ارسالها: 12930
#491
Posted: 28 Feb 2015 18:46
دزدی سه و نیم میلیاردی زن جن نما
به گزارش مشرق، رییس پلیس آگاهی استان سیستان و بلوچستان در این باره گفت: با ارسال یک پرونده سرقت خانه به ارزش سه میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان به پلیس آگاهی، کارآگاهان اداره مبارزه با سرقت وارد عمل شدند.
سرهنگ ابراهیم ملاشاهی افزود: در تحقیق از شاکی معلوم شد ساعت ۲۲ شب حادثه زمانی که از مهمانی به خانه بازگشته متوجه شده خانه وی مورد دستبرد قرار گرفته و مقادیری طلاجات، وجه نقد و ارز به سرقت رفته است.
با توجه به گزارش گروه صحنه جرم و بررسی کارآگاهان پلیس آگاهی مشخص شد هیچ گونه آثار تخریب روی در و قفل ها وجود ندارد و احتمال دارد سرقت از سوی یکی از بستگان شاکی انجام شده باشد.
وی یادآور شد: ماموران در ادامه رسیدگی به این پرونده متوجه شدند زنی با شاکی تماس گرفته و با معرفی خود به عنوان «جن»، عنوان داشته من جای طلاها را به شما نشان می دهم و شما باید در همان مکان مبلغ ۳۴ میلیون تومان بگذارید و گرنه بر سر شما و خانواده ات بلا نازل می کنم و این زن نیز مبلغ خواسته شده را گذاشته و مقادیری طلاجات را از آن مکان برداشته است، بدون این که موضوع را به پلیس اطلاع دهد.
ملاشاهی افزود: پس از گذشت مدتی دوباره همان فرد (جن) با شاکی تماس گرفته و مبلغ ۳۰۰ میلیون تومان تقاضا کرده که ماموران با آگاهی از این موضوع، بلافاصله وارد عمل شده و در یک عملیات پیچیده اطلاعاتی موفق شدند زنی شصت ساله را که مسئول گرفتن پول ها بوده، شناسایی و مخفیگاه او را نیز کشف کنند.
وی خاطرنشان کرد: با شناسایی مخفیگاه متهم که مشخص شد خاله شاکی است، ماموران با هماهنگی مقام قضایی وارد این مکان شدند و این زن را همراه سه نفر دیگر که در محل بودند، دستگیر کردند.
متهمان در ابتدا منکر سرقت بودند ولی پس از مشاهده ادله پلیس، خاله شاکی اعتراف کرد: طلاها را سرقت کرده و با مبلغی که دریافت کردم دو خانه در زاهدان خریده ام.
سرهنگ ملاشاهی افزود: این زن «جن» نما که علت و انگیزه خود را از سرقت، بدهی فرزندش در بازار و فقر مالی اعلام کرده بود همراه دیگر همدستانش به مقام قضایی معرفی و روانه زندان شدند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#492
Posted: 28 Feb 2015 18:47
نقشه تازهعروس برای قتل شوهر
شرق: تازهعروسی که متهم است شوهرش را با همدستی عمویش به قتل رسانده، تحقیرهای شدید مقتول را انگیزه خود از این قتل عنوان کرد.
عروس جوان که ستاره نام دارد وقتی در جایگاه متهم قرار گرفت تا از خود دفاع کند، مدعی شد قبل از اجرای نقشه، از کشتن شوهرش پشیمان شده و از عمویش خواسته بود این قتل را انجام ندهد، اما عمویش با انگیزه سرقت دست به جنایت زد.
نماینده دادستان تهران در ابتدای جلسه محاکمه این زن که دیروز برگزار شد گفت: «منوچهر متهم ردیف اول این پرونده، سابقهدار و مباشر قتل و ستاره متهم ردیف دوم، دانشجو، فاقد سابقه و معاون در قتل جوانی بهنام هومن هستند که ١٥فروردین سال گذشته کشته شد. منوچهر ساعت شش صبح روز حادثه با کلیدی که ستاره دراختیارش گذاشته بود به اتفاق مردی بهنام کریم وارد خانه او شد و آنها بعد از بستن دستوپای هومن، طلا، پول و تلویزیون را سرقت کردند. این افراد برای صحنهسازی دست و پای ستاره را هم بستند و هنگام خروج از خانه هومن را با سیم تلفن خفه کردند. بعد از شناسایی متهمان و اعتراف مقرون به واقع آنها پرونده تکمیل و برای رسیدگی به دادگاه ارسال شده است. بنابراین بهعنوان نماینده دادستان درخواست رسیدگی به این پرونده را دارم.»سپس پدرومادر مقتول بهعنوان اولیایدم در جایگاه حاضر شدند و درخواست صدور حکم قصاص کردند. پدر مقتول درباره نحوه ازدواج هومن و ستاره توضیح داد: «من برادری ناتنی دارم که چندسال قبل مریض شد با اینکه رفتوآمدی نداشتیم تصمیم گرفتم به ملاقاتش بروم. دختر برادرم در مورد اینکه هومن چرا ازدواج نکرده با همسرم صحبت کرده و بعد هم گفته بود دختر برادرش بهنام ستاره دختر خوب و برازندهای برای هومن است بعد از این موضوع بود که هومن و همسرم برای خواستگاری و صحبت رفتند و به توافق رسیدند. بعد از آن دیگر هیچ اطلاعی از اختلافاتشان ندارم. فقط یکبار عروسم قهر کرد از او پرسیدم برای چه قهر کردهای، گفت چون هومن آبمعدنی زیاد میخرد و من هم خوشم نمیآید. گفتم این چیزی نیست که بهخاطرش زندگیات را نابود کنی.
در ادامه منوچهر متهم ردیف اول در جایگاه حاضر شد. او گفت: من پسرعموی هومن و عموی ستاره هستم. بعد از اینکه هومن و ستاره با هم ازدواج کردند یکروز ستاره به من زنگ زد و گفت میخواهد شوهرش را بکشد. نصیحتش کردم و گفتم زندگیات را از بین نبر. گفت نمیتوانم تحمل کنم. قرار شد درقبال گرفتن طلاهایش شوهرش را بکشم. کلید خانه را هم به من داد صبح روز حادثه به خانه هومن رفتم. با دوستم بودم. به او گفته بودم برای سرقت میرویم وقتی وارد خانه شدیم ستاره در اتاق بود و هومن در هال خوابیده بود. دستوپای هومن را بستیم. او داد و فریاد میکرد و میگفت برادرم در نیروی انتظامی است و شما را بازداشت میکند، گفت از خانهام بیرون بروید، ما وسایل را جمع کردیم، من به اتاق ستاره رفتم، گفتم تا همینجا بس است اما ستاره جواب داد اگر او را نکشید چون حرفهای ما را شنیده است خیلی بد میشود. بعد به هال رفتم، سیم تلفن را دور گردن هومن انداختم و خفهاش کردم، طلاها را هم برداشتم و رفتم، البته طلاها بعدا گم شد. وقتی نوبت به ستاره رسید تا از خودش دفاع کند، او قبول کرد به عمویش پیشنهاد قتل داده اما گفت از این پیشنهاد، پشیمان شده بود. ستاره گفت: دانشجوی رشته طراحی روی چوب بودم و درسم را خیلی دوست داشتم. وقتی هومن به خواستگاریام آمد و صحبت کردیم قبول کردم. من فقط چهارروز شوهرم را دوست داشتم. دو روز بعد از عقد او به خانه ما آمد، تولدم بود، بدون مقدمه گفت یک متکا بده دراز بکشم. بعد هم به مادرم گفت، غذا آماده نیست؟ رفتارش خیلی زننده بود، به مادرم گفتم چرا اینطوری رفتار میکند، گفت جوان است هنوز بلد نیست. تحمل کن، درست میشود. درآمد شوهرم کم بود وخانوادهاش به من میگفتند باید رعایت کنی اما هومن خودش هرطوری دوست داشت، رفتار میکرد میوه و نوشیدنی و هرچیزی که دلش میخواست میخرید و میخورد، بدون اینکه به درآمدش توجه کند. من مجبور بودم شهریه دانشگاهم را از مادرم بگیرم. یکبار وقتی با معدل بالا ترم را تمام کردم با خوشحالی به خانه آمدم و به شوهرم گفتم شاگرد اول شدهام و شهریهام را تخفیف دادهاند، با خنده گفت خب حالا چه کنم؟ همین رفتارهایش خیلی اذیتم میکرد. ما بهخاطر مسایل خصوصی نیز خیلی با هم مشکل داشتیم و من این موضوع را به مادرم هم گفته بودم، به من میگفت تحمل کن. مشکل وقتی حاد شد که شوهرم تحقیرهایش را شروع کرد. وقتی به او اعتراض میکردم، به من میگفت تو فکر کردی کی هستی، پدرت یک مرد معتاد خیابانخواب بود، با تو ازدواج کردم چون دلم سوخت. او مرتب این حرف را به من میزد.»متهم ادامه داد: «پدرم معتاد بود. از وقتی چشمهایم را باز کردم او را در اعتیاد و میان زبالهها دیدم اما خودم درس خواندم و پیشرفت کردم هومن هم خانوادهام را دیده و قبول کرده بود با من ازدواج کند، نباید تحقیرم میکرد. او مرتب به من دروغ میگفت؛ حتی بعد از قتل شوهرم بود که فهمیدم او آبدارچی یک شرکت بود و به دروغ به من گفته بود شغل دیگری دارد. در مورد قتل هم من به عمویم پیشنهاد دادم و حتی گفتم طلاهایم را میدهم؛ چون شوهرم طلاقم نمیداد. او و خانوادهاش میگفتند دختر نگرفتیم که طلاق بدهیم. بعد از مدتی که این پیشنهاد را به عمویم دادم، پیشمان شدم. او هم گفت کلید را نابود میکند اما این کار را نکرد و دست به قتل زد. هیات قضات بعد از دفاعیات متهمان برای تصمیمگیری در این خصوص وارد شور شدند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#493
Posted: 28 Feb 2015 18:55
بامداد سرخ , بررسی یکپرونده جنایی
شرق :وقتی خانواده کریم لباس سفید عروس را به خانه پدر سارا بردند، پدر در دلش آرزو کرد بخت دخترش هم مثل لباسش سفید باشد. او نمیدانست ١٠ماه بعد باید پیراهن سیاه به تن کند و تا پایان عمر به عزای دختر نوجوانش بنشیند. حالا با گذشت چهارسال از قتل سارا، پرونده هنوز درحال بررسی است و کریم که به قتل همسرش متهم شده، در زندان در انتظار تصمیم دادگاه به سر میبرد. کریم یکبار محاکمه و به قصاص محکومشده و تا یکقدمی اجرای حکم هم رفته بود، اما ارایه مدارک جدید توسط وکیل مدافعاش باعث شد امیدی تازه بهوجود بیاید. این اتفاق درحالی رخ داد که تلاشها برای جلب رضایت اولیایدم بهجایی نرسیده و آنها حتی برای پرداخت تفاضل دیه هم برنامهریزی کرده بودند. وضعیت نشان میداد اجرای حکم حتمی است تا اینکه اعاده دادرسی قبول شد و رای قصاص فعلا متوقف.
کریم مدعی است چیز زیادی از ٢٧فروردین سال٨٩ بهیاد ندارد و نمیداند چرا چاقو را برداشت و به جان همسرش افتاد. وقتی کریم در راهروی دادگاه منتظر تشکیل جلسه دادگاه است، مرتب چشمانش را میبندد و میخوابد. او بهسختی حرکت میکند و وقتی خانوادهاش، که برای دیدنش به دادگاه کیفری استان تهران آمدهاند، نزدیکش میروند، نمیتواند خوب با آنها صحبت کند و وقتی وکیلش را میبیند، با او حرف نمیزند. خانواده کریم میگویند علت این بیحالی داروهایی است که پزشکان برای کنترل کریم تجویز میکنند. مرد جوان، حتی هنگامیکه دربرابر پرسشهای قضات قرار میگیرد با مکثهای طولانی به سوالات پاسخ میدهد: او گاه سکوت میکند و بعد از مکثی طولانی میگوید درست یادش نیست چه اتفاقی افتاده است. کریم گاهی هم خانواده همسرش را به بدرفتاری متهم میکند و میگوید آنها او را از خانه بیرون میکردند.
کریم در بازجوییهای اولیه که در دادسرا انجام گرفت به قتل همسرش اعتراف کرده و گفته بود: «زنم را دوست داشتم. عاشقش بودم و نمیخواستم او را از دست بدهم. فکر میکنم حالم بد شد که این کار را کردم. صبح بود. یادم نیست ساعت چند از خواب بیدار شدم، به آشپزخانه رفتم صدایی در گوشم میگفت او را بکش. فکر میکردم به من خیانت کرده است. چاقو را برداشتم و به خانه پدرزنم رفتم. زنم شب را در خانه پدرش مانده بود. وقتی به آنجا رسیدم سارا را بیدار کردم و او را با چاقو زدم. نمیدانم چندضربه و چطور زدم. چیز زیادی یادم نیست.»
کریم بعد از دستگیری ادعا کرده بود بهدلیل اینکه همسرش با مردی دیگر رابطه داشت، او را بهقتلرسانده، اما وقتی برای محاکمه به دادگاه منتقل شد گفت ادعاهای قبلیاش دروغ است و نمیداند چرا سارا را کشته است. مادر سارا درباره نحوه آشنایی دخترش با کریم میگوید:«خواهر کریم دوکوچه پایینتر از خانه ما زندگی میکرد کریم در رفتوآمدهایی که به خانه خواهرش داشت دخترم سارا را دیده و عاشقش شده بود. آنها به خواستگاری سارا آمدند، ما گفتیم نمیشود. قصد نداریم دخترمان را شوهر دهیم. گفتیم سارا خیلی بچه است فعلا آمادگی اداره یک زندگی را ندارد. خواهر کریم گفت دختر شما خیلی زیباست و برادر من هم عاشق او شده است. امکان ندارد دست بکشد. خواهش کردند با این ازدواج موافقت کنیم خیلی رفتو آمد کردند دختر ما ١٣ سال بیشتر نداشت، اما آنقدر اصرار کردند که دیگر نتوانستیم مقاومت کنیم و با خودمان گفتیم حتما قسمت دخترمان این است و وقتی پسری تا این حد او را میخواهد نباید با خوشبختیشان مخالفت کنیم. اینطور بود که آنها نامزد شدند. زمانی که نامزد بودند هیچ اختلافی با هم نداشتند و ما اصلا در جریان مشکل روحی و روانی دامادمان نبودیم. خانوادهاش هم چیزی در اینباره به ما نگفته بودند.»
خواهر متهم گفتههای مادر سارا را رد میکند. او که واسطه این ازدواج بود، میگوید: «برادرم سال ٨٧ به دلیل مشکل روحی و روانی بستری شد و چند ماهی در بیمارستان بود. البته مشکل خیلی حاد نبود و بعد از مدتی هم مرخص شد، اما خانواده همسرش در جریان این مشکل بودند. مگر میشود مردی در بیمارستان بستری شود و همسرش متوجه نشود؟ بعد از آن هم برادرم بارها مشکل پیدا کرد. بعد از ازدواجشان هر وقت برادرم بدحال میشد، خانواده همسرش در جریان قرار میگرفتند. البته ما کریم را به دکتر میبردیم. وضعیت برادرم به حدی بد بود که چندبار به خانواده سارا گفتیم بیایید طلاق دختران را بگیرید و او را ببرید. گفته بودیم ادامه این زندگی مشترک کار دست همه ما میدهد، اما قبول نکردند. نمیخواستند دختر مطلقه در خانهشان باشد. نمیدانم حالا چرا ادعا میکنند در جریان بیماری برادرم نبودند.»
قتل چطور اتفاق افتاد و چرا صبح روز حادثه سارا در خانه پدریاش بود؟ مادر مقتول در اینباره میگوید: «شب حادثه دخترم گفت تصمیم گرفتم امشب در خانه شما بمانم. ما هم قبول کردیم. دخترمان بود و فکر کردیم دلش برایمان تنگ شده است. البته خانه دخترم دور نبود، او طبقه بالای خانه ما زندگی میکرد. طبقه پایین مستاجر بود و وسط هم خودمان مینشستیم ما آنقدر دخترمان را دوست داشتیم که نمیخواستیم در سختی باشد، چون دامادمان جوان بود و مال و اموالی نداشت، تصمیم گرفتیم طبقه بالای خانه را برای زندگی به دخترمان بدهیم. نمیدانستیم این داماد بلای جانمان میشود. شب که قرار شد سارا در خانه ما بماند دامادم به خانه خودشان رفت و ما هم خوابیدیم. حدود ساعت ٧ صبح بود دامادم وارد خانه شد، به سمت دخترم رفت، او را بیدار کرد و سپس یک ضربه چاقو به او زد و بعد هم از خانه بیرون رفت.» برادر سارا شاهد این جنایت بود. آن روز صبح وقتی کریم به خانه پدرزنش رفت برادر سارا بیدار شد، اما به تصور اینکه کریم با همسرش کاری دارد به او نزدیک نشد. پسر جوان لحظهای بعد با شنیدن صدای فریاد خواهرش به سمت او دوید و سارا را غرق در خون پیدا کرد. پسر جوان بلافاصله اورژانس را خبر کرد اما ضربه آنقدر کاری بود که در همان لحظات اولیه جان سارا را گرفت. در گزارش پزشکی قانونی آمده است دختر نوجوان به دلیل پارگی شدید عروق قلب و خونریزی شدید داخلی جانش را از دست داده و شریانهای حیاتی در قسمت چپ و پهلوی مقتول بریده شده است.
انگیزه قتل یکی از نکات ابهامآمیز در این پرونده است. پدر سارا از شرایط روحی دامادش ابراز بیاطلاعی میکند و میگوید:« اگر مشکلی بین دخترم و دامادم بود من خبر نداشتم دخترم چیزی نمیگفت، او حتی به مادرش هم در اینباره حرفی نزده بود. من واقعا نمیدانم چرا دخترم را کشت هر علتی داشت حالا کریم باید تاوان کاری را که کرده پس بدهد. دخترم آنقدر مظلوم بود که آزارش به مورچه هم نمیرسید کریم باید توضیح دهد چطور توانست دختری را که در خانه پدرش خواب است و هیچ کاری هم نکرده، بیدار کند و بکشد؟ دخترم در خانه من میهمان بود.»
خانواده کریم اصرار زیادی بر بیماربودن او دارند. برادر کریم میگوید: «بارها و بارها برادر سارا با من تماس گرفت و گفت بیا برادرت را به دکتر ببر او باز حالش بد شده است. من هم هربار میرفتم تا اینکه شب قبل از حادثه دوباره زنگ زد و گفت باز برادرت درگیری ایجاد کرده است، بیا. آن زمان از سرکار به خانه برمیگشتم. گفتم میآیم حتی تا دم در هم رفتم اما بعد با خودم گفتم بهتر است حداقل امشب وارد این درگیری نشوم چون خیلی خسته بودم، با خودم گفتم داخل میروم و حرفی به برادر سارا میزنم آن وقت دعوا میشود، بهتر است فردا بیایید؛ اما متاسفانه این حادثه اتفاق افتاد. راستش را بگویم برادرم مشکل دارد و همه ما این را میدانیم و خانواده سارا هم میدانستند هربار که برای مراجعه به پزشک یا خرید دارو میرفتم او هم میآمد حتی آن شب به من گفت کریم گفته بیایید سارا را ببرید ممکن است او را بکشم. مدتی قبل از این حادثه هم یک روز متوجه شدم خانواده سارا تصمیم گرفتهاند کریم را پیش دعانویس ببرند؛ میگفتند دکتر دیگر فایده ندارد حتما او را جادو کردهاند و باید با دعا برطرف شود.»
کریم قبلا در شعبه ٧١ دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شده، اتهام قتل را قبول کرده و گفته بود صدایی در گوشش گفته است باید زنت را بکشی. کریم به رابطه همسرش با مستاجری که طبقه پایین زندگی میکرد مشکوک شده و در دادسرا هم انگیزهاش از قتل را خیانت همسرش عنوان کرده بود، اما بعد اظهاراتش را پس گرفت و گفت خیانتی در کار نبود و آنچه باعث این قتل شد تصورات ذهنیاش بود و هیچ وقت همسرش را حتی هنگام صحبتکردن با مستاجر پدرش هم ندیده بود.
متهم که به مواد مخدر اعتیاد داشت در دادگاه ادعا کرده بود همسرش را بسیار دوست داشت و نمیخواسته او را بکشد. کریم در دادگاه اول گفته بود: «به مادرزنم گفتم سارا را به طبقه پایین ببر، حالم خوب نیست، او را میکشم سارا که رفت تا صبح خوابم نبرد صبح هم چاقو را برداشتم و به طبقه پایین رفتم. در زدم و برادرزنم در را باز کرد، بعد سراغ سارا رفتم بیدارش کردم. نگاهم کرد و من هم یک ضربه چاقو به بدنش زدم و بعد هم بازداشت شدم. من درباره زنم دروغ گفتم. اشتباه کردم. زنم پاکدامن بود. به خاطر تهمتی که به او زدم واقعا متاسف هستم و از خانواده او درخواست بخشش دارم.»
گفتههای کریم در اولین محاکمه، عملی را که مرتکب شده بود به لحاظ قانونی توجیه نمیکرد، بنابراین رای بر قصاص صادر شد. حکم صادره مورد اعتراض کریم و وکیلش قرار گرفت اما اعتراض رد و پرونده با درخواست اولیای دم برای اجرای حکم به دادسرا فرستاده شد. در حالیکه کریم هر لحظه به مرگ نزدیکتر میشد، از زندان خبر رسید او به دلیل پارهای مشکلات روانی به بیمارستان روانی منتقل و در آنجا بستری شده است. کریم سهماه در بیمارستان بود و در حالیکه پرونده مرحله استیذان را نیز پشتسر گذاشته بود، وکیل متهم با ارایه مدارکی جدید درخواست اعاده دادرسی کرد. با توجه به این مدارک بود که یکبار دیگر پرونده به جریان افتاد و امیدی تازه برای نجات متهم به وجود آمد.
مدارک ارایهشده نشان میداد متهم دوبار در سال ٨٧ و بعد از دستگیری به اتهام قتل به دلیل بیماری روانی در بیمارستان بستری شده است. مطابق گزارشی که از زندان برای بیمارستان ارسال شده، کریم رفتارهای پرخاشگرایانه شدیدی داشت و چندبار بهطرز غیرقابلکنترل با زندانیان دیگر و نگهبانان درگیر شده و حال متهم بهحدی وخیم گزارش شده بود که مسوولان مجبور شده بودند او را در سلولی تنها نگهداری کنند. این گزارش زمانی ارایه شد که کریم هیچ دارویی مصرف نمیکرد اما وی بعد از اینکه در بیمارستان تحت مداوا قرار گرفت شرایط بهتری پیدا کرد؛ البته پزشکان تشخیص دادند با وجود اینکه حال کریم بهتر شده او دچار بیماری روانی شدیدی است و باید حتما در زندان دارو استفاده کند. متهم درحال حاضر نیز داروهای زیادی مصرف میکند و به گفته وکیلش برای اینکه در زندان به کسی آسیبی وارد نکند تدابیری خاص اندیشیده شده است.
همین دلایل بود که باعث شد درخواست اعاده دادرسی در این پرونده پذیرفته شود. پس از آن پرونده به شعبه ٧٤ دادگاه کیفری استان تهران به عنوان شعبه همعرض صادرکننده حکم قصاص، ارسال شد و قضات این شعبه تصمیم گرفتند برای مشخصشدن میزان بیماری متهم، یکبار دیگر پزشکی قانونی او را معاینه کند. هرچند در اولین معاینه که سال ٨٩ انجام گرفته، بیماری این جوان تشخیص داده شده اما آنزمان پزشکی قانونی اعلام کرده بود بیماری متهم را رافع مسوولیت کیفری وی نمیداند. با این حال کمیسیون متخصصان پزشکی قانونی که به درخواست شعبه ٧٤ دادگاه کیفری استان تهران تشکیل جلسه داد، نظری را مطرح کرد که میتواند به کریم کمک کند. در این گزارش آمده است هرچند کریم دچار جنون نیست اما به بیماری سوءظن شدید و اختلالات دیگر مبتلا است و احتمال اینکه او در زمان قتل نیز تحتتاثیر بیماری مرتکب جرم شده باشد وجود دارد. ماده ١٤٩قانون مجازات اسلامی تصریح میکند: «هرگاه مرتکب در زمان ارتکاب جرم دچار اختلال روانی بوده، به نحوی که فاقد اراده یا قوه تمییز باشد مجنون محسوب میشود و مسوولیت کیفری ندارد.»
کریم خودش نسبت به بیماریاش آگاهی چندانی ندارد و وقتی در دومین دور محاکمه که هفته پیش آغاز شد برای دفاع در برابر اتهام قتل در جایگاه متهم قرار میگیرد، میگوید: «من زنم را کشتم دوستش داشتم، عاشقش بودم ولی او را کشتم؛ صدایی به من گفت زنت را بکش. ما هر روز با هم دعوا میکردیم، نمیدانم چرا او با من دعوا میکرد. همیشه بداخلاقی میکرد، به من میگفت از خانه بیرون برو. چند بار مرا از خانه بیرون کرده بود. من ناراحت شده بودم. صبح بیدار شدم. چاقو را برداشتم و برای کشتنش به طبقه پایین رفتم. صدا دوباره به من گفت زنت را بکش. من هم ضربه را زدم. حالم بد بود. نمیدانم چه شده بود.»
سوال اینجاست که اگر کریم به بیماری روانی مبتلاست چرا ابتدا برای تبرئه خودش به همسرش تهمت زد و گفت او با شخصی دیگر رابطه داشت یا اینکه چطور توانست نقشه قتل را طراحی کند و چرا شب قبل از قتل به خانواده همسرش گفته بود تصمیم به قتل سارا گرفته و اگر آنها دخترشان را به خانهشان نبرند او را به قتل میرساند؟ خانواده سارا حتی حالا که پزشکی قانونی اعلام کرده کریم دچار بیماری شدید سوءظن است و احتمال اینکه تحتتاثیر بیماری، مرتکب قتل شده باشد حاضر به قبول بیماری دامادشان نیستند. آنها بر درخواست قصاص تاکید دارند و میگویند حاضر به گذشت نیستند. پدر سارا میگوید: «هیچ اتفاقی باعث نمیشود از خواسته خودم بگذرم. من این آدم را نمیبخشم. دادگاه میگوید برای قصاص باید نصف دیه را بدهم، من هم قبول کردم. بیشتر از ٦٠٠ سکه مهریه دخترم است، آن را میگیرم و برای تفاضل دیه میپردازم اما حاضر نیستم از قصاص قاتل دخترم بگذرم. او باید به ما بگوید چه کرده بودیم که چنین بلایی سرمان آورد؟ من به خاطر دخترم به کریم توجه ویژه داشتم، طوریکه به بچههای خودم آنقدر توجه نمیکردم. همه هزینه زندگیاش با من بود. به او خانه داده بودم و حتی شام و ناهار را هم در خانه من میخوردند اما او در جواب خوبیهای من، دخترم را کشت.»
این مرد باز هم تاکید میکند هیچ اطلاعی از درگیریهای دختر و دامادش نداشت: «من اصلا نمیدانستم آنها با هم دعوا دارند، اگر میدانستم به هیچوجه اجازه نمیدادم دخترم در این زندگی بماند من دخترم را دوست داشتم طلاقش را میگرفتم و نمیگذاشتم کار به اینجا برسد. ما از هیچچیز خبر نداشتیم. اگر همان ابتدا میگفتند کریم مریض است اصلا با این ازدواج موافقت نمیکردیم. آنها پنهانکاری کردند و این اصلا درست نیست. من و همسرم تصمیم خودمان را گرفتهایم و برای اجرای حکم اصرار داریم. دیه، دختر ما را بازنمیگرداند.» آنچه اولیایدم میگویند یک روی سکه است. در سوی دیگر و طبق روایت طرف مقابل پرونده، اگر خانواده کریم بیماری دامادشان را قبول میکردند و آن را به جنزده شدن تعبیر نکرده و به حرفهای پزشک اعتماد میکردند و اگر به خواسته خانواده کریم اهمیت میدادند و طلاق دخترشان را میگرفتند و اگر از ترس انگ طلاق دخترشان را مجبور به ادامه زندگی مشترک با یکبیمار روانی وادار نمیکردند، حالا سارا زنده بود. خواهر کریم میگوید: «من خودم شخصا بارها به خانواده سارا گفتم، بیایید طلاق این دختر را بگیرید و هرچه قانون بگوید، انجام میدهیم و مسالهای هم پیش نمیآید، اما آنها قبول نکردند، درحالیکه میدانستند برادر من بیمار روانی است. این انصاف نیست که حالا برای یکبیمار روانی درخواست قصاص کنند و زندگیاش را از بین ببرند. برادر ما بیمار است و به مراقبت احتیاج دارد. بااینحال اگر قانون حکم به قصاص برادرم بدهد، ما برای جلب رضایت اولیایدم اقدام میکنیم. هرچند حالا هم بهخاطر اتفاقی که افتاده واقعا ناراحت هستیم. سارا عروس خوبی بود، او هم میخواست با کریم زندگی خوبی را بسازد، که این اتفاق افتاد. ما همگی شرمنده کاری هستیم که برادرمان انجام داده است و از اولیایدم عذرخواهی میکنیم.»
کمتوجهی به بهداشت روان
مریم رامشت . روانشناس و مدرس دانشگاه
سلامت روان در کشورهای مختلف تعاریف گوناگونی دارد، اما سازمان بهداشت جهانی اعلام کرده سلامت روان موضوعی فراتر از نبود اختلال روانی در افراد جامعه است و باید دستکم ششمولفه را دربرگیرد. فرد باید از نظر ذهنی احساس خوببودن و خودکارآمدی داشته باشد، یعنی خودش را درک کند و بداند فردی مفید است، همچنین باید استقلال، خودمختاری، احساس شایستگی و کفایت در فرد وجود داشته باشد و دیگر اینکه فرد بداند متعلق به نسلی است و بعد از او نسلهای دیگری میآیند. همچنین فرد برای بهرهمندی از سلامت روان باید خودشکوفایی و توانمندی بالقوه هیجانی داشته باشد.
ما با توجه به افزایش ٦٠درصدی اختلالات روانی طی یکدهه اخیر در جامعه، باید به سمتی برویم که بیماریهای روانی را غربالگری کنیم و تشخیص و درمان درستی برای مبتلایان در نظر بگیریم. افرادی که دچار اختلالات روانی هستند به چهاردسته عمده تقسیم میشوند. اول، کسانی که بهصورت بارز احساس اضطراب و نگرانی، تشویش و ترس دارند. دوم، افرادی که نشاط و شادابی کافی ندارند که این علامت افسردگی است. سوم، کسانی که دردهای پراکنده روانی دارند که خودش را با علایم عصبی و نوروتیک نشان میدهد.
چهارم، کسانی که کارکردهای اجتماعی بدی دارند. در این میان اختلال پارانوییدی، ازجمله بیمارهایهای روانی است که متاسفانه در سالهای اخیر میبینیم افرادی در جامعه به شکل خفیف تا نسبتا شدید مبتلا به آن هستند. خیلی از ما در طول زندگی با کسانی مواجه میشویم که به همهکس بدبین هستند و فکر میکنند دیگران به آنها آسیب میرسانند و معتقدند اگر به کسی اعتماد کنند از پشت خنجر خواهند خورد. اگر به این افراد نزدیک شویم، مثالهای متعددی از خیانتهایی که تجربه کردهاند، میآورند، حتی ممکن است مخاطب را قانع کنند که اطرفیانشان بدذات و درحال توطئه علیه آنها هستند، اما بعد از گذشت مدتی نه چندان زیاد میفهمیم این دلایل، واقعبینانه نیست و آنها بعد از مدتی حتی به خود شنونده هم مظنون میشوند.
بدبینی، تنها نشانه تشخیصی این بیماری نیست؛ این افراد بیدلیل کافی نسبت به اطرافیان مشکوکند و تصور میکنند دیگران بهدنبال اذیتکردنشان هستند. وفاداری دوستان و اطرافیان و همسر خود را بیدلیل زیر سوال میبرند. تمایلی به اعتماد به دیگران ندارند چون فکر میکنند از اطلاعاتی که دراختیار دیگران میگذارند علیه خودشان استفاده میشود. در اتفاقات و رفتارهای عادی افراد، تهدید میبینند و احساس پنهانکاری دارند. کینهتوز هستند و هیچ اهانت یا بیاعتنایی را نمیبخشند و مرتب احساس میکنند به شخصیتشان توهینشده و درمقابل این احساس واکنش شدید نشان میدهند. این خصوصیات در اوایل دوره نوجوانی بروز پیدا میکند و درطول زندگی پایدار میشود. آنچه گفته شد مشخصات شخصیت پارانویید است، اما در بعضی از انواع اختلال شخصیت مثل اسکیزوفرنی که اختلال شدید روانی است، شک و بدبینی با هذیان و توهم همراه میشود و شروع آن معمولا بهصورت ناگهانی است. متهم این پرونده هم نسبت به همسر خودش چنین رفتاری داشت و علاوهبر شک قطعا دچار توهم و هذیان بود. با توجه به اینکه متهم سابقه بستریشدن در بیمارستان را دارد به احتمال زیاد از اسکیزوفرنی پارانویید یا اختلال خیلی شدید پارانویید رنج میبرد و مدتهای زیادی درگیر این مشکل بوده است و توهم و هذیان در او بروز پیدا کرده و باعث شده دست به جنایت بزند و همسرش را به قتل برساند.
نباید فراموش کنیم گاهی اوقات شرایط اجتماعی نیز میتواند در ایجاد بدبینی یا احتیاط بیش از حد در فرد نقش داشته باشد که البته این مساله با بیماری روانی متفاوت است. گاه اقلیتهای قومی و فرهنگی در تعاملات خود با جامعه احتیاط و بدگمانی زیادی دارند این اتفاق معمولا بعد از تشنجات شدید اقتصادی، جنگ و امثال آن ایجاد و بدبینی بر اکثریت جامعه حاکم میشود. هرچند گسترش این نوع بدبینی به معنی افزایش اختلال شخصیت در جامعه نیست، اما شرایط بد اقتصادی و اجتماعی از دلایل بروز پارانویید محسوب میشود. شیوع اختلال روانی پارانویید در جامعه دو تا چهاردرصد است. این اختلال زمانی بیشتر میشود که دو هیجان غم و خشم بهصورت پنهان یا آشکار در جامعه بالا میرود. در جامعه ما هیجان غم و اندوه و هیجان خشم و غضب بالا و برعکس نشاط و شادابی خیلی پایین است. افراد در حالت تشویش و نگرانی مستمر بهسر میبرند و فرد نمیداند در جامعه قرار است چه اتفاقی رخ بدهد. این نگرانی نه فقط در مورد بحثهای اقتصادی، بلکه در مورد مسوولیتهای ما هم وجود دارد. یکی از عوامل اضطراب، محیطهای شغلی یا نوسان امنیت در بازار کار است اینکه فرد نمیداند چه وضعیتی دارد و این موضوع روی روابط خانوادگیاش چه تاثیری میگذارد، میتواند بیثباتی فراوانی را برای او به وجود بیاورد. دنیا به این نتیجه رسیده برای کمکردن نگرانی، ثبات بیشتری لازم دارد، در این صورت خشم و اضطراب کمتری در جامعه وجود خواهد داشت در دنیای امروز چراغ قرمز هم ثانیهشمار دارد تا فرد بتواند چند ثانیه بعدتر خود را پیشبینی کند و از تشویش ناگهانی دور شود. در جوامع غیرقابل پیشبینی اضطراب بالا و سلامت روانی پایین است.
مشکلات اقتصادی، عدم احساس امنیت، نبود رضایت از زندگی و بیعدالتی ذهنی از جمله عوامل تنش محسوب میشود. متاسفانه بیاخلاقی رو به رشد و معیارهای اخلاقی رو به افول است، قانونگرایی دیده نمیشود و شاهد هستیم موضوعات اصلی زندگی مردم به موضوعات فرعی و موضوعات فرعی به موضوعات اصلی تبدیل شدهاند؛ برای مثال رانندگی امن و آلودگی هوا که باید مساله «اصلی» باشند به یک مساله فرعی تبدیل شدهاند، اما تخلفهای اجتماعی به مساله اصلی بدل شده است و به جای برخورد با تخلفاتی که با سلامت مردم ارتباط دارد با تخلفاتی بسیار کوچکتر برخورد میشود. مکتبهای مختلف روانشناسی درباره علل بالارفتن آمار اختلالات روانی در جامعه پاسخهای مختلف دارد. روانکاوها معتقدند پارانویا نوعی مکانیزم دفاعی است. آنها بر این باورند که فرد، احساسات خصمانهای نسبت به خودش دارد و برای دورکردن آنها، این احساس خودش را به سایرین نسبت میدهد. «رواندرمانگران شناختی» تعصبات و سوگیریهای ادراکی فرد را عامل اصلی میدانند و معتقدند فرد پارانویید به برخی از جنبههای واقعیت میپردازد و خاطرات منفی را بهیاد میآورد. مختصصان «طرحواره درمانی» معتقدند مشکل بدبینی، الگوی ناکارآمد و ناسازگاری است که بر اثر تجربیات متناقض دوران کودکی بهدست میآوریم. نکتهای که همه روانشناسان با تخصصهای مختلف به آن اعتقاد دارند، تاثیر محیط و تربیت دوران کودکی و نوجوانی بر این اختلالات است. شیوههای تربیتی ناکارآمد والدین و متولیان آموزش و افرادی که بهطور مستمر با کودکان و نوجوانان در ارتباط هستند، نقش موثری در اختلالات روانی ایفا میکند. موضوع بهداشت روانی در آنچه در جامعه ما بهعنوان بهداشت معرفی میشود، دیده نشده است. مقایسه تختهای بیمارستانی مختص بیماران روانی و بیماران جسمی، این موضوع را بهوضوح نشان میدهد. حال آنکه اگر بتوانیم مبتلایان به بیماری روانی را بهموقع و مناسب شناسایی کنیم و فرد را مورد رسیدگی قرار دهیم، آسیبهای اجتماعی بسیار کمتر میشود. غربالگری روانی که میتواند نقش موثری در شناسایی و درمان این بیماران داشته باشد بهتازگی در وزارت علوم بهوجود آمده است و دانشجویان غربالگری میشوند، اما هنوز در آموزشوپرورش چنین چیزی نداریم، درحالیکه بیماریهای روانی از دوران نوجوانی شروع میشود و نیاز اصلی غربالگری در آموزش و پرورش است. همچنین ما کلینیکهای رایگان در این زمینه نداریم. یکی از پرهزینهترین درمانها مربوط به بیماران روحی و روانی است و روانشناسان و روانپزشکان با قیمتهای بسیار بالایی به این افراد خدمات ارایه میدهند، درحالیکه میدانیم خیلی از این افراد مشکلات مالی دارند، البته نباید فقط دولت را مسوول دانست، بلکه یکهمت عمومی میتواند کنترل و درمان این اختلالات را محقق کند؛ نقش گروههای اجتماعی در این مسایل بسیار پررنگ است. تا زمانیکه لزوم کنترل اختلالات روانی از سوی دولت درک نشود و گروههای اجتماعی را در این خصوص درک نکند، حوادث بسیار تلخی مانند قتل این زن نوجوان را خواهیم داشت. شاید بتوانیم با مجازات قاتل دوباره احساسات جمعی را آرام کنیم، اما این کار، راهحل مناسبی نیست، بلکه تشخیص، درمان و حمایت درطول زندگی و آموزش اطرافیان میتواند در کاهش چنین جرایمی، تاثیر بسیار زیادی داشته باشد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#494
Posted: 1 Mar 2015 00:52
انتقام اینترنتی زن حسود
پلیس فتای استان خراسان رضوی زن جوانی را که به قصد انتقام از همکار خود با سرقت عکسهای خصوصی و خانوادگی اش از رایانه محل کار، آنها را در اینترنت انتشار داده بود، دستگیر کرد.
رسیدگی به این پرونده هفته گذشته در پی شکایت زنی مبنی بر این که فرد یا افرادی با سرقت عکسهای خصوصی و خانوادگی او آنها را در شبکه اجتماعی فیسبوک انتشار دادهاند، در دستور کار پلیس فتای استان خراسان رضوی قرار گرفت.
شاکی گفت: از یک سال و نیم پیش عضو یک شبکه اجتماعی در اینترنت شدم و با افرادی نیز ارتباط اینترنتی داشتم. چند روز پیش یکی از دوستانم با من تماس گرفت و اطلاع داد که تعدادی از عکسهای خصوصیام در یکی از شبکههای اجتماعی انتشار یافته و متنی نامناسب در زیر آن نوشته شده است.
وی اضافه کرد: با شنیدن این خبر به بررسی آن پرداختم و متوجه شدم گفتههای دوستم صحت دارد. نمیدانم چه کسی این عکسها را در اینترنت انتشار داده و زندگیام را به مخاطره انداخته است.
در این مرحله ماموران فتا با اطلاعات به دست آمده جستجو برای دستگیری مزاحم اینترنتی را آغاز کردند تا این که در ادامه متوجه شدند کسی که عکسهای خصوصی شاکی را در شبکه اجتماعی انتشار میدهد، از کاربران ادارهای است که شاکی در آنجا کار میکند.
ماموران به جستجوی خود در این زمینه ادامه دادند تا اینکه دو روز پیش متهم را که یکی از همکاران شاکی بود، شناسایی کردند.
دستگیری زن کارمند
بنابراین با هماهنگی قضایی، زن کارمند به اتهام سرقت عکسهای خصوصی همکارش و انتشار آنها در شبکه اجتماعی دستگیر شد.
متهم زن در بازجویی مقدماتی ابتدا به تناقضگویی پرداخت و ادعا کرد با شاکی اختلافی نداشته و نمیداند چه کسی برای او ایجاد مزاحمت کرده و به اشتباه دستگیر شده است.
تحقیقات دراینباره ادامه داشت تا سرانجام متهم اعتراف کرد به دلیل حسادت زنانهای که به همکارش داشته، او را به دردسر انداخته است.
متهم گفت: من و شاکی مدتها بود باهم همکار بودیم، اما مدیرمان جایگاه بالاتری به او داد. از همان موقع از همکارم کینه به دل گرفتم و درصدد انتقام از او بودم. و به همین دلیل با سرقت عکس های وی آن را در یکی از شبکه های اجتماعی اینترنت منتشر کردم.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#495
Posted: 1 Mar 2015 00:53
همسر صیغهای، دامی برای کلاهبرداری از مرد ثروتمند
شرق: پلیس در حال تحقیق از مردی است که به قصد تصاحب اموال پیرمردی ثروتمند او را تا آستانه مرگ پیش برده. بازجویی از متهم فاش کرد او قبلا نیز زنی مسن را با انگیزه سرقت به قتل رسانده و از آن زمان تحتتعقیب قرار داشته است.
کارآگاهان پلیس آگاهی استان خراسانرضوی چندی قبل مطلع شدند مردی مسن در حالیکه به دلیل مسمومیت دارویی به کما رفته، به بیمارستان منتقل شده است. طبق گزارش مسوولان بیمارستان، افرادی ناشناس بیمار را به مرکز درمانی برده و خودشان فرار کرده بودند. این موضوع احتمال عمدیبودن واقعه را افزایش داد و پلیس سعی کرد بفهمد چه اشخاصی و با چه انگیزهای مرد مسن بهنام محمود را مسموم کردهاند.
در جریان تحقیقات فاش شد محمود که مردی ثروتمند است، بهتازگی با زنی جوان به نام نرگس عقد موقت کرده بود. کارآگاهان با تحقیق در این خصوص پی بردند تمامی املاک محمود به نرگس واگذار شده است. از سویی تمام موجودی حسابهای بانکی پیرمرد نیز برداشت شده بود. این اطلاعات سبب شد نرگس مورد ظن قرار بگیرد و این فرضیه مطرح شود که او با هدف تصاحب اموال شوهرش او را تا آستانه مرگ پیش برده است. فراریبودن نرگس احتمال صحت این فرضیه را بیشتر کرد و ماموران جستوجوهای وسیعی را برای یافتن ردی از این زن آغاز کردند. آنها با بررسی زندگی خصوصی نرگس پی بردند وی پیش از اینکه با محمود ازدواج کند، در عقد موقت مردی به نام ناصر بوده. نام ناصر در پروندهای جنایی بهعنوان متهم به ثبت رسیده و پلیس در تعقیب او بود اما ردی از این مرد به دست نیامده بود. اطلاعات موجود در پرونده ناصر نشان میداد او چندماه قبل پیرزنی روستایی را به قتل رسانده و طلاهایش را دزدیده است.
کارآگاهان جنایی آن زمان بعد از اطلاع از مرگ پیرزن وارد عمل شده و پی برده بودند متوفی بر اثر فشار بر عناصر حیاتی گردن خفه شده و به قتل رسیده است. ناصر اگرچه در روستای محل سکونت مقتول اقامت نداشت، اما بهواسطه حضور چندنفر از بستگانش در آن روستا مرتب به آنجا رفتوآمد میکرد و در همین اثنا با پیرزن نیز آشنا شده بود بهگونهای که میتوانست بهراحتی وارد خانه او شود و نقشه جنایتکارانه خود را اجرا کند. پیشرفت تحقیقات همان فرضیه اولیه را به اثبات رساند و کارآگاهان به این نتیجه رسیدند که ناصر و نرگس در مسمومکردن پیرمرد ثروتمند و انتقال سند املاک او همدست هستند، به همین دلیل دامنه تحقیقات خود را برای دستگیری هردو متهم گسترش دادند تا اینکه توانستند با پیگیری اخبار موجود، مرد جوان را ردیابی و در جریان یک تعقیب و گریز بازداشت کنند.
ناصر که ابتدا قصد نداشت به جرایمش اعتراف کند سرانجام وقتی در اداره آگاهی تحت بازجوییهای تخصصی قرار گرفت، همه حقایق را بازگو کرد و گفت: «مدتی قبل متوجه شده بودم پیرزن روستایی طلاهای زیادی دارد به همین دلیل نقشه سرقت از او را طراحی کردم و وی را به قتل رساندم. بعد از آن فرار کردم و پلیس هم نتوانست ردی از من پیدا کند.
در همان اوضاع و احوال با مردی مسن آشنا شدم که ثروت زیادی داشت به همین دلیل نقشهای طراحی کردم و با همسر صیغهای خودم در میان گذاشتم. ما از هم جدا شدیم تا نرگس بتواند با آن مرد ازدواج کند. او برای این کار در مسیر پیرمرد قرار گرفت و با وی طرح دوستی ریخت. بعد از آن من بهعنوان یکی از اقوام نزدیک نرگس وارد ماجرا شدم و به این ترتیب آن دو عقد موقت کردند.» متهم به قتل ادامه داد: «بعد از مدتی به این نتیجه رسیدم که فرصت برای اجرای نقشهمان مناسب است، به همین دلیل به پیرمرد دارو خوراندیم و وقتی او بیهوش شد وی را مقابل یک بیمارستان رها کردیم. بعد از آن من از دونفر از دوستانم که افرادی سابقهدار هستند کمک خواستم. ما یکی از آنها را شبیه به پیرمرد گریم کردیم و با مدارک شناسایی او به محضر رفتیم. با این ترفند توانستیم اسناد املاک مرد ثروتمند را به نام نرگس منتقل کنیم. بعد از آن حسابهای بانکی او را خالی کردیم. »کارآگاهان بعد از پیبردن به حقیقت به تحقیقات خود ادامه دادند تا نرگس و سایر متهمان این پرونده را نیز بازداشت کنند. تلاشها در این خصوص کماکان ادامه دارد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#496
Posted: 1 Mar 2015 12:58
«وضعیت قرمز» برای تامین آب آشامیدنی سه شهر ایران
معاون وزیر نیروی ایران خبر داد که سه شهر بندرعباس، سنندج و کرمان از نظر تامین آب آشامیدنی در «وضعیت قرمز» قرار دارند و در ۵۴۷ شهر دیگر نیز «در بدبینانهترین حالت تنش آبی» پیشبینی شده است.
به گزارش خبرگزاری دولتی ایرنا، حمیدرضا جانباز، معاون وزیر نیرو، روز جمعه، ۸ اسفند، در عین حال گفت که تاکنون برنامهای برای جیرهبندی آب در این سه شهر و دیگر نقاط ایران پیشبینی نشده است.
مدیرعامل شرکت مهندسی آب و فاضلاب ایران قطع برخی از انشعابهای غیرضروری، فرهنگسازی در زمینه مصرف بهینه آب و جذب اعتبارات لازم را از جمله راهکارهای جایگزین جیرهبندی آب ذکر کرد.
در فصلهای بهار و تابستان مسئولان وزارت نیروی ایران بارها اعلام کردند که تعدادی از شهرهای ایران از نظر تامین آب آشامیدنی در وضعیت قرمز قرار دارند.
این هشدار مقامات دولتی ایران در ماههای پاییز و زمستان نیز ادامه پیدا کرده است.
از جمله معصومه ابتکار، رئیس سازمان محیط زیست ایران، در روزهای پایانی بهمنماه گفت که بر پایه اعلام وزارت نیرو ۱۴ شهر کشور از لحاظ وضعیت آبی در شرایط نگرانکنندهای قرار دارند.
معاون وزیر نیرو روز جمعه در ادامه سخنان خود از کاهش ۱۹ درصدی میانگین بارش در ایران خبر داده و افزود: «تعداد شهرهای دچار تنش آبی در بدبینانهترین حالت هم اکنون حدود ۵۴۷ شهر پیشبینی شده است».
این در حالی است که ستار محمودی، قائم مقام وزیر نیرو، در تیرماه گفته بود که حدود ۵۱۷ شهر ایران در مرز«تنش آبی» قرار دارند.
مدیرعامل شرکت مهندسی آب و فاضلاب ایران روز جمعه تصریح کرد: «با توجه به بارشهای پیشبینی شده در روزهای باقیمانده امسال و نیز فروردین و اردیبهشت ۹۴ و همچنین با انجام برخی اقدامات پیشگیرانه احتمال کاهش تعداد شهرهای با تنش آبی در آینده وجود دارد.»
تنش آبی به این معنی است که میزان تولید و مصرف آب در این شهرها برابر است.
یعقوب همتی، مدیرکل دفتر برنامهریزی شرکت مدیریت منابع آب ایران، روز شنبه، ۱۸ بهمن، خبر داده بود که از ابتدای سال آبی (مهر ۹۳ تا نیمه بهمنماه) بارندگی در ایران نسبت به سال آبی گذشته ۲۷ درصد و نسبت به «متوسط درازمدت» ۲۶ درصد کاهش داشته است.
مدیرعامل شرکت مهندسی آب و فاضلاب ایران همچنین از انعقاد ۸۰ قرارداد با بخش خصوصی در دو حوزه آب و فاضلاب خبر داد و میزان سرمایهگذاری این قراردادها را بیش از سه هزار میلیارد تومان ذکر کرد.
به گفته آقای جانباز، در بودجه سال آینده ۴۰۰ میلیارد تومان بودجه برای مجتمعهای آبرسانی روستایی پیشبینی شده است.
وی اضافه کرد: «با تصویب مجلس شورای اسلامی و حمایت دولت نیز ۵۰۰ میلیون دلار از محل صندوق توسعه ملی برای شتابدهی در روند اجرای مجتمعهای آبرسانی روستایی برای سال ۹۴ پیشبینی شده است.»
به گفته آقای جانباز، به دلیل خشکسالیهای اخیر و کمبود اعتبار در سالهای گذشته شاخص برخورداری روستاهای ایران در زمینه آب آشامیدنی سالم حدود سه درصد کاهش یافته است.
آقای جانباز ۱۱ تیرماه نیز خبر داده بود که آب در حدود شش هزار روستای ایران با تانکر تامین میشود.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ویرایش شده توسط: pixy_666
ارسالها: 12930
#497
Posted: 1 Mar 2015 22:46
دانش آموز مشگینشهری با ضرب و شتم معاون دبیرستان راهی بیمارستان شد
دانش آموز دوم دبیرستان در یکی از مدارس مشگینشهر با ضرب و شتم معاون مدرسه بیهوش و راهی بیمارستان شده است.
سایت سبلانه با تاکید براینکه "احتمال مرگ مغزی" این دانش آموز را تهدید می کند، گزارش داده است که ضرب و شتم این دانش آموز از سوی معاون مدرسه ای در مشگین شهر درحالی صورت گرفت که دانش آموزان در محوطه مدرسه و در هوای سرد، برفی و زمستانی با شور و نشاط در حال بازی با یکدیگر در حیات مدرسه بودند که ناگهان گلوله برفی به صورت غیرعمدی به چهره یکی از معاونان مدرسه اصابت کرد."
بنابراین گزارش اصابت گلوله برفی "موجب می شود معاون مدرسه به شدت عصبانی شده و با ضرب و شتم در مقابل دانش آموزان، مدیر و معلمان مدرسه این دانش آموز" را با "ضربات پیاپی مشت و لگد" مصدوم و راهی بیمارستان کند.
سایت سبلانه با اشاره به اینکه این دانش آموز در جریان "کتک خوردن از دست معاون مدرسه، دچار تشنج شده و هوشیاری خود را از دست داده"، تاکید کرده است که "کارکنان و معلمان مدرسه، این دانش آموز را به سختی از دست معاون عصبانی خارج کرده و به دلیل شدت ضرب و شتم با آمبولانس راهی بیمارستان کردند."
این سایت از قول پزشک معالج دانش آموز مصدوم نوشته است: "تشنج دانش آموز جزئی بوده اما به خاطر شدت ضربه ای که به سر این دانش آموز وارد شده احتمال تشنج دوباره در این دانش آموز وجود دارد و در صورت تشنج دوباره احتمال می رود نقص عضو شده یا دچار مرگ مغزی شود."
سایت سبلانه یادآوری کرده که "در چند ماه گذشته نیز چنین حادثه ای برای یکی از دانش آموزان دختر اتفاق افتاده بود."
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#498
Posted: 1 Mar 2015 22:50
دردسرهای زن جوان پس از گم شدن فلش مموری!
به گزارش ایران، در حالی که یکسال از گم شدن فلش مموری این زن میگذشت او از طریق یکی از دوستانش در جریان وجود چند شبکه اجتماعی در فضای مجازی قرار گرفت که با نام و تصاویر وی طراحی شده بود.
این زن که از دیدن چنین اتفاقاتی بشدت شوکزده شده بود در مراجعه به مأموران پلیس فتا با ارائه شکایتی گفت: مدتی پیش یک از دوستانم ادعا کرد یک شبکه اجتماعی در فضای مجازی به نام و با عکسهای خصوصی من راهاندازی و ادعاهای سیاهی مطرح شده و آبرویم در خطر است.
با توجه به این ادعاها مأموران فتای مازندران تجسس در این باره را آغاز کرده و در مدت کوتاهی رد عامل راهاندازی شبکه اجتماعی را به دست آوردند.
سرهنگ رستمی رئیس پلیس فتای مازندران درباره نحوه دستگیری متهم گفت: با شناسایی متهم، مأموران و کارآگاهان با هماهنگی قضایی وی را در یک عملیات هماهنگ دستگیر و به پلیس فتا منتقل کردند.
در تحقیقات فنی و پلیسی مجرم با اقرار به جرم خود گفت: حدود یک سال پیش در مسیر راه فلش مموری پیدا کردم که حاوی تصاویر خصوصی یک زن بود و مدتی بعد با ساخت صفحهای با تصاویر خصوصی زن جوان و نسبت دادن این صفحه به وی با وعده مختلف به کاربران از آنها شارژ تلفن همراه و پول دریافت میکردم.
سرهنگ رستمی ادامه داد: با بررسی مأموران پلیس فتا در فضای مجازی و اعتراف متهم پرونده، مشخص شد وی علاوه بر ساخت صفحه در شبکه اجتماعی اینستاگرام در kik و Facebook نیز با مشخصات زن جوان اقدام به ساخت چنین صفحهای با هدف کلاهبرداری از کاربران کرده بود و توانست از افراد شارژ تلفن همراه با وعدههای شیطانی دریافت کند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#499
Posted: 1 Mar 2015 22:51
پسربچه ۸ ساله قربانی انتقام هولناک دایی
جوان ۲۸ ساله برای انتقامجویی از خانواده خواهرش، نقشه قتل تنها فرزند آنها را اجرا کرد.
تحقیقات پلیس مشهد برای کشف راز این جنایت با ناپدید شدن پسربچه 8سالهای به نام سیدمحمد شروع شد. یکشنبه سوم اسفند، مادر سیدمحمد با پلیس تماس گرفت و گفت که پسربچه 8سالهاش از مدرسه به خانه برنگشته است. با شروع تحقیقات، مأموران راهی مدرسه پسربچه شدند.
مادر یکی از دانشآموزان ظهر آن روز شاهد ربوده شدن سیدمحمد بوده است. این زن به مأموران گفت: برای برگرداندن پسرم به مدرسهاش رفتم، جوانی قدبلند و هیکلی را دیدم که به سمت سید محمد رفت و دستش را گرفت تا او را با خودش ببرد. پسربچه میگفت: دایی، نمیخواهم با تو بیایم اما آن مرد توجهی به حرفهایش نکرد و او را با خودش برد.
با این اطلاعات دستور بازداشت دایی پسربچه صادر شد. این مرد در محل زندگیاش دستگیر شد و در بازجوییها لب به اعتراف گشود و پرده از راز جنایتی هولناک برداشت. او گفت: از مدتی قبل با خانواده خواهرم اختلاف داشتم. همسرم حدود 8ماه قبل قهر کرد و رفت و من عامل رفتن او را یکی از اقوام شوهرخواهرم میدانستم.
برای همین با آنها دچار اختلاف شدم و تصمیم گرفتم انتقام بگیرم. آن روز به مقابل مدرسه خواهرزادهام رفتم و وقتی مدرسه تعطیل شد، او را با خودم به زمینهای کشاورزی اطراف مشهد بردم. از قبل طنابی تهیه کرده بودم و وقتی به محلی خلوت رسیدیم، با استفاده از طناب سیدمحمد را خفه کردم و جسدش را در گودالی که آنجا بود انداختم و به خانه برگشتم تا اینکه دستگیر شدم.
قاضی سیدجواد حسینی، بازپرس ویژه قتل مشهد که رسیدگی به این پرونده را برعهده دارد، میگوید: با اعترافات متهم برای او قرار بازداشت صادر شد و ما راهی محل رها شدن جسد شدیم. 3روز بعد از جنایت، جسد مقتول از داخل گودال بیرون کشیده شد و هماکنون تحقیقات درخصوص این پرونده ادامه دارد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#500
Posted: 1 Mar 2015 22:52
دانشجوی تنبل ، آبروی استادش را برد
دانشجویی که درپی کسب نکردن نمره قبولی دست به نشر اکاذیب علیه استادش در فضای مجازی کرده بود، دستگیر شد.
به گزارش سرویس «حوادث» خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، سرگرد مصطفی نوروزی، رییس پلیس فتای استان مرکزی در اینباره گفت: در پی شکایت یکی از اساتید دانشگاه مبنی بر هتک حیثیت و نشر اکاذیب علیه وی در فضای مجازی مراتب در دستور کار ماموران پلیس فتا قرار گرفت.
وی با اشاره به تحقیقات کارشناسان و کارآگاهان برای شناسایی متهم اظهارکرد: در تحقیقات مأموران مشخص شد که فرد ناشناس به انگیزه انتقامجویی اقدام به انتشار اکاذیب و مطالب غیرواقعی کرده است.
نوروزی با اشاره به شناسایی متهم، گفت: متهم پس از رو به رو شدن با مستندات و ادله کارشناسان پلیس علت این اقدام خود را عدم کسب نمره قبولی دانست.
به گفته رییس پلیس فتای مرکزی متهم پس از تشکیل پرونده برای ادامه روند رسیدگی به جرم به دادسرا معرفی شد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟