ارسالها: 12930
#461
Posted: 21 Feb 2015 18:54
دفن جسد خواهر بعد از جنایت
شرق: پسر نوجوان که خواهرش را به قتل رسانده و جسدش را در خانه دفن کرده بود، به شرط اخراج از ایران توسط مادرش بخشیده شد.
به گزارش خبرنگار ما، زنی اردیبهشت سالجاری به ماموران پلیس خبر داد دخترش مرضیه کشته شده است. این زن افغان ادعا کرد شوهر و پسر نوجوانش با همدستی هم مرضیه را کشته، جسدش را در انباری خانه دفن کرده و روی آن را با سیمان و کاشی پوشاندهاند. وقتی محمد و پدرش عبدالغنی بازداشت شدند، محمد که اکنون ١٦سال دارد، به قتل خواهرش اعتراف کرد و گفت پدرش در این قتل نقشی نداشت با این وجود عبدالغنی به اتهام دفن غیرمجاز جسد و اختفای قتل به دادگاه عمومی معرفی شد و به دوسال حبس تعلیقی محکوم، اما پرونده محمد به شعبه٧٤ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
نماینده دادستان در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده که صبح دیروز برگزار شد، کیفرخواست علیه محمد را خواند و خواستار مجازات او براساس قانون شد. سپس مادر و پدر محمد در جایگاه حاضر شدند. پدر محمد گفت از فرزندش شکایتی ندارد و بدون قیدوشرط اعلام رضایت میکند. او گفت: «من از دخترم مرضیه ناراحت بودم. او کارهایی میکرد که باعث آبروریزی بود، اما نمیخواستم او را بکشم. دوماه از قتل گذشته بود که زنم به من خبر داد مرضیه به دست محمد کشته شده است گفتم بهتر است نبش قبر نشود چون جسد فاسد شده و نبش قبر هم گناه دارد.» سپس مادر مقتول در جایگاه قرار گرفت. او هم گفت محمد را میبخشد به شرطی که او برای همیشه از ایران اخراج شود و دیگر پسرش را نبیند. زن جوان گفت: «دخترم بیماری روانی داشت، بعضی وقتها چندروزی از خانه میرفت و دوباره برمیگشت. او دوسال از محمد بزرگتر بود. آنها همیشه با هم دعوا داشتند. شوهرم که ما را ترک کرد و رفت، درگیریهای محمد و خواهرش زیاد شد. مادر مقتول درباره اینکه چرا همان ابتدا موضوع را به پلیس گزارش نداد و بعد از هفتماه ماموران را مطلع کرد، گفت: «یک طرف دخترم بود و طرف دیگر پسرم، من باید چه کار میکردم؟ با خودم گفتم دخترم را از دست دادهام پس بهتر است پسرم را حفظ کنم. وقتی پسرم روی من دست بلند کرد، دیگر صبرم تمام شد و تصمیم گرفتم موضوع را به پلیس بگویم. مقصر همه این اتفاقات شوهرم است. او ما را رها کرد و رفت. اگر او بود، حالا مرضیه زنده بود. من شوهرم را مقصر میدانم و او را نمیبخشم. من زن دوم او هستم. از زن اولش سهپسر دارد که یکی از پسرانش در افغانستان سهنفر را به قتل رساند و بعد رضایت گرفت، حالا فکر میکند من هم از او میگذرم، اما این کار را نمیکنم.»
در ادامه متهم در جایگاه حاضر شد. او اتهام قتل خواهرش را قبول کرد و گفت: «چندسال بود که خواهرم کارهای خلاف میکرد. در آن زمان من بچه بودم اما پدرم مرتب در مورد آبروریزیهایی که مرضیه میکرد، حرف میزد. بعد که مرضیه ازدواج کرد باز به کارهایش ادامه داد. ما همیشه با هم اختلاف داشتیم و درگیر میشدیم تا اینکه از شوهرش جدا شد. شوهرش بچه را برداشت و به افغانستان رفت و به ما گفت بهخاطر اینکه مرضیه به او خیانت میکند، او را طلاق میدهد. مدتی خواهرم جدا از ما زندگی میکرد، بعد دوباره به منزل پدریام آمد. به خاطر اختلافاتی که پدرم با مادرم داشت و آبروریزیهایی که خواهرم کرده بود، پدرم ما را ترک کرد. یکسال بود که من مرد خانواده بودم و حرفهایی میشنیدم که نمیتوانستم تحمل کنم. سهروز قبل از حادثه خواهرم به طور ناگهانی از خانه رفت و بعد از سهروز برگشت، از او پرسیدم کجا بودی، گفت به تو ربطی ندارد. به اتاق رفتم تا جروبحث تمام شود اما گوشی تلفنهمراه خواهرم را دیدم. آن را چک کردم پیامکها و عکسهای بدی دیدم و عصبی شدم به آشپزخانه رفتم و با هم جروبحث کردیم. گفت تو از من کوچکتر هستی و به تو جواب پس نمیدهم. بعد چاقو برداشت و به من حمله کرد. یکبار قبل از این مرا با چاقو زده بود. من هم از ترس اینکه دوباره چاقو نخورم، او را زدم، بعد هم با روسری خفهاش کردم. جسد را به انباری بردم خودم گودال کندم و دفن کردم. مادرم هم شاهد بود، اما سکوت کرد و چیزی نگفت. متهم گفت: خودم روی قبر را سیمان و کاشی کردم. پدرم هیچ نقشی نداشت و مادرم بهخاطر اختلافی که با پدرم دارد، او را متهم میکند. هیات قضات در پایان برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#462
Posted: 21 Feb 2015 22:57
زن جوانی که خود را از خودرو راننده شیاد پرتاب کرده بود، به کما رفت
زن جوان وقتی دید راننده شیطانصفت وی را در مسیر انحرافی به ناکجاآباد میبرد در اقدامی شجاعانه خود را به بیرون پرتاب کرد.
این زن نکایی پس از گذشت سه ماه در حالی به کما فرورفته است که راننده فراری در زندان بهسر میبرد.
رضا که خود را شوهر خواهر این زن معرفی کرد، گفت: ساعت 8 صبح روز 24 آذرماه خواهرزنم هنگامی که برای رفتن به محل کار، نکا را به مقصد ساری ترک میکرد در مسیر «سه راه زاغمرز» که خودروهای خطی و غیرخطی مسافران را جابهجا میکردند سوار خودروی نقرهای رنگ جوانی شد که منتظر مسافر بود، راننده مسیر خود را میدان خزر ساری اعلام کرد، این راننده با همین یک مسافر مسیر را به سمت ساری ترک کرد.
وی افزود: خواهرزنم متوجه شد پیش از رسیدن به پلیسراه خودرو به مسیر دیگری منحرف شده و به راننده هشدار داد چرا مسیر را اشتباه میرود و راننده با اعلام اینکه گواهینامه ندارم و پلیسراه جلوی مرا میگیرد بحث را عوض کرد اما خواهرزنم همچنان اعتراض میکرد و حتی با خواهش و تمنا از راننده خواست که بایستد و وی پیاده شود حتی به او گفت اگر پول اضافه میخواهی حاضرم پرداخت کنم تا پیاده شوم اما راننده گوشش بدهکار نبود فقط میگفت تا یک ساعت دیگر به مقصد میرسیم و با سرعت مسیر را به مقصد شوم خود طی میکرد و در همین جر و بحث و درگیری خواهرزنم از خودرو بیرون پرید و راننده در همان مسیر انحرافی با سرعت راه خود را ادامه داد، راننده توجهی به شرایط این زن مسافر نداشت اما این مادر پاکدامن تحمل شنیدن سخنان راننده و پذیرفتن ذلت را نداشت.
این مرد ناراحت گفت: پیکر نیمهجان خواهرزن من از سوی باغبانی که از آن مسیر انحرافی تردد میکرد پیدا شد و به بیمارستان امام خمینی (ره) ساری انتقال یافت و بستری شد و با وجود آسیبهای جدی که به او وارد شده بود توانست با همراهانش ارتباط برقرار کند و حتی با صحبتهایش راننده را چهرهشناسی کرد.
رضا افزود: خواهرزنم در تعریف وقایع آن حادثه میگفت، «همان موقع که از خودرو پرتاب شدم با تمام توان تلاش کردم روی پاهای خودم بایستم تا در زمان مشخص به محل کارم که در شهرک صنعتی ساری بود برسم اما قادر به حرکت نبودم».
همراه این بیمار با بیان اینکه از راننده شکایت شده و پرونده در دستگاه قضایی در حال بررسی است، گفت: راننده شیطانصفت 23 ساله و اهل یکی از روستاهای ساری است که پروندههای زیادی در زمینه زورگیری، سرقت و مزاحمتهای ناموسی دارد و در حال حاضر در زندان به سر میبرد.
وی ادامه داد: چهار روز است که این مادر پاکدامن و فداکار به کما فرو رفته و در بخش آی.سی.یوی بیمارستان بستری است و پزشک معالجش وضعیت جسمی، کلیوی، کبد، ضریب هوشی و تنفس وی را مناسب نمیداند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#463
Posted: 21 Feb 2015 23:00
دفع زباله های بیمارستانی آلوده در دریای خزر
باور اینکه کسی یا کسانی زبالههای بیمارستانی را به رودخانه و دریا می ریزند دشوار است، اما آیا این اقدام عامدانه صورت می گیرد؟
به گزارش سحام به نقل از سلامت نیوز، آلودگیهای نفتی، ورود فاضلابهای شهری، صنعتی و کشاورزی به دریای خزر، صیادیهای گاه بی رحمانه و حتی آلودگی نوری هر باراین محیط ارزشمند را تهدید میکرد اما تخلیه مستقیم زبالههای عفونی بیمارستانها و مراکز درمانی به رودهای منتهی به دریای خزر و سواحل از سوی دیگر فاجعه زیست محیطی دیگری را رقم زده است که با توجه به اثراتش میتوان آن را یک جنایت تمام عیار قلمداد کرد.
درحالیکه میان کارشناسان درخصوص آلوده بودن ریزگردها به رادیواکتیو اختلاف نظرهایی وجود دارد اما هیچکس حتی با اندکی سواد و دانش درمورد خطرات زبالههای بیمارستانی تردیدی ندارد.
«بهنمیر» یکی از شهرهای شهرستان بابلسر دراستان مازندران است. منطقه ساحلی بهنمیر که به عنوان منطقه نمونه گردشگری استان مازندران تعیین شده بود، مدتی است که چهره اسف باری به خود گرفته است.
درخطوط ساحلی این منطقه زبالههای بیمارستانی مانند سرنگهای آلوده و مصرف شده، سرم، لباسهای بیمارستانی، شیشههای دارو... به تعداد زیاد و قابل توجهی مشهود است که ناشی از دفع غیراصولی و غیربهداشتی زبالههای عفونی بیمارستانها و مراکز درمانی و رهاسازی آنها به درون رودخانههایی است که به خزر می ریزند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#464
Posted: 21 Feb 2015 23:02
عشق دوران جوانی فاجعه آفرید
حسن 40 ساله - جرم: قتل عمد؛ آرام است، کلمات را شمرده شمرده بیان میکند و با تمام آرامشی که دارد پشیمان است و سرش را از روی تاسف تکان میدهد و ندامت خود را از کاری که انجام داده است، بیان میکند.
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نقل از بی باک،حسن به اتهام قتل مرد میانسالی بازداشته شده است، مردی که چند سال قبل با دختر مورد علاقه اش ازدواج کرد، اما انگیزه مرد میانسال از جنایت این نبود، او در رابطه با انگیزه اش و نحوه جنایت می گوید: «20 سال قبل، دختر مورد علاقه ام با مقتول به نام پیام ازدواج کرد و مدتی بعد هم من ازدواج کردم و دیگر خبری از پروانه نداشتم. تا این که چهار سال قبل به بهانه این که شوهرش با او بدرفتاری می کند با من تماس گرفت.
همین تماس باعث شد تا ارتباط ما باهم بیشتر شود و همسرم از این ماجرا با خبر شد. حدود یک سال پیش پیام هم از این موضوع با خبر شد. فکر می کنم همسرم ماجرا را به نحوی به او گفته بود. من از زندگی با همسرم راضی نبودم، اما اگر پروانه وارد زندگی ام نشده بود به زندگی بااو ادامه می دادم.»
او ادامه می دهد: «تهدیدهای پیام از همان زمان شروع شد، به من گفتند که او به یک نفر پول داده تا مرا به قتل برساند. مدام تهدید می کرد که بچه هایم را می کشد یا این که بچه های پروانه را به قتل می رساند. از دست تهدیدهای پیام خسته شده بودم، برای همین با پروانه نقشه قتل او را کشیدیم. شب اول کلید را از او گرفتم و وارد خانه اش شدم، می خواستم با لوله آهنی به سرش بزنم و او را به قتل برسانم، اما دلم نیامد و بدون هیچ درگیری از خانه خارج شدم. فردای آن روز پروانه زنگ زد و گفت که پیام تهدید کرده و گفته می خواهد بچه هایش را خفه کند و خانه را به آتش بکشد.
خیلی ترسیده بود، می دانستم اگر من پیام را نمی کشتم، فردا شب خودم کشته می شدم. برای همین دومین شب با همان کلیدی که از پروانه گرفته بودم، وارد خانه شان شدم. پروانه رفت طبقه سوم پیش بچه هایش و من با میله آهنی که در دست داشتم پیام را در خواب به قتل رساندم. جنازه را داخل روفرشی پیچیدم و داخل خودروی خودم قرار دادم و به طرف خارج از شهر حرکت کردم. در بزرگراه تهران ـ قم جسد را داخل رودخانه ای رها کردم و خودروی مقتول را هم در منطقه واوان رها کردم و برگشتم. فردای آن روز برای آن که پلیس به ما شک نکند، پروانه به اداره آگاهی رفت و ناپدید شدن همسرش را خبر داد. بعد از چند ماه هم با پروانه صیغه کردم و می خواستم او را به عقد خود دربیاورم که دستگیر شدم. زمانی که با مدارک پلیسی مواجه شدم به قتل پیام با همدستی پروانه اعتراف کردم و او نیز همان روز بازداشت شد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#465
Posted: 21 Feb 2015 23:05
"تخریب زبانهای غیرفارسی" در ایران توسط صداوسیما
برنامههای محلی صدا و سیما در مناطق قومی سبب اعتراض و گلایه مردم شده است. آنها میگویند صداوسیمای محلی زبان مادری آنها را نابود میکند. استاندار اردبیل از این رسانه ملی خواست از زبان مادری استفاده کند.
روزشنبه (۲۱ فوریه/۲ اسفند) از طرف یونسکو روز جهانی زبان مادری نامگذاری شده است. امسال برابر است با پانزدهمین سال نامگذاری روز جهانی زبان مادری. سازمان علمی، فرهنگی و هنری یونسکو که وابسته به سازمان ملل متحد است از دولتهای جهان خواست در قبال زبانهای رایج در کشورشان احساس مسئولیت کنند. ایران به عنوان عضو یونسکو موظف است برنامههای این سازمان را اجرا کند.
کارشناسان امور اقوام در گفت و گو با دویچه وله تائید میکنند که با گذشت بیش از یک سال و نه ماه از وعدههای ریاست جمهوری درباره تدریس زبان مادری، هنوز مردم مناطق قومی ایران در انتظار "بازشدن قفل تدریس زبان مادری با کلید آقای روحانی" هستند ولی تا به امروز این امر تحقق نیافته است.
در آستانهی روز جهانی زبان مادری امسال برنامههای صدا و سیمای محلی مناطق قومی مورد انتقاد قرار گرفت. در ویدیوهایی که در شبکههای اجتماعی مجازی انتشار یافته مجریان برنامههای محلی و استانی به جای زبان مادری اقلیتها با تغییرات جزئی مثلا تغییر دادن افعال به زبان فارسی صحبت کردند.
استاندار اردبیل: از زبان مادری و ترکی استفاده کنید!
انتقادها و اعتراضها به برنامههای محلی صدا و سیما در برخی از مناطق کشور تا سطح بالاترین مقامات استانی کشیده شد. خبرگزاری فارس به نقل از مجید خدابخش استاندار اردبیل مینویسد که وی اخیرا در جلسه شورای آموزش و پرورش استان از مدیران و مسئولان شرکتکننده در برنامه صدا و سیما به ویژه "گفتوگوی ویژه" صریحا خواسته است تا با زبان ترکی صبحت کنند.
استاندار اعتراض میکند: «این عیب است که ۹۹ درصد کلمات ادا شده در بخش رویدادها و اخبار شبکه استانی از واژگان فارسی فقط با تغییر فعل استفاده شود بلکه بهتر است همه سعی کنیم در برقراری ارتباط بیشتر از زبان مادری و ترکی استفاده کنیم.»
مجید خدابخش در جلسه دیدار با سران و ریشسفیدان عشایر و طوایف استان اردبیل نیز با ابراز خشنودی از بیان پیشنهادات و نظرات سران طوایف به زبان ترکی تصریح کرد: «شما عشایر زبان مادری ما را نگه داشتهاید.»
صدا و سیما و زبانهای مادری
حیدر بیات، روحانی آذربایجانی مقیم شهر قم که به ترکی آذری اشعارش را در سایت "آلما یولو" منتشر میکند و به مسائل اقلیتها در ایران آگاه است میگوید صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران با پخش برنامههای محلی نقش مخرب و نابود کنندهای در رابطه با زبان مادری اقلیتهای کشور بازی میکند.
وی میافزاید: «کادرهای محلی که در این رسانه کار میکنند آموزش ندیدهاند. از سوی دیگر خود زبانها در یک پروسه طبیعی خود را بازسازی میکنند. اما زبانهای غیر فارسی در ایران نتواستهاند خود را بازسازی کنند، زیرا در ایران فقط زبان فارسی مرکز توجه قرار گرفته و روی زبانهای مادری غیر فارسی چون، ترکی آذری، کردی، بلوچی، ترکمنی و دیگر زبانها کار نشده است.»
حیدر بیات در ادامه وضعیت کنونی زبانهای مادری اقلیتها را با گذشته مقایسه میکند و میگوید: «در زمان قدیم خود جامعه زبان خودش را بازسازی و تولید میکرد. الآن این مسئله از دست جامعه خارج شده و افتاده دست نهادها و هیچ نهادی از زبانهای غیر فارسی در ایران حمایت نمیکند و به همین خاطر این زبانها دچار نوعی ورشکستگی شدهاند. در آذربایجان و مناطق دیگر در ۵۰ سال پیش مردم ترانههای محلی، فولکلور، ضربالمثل تولید می،کردند. اکنون این تولید نمی،شود و صدا و سیما و فرهنگستان این وظیفه را بر عهده گرفته است.»
آقای بیات اظهار نگرانی می،کند که در مسئله زبانهای مادری در ایران سالهاست که هیچ اتفاقی نیافتاده و اراده جدی برای حل این مشکل وجود ندارد و این موضوع بیشتر در سطح شعار انتخاباتی باقی مانده است. وی همچنین خاطرنشان میکند که زمان آن فرا رسیده است جامعه ایران مسائل بدیهی چون زبان مادری را حل کند. وی همچنین تاکید میکند بویژه جامعه مدنی فارس زبانان، روزنامهنگاران و همه شهروندان کشور وظیفه دارند که این مسئله را جدی بگیرند تا هر چه زودتر این مشکل حل شود.
امین گلی، پژوهشگر و نویسنده کتاب "سیری در تاریخ سیاسی، اجتماعی ترکمنها" که خود قبلا با صدا و سیمای استان گلستان همکاری میکرده به دویچه وله میگوید مشکل فقط "فارسیزه شدن" این زبانها نیست، بلکه کم بودن مدت زمان برنامههای صدا و سیما برای اقلیتهاهم مطرح هست. به نظر آقای گلی صدا و سیمای محلی به زبان "غیر استاندارد" برای مخاطبین محلی خود این برنامهها را عرضه میکند و تیشه به ریشه این زبانها میزند.
این همکار سابق محلی صدا و سیمای جمهوری اسلامی همچنین انتقاد میکند در رسانههای کشور عباراتی چون "زبانهای محلی، بومی و قومی" بهجای زبانهای مادری تبلیغ میشود و سطح زبانهای مادری را تا حد یک گویش محلی تنزل میدهند. وی همچنین یادآور میشود که برنامههای محلی صدا و سیما ارتباطی با فرهنگ و یا زبان اقلیتها ندارد و بیشتر رسالت تبلیغاتی دارند.
حیدر بیات هم در این رابطه تاکید میکند بکارگیری اصطلاحاتی چون "خرده فرهنگ، گویش یا زبان محلی" تحقیرآمیز" و "هجوم به کرامت انسانی" و به عنوان دشمن نگریستن به این زبانهاست.
موضوع "تخریب زبانهای مادری توسط صدا و سیما" در رسانههای جمهوری اسلامی ایران در سالهای گذشته نیز رسانهای شد. خبرگزاری مهر در گفت و گو با اکبر افشار یک کارشناس زبان و ادبیات فارسی در این رابطه نوشت، سهم زبان ترکمنی از برنامههای شبکه سبز گلستان تنها ۳۰۰ ثانیه معادل پنج دقیقه در شبانه روز است.
این کارشناس به خبرگزاری مهر گفته است: «در سالهای گذشته متاسفانه برنامههای صدا و سیما به گونهای بود که شاید ناآگاهانه و غیرمستقیم موجب تخریب زبانهای محلی میشد و حتی در بعضی برنامهها این گویشها به سخره گرفته میشد.»
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#466
Posted: 21 Feb 2015 23:06
مردم زورگیر خیابان ماهان را دستگیر کردند
سه پسر شرور که با تهدید قمه و با شگردهای مختلف در غرب و جنوب غرب پایتخت دست به زورگیری خشن میزدند بازداشت شدند. ظهر چهارم بهمن امسال به کلانتری 152 خانیآباد خبر رسید که یک پسر 25 ساله هنگام زورگیری در خیابان ماهان از سوی اهالی محل دستگیر شده است.
پلیس به خیابان مورد نظر رفت و به پرسوجو پرداخت. زن 56 سالهای که بهشدت هراسان بود به ماموران گفت: «به همراه همسرم در حال بردن یک تختهفرش داخل ساختمان بودیم که سه سرنشین یک موتورسیکلت به بهانه کمک کردن به ما برای بالابردن فرش، وارد حیاط خانهمان شدند، اما یکباره با تهدید چاقو به سمت من و همسرم حمله کردند. یکی از آنها با قیچی النگوهای طلایم را برید و طلا و جواهراتم را دزدید. همسرم با آنها درگیر شده بود اما آنها با بیرحمی با مشت و لگد او را کتک زدند. من با فریاد از همسایهها کمک خواستم که آنها فرار کردند ولی یکی از آنها در محاصره همسایهها گرفتار شد.» با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع زورگیری، به دستور بازپرس شعبه پنجم دادسرای ناحیه 34 تهران رسیدگی به پرونده آغاز شد. متهم 25 ساله به نام محمود که هنگام دستگیری از او یک قبضه قمه و سیمچین برای بریدن طلا و جواهرات کشف شده بود در بازجوییها به زورگیری اعتراف کرد و مشخص شد او سابقهدار است و تنها دو ماه است که از زندان آزاد شده است.
متهم در بازجوییها دو همدست خود به نامهای جواد و امید را هم معرفی کرد و گفت: «من دهان پیرزن و جواد نیز دهان پیرمرد را گرفت و امید هم با قیچی، النگوهای پیرزن را قیچی کرد، اما با فریادهای پیرزن همسایهها سررسیدند. من دستگیر شدم اما همدستانم فرار کردند.» با توجه به شیوه و شگرد سرقتها و اعتراف متهم به سرقتهای مشابه در مناطق جنوب و جنوب غرب تهران، شناسایی شکات و مالباختگان احتمالی در دستور کار پلیس قرار گرفت. پلیس در گام بعدی از تحقیقات جواد و امید را در مخفیگاهشان در شهرک شاهد شهر جدید اندیشه بازداشت کرد. متهمان پس از انتقال به پایگاه پنجم آگاهی و مواجهه حضوری با همدست خود به دهها فقره سرقت به شیوه گردنبندقاپی نیز اعتراف کردند.
متهمان در توضیح شگرد خود گفتند: «به شکلهای مختلف گردنبندهای مالباختگان را میقاپیدیم و گاهی هم با ایجاد تصادف ساختگی از غفلت راننده استفاده و نقشهمان را اجرا میکردیم. برای دزدیدن طلاهای افراد دست به هر کاری میزدیم.» سرهنگ احمـد نجفی، رئیس پایگاه پنجم پلیس آگاهی تهران بزرگ گفت: «درباره این پرونده چندین مالخر نیز در شهر صالحیه دستگیر و مقادیری از اموال مسروقه کشف شده است.»
وی ادامه داد: «با توجه به اعتراف متهمان به ارتکاب انواع سرقتها به شیوه «زورگیری»، «قیچیزنی» و همچنین «گردنبندقاپی» از عابران و سرنشینان خودروهای سواری، بهمنظور شناسایی سایر جرمهای احتمالی، دستور انتشار بدون پوشش تصاویر سه متهم از سوی مقام قضایی صادر شده تا شکات و مالباختگان برای پیگیری شکایت خود به پایگاه پنجم پلیس آگاهی تهران بزرگ، واقع در خیابان وحدت اسلامی مراجعه کنند.»
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#467
Posted: 21 Feb 2015 23:08
بخشش پدرانه بعد از ١٣سال ندامت
رضایت ٢خانواده طناب اعدام را قیچی کرد. پسر جوانی که در ٢٠سالگی مرتکب ٢قتل شده بوده بعد از ١٣سال از قصاص بخشیده شد. همهچیز از آن روز سیاهی آغاز شد که با برادرش نقشه سرقت طراحی کردند، اسلحه خریدند و تصور نمیکردند در مخمصه فرار، پا به دنیای قاتلان هم بگذارند.
٣ شلیک مرگبار
یک اسلحه ٣جنایت را رقم زد. قتلهایی که به واسطه سرقتهای ٢برادر رخ داد در آخر با مرگ یکی از برادران پایان یافت. ١٣سال پیش بود که ٢برادر جوان برای پول درآوردن راه سرقت و زورگیری را در پیش گرفتند. میخواستند بدون زحمت پولدار شوند و هرگز نمیدانستند در این مسیر چه حوادثی در انتظارشان نشسته است. مسیری که راهشان را از یکدیگر جدا کرد و در نهایت برادر ٢٠ساله با برچسب قاتل سالها پشت میلههای زندان قرار گرفت.
قتل اول
٢٧بهمن سال ٨٠ وقتی ماموران گشت در محدوده میدان قیام با ٢سرنشین مرموز یک موتورسیکلت روبهرو شدند، ماجرایی جنایی کلید خورد. مردان موتورسوار با دیدن ماموران پا به فرار گذاشتند و همین موضوع کافی بود تا عملیات تعقیب و گریز پلیسی آغاز شود. دستور ایست پلیسی صادر شد اما مردان فراری حاضر به تسلیم شدن نبودند تا اینکه در یک لحظه با خودروی پلیس برخورد کردند و نقش برزمین شدند اما این پایان فرار آنها نبود. اسلحهشان را بیرون کشیدند و با پای پیاده از مهلکه گریختند تا اینکه راننده یک موتورسیکلت به کمک ماموران آمد. تعقیبوگریز پلیسی اینبار به نتیجه رسید و ٢مرد تبهکار در کوچهای خلوت در بنبست قرار گرفتند. چنددقیقه بعد صدای شلیک گلوله سکوت کوچه را شکست. مردان فراری با شلیک گلوله به سمت راننده موتورسیکلت وحشت به راه انداختند و با تهدید از صحنه جنایتشان گریختند. با اعلام این خبر به پلیس جنایی پایتخت، تیمی از کارآگاهان به محل حادثه اعزام شدند. بررسیهای اولیه نشان میداد مرد موتورسوار که برای کمک به ماموران پا به صحنه درگیری گذاشته با شلیک سارقان به قتل رسیده است.
قتل دوم و سوم
تحقیقات برای دستگیری این سارقان خشن ادامه داشت تا اینکه مرد میانسالی برای شکایت از پسرش به کلانتری رفت. ادعاهای این پدر باعث شد راز جنایتی هولناک برملا شود رازی که در پی آن ٢قتل دیگر هم موشکافی شد. این مرد به ماموران گفت: «از مدتی پیش متوجه شدم ٢پسرم اسلحه خریدهاند. همیشه از اینکه به واسطه اسلحه حادثهای برایشان رخ دهد، وحشت داشتم تا اینکه دیشب یکی از پسرانم به خانه برنگشت و این در حالی است که میدانستم ظهر دیروز آنها با هم درگیر شدهاند. میترسم بلایی سرش آمده باشد. با شکایت این مرد، پسر ٢٠ساله او به دادسرا احضار شد تا اینکه با آغاز بازجوییها راز ٣قتل هولناک با اسلحه آنها برملا شد. او در اعترافاتش گفت: «با برادرم نقشه سرقت و کیفقاپی طراحی کرده بودیم. میخواستیم بدون دردسر پولدار شویم، در جریان همین سرقتها تصمیم گرفتیم اسلحه بخریم تا اگر در موقعیت دستگیری قرار گرفتیم با تهدید از خودمان دفاع کنیم اما آن چیزی که میخواستیم نشد. اسلحه برایمان مصیبت آورد. اولینبار وقتی در رصد ماموران قرار گرفتیم دست به اسلحه بردیم، اسلحه دست من بود و به سمت مردی که با ماموران همراه شده بود شلیک کردم. بعد از آن متواری شدیم و نمیدانم که او زنده است یا نه. چند روز بعد متوجه شدم برادرم اسلحه را برداشته و تنهایی از خانه بیرون رفته است. وقتی برگشت ماجرایی هولناک را برایم بازگو کرد. با اسلحه به زورگیری رفته بود اما در جریان سرقتش مردی را به قتل رسانده بود. همین موضوع باعث اختلاف من و برادرم شد. با هم درگیر شدیم و من به سمتش شلیک کردم. ترسیده بودم و برای اینکه خانوادهام متوجه ماجرا نشوند جسدش را به سمت بزرگراه آزادگان بردم و در یک بیابان آتش زدم.»
١٣سال بعد
با اعترافات این پسر جوان کارآگاهان متوجه شدند جنایتی که در ٢٧ بهمنماه در میدان قیام رخ داده بود هم مربوط به این پرونده است. با شکایت خانواده موتورسوار مقتول و پدرش، این پسر جوان راهی زندان شد. ندامتگاهی که سالها همراه با کابوس مرگ برایش سپری شد، حالا بعد از ١٣سال که دهه سوم زندگیاش را در زندان سپری کرده با رضایت اولیای دم مقتولان طعم آزادی را میچشد. این پسر جوان ابتدا با رضایت پدرش و سپس پسر جوان مرد موتورسوار که در زمان قتل پدرش تنها ٨سال داشت از قصاص رهایی یافت.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#468
Posted: 21 Feb 2015 23:10
بیش از ۹۵درصد ذخیره جانوری ایران نابود شده است
به گفته مدیرکل دفتر آموزش و مشارکت مردمی سازمان حفاظت محیط زیست، طمع و سوء استفادههای مغرضانه همراه با بیتدبیری مسئولان مهمترین عوامل نابودی منابع آبی ایران و ذخایر جانوری کشور است.
به گزارش خبرگزاری ایسنا، محمد درویش، مدیر کل دفتر آموزش و مشارکت مردمی سازمان حفاظت محیط زیست در همایشی به نام "آب، نبض زندگی" برخی دلایل عمده نابودی دریاچهها، ذخایر جانوری و دیگر مشکلات زیستمحیطی ایران را برشمرده است.
او گفت که دریاچه ارومیه نفسهای آخر را میکشد و علت خشک شدن آن بیتدبیری مسئولان و سوء استفادههای مغرضانه از طبیعت است. او سدسازی و احداث قنات را از مهمترین عوامل نابودی احیای دریاچه ارومیه دانست و گفت که سدسازی در ایران فقط بر اساس منافع یک قشر خاص انجام میگیرد.
نابودی دریاچه ارومیه تنها نمونه از نابودی دریاچهها و تالابهای ایران بر اثر سدسازی نیست. به عنوان مثال سد گتوند در خوزستان نیز یک فاجعه زیستمحیطی دیگر جنوب ایران است.
سد گتوند که به عنوان "پرهزینهترین" سد ایران شناخته شده است. کارفرمای این سد شرکت توسعه منابع آب و نیروی ایران، مشاور آن شرکت مهندسی مشاور مهاب قدس (وابسته به آستان قدس رضوی) و پیمانکار آن گروه سپاسد (وابسته به قرارگاه خاتم الانبیا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) است.
مدیر کل دفتر آموزش و مشارکت مردمی سازمان حفاظت محیط زیست گفت که ایرانیان در طول ۱۰ سال گذشته، ذخیره آبی هزاران سال خود را استفاده کردهاند. پیش از او نیز عباس کشاورز، معاون وزیر جهاد کشاورزی گفت که براساس شاخصهای بینالمللی "وضعیت برداشت آب در ایران از حد فاجعه نیز بدتر است."
نابودی جانوران و جنگلها
محمد درویش در همایش یادشده از اقدامات گوناگون در مسیر نابودی جنگلها سخن گفت. او میگوید، تخریب جنگلها "در درجه اول به بهانه توسعه کشاورزی" صورت میگیرد "در حالی که در گذر زمان، تخریب جنگلها به ویلاسازی منتهی می شود."
مدیر کل دفتر آموزش و مشارکت مردمی سازمان حفاظت محیط زیست همچنین به تطمیع مردم از سوی پیمانکاران اشاره کرد. او گفت، پیمانکاری در روستایی به بهانه ایجاد اشتغال برای ۲۰۰ نفر، حقالسکوتهایی از ۱۰۰ تا ۵۰۰ هزار تومان به اهالی روستا داده است تا مانع از ورود فعالان زیستمحیطی به این منطقه شود. این پیمانکار هزاران درخت بلوط را به بهانه انتقال خطوط گاز قطع کرده است.
زمستان سال گذشته نیز شیرین ابوالقاسمی، مدیر پروژه حفاظت از جنگلهای زاگرسی گفت که طی سه سال یک میلیون و ۱۳۲ هزار هکتار از جنگلهای زاگرسی نابود شده و اگر این روند ادامه یابد بهزودی جنگلهای زاگرسی به بیابانهای زاگرسی تبدیل خواهند شد. به گفته او اقدامات کشاورزی، دامپروری و قطع درختان برای تهیه هیزم از جمله دلایل نابودی این جنگلها است.
خشکسالیهای سالهای اخیر، کاهش سطح آبهای زیرزمینی، افزایش شمار و تراکم دام، هجوم ریزگردها، طغیان سوسک چوبکخوار، شتاب زمینخواری و تغییر کاربری اراضی، گسترش حاشیهنشینی در اطراف شهرها، شکار بیرویه و گردشگری بیضابطه از دیگر عواملیاند که کارشناسان محیط زیست بر تأثیر آنها بر از بینرفتن جنگلهای زاگرسی تأکید میکنند.
محمد درویش آمار نگرانکنندهای نیز درباره حیات وحش ایران داد و گفت که ایران در چند سال گذشته به دلیل بی تدبیری مسئولان، بیش از ۹۵درصد ذخیره جانوری خود را از دست داده است.
ایران که در سال ۲۰۰۶، از نظر محیط زیست در سطح جهان در رتبه ۴۰ بود، در سال ۲۰۱۲ با اختلاف ۷۴ پله به رتبه ۱۱۴ سقوط کرد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#469
Posted: 23 Feb 2015 12:44
معمای نارنجکی که مامور را کشت
پرونده قتل پلیس تازهداماد در آتشبازی چهارشنبه سوری روی میز پنج قاضی دادگاه جنایی تهران قرار گرفت.
ساعت 10 شب 27 اسفند سال 92 تیمی از مأموران موتورسوار کلانتری 108 نواب راهی خیابانها شدند تا امنیت را در چهارشنبه سوری فراهم کنند و مانع ترس و دلهره اهالی خیابانهای اطراف بزرگراه نواب شوند.هادی پلیس تازهدامــــاد که 29 ساله بود و دو ماه از ازدواج وی میگذشت در حال گشتزنی بود که ناگهان صدای مهیبی در فضا پیچید و دود غلیظی جلوی کاروان پلیس موتورسوار را پر کرد و این در حالی بود که همه شوکه به صحنهای تلخ خیره شده بودند که باورکردنی نبود. یک نارنجک به سر هادی اصابت کرده بود و این پلیس جوان با انفجار نارنجک دستی تعادل خود را از دست داده و به خودروی پارک شدهای کنار خیابان برخورد کرد و نقش زمین شد.
مأموران در میان دود و آتش با سرعت به اورژانس زنگ زدند و دقایقی بعد پیکر نیمهجان هادی به بیمارستان لقمان الدوله انتقال یافت و تحت درمان قرار گرفت و با وجود تلاش پزشکان به کما فرو رفت و دو ماه بعد تسلیم مرگ شد.
این در حالی بود که پس از تجسسهای تخصصی پلیس و بررسی فیلم دوربینهای مداربسته در محل انفجار نارنجک دستی کمتر از 72 ساعت آرش که عامل این حادثه بود دستگیر شد و با مرگ پلیس جوان در برابر اتهام قتل قرار گرفت.
آرش در تحقیقات پلیسی پذیرفت که برای آتشبازی نارنجک را پرتاب کرده است.
بنابر این گزارش، جلسه رسیدگی به پرونده عامل پرتاب نارنجک دستساز بر سر مامور نیروی انتظامی و قتل او، به خاطر حضور بدون هماهنگی فیلمبرداران نیروی انتظامی در دادگاه به روزهای آینده موکول شد. حضور بدون هماهنگی آنها باعث شد تا مستشاران شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران جلسه را ترک کنند و جلسه دادگاه تجدید شود.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#470
Posted: 23 Feb 2015 12:47
عذابوجدان ماجرای مرگباری را رقم زد
شهروند:مردی جوان بهخاطر تندخویی پدرش سنکوب کرد. مرگ این پسر کافی بود تا پدر ٨٣ساله او پس از چندساعت دستوپنجه نرم کردن با عذاب وجدان خودکشی کند. تراژدی مرگ پدر و پسر بهخاطر یک مشاجره لفظی تکاندهنده است. مرگهای آنی و تصمیمهای اشتباه گاهی، زخمهایی عمیق بر روح و روان بازماندگان برجا میگذارد. با این حال اولین روز از آخرینماه سال با پرونده مرگ ٢نفر از اعضای خانواده آغاز شد. پسر جوان در مقابل اعضای خانوادهاش سنکوپ کرد و پدر پس از طی کردن ساعتهایی بحرانی به مرگی خود خواسته تن داد.
مشاجره مرگبار
وقتی پیرمرد عصبانی با پسرش درگیر شد هیچیک از اعضای خانواده تصور نمیکردند سرنوشت تلخی در انتظارشان باشد. ظهر روز جمعه اول اسفندماه مردی جوان با مراجعه به کلانتری ١١٠ شهدا، ماجرایی عجیب را پیشروی ماموران قرار داد و از پدرش شکایت کرد. این مرد جوان به ماموران گفت: «پدرم بهطور غیرمستقیم برادرم را کشت. او پرخاشگر است و امروز با برادر ٤٠سالهام به نام مهدی مشاجره کرد. ما که از کودکی به این اخلاق پدرم عادت کردهایم تصور نداشتیم دعوایشان منجر به مرگ برادرم شود، اما بحثشان آنقدر بالا گرفت که ناگهان برادرم روی زمین افتاد. با رسیدن تکنسینهای اورژانس مرگ برادرم به علت ایست قلبی تأیید شد. از پدرم شکایت دارم، او عامل مرگ برادرم بود.»
ناپدید شدن پدر پشیمان
با شکایت این پسر جوان ماموران کلانتری برای احضار پدر پرخاشگر وارد عمل شدند. هنوز چند ساعت از مرگ مهدی نگذشته بود که پدرش ناپدید شد، تلفنهمراهش را جواب نمیداد و اعضای خانواده آخرینبار او را بر بالین بیجان او دیده بودند. تحقیقات برای رازگشایی از ناپدید شدن ناگهانی این پیرمرد آغاز شد تا اینکه ماموران در برابر صحنهای هولناک قرار گرفتند. پیرمرد پشیمان به دلیل اینکه خودش را در مرگ پسرش مقصر میدانست با حلقآویز کردن خود از سقف زیرزمین خانهشان به زندگیاش خاتمه داده بود. با تشکیل پرونده در رابطه با خودکشی این پیرمرد ٨٣ساله قاضی احمد بیگی بازپرس شعبه هفتم دادسرا در جریان ماجرا قرار گرفت. تحقیقات بیشتر در رابطه با این حادثههای تلخ و مرگبار که در عرض ٣ ساعت خانوادهای را با سرنوشتی غمانگیز روبهرو کرد، ادامه دارد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟