ارسالها: 12930
#481
Posted: 25 Feb 2015 00:22
رابطه نامشروع فاجعه آفرید
به گزارش روزنامه شرق، جسد زنی جوان بهنام شکوفه یکسال قبل پیدا شد. وقتی ماموران تحقیقات خود را آغاز کردند متوجه شدند شکوفه با ضربات چاقو به قتل رسیده و فردی که دست به این کار زده با مقتول آشنا بوده است، چراکه آثاری از ورود به زور به خانه وجود نداشت. دوتلفنهمراه مقتول به گفته بستگانش به سرقت رفته بود.
ماموران با ردیابیهای گسترده محل آنتندهی موبایلها، شخصی که آنها را به سرقت برده بود، شناسایی کردند و متهم بازداشت شد. فرید در بازجوییها به قتل اعتراف کرد و گفت بهدلیل اختلافات مالیای که با شکوفه داشت، با او درگیر شد و وی را با ضربات چاقو به قتل رساند. این پرونده بعد از تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه٧١ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
روز گذشته در جلسه رسیدگی به این پرونده بعد از اینکه نماینده دادستان شکایت خود علیه فرید را مطرح و اتهام قتل، رابطه نامشروع و سرقت را متوجه این مرد کرد، خواستار برخورد قانونی با او شد. در ادامه اولیایدم در جایگاه حاضر شدند. بعد از اینکه مادر مقتول برای متهم درخواست قصاص کرد، شوهر سابق شکوفه بهعنوان ورثه فرزندش در جایگاه حاضر شد و او نیز خواستار قصاص شد.
این مرد گفت: من و شکوفه مدتی بود از هم جدا شده بودیم. فرزندمان پیش من زندگی میکرد. بعد از کشتهشدن شکوفه، بچه هم بهدلیل بیماری ریوی جانش را از دست داد و حالا من درخواست صدور حکم قانونی را دارم. در ادامه متهم در جایگاه حاضر شد. او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: «چندماه پیش در خیابان با مقتول آشنا شدم و بعد از اینکه شماره تلفنش را گرفتم، بهصورت پیامکی با هم در ارتباط بودیم و رابطهمان زیاد شد، تا اینکه روز حادثه طبق قرار قبلی به خانهاش رفتم و پولی به او دادم، اما شکوفه عصبانی شد و گفت تو به من قول داده بودی ششمیلیونتومان قرض بدهی، من روی این پول حساب کرده بودم چون باید پول پیش خانه را بدهم و صاحبخانه جوابم کرده است.
شکوفه به من تهمت زد و مرا از خانهاش بیرون کرد. عصبانی شدم از داخل ماشین دوستم که مرا به محل رسانده بود چاقو برداشتم و چندضربه به شکوفه زدم بعد هم از ترس اینکه دستگیر شوم تلفنهای او را برداشتم تا ماموران متوجه تماسهای ما نشوند.» سپس متهم ردیف دوم در جایگاه حاضر شد. او اتهام را رد کرد و گفت: من اصلا در جریان ماجرا نبودم. فرید سراغم آمد و گفت بیا با هم به تهران برویم. من هم قبول کردم. در راه از من خواست چندلحظه توقف کنم. او پیاده شد و گفت زود برمیگردد. من هم پیاده شدم کاری انجام بدهم، وقتی برگشتم دیدم فرید در ماشین نشسته و بسیار آشفته است. از ماجرا هیچاطلاعی نداشتم.» هیاتقضات بعد از شنیدن دفاعیات متهمان، برای صدور رای دادگاه وارد شدند و متهم ردیفاول را به قصاص محکوم کردند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#482
Posted: 25 Feb 2015 23:34
نقشه شوم پسردایی و دختر عمه برای قتل یک مرد
«چون میخواستیم با یکدیگر ازدواج کنیم، نقشه قتل را طراحی و اجرا کردیم.» این بخشی از اعترافات پسر دایی و دختر عمهای است که با همدستی یکدیگر شوهر دختر عمه را به قتل رساندند.
معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ از دستگیری زنی که با همدستی پسر دایی اش اقدام به قتل شوهرش کرده بود، خبر داد.
به گزارش سرویس «حوادث» خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، ساعت 6:45 صبح روز ششم آذرماه سال گذشته ، وقوع یک فقره آتش سوزی یک دستگاه خودرو به کلانتری 140 باغ فیض اعلام شد. با حضور مأموران کلانتری و ایستگاه آتش نشانی، اقدامات برای اطفای حریق یک دستگاه خودرو سمند زرد رنگ انجام و آتش سوزی پیش از گسترش آن به تمامی قسمت های خودرو خاموش شد.
با انجام عملیات اطفای حریق، بازرسی داخل خودرو توسط مأموران کلانتری و ایستگاه آتش نشانی انجام و از داخل صندوق عقب خودرو، جسد مردی حدودا 50 ساله که از ناحیه پشت سر دچار شکستگی ناشی از اصابت جسم سخت شده بود، کشف شد و با توجه به اقدام سریع مأمورین ایستگاه آتش نشانی در کنترل و اطفای حریق، هیچگونه آسیب ناشی از آتش سوزی به جسد نرسیده بود.
با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع "قتل عمد" و به دستور بازپرس شعبه چهارم دادسرای ناحیه 27 تهران، پرونده برای رسیدگی در اختیار اداره دهم ویزه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
با بررسی ارکان خودرو سمند زردرنگ، مشخص شد که خودرو متعلق به جسد کشف شده به نام مجید. ق ( 47 ساله) است که بنا بر اظهارات اعضای خانواده اش همسر و سه دختر، در تاریخ چهارم آذرماه سال 92 از خانه خارج شده و دیگر به محل سکونتش واقع در شهر کرج مراجعت نداشته در ادامه تحقیقات نیز مشخص شد که خانواده مقتول در تاریخ پنجم آذرماه سال 92 با مراجعه به پلیس آگاهی کرج اقدام به طرح شکایت با موضوع "فقدان افراد" کرده اند.
همسر مقتول در پرونده فقدان همسرش عنوان کرده بود : همسرم در ساعت پنج صبح روز چهارم آذرماه سال 92 ، طبق روال هر روز و به قصد بردن سرویس مدرسه از خانه خارج شده اما پس از آن دیگر به منزل مراجعه نکرده و پاسخگوی تماس های تلفنی بنده و دخترانش نیست.
در ادامه رسیدگی به پرونده قتل "مجید . ق" کارآگاهان در تحقیقات پلیسی اولیه به هیچگونه اطلاعات قابل بهره برداری که آنان را در کشف پرونده کمک کند، دست پیدا نکردند اما همچنان تحقیقات پلیسی – تخصصی در دستور کار کارآگاهان اداره دهم قرار داشت تا نهایتا اطلاعاتی در خصوص وجود اختلاف بین مقتول و همسرش بدست آمد که نشان می داد همسر مقتول به نام "مریم" ( 42 ساله ) چندین بار قصد متارکه از همسرش را داشته اما مقتول با این درخواست مخالفت کرده، اما مریم در همان تحقیقات اولیه به شدت منکر داشتن هرگونه اختلاف با همسرش و تلاش برای متارکه می شود.
با وجود انکار مریم در خصوص داشتن هرگونه اختلاف با مقتول، بررسی فرضیه "ارتکاب جنایت با انگیزه ازدواج با شخص دوم " در دستور کار کارآگاهان قرار گرفت و با انجام اقدامات پلیسی، کارآگاهان موفق به اثبات این فرضیه و شناسایی پسردایی مریم به نام "حسین . ه" ( 50 ساله ) شدند. تحقیقات پلیسی در خصوص حسین . ه نیز نشان داد که وی با وجود داشتن سه فرزند، چندی پیش از همسرش متارکه کرده است .
با توجه به اطلاعات بدست آمده و به منظور جلوگیری از انکار دلایل بدست آمده در خصوص تلاش حسین و مریم برای ازدواج با یکدیگر، کارآگاهان این دو نفر را تحت مراقبت های پلیسی قرار داده و سرانجام در تاریخ دوم اسفند ماه امسال، هر دو نفر آنها را همراه با یکدیگر دستگیر و به اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ منتقل کردند.
با وجود کلیه دلایل و قرائن بدست آمده، "حسین" و "مریم" در تحقیقات اولیه منکر هرگونه اطلاع از نحوه ارتکاب جنایت شده و ارتباط خود را صرفا به رابطه خویشاوندی نسبت می دهند اما با توجه به دلایل بدست آمده، تحقیقات جداگانه از هر دو نفر آغاز و سرانجام حسین به ارتکاب جنایت اعتراف کرد و در اعترافاتش به کارآگاهان گفت: من و مریم از زمان مجردی به یکدیگر علاقه مند بوده و حتی قصد ازدواج با یکدیگر را داشتیم اما به علت مخالفت های شدید هر دو خانواده به ویژه خانواده ی مریم، موفق به ازدواج نشده و هر کدام جداگانه تشکیل خانواده دادیم. از یکدیگر هیچ اطلاعی نداشتیم تا اینکه در مراسم بزرگداشت یکی از بستگان - پس از چندین سال بی خبری - همدیگر را ملاقات کردیم. از آنجا بود که با یکدیگر تماس پیدا کرده و مریم در صحبت هایش عنوان می کرد که از زندگی اش راضی نیست و قصد داشته تا از هسمرش متارکه کند اما وی حاضر به این کار نشده است. همین موضوع انگیزه ای شد تا برای رسیدن به یکدیگر، طرح نقشه قتل را بریزیم. مریم کلید در ورودی مجتمع محل زندگی اش را تهیه کرد و در اختیار من قرار داد. ساعت چهار صبح روز چهارم آذرماه سال 92 در انباری داخل پارکینگ پنهان شدم. پیش از آن مریم گفته بود که همسرش هر روز ساعت پنج صبح و به قصد بردن سرویس مدرسه از خانه خارج می شود . زمانیکه مقتول به قصد سوار شدن به ماشین، به پارکینگ آمده بود ، از پشت سر به او حمله کرده و با میلگردی که برای اینکار آماه کرده بودم، چند ضربه به ناحیه سر و گردنش مقتول وارد کردم. پس از چند دقیقه، مریم به پارکینگ آمد و با کمک یکدیگر جسد را داخل صندوق عقب گذاشتیم. بلافاصله مریم ، پیش از بیدار شدن بچه ها مجددا به خانه بازگشت و من نیز ماشین مقتول را در حالی که جسد در داخل صندوق عقب آن بود، از مجتمع خارج کردم. تاکسی را تا شهریار منتقل کرده اما بواسطه روشن شدن هوا مجبور شدم ماشین را بیرون از خانه پارک کرده تا پس از تاریک شدن هوا به تهران بیایم. پس از تاریک شدن هوا ، ماشین را به تهران – خیابان ابوذر ( محل اعلام حریق خودرو ) برده و در تاریکی شب و با استفاده از خلوتی خیابان آن را آتش زده و به سرعت از محل دور شدم.
با توجه به اعترافات صریح حسین در خصوص طراحی جنایت و معاونت همسر مقتول در جنایت، مریم نیز که چاره ای جز اعتراف بیان حقیقت نداشت، سرانجام لب به اعتراف گشود و در تاریخ پنجم اسفندماه امسال، تمامی اظهارات پسردایی اش را تأیید کرد .
به گزارش ایسنا، بر اساس اعلام مرکز اطلاع رسانی پلیس آگاهی پایتخت، سرهنگ کارآگاه آریا حاجی زاده، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ، با اعلام این خبر گفت : با توجه به اعتراف صریح هر دو متهم، قرار بازداشت موقت از سوی مقام قضایی صادر و هر و هر دو متهم برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفته اند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#483
Posted: 25 Feb 2015 23:35
جزئیات تازه از زندانی کردن دختربچه در چاله آسانسور
مردی که متهم بود دختربچه ١٠سالهای را در چاهک آسانسور گروگان گرفته تا از خانوادهاش پول میلیونی دریافت کند بعد از ٣ ماه سکوت به آدمربایی عجیبش اعتراف کرد. در این حادثه آناهیتا کوچولو ٢ شبانهروز زیر پای پدر و مادرش گروگان گرفته شد.
تنها ١٠سالش بود که قربانی نقشه گروگانگیری مردی مرموز شد. نمیدانست چه سرنوشت شومی در انتظارش است. با دست و پای بسته به چاهک تاریکی برده شد، چاهک آسانسور خانه خودشان. جایی که پدر و مادرش برای جستوجوی او بارها سوار آسانسور شدند و از خانه بیرون رفتند.
گم شدن دخترک دانشآموز
١١ اسفندماه سال ٩١ بود که پدر و مادری جوان از دیر رسیدن دختر دانشآموزشان به خانه، نگران شدند. پدر جوان سراسیمه به مدرسه دخترانه دخترش رفت تا دختر ١٠سالهاش را با خود به خانه ببرد، اما هیچ اثری از او پیدا نکرد. پدر وقتی دید کسی از دخترش خبر ندارد به داخل مدرسه رفت و از مدیر مدرسه سراغ آناهیتا را گرفت، اما هیچکس از سرنوشت دختر بچه خبری نداشت. همین موضوع کافی بود که پدر نگران پلیس را در جریان ناپدید شدن دخترش قرار بدهد. با اعلام این خبر، تیمی از کارآگاهان برای حل معمای گم شدن دختر دانشآموز وارد عمل شدند.
خبر کوتاه، معما را بزرگتر کرد
تحقیقات کارآگاهان برای یافتن ردی از سرنوشت دخترک به بنبست خورده بود. هیچکس شاهد این ماجرای آدمربایی نبود. تا اینکه چند ساعت بعد خانواده آناهیتا نامهای عجیب را پشت در خانه شان پیدا کردند. این دست نوشته که با خطی ناخوانا نوشته شده بود حاوی پیامی هولناک بود. «٥٠میلیون تومان بپردازید تا دخترتان را تحویل بدهیم.» این تنها جملهای بود که در کاغذی سفیدرنگ پیش روی خانواده آناهیتا قرار گرفت.
گروگانگیری ناکام
درحالیکه تحقیقات برای رازگشایی و دستگیری گروگانگیران ادامه داشت، آناهیتا به خانه بازگشت. صبح روز شنبه و ٣ روز پس از ناپدید شدن دختر دانشآموز، ساکنان ساختمان متوجه سروصداهای کودکانهای در چاهک آسانسور آپارتمان شدند. همین موضوع کافی بود تا همسایهها با کمک مأموران آتشنشانی آناهیتای ١٠ساله را که در چاهک آسانسور به اسارت گرفته شده بود نجات دهند. دخترک دست و پا و دهانش با چسب بسته شده بود که ماموران آتشنشانی او را از چاهک آسانسور بیرون کشیدند. هیچکس باور نداشت آناهیتا ٣ روز در یک قدمیشان به اسارت گرفته شده و در این زمان پلیس همه شهر را زیر پا گذاشته است. وقتی مأموران پلیس خود را به محل پیدا شدن دختر دانشآموز رساندند تحقیقات پلیسی برای دستگیری گروگانگیر فراری آغاز شد. در بررسیهایشان یک کارت ملی و عکس متعلق به مردی با نام «احسان» پیدا کردند. دختربچه درحالیکه هنوز در شوک روزهای تلخ سپری شده بود به تیم پلیسی گفت: «وقتی روز پنجشنبه از مدرسه به خانه آمدم یک مرد مرا غافلگیر کرد. دستش را روی دهانم گذاشت و سپس مرا به داخل چاهک آسانسور خانهمان برد. دست و پا و دهانم را با چسب بست، در این مدت مرد گروگانگیر به من کیک و آب میداد. نمیدانستم چه سرنوشتی در انتظارم است تا اینکه گروگانگیر مرا تنها گذاشت. با هر زحمتی بود توانستم چسب دهانم را باز کنم. فریاد زدم، تا اینکه همسایههایمان پیدایم کردند.
رازگشایی از گروگانگیری ٣ روزه
درحالیکه در اطراف ساختمان هیچ دوربین مداربستهای وجود نداشت کارآگاهان تحقیقات گستردهای را برای شناسایی گروگانگیر آغاز کردند تا اینکه با عملیات فنی و پلیسی، مردی مرموز که روز حادثه بهعنوان تعمیرکار آسانسور به این ساختمان آمده بود دستگیر شد.
این پسر ٢٩ساله در بازجوییهای پلیسی منکر ماجرا بود. به همین خاطر به دستور قاضی «سعید احمدبیگی» بازپرس شعبه هفتم دادسرای جنایی تهران تحقیقات بیشتری از این متهم آغاز شد، تا اینکه این متهم صبح روز سهشنبه ٥ اسفندماه بعد از ٣ ماه سکوت راز این معمای گروگانگیری را برملا کرد و گفت: «بیپول بودم به همین خاطر زنم از من جدا شد. مدتی بیکار شدم تا اینکه تصمیم گرفتم برای خودم کاری دست و پا کنم. سالها قبل تعمیرکار آسانسور بودم و به همین خاطر با چاپ کارت ویزیت و قرارداد خودم را به مالکان ساختمانهایی که آسانسور داشتند معرفی میکردم تا اگر نیاز به تعمیر آسانسورشان بود کارشان را انجام دهم. روز حادثه وقتی در پارکینگ خانهای در خیابان اردیبهشت بودم دختر دانشآموزی منتظر سوار شدن در آسانسور بود. ناگهان یاد بیپولیام افتادم و تصمیم گرفتم با گروگانگیری پول خوبی به جیب بزنم. چون به محل آسانسورها آشنایی داشتم او را به داخل چاهک بردم. اما در این مدت او را اذیت نکردم و حتی وقتی گرسنه بود کیک و بیسکویتی که همراهم داشتم به او دادم. تنها یکبار با نوشتن نامهای برای خانواده او از داخل چاهک خارج شدم و بعد از ٣ روز وقتی متوجه شدم نقشهام به بنبست روبهرو شده از آنجا متواری شدم.»
با اعترافات این گروگانگیر، متهم با قرار بازداشت قانونی راهی زندان شد و تحقیقات از زویای پنهان پرونده ادامه دارد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#484
Posted: 25 Feb 2015 23:38
اعتراف به قتل زن خیانتکار
شرق: خبرچینی یک پسربچه، از راز رابطه پنهانی مادرش پرده برداشت و دعوایی را میان زنوشوهر رقم زد که منجر به قتل زن و بازداشت مرد شد.
به گزارش خبرنگار ما، پرونده قتل این زن افغان که مریم نام داشت، سهسال قبل روی میز بازپرس جنایی قرار گرفت و شوهر مریم ادعا کرد همسرش در دماوند تصادف کرده است اما پزشکان گزارش دادند ضربات وارده به سر این زن به دلیل تصادف نبوده و مریم مورد ضربوجرح قرار گرفته و ١٠روز بعد از بستریشدن جانش را از دست داده است.
احمد - همسر مقتول- بعد از مشخصشدن این موضوع بازداشت شد. او اتهام قتل را قبول کرد و گفت:«مدتی قبل از این حادثه پسر ششسالهام با زبان کودکانه به من گفت وقتی خانه نیستم مادرش مردانی را به منزل میآورد. سر این موضوع با همسرم اختلاف پیدا کردم و درگیری داشتیم. به او گفتم اگر میخواهی طلاقت میدهم، اما حق نداری با مرد دیگری رابطه برقرار کنی. بداخلاقیهای همسرم بیشتر شد. من هم نمیتوانستم خیلی با او برخورد کنم. چون خودم اعتیاد داشتم: همسرم میدانست من روی بچهها حساس هستم، برای اینکه مرا اذیت کند آنها را کتک میزد. روز حادثه وقتی به خانه رفتم، دیدم دوباره به جان بچهها افتاده است، عصبانی شدم. اول با مشت و بعد با کفگیر و چوب او را زدم، بیهوش که شد، پشیمان شدم و او را به بیمارستان بردم اما زنم فوت شد و پدر و مادرش جسد او را با خود بردند.
بعد از تکمیل تحقیقات به دلیل اینکه پدرومادر مقتول نبودند و فرزندانش هم صغیر بودند، دادستان دماوند از سوی والدین مقتول و رییس قوهقضاییه از سوی فرزندان مقتول برای متهم درخواست قصاص کردند. روز گذشته در جلسه محاکمه احمد، بعد از اینکه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و خواستار مجازات متهم شد، این مرد در جایگاه حاضر شد. او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: «زنم بهخاطر اینکه از من انتقام بگیرد، بچهها را کتک میزد من هم عصبی شدم، واقعا اشتباه کردم و درخواست کمک دارم.»
متهم گفت: «سال گذشته برادر و پدرم برای جلب رضایت والدین همسرم به افغانستان رفتند اما آنها گردن برادرم را زدند و او فوت شد و ما نمیدانیم جسدش را چه کردهاند حالا منتظریم تکلیف این پرونده روشن شود تا به افغانستان برویم و جسد برادرم را پیدا و شکایت کنیم.»
هیات قضات با پایان جلسه رسیدگی، برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#485
Posted: 25 Feb 2015 23:40
اعتراض شاعران تبریزی به تغییر نام میدان فردوسی سلماس به انقلاب
در نشست هفتگی انجمن ادبی شاعران تبریز که روز پنج شنبه برگزار شد، شاعران این شهربه تغییر نام میدان فردوسی سلماس اعتراض کردند.
به گزارش آذری ها ،شعرآورد این هفته تبریز به رغم بارش نفسگیر برف با حضور پر شور شاعران و اهالی ادبیات تبریز برگزار شد.
در ابتدا رضا شیبانی دبیر شعرآورد با اشاره به اینکه هوای برفی و خیابانهای بسته هم مانع حضور شاعران نشده است گفت: شرمنده شما هستیم که حتی در بدترین شرایط جوی هم فرهنگ ایرانی را تنها نمیگذارید و بیش از پیش در برابر این همه مهربانی احساس وظیفه میکنیم.
«رضا شیبانی، دبیر «شعرآورد» در این نشست گفت: «متاسفانه شنیدیم شهرداری سلماس در اقدامی مشکوک و زشت، اقدام به تغییر نام میدان "فردوسی" به میدان "انقلاب" کرده است؛ کاری که هم بر ضد ملیت است و هم بر ضد انقلاب.»
وی افزود: «ایران ستیزان برای شیطنتهای خود از نقابهای مقدس استفاده میکنند. این عمل بسیار مشکوک و به ضرر ایران و انقلاب است. فردوسی نماد هویت ادبیات ایران است و کسانی جز دشمنان ایران نمیتوانند با او دشمن باشند.»
دبیر شعرآورد گفت: باعث تاسف است که عده ای معلوم الحال که ته ماندههای تفرقه طلبان و تجزیه طلبان هستند راه افتادهاند و دوستداران فردوسی و معترضین به این عمل زشت را ضد انقلاب معرفی میکنند. در حالی که امروز اگر به دنبال انقلابیترین شاعر در میان شاعران تاریخ ایران بگردیم کسی جز فردوسی را نخواهیم یافت. به واقع فردوسی نماد ملی ما در ساحت شعر است.
وی به دروغ پراکنی پان ترکیسم دربارهی فردوسی اشاره کرد و گفت: فردوسی هیچ گاه به مردم آذربایجان اهانت نکرده و همواره از آذربایجان با نام «آذرآبادگان دیار دلیران و آزادگان» یاد کرده است. ابیاتی در سرزنش ترکان مغول که قومی وحشی و دشمن ایران بودهاند در شاهنامه از زبان شخصیتها وجود دارد که بدیهی است درباره مردم آذربایجان نیست.
این شاعر اظهار داشت: اتفاقا نظامی و خاقانی که شاعران آذری هستند با ادبیاتی بسیار تند تر از فردوسی، ترکان مغول را هجو کردهاند و حق هم دربارهی قومی که در همین مراغه و تبریز از کشتههای ایرانیان پشته ساختند همین بوده است.
وی افزود :اگر امروز به این کارها که متاسفانه از داخل سیستم مدیریتی هم انجام میشود اعتراض نکنیم تا ابد شرمندهی تاریخ ایران خواهیم بود.
در ادامه و همگام با شعرخوانی شاعران، قطعات موسیقی زنده توسط هنرمندان تبریزی اجرا شد.
دبیر شعرآورد اضافه کرد:«اگر امروز به این کارها که متاسفانه از داخل سیستم مدیریتی هم انجام میشود اعتراض نکنیم، تا ابد شرمنده تاریخ ایران خواهیم بود.»
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#486
Posted: 28 Feb 2015 18:20
آتنا فرقدانی، فعال مدنی زندانی، 'در پی اعتصاب غذای طولانی به بیمارستان منتقل شد'
وکیل آتنا فرقدانی، هنرمند نقاش و فعال مدنی زندانی در ایران، میگوید که موکلش بعد از هجده روز اعتصاب غذا در بیمارستان بستری شده است.
محمد مقیمی به بیبیسی فارسی گفت که خانم فرقدانی از روز پنجشنبه، هفتم اسفند، به بخش اورژانس بیمارستان فیروزآبادی شهر ری منتقل شده است.
به گفته آقای مقیمی، خانواده خانم فرقدانی که با او دیدار کردهاند، حال او را "بسیار بد" توصیف کرده و گفتهاند که او بعد از به هوش آمدن، سرم را از دست خود باز کرده است.
آتنا فرقدانی روز ۲۰ دی ماه به اتهام "توهین و تبلیغ علیه نظام" بازداشت شد و در اعتراض به بازداشتش در زندان شهر ری قرچک ورامین اعتصاب غذا کرد و خواهان انتقال به زندان اوین شد.
وکیل خانم فرقدانی معتقد است که اصل تفکیک زندانیان و قانون طبقهبندی متهمان و محکومان و همینطور جداسازی مجرمان سیاسی و غیرسیاسی، درباره موکلش اجرا نشده و او به زندانی منتقل شده است که به عنوان متهم با محکومان و سایر زندانیان غیرسیاسی در "شرایط بد" نگهداری میشود.
محمد مقیمی به بیبیسی گفت او و خانوادهاش از خانم فرقدانی خواستهاند که اعتصاب غذای تر را بشکند، اما موکلش مصمم به ادامه اعتصاب است و حتی سرم پزشکی را از دستانش باز کرده است.
اعتصاب غذای تر نوعی اعتصاب غذاست که در آن شخص معترض فقط مایعات مینوشد. البته آقای مقیمی میگوید که موکلش در این مدت "از خوردن نمک و قند هم خودداری کرده است" که همین موضوع کار او را به بیمارستان کشانده است.
خانم فرقدانی که شهریور ماه گذشته نیز بازداشت شده بود، با وثیقه آزاد شده بود. او پس از آزادی ویدئویی منتشر کرد که در آن گفت در دوران بازداشت در بند دو الف سپاه پاسداران، ماموران زن با او بدرفتاری کرده و هنگام بازرسی بدنی او را برهنه کردهاند.
وکیل خانم فرقدانی میگوید که یکی از دلایل بازداشت مجدد او، انتشار این ویدئوی انتقادی بوده است.
همینطور بر اساس گزارشهای رسیده در چند روز گذشته، مسعود باستانی، روزنامهنگار زندانی در زندان رجاییشهر کرج هم در پی حمله عصبی به بیمارستان منتقل شده است.
خانواده آقای باستانی میگویند که دست و پای چپ او بیحس است و سابقه بیماری قلبی او نگرانی از احتمال سکته را افزایش داده است.
مسعود باستانی، خبرنگار و فعال حقوق بشر بعد از وقایع انتخابات سال ۱۳۸۸ در ایران بازداشت و به شش سال زندان محکوم شد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#487
Posted: 28 Feb 2015 18:32
خواستگاری یا ...!
اصلا نمی دانم فیلمی در کار است یا این که او با این بهانه نقشه دیگری برای سوء استفاده از من کشیده است، فقط این را می دانم که با یک اعتماد بی جا و قضاوت عجولانه نه تنها آبرو و حیثیتم را از دست داده ام بلکه به خاطر شرم از این اتفاق قدرت بازگوکردن این ماجرای تلخ را برای خانواده ام هم ندارم...
دختر 20ساله درحالی که با عذاب وجدان دست به گریبان بود و عنوان می کرد باید تا پایان عمر تاوان این اشتباه بزرگ را بپردازم به مشاور ومددکار اجتماعی کلانتری شیرازی مشهد گفت: سال گذشته در یکی از رشته های خوب دانشگاهی پذیرفته شدم، اما از همان روزهای اول تحصیل با یکی از کارکنان دانشگاه که 4سال از من بزرگ تر است آشنا شدم و از طریق تلفن و پیامک با یکدیگر رابطه داشتیم و گاهی نیز همدیگر را ملاقات می کردیم تا این که یک سال بعد از این آشنایی، "کامران" به همراه خانواده اش به خواستگاری ام آمد. آن شب همه صحبت های رسمی ما درباره ازدواج بیان شد، اما به خاطر این که پدر و مادرم سفر زیارتی در پیش داشتند قرار گذاشتیم مراسم عقد پس از بازگشت خانواده ام برگزار شود چند روز بعد از این ماجرا کامران پیشنهاد کرد قبل از آن که پدر و مادرم از سفر بازگردند با یکدیگر به خانه مجردی دوستش برویم تا بیشتر درباره آینده و مراسم ازدواج صحبت کنیم، اما هنوز مدت زیادی از حضورم در آن خانه نگذشته بود که دچار وسوسه های شیطانی شدیم من که در واقع همه چیز را با توجه به خواستگاری کامران تمام شده می دیدم و او را همسر آینده ام می دانستم در برابر تقاضای خلاف شرع او مقاومت نکردم و... دختر جوان که دیگر بغضش ترکیده بود، ادامه داد پس از بازگشت خانواده ام کامران به همراه بزرگ ترهای فامیل به منزل ما آمدند،اما بر سر موضوعاتی مانند مهریه و جهیزیه دعوایی به راه افتاد و همه چیز به هم خورد این درحالی بود که هیچ کدام از خانواده های ما کوتاه نیامدند و قرار شد ما همدیگر را فراموش کنیم اما دو هفته بعد کامران با اظهار علاقه مجدد با من تماس گرفت و عنوان کرد بدون ازدواج با من نمی تواند به زندگی ادامه بدهد او همچنین گفت: خانواده ام در صورتی به ازدواج ما رضایت می دهند که من "کارت سلامت" خودم را که به تایید پزشک رسیده باشد به آن ها ارائه کنم او سپس برای چاره جویی در این باره از من خواست دوباره به منزل دوستش بروم. هرچه سعی کردم با او در مکان عمومی و یا پارک قرار بگذارم به بهانه های مختلف قبول نکرد. وقتی من هم برای رفتن به آن خانه راضی نشدم او گفت از ارتباط شیطانی گذشته فیلمی تهیه کرده است و اگر با خواسته اش موافقت نکنم آن فیلم را منتشر خواهد کرد، اما نمی دانم راست می گوید یا نقشه دیگری دارد، در عین حال این عذاب روحی و آبروریزی تاوان اشتباه بزرگی است که به خاطر رابطه قبل از ازدواج و اعتماد بی جا باید بپردازم...
روزنامه خراسان : ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#488
Posted: 28 Feb 2015 18:35
مرگ مدرس دانشگاه در گردش شبانه با دوستان
مدرس دانشگاه وقتی به سر قرار رفت تا با دوستانش سوار بر خودرو به گردش برود هدف تعقیب و گریز مرگبار پلیس قرار گرفت.
دوستان این جوان که پس از بزم مستانه با شنیدن دستور ایست پلیس به حرکات خطرناک دست زده بودند با شلیک 27 گلوله از سوی مأموران به خود آمدند اما کار از کار گذشته و استاد جوان هدف دو گلوله مرگ قرار گرفته بود.
قاضی «شهریاری» دادستان جنایی تهران به بازپرس «درودگر» از شعبه 4 دادسرای ناحیه 27 دستور داده است از این شلیک مرگبار در شامگاه 22 بهمنماه سالجاری رازگشایی کند.
در روند قضایی این پرونده همزمان با بازداشت مأمور پلیس که در محدوده باغفیض تهران وظیفه گشتزنی داشته است بازپرس درودگر به تیمی از کارشناسان رسمی و اسلحهشناسهای تشخیص هویت مأموریت داده با بررسی صحنه تیراندازی، تعداد گلولههای شلیک شده و چگونگی اصابت گلولهها به استاد دانشگاه، نظریه علمیشان را برای تصمیمگیری قضایی در اختیارش قرار دهند.
بنابر این گزارش، ساعت 11 شب 22 بهمنماه استاد دانشگاهی به نام «علیرضا» در سناریوی دردناکی کشته شد.
بررسیها نشان داده است علیرضا با دو دوستش نزدیکی پارک شاهد در ابتدای سردار جنگل قرار داشت و وقتی سوار خودروی آنها شده در صندلی عقب نشست غافل از اینکه به ایستگاه پایان زندگیاش رسیده است. چند دقیقه از حرکت خودروی آنها نگذشته بود که مأموران پلیس دستور ایست دادند و دوستان استاد دانشگاه در برابر حیرت او به جای توقف پا روی پدال گاز گذاشتند تا اینکه صدای شلیک مأموران پلیس بلند شد و عجیب اینکه راننده باز اعتنایی به این تیراندازیها نداشت تا اینکه پلیس سد راه حرکت آنها شد و در زمان دستگیری همه از دیدن جسد خونآلود علیرضا شوکه شدند.
وقتی متخصصان اورژانس خود را به محل حادثه رساندند و دیدند استاد جوان با اصابت گلوله کشته شده است سریع ماجرای این تیراندازی مرگبار به بازپرس درودگر مخابره شد.
این در حالی بود که دوستان علیرضا که به خاطر مصرف الکل در شرایط عادی نبودند بازداشت شدند و بازپرس جنایی تهران تحقیقات تخصصی ویژهای را برای بازجویی از عامل تیراندازی و دو دوست استاد دانشگاه آغاز کرد.
گفتوگو با پدر علیرضا
پدر علیرضا به شوک گفت: چند روز از پسرم که استاد دانشگاه بود اطلاعی نداشتم تا اینکه با پرسوجو از دوستان وی متوجه شدم که پلیس در پی تعقیب خودروی دوستان پسرم اقدام به تیراندازی کرده است و پسرم از ناحیه سینه هدف گلوله قرار میگیرد و کشته میشود.
وی افزود: میدانیم که دوستانش پس از بازداشت آزاد شدهاند اما عامل تیراندازی هنوز بازداشت است، به ما نیز گفتهاند در حال تحقیق هستند و خودشان ما را در جریان قرار خواهند داد.
همسر علیرضا نیز گفت: اطلاع دقیقی از چگونگی مرگ همسرم ندارم، فقط میدانم که بیدلیل هدف گلوله قرار گرفته و جانش را از دست داده است.
«محمود محمدی» دایی این مدرس دانشگاه گفت: خواهرزادهام پسری نجیب و مهربان بود و اخلاق فوقالعاده خوبی داشت. او پنج سال پیش ازدواج کرد، نمیدانم چرا باید اینجوری از میان ما برود.
چهار روز همه نگران شده بودیم تا اینکه دوستانش اطلاع دادند علیرضا وقتی پلیس به خودروی دوستانش 27 گلوله شلیک کرده هدف دو گلوله قرار گرفته و کشته شده است و وقتی به پزشکی قانونی مراجعه کردیم آنها علت دقیق مرگ را خونریزی داخلی و پارگی ریه اعلام کردند
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#489
Posted: 28 Feb 2015 18:37
زنان مسافر در دام شکارهای سیاه ۲ تبهکار
دو شکارچی محلههای خلوت ورامین با سوار کردن زنان مسافر آنها را هدف سرقتهای شوم خود قرار میدادند.
این دو زورگیر حتی در حضور همسران طعمههایشان به آنان حمله کرده و با تهدید دار و ندارشان را میگرفتند.
27 مهرماه سال جاری دو مسافر زن در پاکدشت ورامین منتظر تاکسی بودند که ناگهان دو جوان سوار بر خودرو سفید رنگی در برابر آنها توقف کردند.
دو زن 50 و 32 ساله که تصور میکردند راننده جوان مسافرکش است سوار خودرو شدند و در صندلی عقب نشستند.
دقایقی نگذشته بود که ناگهان مسافر جوان که در صندلی جلو بود با تهدید چاقو خواست تا دو مسافر زن ساکت باشند و راننده جوان بسرعت مسیر خود را تغییر داد و در محلهای آرام و خلوت پایش را روی ترمز گذاشت. در این لحظات دلهرهآور دو مسافر زن شوکه شده بودند و از ترس گریه میکردند. مردان تبهکار با تهدید به قتل دو زن وحشتزده طلاها، گوشی موبایل و پولهای آنان را گرفتند سپس هر دو را در مسیر بیابانی رها کردند.
دو زن وقتی دیدند اثری از دزدان نیست با شرایط سختی خود را به نخستین مقر پلیس رساندند و از ماجرای گرفتار شدن در دام دو زورگیر مسافرکش پرده برداشتند.
مأموران در تحقیق از این دو زن پی بردند یکی از زورگیران «حسین» 22 ساله است که از چندی پیش در ماجرای زورگیری از زوج جوانی تحت تعقیب بوده است.
در این مرحله تیم مبارزه با سرقت پلیس آگاهی شرق تهران با دستور بازپرس «مسعودی» از شعبه اول دادسرای ورامین برای ردیابی دو زورگیر مسافرنما وارد عمل شدند. کارآگاهان در گام نخست به دنبال مخفیگاههایی که احتمال میدادند حسین در آنجا پنهان میشود رفتند اما هیچ سرنخی از وی به دست نیاوردند.
تجسسها ادامه داشت تا اینکه روز 16 آبانماه مأموران پلیس پاکدشت موفق شدند «احمد» را که در جریان زورگیری از دو زن حضور داشت دستگیر کنند.
احمد ابتدا هرگونه سرقت و زورگیری را نپذیرفت اما وقتی پیش روی دو زن جوان ایستاد به ناچار لب به اعتراف گشود.
احمد به مأموران گفت: روز حادثه با حسین بودم که در پاکدشت دو مسافر زن را سوار کرده و با تهدید چاقو طلاهایشان را سرقت کردیم اما در حال حاضر از مخفیگاهش بیاطلاع هستم. ردیابیهای پلیسی برای دستگیری حسین ادامه داشت تا اینکه مأموران در پرونده دیگری متوجه شدند این تبهکار حرفهای و همدست جدیدش اقدام به ربودن دختر جوانی کرده و با گذشت چند ساعت دختر جوان را در یک دامداری رها کردهاند. اقدامات تبهکارانه حسین ادامه داشت و جالب اینکه حسین در مناطق خلوت به سراغ زوجهای جوان رفته و با تهدید چاقو طلاهای زنان را جلوی چشم شوهرانشان به سرقت میبرد تا اینکه کارآگاهان با کاوشهای فنی و پلیسی موفق شدند پاتوق حسین و همدست جدیدش به نام «محمد» را ردزنی کنند.
18 بهمن ماه بود که کارآگاهان پی بردند محمد در ترمینال اتوبوسها مشغول به کار است و همین کافی بود تا در عملیاتی غافلگیرانه این دزد تازهکار در محل کارش دستگیر شود. محمد که راهی جز اعتراف نداشت در همان بازجوییهای ابتدایی مخفیگاه حسین را لو داد و مأموران پیش از اینکه زورگیر جوان از دستگیری همدستش باخبر شود مخفیگاهش در کاظمآباد ورامین را تحت محاصره قرار دادند و در عملیاتی غافلگیرانه وی را زمینگیر کردند.
حسین در همان بازجوییهای ابتدایی به زورگیری، کیفقاپی و اقدامات سیاهی در شکار زنان مسافر اعتراف کرد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#490
Posted: 28 Feb 2015 18:41
حبس زمینی جواب اعتراض مسافران هوایی!
پارسینه : در حالی که مسافران معترض پس از برخورد نامناسب خلبان در پی پاسخی از مسولان خط هواپیمایی دارنده این پرواز بودند، با برخوردی ناشایست و عجیب مواجه شدند.
به گزارش پارسینه؛ بعد از ظهر ۳ روز پیش پروازی از مشهد تحت مدیریت خط هواپیمایی زاگرس عازم جزیره کیش بود که منجر به بروز حوادث تلخی شد.
این پرواز قرار بود ظرف یک تا یک و نیم ساعت مسافرانش را به مقصدی در جنوب ایران و میان امواج نیلگون خلیج فارس برساند اما منجر به محبوس شدن آنها و تضییع حقوق مادی و معنوی ایشان شد.
پرواز مذکور به رغم پنج ساعت تاخیر از زمان رسمی اعلامی، به هوا برخواست و پس از آنکه میان انبوه اعتراض مسافران در فرودگاه جزیر کیش فرود آمد، خلبان خارجی اش حاضر به عذرخواهی بابت اختلالات پیش آمده پروازی نشد.
در حالی که مسافران معترض پس از برخورد نامناسب خلبان در پی پاسخی از مسولان خط هواپیمایی دارنده این پرواز بودند، با برخوردی ناشایست و عجیب مواجه شدند.
خدمه و کادر پروازی به ریاست خلبان اقدام به خاموش کردن سیستم تهویه و بستن درب های هواپیما می کنند تا مسافران معترض و محبوس با شرایط نامناسبی مواجه شوند.
این رفتار صورت گرفته در حالی است که براساس قوانین مصرح داخلی و پروتکل های بین المللی پروازی، خطوط هواپیمایی در مقابل خسارت وارده به مسافران مسول و پاسخگو هستند.
از سوی دیگر، هیچ یک از دیگر قوانین پروازی، فرودگاهی و... اجازه چنین برخوردی با مسافران معترض را به دستگاه های متولی و یا شرکت های خصوصی مجری نمی دهد!
یکی از مسافران این پرواز پرحادثه در گفتگو با پارسینه اعلام کرد که تنها خواسته مسافران، پاسخگویی مسولان مربوطه پروازی در شرکت هواپیمایی زاگرس بود.
وی تصریح کرد: متاسفاته درخواست منطقی، آرام و قانونی مسافرانی که ساعت ها وقتشان به سبب تاخیر تلف شده بود، با بدترین شکل پاسخ داده شد و ما را در هوایی ناسالم، گرفته و خفه آور پس از خاموش کردن سیستم تهویه و ترک کادر - خدمه پرواز، محبوس کردند.
یکی از مسولان هواپیمایی زاگرس در جزیره کیش نیز ضمن تایید این خبر، به خبرنگار پارسینه گفت: هم اکنون مذاکراتی میان نمایندگان معترض با مدیرکل فرودگاه کیش صورت گرفته است.
این مسول محلی متذکر شد: جبران خسارت وارده به مسافران پرواز مشهد - کیش، برعهده سازمان هواپیمایی کشوری است و افراد پس از تکمیل برگه های شکواییه، غرامت خود را باید بجای خط هوایی زاگرس، از این مرچع پیگیری کنند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟