انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
گفتگوی آزاد
  
صفحه  صفحه 48 از 130:  « پیشین  1  ...  47  48  49  ...  129  130  پسین »

The sad news from Iran | اخبار تاسف بار از ایران


مرد

 
اخاذی با جعل عنوان مامور اداره تعزیرات

شرق: سه‌مامور قلابی اداره تعزیرات که از بنگاه‌داران اخاذی می‌کردند، بعد از دستگیری به ارتکاب ده‌هافقره جرم مشابه اعتراف کردند.
به گزارش خبرنگار ما، تعدادی از بنگاه‌داران املاک منطقه جنت‌آباد چندی قبل شکایت‌هایی را مطرح کردند مبنی بر اینکه چندنفر تحت عنوان مامور اداره تعزیزات به مغازه‌های آنها رفته و با تهدید به پلمب مغازه، اقدام به اخاذی کرده‌اند. به همین دلیل پرونده‌ای در دادسرای ناحیه٣٤ تهران تشکیل شد و برای رسیدگی در اختیار اداره‌پنجم پلیس آگاهی قرار گرفت.
شکات پس از حضور در پلیس آگاهی در اظهاراتی مشابه به کارآگاهان اعلام کردند تمامی آنها در یک‌روز به‌صورت زنجیره‌ای و توسط سرنشینان خودرو پژوپرشیا نقره‌ای‌رنگ مورد اخاذی قرار گرفته‌اند.
یکی از این شکات گفت: «ساعت١٠ روز حادثه دوسرنشین پژوپرشیا نقره‌ای‌رنگ به مغازه‌ام در جنت‌آباد آمدند و از من خواستند برایشان قرارداد اجاره منزل البته بدون ثبت کد رهگیری تنظیم کنم. ابتدا با درخواست آنها مخالفت کردم و گفتم این کار غیرقانونی است، اما پس از اصرار و پافشاری آنها و بیان این موضوع که طرفین قرارداد خودشان هستند، قبول کردم قراردادی صوری را تنظیم کنم. پس از تنظیم قرارداد بود که ناگهان آنها با نشان‌دادن کارت شناسایی و تجهیزات پلیسی از جمله بیسیم و دستبند، خود را مامور اداره تعزیزات معرفی کردند و گفتند: «شما مرتکب جرم شده‌اید و مغازه باید پلمب شود.» آنها به این بهانه، صورتجلسه‌ای را تنظیم کردند و حتی قصد داشتند بنری را با نوشته «پلمب مغازه به علت تخلف صنفی» بر سر در مغازه نصب کنند.» شاکی در ادامه اظهارات خود گفت: «در حالی‌که نگران پلمب مغازه و به‌ویژه نصب بنر بودم، آن دونفر گفتند: «مبلغ جریمه شما یک‌میلیون‌و٨٠٠هزارتومان است اما طبق دستورالعمل جدید، می‌توانید این مبلغ را به‌صورت نقدی پرداخت کنید تا مانع تعطیلی مغازه و نصب بنر شوید، ولی پس از آن برای رسیدگی به پرونده تخلف باید به اداره تعزیرات مراجعه کنید.» بلافاصله پیشنهاد آنها را قبول و مبلغ جریمه را به‌صورت نقدی پرداخت کردم. پس از گذشت چندساعت از رفتن آن دومامور، با تعدادی از همکارانم تماس گرفتم و آنها نیز عنوان کردند به همین شیوه جریمه شده‌اند. با یکدیگر قرار گذاشتیم تا برای پیگیری پرونده تخلفاتی خود به اداره تعزیزات برویم اما پس از مراجعه به اداره تعزیرات و ارایه مشخصات آن دومامور، به ما اعلام شد افرادی با این مشخصات در آن اداره کار نمی‌کنند. زمانی‌که موضوع پرداخت جریمه به شیوه نقدی را مطرح کردیم، به ما صراحتا اعلام شد هیچ‌گونه دستورالعمل یا قانونی درخصوص پرداخت نقدی جریمه به ماموران وجود ندارد و هرگونه دریافت پول توسط ماموران تخلف و جرم محسوب می‌شود.»
کارآگاهان بعد از اطلاع از جزییات ماجرا با بررسی تصاویر دوربین‌های مداربسته تعدادی از بنگاه‌ها، موفق شدند شماره پلاک پرشیای نقره‌ای و سپس مالک ٢٤ساله خودرو به‌نام «مجید» را که ساکن شهریار بود، شناسایی کنند. آنها در ادامه متوجه شدند «مجید»، پسرخوانده یکی از مجرمان سابقه‌دار به نام «رضا» (٣٨ساله) است که بارها به اتهام ارتکاب جرایم مختلف مرتبط با موادمخدر، کلاهبرداری و جعل عنوان مامور، دستگیر و روانه زندان شده است.
شاکیان بعد از دیدن تصویر «رضا»، او را به‌عنوان یکی از ماموران قلابی معرفی کردند و به این‌ترتیب دستگیری وی در دستور کار قرار گرفت. ماموران پس از اطمینان از حضور رضا و مجید در محل سکونت‌شان، به آنجا رفتند، هر دونفر را دستگیر و در بازرسی از مخفیگاه آنها تعداد زیادی از انواع امهار متعلق به مراکز دانشگاهی، مراکز قضایی، برگ‌های خام و جعل‌شده ویژه ماموریت مراکز انتظامی، نظامی و همچنین تجهیزات مورد استفاده در جعل اسناد کشف کردند. رضا در همان تحقیقات اولیه به جعل عناوین دولتی و به‌ویژه «جعل عنوان مامور اداره تعزیزات» و اخاذی از شکات پرونده و همچنین ده‌هافقره اخاذی مشابه در سایر مناطق شهر تهران اعتراف و همدست ٤٠ساله خود به‌نام «اسدالله» را معرفی کرد. سپس مخفیگاه اسدالله در قلعه‌حسن‌خان شناسایی و او نیز دستگیر شد. سرهنگ کارآگاه داوود فـرد، معاون مبارزه با سرقت‌های خاص پلیس آگاهی تهران بزرگ، با تایید این خبر گفت: «با توجه به اعتراف صریح متهمان به ده‌هافقره سرقت‌ تحت پوشش مامور در مناطق مختلف تهران به‌ویژه در افسریه، آزادی، جنت‌آباد و شناسایی تعدادی از شکات که با این شیوه و شگرد مورد اخاذی قرار گرفته‌اند، قرار بازداشت موقت توسط مقام قضایی صادر شده و هر سه‌متهم برای انجام تحقیقات تکمیلی و شناسایی دیگر جرایم ارتکابی در اختیار اداره‌پنجم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفته‌اند.» وی افزود: «از شکاتی که با این شیوه مورد اخاذی قرار گرفته‌اند، دعوت می‌شود برای شناسایی متهمان و طرح و پیگیری شکایات خود به اداره‌پنجم پلیس آگاهی تهران بزرگ واقع در خیابان وحدت اسلامی مراجعه کنند.»
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
پدرم نابینا بود و باید کشته می‌شد

روزنامه فرهیختگان : ناگهان از جایش بلند شد. پدرش در اتاق خوابیده بود. پدری نابینا. چاقو را برداشت و به سراغش رفت. او باید نابود می‌شد. او نابینا بود. مادر، با صدای درگیری از خواب پرید و خواست جلوی پسرش را بگیرد اما پدر باید کشته می‌شد. پسر مادرش را به گوشه اتاق انداخت و سراغ پدرش رفت. ضربه‌های چاقو به‌گردن و پهلوی پدر، نفس‌های او را به شماره انداخت.
پسر 26 ساله پدر نابینایش را صرفا به دلیل اینکه دارای خصیصه‌هایی بود که شیطان‌پرستان با آن مخالف هستند، کشت. او 24 ساعت پس از قتل دستگیر شد. متهم به قتل در حالی دست به این جنایت زده که در سلامت کامل روانی بوده و به هیچ ماده مخدری نیز اعتیاد نداشته است. به گفته پلیس، متهم در یکی از شرکت‌های معتبر زنجان کار می‌کرده و دارای وضع مالی مناسبی بوده است. سرهنگ جعفر رحمتی رئیس پلیس آگهی استان زنجان در گفت‌وگو با فرهیختگان درباره جزئیات این پرونده گفت: «این پسر که به ماده مخدری اعتیاد نداشته در نیمه شب 29 بهمن ماه امسال با چاقو بالای سر پدرش حاضر شده و تصمیم به قتل او گرفته است.» وی همچنین گفت: «وقتی مادر متهم برای کمک به همسرش رفته، متهم او را هل داده و با ضربات پی در پی چاقو پدرش را به قتل رسانده است.» این مقام انتظامی همچنین با بیان اینکه متهم ضربات چاقو را به گردن و پهلوی پدرش وارد کرده بود، افزود: «پدر قاتل پس از رسیدن به بیمارستان از شدت ضربات وارده جان سپرد.» پس از جان سپردن مرد نابینا اکیپی از کارآگاهان اداره آگاهی زنجان، پزشکی قانونی، اکیپ شناسایی صحنه جرم و بازپرس کشیک قتل در محل حاضر شدند و به بررسی و تحقیق پراختند. همه شواهد علیه پسر مقتول بود و کارآگاهان بلافاصله بازداشت او را در دستور کار خود قرار دادند.
متهم که پس از قتل به خانه یکی از اقوام خود رفته بود، کمتر از 24 ساعت پس از قتل ازسوی کارآگاهان اداره آگاهی زنجان دستگیر شد و به قتل پدرش اعتراف کرد. او در اظهارات خود به پلیس گفته بود: «مدتی بود که به تماشای فیلم‌های شیطان‌پرستی و اصولا اقدامات این گروه‌ها علاقه‌مند شده بودم که تحت تاثیر همین فیلم‌ها نیز پدر نابینایم را به قتل رساندم.» متهم همچنین در اعترافات خود گفت: «این گروه‌ها در تبلیغات خود ویژگی‌ها و خصیصه‌هایی را معرفی می‌کردند و می‌گفتند کسانی که این خصیصه‌ها را دارند باید از بین بروند. یکی از این خصیصه‌ها نابینا بودن است و پدر من هم نابینا بود و فکر می‌کردم او نیز جزء کسانی است که باید کشته شود.»
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
اعتراف تلخ پدر افیونی به سرقت طلاهای دخترش

سرقت طلاهای دختری از خانه‌اش زیر سر پدر افیونی‌اش بود.
از روز دهم بهمن‌ماه وقتی ماجرای سرقت از خانه‌ای در طبقه چهارم ساختمانی واقع در خیابان 21 متری جی به پلیس مخابره شد مأموران خود را در برابر سرقت آشنایی دیدند. با دستور بازپرس شعبه چهارم دادسرای هاشمی تهران تیمی از پایگاه 5 پلیس آگاهی تهران دست به کار شدند تا دزد آشنا را ردیابی کنند.
کارآگاهان در بررسی صحنه سرقت هیچ‌گونه آثاری از شکستگی در خانه زن جوان ندیدند و متوجه شدند دزد آشنا بدون هرگونه به‌هم ریختگی براحتی خود را به محل نگهداری طلا و جواهر داخل خانه به ارزش 25 میلیون تومان رسانده و آنها را به جیب زده است.
زن جوان که شوکه بود در بازجویی‌ها ادعا کرد از زمان دقیق سرقت اطلاعی نداشته و وقتی برای رفتن به میهمانی می‌خواست از طلا و جواهراتش استفاده کند با صحنه سرقت روبه‌رو شده است.
کارآگاهان شک نداشتند دزد کسی است که اطلاع دقیقی از میزان طلای این زن و محل نگهداری آنها داشته و همین کافی بود تا تجسس‌ها را روی آشنایان نزدیک این زن متمرکز کنند. ابتدا همه مسیرها به سمت یکی از بستگان این زن رفت که اختلاف شدیدی با وی داشت و کارآگاهان زود پی بردند این مرد دخالتی در سرقت نداشته است.
وقتی تیم تحقیق پی برد پدر این زن اعتیاد به افیون دارد و بیکار نیز است به وی مظنون شدند و خیلی زود رازگشایی کردند.
پدر افیونی وقتی پیش‌روی افسر تحقیق ایستاد هرگونه سرقت طلا و جواهر را نپذیرفت اما وقتی بخشی از طلا و جواهر از داخل اتاق اش پیدا شد وی به ناچار لب به اعتراف باز کرد.
این پدر تبهکار گفت: بیکار بودم و دستانم خالی بود، چاره‌ای جز سرقت نداشتم و چون هر وقت خانه دخترم میهمان بودم می‌دیدم طلاهایش را کجا گذاشته است دور از چشم همه این طلاها را دزدیدم و در چند نوبت طلاها را به یک مرد آشنا و زیر قیمت می‌فروختم تا بتوانم پول خرید موادمخدر را تهیه کنم.
بنابر این گزارش، با این اعتراف‌ها خریدار طلاها نیز دستگیر شد و تحقیقات در این زمینه ادامه دارد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
زن جوان می‌گوید در حمایت مادرانه از دخترش قاتل شده است

زن جوان که پس از هشت ماه عذاب‌وجدان تسلیم پلیس شده و قتل شوهرش را به گردن گرفته بود در دادگاه جنایی تهران محاکمه و آزاد شد.
ماجرای گم‌شدن مرموز یک مرد از 16 فروردین ماه سال گذشته تحت تجسس قرار گرفته بود تا اینکه فاش شد وی در توطئه خانوادگی کشته شده است.
ربابه که عید را بدون شوهرش گذرانده و نزد همه ادعا می‌کرد وی به عسلویه رفته و کارش اجازه بازگشت به تهران را نمی‌داد، گفت: همسرم دوم اسفندماه سال گذشته بعد ازخوردن ناهار وسایلش را جمع کرد و یک میلیون تومان پول از خانه برداشت و گفت که برای کار به عسلویه می‌رود اما از آنجایی که او سابقه مشکلات روحی و روانی دارد نگرانم که بلایی به سر خودش بیاورد. با طرح ادعاهای مرموز این زن جست‌وجو و تحقیقات میدانی برای یافتن حسین 47 ساله آغاز شد.
کارآگاهان در نخستین گام عکس اجساد مردان ناشناس را به ربابه نشان دادند که وی هیچ کدام را شناسایی نکرد اما برادر حسین با دیدن یکی از اجساد ادعا کرد شکی ندارد که وی همان برادر گمشده‌اش است.
در این مرحله کارآگاهان پی بردند جسد حسین در حالی که دست‌هایش با طناب بسته شده بود از ناحیه سر هدف اصابت جسم سخت قرار گرفته سپس خفه شده بود و 5 روز پس از ترک خانه در جاده چالوس و نزدیک به یک باغ متروکه پیدا شده است. هیچ ردپایی از عاملان جنایت در دست نبود تا اینکه هفت ماه بعد و روز هفتم مهرماه سال 92 ربابه 37 ساله با پای خود نزد افسر پرونده قتل شوهرش رفت و ادعا کرد با عذاب وجدان ناشی از جنایت نمی‌تواند زندگی کند و می‌خواهد اعتراف کند.
ربابه گفت: روز جنایت ساعت 10 صبح بود که حسین دوباره به جان دخترمان افتاد، او مردی معتاد بود و آن روز به بهانه‌ای واهی او را به باد کتک گرفت، دخترم از ترس به اتاقش پناه برده بود و من هم جرأت هیچ واکنشی نداشتم چرا که می‌ترسیدم مرا هم کتک بزند.
فکر می‌کردم با فرار محدثه به اتاقش حسین هم آرام شود اما او مانند دیوانه‌ها فریاد می‌زد و مرتب محدثه را به مرگ تهدید می‌کرد.
وقتی برای برداشتن چاقو به سمت آشپزخانه رفت فهمیدم که ماجرا جدی است و برای اینکه مانع کشتن دخترم شوم با میله بارفیکسی که گوشه اتاق افتاده بود از پشت ضربه‌ای به سرش زدم، حسین به سمتم بازگشت و من با دیدن چشمان وحشتناکش از ترس ضربه دیگری به او زدم.
ربابه در ادامه گفت: هنگامی که حسین روی زمین افتاد ترس همه وجودم را گرفت و به همین خاطر طنابی برداشته و او را خفه کردم.
کمی گذشت تازه فهمیدم چه اشتباهی کردم اما دیگر دیر شده بود، خواستم با اورژانس تماس بگیرم که فایده‌ای نداشت؛ تنها راه نجاتم مخفی کردن جسد بود.
از دخترم محدثه کمک خواستم به همراه او جسد شوهرم را در پتو پیچیدیم و دور از چشم همسایه‌ها او را کشان‌کشان به داخل خودرو بردیم و روی صندلی عقب گذاشتیم.
محدثه رانندگی بلد بود به سمت جاده چالوس رفتیم و جسد را کنار یک باغ متروکه انداختیم. کمی که از محل دور شدیم ساک لباس‌ها و مدارک او را هم از خودرو بیرون پرتاب کردم و به خانه بازگشتیم.


در دادگاه
روز گذشته جلسه رسیدگی به این پرونده در شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران تشکیل شد و پس از اینکه خانواده حسین خواستار قصاص عروس‌شان بودند، وی در جایگاه قرار گرفت و گفت: شوهرم بدرفتار بود، وقتی او را ناخواسته کشتم احساس مادرانه داشتم، دخترم در خطر بود بعد دروغ‌پردازی کردم که حسین به عسلویه رفته است.
اگر اصرارهای خانواده شوهرم نبود به پلیس مراجعه نمی‌کردم، حتی وقتی عکس جسد شوهرم را دیدم به دروغ گفتم او را نشناخته‌ام اما برادرشوهرم، حسین را شناخت. وی افزود: هفت ماه کابوس و عذاب‌وجدان داشتم تا اینکه نزد پلیس رفتم، هیچ‌گاه تصور نمی‌کردم قاتل باشم و جنایت ناخواسته بود.
بنابر این گزارش، باتوجه به رضایت اولیای دم وی از لحاظ جنبه عمومی جرم تحت رسیدگی قرار گرفت و با توجه به 2سال زندانی بودن قضات رأی به آزادی این زن دادند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
پلیس پیشگیری ناجا تجمع در چهارشنبه‌سوری را ممنوع اعلام کرد

رئیس پلیس پیشگیری ناجا می‌گوید اجازه جمع شدن مردم برای برگزاری آیین چهارشنبه‌سوری داده نمی‌شود و جلوی ورود مواد محترقه خطرناک گرفته خواهد شد. سال گذشته گفته شده بود که چهارشنبه سوری کوچه‌محور است.
سردار تقی مهری، در گفت‌وگو با خبرگزاری «ایسنا» گفت که برپایی تجمع در چهارشنبه سوری ممنوع خواهد بود. او سه هفته مانده به آخرین چهارشنبه سال، تاکید کرد که نیروی انتظامی برنامه‌های خاصی برای این روز و پیشگیری از ورود مواد محترقه خطرناک در دستور کار دارد.
سردار مهری در مورد چگونگی ممنوعیت تجمع در مراسم چهارشنبه سوری توضیحی نداده است. سال گذشته، چهارشنبه سوری با «ایام فاطمیه» مصادف شده بود و جانشین فرمانده نیروهای انتظامی به مردم هشدار داده بود که با رعایت حرمت این ایام، دست به اقدام‌های هنجارشکنانه نزنند.
نیروی انتظامی ایران به طور معمول و همه ساله با نزدیک شدن آخرین چهارشنبه سال، هشدارهایی به مردم می‌دهد و باید‌ها و نبایدهای مراسم سنتی چهارشنبه سوری را بر می‌شمرد. معاون فرمانده ناجا در سال گذشته گفته بود: «خط قرمز ناجا آنجاست که افرادی به بهانه تخلیه هیجانات خود، معابر اصلی و میادین را با اقدامات ناهنجار دچار تنش کنند.»
احمد رضا رادان تاکید کرده بود که در هماهنگی با دستگاه‌های قضایی، با کسانی که اقدام به هنجارشکنی کنند و با خودروهایی که در معابر اصلی ایجاد راهبندان و مزاحمت کنند، برخورد خواهد شد: «این خودروها و افراد تا پایان تعطیلات نوروزی مهمان ناجا خواهند بود.»
بسیاری ناظران می‌گویند ممنوع کردن تجمع مردم در اماکن عمومی و تهدید به بازداشت مردم در مراسم چهارشنبه سوری، نشانگر بیم نیروهای امنیتی و انتظامی از بروز اعتراضات ضد حکومتی در میدان‌ها و محله‌هاست.
این بیم در زمان حضور خودجوش مردم در زمان پیروزی‌های ورزشی یا اعلام نتیجه انتخابات ریاست جمهوری نیز قابل مشاهده بوده است. نیروهای پلیس نگرانند که در زمان بالا گرفتن احساسات و هیجانات مردمی که به خیابان‌ها می‌ریزند، از عهده کنترل اوضاع برنیایند.
مراسم چهارشنبه سوری در سال‌های گذشته در ایران به موقعیتی برای تخلیه هیجان‌ها، شادی‌های فروخورده، آزادی عمل نسبی در رفتار اجتماعی و بی‌اعتنایی به حجاب اجباری تبدیل شده است. بسیاری از شهروندان به ویژه در تهران، در کوچه‌ها و خیابان‌ها به رقص و پایکوبی و آوازخوانی مشغول می‌شوند.
جنبه عرفی و وزن این سنت، تاکنون مانع از آن شده که پلیس یا مقامات مذهبی، جلوی برگزاری کامل آن را بگیرند. همه ساله، شماری از چهره‌های حوزوی و برخی مراجع نیز حکم به کراهت مراسم چهارشنبه سوری می‌دهند و این سنت را اقدامی «جاهلانه»، «آتش‌پرستی» و «خرافی» می‌خوانند.
حوزه علمیه قم نیز این مراسم را طاغوتی، خلاف شرع و عقل می‌داند. در اسفند سال ۱۳۸۸ و زمانی که جنبش اعتراضی مردم ایران علیه نتیجه انتخابات دور دهم ریاست جمهوری همچنان زنده بود، سایت رهبر جمهوری اسلامی ایران نوشت: «این مراسم علاوه بر آنکه هیچ مبناى شرعى ندارد، مستلزم ضرر و فساد زیادى است که مناسب است از آنها اجتناب شود.»
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
اعتراض اساتید زبان فارسی به حذف تندیس فردوسی از میدان شهر سلماس

بیست‌ویک تن از استادان برجسته‌ زبان و ادب فارسی، شاهنامه‌پژوه و پژوهندگان تاریخ و فرهنگ ایران، طی نامه‌ای به شهردار شهر سلماس، به برداشتن نام و تندیس فردوسی از میدان فردوسی شهر سلماس اعتراض کردند.
به گزارش پارسینه، در این نامه که به تأیید اساتیدی چون داریوش آشوری، عبدالمجید ارفعی، حسن انوری، محمد جعفری‌قنواتی، سعید حمیدیان، ابوالفضل خطیبی، اصغر دادبه، محمد دبیرسیاقی، تورج دریایی، جلیل دوستخواه، محمدتقی راشدمحصل، علی رواقی، نورالدین زرین‌کلک، روزبه زرین‌کوب، جلال ستاری، قدمعلی سرامی، میرجلال‌الدین کزازی، مهدی ماحوزی، جلال متینی، علیقلی محمودی‌بختیاری و اکبر نحوی رسیده، آمده است: بر پایه‌ خبرها، در بیستم بهمن‌ماه، تندیس فرزانه‌ طوس از میدانی به همین نام در شهر سلماس برداشته و به جایی نامعلوم برده شده و نام میدان «فردوسی» به میدان «انقلاب» دگرگون یافته است.
در ادامه این بیانیه آمده است: از آن رو که رخدادها و دگرگونی‌های مهم شهری در این سطح می‌بایست با آگاهی و دستور شما و شورای اسلامی شهر باشد، و با توجه به پیامدهای ناگوار منطقه‌ای و ملی، نکته‌هایی چند را به آگاهی می‌رسانیم، به امید آن‌که شنیده شود.


نکته‌های مورد اشاره‌ی این استادان عبارتند از:
1. جایگاه ویژه و بلند فردوسی در فرهنگ و ادب ایران و جهان، زبانزد همه‌ی خاورشناسان بوده و هست و بسیاری از آنان، ایران‌زمین را با نام چنین بزرگانی می‌شناسند و می‌ستایند. آوازه‌ی فردوسی در جهان به اندازه‌ای است که در چند شهر مهم کشورهای اروپایی، از جمله رم پایتخت ایتالیا، میدان‌هایی به نام او و با تندیس‌هایی از پیکر او سال‌هاست که پا برجاست و مایه‌ی بسی شرمساری است که در ایران، سرزمین فردوسی، میدانی را از تندیس و نام او بزدایند. بی‌احترامی به فردوسی که سرآمدِ فرزانگان و شاعران ایران است، از دید همگان می‌تواند بزرگ‌ترین خودزنی فرهنگی قلمداد شود که زیبنده‌ی شهر تاریخی سلماس و مسؤولانش نیست.

2. فردوسی با سرودن «شاهنامه» سند یکپارچگی و هویت ملی تمام ایرانیان را ماندگار و جاودان ساخت و به نمادی برای پاسداری از هویت ایرانی و زبان ملی (فارسی) تبدیل شد. از این رو، هرگونه بی‌توجهی به این نماد تاریخی، دشمنی و رویارویی با هویت و یکپارچگی ایران، زبان فارسی و بهترین دستاویز برای جدایی‌خواهان و تجزیه‌طلبان می‌تواند باشد.

3. قدرناشناسی و کوچک‌انگاری هر یک از بزرگان تاریخ و ادب و فرهنگ ایرانی، از درون یا بیرونِ کشور، از ارج و اعتبار تک تک ایرانیان و غرور و خودباوری ملی ما خواهد کاست؛ در آن صورت چگونه می‌توان به ایستادگی در برابر دشمنان خارجی و تحریم‌ها و تهدیدها ادامه داد و امید داشت؟!

4. گذاشتن نام «انقلاب» به جای «فردوسی» شبهه‌ی رویارویی و ناساز بودن این دو را به ذهن می‌رساند که پی‌آمدی ضدامنیت ملی و بر خلافِ رویه‌ی نظام دارد. شاید طراحان چنین رخدادی در پیِ القای چنان اندیشه‌ای هم بوده باشند، که جز فرستادنِ پیام‌ِ همراهی به ایران‌ستیزانِ پیرامون‌ ما پیامدی نخواهد داشت.

در بخش پایانی نامه آمده است: ما امضاکنندگان و تأییدکنندگان این نامه، در کنار آذربایجانی‌های ایراندوست و فرهیخته، خواستار بررسی و بازنگری خردمندانه و آینده‌نگرانه‌ی این رخداد با رویکردِ مصلحت کلان کشور و ملاحظات امنیت ملی هستیم و از مسؤولان می خواهیم ترتیبی اتخاذ فرمایند تا نام و تندیس فردوسی به میدانی که سال‌هاست آن‌گونه شناخته شده، با احترام بازگردانده شود. حتی اگر در نظر داشته باشید که در میدانی دیگر تندیس فردوسی را برپا کنید، به نظر می‌رسد چنین اقدامِ نسنجیده‌ و تندروانه‌ای به هیچ روی سزاوار و شایسته‌ی استان و شهر شما نیست؛ زیرا همین امر دست‌مایه‌ی تبلیغات جدایی‌خواهان قرار می‌گیرد و در نظر ایرانیان میهن‌دوست، به عنوان پیشینه‌ای ناپسند و نکوهیده در کارنامه‌تان به جای خواهد ماند.
این نامه که با امضای «دوستداران مردم و شهر سلماس، آذربایجان، ایران و ایران‌زمین» به پایان رسیده است، به مقام‌هایی همچون دبیر محترم شورای عالی امنیت ملی، ریاست محترم جمهوری، وزیر محترم کشور، ریاست محترم فرهنگستان زبان و ادب فارسی، استاندار محترم آذربایجان غربی، ریاست محترم مجلس شورای اسلامی، ریاست محترم شورای اسلامی شهر سلماس، و نمایندگان محترم آذربایجان غربی در مجلس شورای اسلامی رونوشت شده است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
۳ سناریوی متفاوت از یک شلیک

سه گروه شاهد در جلسه دادگاه یک قاتل تیرانداز، سناریوهای متفاوتی را ارائه کردند و گره کوری را پیش‌روی قضات جنایی پایتخت قرار دادند.
صدای شلیک گلوله در صافکاری پیچید، همه شوکه شده بودند. هیچ‌کس باور نمی‌کرد جمال دوست صمیمی‌اش را هدف گلوله قرار داده باشد.
هادی که از درد به خود می‌پیچید نگاهی به دوست قدیمی‌اش انداخت و فقط می‌گفت: «برو، برو. اینجا نمون».
جمال که رنگ به چهره نداشت با اصرار شاهدان حادثه سوار بر خودرو شد و گریخت. همزمان ماجرای این جنایت به مرکز 110 پلیس اعلام شد و تیمی از مأموران پلیس به همراه گروه‌های امدادی خود را به محل حادثه رساندند و هادی را که غرق در خون بود به بیمارستان انتقال دادند اما این پسر 28 ساله باوجود تلاش‌های امدادگران و پزشکان به خاطر شدت جراحات به کام مرگ فرو رفت. پرستار پیش از مرگ پسر جوان وقتی از هادی پرسید تا بگوید قاتل چه کسی است، او گفت: قاتل را نمی‌شناسد و نمی‌داند چه کسی او را با گلوله زده است.
با مرگ هادی، کارآگاهان به بررسی صحنه جرم پرداختند. آنها در تحقیقات میدانی متوجه شدند روز حادثه درگیری بین دو گروه از پسران جوان رخ داده است که جمال و هادی برای هواخواهی از دوستشان به صافکاری رضا در اسلامشهر رفته‌اند که ناگهان این شلیک خونین رخ داد.
با به‌دست آمدن این سرنخ‌ها پلیس به ردیابی و شناسایی جمال قاتل فراری که همان دوست صمیمی هادی بود پرداختند و سرانجام وی را دستگیر کردند.
در شاخه دیگری از تحقیقات مشخص شد جمال از مجرمان قدیمی‌ای است که به مدت 20 روز در مرخصی از زندان به‌سر می‌برد سپس این جنایت را انجام داده است.


در دادگاه
صبح دیروز جلسه رسیدگی به این پرونده در شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی عبداللهی و چهار قاضی مستشار دیگر تشکیل شد.
در این جلسه وقتی خانواده هادی قصاص خواستند، جمال برای دفاع از خود در جایگاه قرار گرفت و گفـت: حدود 20 روز می‌شد از زندان مرخصی گرفته بودم که در همان روزها با هادی که دوست صمیمی‌ام بود در چهاردانگه به خانه یکی از دوستانمان به میهمانی دعوت شدیم، بعد از آن با هم به عیادت یکی دیگر از دوستانمان که با چاقو زخمی شده بود و در بیمارستانی در جنت‌آباد بستری بود رفتیم و بعد از دیدن دوستمان با هادی به اسلامشهر محل زندگی‌مان برگشتیم.
با هادی برای خوردن شام در رستوران بودیم که تلفن همراهم زنگ خورد و حمید از آن سوی خط گفت: سریع بیا که داداشم وحید را به خاطر تو کتک می‌زنند، من هم گفتم به من ارتباطی ندارد و رستوران هستیم و تلفن را قطع کردم.
هادی وقتی از جریان مطلع شد گفت بیا برویم گناه دارد، در این شرایط نباید تنها بماند. به اصرار هادی به سمت صافکاری رضا رفتیم.
قبل از پارک کردن خودرو هادی قمه را با خود برداشت و با هم به سمت جمعیت رفتیم.
وقتی حمید قمه را در دست هادی دید گفت نزنید و هادی هم قمه را گرفت پشتش و خندید. هادی اشاره کرد تا تیرهوایی بزنم، در این لحظه من هم سلاح را برداشتم و گمان می‌کردم تفنگ مسلح نیست اما در یک چشم بر هم زدن تیر شلیک شد و در کمال ناباوری دیدم که هادی هدف قرار گرفته و از گردنش خون می‌آید، خیلی شوکه شدم. هادی گفت منو زدی و بعد اشاره کرد برو بیرون بچه‌ها مرا به بیمارستان می‌رسانند.
وی در ادامه بیان کرد: هادی دوست صمیمی من بود و هرگز نمی‌خواستم او را به قتل برسانم، هنوز هم باور این حادثه برایم غیرممکن است.
پس از اظهارات قاتل، وحید یکی از دوستان آنها به جایگاه فرا خوانده شد و گفت: جمال به من گفته بود اگر برای شیشه و موادمخدر مشتری داشتم به او معرفی کنم، من که می‌دانستم امید به دنبال مواد است او را با جمال آشنا کردم تا شیشه را به او بفروشد اما امید پس از خریدن 4 کیلو شیشه وقتی آن را تست کرد فهمید جمال سر او را کلاه گذاشته و به جای شیشه به او مواد قلابی داده است. پس از این جریان جمال فرار کرد و دیگر با آنها روبه‌رو نشد.
وی ادامه داد: امید چند بار تهدیدم کرد تا جمال را به او معرفی کنم اما جمال در زندان بود. وقتی فهمیدم از زندان مرخصی گرفته است به امید گفتم و بعد از تماس از او خواستم به صافکاری رضا بیاید و پول را پس بدهد.
من هم به دلیل ترس از حکم جلب این کار را انجام دادم و هرگز فکر نمی‌کردم این حادثه مرگبار اتفاق بیفتد.
در جلسه دادگاه سه گروه شاهد حضور داشتند، عده‌ای هم بیان کردند تنها صدای شلیک گلوله را شنیده‌اند و اصلاً متوجه نشده‌اند چه کسی تیر را شلیک کرده و چه زمانی گلوله به هادی برخورد کرده است. تنها تفنگ را رو به آسمان دیده‌اند که از سرلوله‌اش آتش شلیک به چشم می‌خورد.
عده‌ای دیگر از شاهدان گفتند که جمال در حال کشیدن گلنگدن بود که گلوله ناخواسته شلیک شد و به هادی اصابت کرد و آخرین گروه نیز عنوان داشتند دیده‌اند که جمال ابتدا هادی را نشانه گرفته و به وی شلیک کرده است.
بنا بر این گزارش، با اظهارات متفاوت این 9 شاهد که بررسی‌ها نشان می‌دهد بیشترشان دارای سوابق کیفری هستند پنج قاضی باید تصمیم‌گیری نهایی‌ داشته باشند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
امید تازه‌عروس نوجوان برای نجات از چوبه دار

شرق: حکم قصاص زنی که متهم است شوهرش را با سیم خفه کرده و به‌قتل رسانده ‌است، توسط دیوان‌عالی کشور نقض شد و او یک‌بار دیگر باید پای میز محاکمه برود. به گزارش خبرنگار ما، این زن که مریم نام دارد، متهم است شوهرش را سال ٨٨ و زمانی که ١٧ساله بود در دفتر فرهنگی مسجدی در شیراز به قتل رسانده ‌است. زمانی که ماموران در جریان خبر قتل سعید قرار گرفتند و تحقیقات خود را آغاز کردند، متوجه شدند سعید شب قبل همراه همسرش مریم به دفتر فرهنگی رفته و شام را نیز همان‌جا بودند. از سوی دیگر ماموران متوجه شدند همسر مقتول نیز به خانه نرفته و شب را در دفتر گذرانده ‌است. وقتی ماموران برای تحقیق از خانواده مریم به محل اعزام شدند، پدر او گفت دخترش شب به خانه نرفته و گفته با شوهرش خواهد بود. این مرد همچنین توضیح داد صبح نیز از مدرسه با او تماس گرفته و گفته‌اند مریم به مدرسه نرفته ‌است. این در حالی بود که دوست مریم به پلیس گفت این دختر قصد داشت شوهرش را به قتل برساند. ساعاتی بعد مریم دستگیر شد. او به کشتن شوهرش اعتراف کرد و جزییات زندگی‌اش را توضیح داد. مریم گفت: «زمانی که ١٥ساله‌ بودم، به اصرار خانواده‌ام با یکی از اقوام مادرم ازدواج کردم. او مرا خیلی کتک می‌زد و اذیت می‌کرد. مدتی بعد از هم جدا شدیم. وقتی سعید به خواستگاری‌ام آمد، بازهم راضی نبودم، اما خانواده‌ام مجبورم کردند ازدواج کنم و گفتند کسی دیگر حاضر نیست با تو ازدواج کند و سعید تنها شانس توست. وقتی به عقد سعید درآمدم، بازهم زندگی خوبی نداشتیم و اختلافاتی میان ما به وجود آمد. البته او با من بدرفتاری نمی‌کرد، اما دوستش نداشتم. درگیری‌های ما گاهی بالا می‌گرفت و سعید با من قهر می‌کرد. چندروز قبل از حادثه نیز با هم دعوا و قهر کردیم، اما برای اینکه آشتی کنیم روز حادثه با هم به خرید رفتیم و کمی هم در شهر گشتیم. بعد غذا خریدیم و به دفتر فرهنگی رفتیم. سعید می‌گفت حالش خوب نیست، به بهانه خرید مسکن به داروخانه رفتم و مقداری هم قرص خواب‌آور خریداری کردم. داروی خواب‌آور را به او خوراندم و وقتی بی‌حال شد، با سیم لپ‌تاپ خفه‌اش کردم.»دوست مریم در جریان تحقیقات مدعی ‌شد متهم قبلا نقشه قتل شوهرش را کشیده و حتی به او گفته ‌بود می‌خواهد نقشه را خیلی زود اجرا کند، اما مریم این ادعا را انکار کرد و گفت: «وقتی به دوستم گفتم با سعید اختلاف دارم، گفت او را بکش و اول پیشنهاد داد شوهرم را با سم بکشم اما بعد گفت بهتر است او را با داروی خواب‌آور بکشی.»پرونده با توجه به اعترافات متهم به دادگاه کیفری‌ استان فارس رفت. متهم در دادگاه اعترافاتش را پس گرفت و گفت: «وقتی شوهرم گفتم سردرد دارد، برای خرید دارو به داروخانه رفتم. وقتی برگشتم دومرد و یک‌زن در دفتر فرهنگی بودند. یکی از مردان افغان بود و دونفر دیگر را نمی‌شناختم. آنها دست‌وپای شوهرم را بسته‌ بودند و می‌خواستند او را بکشند. بعد به من گفتند تو هم باید سیم ‌لپ‌تاپ را که دور گردن شوهرت بسته‌ شده، بکشی. در آن زمان شوهرم مرده‌ بود. به من گفتند اگر در این‌باره با کسی صحبت کنم، مرا هم می‌کشند به همین دلیل سکوت کردم.» دفاعیات مریم کارساز نبود و متهم با درخواست اولیای‌‌دم به قصاص محکوم شد. حکم صادره مورد اعتراض قرار گرفت، اما تایید شد و مریم در آستانه قصاص قرار گرفت. در این مرحله‌ بود که فرشید رفوگران وکالت مریم را برعهده گرفت و ایراداتی را به پرونده وارد و براساس ماده٩١ قانون مجازات جدید درخواست اعاده دادرسی کرد. براساس این ماده افرادی که در کمتر از ١٨سالگی مرتکب قتل عمدی می‌شوند، مطابق قانون باید به لحاظ بلوغ عقلی نیز مورد بررسی قرار گیرند تا مشخص شود در زمان ارتکاب قتل حرمت کاری را که مرتکب می‌شدند، می‌دانستند یا خیر. به این‌ترتیب رای قصاص نقض و پرونده به شعبه هم‌عرض فرستاده ‌شد. متهم برای بار دوم پای میز محاکمه رفت و این‌بار هم قتل را انکار کرد و خواستار صدور حکم برائت شد اما هیات قضات دفاعیات او را موثر ندانستند و عنوان کردند با توجه به اینکه افراد مورد ادعای مریم شناسایی نشده‌اند و از اساس چنین افرادی از ابتدای پرونده وجود نداشتند و ممکن است ساخته ذهن مریم باشند، همچنان این زن را در قتل شوهرش مجرم می‌دانند. آنها عروس نوجوان را به درخواست اولیای‌‌دم به قصاص محکوم کردند. رای صادره این‌بار نیز مورد اعتراض مریم و وکیل‌مدافعش قرار گرفت. در اعتراضی که رفوگران به دیوان‌عالی کشور ارسال کرد، عنوان داشت موکلش توسط پزشکی قانونی موردبررسی قرار نگرفته و دادگاه درخصوص اعمال ماده٩١ اقدامی نکرده‌ است. همچنین او چندایراد دیگر را نیز به پرونده وارد کرد. دیوان‌عالی کشور نیز با پذیرش ایرادات، حکم را دوباره نقض و پرونده را یک‌بار دیگر به شعبه هم‌عرض ارسال کرد و به این‌ترتیب امید برای صدور حکمی متفاوت در دل مریم زنده ‌شد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
دزدی راننده سرویس مدرسه از خانه یک دانش آموز

ایران نوشت:اواخر بهمن ماه سال جاری سه مرد جوان که رفتارهای مرموزی داشتند برای فروش یک لپ‌تاپ و تبلت وارد یک سمساری در خیابان ستارخان شدند.
مرد سمسار وقتی با رفتارهای مرموز آنان روبه‌رو شد بویژه اینکه عجله زیادی داشتند تصمیم گرفت آنان را سرگرم کند تا بتواند پلیس را خبر کند و پرده از راز این سه مرد بردارد. دقایقی از تماس مرد سمسار با پلیس 110 نگذشته بود که تیمی از مأموران کلانتری ستارخان وارد مغازه شدند و سه مرد مرموز را که می‌خواستند به هر بهانه‌ای آنجا را ترک کرده و فرار کنند به دام انداختند.
مأموران در بازرسی از سه مرد تبهکار دو انگشتر، زنجیر طلا، یک گوشی اپل و 400 هزار تومان پول به دست آوردند و این در حالی بود که تبلت و لپ‌تاپ سرقتی نیز روی پیشخوان مغازه دیده می‌شد.
یکی از دزدان وقتی دید رازشان فاش شده است چاره‌ای جز اعتراف ندید و گفت: راننده سرویس دانش‌آموزان ابتدایی هستم، صبح امروز وقتی یکی از دانش‌آموزان را به مدرسه رساندم دیدم دسته کلید خانه‌شان را داخل خودرویم جا گذاشته است سریع آن را برداشتم و از آنجا که می‌دانستم پدر و مادرش در خانه نیستند وسوسه شدم تا سرقت کنم.سریع با یکی از دوستانم تماس گرفتم، وی همان لحظه دو دزد را به من معرفی کرد و گفت می‌توانم با کمک این دو دزد به خانه پدر دانش‌آموز دستبرد بزنم.
من هم ساعتی بعد با دو دزد قرار گذاشتم و از آنجا که می‌دانستم خانه پسر دانش‌آموز کجاست همراه آنان به آنجا رفتیم.
ابتدا برای اینکه بیشتر مطمئن شوم کسی در خانه پسر دانش‌آموز نیست زنگ خانه‌شان را زدم، وقتی کسی جواب نداد با استفاده از کلید در را باز کردیم و لپ‌تاپ، تبلت، گوشی اپل، دو انگشتر و زنجیر طلا را که داخل کمد خانه‌شان بود همراه 400 هزار تومان برداشتیم و محل را ترک کردیم سپس قرار شد پس از فروش اموال سرقتی را تقسیم کنیم. زمانی که برای فروش وارد مغازه سمساری شدیم من ترسیده بودم چرا که تاکنون دست به سرقت نزده بودم و دچار عذاب‌ وجدان شده بودم و دستپاچگی من باعث شد مرد سمسار به من و این دو دزد مشکوک شود و موضوع را به پلیس اطلاع دهد.
به دنبال اعتراف راننده سرویس مدرسه، مأموران به دستور بازپرس بیضی‌زاده از شعبه چهارم دادسرای خارک، صاحبخانه را برای تحویل اموال سرقتی احضار کرده و اموال را به وی تحویل دادند.مادر پسر دانش‌آموز نیز در تحقیقات به مأموران گفت: وقتی از محل کارم به خانه بازگشتم متوجه به هم ریختگی خانه‌ شدم اما نمی‌دانستم چه کسی وارد خانه‌مان شده است، وقتی پسرم از مدرسه به خانه آمد به من گفت دسته کلید خانه را گم کرده است اما هیچ وقت به راننده سرویس مدرسه مشکوک نشدم و تصور نمی‌کردم وی برای خانه‌ام دو دزد اجیر کرده باشد.راننده سرویس مدرسه همراه دو دزد با قرار بازداشت موقت روانه زندان شدند تا درخصوص سایر سرقت‌های احتمالی آنان تحقیق شود.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
جسد زن جوان در کانال آب، چهار روز پس از خروج از خانه

ایران نوشت: با دستور قضایی جسد زن ناشناس به پزشکی قانونی انتقال یافت تا همزمان با شناسایی علت مرگ مشخصات و خانواده این زن نیز ردیابی شوند تا پلیس به انگیزه‌ای احتمالی دست یافته و عاملان قتل را به دام اندازد.
در این مرحله کارآگاهان در فهرست زنان گمشده به تجسس پرداختند و دیدند زنی افغان با این مشخصات چهار روز پیش خانه‌اش را برای انجام کار ترک کرده و دیگر بازنگشته است.
خانواده این زن 38 ساله به نام معصومه وقتی جسد زن ناشناس را دیدند با شناسایی وی ادعا کردند معصومه روز 23 بهمن‌ماه سال جاری بدون دلیل خانه خود را ترک کرده و هیچ اثری از او نبوده است.
وقتی بررسی‌های پلیس نشان داد خانواده معصومه همان روز، گم‌شدن این زن را به پلیس گزارش کرده‌اند و همه‌جا را جست‌وجو کرده بودند، کارآگاهان به بازجویی از بستگان وی پرداختند و شنیدند معصومه ساعت 11 صبح پنجشنبه همسر و چهار بچه‌اش را در خانه رها کرده و بدون برداشتن پول و وسیله‌ای آنجا را ترک کرده است و بچه‌های وی که تا شب منتظر مادر خود بودند نگران با پدر تماس گرفته و نیامدن مادر را اطلاع داده‌اند. شوهر معصومه نیز خود را به خانه رسانده سپس به کلانتری رفته و گم‌شدن همسر خود را اطلاع داده است.


گفت‌وگو با پسرعموی معصومه
میرزایی پسرعموی معصومه گفت: بعد از اینکه فامیل در جریان گم‌شدن دخترعمویم قرار گرفت همه بسیج شدیم و همه‌جا به دنبالش گشتیم اما هیچ خبری از وی به‌دست نیاوردیم تا اینکه خبر مرگش را به ما دادند. وی افزود: معصومه هیچ اختلافی با همسر خود نداشت، زندگی خوب و آرامی داشت. او دو دختر و دو پسر داشت، زن خوبی بود دلیلی برای ترک خانه‌اش نداشت. امیدوارم علت مرگ دخترعمویم بزودی مشخص شود.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
صفحه  صفحه 48 از 130:  « پیشین  1  ...  47  48  49  ...  129  130  پسین » 
گفتگوی آزاد

The sad news from Iran | اخبار تاسف بار از ایران

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA