انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
گفتگوی آزاد
  
صفحه  صفحه 34 از 130:  « پیشین  1  ...  33  34  35  ...  129  130  پسین »

The sad news from Iran | اخبار تاسف بار از ایران


مرد

 
اعدام 3 متجاوز در طرقبه مشهد

سه شیطان در طرقبه مشهد و در ملأ عام به دار مجازات آویخته شدند.«محمود»، جوان 26 ساله که متهم اصلی این جنایت سیاه بود لحظاتی پیش از اعدام گفت: تا کلاس پنجم ابتدایی درس خوانده‌ام و پنج برادر و سه خواهر دارم. پدرم کارگری ساده است. من ازدواج نکرده‌ام. راننده لودر بودم و درآمد خوبی داشتم اما چه فایده که کارم به اینجا کشیده شد. وی افزود: تابستان سال 90 بود که ساعت 9 شب یکی از روزها با برادرم «مهدی» و دوستم «احسان» به روستای طرقدر در اطراف طرقبه می‌رفتیم. بعد از هتل بام مشهد، خودرویی را دیدم که زن و مردی جوان داخل آن بودند. با دیدن‌آنها وسوسه شدیم و به سوی‌شان حمله کردیم. مرد جوان را داخل صندوق عقب خودرو انداختیم و سپس با تهدید، زن جوان را تسلیم نیت شوم خود کردیم. آن نخستین کار خطایی بود که انجام دادیم و بعد پشیمان شدیم، اما نمی‌دانم چرا دیگر هراسی نداشتیم و چند بار دیگر هم این کار را تکرار کردیم. یک بار جلوی زن و شوهری جوان را گرفتیم. بار دیگر مردی که با سه زن به محل آمده بود را خفت کردیم و با توسل به زور و تهدید آنها را هدف خواسته‌های شیطانی‌مان کردیم، مردانی که می‌خواستند در برابرمان مقاومت کنند را نیز به باد کتک می‌گرفتیم.مرد اعدامی گفت: هیچ وقت فکر نمی‌کردم به چنین مرحله‌ای برسم و جزای این کارها اعدام باشد. واقعاً ارزشش را نداشت. برادر محمود که مهدی نام داشت نیز در حالی که بغض امانش نمی‌داد تا حرف بزند گفت: من هم تا پنجم ابتدایی درس خوانده‌ام چون علاقه‌ای به ادامه تحصیل نداشتم و از طرفی شرایط مادی خانوادگی جور نبود سر کار رفتم. خیلی زود استادکار فنی شدم و آرماتور‌بندی می‌کردم. من و برادرم و دوستمان احسان آن شب لعنتی با دیدن خودروی سواری و آن زن و مرد جوان وسوسه شدیم. یک لحظه شیطان توی جلدمان رفت و مزاحم آنها شدیم. هیچ وقت فکر نمی‌کردیم کارمان به چنین جایی کشیده شود. من فقط می‌توانم بگویم خجالت زده خانواده‌ام هستم و این کارها آخر و عاقبتی ندارد. اما جوان دیگری که احسان نام داشت پس از خداحافظی بسیار سختی با مادر، پدر و خواهر کوچکش گفت: چهار ماه از سربازی‌ام می‌گذشت. مادرم مرا خیلی دوست داشت و همیشه می‌گفت با هرکسی رفت و آمد نکن ولی چه فایده که گوش به حرفش ندادم و این هم آخر و عاقبتم. پشیمانم اما پشیمانی چه سود.


اعدام در برابر آتش‌نشانی طرقبه
با حضور «شاکری» دادستان بینالود و جمعی از مسئولان و پلیس و همچنین با حضور مردم، مراسم اجرای حکم اعدام سه شیطان در مقابل آتش‌نشانی طرقبه پس از قرائت حکم به اجرا درآمد.
دادستان شاکری در این مراسم گفت: در اجرای حکم الهی، این سه جوان که چهار مورد تجاوز به عنف داشتند به دار مجازات آویخته شدند.
فرمانده پلیس بینالود نیز در این مراسم گفت: با گزارش چند مورد آزار و اذیت زنان بویژه کسانی که برای تفریح به منطقه طرقدر می‌رفتند توسط سه جوان موتور سوار در سال 90، تحقیقات گسترده کارآگاهان پلیس آگاهی شهر بینالود آغاز شد. سرهنگ عباس صارمی ساداتی افزود: پلیس با اقدامات اطلاعاتی و ردزنی‌های گسترده، عاملان این جنایت را دستگیر کرد.سه شیطان در راه هتل بام مشهد در چهار مورد به سوی زنان و مردان جوان حمله‌ور شده و مردان را داخل صندوق می‌انداختند و سپس با انتقال خودرو به منطقه‌ای معروف به کوه‌های ارغوان، زنان و مردان را هدف نیت‌های شیطانی قرار می‌دادند. وی گفت: با حمایت دستگاه قضایی و در اجرای حدود الهی و بنابر خواسته و مطالبه بحق مردم، این متجاوزان به اعدام محکوم شدند و حکم صادره با حضور مسئولان محترم قضایی به اجرا درآمد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
دادگاه بدوی متهم حمله به زنان با چاقو در جهرم را به اعدام محکوم کرد

دادگاهی در ایران متهم پرونده آزار زنان در جهرم را، که با چاقو عده ای را مجروح کرده بود، به اعدام و پرداخت دیه محکوم کرد. این حکم، در دادگاه بدوی صادر شده و قابل تجدیدنظرخواهی است.
در اوایل آذرماه سال جاری مقامات شهر جهرم در استان فارس، از بازداشت فردی خبر دادند که در این شهر، با چاقو به تعدادی از زنان حمله کرده بود.
در آن زمان، رسانه های ایران خبر دادند که در جهرم، دست‌کم ۶ زن، شامل ۵ دانشجو، مورد حمله قرار گرفته اند. اما متن دادنامه متهم انجام این حملات، از وجود ۹ شاکی در این پرونده حکایت دارد.
پس از بازداشت این متهم، محمدرضا رضایی کوچی، نماینده جهرم گفت: " انگیزه ضارب کاملا شخصی بوده است و هیچ ارتباطی با موضوع امر به معروف و نهی از منکر نداشته است."
نماینده جهرم افزود که پدر این متهم از اعضای سپاه پاسداران بوده و پس از اطلاع از ارتکاب جرم توسط فرزندش، ضارب را تحویل مقامات قضایی داده است.
حجت الله رضایی، سرپرست فرمانداری ویژه جهرم نیز گفت: "ضارب به عمل قبیح خود مبنی بر حمله با چاقو به چند زن اقرار کرده و در حال حاضر تحت نظارت دستگاه انتظامی و قضایی است."
در اظهارنظری جداگانه، لطف‌الله دژکام، امام جمعه جهرم، خواستار "اشد مجازات" برای عاملان این حمله‌ها شد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
جنایت خونین در برابر دوربین رستوران

عامل جنایت خونین که در برابر دوربین‌های رستورانی در کن رخ داده بود همراه پدر خود تسلیم پلیس شد.
ساعت 11 شب 12 دی‌ماه درگیری خونینی در یکی از رستوران‌های جاده کن رخ داد و با حضور مأموران کلانتری در محل و انجام تحقیقات اولیه مشخص شد جوان 24 ساله‌ای به‌نام «حمیدرضا» با ضربات چاقو از پای درآمد
وقتی ماجرای جنایت رستوران به مأموران اداره ویژه قتل پلیس آگاهی تهران مخابره شد با دستور بازپرس درودگر ردیابی عاملان قتل کلید خورد و مأموران به سرنخ‌های ویژه‌ای دست یافتند.
تیم پلیسی در بازجویی از بازداشت‌شدگان در صحنه قتل پی برد درگیری از زمان ورود یک گروه موسیقی دوره‌گرد به داخل یکی از رستوران‌ها آغاز و بعد با خارج شدن آنها از داخل نخستین رستوران و فرار یکی از اعضای گروه موسیقی به داخل رستورانی دیگر و تعقیب وی از سوی گروهی خشمگین آغاز شده است.
در ادامه تحقیقات فاش شد حمیدرضا با دوستانش به تعقیب جوان دوره‌گرد پرداخته و وارد محل جنایت شده است که در آنجا با گروهی داخل رستوران درگیر شده‌‌اند و حمیدرضا با ضربه چاقو از پای درآمده است.
کارآگاهان که دیدند رستوران به دوربین‌های مداربسته مجهز است به بازبینی تصاویر آنها پرداخته و صحنه قتل را لحظه به لحظه تماشا کردند و پی بردند قاتل مرد 29 ساله‌ای به نام «محسن» است که در بین بازداشت‌شدگان حضور ندارد و پس از جنایت، رستوران را ترک کرده و گریخته است.
کارآگاهان جنایی با شناسایی خانه محسن در فاز اول شهرک اندیشه خود را به آنجا رساندند و از اعضای خانواده وی شنیدند این پسر ساعت 3 بامداد 13 دی‌ماه به خانه‌شان رفته و پس از برداشتن لباس، پول و مدارک از خانه خارج شده‌ است.
پدر محسن وقتی شنید پسرش دست به قتل زده است به مأموران پلیس گفت وی را پیدا کرده و تسلیم قانون خواهد کرد. این پدر نگران به قول خود عمل کرد و ساعت 3 بعدازظهر 14 دی‌ماه محسن را به اداره 10 پلیس آگاهی تهران برد و تحویل مأموران داد.
محسن که از ناراحتی سر به زیر انداخته بود در بازجویی‌ها گفت:‌ یک لحظه بود و اشتباه بزرگی کردم تا آن شب حمیدرضا را ندیده و نمی‌شناختم. وی چند ضربه مشت به صورت من زد و همین موضوع باعث خشم من شد. در یک لحظه با چاقوی داخل رستوران ضربه‌ای به سمت پسرجوان پرتاب کرده و بسرعت از رستوران خارج شدم.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
جنایت خانوادگی در قرار شبانه

قرار شبانه در حیاط خانه پدری سناریوی یک اسیدپاشی خانوادگی را کلید زد. یک سال از جنایت اسید می‌گذرد اما مرد اسیدپاش با ادعای بی‌گناهی و اشتباه در نظریه نخست پزشکی آزاد شده و پرونده این انتقامجویی وحشتناک در‌ هاله‌ای از ابهام مانده است.
پنجشنبه 22 آذرماه سال 92 زن جوان وقتی به گوشی موبایلش نگاه انداخت، دید ساعت 11 شب است. دلشوره عجیبی داشت و در خانه پدری احساس امنیت نمی‌کرد.
«آذر» 32 ساله مدتی می‌شد به خاطر رفتارهای خشن شوهرش به خانه پدری‌اش پناه برده بود و به خاطر اصرارهای وی قرار شده بود تا شب در حیاط خانه پدری، وی را ملاقات کند تا تکلیفشان را روشن کنند. اعضای خانواده آذر خوابیده بودند، گوشی موبایل زن جوان زنگ خورد و شنید شوهرش پشت در حیاط است. آذر که هنوز از رفتارهای او می‌ترسید با نگرانی خود را پشت در حیاط خانه پدری رساند. به آرامی آن را باز کرد و شوهرش را با چهره‌ای آشفته‌ دید. این مرد دستانش را پشت کمرش گذاشته و از دید همسرش پنهان کرده بود.
آذر احساس کرد کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه است و شوهرش سلام داد و همزمان دستانش را در حالی که ظرف قرمز رنگی گرفته بود جلوی آذر گرفت و مایع سوزان آن را سمت همسرش پاشید.
زن جوان فرصت کمی داشت و تنها توانست صورت و سمت چپ بدنش را پشت در پنهان کند. اسید روی دست و پاهای سمت راستش خالی شد.
همین کافی بود تا صدای فریادهای زنانه سوختم سوختم آذر سکوت شبانه را در کوچه فارابی خیابان جلال‌ آل‌احمد خرم‌آباد بشکند.
همسایه‌ها و خانواده زن جوان خودشان را به حیاط رساندند و دیدند که آذر با ناله به خود می‌پیچد و کمک می‌خواهد. از شوهرش خبری نبود و آذر مدام می‌گفت شوهرش به او اسید پاشیده است.
خیلی زود متخصصان اورژانس و تیمی از پلیس خرم‌آباد در محل حاضر شدند. امدادگران آذر را به بیمارستان انتقال دادند و مأموران نیز برای ردیابی عامل این اقدام دست به کار شدند.
تیم پلیس پس از چند ساعت از این اقدام اسیدی موفق شد مرد جوان را در خانه‌اش دستگیر کند.
آذر در بیمارستان عشایر تحت درمان قرار گرفت و با سوختگی 20 درصدی دست و پای راستش از بیمارستان مرخص شد و زمانی که برای پیگیری پرونده‌اش به پلیس مراجعه کرد متوجه شد شوهرش با ادعای بی‌گناهی در اسیدپاشی توانسته آزاد شود.
بنابر این گزارش، آذر پس از یک سال توانست با نظریه پزشکی قانونی ثابت کند دست و پایش با اسید سوخته و همین کافی بود تا بادستور بازپرس پرونده تحقیقات جدیدی صورت گیرد و مرد جوان به خاطر اسید پاشی تحت تعقیب باشد.
گلایه‌های قربانی جنایت
آذر که به خاطر این سناریوی آتشین تحت درمان روانشناسان است به شوک گفت: 18 ساله بودم که ازدواج کردم و خیلی زود پسرم به دنیا آمد. پس از 10 سال زندگی به خاطر اعتیاد همسرم تصمیم به جدایی گرفتم و با پسرم به خانه پدرم برگشتم.وی افزود: پس از سه سال خواهر شوهردوم ام که در همسایگی‌مان بود به سراغم آمد و از شرایط برادرش که او نیز از همسرش جدا شده بود حرف زد و پس از چند بار ملاقات با وی تصمیم به ازدواج دوباره گرفتم. روزهای نخست زندگی‌ام بخوبی شروع شد اما شوهرم در کارش موفق نبود و شرایط مالی‌مان بد شد ولی چون نمی‌خواستم زندگی‌مان خراب شود خودرویم را فروختم و به او پول دادم تا کارش را ادامه دهد اما بی‌نتیجه بود.
شوهرم بارها مرا به باد کتک گرفت اما سکوت کردم چون نمی‌خواستم به خانه پدرم بازگردم و شکست را دوباره تجربه کنم.
شوهرم بدرفتار و شکاک‌ شده بود تا حدی که با چاقو مرا تهدید به مرگ کرد و چون تحمل این شرایط برایم سخت شده بود به ناچار همراه پسرم که 13 ساله است باز به خانه پدرم برگشتم.
وقتی خانواده‌ام متوجه شرایط زندگی‌ام شدند خواستند از شوهرم جدا شوم و همین باعث شد مزاحمت‌های همسرم بیشتر شود.
وی ادامه داد: شوهرم هر روز زنگ می‌زد اما جواب تماس‌هایش را نمی‌دادم تا اینکه در پیام‌هایی که می‌فرستاد خواست بار دیگر با هم حرف بزنیم تا تصمیم نهایی را بگیریم. شب حادثه قرار شد شوهرم به حیاط خانه پدری ام بیاید تا با هم صحبت کنیم.
ساعت 11 شب بود که گوشی موبایلم زنگ خورد و متوجه شدم شوهرم پشت در خانه‌مان است.
وقتی در را باز کردم با صدایی آرام سلام کرد و ناگهان به سمت من اسید پاشید!
وی با ناباوری گفت: همان شب شنیدم شوهرم دستگیر شده ولی وقتی از بیمارستان مرخص شدم شنیدم او را آزاد کرده‌اند.زن جوان گفت: شاید باورتان نشود ولی ابتدا همه تصور می کردند علت سوختگی بنزین است تا اینکه نظریه پزشکی قانونی سوختگی با اسید را تأیید کرد.
وی ادامه داد: شوهر اسیدپاشم آزادانه زندگی می‌کند و هنوز هم از تهدید من دست برنداشته است. درخواست من پیگیری پرونده‌ام است و نمی‌دانم تا کی باید با این شرایط بسازم و این در حالی است که انگار شوهرم کاری نکرده است. همسایه‌ها نیز شاهد این حادثه بودند و دیدند که شوهرم پس از جنایت سوار بر موتور پا به فرار گذاشته است.آذر در پایان گفت: شانس آوردم که اسید روی صورتم نریخت وگرنه نمی‌دانستم چه سرنوشتی پیدا می‌کردم اما به خاطر این اتفاق دچار لطمات روحی شدیدی شده و تحت نظر روانشناس هستم و شوهرم نیز تحت تعقیب است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
شکارهای ٤سرنشین پیکان آبی‌رنگ در مسیر تهران-کرج

شهروند :وقتی ٤بچه‌محل پیمان بستند تا برای پولدار شدن دست به سرقت بزنند هرگز تصور نمی‌کردند بعد از ٢ماه زورگیری ٧٠٠‌هزار تومان به جیب بزنند. این باند که با خودروی پیکان آبی‌رنگ یکی از اعضای گروه سناریوی مسافرکشی به قصد زورگیری را کلید زده بودند بعد از ٢٠ سرقت به دام افتادند. این در حالی است که راننده این خودرو سال‌های متوالی قهرمان کشتی‌فرنگی آسیا و کشور بود.


در لحظات زورگیری چه می‌گذشت
در باشگاه ورزشی با یکدیگر آشنا شدند، بی‌پولی کلافه‌شان کرده بود، یکی از آنها در آستانه ازدواج بود و دیگری خرج خانواده‌اش را می‌داد. با این حال بدترین راه را برای فرار از منجلاب فقر انتخاب کردند. هم‌پیمان شدند تا با خودروی نوید، نقشه‌ای عجیب را اجرایی کنند.
اوایل آبان‌ماه بود که خودروی پیکان آبی‌رنگ با ٤سرنشین در کمین مسافران بزرگراه تهران - کرج نشست. طعمه‌های‌شان را از میان مردان انتخاب می‌کردند و وقتی مسافری قصد سوار شدن به خودروی‌شان را داشت یکی از سرنشینان عقب به بهانه این‌که چندمتر جلوتر پیاده خواهد شد مسافران را بین خود و همدستش جای می‌داد. اما چند دقیقه بعد ورق برمی‌گشت و مردان مسافرنما با تهدید چاقو و گاز اشک‌آور، گوشی تلفن و پول‌های مسافرشان را به سرقت می‌بردند و او را در کنار جاده رها می‌کردند.


باند زورگیری در دام پلیس
با اعلام شکایت چند مالباخته به اداره آگاهی تهران، تحقیقات برای دستگیری متهمان آغاز شد تا این‌که اشتباه یکی از اعضای باند آنها را در تله‌ پلیسی گرفتار کرد. وقتی مردان زورگیر کارت عابربانک یکی از طعمه‌هایشان را به سرقت بردند برای دریافت پول‌هایش به مغازه مردی آشنا در محله‌شان مراجعه کردند. مبلغ ٨٠٠‌هزار تومان کارت کشیدند. همین اشتباه کافی بود تا پرینت حساب‌های مالباخته به دست پلیس افتاد. کارآگاهان اداره آگاهی با مراجعه به مغازه‌ای که آخرین‌بار سارقان از دستگاه پوز آن پول دریافت کرده بودند، توانستند یکی از سارقان را شناسایی کنند. بررسی دوربین‌های مداربسته فروشگاه چهره این سارق را ثبت کرده بود و با همین سرنخ طلایی پرده از سرقت‌های سریالی مسافرنماهای پیکان آبی‌رنگ برداشته شد.
با شناسایی یکی از متهمان پرونده، ماموران آگاهی توانستند اعضای دیگر این باند را هم شناسایی کنند. عملیات دستگیری همزمان اعضای این باند در حالی اجرا شد که هیچ‌یک از آنها هرگز تصور نمی‌کردند در دام قانون گرفتار شوند. با دستگیری ٤عضو این باند پرده از نقشه‌های زورگیری‌شان برداشته شد. این مردان زورگیر در رابطه با نحوه ارتکاب جرم‌شان به قاضی نصرتی بازپرس شعبه اول دادسرای جنایی تهران گفتند: «با یک خودروی پیکان آبی‌رنگ به شکار طعمه‌هایمان می‌رفتیم. بین ظهر تا غروب در مسیر تهران - کرج، مسافران را انتخاب می‌کردیم. مسافر را به بهانه این‌که یکی از مسافران تاکسی چندمتر جلوتر پیاده خواهد شد وسط خودمان می‌نشاندیم و در فرصتی مناسب با تهدید چاقو و گاز اشک‌آور اموالش را می‌گرفتیم و از خودرو پیاده می‌کردیم.»
با اعتراف اعضای این باند، به دستور بازپرس نصرتی، پرونده برای روشن شدن دیگر جرایم ارتکابی و شناسایی مالباختگان دیگر در اختیار اداره آگاهی قرار گرفت.


قهرمان کشتی سر از باند زورگیری درآورد
یکی از اعضای این باند که صاحب خودروی پیکان هم بود و در سناریوهای زورگیری نقش راننده تاکسی را ایفا می‌کرد مدعی شد در ‌سال ٧٨ قهرمان کشتی‌فرنگی آسیا در رده نونهالان و در ‌سال ٨٧ قهرمان کشوری شده است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
شکنجه و قتل نوعروس 17ساله با سیخ داغ و کمربندر

فرهیختگان : مرد شکنجه‌گر که به‌خاطر سوختن غذا، همسر 17 ساله‌اش را کشته بود، دیروز پای میز محاکمه ایستاد و گفت: «تحت‌تاثیر مصرف مواد همسرم را با سیخ داغ سوزانده بودم اما قصد کشتن او را نداشتم.»
رسیدگی به این ماجرا از یازدهم آذر 92 به دنبال مرگ مغزی یک نوعروس 17ساله در بیمارستان بعثت در دستور کار افسران کلانتری 157 مسعودیه قرار گرفت.
آثار کبودی و سوختگی روی بدن زن جوان نمایان بود که اعضای بدنش با رضایت خانواده‌اش به چندین بیمار نیازمند اهدا شد.
در آن بین پدر و مادر زهرا که به‌شدت گریه می‌کردند به پلیس گفتند: «دامادمان «غفار» 23 ساله، معتاد است. او بارها دخترمان را کتک زده و شکنجه کرده است. حالا هم شک نداریم که دامادمان دخترمان را کتک زده و موجب مرگش شده است.»
به دنبال اظهارات پدر و مادر قربانی، غفار بازداشت شد. مرد معتاد در بازجویی‌ها به کشتن همسرش اعتراف کرد و گفت: «وقتی فهمیدم زنم غذا را سوزانده عصبانی شدم و با کمربند او را کتک زدم. من که مواد مخدر مصرف کرده بودم و حال طبیعی نداشتم سر زهرا را به دیوار کوبیدم که یک ساعت بعد بیهوش شد. بلافاصله او را به بیمارستان رساندم اما کار از کار گذشته بود.»
به دنبال اعتراف‌های تکان‌دهنده مرد معتاد، او دیروز در شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی باقری و با حضور چهار مستشار پای میز محاکمه ایستاد و منکر قتل عمدی شد.
در ابتدای این جلسه پدر و مادر مقتول در جایگاه ویژه ایستادند و برای دامادشان حکم قصاص خواستند.
نوبت دفاع به متهم که رسید منکر قتل عمدی همسرش شد و گفت: «قبول دارم همسرم را کتک زدم و دستش را با سیخ داغ سوزاندم اما من همسرم را نکشتم.»
او در تشریح جزئیات حادثه گفت: «ساعت 11 صبح نهم آذرماه در خانه در حال استراحت بودم که با بوی سوختگی غذا که در خانه پیچیده بود بیدار شدم. فهمیدم همسرم بعد از درست کردن غذا خوابش برده و فراموش کرده است زیر قابلمه غذا را خاموش کند. من که خیلی عصبانی شده بودم چند سیلی به صورت «زهرا» زدم و با کمربند به جانش افتادم. چند دقیقه بعد سراغ مواد مخدر رفتم و تریاک کشیدم. روی گاز برای خودم بادمجان کباب می‌کردم که زهرا پیشم آمد و به خاطر سوزاندن غذا از من عذرخواهی کرد، اما من که هنوز عصبانی بودم سیخ داغ را روی دستش گذاشتم و او را به سمت آشپزخانه هل دادم. من قصد کشتن همسرم را نداشتم و نمی‌دانم چطور سرش با دیوار برخورد کرد و چند دقیقه بعد بی‌حال شد.»
او گفت: «من قبلا هم تحت تاثیر مصرف مواد مخدر او را سوزانده و شکنجه کرده بودم اما باور کنید به او علاقه‌مند بودم و هرگز نمی‌خواستم او را بکشم.»
در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد و غفار را به قصاص محکوم کرد. این رای تا 20 روز پس از ابلاغ قابل تجدیدنظرخواهی است.


مادر مقتول:تفاضل دیه را می‌دهم تا دامادم قصاص شود
مادر زهرا در حالی که چادرش را روی صورتش کشیده بود و به آرامی گریه می‌کرد روی صندلی راهروی دادگاه نشسته بود. او در گفت‌و‌گو با خبرنگار فرهیختگان گفت: «فقط یک‌سال و نیم از ازدواج دخترم با غفار گذشته بود که کشته شد.» این زن درباره نحوه ازدواج دخترش با غفار گفت: «وقتی دخترم 15 سال داشت غفار که پسرعموی همسرم است به خواستگاری‌اش آمد. زهرا خودش هم به غفار علاقه داشت برای همین با ازدواج آنها موافقت کردیم. چند ماه از ازدواج دخترم نگذشته بود که از طریق همسایه‌های دخترم متوجه شدیم غفار معتاد شده و دخترم را کتک می‌زند و شکنجه می‌دهد. دخترم اما حرفی از شکنجه‌های شوهرش نمی‌زد. سه ماه از ازدواج دخترم با غفار گذشته بود که به خانه او رفتم و زهرا را با سر و صورت کبود در خانه دیدم. دخترم نمی‌خواست از بدرفتاری‌های شوهرش حرفی بزند، اما چون به او اصرار کردم گفت شوهرش او را کتک زده است. از آن روز به بعد دیگر غفار اجازه نداد به خانه آنها برویم. دخترم حتی جرات نداشت با من و پدرش تلفنی صحبت کند. من و شوهرم حاضریم تفاضل دیه را بپردازیم تا قاتل دخترمان قصاص شود. ما به هیچ قیمتی رضایت نمی‌دهیم.»
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
قتل دخترجوان برای رهایی از تهدید او به خودکشی!

مرد جوان که دختر مورد علاقه‌اش را کشته و جنازه او را در گودالی در شهرک پرند رها کرده بود دیروز پای میز محاکمه ایستاد و سناریوی جدیدی مطرح کرد. این مرد ادعا کرد دختر جوان با خوردن نوشیدنی مسموم خودکشی کرده است.
شامگاه هفدهم اردیبهشت92 یک مرد جوان به کلانتری 127 نارمک تهران رفت و گفت: «خواهر 25ساله‌ام مریم که کارمند سازمان میراث فرهنگی در خیابان آزادی است از محل کارش به خانه برنگشته و ناپدید شده است.
بارها با شماره موبایل خواهرم تماس گرفتم اما هیچ جوابی نشنیدم تا اینکه یک مرد آن را جواب داد و گفت: گوشی موبایل خواهرم را به‌طور اتفاقی مقابل در غربی استادیوم آزادی پیدا کرده است.»
مرد پریشان احوال ادامه داد: «خواهرم به یکی از همکارانش به نام مصطفی علاقه‌مند شده و تا مدتی پیش قرار بود با هم ازدواج کنند، اما خواهرم به دلیلی که ما از آن بی‌اطلاع هستیم از ازدواج با همکارش منصرف شده بود. به همین دلیل مصطفی از دو ماه پیش خواهرم را تهدید می‌کرد.»
به دنبال اظهارات این مرد پرونده به پلیس آگاهی سپرده شد و «مصطفی» در حالی بازداشت شد که تحقیق میدانی نشان می‌داد مصطفی و مریم تا دوماه پیش نزد همکاران‌شان از خواستگاری و قول و قرار ازدواج صحبت می‌کردند، اما به یک‌باره از ازدواج منصرف شدند.
با روشن شدن این موضوع تحقیقات روی مصطفی متمرکز و روشن شد این مرد دو سال پیش همسرش را طلاق داده و این ماجرا را به مریم نگفته بود. با افشای این ماجرا مصطفی لب به اعتراف گشود و گفت: «دو سال پیش به خاطر اختلاف خانوادگی، از همسرم جدا شدم. مدتی بعد در محل کارم با مریم آشنا و به او علاقه‌مند شدم. من اما در این مدت به مریم نگفته بودم که یک بار ازدواج کرده‌ام و پسری 10 ساله‌ دارم.»
وی ادامه داد: «در حالی که با مریم قول و قرار ازدواج گذاشته بودم زن سابقم به سراغم آمد و گفت حاضر است به خاطر فرزندمان، دوباره با من ازدواج کند. من هم به اصرار بستگانم، پیشنهاد زن سابقم را قبول کردم، ولی مریم ماجرا را فهمید و درگیری ما آغاز شد. مریم مدام تهدیدم می‌‌کرد به همین خاطر وقتی به دیدنش رفته بودم با هم درگیر شدیم و من او را داخل ماشینم خفه کردم.» سپس جنازه را در فاز 6 شهر جدید پرند به گودال انداختم و روی آن خاک ریختم.»
به دنبال اعتراف‌های تکان‌دهنده این مرد، بقایای پیکر دختر جوان پس از 19روز پیدا و با هماهنگی قضایی به پزشکی قانونی فرستاده شد.
مصطفی دیروز در حالی در شعبه 71دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه ایستاد که ادعای تازه‌ای مطرح کرد.
وقتی متهم پشت تریبون دفاع ایستاد، گفت: «من به مریم نگفته بودم که قبلا ازدواج کرده‌ام، اما همه مدارک کارکنان شرکت در اختیار او بود و من گمان می‌کردم او به ماجرا پی برده است. او به من علاقه‌مند شده بود و قصد ازدواج داشت، اما وقتی فهمید با زنم آشتی کرده‌ام مرا تهدید کرد. داخل ماشین در حال بحث بودیم که مریم گفت اگر از زن سابقم جدا نشوم و با او ازدواج نکنم خودش را می‌کشد. من که فکر می‌کردم حرف‌هایش یک تهدید است به او اهمیتی ندادم. او هم از بطری‌ای که همراهش بود سر کشید. نمی‌دانم بطری حاوی چه موادی بود که چند دقیقه بعد بیهوش شد. من هم که منتظر فرصتی بودم تا از تهدید‌های مریم خلاص شوم او را با شال خودش خفه کردم.»
در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد و «مصطفی» را به قصاص و 99ضربه شلاق محکوم کرد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
سن شروع روابط جنسی در کودکان کار به ۱۲ سال رسیده است

تقاطع: بر اساس تازه‌ترین پژوهش "سازمان بهزیستی" در ایران، بیش از یک‌پنجم کودکان کار و خیابان تجربه‌ی رابطه جنسی دارند و بیش از نیمی از آن‌ها نیز مصرف مواد مخدر را قبل از ۱۴ سالگی شروع کرده‌اند.
روزنامه "شرق" چاپ تهران در شماره روز یکشنبه (۱۴ دی-۴ ژانویه) خود با استناد به یافته‌های پژوهش "سنجش رفتارهای پرخطر در کودکان کار و خیابان در ایران" نوشت که این کودکان از سنین پایین با روابط جنسی آشنا می‌شوند به گونه‌ای که میانگین سن شروع روابط جنسی در دختران، ۱۲/۵ و در پسران ۱۳/۷ سال است و در مجموع، ٢١ درصد این کودکان رابطه جنسی را تجربه کرده‌اند.
بر اساس نتایج این پژوهش که از سال ۱۳۹۱ آغاز شده، بیشتر کودکان خیابانی به کارهایی چون دست‌فروشی، باربری و پادویی و نوازندگی مشغولند و یا از طریق زباله‌گردی و جمع‌آوری ضایعات نان و تکدی‌گری روزگار خود را می‌گذرانند.
یافته‌های تحقیق "سازمان بهزیستی" هم‌چنین خاطرنشان کرده که "تعداد بسیار اندکی" از کودکان کار و خیابانی نیز به تن‌فروشی، خریدوفروش مواد مخدر و جیب‌بری می‌پردازند.
این گزارش می‌افزاید که میانگین روزانه درآمد کودکان کار از این شغل‌ها ٢٣,۴٨٨ تومان است که این مبلغ، از حداقل روزانه دو هزار تومان تا حداکثر ۵٠ هزار تومان در نوسان است.
"اهانت و خشونت از سوی مردم"، "کتک خوردن از سوی ماموران"، "خفت شدن" و "آزار جنسی" از جمله تجربه‌های کودکان کار در زندگی خیابانی‌شان است که در گزارش "سازمان بهزیستی" به آن‌ اشاره شده است.
این تحقیق از بیشتر بودن میزان مصرف الکل و موادمخدر در کودکان کار و خیابان نسبت به جمعیت عمومی کشور خبر می‌دهد و می‌گوید که ۱۷/۳ درصد آن‌ها حداقل یک‌بار در عمرشان الکل مصرف کرده‌اند و حدود ۷ ‌درصد نیز هر روز الکل مصرف می‌کنند.
یافته‌های "سازمان بهزیستی" هم‌چنین با تاکید بر پایین بودن سن شروع مصرف موادمخدر در این کودکان می‌افزاید که حدود ۵۶ درصد کودکان، مصرف مواد را قبل از ١۴ سالگی شروع کرده‌اند و ٩/۶ درصدشان نیز حداقل یک‌بار یکی از مواد مخدر را مصرف نموده‌اند.
گفتنی است اواخر شهریورماه گذشته نیز "رییس مرکز تحقیقات ایدز" با اشاره به نتایج مطالعه بر روی هزار کودک کار و خیابان در تهران از ابتلای حدود "پنج درصد" این کودکان به بیماری ایدز خبر داده و از "تجاوز" به عنوان دلیل اصلی انتقال این بیماری به بیشتر این کودکان یاد کرده بود.
اوایل تیرماه گذشته نیز حسن قاضی‌زاده هاشمی، "وزیر بهداشت و درمان" در دولت حسن روحانی گفت که اکثر کودکان کار به "سوء تغذیه" مبتلا هستند و «بسیاری از آن‌ها معتاد به مواد مخدر به دنیا می‌آیند».
وی هم‌چنین رشد تعداد کودکان کار را ناشی از "سیاست‌های غلط دولت‌ها و مجلس‌های قبلی" دانست و خاطرنشان کرد که همه‌ی این کودکان نیازمند کمک‌های فوری‌اند.
این در حالی است که فاطمه آلیا، عضو "مجلس شورای اسلامی" بهمن ماه سال گذشته در گفتگو با خبرگزاری "ایلنا" پدیده کار کودکان در ایران را "محدود" و "مقطعی" دانسته و نتیجه‌گیری کرده بود که معضلی به نام "کودکان کار" در کشور وجود ندارد چرا که به گفته‌ی وی "بنیان" خانواده‌ها در ایران "بسیار قوی" است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
کینه قدیمی رنگ خون گرفت

یک مرد که در جوانی به رقیب عشقی باخته بود به انتقامجویی مرگباری دست زد. در این توطئه، زنی با همدستی پسر مورد علاقه‌اش در دوران جوانی توطئه قتل شوهرش را به مرحله اجرا گذاشت. اواسط تیرماه سال‌جاری مردی با مراجعه به دادسرای جنایی تهران از گم‌شدن پسر 37 ساله‌اش پرده برداشت.
وی گفت: مهدی صبح زود از خانه‌اش در یافت‌آباد خارج شده و دیگر بازنگشته و به تماس‌های مان نیز جواب نداد و موبایلش خاموش است. وی ادامه داد: هر جا را جست‌وجو کردم اما نتیجه‌ای نداشته و هیچ کس از سرنوشت وی مطلع نیست.


جسدی در رودخانه
یک هفته از تجسس‌های پلیسی برای یافتن سرنخی از مهدی نگذشته بود که مأموران کلانتری رباط‌کریم جسد مرد جوانی را در رودخانه یافتند.
خیلی زود مشخص شد که جسد متعلق به مهدی است و پدر مرد گمشده نیز با ناباوری در پزشکی قانونی با این جسد روبه‌رو شد و در حالی که شوکه بود اشک‌ریزان به سر و صورتش زد و فریادزنان گفت: بالاخره پسرم را کشت!!! پدر سیاهپوش وقتی در برابر بازپرس جمشیدی از شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران ایستاد، گفت: مهدی و عروسم لیلا که 36 ساله است از مدت‌ها پیش اختلاف داشته‌اند و ممکن است پسرم قربانی توطئه‌ای باشد که عروس ام برنامه‌ریزی کرده است.
با ادعای این مرد، عروس وی تحت بازجویی قرار گرفت و گفت: مهدی خرید و فروش ضایعات می‌کرد، وی برای مدتی طولانی از خانه خارج می‌شد و آخرین بار وقتی برنگشت تصورم این بود باز درگیر کارهایش است و حالا که شنیده‌ام شوهرم کشته شده نمی‌دانم چه کسی و با چه انگیزه‌ای این کار را کرده است.
تیم پلیسی که در بازجویی از لیلا متوجه تناقض‌گویی‌های وی شده بود با آزاد کردن این زن ردیابی‌های ویژه خود را کلید زد.


قاتل آشنا
مأموران پلیس در تجسس‌های خود به سرنخ‌های مهمی دست یافتند و پرده از ارتباط تلفنی لیلا با مرد جوانی به نام محمدرضا برداشتند و این مرد مرموز را تحت تعقیب گرفتند تا اینکه یکشنبه 14 دی‌ماه سال‌جاری وی در خانه مادرش دستگیر شد.


اعتراف به قتل
محمدرضا همان لحظه نخست وقتی دید پلیس و بازپرس شک ندارند که وی قاتل مهدی است لب به اعتراف گشود و گفت: کلید را از لیلا گرفته بودم. دو روز پیش از جنایت به خانه مهدی رفتم اما نتوانستم خودم را راضی کنم تا او را بکشم اما با ادامه تهدیدات مهدی دو روز بعد، نیمه‌های شب به‌راحتی داخل خانه رفتم. مهدی در طبقه دوم خوابیده بود و سه کودکش طبقه بالا بودند. لیلا بیدار بود و مرا دید. از او خواستم پیش بچه‌هایش برود تا شاهد صحنه قتل نباشد. لیلا به طبقه بالا رفت و من با لوله گازی که همراه داشتم چند ضربه به سر مهدی کوبیدم وقتی مطمئن شدم دیگر نفس نمی‌کشد او را در پتویی پیچیدم و درون صندوق عقب خودرویش گذاشتم.
باید هر طوری که شده از شر جسد او راحت می‌شدم به همین دلیل به سمت رباط‌کریم رفتم و او را داخل رودخانه انداختم. سپس به سمت واوان رفتم و خودروی مهدی را هم آنجا رها کردم اما چند روز بعد با پیدا شدن جسد او کمی بنزین خریدم و خودرو را دور از چشم دیگران آتش زدم تا اثری از آن نماند. محمدرضا درباره علت کشتن مهدی گفت: یک روز مهدی که دوست صمیمی‌ام بود گفت که قصد دارد با لیلا ازدواج کند. به او گفتم با لیلا رابطه دوستی دارم و با هم قرار ازدواج گذاشته‌ایم وقتی با اصرار مهدی روبه‌رو شدم عکس‌ها و نامه‌ها را به وی نشان دادم تا شاید او منصرف شود اما مهدی نه تنها منصرف نشد بلکه آن را وسیله‌ای برای تهدید لیلا قرار داد.
چند ماه بعد لیلا به خاطر ترس از آبروریزی و افشاگری مهدی با وی ازدواج کرد. من نیز با ازدواج آنها به سراغ زندگی خودم رفتم اما مهدی دست بردار نبود و هر از گاهی مرا تهدید می‌کرد. فکر می‌کردم گذشت زمان و به دنیا آمدن بچه‌هایش باعث شود او این موضوع را فراموش کند اما مهدی همیشه مزاحم من می‌شد و مرا تهدید می‌کرد. تعجب می‌کردم زیرا او خودش همه چیز را می‌دانست و با این آگاهی با لیلا ازدواج کرد. حدود چهار سال پیش لیلا با من تماس گرفت و با گریه و زاری مرا دلیل بدبختی و زندگی سیاه خود دانست و گفت اگر عکس‌ها و نامه‌ها را به مهدی نشان نمی‌دادی زندگی من این چنین شوم و سیاه نبود. از همان روز سعی کردم مهدی را قانع کنم که همه چیز تمام شده است اما تهدیدات او بیشتر شد به طوری که او حتی از به قتل رساندن فرزندانم سخن می‌گفت، دیگر تحملم تمام شده بود به همین دلیل کلید حیاط خانه مهدی را از همسرش گرفتم و نقشه قتل او را کشیدم. بنابر این گزارش، لیلا هم از سوی پلیس دستگیر شد و پذیرفت در توطئه قتل دست داشته است و از زندگی تحقیرآمیز با مهدی خسته شده بود.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
نجات اعضای خانواده از چنگ پدر گروگانگیر

فرهیختگان : شش ساعت تنش در خیابان گرگان تهران با پایان گروگانگیری پایان یافت. مرد میانسال همسر و سه فرزند خود را گروگان گرفته بود. ساعت 11 پانزدهم دی ماه ماموران کلانتری 106 نامجو از طریق تماس شهروندان با مرکز فوریت‌های پلیسی 110 از وقوع یک فقره گروگانگیری در خیابان نامجو مطلع شدند و به محل حادثه رفتند.
با توجه به حساسیت موضوع مراتب به سرعت به سرکلانتری اعلام شد و عوامل آتش‌نشانی و اورژانس نیز در محل حضور یافتند که در بررسی‌های پلیس مشخص شد پدر خانواده همسر و سه فرزندش را گروگان گرفته و دیگران را تهدید می‌کند که اگر وارد خانه شوند آنها را خواهد کشت. این فرد همچنین تهدید کرده بود که در صورت مداخله مأموران انتظامی فرزند خود را از پنجره بیرون خواهد انداخت.
در ادامه ماموران پلیس با به کارگیری شگردهای مخصوص و کمک دیگر دستگاه‌های امدادی پسر این خانواده را نجات دادند، اما از آنجا که انتظار می‌رفت هر لحظه این فرد اقدام به آسیب‌رسانی به همسر و دو دختر خود کند مأموران انتظامی در ورودی منزل را شکسته و با استفاده از تجهیزات لازم پزشکی به داخل منزل وارد شدند و در حالی که گروگانگیر با دو چاقو در حال تهدید بود با انجام مشاوره‌های روانشناسی و روانپزشکی سعی در آرام کردن او کردند.
سرانجام فرد گروگانگیر، همسر 36 ساله و دو دختر پنج و 16 ساله خود را رها کرد اما به‌رغم خروج گروگانگیرها، او کماکان با استفاده از دو چاقو که روی گردن خود قرار داده بود مأموران را تهدید می‌کرد که اگر قصد دستگیری وی را داشته باشند خودزنی خواهد کرد که همزمان ماموران پلیس شروع به صحبت با این مرد کردند و سرانجام حدود ساعت 17 و پس از شش ساعت این فرد خود را تسلیم ماموران کرد.
بنابر اعلام مرکز اطلاع‌رسانی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ، برابر ارزیابی‌ها و تحقیقات اولیه این فرد به دلیل مشکلاتی اقدام به انجام این کار کرده بود. در حال حاضر پرونده این فرد در حال رسیدگی است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
صفحه  صفحه 34 از 130:  « پیشین  1  ...  33  34  35  ...  129  130  پسین » 
گفتگوی آزاد

The sad news from Iran | اخبار تاسف بار از ایران

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA