ومیر کسانی که به این شیوه مواد را جابه‌جا کرده‌اند، وجود ندارد. طی پژوهشی که در ‌سال ٨١ یعنی ١٢‌سال قبل صورت گرفت، مرکز پزشکی قانونی تهران کلیه متوفیان را که از‌ سال ٧٧ تا ٨١ به علت بلع موادمخدر جان سپرده بودند، مرد و در گروه سنی ٢٠ تا ٦٢‌سال اعلام کرد. دکتر «سعید خراط‌ها» آسیب‌شناس اجتماعی در رابطه با قربانیان این جابه‌جایی خطرناک به «شهروند» گفت: «تحقیقات نشان می‌دهد این روزها قیمت موادمخدر به دلیل عرضه زیاد، کاهش پیدا کرده است. به همین دلیل این شیوه جابه‌جایی که در فعالیت‌های سوداگران مرگ جزو دسته خُرد قرار دارد، کمتر اتفاق می‌افتد. به‌طورکلی به نظر می‌رسد که بیشتر کسانی که برای این روش انتخاب می‌شوند از بین سالمندان، زنان و کودکان هستند، آن هم به این دلیل که سوءظن کمتری نسبت به این اقشار وجود خواهد داشت. با این حال روش بلع یکی از بهترین شیوه‌ها برای انتقال موادمخدر به داخل زندان است. زندانی‌هایی که به مرخصی می‌روند با انبار کردن موادمخدر در معده‌شان به زندان برمی‌گردند و برای خودشان درآمد به راه می‌اندازند. در یک نگاه کلی می‌توان گفت انتقال موادمخدر به درون یک مکان کنترل‌شده مانند زندان یا شهرها و روستاها و حتی خارج از مرزها برای مصرف کنندگان و یا قاچاقچیان خرده‌پا، با این روش انجام می‌شود.»


بازار موادفروشان در زندان‌ها
درحالی‌که با اقدامات سازمان زندان‌ها در سال‌های اخیر، بسیاری از ندامتگاه‌ها مجهز به گیت‌های بازرسی شده‌اند اما همچنان در برخی از زندان‌ها، قاچاق موادمخدر به آن سوی میله‌های زندان انجام می‌شود.
کافی است موفق شوی تا موادمخدر را از بازرسی زندان رَد کنی، آن سوی میله‌ها زندانیان برایش سر و دست می‌شکنند. آن‌جا موادمخدر تا چندین برابر قیمت در خارج از سلول‌ها ارزش دارد. به همین خاطر شیوه بلع تنها روشی است که زندانیان برای انتقال مواد به زندان انتخاب می‌کنند. پیش از این «علی‌اصغر جهانگیر» رئیس سازمان زندان‌ها، در رابطه با اقدامات انجام‌شده برای جلوگیری از موادمخدر به داخل زندان‌ها گفته بود: «انتقال به روش بلع یکی از خطرناکترین روش‌های انتقال موادمخدر به زندان است. تمام تلاش همکاران من در سازمان زندان‌ها جلوگیری از ورود موادمخدر به داخل زندان است اما برخی از زندانیان با روش‌های مختلف اقدام به ورود موادمخدر به زندان می‌کنند. در این روش زندانیان اقدام به بلع موادمخدر کرده و آن را به داخل زندان انتقال می‌دهند. البته این روش بسیار خطرناک است و باز شدن بسته‌های موادمخدر می‌تواند باعث مرگ زندانی شود. اما این روش به راحتی قابل شناسایی نیست و نیاز به تجهیزات پیشرفته دارد. تجهیزاتی که گرانقیمت است. با این حال تعدادی از زندان‌ها به این تجهیزات مجهز شده‌اند و ما امیدواریم تا با تأمین اعتبار و کمک مراجع دولتی این تجهیزات برای تمام زندان‌ها فراهم شود.»


قاچاقچیان در راه کشورهای آسیای شرقی
قاچاق موادمخدر تنها در زندان، شهر و روستاهای ایران رواج ندارد این روزها بسیاری از مصرف‌کنندگان برای سفر یا مهاجرت به خارج از کشور نیازمند حمل مواد می‌شوند، اما خیلی‌هایشان هرگز تصور نمی‌کنند در گیت‌های بازرسی رازشان بر ملا شود. «داریوش تیموری» بازپرس شعبه دوم فرودگاه امام‌خمینی تهران در رابطه با قاچاقچیان بلع به «شهروند» گفت: «در سال‌های اخیر انتقال موادمخدر از طریق مسافران به خارج از مرزهای ایران رواج پیدا کرده است. این مواد که عمدتا شیشه یا مواد روانگردان هستند به شیوه بلع و بیشتر به سمت کشورهای آسیای شرقی مانند تایلند، مالزی، اندونزی و ژاپن منتقل می‌شوند. ماموران فرودگاه با مشکوک شدن به مردان و زنانی که احتمال دارد حامل موادمخدر در بدنشان باشند با دستگاه‌های بادی اسکنر(body scanner) مورد بررسی قرار می‌دهند. این دستگاه مانند یک دستگاه رادیولوژی است و اگر فردی موادمخدر را بلعیده و در داخل بدنش انبار کرده باشد، بسته‌های جاسازی شده را به صورت قطعه قطعه شده نشان می‌دهد و همین امر باعث دستگیری این قاچاقچیان می‌شود.»


سالن تشریح پزشکی قانونی
هر از گاهی جسد قربانیانی که به این شیوه خطرناک به کام مرگ فرو می‌روند برای تشخیص علت مرگ روی تخت سالن تشریح پزشکی قانونی قرار می‌گیرد. حکایت هولناکی است وقتی بسته‌های کوچک و بزرگ موادمخدر نایلون پیچ‌شده از معده و روده‌های اجساد خارج می‌شود و این پایان خطر است. دکتر پریچهر خزعلی مدیرکل تشریح و بررسی صحنه جرم سازمان پزشکی قانونی در رابطه با مسمومیت منجر به مرگ، شیوه بلع موادمخدر به «شهروند» گفت: «به کسانی که به صورت ارادی یا اجبار اقدام به بلع موادمخدر در بسته‌های نایلونی از پیش تهیه‌شده به قصد انتقال به صورت قاچاق می‌کنند، در اصطلاح علمی بادی‌پَکر (body packer) می‌گویند. این بسته‌ها بیشتر حاوی تریاک، هرویین، کوکایین، قرص‌های آمفتامین (روانگردان) هستند که در چند لایه پلاستیک محصور شده‌اند. علت چند لایه بودن پلاستیکی که به دور مواد پیچیده شده هم این است که اگر به دلیل فعل و انفعالات دستگاه‌های گوارش این بسته‌ها تحت فشار قرار گرفتند و یکی از لایه‌ها پاره شد لایه محافظ دیگری از نشت مواد به داخل بدن جلوگیری کند. بررسی این بسته‌ها که از داخل بدن اجساد خارج می‌شود نشان می‌دهد جنس و شکل این پلاستیک شبیه به انگشت‌های دستکش جراحی هستند که سر این بسته‌ها با نخ قرقره یا پلاستیک ذوب شده، محکم شده است. تعداد و اندازه بسته‌ها مختلف است و ترتیب قرار گرفتن آنها در بدن اجساد نشان می‌دهد فرد ابتدا به خاطر عادت کردن و سهولت بلع، بسته‌های کوچک و سپس بزرگتر را بلعیده است. اما علت اصلی مرگ این افراد مسمومیت حاد ناشی از باز شدن بسته‌های مخدر و نشت و جذب آنها به داخل بدن یا انسداد و پارگی روده‌ها رخ می‌دهد. در این فرآیند فرد به تدریج به کما می‌رود، مردمک چشم‌هایش گشاد و واکنش‌های مغزی غیرعادی نشان می‌دهد، سرعت تنفس‌اش کم می‌شود و اگر عملیات پزشکی برای نجات او انجام نگیرد در نهایت فرد بعد از چندین ساعت دست و پنجه نرم کردن با مرگ به علت ایست قلبی به کام مرگ فرو خواهد رفت.»


ایستگاه پایانی یک گزارش
آنهایی که گرفتار چنین سرنوشتی می‌شوند قربانیان اعتیاد و فقرند. وسوسه پول‌های میلیونی و نیاز به موادمخدر ٢ عامل اصلی این فرآیند هستند. بازاری که سوداگران مرگ برای قاچاق به راه انداخته‌اند بازار مرگ است. پیشنهاد‌های میلیونی‌شان نسبت به نوع و مقدار بسته‌های مواد متغیر است. ١٥‌میلیون تومان مواد را در ازای پرداخت ١٠‌میلیون تومان در دل طعمه‌هایشان جاسازی می‌کنند. راهی سفر مرگ می‌شوند و در ایستگاه آخر معلوم نیست چه چیزی در انتظارشان است؛ رهایی یا مرگ.


زنان حامله هدف قاچاقچیان خرده‌پا
شکم‌های بزرگ زنان حامله خوراک قاچاقچیان است، این را یک زن حامله که به دلیل بلع موادمخدر دستگیر شده بود می‌گوید. روایت تلخ مریم، دختر جوانی که به خاطر بلعیدن ٥٠٠ گرم مخدر شیشه در ترمینال دستگیر شده بود داستان همه آنهایی است که این راه را تجربه کردند. معتاد نیست، چهره‌اش رنگ پریده است، خودش را جمع کرده و با دست‌های دستبند خورده‌اش سعی دارد چیزی از وجودش را پنهان کند. شکمش بالا آمده و مانتو به تن‌اش چسبیده است. او که قربانی قاچاقچیان موادمخدر است از روزی می‌گوید که پایش به قاچاق موادمخدر باز شد: «حامله که شدم شوهرم من را به یک قاچاقچی معرفی کرد، می‌گفتند وقتش رسیده، هنوز نمی‌دانستم وقت چی که یکی از گماشته‌هایشان با یک سینی مسی که بسته‌های نایلونی کوچک در آن قرار داشت به سمتم آمد. وقتی فهمیدم باید آنها را بخورم وحشت کردم اما پای پول که میان آمد دست و پایم شُل شد. دخل زندگیمان کفاف بچه در راهمان را نمی‌داد. به همین خاطر یک ساعت بعد راهی سفر به تهران شدم، آن هم با ٦٠ بسته نایلونی شیشه در معده‌ام. وسط راه بودیم که حالم بد شد. دل‌پیچه و حالت تهوع داشتم. تشنه‌ام شده بود اما نمی‌توانستم حتی آب بخورم. تا این‌که در ایست بازرسی بین راه وقتی ماموران برای کنترل مسافران اتوبوس به چهره‌ام نگاه کردند، راز پنهانم برملا شد و دستگیر شدم.»
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
حیله قاتل معلم بروجردی برای پنهان شدن در زندان

دانش‌آموزی که در یک اقدام باورنکردنی معلم فیزیک خود را در بروجرد به قتل رسانده بود در یکی از زندان‌های تهران شناسایی و بازداشت شد.
شنبه اول آذرماه سال جاری پسری خشمگین در اقدامی هولناک دبیر فیزیک خود را هدف ضربه مرگ‌آور چاقو قرار داد.
با فرار پسر نوجوان از مدرسه، پیکر نیمه جان معلم به بیمارستان چمران انتقال یافت اما «محسن خشخاشی» معلم 35 ساله به دلیل خونریزی شدید عصر همان روز در بیمارستان جان باخت.
همزمان با این جنایت خونین نیروهای پلیس دست به اقدامات گسترده‌ای زدند تا بتوانند مخفیگاه قاتل فراری را شناسایی کنند.
سرهنگ «علیرضا دلیری» فرمانده انتظامی شهرستان بروجرد به شوک گفت: با دریافت خبر قتل معلم جوان تیم ویژه‌ای در پلیس آگاهی شهرستان بروجرد تشکیل و بررسی‌های میدانی برای ردزنی متهم به قتل آغاز شد.
در ابتدا سرنخ‌های خوبی کشف شد که نشان می‌داد متهم به قتل به زادگاهش گریخته است اما متأسفانه در ادامه تحقیقات به بن‌بست رسیدند.
وی افزود: در این هنگام فرضیه‌ای مطرح شد که پسر نوجوان با توجه به سن و سال کم ممکن است دچار سانحه‌ای شده باشد همین امر باعث شد همه مراکز درمانی و بیمارستانی و حتی اجساد بی‌هویت نیز بررسی شوند.
هنگامی که تحقیقات در این شاخه نیز به بن‌بست رسید مأموران در مرحله بعدی عکس و مشخصات پسر نوجوان را به تمامی مراکز انتظامی، اجتماعی، ندامتگاه‌ها و کانون‌های اصلاح و تربیت ارسال کردند. در حالی که در سیستم اسمی یا نامی از متهم ثبت نشده بود یکی از ندامتگاه‌های تهران اعلام کرد فردی شبیه عکس متهم به قتل در آنجا زندانی است.
با مخابره این خبر از تهران تیمی از پلیس آگاهی بروجرد همراه پدر وی به تهران اعزام شدند و حدود ساعت 12 ظهر سه‌شنبه نهم دی‌ماه متهم به قتل شناسایی و با اخذ قضایی از تهران به بروجرد منتقل شد.
سرهنگ دلیری در خاتمه گفت: متهم به قتل در نزاعی خودساخته در تهران دستگیر شده بود و به اتهام ضرب و شتم در یکی از ندامتگاه‌های تهران دوران محکومیت خود را می‌گذراند و پس از انتقال به بروجرد تحقیقات از این متهم آغاز خواهد شد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
جزئیات یک کلاهبرداری با استفاده از پیامک‌های تبلیغاتی

دسترسی یک شیاد به پیامک‌های پنل(بسته ) تبلیغاتی کافی بود تا مرد ساده‌لوحی گرفتار شود. فروشنده موتور پس از دریافت پیامک واریز پول فروش موتور به حسابش گمان می‌کرد مشتری‌اش مرد خوش‌حسابی است غافل از اینکه چه کلاه گشادی سرش رفته است.
این مرد وقتی روبه روی بازپرس شعبه دوم دادسرای جرایم رایانه‌ای قرار گرفت، گفت: اوایل آبان‌ماه سال جاری بود که موتورسیکلتم را برای فروش در یکی از روزنامه‌ها آگهی دادم، چند روز بعد فردی با تلفن همراهم تماس گرفت و خواست از نزدیک موتور را وارسی کند و در صورت تمایل به‌صورت نقدی آن را بخرد. وقتی با «محمد» قرار گذاشتم او از موتور خوشش آمد و خواستار خرید شد، سپس پولی را به عنوان پیش‌پرداخت به من داد و با گرفتن شماره حسابم گفت بقیه را به صورت اینترنتی به حسابم واریز می‌کند. همان شب شش میلیون تومان در دو مرحله به حسابم واریز شد، من که خوشحال بودم به این سرعت برای موتورم مشتری پیدا شده به پیامک توجهی نکردم که مطمئن شوم این پیام از سوی بانک است یا جعلی؟! به همین خاطر وقتی محمد برای تحویل موتور نزدم آمد آن را به او دادم و فردای آن روز وقتی به عابر بانک رفتم تا موجودی حسابم را بگیرم در کمال ناباوری دریافتم هیچ پولی به حسابم واریز نشده است و بعد از آن هرچه به محمد زنگ می‌زنم تلفنش را جواب نمی‌دهد.
با اظهارات مالباخته، مأموران برای شناسایی و دستگیری مرد کلاهبردار وارد عمل شدند، آنها با رازگشایی در این پرونده به تجسس‌های ویژه‌ای دست زدند و به سرنخ‌هایی نیز رسیدند.
پلیس با استعلام از شرکت مخابراتی به آی‌پی (IP) یک مرد جوان رسیدند.
همزمان با شناسایی این مرد 17 آبان ماه سال جاری کارآگاهان با ترفندهای پلیسی خریدار موتور را در مجیدیه شناسایی و پس از دستگیری، موتورسیکلت را نیز توقیف کردند.
محمد که تصور نمی‌کرد از سوی پلیس سایبری شناسایی شود شوکه شد و در بازجویی‌ها لب به اعتراف گشود و گفت: وقتی آگهی فروش موتورسیکلت را در روزنامه دیدم وسوسه شدم تا از این طریق پولی به جیب بزنم، به همین خاطر این موضوع را با شوهر خواهرم در میان گذاشتم. او دارای یک پنل SMS تبلیغاتی بود که از آن استفاده می‌کرد، درباره این پیامک‌ها با دامادمان صحبت کردم. او شماره‌هایی را روی کاغذ ‌نوشت و از من خواست با پنل به او یک پیام بدهم. بعد از دیدن متن پیامک از او خواستم یک پیام هم به خط خودم بدهد و او قبول کرد و یک متن پیام که از طرف بانک بود برایم فرستاد و سپس از هم جدا شدیم. این مرد ادامه داد: بعد از این جریان سراغ فروشنده موتور رفتم و خواستم آن را بخرم، به همین خاطر مبلغی را به عنوان پیش پرداخت به او دادم و شماره حساب وی را گرفتم تا پس از واریز کامل پول موتور را تحویل بگیرم. سپس همراه دامادمان پای عابربانک رفتیم تا با پنل‌هایی که در دست داشتیم چک کنیم چگونه از پیامک بانکی و انتقال حساب استفاده کنیم.
با برداشت از حساب خودمان پیامک به دستمان رسید و سپس با نوشتن 6 میلیون تومان و ارسال آن یک ساعت مشخص را با پنل هماهنگ کردیم تا برای «مرتضی» فروشنده موتور ارسال شود. بنابراین بعد از ارسال پیامک جعلی سراغ مرتضی رفتم تا موتور را تحویل بگیرم، او که باور کرده بود پیامک واریز پول از سوی بانک است موتور را به من تحویل داد. این مرد با ابراز پشیمانی گفت:‌ من کارمند شهرداری بودم و برای مدتی است بیکار هستم و از روی اجبار چنین کاری را انجام دادم اما بسیار پشیمانم.
با اعترافات این مرد شیاد تحقیقات و بررسی‌های پلیسی برای دستگیری همدستش آغاز شد. کارآگاهان پس از دستگیری «امیر» متوجه شدند این مرد همان صاحب IP و پنل تبلیغاتی است. او پس از دستگیری گفت: من هیچ اطلاعی از فعالیت محمد نداشتم، از آنجایی که کارمند اداره حراست فیزیکی یکی از شرکت‌ها هستم حدود دو سال است که پنل SMS برای اطلاع‌رسانی یک شرکت در اختیار من است. در یکی از روزها محمد از من خواست پنل SMSرا به او بدهم و از آنجایی که او برادر زنم بود، نتوانستم مخالفت کنم و به او اطمینان داشتم. من اگر می‌دانستم او چنین کاری انجام می‌دهد حتماً با او برخورد می‌کردم. وی ادامه داد: درباره اینکه او موتور خریده اطلاع داشتم اما نمی‌دانستم از چه طریقی اقدام به خرید موتور کرده است.
اگر در جریان بودم حتماً با او برخورد می‌‌کردم، من حتی پس از گرفتن پنل از محمد نام کاربری و رمز عبور آن را تغییر دادم.
بنابر این گزارش، با اعترافات این دو مرد تحقیقات پلیسی برای رسیدگی به این پرونده و رازگشایی دیگر زوایای آن همچنان ادامه دارد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
25 ضربه چاقو بر پیکر دوست همسر

مردی که پسر همسایه را در خانه‌اش و به ظن رابطه با همسرش کشته بود درخواست بخشش کرد
فرهیختگان : مرد جوان وقتی سر زده از محل کارش به خانه برگشت و با پسر همسایه روبه‌رو شد او را با بیش از 15 ضربه چاقو کشت. این مرد دیروز در حالی که به‌شدت اشک می‌ریخت به پای پدر و مادر قربانی افتاد و از آنها درخواست بخشش کرد.
رسیدگی به این ماجرا از ظهر هجدهم تیر 92 به دنبال کشته شدن پسر 22 ساله‌ای به نام کیوان در طبقه دوم یک آپارتمان در شهر قدس در دستور کار پلیس قرار گرفت. پلیس وقتی به آپارتمان مورد نظر رسید با مرد صاحبخانه به‌نام یوسف روبه‌رو شد که دستانش خونین بود. او به ماموران گفت: «کیوان پسر همسایه‌مان بود. وقتی از سر کار به خانه آمدم و با او و همسرم روبه رو شدم با هم درگیر شدیم. کیوان به رویم چاقو کشید و چون می‌دانستم ممکن است با همدستی همسرم سولماز مرا بکشد او را کشتم.»
به دنبال اظهارات این مرد همسرش نیز تحت‌بازجویی قرار گرفت و به رابطه پنهانی با قربانی اعتراف کرد.زن 24 ساله گفت: «شوهرم از صبح تا شب سر کار بود و من و دختر دو ساله‌ام در خانه تنها بودیم. به همین خاطر وقتی در خیابان با پسر همسایه روبه‌رو شدم سر صحبت را باز کردم. بعد از آن ملاقات کیوان هر روز با من تماس می‌گرفت و با او درد دل می‌کردم. او را برای خوردن صبحانه به خانه‌مان دعوت کرده بودم که شوهرم سر رسید. کیوان به محض اینکه با شوهرم روبه‌رو شد گفت که برای سرقت به خانه‌مان آمده است. او التماس کرد تا شوهرم او را رها کند اما شوهرم او را کشت.»
به دنبال بازسازی صحنه جرم برای یوسف کیفرخواست صادر شد و او دیروز در شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی باقری و با حضور چهار مستشار پای میز محاکمه ایستاد.
در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده پدر و مادر مقتول در جایگاه ویژه ایستادند و برای یوسف حکم قصاص خواستند.
نوبت دفاع به یوسف که رسید به قتل اعتراف کرد و گفت: «مدتی بود که به رابطه تلفنی همسرم با یک مرد غریبه پی برده بودم.وقتی به سولماز اعتراض کردم گفت از سر بیکاری با یک پسر جوان صحبت می‌کند.همان روز می‌خواستم خودم را بکشم، اما همسرم قول داد دست از این رفتار بردارد. من هم به‌خاطر دختر دو ساله‌ام او را بخشیدم و به زندگی برگشتم.»
او در تشریح جزئیات ماجرا گفت: «نزدیک ظهر بود که یک‌باره تصمیم گرفتم سرزده از محل کارم به خانه بروم. وقتی در خانه را با کلید یدک باز کردم پشت مبل پسر همسایه را دیدم. او می‌خواست از خانه فرار کند که مانع او شدم و کتکش زدم .من قبلا هم کیوان را دیده بودم که مقابل خانه‌مان پرسه می‌زد، اما هرگز فکر نمی‌کردم با همسرم در ارتباط باشد.او به رویم چاقو کشید و من چاقو را از دستش گرفتم و بیش از 15 ضربه به او زدم.» یوسف در حالی که اشک می‌ریخت به پای پدر و مادر مقتول افتاد و گفت: «من تقاضا دارم به خاطر دختر و پسر خردسالم مرا ببخشید.» در حالی که این درخواست از سوی اولیای دم رد شده بود، هیات قضایی وارد شور شد تا برای یوسف رای صادر کند.


بهترین راه قانون است
درباره وقوع چنین جنایت‌هایی، غلامرضا طیرانیان، حقوقدان و جامعه‌شناس در گفت‌وگو با فرهیختگان می‌گوید: «یک مرد چنانچه وارد خانه‌اش شود و مرد غریبه‌ای را همراه همسرش در فراش ببیند و با اعتقاد به مهدورالدم بودن آنها دست به جنایت بزند طبق قانون هیچ مجازاتی برای وی در نظر گرفته نخواهد شد. اما چنانچه شرط مهدورالدم بودن مهیا نباشد و مثلا آنها را در حال صحبت کردن با یکدیگر ببیند مطابق قانون مجاز به قتل نیست. در این صورت چنانچه قتلی رخ دهد بی‌شک متهم به قصاص محکوم خواهد شد.»
طیرانیان ادامه داد: «به هر روی در هر دو حالت بهترین کار متوسل شدن به قانون است. فرد می‌تواند بلافاصله با پلیس تماس بگیرد یا همسایه‌ها را خبر کند تا شاهدانی برای این ماجرا باشند و مانع فرار آنها شود تا پلیس در محل حاضر شود. در این صورت فرد متخلف به جرم رابطه نامشروع، به مجازاتی که در قانون آمده است محکوم خواهد شد. اما قتل در این شرایط مجازات قصاص را در پی خواهد داشت و بی‌شک بیشترین ضرر متحمل فرد متهم و خانواده‌اش خواهد شد.»
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
«دستگیری» یکی از عوامل سرقت مسلحانه گلپایگان

چهار روز پس از درگیری «سه سارق مسلح» با ماموران نیروی انتظامی ایران در شهرهای گلپایگان و خمین که به مرگ «شش تن» ختم شد، معاون اجتماعی نیروی انتظامی از دستگیری یکی از «عوامل» این حادثه در استان مرکزی خبر داد.
همچنین در پی انتشار اخباری از «سرقت مسلحانه» در شامگاه سه‌شنبه، ۹ دی، در شهرستان گلپایگان، مرکز اطلاع‌رسانی فرماندهی انتظامی استان اصفهان تکذیب کرد که سرقت مسلحانه‌ای در این شهرستان رخ داده است.
به گزارش خبرگزاری دولتی ایرنا، سعید منتظرالمهدی، معاون اجتماعی نیروی انتظامی، روز چهارشنبه، دهم دی، گفت که «یکی از عاملان» حادثه خمین و گلپایگان به دست نیروی انتظامی استان مرکزی دستگیر شده است.
وی اشاره‌ای به جزئیات دستگیری این فرد و شهری که در آن دستگیر شده نکرد.
بر اساس گزارش‌ها، در درگیری بین سارقان مسلح و نیروهای انتظامی در شهرهای خمین و گلپایگان در روز شنبه، ششم دی، شش نفر کشته و هفت نفر زخمی شدند.
به گفته مقامات نیروی انتظامی، این سارقان پس از فرار از شهرستان الیگودرز در استان لرستان و همچنین درگیری با نیروهای ایست بازرسی نیروی انتظامی در شهرستان خمین به سمت گلپایگان متواری شده و در این شهر با ماموران نیروی انتظامی درگیر شدند.
در این درگیری‌ها، سه نفر از ماموران نیروی انتظامی گلپایگان، دو شهروند عادی و یک نفر از سارقان کشته شدند.
عبدالرضا آقاخانی، فرمانده انتظامی استان اصفهان، روز هفتم دی، تعداد سارقان را سه نفر ذکر کرده بود.
حسین فراست، فرماندار گلپایگان، نیز روز ۹ دی گفته است که سارق کشته شده که پیش از این نیز سابقه سرقت داشته با مشخصات کامل شناسایی شده است.
معاون اجتماعی نیروی انتظامی در ادامه سخنان خود گفت که برخلاف اعلام رسانه‌ها «هیچ گونه سرقتی در الیگودرز و گلپایگان صورت نگرفته است».
آقای منتظر المهدی با اظهار تاسف از، به گفته او، اطلاع‌رسانی «زودهنگام و بی‌مورد برخی رسانه‌ها» افزود: «متاسفانه برخی همکاران در رسانه‌ها با غوغاسالاری به مسئولیت حرفه‌ای خود عمل نکرده‌اند.»
گفته این مقام نیروی انتظامی در حالی است که حسین حسین زاده، جانشین فرمانده نیروی انتظامی استان اصفهان، گفته بود که این افراد مسلح «پس از سرقت از یکی از بانک‌های شهر الیگودرز در استان لرستان»، به سمت شهر خمین در استان مرکزی متواری شده و در آنجا با ماموران پلیس درگیر شدند.
خبرگزاری دولتی ایرنا، همچنین خبر داده است که شامگاه سه‌شنبه دو سارق «مسلح» راننده یک خودروی سواری پیکان را در شهر گلپایگان «با اسلحه» تهدید کرده و خودروی او را به سرقت برده‌اند .
به گزارش این خبرگزاری، در جریان این سرقت که در منطقه «مسجد حاجی» شهر گلپایگان رخ داد، سارقان مورد تعقیب ماموران نیروی انتظامی قرار گرفتند و صدای شلیک گلوله نیز شنیده شد، اما در این درگیری کسی آسیب ندید.
بر اساس این گزارش، سارقان خودروی مسروقه را در مسیر گلپایگان به روستای سعیدآباد واقع در شمال غرب این شهر رها کرده و متواری شده‌اند.
در واکنش به انتشار این خبر، مرکز اطلاع‌رسانی فرماندهی انتظامی استان اصفهان روز چهارشنبه در اطلاعیه‌ای وقوع هر گونه سرقت مسلحانه در گلپایگان را تکذیب کرد.
در این اطلاعیه همچنین از مردم خواسته شده که به اخباری که از منابع غیررسمی اعلام می‌شود توجه نکرده و از «دامن زدن به این گونه شایعات» که باعث «برهم زدن آرامش عمومی شهر می‌شود» خودداری کنند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
پایان تلخ برای ملاقات شوم با پسر مزاحم

فرهیختگان : پسر جوان وقتی همراه دو برادرش برای ادب کردن مزاحم تلفنی خواهرش سر قرار رفت با ضربه‌های قمه پسر ناشناس کشته شد. عامل جنایت دیروز پای میز محاکمه ایستاد و گفت به درخواست دوستش که همان مزاحم تلفنی بوده سر قرار حاضر شده بود.
عصر دوازدهم بهمن 91 به کلانتری قرچک خبر رسید چند مرد جوان با چاقو و قمه به جان هم افتاده‌اند و در جدال خونین یک پسر 25ساله به نام علی جان سپرده است.
پلیس به محل درگیری رفت و چندین شرکت‌کننده در درگیری خونین را بازداشت کرد. بررسی‌ها نشان می‌داد درگیری به خاطر ادب کردن پسر مزاحم به نام صادق شروع شده بود که با فرار او دعوا به خون کشیده شد.
برادر قربانی به پلیس گفت: «چند روز پیش برادر بزرگم مهدی به من و علی گفت که پسری به خواهرمان زنگ می‌زند و مزاحمش می‌شود و همین مساله باعث نگرانی خواهرمان شده است. من و دو برادرم وقتی فهمیدیم مزاحم تلفنی خواهرمان بچه محلمان به نام صادق است با او تماس گرفتیم و گفتیم دست از مزاحمت بردارد اما گوشش بدهکار نبود تا اینکه برادرم تصمیم گرفت وی را ادب کند. مهدی به صادق زنگ زد و با او قرار گذاشت. ما سر قرار رفته بودیم که با صادق و دوستانش اسماعیل و احمد روبه‌رو شدیم. صادق به محض روبه‌رو شدن با ما فرار کرد که درگیری بالا گرفت. اسماعیل و احمد با چاقو و قمه به ما حمله کردند. من دیدم که اسماعیل با قمه به گردن برادرم زد.» به دنبال اظهارات این مرد اسماعیل تحت بازجویی قرار گرفت و به قتل اعتراف کرد.این مرد گفت: «من و صادق بچه یک محل بودیم. او ظهر در حالی که خیلی ترسیده بود با من تماس گرفت و گفت چند نفر می‌خواهند او را کتک بزنند. او از من و احمد کمک خواست و ما هم سر قرار رفتیم. وقتی مقتول و دو برادرش به محل قرار آمدند با میله به ما حمله کردند. همان موقع صادق سوار موتور شد و فرار کرد و من برای دفاع از خودم قمه را بالای سرم چرخاندم. نمی‌دانم چطور شد که قمه به گردن علی برخورد کرد.»
به دنبال بازسازی صحنه جرم، کیفرخواست صادر شد و این پسر و دو همدستش دیروز در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی عزیزمحمدی و با حضور چهار مستشار پای میز محاکمه ایستادند.
در ابتدای این جلسه پدر و مادر مقتول برای اسماعیل حکم قصاص خواستند.
سپس اسماعیل پشت تریبون دفاع ایستاد و ادعای تازه‌ای مطرح کرد. این مرد گفت: «قبول دارم قمه را بالای سرم چرخاندم اما من ضربه مرگبار را به علی نزدم. دوستم احمد هم چاقو در دست داشت و ممکن است او ضربه را به گردن علی زده باشد. باور کنید من خصومتی با سه برادر نداشتم و از ماجرای مزاحمت تلفنی هم بی‌خبر بودم.»
سپس صادق روبه‌روی هیات قضایی ایستاد و گفت: «قبول دارم چند بار با موبایل خواهر مقتول تماس گرفته بودم، اما هرگز قصد درگیری با آنها را نداشتم.»
من در آن درگیری هم از کسی نخواسته بودم که چاقو بکشد. اسماعیل بعد از فرار من قمه کشید.» او درباره علت فرارش پس از روبه‌رو شدن با سه برادر گفت: «وقتی سه برادر با من تماس گرفتند و مرا تهدید کردند همراه احمد و اسماعیل سر قرار رفتم. اما وقتی دیدم آنها میله آهنی دستشان است، ترسیدم و فرار کردم تا درگیری تمام شود.» سپس احمد به دفاع ایستاد و گفت: «اسماعیل دروغ می‌گوید که در دعوا من هم چاقو در دست داشتم. او می‌خواهد مرا شریک جرمش کند.» در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
قتل؛ جواب تجاوز به زن ایرانی

حوادث : مرد افغان که به زنی ایرانی تجاوز کرده بود، توسط شوهر زن به قتل رسید. همسر این زن که او نیز مردی افغان است به‌زودی در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه خواهد شد.
پرونده این قتل تیرماه سال٨٩ تشکیل شد و مردی افغان به پلیس شهرری خبرداد جسد برادرش را در کوه‌های بی‌بی‌شهربانو پیدا کرده ‌است. وقتی ماموران به محل رسیدند جسد مرد افغان را در حالی پیدا کردند که با ضربات چاقو به قتل رسیده و سپس تعداد زیادی سنگ روی او ریخته‌ شده ‌بود.
برادر مقتول به پلیس گفت با تماس تلفنی زنی ایرانی به نام گلناز متوجه مرگ برادرش شده‌ و آن‌طور که گلناز به او گفته شوهرخواهرش که مردی افغان است، دست به این قتل زده ‌است.
وقتی ماموران جسد را به پزشکی قانونی انتقال دادند و شهداد، شوهرخواهر گلناز را بازداشت کردند؛ او اعتراف کرد با همکاری برادرزنش دست به این قتل زده‌ است.
شهداد گفت: «سال‌هاست در ایران زندگی می‌کنم، چندسال قبل عاشق دختر جوان ایرانی‌ای به نام گلشن شدم و تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم. گلشن هم عاشق من شده ‌بود، وقتی خواستیم ازدواج کنیم ابتدا پدر و مادرش مخالفت کردند اما وقتی ثابت کردم قصد خوشبخت‌کردن دخترشان را دارم و به برخی فرهنگ‌ها که زن‌ها را اذیت می‌کنند اعتقاد ندارم؛ بنابراین قبول کردند با دخترشان ازدواج کنم. من و گلشن بعد از ازدواج به تهران آمدیم و با هم زندگی می‌کردیم. در این مدت صاحب یک فرزند شدیم و هیچ ‌مشکلی با هم نداشتیم تا اینکه یک شب وقتی با همسرم خواب بودیم صدای پیامک تلفن همراه شنیدم صدا خیلی نزدیک بود، متوجه شدم گوشی در لباس همسرم است از او پرسیدم این گوشی چیست؛ تو که گوشی نداشتی؛ اول گفت متعلق به خواهرش است و بعد که گوشی را دیدم فهمیدم متعلق به دوست هموطنم سعید است.
خیلی ناراحت شدم محتوای پیامک‌هایی که درگوشی بود نشان می‌داد آنها مدت‌هاست با هم رابطه دارند و سعید عاشق زن من است. نمی‌توانستم این وضعیت را تحمل کنم بعد از چندروز درگیری تصمیم گرفتم زنم را طلاق بدهم؛ هرچند گلشن مدعی بود به او تجاوز شده اما حاضر نبودم دیگر زندگی با او را تحمل کنم. با پدرزنم تماس گرفتم و گفتم بیا دخترت را ببر من دیگر با او زندگی نمی‌کنم. فردای آن روز برادرزنم کامران آمد و موضوع را برایش توضیح دادم او گفت اگر واقعا به خواهرم تجاوز شده‌ باشد کار تو برای طلاق‌دادن او درست نیست. او خودش قربانی شده و باید انتقام بگیریم. قبول کردم با سعید تماس گرفتم بدون اینکه اصلا به روی خودم بیاورم که چه اتفاقی افتاده او را دعوت کردم با هم به کوه برویم گفتم کامران هم به تهران آمده و سه نفری خوش می‌گذرانیم.»
متهم در ادامه گفت: «قرار را گذاشتیم و با هم به کوه‌های بی‌بی‌شهربانو رفتیم بالای کوه که رسیدیم برادرزنم داشت میوه آماده می‌کرد. از سعید پرسیدم چرا به زنم تجاوز کردی؟ منکر شد گفت این حرف‌ها چیست من در حق تو چنین کاری نمی‌کنم. وقتی تلفن را نشانش دادم و پیامک‌ها را دید دیگر نتوانست منکر شود. از جایش بلند شد و فرار کرد. من دنبالش رفتم از پشت با چاقو ضربه‌ای به گردنش زدم که به شاهرگش برخورد کرد بعد چندضربه دیگر زدم او تعادلش را از دست داد و روی زمین افتاد و بعد هم از کوه به پایین پرت شد. من و کامران دنبالش رفتیم و وقتی مطمئن شدیم مرده‌ است، تعدادی سنگ جمع کردیم و رویش انداختیم. وقتی به خانه برگشتم به زنم گفتم او را کشته‌ام.»
ماموران گلشن را برای بررسی ادعای متهم مورد بازجویی قرار دادند. او رابطه‌اش با سعید را این‌طور تعریف کرد: «چندماه قبل شوهرم سعید را به خانه دعوت کرد و شام خانه ما بود، بعد رفت. صبح متوجه شدم گوشی تلفن همراهش در خانه ما جا مانده‌ است با خودم گفتم شوهرم که برگشت گوشی را برایش می‌برد. ساعاتی بعد تلفن زنگ زد سعید پشت خط بود؛ گفت گوشی را خودش در خانه ما گذاشته برای اینکه می‌خواسته مساله مهمی را به من بگوید گفت شهداد به تو خیانت می‌کند ولی تو مثل یک زن معصوم در خانه‌ات نشسته‌ای و می‌گویی دوستش داری. گفتم حرفت را باور نمی‌کنم، شهداد عاشق من است چرا این حرفها را می‌زنی؟ گفت من به تو ثابت می‌کنم شوهرت خیانتکار است. بعد هم گفت این‌بار که شوهرم را با زنی دیگر دید تماس می‌گیرد. فردای آن روز دوباره به گوشی خودش زنگ زد به من آدرسی داد و گفت شهداد در این آدرس با زنی در خانه تنهاست. بعد از من خواست به آنجا بروم و با چشمان خودم ببینم. وقتی به آن آدرس رفتم متوجه شدم کسی در خانه نیست بالا رفتم که شوهرم را پیدا کنم دیدم سعید و مرد دیگری در آن خانه هستند. بعد فهمیدم آن مرد پسرعموی سعید است. آنها به زور به من تجاوز کردند.
سعید گفت عاشق من شده‌ است و از آنجایی که می‌دانسته شوهرم را دوست دارم و از او دست نمی‌کشم دست به چنین کاری زده‌ است. وقتی اعتراض کردم و گفتم شکایت می‌کنم و موضوع را به شهداد می‌گویم، گفت با این کار حکم مرگ خودت را امضا می‌کنی. در این صورت می‌گویم تو خودت خواستی با من رابطه داشته ‌باشی. من بچه ‌داشتم و نمی‌خواستم از بچه‌ام دور شوم به همین دلیل سکوت کردم. ضمن اینکه می‌دانستم شوهرم مرد متعصبی است و از او می‌ترسیدم بعد از آن مجبور شدم با تهدیدهای سعید به او تمکین کنم. من به اجبار و برای اینکه نمی‌خواستم شوهرم ناراحت شود از سعید تمکین می‌کردم. او را هیچ‌وقت دوست نداشتم اما هربار او می‌گفت عاشق من است.
با پایان تحقیقات از شهداد، برادرزنش و گلشن کیفرخواست علیه شهداد و کامران صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه٧٤ دادگاه کیفری‌استان تهران ارسال شد. روز گذشته قرار بود جلسه رسیدگی به این پرونده برگزار شود اما وقتی قضات متوجه شدند اولیای‌دم حضور ندارد و وکیل‌مدافع آنها نیز درخواست اولیای‌دم را نمی‌داند، برای مشخص‌شدن این موضوع جلسه را تجدید کردند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
حمله به گردشگران با اسپری فلفل در شوشتر

سایت پیک شوشتر خبر داده است که چندتن از گردشگران این شهر از سوی دو موتورسور و با اسپری فلفل مورد حمله قرار گرفته اند.
به گزارش این سایت، این حمله پنج شنبه هفته گذشته و هنگامی انجام شده است و طی آن چند گردشگر ایرانی از شهرهای دیگر به شوشتر سفر کرده بودند در بدو ورود خود به این شهر منتظر تاکسی بودند که از سوی دو جوان موتورسوار با اسپری فلفل مورد حمله قرار گرفتند.
در این حمله دو فرد موتورسوار بر روی صورت‌ گردشگران اسپری گاز فلفل می‌زنند که سه تن از گردشگران بعد از چند ثانیه احساس سوزش شدید می کنند و مردم محل به کمک آن‌ها می‌آیند و ماجرا را به پلیس ۱۱۰ و اداره اماکن گزارش می‌دهند.
دادبه سلمان، مدیر مرکز اطلاع‌رسانی گردشگری شوشتر، به سایت پیک شوشتر گفته است که بعد از این حمله "گردشگران قصد ترک این شهر را داشتند که اما ما از مدیر هتل محل اقامت‌شان خواستیم آن‌ها را تا صبح جمعه نگه دارد تا از ایشان دلجویی و عذرخواهی کنیم؛ اما آن‌ها از این اتفاق به‌قدری ناراحت بودند که بدون دیدن آثار تاریخی و جهانی شوشتر، شهر را ترک کردند."
مدیر مرکز اطلاع‌رسانی گردشگری شوشتر به اتفاق دیگری که مردادماه سالجاری برای تعدادی از گردشگران خارجی رخ داده بود، اشاره کرده و گفته است: "روز ۲۱ مردادماه سالجاری کنار پل تاریخی شادروان در حالی که گروهی از توراپراتورهای اتریشی مشغول بازدید بودند، دو نفر به زورگیری از آن‌ها اقدام کردند و بعد هم متواری شدند. موضوع همان موقع به پلیس و اداره اتباع خارجی اطلاع داده شد. با آن‌که مظنون‌ها شناسایی شدند، اما طبق اطلاعات اداره اماکن در شوشتر آن‌ها هنوز متواری هستند."
دادبه سلمان همچنین گفته است: "این اتفاق‌ها اگرچه در شهر شوشتر موردی رخ داده، اما از این جهت که سبب تخریب چهره‌ی شهر و ایجاد ناامنی می‌شود، برای مردمان شوشتر نگران‌کننده است."
سایت پیک شوشتر از قولمدیر مرکز اطلاع‌رسانی گردشگری شوشتر نوشته است: "تعداد گردشگران شهر تاریخی شوشتر که به عنوان دارنده‌ی دهمین اثر ایران در فهرست جهانی یونسکو ثبت شده است، در یک سال گذشته بسیار افزایش داشته و مجموعه گردشگری ما تا تابستان سال آینده 33 قرارداد با آژانس‌ها برای اجرای تورهای خارجی در این شهر بسته است و حالا هم در انتظار ورود موج جدیدی از گردشگران به شوشتر هستیم اما متاسفانه چنین اتفاقاتی باعث می‌شود تلاش‌ها و بازاریابی‌های ما برای مطرح کردن شوشتر از بین برود و چهره این شهر تاریخی مخدوش شود."
بنابراین گزارش مرکز اطلاع رسانی گردشگری و همچنین رستوران و موزه مستوفی اقدام به برگزاری مراسمی برای دلجویی از گردشگران آسیب دیده در این حمله کردند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
درگیری دوباره سارقان مسلح با پلیس، این بار در مشهد

بهمن امیری مقدم، فرمانده انتظامی خراسان رضوی، از درگیری دو سارق مسلح با ماموران نیروی انتظامی در شهر مشهد در روز چهارشنبه و زخمی شدن یکی از سارقان خبر داد.
در یک هفته گذشته این سومین گزارشی است که از درگیری سارقان مسلح با ماموران پلیس در ایران منتشر می‌شود.
به گفته آقای امیری مقدم، این درگیری پس ازآن آغاز شده که ماموران یک گشت کلانتری در شهر مشهد بامداد روز چهارشنبه، دهم دی‌ماه، به سرنشینان یک خودروی پراید مشکوک شده‌اند.
به گزارش خبرگزاری ایرنا به نقل از فرمانده پلیس خراسان رضوی، راننده این خودرو بدون توجه به دستور پلیس با سرعت از محل متواری شده و دو سرنشین خودرو نیز در حین فرار به سوی ماموران پلیس تیراندازی کرده‌اند.
وی اضافه کرد: «ماموران... به سمت آنان تیراندازی کردند، لذا آنها پس از طی مسافتی خودرو را رها کرده و پای پیاده متواری شدند.»
به گفته آقای امیری مقدم، در این درگیری یکی از دو سارق مورد اصابت گلوله قرار گرفته و زخمی شده، اما متهم دیگر گریخته است.
این سومین گزارش منتشر شده درباره درگیری سارقان مسلح با مامورین انتظامی ظرفکمتر از یک هفته است.
بر اساس گزارش‌ها، در درگیری سارقان مسلح با ماموران نیروی انتظامی در شهرهای خمین و گلپایگان در روز شنبه، ششم دی، شش نفر کشته و هفت نفر زخمی شدند.
به گفته مقامات نیروی انتظامی، این سارقان پس از فرار از شهرستان الیگودرز در استان لرستان و همچنین درگیری با نیروهای ایست بازرسی نیروی انتظامی در شهرستان خمین به سمت گلپایگان متواری شده و در این شهر با ماموران نیروی انتظامی درگیر شدند.
در این درگیری‌ها، سه نفر از ماموران نیروی انتظامی گلپایگان، دو شهروند عادی و یک نفر از سارقان کشته شدند.
عبدالرضا آقاخانی، فرمانده انتظامی استان اصفهان، روز هفتم دی، تعداد سارقان را سه نفر ذکر کرده بود.
در همین زمینه عزیز‌الله ملکی، فرمانده انتظامی استان مرکزی، روز پنج‌شنبه با اشاره به دستگیری یکی از عاملان این حادثه گفته است که طی چند روز آینده «خبرهای خوشی» در این باره منتشر خواهد شد.
بر اساس گزارش خبرگزاری دولتی ایرنا، همچنین شامگاه سه‌شنبه دو سارق «مسلح» پس از سرقت یک خودروی سواری پیکان در شهر گلپایگان با ماموران نیروی انتظامی درگیر و درنهایت متواری شده‌اند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
زن باید چند بار کتک بخورد تا حکم طلاق بگیرد؟

١. برای اخذ طلاق چه شرایطی لازم است؟ ٢. "عسر و هرج" در ازدواج به چه معنا است؟ ٣. آیا طبق قوانین شوهر حق ممانعت از تحصیل همسرش را دارد؟. سحر بیت مشعل، وکیل و فعال حقوق بشر در این بلاگ، پرونده یکی‌ از موکل‌های خود را مرور کرده و به این سوال ها پاسخ می دهد.
در ابتدای در ورودی دادگاه اهواز بودم که با شیرین - یکی از همکلاسی های سابقم در دانشگاه - مواجه شدم. او نیز به محض دیدنم به سمتم آمد. خیلی وقت بود از او خبری نداشتم. در زمان دانشجویی یکی از فعالترین دختران دانشکده حقوق بود و همه فکر می کردند که بعد از فارغ التحصیلی حتما در یکی از رشته های تخصصی حقوق جزو موفق ترین ها خواهد بود. از او پرسیدم برای پیگیری پرونده موکلت به کدام شعبه باید مراجعه کنی؟ اما او به علامت نفی سری تکان داد و با لبخند تلخی گفت: راستش من بعد از فارغ التحصیلی ازدواج کردم وشوهرم بعد از ازدواج زیر تمام حرف هایش زد و اجازه ادامه تحصیل به من نداد؛ الان هم در شعبه ١٢ دادگاه خانواده برای دادخواست طلاقم وقت رسیدگی دارم. از حرف هایش متاثر شدم. به او پیشنهاد کردم که اگر زندگی خوبی دارد، بی خیال درس شود و پایبند زندگی زنانشویی شود، هر چند در درونم با این نوع تفکر مخالف بودم اما فکر می کردم در این مواقع، باید فرد را اینگونه آرام کرد. شیرین آهی کشید وگفت: کاش فقط حق تحصیل را از من گرفته بود، شخصیت و اعتماد به نفسم را نیز ازمن گرفته است. با کوچکترین اختلافی شروع به فحاشی وکتک زدن می کند. چندین بار پس از کتک زدنش به پزشکی قانونی مراجعه کردم ولی با وساطت خانواده و دوستان کوتاه آمدم و از شکایت صرف نظر کردم اما آخرین بار دیگر بر موضع خودم پافشاری کردم و علیه او حکم گرفتم و حالا بر اثر سوء رفتاردادخواست طلاق دادم. چند بار جلسه تشکیل شد اما همسرم در دادگاه حاضر نشد و راضی به طلاق نیست. امروز باز هم جلسه رسیدگی دارم. امیدوارم قاضی بتواند به نفعم رای صادر کند. شیرین منزل پدری اش زندگی می کرد، با این حال می گفت: "در حالت عادی امنیت جانی ندارم که در کنار او (همسر) بمانم چه برسد به الان که دادخواست طلاق هم داده ام." به شیرین گفتم: پس الان فرصت خوبی است که شروع به درس خواندن کنی و برای کارشناسی ارشد حقوق هم ثبت نام کنی. هنوز جمله ام را تمام نکرده بودم که گفت "به دو دلیل نمی توانم ادامه تحصیل کنم: اول آن که همسرم، خانواده ام را تهدید کرده که تا زمانی که زن وی هستم، اجازه تحصیل ندارم چون که اجازه او دست من است و او هم به درس خواندن من علاقه ای ندارد! شما هم می دانید قانون وعرف این حق را تا وقتی که طلاق صورت نگرفته باشد - و حتی در حالت متارکه - به مرد می دهد. علاوه بر این، به شغل وکالت خیلی علاقه دارم ولی وقتی می بینیم خودم در مجاب کردن قاضی پرونده طلاقم مانده ام، از خودم می پرسم کدام موکل به من اعتماد خواهد کرد و برای پرونده اش به من وکالت می دهد؟" در حین حرف زدن مرتب به اطرافش نگاه می کرد و استرس خاصی داشت. انگار نمی خواست کسی او را در دادگاه ببیند. شاید هم نگران آن بود که مورد توجه همکلاسی های سابقمان - که به واسطه شغل خود آن جا حضور داشتند - قرار بگیرد و از وی در مورد علت حضورش در دادگاه بپرسند. کارت شخصی ام رو به او دادم وبه او گفتم اگر کاری از دستم برمی آید حتما با من تماس بگیر.
مدتی گذشت و از شیرین خبری نشد تا اینکه یک روز بعد از ظهر در دفتر کارم دو فاکس به دستم رسید که مربوط به شیرین بود: اولین برگه در مورد شکایت شیرین از ضرب و جرح شوهرش بود که با تایید پزشکی قانونی حکم به نفع شیرین صادر شده بود و دومی حکم رد دادخواست طلاق شیرین بود. در همین حین، موبایلم زنگ خورد. جواب دادم. شیرین بود که می گفت حکم رد طلاقم را خوانده ای؟ دیدی توجیه قاضی چی بود؟" گفتم "بله." قاضی به ماده ١١٣٠ قانون مدنی استناد کرده بود. سریع کتابچه قانون مدنی را از روی میز برداشتم. ماده مزبور را پیدا کردم و برایش توضیح دادم. آن ماده مواردی را بر شمرده بود که زن می تواند به استناد به آن ها به حاکم شرع مراجعه کرده و درخواست طلاق نماید، البته در صورتی که در محکمه ثابت شود که دوام زوجیت موجب عسر وحرج می شود مانند اعتیاد شوهر به مواد مخدر یا الکل، ابتلا زوج به بیماری های صعب العلاج، ضرب وشتم زوجه توسط زوج و مواردی دیگر. بند ٤ ذیل تبصره ماده مزبور اعلام کرده بود که ضرب و شتم و یا سوء رفتاری موجب عسر و حرج است که «مستمر» بوده و عرفا با توجه به وضعیت زوجه قابل تحمل نباشد. شیرین پرسید تعریف قانون از عسر وحرج چیست؟ گفتم تبصره ماده ١١٣٠ قانون مدنی عسر وحرج را وضعیتی تعریف می داند که ادامه زندگی را برای زوجه با مشقت همراه ساخته و تحمل آن مشکل باشد. شیرین گفت همه این موارد را می دانم اما می خواهم بدانم که آیا در قانون ماده‌ای هست که این واژه اثبات «مستمر» بودن ضرب وجرح برای مواردی که واقعا زن امنیت جانی ندارد را مستثنی کرده باشد؟ پاسخ دادم خیر، باید بعد از هر بار ضرب وجرح به دادگاه مراجعه کنی و پس از طی مراحل قانونی وگرفتن حکم علیه زوج و سپس با داشتن چندین حکم متعدد ضرب و جرح از سوی شوهر به این ماده استناد کنی و دادخواست طلاق بدهی. شیرین گفت یعنی باید بارها کتک بخورم، زجر بکشم، آسیب روحی و روانی ببینم تا بتوانم طلاق بگیرم؟ یعنی وقتی قانونگذار این ماده را تصویب می کرد به ذهنش خطور نکرد که شاید ضرب و جرح بعدی منجر به یک ضایعه جبران ناپذیر و یا حتی مرگ زوجه شود؟ من الان مثل کسی هستم که زنده به گور شده است. چرا قاضی نمی فهمد که من امنیت جانی ندارم! بعد با صدای بلند گریست و گوشی را قطع کرد. شیرین نمی خواست بفهمد که قاضی تنها مجری قوانین است؛ قانون دست قاضی یا حتی وکیل را بسته بود. از اینکه نمی توانستم به شیرین کمک کنم حس بدی داشتم. فکر کردم اگر این اتفاق برای من می افتاد باید چکار می کردم؟ هیچ کاری نمی توانستم انجام دهم. دقیقا همان طور که شیرین می‌گفت زنده به گور میشدم مگر اینگه زوج محترم قبول می کرد که من را طلاق بدهد تا من اجازه حیات مجدد داشته باشم! مشکل از کجا نشأت می گیرد؟ از قانونگذار یا عرف؟ یا هر دو؟ مرد هر وقت بخواهد بدون ذکر هیچ دلیلی می تواند همسرش را طلاق دهد. در قانون این حق برای او محفوظ است. حال اگر زن برای طلاق گرفتن اقدام کند وارد پروسه‌ای می‌شود که انتهایش نامعلوم است: از اثبات حقش برای طلاق، بخشیدن مهریه یا مطالبه آن در قبال طلاق، گرفتن حضانت فرزندانش و ...، باید پروسه ای طولانی را طی کند. این پروسه طولانی را شیرین بالاخره طی کرد. بالاخره بعد از ٢ سال توانست طلاق غیابی بگیرد، بعد از آن در رشته وکالت قبول شد. شیرین اکنون وکیل شده و به زنان بی بضاعت در این زمینه مشاوره رایگان می دهد و به آنها کمک می کند تا کمتر آسیب ببینند. متاسفانه قاضی پرونده شیرین بعدها به سبب اینکه در دادگاهی دیگر به نفع یکی از طرفین رای نداده بود، به ضرب گلوله کشته شد.
متاسفانه در کشور ما، نه ضمانت اجرایی برای حمایت از قربانی در قوانین منظور شده و نه وکلا و قضات دادگستری ناامنی را احساس می کنند. این نکته ها، خلاء قوانین را نشان می دهد، اگر نه ممکن بود آن قاضی تا الان زنده می ماند و در راه اجرای عدالت خدمت می کرد و یا شیرین بدون وارد شدن آسیب های بیشتر به روح و جسمش می توانست زودتر پله های ترقی را طی کند.


ایران وایر , سحر بیت مشعل
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
صفحه  صفحه 32 از 130:  « پیشین  1  ...  31  32  33  ...  129  130  پسین » 
گفتگوی آزاد

The sad news from Iran | اخبار تاسف بار از ایران

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA