انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
گفتگوی آزاد
  
صفحه  صفحه 88 از 130:  « پیشین  1  ...  87  88  89  ...  129  130  پسین »

The sad news from Iran | اخبار تاسف بار از ایران


مرد

 
انتقام‌جویی دختر و پسر مهندس پس از شنیدن جواب «نه»

شکست در ازدواج، انگیزه‌ای بود که باعث شد دختر و پسر جوان که هر دو مهندس کامپیوتر هستند در ۲ پرونده جداگانه دست به انتقام‌جویی در فضای مجازی بزنند.
نخستین پرونده چند روز پیش با شکایت زن میانسالی به جریان افتاد. وی به مأموران پلیس فتای استان گیلان گفت: چند روز پیش موبایلم زنگ خورد. آن طرف خط مردی بود که می‌خواست با من قرار ملاقات بگذارد. من که حسابی شوکه شده بودم گفتم که اصلا او را نمی‌شناسم اما مرد تماس‌گیرنده همه مشخصات مرا می‌دانست و مدعی شد که شماره موبایلم را از روی صفحه فیس بوکم برداشته است.
این درحالی بود که من اصلا در شبکه‌های اجتماعی صفحه‌ای نداشتم. وقتی به صفحه‌ای که او نشانی‌اش را گفته بود مراجعه کردم دیدم فردی به نام من پروفایلی ساخته و حتی عکس‌های خصوصی مرا در این صفحه منتشر کرده است. او حتی شماره موبایل مرا در صفحه قرار داده بود و همین باعث شده که مزاحمت‌های زیادی برایم ایجاد شود.
با شکایت این زن‌، تیمی از مأموران پلیس فتای استان گیلان وارد عمل شده و با انجام اقدامات ویژه موفق شدند ردی از یک دختر 24ساله را به‌دست آورند. وی که قرار بود روزی عروس شاکی شود برای انتقام‌جویی این نقشه را کشیده بود. دختر جوان که کارشناس مهندسی کامپیوتر بود وقتی دستگیر شد، گفت: یک سال پیش در دانشگاه با محمد، پسر شاکی آشنا شدم. بعد از مدتی محمد از من خواستگاری کرد و قرار شد با هم ازدواج کنیم. حتی خانواده‌هایمان نیز در جریان بودند اما مدتی قبل یکدفعه محمد زیر همه قول و قرارهایش زد و گفت که دیگر حاضر نیست با من ازدواج کند.
وی ادامه داد: با اینکه خانواده‌اش مرا دوست داشتند اما حس کردم که شاید مادرش در گوشش خوانده که از ازدواج با من منصرف شده است. در شرایطی که همه فامیل و بستگانم فکر می‌کردند من با محمد نامزد کرده‌ام و پدرم در تکاپوی خرید جهیزیه بود، شنیدن جواب منفی از سوی محمد مرا حسابی شوکه کرد. من از این ماجرا ضربه خوردم و این بود که تصمیم به انتقام‌جویی گرفتم. عکس‌های شاکی را در گوشی موبایلم داشتم و با آن صفحه‌ای در فیس‌بوک برایش ساختم و همه مشخصاتش به همراه شماره موبایلش را در آنجا قرار دادم تا دلم از کینه خالی شود.


دردسرهای لاتاری
دومین پرونده درباره پسر 24ساله‌ای است که مهندس کامپیوتر است و در بی‌تاک دست به فعالیت مجرمانه زده بود. او با شکایت دختر جوانی تحت تعقیب پلیس قرار گرفت. شاکی گفت: چند روز پیش از طریق دوستانم متوجه شدم که در شبکه اجتماعی بی‌تاک صفحه‌ای به نام من ساخته شده و در آن عکس هایم را قرار داده‌اند. ‌شخصی که این صفحه را ساخته بود در آنجا مطالب غیراخلاقی نوشته بود. این درحالی بود که وی با سوءاستفاده از مشخصات و عکس‌های من با پسران جوان در بی‌تاک دوست می‌شد و به بهانه‌های مختلف از آنها شارژ موبایل اخاذی می‌کرد.
شکایت دختر جوان کافی بود تا تیمی از مأموران پلیس فتای استان گیلان تحقیقات خود را در این زمینه شروع کنند. آنها با بررسی‌های تخصصی موفق شدند ردی از متهم در رشت به‌دست آورند. این جوان 24ساله کسی نبود جز خواستگار شاکی. وی پس از دستگیری در بازجویی‌ها گفت: چند وقت پیش با مینا (شاکی پرونده) آشنا شدم و از او خواستگاری کردم.
او ابتدا جوابش مثبت بود اما مدتی که گذشت متوجه شدم در لاتاری برنده شده و قصد دارد برای همیشه به آمریکا سفر کند. همین باعث شد که به من جواب منفی بدهد و بگوید که دیگر حاضر به زندگی و ازدواج با من نیست. من که به‌شدت از او کینه به دل گرفته بودم تصمیم به انتقام‌جویی گرفتم. وی ادامه داد: درمدتی که با مشخصات مینا در شبکه اجتماعی بی‌تاک صفحه‌ای ساخته بودم، خودم را به جای او معرفی کرده و از دیگران شارژ موبایل می‌گرفتم و با فروش آنها به دوستانم خرج روزانه‌ام را تأمین می‌کردم.
سرهنگ ایرج محمدخانی، رئیس پلیس فتای فرماندهی انتظامی استان گیلان گفت: متهمان این دو پرونده با قرار قانونی راهی زندان شدند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
پسر دانشجو زورگیر شد

دانشجوی کارشناسی ارشد به خاطر بی‌پولی در ایستگاه مترو زورگیری کرد.
به گزارش جام جم، عصر روز شنبه ماموران حراست یکی از ایستگاه های خط یک مترو در تماس با پلیس از دستگیری پسر زورگیری خبر دادند. با حضور ماموران مشخص شد پسر 28 ساله ای که قصد زورگیری با چاقو از یکی از مسافران مترو را در کنار دستگاه خودپرداز داشته، با هوشیاری ماموران حراست شناسایی و دستگیر شده است.
روز گذشته با انتقال متهم به نام بهنام به دادسرای ویژه سرقت، او در بازجویی ها با اعتراف به زورگیری از زن جوان گفت: دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد هستم و در خوابگاه زندگی می کنم. در کنار درس دنبال کار بودم که کاری برایم پیدا نشد. به همین خاطر سعی کردم درسم را زودتر تمام کنم و به شهرمان برگردم. این ترم به پایان رسیده بود و در خوابگاه نیز نمی توانستم بمانم. به همین دلیل به چند جا برای پیدا کردن کار سر زدم، اما هیچ کاری پیدا نکردم. درشهرمان هم هیچ کاری نبود و خشکسالی باعث شده کشاورزی نداشته باشیم، به همین دلیل از رفتن به شهرمان منصرف شدم. دیگر هیچ پولی حتی برای غذا خوردن نداشتم تا این که تصمیم به سرقت گرفتم تا با پرداخت پول به مراکز کاریابی کاری پیدا کنم. به همین دلیل آن روز در ایستگاه مترو متوجه شدم زن جوان مشغول گرفتن پول از عابربانک داخل ایستگاه است. آرام به او نزدیک شدم و با تهدید چاقو از او خواستم 200 هزار تومان برای من بگیرد، اما دقایقی بعد توسط ماموران مترو دستگیر شدم.
با اعترافات پسر جوان او به اتهام زورگیری با دستور بازپرس شعبه چهارم دادسرای 34 تهران بازداشت شد
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
قاتل کلاغ های همدان محاکمه شد

سرپرست اداره کل حفاظت محیط زیست همدان گفت: فردی که اقدام به کشتار کلاغ ها و آویزان کردن آنها از درخت در فامنین کرده بود دستگیر و تحویل مرجع قضایی شد.
سید عادل عربی روز چهارشنبه در گفت و گو با ایرنا افزود: به دنبال دریافت خبری مبنی بر آویختن سه پرنده کلاغ از یک درخت در مزرعه ای نزدیک شهر فامنین بررسی صحت موضوع در دستور کار قرار گرفت.
وی اضافه کرد: محیط بانان با حضور در محل با لاشه سه جوجه کلاغ مواجه شدند که در حاشیه یک مزرعه گندم، هندوانه و صیفیجات از شاخه های یک درخت به دار آویخته شده بودند.
وی با ذکر اینکه مالک مزرعه به حفاظت محیط زیست احضار شد گفت: این فرد در اظهار نظری جالب و بی اساس هدفش از این کار را ترساندن سایر پرندگان و درس عبرتی برای آنها ذکر کرد تا بدین روش از نزدیک شدن آنها به مزرعه و وارد کردن آسیب جلوگیری کند.
سرپرست حفاظت محیط زیست استان همدان تاکید کرد: باورهای غلط و خودساخته ای مبنی بر استفاده از اجساد پرندگان و حیوانات برای ترساندن سایرگونه و جلوگیری از ورود آسیب به مزارع وجود دارد که باید با آموزش و فرهنگسازی آنها را رفع کرد.
عربی تاکید کرد: کشتن و به دار آیختن پرندگان خلاف قانون، شرع و اخلاق بوده و محیط زیست به طور جدی و بدون اغماض با متخلفان برخورد می کند.
وی اظهار کرد: برخی از گونه کلاغ به عنوان آفت محیط زیست یاد می کنند در حالیکه خلق هر جانداری بدون حکمت نبوده و این پرنده اقدام به تغذیه آفات مزارع و لاشه حشرات می کند.
وی اضافه کرد: کشتن و آویختن پرندگان آن هم در فصل زاد و ولد آنها کار بسیار ناپسندی است و باید توجه داشت با کشتن یک پرنده چندین جوجه که منتظر غذا و طعمه هستند از گرسنگی تلف می شوند.
وی بیان کرد: مجموعه محیط زیست همدان در زمینه کشتار و صید غیرمجاز بسیار سختگیرانه و بدون گذشت و ترحم عمل کرده و حتی در زمینه پرنده هایی که از دید شهروندان فاقد ارزش هستند با شکارچی آنان با جدیت برخورد می کند.
وی گفت: کشتار حیوانات در فصلهای شکار ممنوع و بدون دریافت مجوز، خلاف قانون است و اجازه نمی دهیم عده ای سودجو برای تفریح و سرگرمی تنوع زیستی استان را بر هم بزنند.
307 گونه جانوری در همدان شناسایی شده است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
جدایی فرزند شیرخوار از مادر زندانی یا نگهداری در بند مادران زندان

زن جوان که به اتهام معاونت در قتل شوهرش به 10سال زندان محکوم شده و برای به دنیا آوردن فرزندش به مرخصی از زندان آمده بود، قبل از پایان دوره شیرخوارگی نوزادش باید به زندان برگردد.
حکم زندان این زن دیروز در حالی در دیوان‌عالی کشور تایید شد که او باید تا پایان دوره شیرخوارگی فرزندش در مرخصی بماند اما نیاز فردی که برای او وثیقه گذاشته بود به سند ملکی‌اش، باعث شده به ناچار تا آخر تیر خودش را به شعبه اجرای احکام دادسرا معرفی کند. او باید یا با رها کردن فرزندش، دوره محکومیتش را بگذراند یا فرزند چهار ماهه‌اش را با خود به زندان ببرد.
افسانه زن 22 ساله‌ای است که سال 93 به اتهام معاونت در قتل شوهرش بازداشت و به 10 سال زندان محکوم شد. این زن که در آن زمان باردار بود، بهمن 93 با حکم قاضی و سپردن وثیقه از زندان آزاد شد تا بعد از به دنیا آوردن فرزندش و پایان دوره شیرخوارگی طفل به زندان برگردد اما حالا فرزند او چهار ماهه است که ناچار است او را رها کند و برای گذراندن دوران محکومیتش به زندان برگردد یا اینکه فرزند شیرخوارش را با خود به زندان ببرد.
پرویز شاه‌محمدی، وکیل این زن در گفت‌وگو با فرهیختگان گفت: «موکلم طبق قانون می‌تواند تا پایان دوسالگی فرزندش بیرون از زندان باشد اما چون فردی که برای افسانه وثیقه گذاشته است به سند ملکی‌اش نیاز دارد، موکلم ناچار است تا آخر تیر خودش را به زندان معرفی کند و فرزندش متحمل شرایط سختی شود.»


نگهداری از فرزندم در بند مادران سخت است
افسانه در این‌باره در گفت‌وگو با فرهیختگان گفت: «وکیلم تلاش می‌کند رضایت پدر و مادر شوهرم را جلب کند اما اگر تا آخر تیر موفق به جلب رضایت نشود باید دختر چهارماهه‌ام «باران» را که به‌شدت به من وابسته است، رها کنم و به زندان بروم یا اینکه اگر نتوانم در این مدت سندی برای وثیقه تهیه کنم، ناچارم فرزند شیرخوارم را با خود به بند مادران زندان ببرم. خانواده‌ام شرایط مالی مناسبی ندارند تا بتوانند برای من وثیقه 100 میلیون تومانی تهیه کنند.»
او ادامه داد: «من در دوران بارداری هم در بند مادران زندان که بندی جداگانه و مختص زنان باردار و دارای فرزند شیرخوار است، بودم. این بند شرایط مناسبی برای نگهداری از فرزندم ندارد.» افسانه در تشریح جزئیات زندگی‌اش گفت: «من 15ساله بودم که با همسرم ازدواج کردم. دختر بزرگم حالا 3ساله است و خانواده همسرم از او نگهداری می‌کنند. حدود یک سال است که حتی یک بار هم او را ندیده‌ام و نمی‌دانم چه وضعیتی دارد. حق فرزندم که فقط از شیر من تغذیه می‌کند نیست که به خاطر شرایط من از حق طبیعی‌اش محروم شود.»


ماجرا چه بود؟
عصر یکم تیر 93 ماموران کلانتری 12 مارلیک هنگام گشت‌زنی با جنازه خونین یک مرد جوان در یک گودال روبه‌رو شدند که به طرز فجیعی کشته و سرش بریده شده بود.
بررسی‌ها نشان می‌داد جنازه متعلق به مرد 28ساله‌ای به نام ابراهیم است که همسرش مدعی بود برای کار بیرون از شهر رفته است. زن جوان اما در تحقیقات بعدی گفت که مرد جوانی به نام احمد که به او ابراز علاقه کرده بود، شوهرش را به قتل رسانده است. به این ترتیب احمد بازداشت شد و لب به اعتراف گشود.
این زن و مرد در حالی در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شدند که افسانه گفت: «من و شوهرم زندگی خوبی داشتیم تا اینکه احمد که سر خیابان ما سوپرمارکت داشت وارد زندگی‌ام شد. من فقط با او درددل کردم اما او به من ابرازعلاقه کرد و خودش به تنهایی نقشه قتل را کشید و اجرا کرد.»
احمد با حکم قضایی به قصاص و افسانه به جرم معاونت در قتل به 10 سال زندان محکوم شد. این حکم دیروز در شعبه 13دیوان‌عالی کشور مهر تایید خورد و قطعی شد.


نداشتن وثیقه دلیل موجهی برای جدایی طفل از مادر نیست
محمد صفایی‌فر، وکیل پایه یک دادگستری در این باره گفت: «در ماده 523 قانون آیین دادرسی جدید که از اول تیر لازم‌الاجرا شده است آمده که اطفال زیر دو سال را نباید از مادرانی که دوره محکومیت یا تبعید را می‌گذرانند، جدا کرد مگر آنکه مصلحت طفل اقتضا کند.» وی ادامه داد: «در صورتی که یک زن باردار به زندان یا تبعید محکوم شود قاضی می‌تواند به زن محکوم برای زایمان و نگهداری از طفل به مدت دو سال مرخصی بدهد و پس از پایان این مدت زن محکوم به زندان برگردانده می‌شود. در حالت دیگر ممکن است قاضی دستور دهد طفل در زندان نگهداری شود ولی اگر مادر صلاحیت نگهداری طفل را نداشته باشد، طفل شیرخوار به پدر یا جد پدری تحویل داده خواهد شد. در غیر این صورت و طبق صلاحدید قاضی صادر‌کننده حکم طفل به بهزیستی تحویل داده می‌شود.» وی گفت: «در این ماده قانونی به صلاحیت مادر اشاره شده و فقط در صورتی که مادر صلاحیت نداشته باشد طفل از او جدا خواهد شد. اما صرف نداشتن وثیقه برای رفتن به مرخصی نمی‌تواند دلیل موجهی برای جداکردن طفل از فرزند قبل از دو سال باشد.» صفایی‌فر راهکار مناسب برای جدا کردن طفل از مادر محکوم را تا قبل از دوسال استفاده از دستبندهای الکترونیک دانست و گفت: «به نظر می‌رسد بحث استفاده از دستبندهای الکترونیکی که مدتی است مطرح‌شده در چنین پرونده‌هایی کاربرد دارد. در اینجا مادری به خاطر نداشتن وثیقه مجبور است از فرزندش جدا شود اما اگر این دستبندها مورد استفاده قرار گیرد، این طفل که پدرش را هم از دست داده محکوم به جدایی از مادر نخواهد بود.»
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
اعتراف ۲ برادر به قتل زن سوخته در شالیزار

عاملان قتل زن جوان در شالیزار شهر سیمرغ مازندران در تجسس‌های پلیسی ردیابی شدند.
پیکر بی‌جان و نیمه سوخته این زن که 23 ساله بود روز دوشنبه 11 خرداد در داخل شالیزار پیدا شد.
بنابر این گزارش، یکی از ساکنان منطقه هنگامی که برای سرکشی به زمین شالیزاری خود می‌رفت با دیدن جسد نیمه‌سوخته زن جوان مأموران پلیس را در جریان قرار داد.
مأموران وقتی خود را به محل حادثه رساندند با جسد زن جوان در حالی روبه‌رو شدند که قسمت‌هایی از بدنش سوخته بود.
وقتی در بازرسی از آثار و نشانه‌های بر جای مانده در محل حادثه هیچ نشانه‌ای برای شناسایی هویت قربانی حادثه به دست نیامد، به دستور بازپرس دادسرای سیمرغ جسد زن جوان به پزشکی قانونی انتقال داده شد.
متخصصان پزشکی قانونی در جریان مطالعات علمی و کاوش‌های خود به نتایج هولناکی درباره نحوه قتل قربانی حادثه رسیدند.
بر اساس این یافته‌ها مشخص شد قربانی حادثه ابتدا در محل دیگری با اصابت ضربات مرگبار چاقو از پای در آمده و عاملان جنایت برای از بین بردن آثار و نشانه‌های قتل، جسد قربانی خود را به این منطقه کشانده‌اند.
بر همین اساس احتمالاً عاملان جنایت برای اینکه هویت زن جوان دیرتر فاش شود به روی قربانی خود بنزین پاشیده و جسد را در همان محل به آتش کشیده‌اند.
از سوی دیگر بررسی‌های تخصصی درباره این حادثه حکایت از آن داشت قربانی حادثه 42 ساعت پیش از پیدا شدن جسدش به قتل رسیده بود.
همچنین بررسی‌ها نشان داد همه لباس‌هایی که زن جوان بر تن داشته بر اثر آتش‌سوزی از بین رفته و تنها یک تکه پارچه صورتی رنگ بر جای مانده بود که فرضیه‌های مختلفی را پیش‌روی پلیس قرار می‌داد.
در حالی که کارشناسان پزشکی قانونی مازندران با دقت درباره شناسایی مشخصات و سن دقیق قربانی حادثه تحقیقات خود را ادامه می‌دادند، مأموران پلیس جنایی نیز تجسس درباره کشف راز این جنایت هولناک را در دستور کار ویژه خود قرار دادند.
طبق فرضیات مطرح شده در نخستین مرحله از کشف جسد، احتمال وجود نام و مشخصات وی در فهرست گمشدگان بود اما با بررسی‌های صورت گرفته نشانی‌های جسد با هیچ یک از افرادی که درباره‌شان پرونده اعلام گمشدگان تشکیل شده است مطابقت نداشت، بنا بر این این احتمال قوت گرفت که زن جوان از ساکنان شهرهای اطراف یا غیر بومی است. اما در فرضیه دیگر پلیس بر این نکته رسید که شاید عامل یا عاملان جنایت از آشنایان قربانی حادثه بوده‌اند و به همین دلیل گم‌شدن این زن را به پلیس اعلام نکرده‌اند.
همچنین بررسی درباره رد خودرویی که جسد را با آن به این منطقه انتقال داده‌اند و همچنین آثار بر جای مانده از جای پاها روی زمین‌های سست شالیزاری سرنخ‌های خوبی را در اختیار مأموران قرار داد که شاخه جدیدی از تحقیقات درباره آن گشوده شد.
پلیس همچنین بررسی و تحقیق از کشاورزان اطراف محل پیدا شدن جسد را آغاز کرد تا شاید با توجه به اطلاعاتی که آنها در اختیارشان قرار می‌دهند بتواند به سر نخ‌های قوی تری برای ردیابی عاملان جنایت برسد. در چنین شرایطی در حالی که هیچ سرنخی از عاملان قتل در اختیار پلیس وجود نداشت مأموران در سطح گسترده‌ای به تحقیق دست زدند تا اینکه ردی از یک دختر ناپدید شده به دست آوردند که نشانی‌های او با مشخصات قربانی حادثه مطابقت داشت. با به دست آمدن همین سرنخ پلیس در آستانه کشف معمای این جنایت قرار گرفت. در همین حال تجسس‌ها ی نامحسوس درباره اینکه دختر جوان چگونه به قتل رسیده است از سوی کارآگاهان ادامه داشت تا اینکه آنان به حرکات و رفتارهای دو برادر بزرگتر قربانی حادثه مظنون شده و آنها را برای انجام بازجویی تحت بازداشت قرار دادند.
در حالی که این دو هر گونه اطلاعی از ماجرای مرگ خواهر خود را منکر می‌شدند، با ارائه دلایل و مدارک و مستندات غیر قابل انکار ناچار لب به اعتراف گشوده و پرده از جنایت هولناک برداشتند.
بر اساس اعترافات نخستین متهمان، قربانی حادثه به حرف‌های آنان گوش نمی‌داد و خودرأی بود به همین دلیل تصمیم به قتل او گرفتند.
بر اساس تحقیقات مأموران، عاملان جنایت ابتدا در جریان جر و بحث با خواهرشان او را خفه کردند و سپس برای اینکه هویت او فاش نشود او را به شالیزارهای اطراف شهر کشانده و جسدش را به آتش کشیدند.
سردار جعفری نسب فرمانده پلیس مازندران در این باره گفت: با وجود اینکه در این پرونده مأموران پلیس کمترین سرنخ را داشتند در مدت زمان کوتاهی موفق به کشف قتل شدند.
وی در ادامه گفت: برخلاف اظهارنظر‌هایی که درباره وقوع قتل‌های زنجیره‌ای در مازندران در رسانه‌های خارجی شده است، تاکنون هیچ قتلی از این دست نداشته‌ایم. همان‌طور که قبلاً هم اطلاع‌رسانی شده است در قتل زن دارابکلایی سرقت انگیزه قتل بوده و متهمان آن هم اعتراف کرده‌اند و در پرونده پیدا شدن جسد دختر جوان در جاده ساری هم خودکشی با قرص کشنده بوده است. در این پرونده هم عامل و انگیزه قتل مسائل خانوادگی بوده و تحقیقات درباره آن ادامه دارد.
وی با تأکید بر اینکه تنها یک مورد قتل کشف نشده در مازندران داریم و اغلب پرونده‌ها در همان روزهای نخست وقوع قتل کشف شده است افزود: انگیزه بیشتر قتل‌ها، خانوادگی بوده است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
پسرصیاد دریای جنوب به دام افتاد؛جوانی که سیکل ندارد اما شیوه منحصر به فردی در هک کردن دارد

پسرصیاد دریای جنوب به دام افتاد؛جوانی که سیکل ندارد اما شیوه منحصر به فردی در هک کردن دارد
رییس پلیس فتا استان بوشهر از بازداشت متهمی خبر داد که حتی سیکل هم ندارد اما فعالیت منحصر به فرد وی در هک مشخصات افراد در گروه های موبایلی و برداشت از حساب شهروندان در سطح کشور کم سابقه است.
به گزارش خلیج فارس، سرهنگ «داریوش پورسعید» توضیح داد: «این پرونده با شکایت خانمی دانشجو مبنی بر هک شدن مشخصات وی در یکی از گروه های موبایلی و ارسال پیام از طریق پروفایل او آغاز شد. این دانشجو گفته بود که فرد ناشناس به نام وی به دوستان عضو گروهش که دانشجو هستند، پیام داده و درخواست می کرده شماره کارت و رمز دوم عابر بانک خود را برای یک برداشت اینترنتی به عنوان قرض در اختیار وی بگذارند که آن ها نیز به دلیل آشنایی با من، به درخواست وی پاسخ مثبت داده اند.»
این مقام انتظامی با بیان این که پس از این خانم، سه نفر دیگر هم در بوشهر مشابه همین شکایت را اعلام کرده و از هک شدن مشخصات خود در یکی از گروه های موبایلی خبر دادند، افزود: «ما در بررسی های تخصصی به سرنخی مبنی بر استفاده از چهار شماره تلفن توسط فرد هکر برای اقدامات خود دست یافتیم. براساس استعلام ها، نشانی این شماره ها در چهار نقطه کشور تعیین اما در بررسی های دقیق تر، معلوم شد که آدرس ها غیرواقعی بوده و شماره تلفن ها در یک نقطه خاص که جزیره ای در جنوب خلیج فارس است، مورد استفاده قرار می گیرند.»
وی ادامه داد: «پس از آن که با شیوه های تخصصی محل به کارگیری این شماره ها برای هک مشخصات افراد در گروه های موبایلی و برداشت از حساب دیگران مشخص شد، با نیابت قضایی تیمی به این جزیره اعزام و پس از 48 ساعت بررسی فنی و در حالی که این فرد پشت رایانه در آستانه برداشت از حساب یک فرد بود، بازداشت شد.»
پورسعید درباره ویژگی های این فرد گفت: «متهم، جوانی 21 ساله ساکن یکی از جزایر جنوبی خلیج فارس است که تا کلاس اول راهنمایی تحصیل کرده و به کمک پدرش صیادی می کرده است. اما در اوقات فراغت اقدام به هک مشخصات افراد در گروه های موبایلی و چندین برداشت حساب کرده است.»
پورسعید با اشاره به این که وی فردی گوشه گیر، منزوی و کم حرف است، ادامه داد: «وی گفته که هم‌دستی نداشته و با حضور در فضاهای مجازی و آموزش هایی که از طریق سایت های غیرقانونی درباره هک فراگرفته، توانسته از برخی ضعف های ایمنی مشترکان اینترنت بهره برده و با دسترسی به رمز کاربری آن ها، به هک مشخصات در گروهی و سوء استفاده های خود دست بزند.»
وی با بیان این که به دلیل بدآموزی احتمالی، قادر به بیان شیوه های به کار رفته از سوی وی نیستیم، ادامه داد: «این مجرم رمز اینترنتی حساب بانکی 100 نفر را هک کرده و در نوبت برداشت قرار داده بود.»
رییس پلیس فتا استان بوشهر درباره میزان برداشت متهم گفت: «رقم های برداشتی توسط وی به اندازه نیازش بوده و تا زمان دستگیری مبلغ بالایی نبوده اما شیوه عملکرد وی برای هک شماره افراد و ارایه درخواست به جای آن ها که در نوع خود در کشور کم سابقه است، اهمیت دارد. ضمن این که امکان برداشت از حساب های دیگری که اطلاعات آن ها را در اختیار داشت، برای وی فراهم نشد.»
وی ادامه داد: «علاوه برافردی که در بوشهر در بستر فضاهایی نظیر واتس اپ و بیتالک از سوی متهم مورد هک و سوء استفاده قرار گرفته بودند، مال باختگانی از شهرهای شیراز، کرمان و ایلام نیز در این مورد شکایت هایی به پلیس فتا ارایه کرده اند که برای پی گیری پرونده خود به بوشهر می آیند.
به گفته وی، متهم در زندان بوشهر در بازداشت است و دادگاه وی نیز هفته آینده برگزار خواهد شد
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
پاتوق شیشه‌ای محل تعرض به دختر ١٩ ساله

روزنامه اعتماد: نماینده دادستان متن کیفرخواست را می‌خواند. او درباره سحر ١٩ ساله حرف می‌زد که نیمه‌های شب ١٧ مردادماه پارسال پسری ٣٠ ساله را در خانه دوستش با ضربه چاقو به قتل رسانده و به کرمانشاه فرار کرده بود. پلیس او را ٢٠ روز بعد از حادثه دستگیر کرد و او در همان بازجویی‌های اولیه قتل را گردن گرفت. مهدی ٣٠ ساله با جراحت روی ساعد به وسیله کارد آشپزخانه به قتل رسید. تصاویر جسد او در سردخانه نشان از جراحت عمیقی نداشت اما تاخیر در رسیدن به بیمارستان علتی است که گزارش پزشکی قانونی بر آن انگشت گذاشته بود.
پدر و مادر مقتول در شعبه ٤ دادگاه کیفری استان تهران درخواست قصاص متهم را داشتند. با خودشان زیر لب حرف می‌زدند. سحر زیرچشمی به آنها نگاه می‌کرد. قرائت کیفرخواست به پایان رسیده و نوبت او شده بود. قاضی عبداللهی، رییس دادگاه او را به جایگاه احضار کرد.
دختری با موهای بور، صورتی سفید و بچه گانه، قدی کوتاه و قامتی نحیف. در بازجویی‌ها گفته بود از ١٢ سالگی شیشه می‌کشد و سر کلاس راهنمایی خوابش می‌برد. او درباره نحوه آشنایی‌اش با مقتول گفت: «من از راهنمایی شیشه مصرف می‌کردم. مهدی – مقتول – شیشه می‌فروخت و ما از این طریق کم کم با هم دوست شدیم. شب حادثه طرف‌های ساعت یک نصف شب بود که به خانه دوستم سولماز رفتم. آنجا شیشه کشیدیم. چند ساعت بعد مهدی در زد و آمد تو. یادم نمی‌آید چه شد درگیر شدیم. من با چاقو یک ضربه به دستش زدم. ساعدش زخمی شد. زنگ زدیم اورژانس آمد. مقصر خود مهدی بود. او درگیری را شروع کرد.»
حرف‌های سحر با آنچه در بازجویی‌ها اعتراف کرده بود تناقض داشت. او نمی‌خواست در حضور مادر و خواهرش بار دیگر تکرار کند که مقتول به او حمله ور شده بود و قصد تعرض داشت. مادر و خواهرش اما همه‌چیز را می‌دانستند. آنها در آخرین ردیف صندلی‌های شعبه نشسته بودند و حرفی نمی‌زدند.
رییس دادگاه از زیر عینک نگاهی به متهم انداخت و پرسید: « تو در بازجویی‌ها گفته‌ای مقتول قصد تعرض به تو را داشت؟» مادر و پدر مقتول روی صندلی جابه‌جا شدند. اتهام متعرض به پسرشان وارد شده بود.
سحر مدام با پایش بازی می‌کرد. کف دمپایی زندانش کاملا دیده می‌شد. او به حرف آمد و گفت: « درست گفتم. من آن شب داشتم گردو می‌خوردم که مقتول به سمتم حمله‌ور شد. می‌خواست به من تعرض کند. من با کارد آشپزخانه روی دستش زدم. فکر نمی‌کردم آدم با آن از پا بیفتد. او افتاد روی زمین. من ترسیده بودم. همراه سولماز- صاحب خانه - زنگ زدیم اورژانس آمد و بردنش. من هم به کرمانشاه فرار کردم و رفتم خانه مادربزرگم اما چند وقت بعد دستگیر شدم.»
«سولماز همان زنی است که قتل در خانه او اتفاق افتاده. همه در محله او را می‌شناسند. دوست دارد همه الهام صدایش کنند.» رییس دادگاه این چند جمله را خطاب به همکارانش گفت، نگاهش را به متهم برگرداند و ادامه داد: «کاردی که مقتول را از پای درآورده، آنچنان کوچک است که تصور مرگ یک انسان با آن را دشوار می‌نماید با این حال در گزارش پزشکی قانونی آمده که ضربه چاقو جراحتی ٢٠ سانتی‌متری روی ساعد دست چپ مقتول ایجاد کرده و همان باعث خونریزی شدید و مرگش شده. شما مقتول را به پارکینگ بردید. آنجا لکه‌های خون نمونه‌برداری شده. خونریزی شدیدی داشته و وقتی رسید به بیمارستان خون زیادی از دست داده بود.»
سحر به چشمان قاضی خیره شد. صدایی مثل دست زدن در فضای دادگاه پیچید؛ مادر مقتول با کف دست به سرش می‌زد. متهم گفت: «من آن شب شیشه مصرف کرده بودم. یادم نمی‌آید چطور شد. مقصر مهدی بود که نیت بدی داشت.»
متهم ساکت شد. یکی از قضات سرش را از پرونده برگرداند و از مادر متهم پرسید که آیا نمی‌دانست دخترش شیشه مصرف می‌کرد؟
مادر چادری متهم گفت: «من نمی‌دانستم. چندین بار شده بود از مدرسه به من زنگ می‌زدند و می‌گفتند دخترت سر کلاس می‌خوابد. من فکر می‌کردم به خاطر تماشای فیلم و بیدار ماندن تا دیروقت خسته است و خوابش برده. نمی‌دانستم مواد مصرف می‌کند. پدرش مرده. من دست تنها او را بزرگ کرده‌ام.»
متهم سرجایش برگشت. مادر مقتول دستش را بالا برد، چهره‌اش را در هم کشید و گفت: «آقای قاضی، این دختر مدام دنبال مهدی بود. یک بار من آمدم خانه. رفتم اتاق مهدی دیدم همه‌چیز غیرعادی است. فهمیدم سحر آنجاست. اتاق را گشتم دیدم در کمد پنهان شده. سریع گفتم برو و اینجا نمان. از او خواستم پسرم را ول کند و به زندگی خودش برسد اما او قبول نکرد و این اتفاق افتاد.»
مادر مهدی می‌گفت هرچند سحر همه‌چیز را نمی‌گوید اما مقصر اصلی سولماز است. شوهرش هم حرف او را تایید کرد. از جا بلند شد. مرد کوتاه قامت آستین‌های لباس آبی‌اش را بالا زده بود. او گفت: «متهم هرچه می‌گوید دروغ است. آن شب پسر دیگری مشهور به زانتیا هم با آنها بود. او همه‌چیز را دیده. آن چاقویی که مهدی را با آن کشته‌اند آلوده بود.»
متهم سکوت خود را شکست. تمام رخ در چشمان قاضی نگاه کرد و گفت: «مهدی مقصر بود. من نمی‌خواستم او را بکشم اما او می‌خواست به من تعرض کند.» پدر مقتول از دور گفت: «تو راست نمی‌گویی. خودم صندلی را از زیر پایت می‌کشم.»
رییس دادگاه به مرد کوتاه قامت اخطار داد که متهم را تهدید نکند. سحر برای آخرین دفاع به جایگاه احضار شد. او بار دیگر مقتول را مقصر دانست. رییس دادگاه با قضات وارد شور شدند تا حکم متهم را صادر کنند. قصاص، تقاضای اولیای دم بود. با این حال قاضی عبداللهی برای لحظاتی جلسه را غیرعلنی اعلام کرد. همه بیرون رفتند. پدر و مادر مقتول به متهم نگاه نمی‌کردند. آنها از دادگاه خارج شدند اما متهم پشت در شعبه ایستاده بود و با مادر و خواهرش حرف می‌زد. لبخند تلخی روی لبش بود. لحظاتی بعد بار دیگر به شعبه احضار شد.
سرباز همراه او را به شعبه برد و در را بست. دقایقی بعد صدای گریه‌های متهم، در راهرو پیچید. چشمان مادر و خواهرش به در خیره ماند. حکم صادر شده بود. قتل عمد به قتل شبه عمد تبدیل و سحر به پرداخت دیه محکوم شد...
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
دستگیری یک قاچاقچی میلیاردر در کرج توسط پلیس ایران

به گفته رییس پلیس مبارزه با موادمخدر نیروی انتظامی یکی از قاچاقچیان بین‌المللی مواد مخدر حدود یک ماه پیش در کرج دستگیر شده است. این فرد در سطح منطقه فعالیت داشته و تا کنون بیش از ۱۰۰ تن موادمخدر را عبور داده است.
به گزارش پایگاه اینترنتی فرارو، سردار علی مویدی، رییس پلیس نهاد مبارزه با موادمخدر نیروی انتظامی در جمع خبرنگاران از دستگیری یک قاچاقچی میلیاردر مواد مخدر در ماه گذشته خبر داد.
مقام یادشده از فرد قاچاقچی با هویت "ر" یاد کرد و دستگیری او را حاصل همکاری نیروی انتظامی با پلیس کشورهای منطقه مانند امارات متحده عربی، دانست و از شهرستان کرج به عنوان محل سکونت و بازداشت او نام برد.
به گفته مویدی فرد دستگیرشده ۳۴ ساله و اصالت ایرانی دارد و از سال‌ها پیش با اتباع دیگر کشورهای منطقه اقدام به قاچاق بیش از ۱۰۰ تن موادمخدر در قالب یک شبکه بزرگ ترانزیتی کرده است. رئیس پلیس مبارزه با مواد مخدر می‌گوید بیش از یک پنجم مواد مخدر ترانزیت شده توسط این باند به دست نیروی انتظامی کشف شده است.
اعلام خبر دستگیری این فرد همزمان با روز جهانی مبارزه با مواد مخدر از سوی رییس پلیس مبارزه با موادمخدر نیروی انتظامی اعلام شده است. به گفته‌ی مقام انتظامی، نامبرده در هنگام دستگیری در کنار خانواده و مسلح بوده است. همچنین میلیاردها تومان وجه نقد در حساب بانکی این فرد وجود داشته و در هنگام دستگیری هم یک چک ۲۰۰ میلیارد تومانی از او کشف و ضبط شده است . مویدی از فرد مزبور به عنوان "قاچاقچی میلیاردر" یاد کرده است.
رییس پلیس مبارزه با موادمخدر نیروی انتظامی همچنین افزوده است: «در تحقیقات بعدی مشخص شد که نامبرده علاوه بر قاچاق موادمخدر، در حوزه قاچاق سلاح نیز نقش داشته است.»
پس از دستگیری و انجام تحقیقات از متهم یادشد بیش از ۴۰ قبضه سلاح گرم از همدستان او و چند انبار که در آنها موادمخدر نگهداری شده بود، شناسایی و کشف شده است.
به گفته مویدی پرونده این قاچاقچی، عملیاتی به مراتب پیچیده تر و گسترده‌تر از پرونده‌های "تمساح خلیج" و "حسین پنجک" از قاچاقچی‌های معروف دستگیر شده توسط پلیس ایران در سال‌های گذشته بوده است.
وی همچنین یادآور شده که به تازگی دو سرشبکه مافیایی موادمخدر در عملیات مشترک میان پلیس مبارزه با موادمخدر ایران در همکاری با پلیس‌های قطر و ترکیه نیز دستگیر شده‌اند.


رابطه اعدام و زندان در مبارزه با مواد مخدر
همزمان با انتشار خبر دستگیری این قاچاقچی خبرگزاری تسنیم، وابسته به سپاه پاسداران جمهوری اسلامی، در گزارشی مدعی شده که در سال گذشته بیش از ۵۵۰ تن مواد مخدر درایران کشف و بیش از ۲۷۰ هزار نفر در این رابطه زندانی شده‌اند. در حال حاضر بیش از ۷۰ درصد زندانیان به دلیل دست داشتن در قاچاق مواد مخدر در زندان به سر می‌برند.
به ادعای این خبرگزاری سود خالص سالانه ۵۰۰ تا ۶۰۰ میلیارد دلاری موادمخدر گردش مالی سالیانه ۴۵۰۰ میلیارد دلار را در پی داشته است.
تسنیم در این گزارش می‌گوید که در حال حاضر بیش از یک میلیون و ۳۲۵ هزار نفر در ایران معتاد هستند و به طور میانگین روزانه ۸ نفر در اثر مصرف مواد مخدر جانشان را از دست می‌دهند. بر مبنای این گزارش از زمان وقوع انقلاب اسلامی در ایران تاکنون بیش از ۳۷۰۰ نفر از پرسنل نظامی در راه مبارزه با قاچاق مواد مخدر کشته شده‌اند.
حسین میرمحمدصادقی، معاون حقوقی مرکز تحقیقات استراتژیک ایران پیش از این در گفت‌وگو با "خبر آنلاین" یادآور شده بود: «مجازات اعدام نتوانسته از میزان قاچاق موادمخدر در کشور کم کند و اعدام در این زمینه نقش بازدارنده نداشته است».
این درحالی است که پیش از این اعلام شده بود که نزدیک ۸۰ درصد از اعدام‌ها در ایران به دلیل ارتکاب جرایم مربوط به موادمخدر انجام می‌گیرد.
علی‌هاشمی، رئیس کمیته مستقل مبارزه با مواد مخدر مجمع تشخیص مصلحت نظام در ایران٬ چندی پیش گفته بود که در ایران روزانه ۱۰۰ نفر مصرف مواد مخدر را آغاز می‌کنند. او سن آغاز استعمال مواد مخدر در ایران را ۱۵ سال و زنان جامعه را ۱۰ درصد از مصرف‌کنندگان اعلام کرده بود.
همچنین در تحقیقی که چندی قبل توسط دفتر بررسی‌های وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی ایران انجام شده بود، اعلام شد که طی ۵ سال گذشته روزانه ۷۰ نفر به معتادان کشور اضافه شده است.
به استناد این گزارش مرگ و میر زنان بر اثر سوء مصرف در سال ۹۲ به نسبت سال پیش از آن ۱۵ درصد رشد داشته است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
بررسی یک پرونده جنایی : جنایت در نیمه‌شب

شب از نیمه گذشته بود. دو نوجوان در تاریکی و سکوت روستا به سمت سرنوشتی تازه می‌رفتند؛ سرنوشتی تلخ. آن بامداد ١٤ بهمن سال ٨٥، یکی از نوجوانان گیلانی قربانی شد و دیگری قاتل. پلیس جسد محسن را ٢٢ روز بعد در باغی پیدا کرد. باغ متعلق به یکی از نزدیکان بهرام بود. چرا محسن را کشته بودند؟ چه کسانی می‌توانستند به آن باغ رفت‌و‌آمد کنند؟ چه دشمنی‌ای ممکن بود میان خانواده بهرام و محسن وجود داشته ‌باشد؟ اینها سؤالاتی بود که کارآگاهان دنبال جوابی برایشان می‌گشتند به همین دلیل خانواده بهرام تحت بازجویی قرار گرفتند. آنها باید می‌گفتند چطور متوجه وجود جسد در باغ شدند و چه کسانی به آنجا رفت‌وآمد داشتند؟ دراین‌میان، گفته‌های ضدونقیض بهرام، ظن مأموران را نسبت به او بیشتر کرد و وی که در آن زمان ١٥ سال و شش ماه داشت، بازداشت شد.
این آغاز پرونده‌ای بود که به صدور حکم قصاص برای بهرام منجر شد و وقتی تلاش‌ها برای جلب رضایت اولیای‌‌دم به جایی نرسید، متهم حتی پای چوبه‌‌دار نیز رفت اما حکم اجرا نشد و بهرام اکنون در زندان روزهای پراضطرابی را سپری می‌کند. دراین‌میان، گره‌ای که همچنان در این پرونده ناگشوده مانده‌، انگیزه بهرام از قتل است. هرچند بهرام بعد از اعتراف به قتل هیچ‌گاه ارتکاب این جرم را انکار نکرد، اما هنوز درباره انگیزه‌اش از این کار توضیحی قانع‌کننده نداده است.
برادر بهرام می‌گوید: «برای خودمان هم هنوز مشخص نیست که بهرام به چه دلیل دست به‌قتل زده ‌است». او درباره روزی که متوجه شدند بهرام قاتل ‌است می‌گوید: «باغ متروکه‌ای کنار خانه ما بود و خواهرم می‌خواست به اتفاق شوهرش آن باغ را بخرد و با هم در آنجا زندگی کنند. از پدرم خواست صاحب باغ را پیدا و درباره قیمت با او صحبت کند. پدرم هم قبول کرد و خلاصه اینکه بعد از چند بار رفت‌و‌آمد، باغ برای خواهرم خریداری شد. مدتی قبل از خریدن باغ، شایعه گم‌شدن محسن پیچیده ‌بود. پدرومادر این پسربچه به پلیس خبر داده‌ بودند و تلاش‌ها برای اینکه بتوانند محسن را پیدا کنند، به جایی نرسیده‌ بود تا اینکه خواهرم باغ را خرید و هنگامی که داشتند آنجا را شخم می‌زدند، جسد بیرون آمد. اولین کاری که کردیم این بود که موضوع را به پلیس گزارش دادیم. هیچ‌کدام از ما فکر نمی‌کردیم بهرام این کار را کرده‌ باشد چون هیچ مشکل و دشمنی‌ای با خانواده محسن نداشتیم بااین‌حال، از ما بازجویی کردند که این بازجویی‌ها منجر به بازداشت بهرام شد».
بهرام هرگز آن روز را فراموش نمی‌کند. او که حالا ٢٥ساله ‌است، می‌گوید: «من و محسن می‌دانستیم آن باغ متروکه است و به همین دلیل آنجا قرار گذاشتیم، بعد از آن وقتی به باغ رفتیم، من از ترس ضربه‌ای به او زدم. رابطه من و محسن خیلی صمیمی‌ بود و من مادر او را خاله صدا می‌زدم. با هم مدرسه می‌رفتیم و با هم برمی‌گشتیم هیچ دلخوری‌ای نیز از هم نداشتیم. روزی که خواهرم باغ را خریداری کرد، می‌دانستم دیر یا زود جسد بیرون خواهد آمد. خودم هم عذاب وجدان شدیدی داشتم و می‌خواستم هرطوری شده جنازه پیدا شود. حال‌وروز مادر محسن را که می‌دیدم، دگرگون می‌شدم و دلم می‌خواست همه‌چیز به پایان برسد، اما جرئت بیان‌کردن اتفاق را نداشتم. حتی خودم هم برای شخم‌زدن آن باغ به کمک خواهرم رفتم. می‌توانستم از محل دفن جسد بگذرم و همه‌چیز تمام شود، اما خودم این کار را نکردم آنجا را هم شخم زدم و کندم و بعد هم به خواهرم گفتم جسدی اینجاست. سپس موضوع را به پلیس گزارش دادم. وضعیت روحی‌ام خیلی بد بود. اول پلیس به من و خانواده‌ام شک نکرد و از همه بازجویی می‌کرد اما وقتی از من سؤال می‌پرسیدند، می‌ترسیدم و دروغ می‌گفتم. همین دروغ‌ها هم مرا به‌دام انداخت و بعد از مدتی دستور بازداشتم صادر شد. بعد هم در بازجویی‌ها به قتل اعتراف کردم».
بهرام هیچ‌وقت نگفت چرا دست به قتل محسن زده ‌است. او یک‌بار ادعا کرد محسن قصد داشت به او تعرض کند و همین هم انگیزه‌ای برای قتل او شد. متهم یک‌بار دیگر اعتراف کرد قصدش انتقام‌گرفتن از خانواده محسن بود، چراکه آنها را مسئول خودکشی یکی از خواهرانش می‌دانست.
برادر بهرام می‌گوید: «بهرام با اینکه قتل را قبول دارد، اما هربار انگیزه‌ای تازه درباره قتل می‌گوید. حتی چند ‌بار به دیدنش رفتیم و از او خواستیم واقعیت را بگوید تا شاید بتوانیم اولیای‌‌دم را راضی کنیم گذشت کنند، اما هیچ‌‌وقت حاضر نشد این کار را بکند. او یک‌بار مدعی‌ شد خانواده مقتول را عامل اصلی خودکشی خواهرم می‌دانست اما چنین چیزی نبود و این مسئله ربطی به خانواده محسن نداشت».
این مرد درباره خودکشی خواهر کوچکش می‌گوید: «یک سال قبل از این ماجرا خواهرم خودکشی کرد. او مدتی بود با جوانی نامزد کرده‌ بود ولی با هم اختلاف داشتند علت این اختلافات هم حرف‌هایی بود که برخی افراد در مورد خواهر من به خانواده نامزدش گفته ‌بودند. خواهرم مرتب سر این مسئله درگیری داشت، از طرفی نامزدش می‌گفت حاضر نیست او را ترک کند به همین دلیل هر دو تصمیم گرفتند خودکشی کنند. ما از این موضوع خبر نداشتیم تا اینکه خواهرم و نامزدش را در حالی‌که هر دو بی‌هوش بودند در خانه‌ پیدا کردیم و بلافاصله به بیمارستان رساندیم در آنجا متوجه شدیم هر دو قرص برنج استفاده کرده‌اند. خواهرم نتوانست دوام بیاورد و جانش را از دست داد اما نامزدش بعد از چند ماه نجات پیدا کرد و به زندگی‌اش ادامه داد. هنوز یک‌سال نشده‌ بود که این داغ روی دل ما بود و همگی ناراحت بودیم. بهرام هم در آن زمان ١٥ساله‌ بود. خیلی بچه‌ بود و اهالی محل را مقصر می‌دانست، فکر می‌کرد آنها باعث شده‌اند چنین اتفاقی بیفتد».
برادر بهرام ادامه می‌دهد: «موضوعی که بهرام به‌عنوان انگیزه مطرح کرده‌، اصلا قابل قبول نبود به همین دلیل هم مأموران فکر می‌کردند او باید انگیزه‌ای دیگر داشته ‌باشد ضمن اینکه ما رابطه خوبی با خانواده مقتول داشتیم تا اینکه مطلع شدیم بهرام ادعا کرده محسن قصد تعرض به او را داشته ‌است البته این اصلا برای ما قابل قبول نبود، چون محسن یک سال از بهرام بزرگ‌تر بود بنابراین چنین اتفاقی دور از ذهن بود و در دادگاه هم این ادعا را قبول نکردند و رأی بر قصاص صادر شد».
بهرام اکنون هر دو انگیزه‌ای را که برای قتل مطرح کرده‌ بود، رد می‌کند و می‌گوید: «وقتی گفته‌هایم را در مورد خودکشی خواهرم قبول نکردند، یک نفر در بازداشتگاه به من گفت اگر بگویی مقتول قصد داشت به تو تعرض کند، می‌توانی از قصاص نجات پیدا کنی من هم حرفش را باور کردم و این موضوع را گفتم. آن زمان خیلی ترسیده ‌بودم. پدر و مادرم هم خیلی از دستم ناراحت بودند و من احساس تنهایی می‌کردم وقتی مسئله را مطرح کردم، بازپرس مرا به پزشکی‌قانونی فرستاد ضمن اینکه مقتول هم دراین‌خصوص بررسی و مشخص شد دروغ گفته‌ام و باز هم حرفم برایشان قابل باور نیست».
انگیزه‌ بهرام از این قتل چه ‌بود؟ این سؤالی است که بارها مأموران از او پرسیدند و نتوانستند به نتیجه برسند. متهم ‌اکنون درباره انگیزه‌اش از قتل، می‌گوید: «من قصدی برای قتل نداشتم و قتل کاملا اتفاقی بود. ماجرا از این قرار بود که محسن به من گفت تلفن‌همراه خواهرت را سرِ جلسه امتحان بیاور تا بتوانیم تقلب کنیم. من گفتم نمی‌توانم این کار را بکنم و اگر راست می‌گویی تو موبایل بیاور، گفت چیزی را در باغ متروکه مخفی می‌کنم و اگر تو بتوانی آن را نیمه‌‌شب برداری، من موبایل می‌آورم، اگر نتوانستی تو باید این کار را کنی. من از تاریکی خیلی می‌ترسیدم. او هم این را به‌خوبی می‌دانست».
بهرام ادامه می‌دهد: «نیمه‌شب به باغ متروکه رفتم. نمی‌دانستم محسن آنجاست اما از ترس با خودم چاقو برده‌ بودم تا اگر حیوانی وحشی به من حمله کرد از خودم دفاع کنم. من به آنجا رفتم، چون می‌دانستم نمی‌توانستم با خودم موبایل ببرم. وقتی به محل رسیدم و به جایی که محسن گفته ‌بود، رفتم صدایی شنیدم و از ترس، چاقو را پرت کردم چاقو به سینه محسن برخورد کرد و تازه آن موقع بود که فهمیدم محسن را زده‌ام. کاری از دستم برنمی‌آمد و نمی‌توانستم او را نجات دهم چون درجا کشته ‌شده ‌بود ضمن اینکه می‌ترسیدم موضوع را به خانواده‌ام هم بگویم و از پدرم خیلی می‌ترسیدم به همین دلیل، او را در همان باغ دفن کردم. از شانسی که داشتم چند ماه بعد خواهرم باغ را خریداری کرد. عذاب وجدان شدیدی که داشتم، باعث شد کاری کنم تا جسد بیرون بیاید. حرفی که حالا می‌زنم هم شاید برای دادگاه و کسانی که می‌شنوند، قابل قبول نباشد، اما انگیزه‌ اصلی من همین بود. راستش را بخواهید من اصلا نمی‌دانستم کاری که کردم چه مجازاتی دارد حتی تا دوسال بعد از اینکه زندان بودم هم نمی‌دانستم مجازات قصاص دارم. حکم را که دستم دادند، فهمیدم چه مجازاتی دارم. من واقعا بچه‌ بودم و نمی‌دانستم چه کرده‌ام. اگر عقلم می‌رسید سر مسئله‌ای به این کوچکی دست به جنایت نمی‌زدم».
بهرام درباره روزهایی که در زندان می‌گذراند، توضیح می‌دهد: «باید روزها را یک‌جوری بگذرانم. خیلی از کسانی که زیر حکم اعدام هستند، اصلا وضعیت خوبی ندارند و روحیه‌شان را باخته‌اند اما من سعی کردم مهارت‌هایی را که در زندان آموزش می‌دهند، یاد بگیرم. از خراطی تا مکانیکی همه‌ دوره‌ها را رفته‌ و همه‌چیز را یاد گرفته‌ام. ورزش می‌کنم و سعی می‌کنم حالم را بهتر کنم. زمانی که بازداشت شدم خیلی کوچک بودم هنوز صورتم مویی نداشت و صدایم نازک بود اما حالا مرد بزرگی شده‌ام اصلا نمی‌توان من را با حالا مقایسه کرد».
بهرام یک‌بار پای چوبه‌‌دار رفته‌ است. او می‌گوید هرچند از پای چوبه‌‌دار برگشته، اما انگار‌ مرگ را به‌چشم دیده‌ است. او می‌گوید: «سال ٩٢ یک ماه از تصویب قانون جدید مجازات اسلامی گذشته‌ بود که مدیر زندان اسم من را پشت بلندگو خواند. به دفتر مدیر رفتم و گفت حکمت تأیید شده و همه مراحل را برای اجرا گذرانده ‌است و فردا صبح باید حکم اجرا شود. مدیر زندان گفت ما اولیای‌دم را خواسته‌ و با آنها صحبت کرده‌ و نتوانسته‌ایم آنها را به گذشت راضی کنیم. به‌هرحال، این حکم باید اجرا شود. حالم خیلی بد و وضعیت روحی‌ام خراب شد دیگر به سلول خودم برنگشتم و بلافاصله مرا به سلول انفرادی بردند. بعد از ظهر بود که گفتند خانواده‌ات برای دیدار آخر آمده‌اند. روز خیلی سختی ‌بود. من نیم ‌ساعت بیشتر برای دیدار خانواده‌ام فرصت نداشتم با اینکه پدرم سعی می‌کرد مرا آرام کند و می‌گفت تا لحظه آخر امیدت را از دست نده، اما واقعا توانم را از دست داده‌ بودم. نمی‌توانستم خودم را کنترل کنم. تا صبح نماز خواندم و از خدا خواستم بخشیده ‌شوم و اگر بخشیده ‌نشدم، لااقل راحت جان دهم».
بهرام می‌گوید هر لحظه‌ای را که در سلول انفرادی می‌گذراند برایش شبیه به مرگ بود: «صبح که شد مأمور بدرقه‌ام آمد و گفت بیا بیرون. فکر کردم می‌خواهند برای اجرای حکم ببرند دوباره دست‌وپایم شل شد اما وقتی مدیر زندان را دیدم، با خوشحالی به من گفت فعلا حکم متوقف شده‌ است و تو می‌توانی به سلولت برگردی. فکر می‌کردم خواب می‌بینم، چند دقیقه‌ای کاملا منگ بودم تا به خودم آمدم. چند ساعت بعد وقتی با پدرم صحبت کردم، گفت برای نجات من حتی پیش رئیس دادگستری هم رفته و از آنجایی که من در زمان قتل زیر ١٨ سال بودم، پذیرفتند اجرای حکم را متوقف کنند چون براساس ماده ٩١، افراد زیر ١٨ سال باید به لحاظ روانی مورد بررسی قرار گیرند تا مشخص شود در زمان قتل رشد عقلی داشته‌اند یا نه. بعد از اینکه حکم را متوقف کردند، من را برای بررسی به پزشکی‌قانونی فرستادند و چند وقت بعد به من ابلاغ شد که پزشکی‌قانونی نتوانسته تشخیص دهد که در زمان قتل من رشد عقلی داشته‌ام یا نه. بنابراین پرونده را دوباره به دیوان فرستادند و دیوان، رأی داده ‌است چون متهم جنون ندارد و از سلامت روانی برخوردار است، بنابراین حکم تأیید می‌شود. در حالی‌که قبلا سلامت روان من تأیید شده بود. مسئله کمال عقل بود که پزشکی‌قانونی اعلام کرده نمی‌تواند دراین‌خصوص تشخیص دهد. حالا دوباره در زندان منتظر هستم و با اینکه خانواده‌ام می‌گویند تمام تلاش‌شان را می‌کنند، اما نمی‌دانم چه سرنوشتی در انتظارم است».
خانواده بهرام بارها مقابل خانه اولیای‌دم رفته و درخواست بخشش کرده‌اند. آنها از مادر مقتول خواسته‌اند بهرام را به خاطر جوانی‌اش ببخشد، اما او قبول نکرده‌ است. بهرام می‌گوید: «ما تلاش زیادی کردیم حتی چند بار خودم با اولیای‌‌دم تماس گرفتم و خواهش کردم من را ببخشند. پدربزرگ محسن قبول نمی‌کند البته او از اولیای‌دم محسوب نمی‌شود اما چون نوه‌اش را خیلی دوست داشته، بچه‌هایش به احترام او حاضر به گذشت نیستند و به من و خانواده‌ام گفته‌اند اگر رضایت می‌خواهیم باید پیرمرد را راضی کنیم که متأسفانه در این مدت نتوانسته‌ایم چنین کاری بکنیم. البته حال و روز پیرمرد را درک می‌کنم و از خدا برای او صبر درخواست می‌کنم اما با قصاص من کاری درست نمی‌شود و عزیزشان برنمی‌گردد. در تماسی که با مادر محسن داشتیم، به او گفتم خاله‌جان خودت می‌دانی من محسن را دوست داشتم و رابطه خوبی با هم داشتیم او دوست و هم‌بازی من بود و قتل او یک اتفاق بود من اصلا نمی‌خواستم به او آسیبی وارد کنم و خیلی متأسفم که چنین اتفاقی افتاده‌ است. گفت من هم دلم می‌خواهد تو را ببخشم اما تا زمانی که پدربزرگ محسن تو را نبخشیده، این کار را نمی‌کنم. تو داغ بزرگی بر دل ما و پیرمرد گذاشتی. خلاصه که خواهش‌هایم فایده‌ای نداشت و آنها همچنان بر قصاص اصرار دارند».
خانواده محسن سعی کرده‌اند با واسطه‌کردن بزرگان خانواده مقتول، آنها را راضی به گذشت کنند اما موفق نبوده‌اند. بهرام می‌گوید: «پدرم سراغ بزرگان فامیل رفت و خواهش کرد. آنها هم روی پدرم را زمین نگذاشتند و هرچه در توان داشتند انجام دادند اما این خانواده راضی نشدند. در این ٩ سال وضعیت خانواده‌ام از هر نظر به‌شدت بد شده‌ است. پدرم خانه‌ای داشت که به خاطر پرداخت پول وکیل آن را فروخت و حالا دیگر چیزی ندارد و یک خانه کوچک دارد. روحیه و توانش را هم از دست داده و به‌شدت پیر شده ‌است. برادرانم هم هرچه در توان داشتند، گذاشتند.
آنها خرجی من و سایر اعضای خانواده را هم می‌دهند و با کشاورزی سعی می‌کنند زندگی را اداره کنند و با اینکه در سن ازدواج هستند، اما نتوانستند ازدواج کنند و روزهای خوبی ندارند. اگر آن شب معجزه‌ای نمی‌شد و رئیس دادگستری به صورت دستی حکم بر توقف اجرا نمی‌داد، شاید حالا جسدم هم پوسیده‌ بود خوشبختانه یک‌بار دیگر دیوان‌عالی کشور درخواست اعاده دادرسی را قبول کرده‌ و راه امیدی برایم باز شده اما می‌دانم تا زمانی که اولیای‌دم رضایت ندهند، کاری از پیش نخواهد رفت. من از همه بزرگان و مردم منطقه درخواست دارم به کمک خانواده‌ام بروند تا آنها بتوانند رضایت بگیرند. هنوز ١٦سالم نشده‌ بود که زندانی شدم و حالا در ٢٥سالگی هم در زندانم و باری بر دوش خانواده‌ام هستم. درخواست کمک دارم تا خانواده‌ام بتوانند رضایت اولیای‌‌دم را بگیرند و من آزاد شوم و بتوانم به زندگی برگردم و حداقل در دوران پیری و ناتوانی پدر و مادرم از آنها مراقبت کنم. باید کار کنم و خسارتی را که وارد کرده‌ام، جبران کنم. اولیای ‌دم هم هر شرطی بگذارند قبول می‌کنم، فقط کمکم کنند از این کابوس خلاص شوم».
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
وقوع دو اسیدپاشی به روی زنان در کوهدشت و خوی در یک روز

تقاطع: خبرگزاری‌های دولتی ایران، روز پنج‌شنبه (۴ تیر-۲۵ ژوئن) از وقوع دو حادثه اسیدپاشی در شهرستان‌های کوهدشت و خوی خبر دادند.
به نوشته‌ی خبرگزاری "ایرنا"، در کوهدشت لرستان، یک زن جوان به همراه دختر هشت ساله‌اش، قربانی اسیدپاشی برادر شوهر خود شد.
آن‌گونه که مدیر روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی لرستان به این خبرگزاری گفته، این حادثه عصر روز چهارشنبه رخ داد و در آن، زن جوان در اثر اسیدپاشی از ناحیه صورت دچار جراحت شده اما بنا بر نظر اولیه پزشکان، بینایی وی دچار مشکل جدی نشده است.
به گفته‌ی هوشنگ بادپی، دختر هشت ساله‌ی این زن نیز از ناحیه دست و پا دچار سوختگی شده است.
بر اساس این گزارش، این مادر و دختر پس از اقدامات اولیه در بیمارستان "شهدای عشایر" خرم‌آباد، برای ادامه درمان به بیمارستان مطهری تهران اعزام شده‌اند.
"ایرنا" هم‌چنین در گزارش خود به نقل از "منابع محلی" نوشته که فرد اسیدپاش، دچار "بیماری روحی" بوده و ابتدا به برادرزاده‌ی خود اسیدپاشی کرده که پس از دخالت مادر کودک، علاوه بر ضرب و شتم او، به صورت وی نیز اسید پاشیده است.
ساعتی پس از انتشار این خبر، خبرگزاری "صداوسیما" نیز خبر مشابهی را از وقوع یک اسیدپاشی در شهرستان خوی در استان آذربایجان غربی منتشر کرد.
این خبرگزاری به نقل از فرمانده‌ انتظامی خوی نوشت که ساعت ۱۰ شب چهارشنبه، زنی ۳۴ ساله در "پارک مریم" این شهرستان مورد اسیدپاشی همسر سابق خود قرار گرفته است.
به گفته‌ی سرهنگ علیدوست، این زن به همراه پسر ۱۹ ساله‌ی خود در حال پیاده‌روی در پارک بود که همسر سابقش از پشت سر به روی او اسید می‌پاشد. این مرد در ادامه با اسلحه‌ی شکاری، پسر را نیز که می‌خواسته از مادرش دفاع کند، از ناحیه‌ی پا زخمی می‌کند.
فرمانده انتظامی خوی خاطرنشان کرده که پلیس "در کمتر از ۳ ساعت"، مرد ضارب را که فردی ۳۸ ساله است، در "مخفی‌گاهش"، دستگیر کرده است.
بر اساس این گزارش، در حال حاضر، زن که از ناحیه‌ی پشت سر و شانه‌ها دچار سوختگی شده، به همراه پسر مجروحش، در بیمارستان بستری هستند.
وقوع دو اسیدپاشی در ایران به فاصله‌ی کوتاهی از یکدیگر در حالی صورت می‌گیرد که روز سه‌شنبه (۲ تیر)، یک عضو مجلس شورای اسلامی اعلام کرد که سالانه ۳۰۰ مورد اسیدپاشی در کشور روی می‌دهد.
ابوالفضل ابوترابی در گفتگو با خبرگزاری "خانه ملت"، متعلق به "مجلس"، تاکید کرد که اسید به «ابزار مجرمانه دم دستی» در ایران تبدیل شده است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
صفحه  صفحه 88 از 130:  « پیشین  1  ...  87  88  89  ...  129  130  پسین » 
گفتگوی آزاد

The sad news from Iran | اخبار تاسف بار از ایران

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA