ارسالها: 12930
#981
Posted: 29 Jul 2015 18:15
اصرار بر بیگناهی در قتل نوعروس
تازهدامادی که در قتل مرموز همسرش گناهکار شناخته شده است، هیچ اعترافی به جنایت ندارد.این مرد جوان از همان روز بازداشت تا صبح دیروز که در جلسه دادگاه محاکمه شد، اصرار بر بیگناهی داشت.
11 خرداد ماه سال 92 مأموران پلیس در جریان مرگ مرموز نوعروس جوانی در بیمارستان رسول اکرم قرار گرفتند.در بررسی پیکر بیجان «شراره» آثار کبودی روی بینی و دهان وی دیده میشد که نشان از یک جنایت میداد.قتل شراره دقایقی بعد به بازپرس جنایی تهران اطلاع داده شد و خیلی زود تیمی از مأموران اداره 10 پلیس آگاهی برای افشای راز مرگ نوعروس تهرانی وارد عمل شدند.کارآگاهان در بررسیهای خود پی بردند شراره هشت ماه پیش ازدواج کرده و ساعت 10 صبح شوهرش به نام «حمیدرضا» با کمک همسایهها پیکر بیجان وی را به بیمارستان انتقال دادهاند.وقتی پزشکی قانونی عنوان کرد که علت مرگ نوعروس خفگی ناشی از یک جنایت است، مادر شراره نزد تیم قضایی و پلیسی ادعا کرد شکی ندارد دامادش دختر وی را به قتل رسانده است.وی گفت: حمیدرضا همیشه دخترم را کتک میزد و از شراره بارها شنیده بودم حمیدرضا با زن دیگری رابطه پنهانی دارد. یقین دارم که دامادم دخترم را کشته است، چرا که بارها وی را شکنجه کرده بود.اما حمیدرضا که مترجم زبان انگلیسی است، وقتی بازداشت شد در بازجوییها گفت هر روز صبح من و شراره با هم از خواب بیدار میشدیم، ابتدا وی را به محل کارش میرساندم، سپس خودم به سر کار میرفتم اما امروز صبح خواب ماندم که با صدای زنگ موبایلم بیدار شدم و دیدم ساعت 5/8 صبح است. وارد پذیرایی شدم ناگهان در کمال ناباوری دیدم که در ورودی آپارتمانمان باز است و همسرم وسط حال روی زمین افتاده است. چند بار صدایش زدم اما جوابم را نداد، او نفس نمیکشید. وحشتزده بیرون رفتم و از همسایهها کمک خواستم و با کمک آنان وی را به بیمارستان رساندم، اما دیر شده بود و کار از کار گذشته بود.با ادعاهای این مرد تیم جنایی به قتلگاه پای گذاشت و در جریان تحقیقات و تجسسها دریافت که در ورودی آپارتمان ضدسرقت است و هیچگونه آثار شکستگیای روی آن دیده نمیشود و همین کافی بود که راز دروغهای تازهداماد فاش شود.حمیدرضا گناهکار شناخته شد تا اینکه صبح دیروز در دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی قربانزاده و دو قاضی مستشار تحت محاکمه قرار گرفت.در ابتدای جلسه محاکمه، خانواده نوعروس خواستار قصاص دامادشان شدند، سپس حمیدرضا در جایگاه ایستاد و گفت: قتل همسرم را قبول ندارم چرا که من با شراره هیچ اختلافی نداشتم. صبح روز حادثه خواب ماندم، وقتی با صدای زنگ موبایلم بیدار شدم، دیدم در ورودی آپارتمان خانهمان باز است و شراره وسط حال افتاده است، دیدم نفس نمیکشد. در حالی که ترسیده بودم و نمیدانستم چه کار کنم، سر و صدا راه انداختم و از همسایهها کمک خواستم و او را به بیمارستان رساندیم.من نمیدانم چه کسی وارد خانه شده و همسرم را به قتل رسانده است!بنابراین گزارش، با وجود اصرارهای این مرد در بیگناهیاش، سه قاضی وارد شور شده و بزودی تصمیم نهایی را خواهند گرفت.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#982
Posted: 29 Jul 2015 18:16
عروس جوان، شکارچی پیرمردهای عاشق پیشه
رییس پلیس آگاهی یزد گفت: ماموران، زن 45سالهای را که با مهریه 40 سکه ای به عقد پیرمرد 65 ساله درآمده و قصد ازدواج مجدد داشت، دستگیر کردند.
سرهنگ علیرضا خالقی گفت: با توجه به مراجعه فردی 65 ساله به اداره آگاهی و طرح شکایت از خانمی 45 ساله مبنی بر اغفال و کلاهبرداری از وی بررسی موضوع به ماموران اداره مبارزه با جعل و کلاهبرداری سپرده شد.
وی افزود: فرد شاکی به افسر پرونده گفت که از طریق یک دلال با یک خانم 45 ساله مطلقه آشنا شدم و با هم وعده ازدواج گذاشتیم و با مهریه40 سکه طلا در یک محضر او را به عقد خود درآوردم اما بعد از عقد او حاضر به زندگی با من نشد و قصد ازدواج مجدد با فرد دیگری را دارد و حالا متوجه شدم قصد و نیتش کلاهبرداری بوده است.
سرهنگ خالقی افزود: ماموران اداره آگاهی با انجام کار فنی و اطلاعاتی و همچنین هماهنگی با مقامات قضائی متهمه را شناسایی و هنگامی که در یکی از دفتر خانه های رسمی ازدواج، قصد ازدواج مجدد با فرد دیگری را داشت، دستگیر کردند.
وی گفت: متهمه که غیر بومی است در بازجویی های خود به جرم و نیت کلاهبرداری از پیرمرد 65 ساله اعتراف کرد و گفت که از طریق یک دلال با این فرد آشنا شدم و زمانی که دیدم این مرد دارای وضع مالی مناسبی است نقشه کلاهبرداری از او را کشیدم و با مهریه 40 سکه طلا به عقدش درآمدم و بعد قصد داشتم مهریه را به اجرا بگذارم که دستگیر شدم.
سرهنگ خالقی به خانواده ها توصیه کرد: افراد و خانواده ها در موارد مشابه، با تحقیقات و بررسی های لازم اقدام به ازدواج نموده و مواظب کلاهبرداران حرفه ای باشند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#983
Posted: 29 Jul 2015 18:55
خودکشی در یک مجتمع تجاری شلوغ در مشهد
تقاطع: شامگاه دوشنبه (۲۷ جولای-۵ مرداد) یک جوان ۲۲ ساله خود را از طبقهی سوم مجتمع تجاری "الماس شرق" مشهد به پایین انداخت و در مقابل دیدگان وحشتزده مردمی که در این مجتمع حضور داشتند، در دم جان سپرد.
هنوز علت خودکشی این فرد جوان اعلام نشده است. با این وجود برخی وبسایتهای محلی به نقل از مدیریت مجتمع تجاری "الماس شرق" نوشتهاند که او نامهای خداحافظی در جیب خود داشته که بر روی آن، شماره تماس و آدرس وی نوشته شده بود.
برخی منابع محلی میگویند که این حادثه، چندمین خودکشی صورتگرفتهی مشابه در مجتمعهای تجاری مشهد در ماههای اخیر به شمار میرود.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#984
Posted: 30 Jul 2015 13:46
اعتراف جوان معتاد به پدرکشی
شرق: پرونده مردی معتاد که پدرش را به قتل رسانده، با اعترافات این جوان به جریان افتاده است.
کارآگاهان جنایی پلیس آگاهی استان خراسانرضوی چند روز قبل از طریق تماسهای مردمی در جریان قتل مردی مسن قرار گرفتند و به محل حادثه رفتند. آنها پیکر خونآلود پیرمرد را درحالیکه در راهرو افتاده بود، مشاهده کردند. غیر از این مرد شخص دیگری در خانه حضور نداشت و از پسر او که در همان ساختمان اقامت داشت نیز خبری نبود.
تمامی شواهد و مدارک برجایمانده حکایت از آن داشت که قتل در جریان کشمکش به وقوع پیوسته و قاتل یا قاتلان پیرمرد را از پیش میشناختند. پس از انتقال جنازه به پزشکی قانونی، وقتی اهالی محل تحتبازجویی قرار گرفتند، خبر دادند مقتول با پسری که صمد نام دارد اختلافات شدیدی داشت. اعتیاد صمد به ماده مخدر شیشه، اختلافات او با پدرش و همچنین غیبت وی باعث شد این جوان موردسوءظن قرار بگیرد، تا اینکه بالاخره اعضای خانواده مقتول تأیید کردند صمد عامل این جنایت است و بعد از اطلاعدادن مرگ پدرشان به محلی نامعلوم گریخته است.
مأموران تحقیقات وسیعی را برای یافتن این جوان و بازداشت او آغاز کردند اما پیش از آنکه تجسسها به نتیجه برسد، متهم خودش را به پلیس معرفی و به ارتکاب قتل اقرار کرد. صمد گفت: «من به شیشه اعتیاد دارم و همین هم باعث اختلاف من و پدرم شده بود. پدرم از وقتی مادرم فوت شد در طبقه اول خانهمان تنها زندگی میکرد و من هم در طبقه بالا میماندم البته همیشه درِ حیاط را پدرم برایم باز میکرد. او برای اینکه وارد خانهاش نشوم، همیشه پشت در واحد خودش آجر میچید و پولهایش را نیز از من مخفی میکرد».
متهم به قتل ادامه داد: «من معمولا شبها دیر به خانه میرفتم. شب حادثه حدود ساعت یک بود که زنگ حیاط را زدم اما پدرم در را باز نکرد. بعد از چند دقیقه مطمئن شدم چون از دستم ناراحت است نمیخواهد مرا راه بدهد، به همین دلیل با سنگ یکی از شیشهها را شکستم و همسایهها را بیدار کردم و پدرم وقتی این وضع را دید در را باز کرد اما در پاگرد با هم جروبحث کردیم. من شیشه کشیده بودم و در آن لحظات بسیارعصبانی بودم. در آن شرایط با میلهای فلزی ضربهای به پدرم زدم و او نقش بر زمین شد.
من هنوز متوجه اعمالم نبود و در همان حالت با آجرهایی که پدرم معمولا پشت در میگذاشت چند ضربه دیگر به او وارد کردم و بعد بدون اینکه وارد واحد خودم شوم، همانجا خوابیدم. صبح که بیدار شدم فهمیدم پدرم نفس نمیکشد و فوت شده است».
صمد در ادامه اعترافاتش گفت: «از اتفاقی که افتاده بسیارناراحت بودم و نمیدانستم باید چه کنم. در حالت پریشانی و با همان لباسهای خونآلود از خانه بیرون رفتم. تصمیم گرفتم برادرم را از موضوع مطلع کنم، به همین سبب به منزل او رفتم و ماجرا را برای همسر برادرم تعریف کردم. او بعد از شنیدن حرفهایم از حال رفت. بعد از آن از خانه برادرم فرار کردم. مدتی در خیابانها سرگردان بودم تا اینکه بالاخره به این نتیجه رسیدم ادامه زندگی به این شیوه ممکن نیست. به همین دلیل تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم. من قبلا هم چند بار بهخاطر جرایمی که انجام داده، به زندان رفته بودم و یکی از دلایل اختلاف من و پدرم هم خلافهایی بود که انجام میدادم».
متهم بعد از اعتراف به جرم خود، به محل قتل بازگردانده شد و صحنه جنایت را بازسازی کرد.
بنا به این گزارش صمد درحالحاضر در بازداشت بهسر میبرد و تحقیقات از او ادامه دارد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#985
Posted: 30 Jul 2015 13:46
سارق در جعبه تلویزیون دستگیر شد!
رییس کلانتری 124 قلهک از دستگیری سارق منزل در جعبه تلویزیون خبر داد.
سرهنگ منصور حمیدوند گفت: در ساعت 21:52 روز دوم مرداد ماه امسال در پی تماس شهروندان با مرکز فوریت های پلیسی 110 تهران بزرگ مبنی بر اینکه از آپارتمانی در آدرس خیابان شریعتی صداهای نامتعارف و شکسته شدن شیشه به گوش می رسد و این احتمال وجود دارد که سارق و یا سارقانی با ورود به این آپارتمان در حال سرقت اموال باشند، موضوع بلافاصله در دستور کار ماموران قرار گرفت و تیمی از ماموران کلانتری 124 به سرعت عازم محل شدند.
وی با اشاره به حضور ماموران در محل حادثه، افزود: پس از اینکه ماموران خود را به محل رساندند با اجازه مالک به ساختمان ورود و پس از بررسی و کنکاش تمامی طبقات و مشاهده آثار به جا مانده از سارقان متوجه شدند که سارقان دو نفر بوده که اقدام به تخریب در و پنچره های آلومینیومی کرده و آنها را از جای نصبشان جداکرده و برای سرقت آماده حمل کرده اند.
به گزارش ایسنا، رییس کلانتری 124 قلهک اظهار کرد: در بررسی های صورت گرفته مشاهده شد آلات و ادوات سرقت شامل پیچ گوشتی، آچار، دسته کلید و... در محل به جا مانده است و سارقان نیز به مکان نامعلومی گریخته اند.
سرهنگ حمیدوند با اشاره به اظهارات همسایه کناری این آپارتمان که حضور سارقان را نیز از طریق تماس با 110 به پلیس اطلاع داده بود، افزود: این فرد با حضور در محل گفت که متهمان که دو نفر بودند پس از اینکه متوجه حضور پلیس شدند به منزل همسایه دیگر گریخته اند که به دنبال اظهارات این شهروند ماموران به حیاط خانه همسایه وارد شده و با توجه به هم ریختگی صورت گرفته اقدام به بازرسی از محل کردند.
وی با بیان اینکه پس از جست و جو مشخص شد یکی از سارقان در جعبه تلویزیونی که در بالکن طبقه اول قرار داشت پنهان شده بود، گفت: سارق پس از رویت ماموران بلافاصله خود را از طبقه اول به پایین پرت و به سرعت گریخت که ماموران پس از سه مرتبه دستور ایست با توجه به قانون به کارگیری سلاح با شلیک یک تیر هوایی و دو تیر جنگی موفق شدند سارق را از ناحیه کتف مورد اصابت گلوله قرار داده و دستگیر کنند.
به گفته رییس کلانتری 124 قلهک، متهم که «اردشیر» نام داشت پس از هماهنگی عوامل اورژانس به بیمارستان منتقل شد و تلاش ماموران برای دستگیری سارق دیگر کماکان ادامه دارد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#986
Posted: 31 Jul 2015 13:05
حکم اعدام ۳ متجاوز در کرج اجرا شد
جام جم : سه مرد جوان که در پوشش مسافربر، زنی را در کرج ربوده و پس از سرقت اموالش او را مورد آزار و اذیت قرار داده بودند، سحرگاه دیروز در ملاعام در کرج اعدام شدند.
به گزارش جام جم، رسیدگی به این پرونده روزهای پایانی پاییز سال 91 با شکایت زن جوانی به اتهام ربوده شدن و آزار و اذیت توسط سه مرد جوان به طور ویژه در دستور کار ماموران پلیس آگاهی استان البرز قرار گرفت.
شاکی در اظهاراتش گفت: شب حادثه بیمار بودم و برای گرفتن داروهایم راهی داروخانه شدم. در خیابان منتظر تاکسی بودم تا این که پس از 30 دقیقه یک خودروی پژو مقابلم توقف کرد که دو مرد در صندلی عقب نشسته بودند. من هم اعتمادکردم و سوار شدم. پس از طی مسافتی راننده تغییر مسیر داد.
وی ادامه داد: به رفتار راننده اعتراض کردم، اما توجهی نکرد. بشدت ترسیده بودم. با التماس از مرد جوان خواستم خودرو را متوقف کند اما دو مرد دیگر که گمان می کردم مسافر هستند، با چاقو تهدیدم کردند. راننده با عبور از جاده ساوجبلاغ به سمت بیابان های این شهر تغییر مسیر داد و با توقف در بیابان، سه نفری مرا از خودرو پیاده کردند.
شاکی خاطرنشان کرد: آنها بشدت کتکم زدند و مرا مورد آزار و اذیت قرار دادند. بعد مقداری پول، گوشی تلفن همراه و چند قطعه طلا را که همراهم بود، سرقت کردند. مردان شیطان صفت پیکر نیمه جانم را داخل خودرو انداختند و پس از طی مسافتی کنار جاده رها کردند. یک راننده عبوری مرا به مرکز درمانی رساند و موضوع را به خانواده ام اطلاع داد. چند بار خواستم خودکشی کنم و به این زندگی پایان دهم که خانواده ام متوجه شده و مرا نجات دادند. فقط چند شماره از پلاک خودروی متهمان را توانستم به خاطر بسپارم.
آغاز تحقیقات
همزمان با تشکیل پرونده قضایی، کارآگاهان سه شماره به دست آمده از خودروی مردان آزارگر همراه تصاویر چهره نگاری آنها را در اختیار گشت های انتظامی قرار دادند و ماموران در قالب چند گروه، جستجو برای متوقف کردن خودروی مورد نظر و دستگیری متهمان را آغاز کردند. در این مرحله ماموران با توجه به شماره پلاک مورد نظر صدها خودرو را بررسی و با گذشت 20 روز از وقوع این حادثه هولناک، خودروی مورد نظر را در یکی از محله های جنوبی شهر کرج، شناسایی و راننده را نیز دستگیر و به اداره پلیس آگاهی منتقل کردند.
اعتراف به آزار زن جوان
در ادامه وقتی زن جوان، متهم را از میان ده متهم دیگر شناسایی کرد، او بناچار اعتراف کرد این زن را همراه دو پسر جوان، با انگیزه سرقت ربوده و در بیابان مورد آزار و اذیت قرار داده اند. با اعتراف تکان دهنده متهم از شب سیاه، دو جوان که با هم پسرخاله بودند نیز تحت تعقیب پلیس قرار گرفتند و دستگیر شدند.
متهمان پس از اعتراف به جرم خود روانه زندان شدند. پرونده آنها نیز برای محاکمه و صدور رای به شعبه اول دادگاه کیفری استان البرز به ریاست قاضی رنجبر فرستاده شد. متهمان به نام های محسن، امید و جلیل دوم شهریور سال گذشته محاکمه و به اعدام در ملأعام محکوم شدند.
این حکم مدتی بعد به تائید قضات شعبه 24 دیوان عالی کشور رسید و برای اجرا به واحد اجرای احکام دادگستری استان البرز ارسال شد. با گذشت بیش از سه سال از وقوع این حادثه تلخ، سه مرد آزارگر سحرگاه دیروز از زندان برای اجرای حکم به منطقه 45 متری گلشهر کرج منتقل و مقابل دیدگان مردم به دار مجازات آویخته شدند و پرونده زندگی آنها برای همیشه بسته شد.
فرمانده انتظامی شهرستان کرج در حاشیه مراسم اعدام این سه آزارگر به خبرنگار جام جم گفت: این سه متجاوز، زن بی دفاع و بی گناهی را قربانی امیال پلید خود کرده بودند. در این پرونده ماموران انتظامی در مدت 20 روز عملیات شبانه روزی این سه مجرم را دستگیر کردند و در ادامه قوه قضاییه نیز قاطعانه با این متهمان برخورد و حکم اعدام آنها در ملأعام را صادر کردکه این حکم امروز مقابل دیدگان مردم به مرحله اجرا درآمد.
از پرتاب سنگ تا درخواست حلالیت
پلیس از شب قبل از اجرای حکم، از طریق نصب پلاکارد در حوالی محل اجرای حکم و از طریق گشت های محلی پلیس، مردم را در جریان این حکم قرار داده بود.
مردم از ساعت 4 بامداد با توجه به اطلاع رسانی پلیس و قوه قضاییه از محله های دور و نزدیک خود را به محل اجرای حکم رسانده بودند.
ساعت 4 و 45 دقیقه با افزایش جمعیت چند نفر قصد برهم زدن نظم محوطه اجرا را داشتند که ماموران بلافاصله وارد عمل شده و با شلیک تیر هوایی نظم محل مورد نظر را دوباره به حالت عادی بازگرداندند.
با افزایش جمعیت، مسئولان قضایی نیز برای اجرای حکم وارد محوطه اجرا در زمین خاکی شدند.
ساعت 5 و 10 دقیقه را نشان می داد که تعدادی از حاضران با پرتاب سنگ قصد داشتند از اجرای حکم جلوگیری کنند.
حکم مجازات سه جوان اعدامی قرائت شد و ساعت 6 و 10 دقیقه، سه اعدامی، وارد محوطه اجرای حکم شدند. با ورود محکومان مردم خواستار اجرای حکم شدند.
جلیل، یکی از اعدامیان با فریاد از شاکی خواست که او را حلال کند.
ساعت 6 و 18 صبح حکم اجرا شد و مردم از دستگاه قضایی و نیروی انتظامی به خاطر برخورد با متجاوزان تشکر کردند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#987
Posted: 31 Jul 2015 13:06
قاتل با پای خود به محل جنایت بازگشت
عامل قتل کارگر ساختمانی وقتی برای تغییر مسیر تحقیقات به محل جنایت بازگشت، سرنخ کشف راز قتل را به تیم جنایی داد.
به گزارش جام جم، تیم جنایی مشهد صبح روز سه شنبه در جریان این جنایت قرار گرفتند. ماموران با حضور در محل متوجه شدند، مقتول مرد 41 ساله ای است که در یک ساختمان نیمه کاره به عنوان نگهبان مشغول به کار بود. جسد او در حالی که با 20 ضربه چاقو به قتل رسیده بود، در ساختمان کشف شد. در محل جنایت نیز وسایل مصرف موادمخدر پیدا شد.
با توجه به سرقت نشدن وسایل از ساختمان، احتمال ارتکاب جنایت توسط قاتل آشنا مطرح شد. با حضور قاضی جواد حسینی بازپرس ویژه قتل مشهد در محل جنایت تحقیقات برای شناسایی قاتل ادامه پیدا کرد.
تیم جنایی در حال بررسی محل جنایت بودند که یکی از اهالی با مراجعه به آنها ادعا کرد اطلاعاتی درباره عاملان جنایت دارد. او به ماموران گفت: من دو خودرو دارم که یکی از آنها را شب ها در ساختمان نیمه کاره پارک می کنم. دیشب هم خودروی خود را پارک کرده و در حال رفتن به خانه بودم که دو نفر از ساختمان خارج شدند. با آنها درگیر شدم که آنها با چاقو ضربه ای به دست من زده و با خودرویی که آنجا پارک بود فرار کردند.
بازپرس پرونده که متوجه استرس این مرد و تناقض گویی های او شده بود، دستور بازرسی خانه او را صادر کرد. ماموران پس از حضور در خانه مظنون به قتل با لباس های خونین او رو به رو شدند. همچنین آثار خون مقتول بر روی کفش او دیده شد.
مرد 52 ساله که هیچ راهی برای فرار نداشت در ادامه لب به اعتراف گشود و گفت: به دلیل پارک خودرو ام در ساختمان با مقتول دوست شده و همراه هم مواد مخدر مصرف می کردیم. او به خاطر موادمخدری که برایش خریده بودم، 200 هزار تومان بدهکار بود. شب حادثه بعد از مصرف موادمخدر بر سر پول با هم درگیر شدیم و او فحاشی کرد. با چاقویی که همراه داشتم، چند ضربه به او زدم که باعث مرگش شد.
پس از اعتراف به این جنایت، بازپرس جنایی دستور بازداشت متهم به قتل را صادر کرد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#988
Posted: 31 Jul 2015 13:07
نقشه عجیب کارگردان قلابی برای سرقت خودروی گرانقیمت
کارگردان قلابی به بهانه فیلمبرداری صحنه عروسی، دختر جوان را فریب داد و با سوءاستفاده از او، خودروی ماکسیما را سرقت کرد. متهم برای افشای دیگر جرایمش تحت تعقیب پلیس قرار گرفت.
به گزارش جام جم، هفته گذشته مردی با حضور در شعبه دهم بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه 5 تهران از سرقت ماکسیمای خود خبر داد و گفت: بعد از سال ها یکی از دوستان قدیمی ام را دیدم و متوجه شدم چند روز دیگر جشن عروسی اش در شهرستان برگزار می شود، اما هنوز خودروی مناسبی برای شب عروسی پیدا نکرده است. من هم برای این که هدیه ای به دوست قدیمی ام داده باشم، به او گفتم می تواند از خودروی من استفاده کند.
وی خاطرنشان کرد: روز بعد خودرو را از من گرفت و به گلفروشی برد. بعد از دو ساعت همراه عروس سراغ من آمدند و تشکر کردند و قرار شد دو روز بعد خودرو را تحویلم دهند، اما خبری از دوستم و خودرو نشد، تلفن همراهش نیز خاموش است. به نشانی تالار عروسی اش در یکی از شهرهای شمالی رفتم، اما متوجه شدم چنین فردی در این تالار جشن عروسی برگزار نکرده است. او فریبم داد و خودرویم را سرقت کرد.
همزمان با تشکیل پرونده قضایی و به دستور بازپرس انصاری، جستجو برای دستگیری سارق فراری و کشف خودروی ماکسیما آغاز شد. در ادامه تحقیقات پلیس بود که ماموران خودروی ماکسیما را در حالی که زن جوانی با لباس عروس داخل آن نشسته و حوالی مرکز خریدی در غرب تهران پارک شده بود، شناسایی و توقیف کردند.
عروس جوان مدام به ماموران می گفت در حال فیلمبرداری سکانسی از یک فیلم هستند و خودرو متعلق به پسر مورد علاقه اش است که این فیلم را تهیه و کارگردانی می کند و الان هم برای خرید وارد فروشگاه شده و برمی گردد. ماموران با توجه به ادعاهای دختر جوان وارد فروشگاه شدند، اما از پسر جوان خبری نبود. بنابراین دختر جوان را به اداره پلیس منتقل کردند.
دختر جوان در اظهاراتش گفت: چندی پیش با پسری آشنا شدم که مدعی بود کارگردان است و از من هم خواست در فیلمی که بزودی آن را کلید می زند، به عنوان بازیگر زن ایفای نقش کنم. قرار شد در فیلم جدیدش در نقش یک عروس جوان بازی کنم. با اعتماد به پسر جوان با او همراه شدم. وی مرا به چند فروشگاه مختلف برد و وسایلی را از آنجا خرید و در قبال آن چک هایی به مغازه داران می داد. زمانی که از او درباره بازی در فیلم پرس وجو کردم، مدعی شد دو فیلمبردار مخفیانه در حال فیلمبرداری هستند و من و تو اکنون در حال بازی در فیلم هستیم.
وی اضافه کرد: من هم گمان می کردم در حال بازی در فیلم هستیم. بعد مرا به خانه ای برد و در آنجا زنی، لباس عروس تنم کرد و یک ساعت بعد مرد جوان مرا سوار یک خودروی گل آرایی شده ماکسیما کرد و به ملاقات مردی رفتیم. مرد جوان دقایقی با او حرف زد و یک ساعت بعد مرا با همان لباس عروس مقابل خانه مان پیاده کرد. امروز هم سراغم آمد تا بقیه سکانس را برایش بازی کنم که مرا در خودرو جا گذاشت و ناپدید شد.
در این مرحله، ماموران خودروی سرقتی را به مالک آن تحویل دادند و زمانی که معلوم شد دختر جوان فریب خورده و از ماجرای سرقت خبر ندارد، او را آزاد کردند، اما سارق خودرو تحت تعقیب پلیس است تا با دستگیری وی، راز دیگر جرایم متهم فاش شود.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 127
#990
Posted: 31 Dec 2015 21:25
آمار تاسف بار از مصرف دخانیات در ایران
قائم مقام وزیر بهداشت از آمار تاسف بار مصرف دخانیات در نسل جوان در کشور خبر داد و گفت: مصرف دخانیات و به ویژه قلیان در میان دانشجویان و قشر جوان به شدت افزایش یافته است.
باشگاه خبرنگاران جوان: قائم مقام وزیر بهداشت از آمار تاسف بار مصرف دخانیات در نسل جوان در کشور خبر داد و گفت: مصرف دخانیات و به ویژه قلیان در میان دانشجویان و قشر جوان به شدت افزایش یافته است.
دکتر حریرچی قائم مقام وزیر بهداشت در خصوص قانون سال 1381 مبنی بر ممنوعیت مصرف دخانیات برای دانشجویان گفت: در محیطهای دانشجویی چندان شاهد مصرف دخانیات در انزار عمومی نیستیم اما اگر موردی را شاهد باشیم قطعا برخورد خواهیم کرد. نگرانی ما این است که درصد مصرف دخانیات در دانشجویان به ویژه دانشجویان پزشکی و پیرا پزشکی در حال افزایش است. این در حالی است که سن شیوع نیز کاهش یافته است.
وی ضمن تاکید بر افزایش مصرف قلیان در دانشجویان گفت: مصرف دخانیات و به ویژه قلیان در میان دانشجویان و قشر جوان به شدت افزایش یافته است که باید با اقدامات پیشگیرانه و فرهنگی با این روند مبارزه کنیم. تقریبا تعداد مصرف کنندگان دخانیات در کشور معادل نسل جوان در کشور میباشد که بسیار تاسف بار است.
وی افزود: از مهمترین اقداماتی که سازمان بهداشت و مجامع علمی دنیا برای کنترل مصرف دخانیات توصیه میکنند، علاوه بر اقدامات پیشگیرانه و فرهنگی افزایش مالیات بر سیگار است که متاسفانه در برخی کشورها از جمله ایران همیشه این را بهانه میکنند که افزایش مالیات بر سیگار موجب افزایش میزان قاچاق آن میشود در حالی که مبارزه با قاچاق کالاهایی که تولید انبوه دارند و یا نمایندگی آنها شناخته شده است کار دشواری نیست.
ای کاش به جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن بودی
کاش از پی صد هزار سال از دل خاک
چون سبزه امید بر دمیدن بودی