ارسالها: 12930
#961
Posted: 23 Jul 2015 23:09
قتل پزشک سرطانشناس اردبیلی توسط همراه ۱۷ساله یک بیمار
اصغر پیرزاده سرطانشناس و متخصص انکولوژی مورد سوء قصد یکی از همراهان بیمار قرار گرفت و جان خود را از دست داد.
به گزارش خبرگزاری فارس از اردبیل، دقایقی پیش در یک حادثه ناگوار یکی از همراهان بیماران که جوان 17 ساله بود با زدن چندین ضربه چاقوی این پزشک متخصص و سرطانشناس اردبیلی را مورد سوء قصد قرار داد تا بعد از انتقال به بیمارستان فاطمی اردبیل جان خود را از دست بدهد.
اصغر پیرزاده جراح و متخصص انکولوژی بود که خدمات ارزشمندی را در عرصه پزشکی و مداوای بیماران سرطانی انجام داده بود.
پلیس این پرونده را مورد پیگیری قرار داده تا بیشتر علل و عوامل این سوء قصد پزشک متخصص اصغر پیرزاده معلوم شود.
انگیزه قتل پزشک اردبیلی مشخص نیست/ وزیر بهداشت راهی اردبیل می شود
اردبیل - رئیس دانشگاه علوم پزشکی استان اردبیل از سفر سیدحسن هاشمی وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی به اردبیل در پی قتل یک پزشک متخصص اردبیلی خبر داد.
فرهاد پورفرضی دقایقی قبل در گفتگو با خبرنگار مهر تصریح کرد: به دنبال قتل اصغر پیرزاده پزشک متخصص اردبیلی توسط همراه بیمار که ساعاتی قبل به وقوع پیوست، وزیر بهداشت تصمیم گرفته که به این استان سفر می کند.
وی ادامه داد: با اعلام خبر قتل پزشک متخصص به وزیر، وی ضمن ابراز تاسف شدید از بروز چنین حادثه ای اعلام کرد که به همین دلیل به اردبیل سفر خواهد کرد تا علاوه بر ابراز تسلیت به خانواده و جامعه پزشکان استان موضوع را از نزدیک مورد رسیدگی قرار دهد.
رئیس دانشگاه علوم پزشکی استان اعلام حمایت از جامعه پزشکان این استان و کشور و تاکید بر حفظ جایگاه پزشکان در جامعه را از دیگر دلایل حضور وزیر در اردبیل عنوان کرد.
وی با بیان اینکه در زمان وقوع این حادثه در جلسه وزارتخانه حاضر بودم و سریعا این موضوع به وزیر انتقال داده شد، یادآور شد: به دلیل اهمیت موضوع و تاسف شدید از وقوع آن هم اکنون در حال برگشت هستم تا ضمن پیگیری موضوع جزئیات آن را به وزیر بهداشت اعلام کنم.
پورفرضی با اشاره به حضور میهمانان سازمان بهداشت جهانی در کشور ادامه داد: با این وجود دکتر سیدحسن هاشمی وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی تاکید کرده است که به اردبیل بیاید و یا در صورت عدم توفیق یکی از معاونان خود را به اردبیل بفرستد. در این زمینه قرار شده که موضوع را پیگیری و به ایشان انتقال دهم تا تصمیم گیری شود.
وی در خصوص جزئیات این حادثه با بیان اینکه مرحوم اصفر پیرزاده فوق تخصص انکولوژی از پزشکان خبره استان بود، بیان داشت: وی ظهر امروز پنج شنبه برای طی روند درمان به منزل یکی از بیماران خود مراجعه کرده که به دلایل نامشخص توسط همراه نوجوان بیمار مورد حمله قرار گرفته و به ضرب چاقو مجروح می شود.
این مسئول ادامه داد: با وقوع این حادثه سایر همراهان بیمار با ۱۱۵ تماس می گیرند و این پزشک را به بیمارستان فاطمی اردبیل منتقل می کنند که متاسفانه با وجود تلاش پزشکان این پزشک فوق تخصص فوت می کند.
وی با تاکید بر اینکه بنا به اظهارات دادستان اردبیل متهم دستگیر شده اما هنوز دلایل خود را از این اقدام بازگو نکرده است، عنوان کرد: روند قضایی با جدیت در این خصوص ادامه دارد و به زودی به مردم اردبیل اطلاع رسانی خواهد شد.
پورفرضی در خصوص واکنش دانشگاه علوم پزشکی اردبیل به این موضوع اضافه کرد: به شدت این موضوع در دست پیگیری بوده و انتظار داریم که حق جامعه پزشکی که زحمات شبانه روزی را در عرصه درمان می کشند ادا شده و با اقدامات لازم جایگاه پزشکان حفظ شود.
دکتر اصفر پیرزاده فوق تخصص انکولوژی از متخصصان برجسته اردبیل در زمینه درمان بیماران سرطانی بوده و خدمات ارزشمندی را در این زمینه ارائه کرده بود.
گفته می شود که وی یک فرزند سه ماهه دارد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#962
Posted: 25 Jul 2015 00:01
ماشینهای صفرخانم دکتر تصادفی بودند
خانم دکتر قلابی با همدستی ۲مرد و با استفاده از نقشهای کاملا حسابشده دست به فریب خریداران ماشین میزد.
متهمان به بهانه فروش ماشینهای در حد صفر طعمههایشان را پای معامله میکشاندند و پس از گرفتن پول، خودروهای تصادفی به آنها تحویل میدادند.اعضای این باند زمانی تحت تعقیب پلیس آگاهی تهران قرار گرفتند که دهها خودروی تصادفی را به طعمههایشان فروختند و میلیونها تومان به جیب زدند.
یکی از مالباختگان درباره شگرد این باند گفت: از طریق آگهی روزنامهها یک پرشیای در حد صفر برای خرید پیدا کردم و برای دیدن ماشین راهی محلی شدم که فروشنده نشانیاش را داده بود. در آنجا به من گفتند که فروشنده یک خانم دکتر است که از ماشین برای رفتن به مطب و برگشت به خانه استفاده کرده است.
علاوه بر صاحب ماشین 2نفر دیگر هم آنجا حضور داشتند که مدعی بودند تعمیرکار و صافکار هستند و برای خرید ماشین آمدهاند. آنها بعد از اینکه ماشین را دیدند، گفتند که کاملا سالم و خرید آن به صرفه است. بعد هم از من خواستند در ازای مبلغی، بیخیال خرید این ماشین شوم اما چون فقط پول من نقد بود، خریدار گفت که ماشین را به من میفروشد.
شاکی ادامه داد: من که براساس حرفهای تعمیرکار و صافکار قانع شده بودم ماشین خوبی گیرم آمده است، 18میلیون تومان به فروشنده دادم و قولنامه نوشتیم و قرار شد بقیه پول را پس از انتقال سند به او پرداخت کنم. پس از آن هم ماشین را به یک پارکینگ بردیم تا پس از تنظیم سند، آن را تحویل بگیرم.
یک روز بعد طبق قراری که داشتیم به دفترخانه رفتیم و پس از انتقال سند، 18میلیون تومان دیگر هم پرداخت کردم و پس از گرفتن قبض پارکینگ راهی آنجا شدم اما وقتی ماشین را تحویل گرفتم، متوجه شدم که با ماشینی که هنگام معامله دیده بودم فرق دارد. این ماشین کاملا تصادفی بود و ارزش آن بیشتر از 20میلیون تومان نبود و این در حالی بود که من 36میلیون تومان بابت آن پرداخت کرده بودم.
سیاهبازی کلاهبرداران
اظهارات همه مالباختگان شبیه هم بود و این مسئله نشان میداد که آنها قربانی یک باند کلاهبرداری شدهاند؛ باندی که یکی از اعضایش نقش فروشنده، یکی نقش تعمیرکار و دیگری نقش صافکار را بازی میکرد و با سیاهبازی وانمود میکردند که ماشین مورد معامله کاملا بینقص است و با این شگرد خریدار را فریب میدادند.
در ادامه بررسیها نام و مشخصات فروشنده که خود را خانم دکتر معرفی کرده بود استعلام و مشخص شد که وی دکتر قلابی است. در چنین شرایطی تحقیقات ادامه یافت و کارآگاهان هویت واقعی خانم دکتر قلابی به نام مریم، 43ساله را شناسایی و او را در خانهاش در خیابان پاسداران دستگیر کردند. زن میانسال که چارهای جز اعتراف نداشت به کلاهبرداری از دهها نفر با همدستی 2مرد به نامهای مجتبی و کمال اعتراف کرد که این افراد نیز در یک بنگاه معاملات خودرو دستگیر شدند.
نقشه حسابشده
یکی از متهمان در بازجوییها گفت: پس از شناسایی خریداران ماشین، آنها را سر قرار میکشاندیم و ماشینی در حد صفر نشانشان میدادیم و با سیاهبازی مدعی میشدیم که خرید این ماشین کاملا بهصرفه است.وی ادامه داد: قبل از آن یک ماشین تصادفی تهیه کرده و پس از بازسازی، آن را در یک پارکینگ گذاشته بودیم که بعد از فریب طعمهمان و دریافت مبلغی بهعنوان پیشپرداخت، ماشین در حد صفر را هم به همان پارکینگ میبردیم تا زمان رفتن به دفترخانه برسد.
در این مدت، یکی از اعضای باند راهی همان پارکینگ میشد و مخفیانه پلاک خودروی تصادفی را با خودروی در حد صفر عوض و خودروی در حد صفر را از پارکینگ خارج میکرد. پس از انجام معامله، وقتی خانم دکتر قلابی همه پول را دریافت و سند ماشین را منتقل میکرد، قبض پارکینگ را در اختیار خریدار قرار میداد و او هنگامی که به پارکینگ مراجعه میکرد با خودروی تصادفی روبهرو میشد و این در حالی بود که دیگر از ما اثری نبود.
سرهنگ نجفی، رئیس پایگاه پنجم پلیس آگاهی تهران گفت: با توجه به اعتراف اعضای این باند به فروش خودروهای تصادفی ازجمله پرشیا، زانتیا، ال90، 206 و... شاکیان احتمالی میتوانند برای شکایت به پایگاه پنجم مراجعه کنند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#963
Posted: 25 Jul 2015 00:01
از قتل همسر و فرزندانم پشیمان نیستم
شرق : مردی معتاد که همسر و دو فرزندش را به قتل رسانده است در جلسه دادگاه گفت از کردهاش پشیمان نیست.
مردی به نام سجاد ٢٣ مهر سال ٩٢ به پلیس خبر داد فرزندان و همسرش در خانهاش به قتل رسیدهاند. وقتی پلیس به محل اعزام شد و تحقیقات خود را آغاز کرد، متوجه شد سیما -زن ۴۵ ساله- و آرش -نوجوان ١۶ ساله- با ضربه جسمی سخت که به سرشان وارد شده به قتل رسیدهاند اما رکسانا – دختر ٢۵ ساله- خفه شده است؛ ضمن اینکه پلیس متوجه شد قاتل فردی آشنا بوده که بدون هیچ تلاشی وارد خانه شده است. هرچند سجاد سعی داشت نشان دهد قتل کار سارقان است، اما وقتی اجساد به پزشکی قانونی انتقال یافت و تحقیقات از او آغاز شد، پلیس متوجه شد اختلافات عمیقی بین سجاد و همسرش وجود داشته است.
سجاد در بازجوییهای اولیه به مأموران گفت: «صبح سر کار رفتم و از آنجا با خانه تماس گرفتم اما کسی جواب نداد. با تلفن همراه همسر و بچههایم تماس گرفتم، آنها هم جواب ندادند، نگران شدم و به خانه آمدم و جسد آنها را پیدا کردم».
وقتی مأموران به سجاد گفتند متوجه اختلافات شدید او و همسرش شدهاند و او تناقضگوییهایی دارد مجبور به اعتراف شد و گفت: «همسرم به من خیانت میکرد و من هم به دلیل این موضوع با او درگیر بودم؛ چون بچههایم از کارهایی که مادرشان میکرد، خبر داشتند و چیزی به من نمیگفتند ناراحت شدم و تصمیم گرفتم آنها را هم بکشم. چون مواد روانگردان استفاده میکردم زنم به خودش اجازه میداد به من خیانت کند».
پرونده با پایان تحقیقات و شکایت اولیای دم و صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه دو دادگاه کیفری شماره یک فرستاده شد. روز گذشته در جلسه رسیدگی به این پرونده بعد از اینکه نماینده دادستان خواستار صدور حکم قانونی با توجه به مدارک ثبتشده در پرونده شد، فرزند بزرگ متهم به عنوان اولیایدم در جایگاه حاضر شد و درخواست صدور حکم قصاص کرد.
او گفت: «پدرم اعتیاد داشت و اعتیادش باعث شده بود نسبت به مادرم شک داشته باشد. او مرتب مادرم را کتک میزد و میگفت با افرادی رابطه دارد، در حالیکه مادرم زن پاکدامنی بود. پدرم بارها اقدام به قتل مادرم کرده و یکبار هم در پارک او را باچاقو به قصد کشت زده بود. تهمتهایی که به مادرم میزند قابل بخشش نیست؛ ضمن اینکه خواهر و برادرم را هم به قتل رسانده و باید مجازات شود».
سپس متهم در جایگاه حاضر شد. او اتهام سه فقره قتل را قبول کرد و گفت: «از کارم پشیمان نیستم. زنم به من خیانت میکرد. یک روز زنی فیلمی به من نشان داد که در آن فیلم زنم با مردی رابطه داشت، عصبانی شدم و تصمیم به قتل او گرفتم. صبح وقتی کسی در خانه نبود با چوب به سر زنم کوبیدم و او را کشتم. منتظر شدم پسرم از مدرسه بیاید، وقتی وارد خانه شد و جسد مادرش را دید او را هم با چوب زدم و کشتم. بعد با دخترم که دانشگاه بود، تماس گرفتم و گفتم کار فوری دارم و زود بیا. او را به پشتبام بردم و با طنابی خفهاش کردم. بعد جسد را به خانه بردم و صحنهسازی کردم. بچههایم را کشتم. چون از کارهای مادرشان خبرداشتند و به من نگفته بودند».با پایان دفاعیات متهم و با توجه به اینکه ادعای او در مورد وجود فیلم از همسرش واهی بود قضات وارد شور شدند و متهم را به یکبار قصاص در مورد همسرش و ١٠ سال حبس و پرداخت دیه در خصوص قتل فرزندانش محکوم کردند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#964
Posted: 25 Jul 2015 00:02
مادربزرگ، قربانی نوه معتاد شد
جوان معتاد که با انگیزه سرقت مادربزرگش را خفه کرده بود، در بازجوییها جزئیات این جنایت را فاش کرد.
به گزارش جام جم، رسیدگی به این پرونده 16 تیر امسال در تماس فردی با مرکز فوریت های پلیسی 110 شهرستان محلات در دستور کار ماموران جنایی پلیس آگاهی این شهر قرار گرفت. کارآگاهان با ورود به محل قتل، با جسد زن 92 ساله ای در اتاق نشیمن مواجه شدند. همه جا به هم ریخته بود و به نظر می رسید او شب گذشته کشته شده است.
ماموران از طریق تحقیقات محلی متوجه شدند زن سالخورده تنها در این خانه زندگی می کرده و فرزندان و نوه هایش مدام به دیدن او می آمدند. پس از این جنایت، یک رشته گردنبند، 15 عدد النگو و دو حلقه انگشتر مقتول سرقت شده بود.
با توجه به نبود آثار ورود به زور به خانه، ماموران احتمال ارتکاب جنایت از سوی قاتلی آشنا را مطرح کردند. با بررسی این فرضیه معلوم شد یکی از نوه های مقتول که پسر 26 ساله ای است، معتاد به شیشه بوده و چند بار به اتهام سرقت و اعتیاد دستگیر و زندانی شده است. همین سرنخ کافی بود تا ماموران به مرد جوان ظنین شوند و رفت و آمد او را به طور نامحسوس زیر نظر بگیرند. تحقیقات پلیس نشان می داد یکی از همسایه ها شب حادثه او را حوالی محل قتل دیده است.
سرانجام متهم روزهای پایانی هفته گذشته دستگیر شد و پس از ضد و نقیض گویی، دو روز پیش به قتل مادربزرگ سالخورده اش اعتراف کرد.
متهم به قتل درباره انگیزه اش گفت: سال ها بود به شیشه اعتیاد داشتم و همیشه به زور از خانواده ام برای خرید شیشه پول می گرفتم. حتی چند بار هم دزدی کردم و به زندان افتادم. من زیاد به مادربزرگم سر می زدم و او به من اعتماد داشت. شب حادثه چون نتوانستم پولی برای خرید شیشه به دست بیاورم، تصمیم گرفتم به خانه مادربزرگم بروم و طلاهایش را سرقت کنم تا با فروش آن موادمخدر بخرم. آن شب به خانه مادربزرگم رفتم. پس از دقایقی می خواست به سمت آشپزخانه برود که پشت سرش رفتم و ابتدا با دستانم دهانش را گرفتم تا فریاد نزد. بعد روسری اش را دور گردنش انداختم و کشیدم تا خفه شد.
سرهنگ فرامرز گودرزی، فرمانده انتظامی شهرستان محلات در این باره به جام جم گفت: با اعتراف نوه خطاکار به قتل مادربزرگش، او پس از بازسازی صحنه جنایت، روانه زندان شد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#965
Posted: 25 Jul 2015 00:03
شوهرم مرتب مرا بیمار روانی خطاب میکند
زن جوان وقتی دید که شوهرش مرتب او را یک بیمار روانی می داند، راهی دادگاه خانواده شد و درخواست طلاق داد.
چندی پیش زن جوانی با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق داد و در خصوص علت آن به قاضی گفت: آقای قاضی مرتب می خواهد مرا یک بیمار روانی نشان دهد و همیشه می گوید باید به روانپزشک مراجعه کنم.
وی افزود: هرکاری می کنم از من ایراد می گیرد و می گوید تو بیمار روانی هستی و باید درمان شوی. او هر لحظه مرا تحقیر می کند و فقط می خواهد کاری کند که من یک دیوانه به چشم بیایم. باور کنید آنقدر به من گفته تو روانی هستی که خودم هم باورم شده و کم کم اعتماد به نفسم را از دست داده ام.
این زن ادامه داد:هر حرفی می زنم مرا مسخره می کند و می گوید مریضی. کافی است یکبار به او و کارهایش اعتراض کنم بلافاصله حرف بیمار روانی را به میان می کشد و می گوید تو مریض هستی که این دعواها را به راه می اندازی. باور کنید خیلی سعی کردم او را تحمل کنم و حرفی نزنم اما کم کم دارم واقعا مریض می شوم. برای همین زندگی در کنار این مرد برایم غیر قابل تحمل شده است.
بعد از صحبت های این زن قاضی شوهر او را هم به دادگاه احضار کرد تا صحبت های او را هم بشنود.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#966
Posted: 25 Jul 2015 23:20
اختلافنظر درباره دیه زنی که قاتلش شناسایی نشد
شرق: درخواست اولیایدم زنی که قاتل او بعد از سالها جستوجوی پلیس پیدا نشد، در حالی برای پرداخت دیه از بیتالمال به دادگاه کیفری شماره یک ارسال شده است که نحوه پرداخت کامل دیه براساس قانون جدید در این پرونده به یک جدل حقوقی تبدیل شده و دادگاه باید در مورد آن تصمیم بگیرد. به گزارش خبرنگار ما، براساس قانون مجازات اسلامی جدید که در سال ٩٢ به تصویب رسید در صورتی که پروندهای رأی بر پرداخت دیه داشته باشد و مجنیعلیه آن زن باشد، نیمی از دیه از صندوق دادگستری و نیم دیگر آن از صندوق تأمین خسارتهای بدنی دولت باید پرداخت شود تا این مبلغ با دیه مرد برابر شود.
پرونده قتل این زن جوان در سال ٨٧ به جریان افتاده و مأموران جنازه او را با گزارش همسایهها در خانهاش در جنوب شهر تهران پیدا کردند. تحقیقات اولیه از صحنه جرم نشان داد زن ٤٠ساله مژگان نام دارد و در تهران تنها زندگی میکرده است. همچنین مشخص شد او فرزندانی دارد که جدا از مادر زندگی میکردند و گاهی با او در ارتباط بودند. پسر این زن با حضور در پزشکیقانونی جسد مادرش را شناسایی کرد و درباره زندگی او گفت: «مادرم چندسالی میشد که تنها زندگی میکرد، من دو خواهر دیگر دارم که یکی از آنها ناتنی است و فقط مادرمان یکی است.
چندسال پیش مادرم از پدرم جدا شد و بعد هم تنها زندگی میکرد. ما با پدرمان زندگی میکردیم اما با مادرمان هم ارتباط داشتیم. میدانستم او کار میکند و هزینههای زندگیاش را تأمین میکند اما اینکه چه کاری میکرد برای ما روشن نبود. ما فکر میکردیم در یک مغازه کار میکند». وقتی مأموران پلیس تلفن همراه زن جوان را مورد بررسی قرار دادند، متوجه شدند این زن با مردان زیادی رابطه داشته و سالها از همین طریق زندگیاش را تأمین میکرده است. آخرین تماسهای مژگان مورد بررسی پلیس قرار گرفت و آنها به مردی رسیدند که به گفته همسایهها بارها در خانه مژگان دیده شده بود. این مرد تحت بازجویی پلیس قرار گرفت و هرچند قبول کرد با مژگان رابطه داشته اما اتهام قتل او را نپذیرفت و گفت: «اولینبار که با مژگان آشنا شدم، قرار شد با هم رابطه داشته باشیم و من به او پولی بپردازم. بعد از آن چندبار دیگر هم به خانه مژگان رفتم و به او پول هم دادم. او زن خوبی بود اما به خاطر نوع زندگیاش نمیخواستم رابطه عاطفی خاصی با هم داشته باشیم. هیچ درگیری و دعوایی با هم نداشتیم. ضمن اینکه من زمان قتل سر کار بودم». با توجه به اینکه دلیل محکمی برای بازداشت این مرد وجود نداشت، مأموران او را آزاد کردند. دراینمیان نظریه پزشکیقانونی برای پلیس مشخص کرد جسمی نرم و قابل انعطاف دور گلوی مژگان پیچانده و مجاری تنفسیاش مسدود شده و به قتل رسیده است. پلیس چند مظنون دیگر را نیز بازداشت کرد اما بازجویی از آنها نیز نتوانست سرنخی به مأموران بدهد و پرونده قتل مژگان همچنان جزء پروندههای راکد باقی ماند تا اینکه چهار سال بعد اولیایدم مقتول که فرزندان او هستند اعلام کردند با توجه به اینکه قاتل مادرشان شناسایی نشده است، خواهان دریافت دیه از بیتالمال هستند. این درخواست با تأیید دادستان برای تصمیمگیری به شعبه ٧٤ وقت دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد و بعد از تشکیل جلسه و حضور اولیایدم و توضیحات آنها و بررسی پرونده هیأت قضات، پرداخت دیه از بیتالمال را موردتأیید قرار دادند و رأی صادر شد.
درحالیکه این رأی برای اجرا به دادسرای جنایی تهران ارسال شده بود، قانون مجازات اسلامی جدید به تصویب رسید.
مطابق تبصره ماده ٥٥١ قانون مجازات جدید «در کلیه جنایاتی که مجنیعلیه مرد نیست، معادل تفاوت دیه تا سقف دیه مرد از صندوق تأمین خسارتهای بدنی پرداخت میشود».
بنابراین اولیایدم درخواست کردند با توجه به این قانون حکم دادگاه تغییر کند. این درخواست از سوی بخش حقوقی صندوق تأمین خسارتهای دولت رد شد؛ آنها با این استدلال که اولا قانون عطف به ماسبق نمیشود و دوم اینکه در موارد مشابه که حادثهای باعث کوری چشم زنی شده آنها نیمی از دیه را پرداخت کردهاند، این خواسته را رد کرد.
اکنون شعبه چهارم دادگاه کیفری شماره یک تهران که شعبه جایگزین ٧٤ سابق شده است، با تشکیل جلسهای درخصوص اینکه آیا دیه مقتول باید براساس ماده ٥٥١ و برابر با دیه مرد پرداخت شود یا خیر، تصمیمگیری خواهد کرد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#967
Posted: 25 Jul 2015 23:21
همسرم را با کمک عمویم کشتم
اسمم ستاره است و دانشجوی طراحی هستم. از وقتی چشم باز کردم پدرم را معتاد و خیابانگرد دیدم. دلم آیندهای مثل پدرم نمیخواست برای همین همه تلاشم را کردم تا خودم به جایی برسم. در رویاهایم همیشه خودم را یک زن موفق میدیدم که کنار یک مرد متشخص ایستاده و احساس خوشبختی میکند.
تازه دانشگاهم را شروع کرده بودم که هومن به خواستگاری ام آمد. او از اقوام پدرم بود و خانواده خوبی داشت. به خواسته مادرم قبول کردم که او را ببینم و در همان جلسه اول به نظرم پسر خوب و دوست داشتنی آمد. مدتی برای آشنایی بیشتر با هم رفت و آمد داشتیم و همه چیز در این مدت باب میل من بود. در این مدت هومن با تمام وجود تلاش می کرد تا باشخصیت به نظر بیاید و موفق هم شده بود.
بعد از رفت و آمد های خانوادگی به این نتیجه رسیدیم که با هم ازدواج کنیم. هومن را دوست داشتم و او هم همین نظر را نسبت به من داشت و می گفت که کارمند یک شرکت است و می تواند از پس زندگی بربیاید، پس دلیلی برای به تاخیر انداختن ازدواج نبود.
در زمان مقرر عقد کردیم و من در آن زمان همچنان فکر می کردم با یکی از بهترین پسران دنیا ازدواج کردم تا این که فردای عقد هومن به خانه ما آمد و با لحن بدی گفت: بالشت بیار بخوابیم و رو به مادرم کرد و گفت: ناهار چی داریم.
من از این تغییر رفتارش جا خوردم و به مادرم گفتم که از رفتارش خوشم نمی آید. دوست داشتم نامزدی را به هم بزنم ولی مادرم گفت که هومن جوان است و باید تحمل کنم. گفت همه چیز بهتر می شود و طول می کشد تا هومن پخته شود.
حرف مادرم را قبول کردم و هیچ نگفتم. ولی رفتار های بد هومن همچنان ادامه داشت. هربار اعتراض می کردم مادرم می گفت با صبر همه چیز درست می شود. هومن حتی بعد از ازدواج هم همین طور بود. پس از آن که به خانه خودمان رفتیم تحقیر من را هم به فهرست رفتارهای ناشایستش اضافه کرد. به من می گفت: فکر کردی کی هستی؟ تو فقط بچه یک معتاد کارتن خواب هستی نه بیشتر. چون دلم سوخت باهات ازدواج کردم وگرنه عاشق چشم و ابرویت نشده بودم. او از اول هم شرایط خانواده من را می دانست و اگر دوستم نداشت نباید با من ازدواج می کرد.
علاوه بر رفتار بد، حقوقش هم خیلی کم بود و هر بار که این موضوع را با خانواده همسرم در میان می گذاشتم به من می گفتند که باید قناعت کنم. اول زندگی همه همین جوری هستند. من هم قناعت می کردم ولی خود هومن با کلمه قناعت بیگانه بود. هر چیز که می خواست می خرید، ولی برای من هیچ وقت پول نداشت. حتی پول شهریه دانشگاهم را هم از مادرم می گرفتم او هیچ پولی به من نمی داد. درسم خوب بود و معدلم بالا بود. یک بار که با معدل بالا قبول شده بودم با ذوق و شوق فراوان به خانه رفتم و به هومن گفتم که شاگرد اول شدم و دانشگاه در شهریه ام تخفیف داده است، ولی او با بی تفاوتی نگاهم کرد و لبخند مسخره همیشگی اش را تحویلم داد و گفت: که چی؟
دیگر رفتارش برایم غیرقابل تحمل شده بود و از او بدم می آمد. از خندیدنش، راه رفتنش، حتی از آب خوردنش هم متنفر بودم. یک روز که دوباره با حرف هایش تحقیرم کرد، به این فکر کردم که چه خوب می شد اگر هومن بمیرد و از همان لحظه فکر کشتنش از ذهنم جدا نشد.
با عموی خودم تماس گرفتم و موضوع را در میان گذاشتم. او اول گفت که کار خطرناکی است ولی بعد که به او پیشنهاد پول و طلا دادم سریع قبول کرد. با هم نقشه قتل هومن را کشیدیم. روز قتل یک لحظه از کار پشیمان شدم، ولی دیگر نقشه کشیده بودیم و نمی شد کاری کرد.
یک کلید از خانه را به عمویم که منوچهر نام داشت، دادم. قرار بود او و دوستش به خانه ما بیایند و هومن را بکشند.
روز قتل همان طور که با منوچهر هماهنگ کردم در اتاقم بودم و هومن هم در هال خوابیده بود. منوچهر و دوستش وارد خانه شدند و دست و پای هومن را بستند و طلاها و پول ها را برداشتند. در آن زمان هومن داد می زد و می خواست که آنها را متوقف کند، ولی نمی توانست.
منوچهر و دوستش بعد از دزدی برای صحنه سازی دست و پای من را هم بستند و با سیم تلفن هومن را خفه کردند و رفتند. بعد از کشته شدن هومن خیلی پشیمان شدم ولی دیگر کار از کار گذشته بود و همه چیز تمام شده بود.
حالا در زندان زنان منتظر روز محاکمه هستم و بازپرس اتهام معاونت در قتل را به من تفهیم کرده است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#968
Posted: 25 Jul 2015 23:21
مرگ گروگان ۹ ساله در بیمارستان
پسر ۹ سالهای که ۲ماه قبل در زابل ربوده شده و برای آزادیاش ۹۰۰میلیون تومان باج خواهی شده بود بعد از یک هفته تحمل جراحات شکنجه در بیمارستان جان خود را از دست داد.
این پسر 9ساله که مهدی نام داشت روز 28اردیبهشتماه از نزدیکی خانهشان در منطقه میرحسینی زابل ربوده شد و چند ساعت بعد مردی ناشناس با پدرش تماس گرفت و برای آزادی او درخواست 900میلیون تومان کرد. رایزنی برای آزادی مهدی حدود 2ماه طول کشید و آدم ربایان که مدام صدای نالههای پسر نوجوان را در تماسهای تلفنی برای خانوادهاش پخش میکردند بهطور ناگهانی به تماس هایشان پایان دادند تا اینکه روز 25تیرماه پیکر نیمه جان مهدی را درحالیکه بهشدت او را شکنجه کرده بودند در یکی از خیابانهای شهر رها کردند.
به این ترتیب وی به بیمارستان منتقل شد و بهدلیل شدت جراحات در بخش مراقبتهای ویژه قرار گرفت. نقاط مختلف بدن او بهشدت سوزانده و آسیب زیادی به مغز و صورتش وارد شده بود. پزشکان تلاش کردند وی را نجات دهند اما بامداد دیروز او جانش را از دست داد. پدر مهدی در اینباره به همشهری گفت: ساعت 2بامداد جمعه پزشکان گفتند پسرم بهدلیل ضایعات مغزی فوت شده است. پسرم مظلومانه و بیگناه کشته شد و از مسئولان قضایی و انتظامی انتظار دارم قاتلان پسرم را دستگیر و مجازات کنند. 3روز قبل ابوالفضل نجفی، دادستان زابل از دستگیری 2مظنون در اینباره خبر داده بود.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#969
Posted: 25 Jul 2015 23:22
سنت عشیرهای ، یک جوان آبادانی را کشت
خبرآنلاین: در جریان برگزاری یک مراسم ختم در منطقه طیب آبادان، طبق یک سنت عشیرهای محلی برخی آشنایان مرد فوت شده اقدام به تیراندازی یادبود کردند که در این حادثه جوان 34 سالهای به نام «عقیل» بر اثر اصابت گلوله کشته شد.
مأموران کلانتری 13 شهری آبادان و پلیس آگاهی شهرستان با دریافت گزارشی از این قتل در محل واقعه حاضر شدند و به تحقیق پرداختند.
در جریان تحقیق روشن شد هنگام تیراندازی، گلوله به جوان مقتول به نام عقیل - از بستگان خانواده عزادار - اصابت کرده و باعث مرگ او شده است. پس از این حادثه عدهای از دوستان و بستگان عقیل با خشم و عصبانیت به فرد تیرانداز به نام «ساجد» حملهور شده و به قصد کشت او را مضروب کرده بودند که به یک درگیری جمعی منجر شد.
مأموران به محض رسیدن به محل حادثه به این درگیری پایان دادند و فرد مجروح به بیمارستان انتقال یافت. گفتنی است برادر ساجد وقتی سلاح را در دستان برادرش دیده که باعث مرگ مقتول شده بود، با چاقو اقدام به خودزنی کرد تا شاید بتواند جان برادرش را از مرگ در جریان نزاع نجات دهد. همچنین به پلیس آبادان گزارش رسید که پس از این واقعه مرگبار مجلس ختم، افرادی از خانواده مقتول چند بار در منطقه طیب اقدام به تیراندازی کردهاند.
یکی از مسئولان امنیتی شهرستان آبادان نیز گفت: در مراسم ترحیم، خانوادههای عشایر منطقه اقدام به تیراندازی کردهاند که چند نفر هم زخمی شدهاند.
به گفته این مقام مسئول، در طول شبانهروز بارها صدای تیراندازی توسط افراد شخصی در این شهرستان به گوش میرسد و همه امیدوارند هرچه زودتر مشکل سلاحهای غیرمجاز جنگی و شکاری در منطقه حل شود تا مردم شهرستان بیش از گذشته احساس امنیت کنند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#970
Posted: 25 Jul 2015 23:23
سرنوشت نامعلوم مفقودین سیل: هفت نفر در تهران، دو نفر در البرز
به گفته سرپرست سازمان هلال احمر ایران، پس از وقوع سیل یکشنبه گذشته، هنوز سرنوشت هفت مفقود در استان تهران و دو مفقود در استان البرز مشخص نیست.
ناصر چرخساز، سرپرست سازمان امداد و نجات جمعیت هلال احمر ایران، روز جمعه، اول مرداد، در گفتوگو با خبرگزاری دولتی ایرنا، با اعلام این که امدادرسانی همچنان ادامه دارد، گفت: «هشت جسد در تهران و هفت جسد در استان البرز پیدا شده، اما برخی گزارش کردهاند که ۷ نفر از بستگانشان در تهران و دو نفر نیز در البرز مفقود شدهاند، که این افراد هنوز پیدا نشدهاند.»
به گفته آقای چرخساز، شدت جریان آب مفقودین را در مسیرهای خیلی طولانی برده است به طوری که چند مفقود سیل کن، در بوستان جوانمردان پیدا شدهاند.
پیشتر سازمان پزشکی قانونی ایران خبر داده بود که تعداد قربانیان این حادثه در استانهای تهران و البرز به ۱۶ نفر رسیده است.
در همین حال سرپرست سازمان امداد و نجات در پاسخ به این سوال که آیا یافتن این افراد امکانپذیر هست یا خیر اعلام کرد: «هرچه میگذرد مفقودین سختتر پیدا میشوند، به طوری که برخی از افراد در گل و لای بیش از دو متر روی هم انباشته شده و برخی نیز در تهران در فاصله ۲۵ تا ۲۶ کیلومتری پیدا شدهاند.»
آقای چرخساز با بیان این که همکارانش در بخش امداد و نجات، مسیرهای خیلی طولانی را جستوجو کردهاند، گفت که «البته جاهای صعبالعبوری نیز وجود دارد که همکاران در حال تلاش برای رفتن به آنجا هستند تا شاید مفقودین را بیابند.»
این مسئول هلال احمر در ادامه با اشاره به این که «میتوانیم در بسیاری از موارد از وقوع چنین حوادثی پیشگیری کنیم» اعلام کرد: «در ساخت و سازها باید دقت بیشتری داشته باشیم و در مسیر رودخانهها ساخت و ساز نکنیم.»
به گفته آقای چرخساز، در اطراف رودخانه کن و چالوس ساختمانها و رستورانهای بسیاری وجود دارد که با وجود مجوز ساخت، غیرقانونی هستند؛ «چرا که قانون، قانون طبیعت است و آب راه خود را میرود و هرچه بر سر مسیرش باشد با خود خواهد برد.»
در همین زمینه چند روز پیش، محمد حقانی، عضو شورای شهر تهران، ساخت و ساز در حریم نهرها و رودخانهها، از بین بردن قنوات و چشمهها و تنگ شدن مسیر رودخانهها را از جمله دلایل خسارت زیاد سیل دانسته بود.
بر اساس گزارشها، وقوع سیل در شامگاه روز یکشنبه، ۲۸ تیر، در استانهای کردستان، خراسان شمالی، سمنان و مازندران خسارتهایی برجای گذاشت، اما هنوز گزارشی از تلفات جانی در این استانها منتشر نشده است.
پس از حادثه سیل تعدادی از مقامات مسئول از جمله مجتبی خالدی، سخنگوی اورژانس ایران، و جلال ملکی، سخنگوی سازمان آتشنشانی تهران، از پیشبینی «نادرست» سازمان هواشناسی انتقاد کرده بودند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟