ارسالها: 83
#31
Posted: 20 Feb 2012 10:21
عذاب وجدان داشتم نسبت به عشقم ولی حالا دیگه ندارم چون حل شد
....واسه هرکى دل سوزوندم آخرش خودمو سوزوند...
ارسالها: 490
#33
Posted: 30 May 2012 16:58
کلاخیلی حس بدیه.متاسفانه بامنم هست
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد
پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید ، نتواند
که ره تاریک و لغزان است .
ارسالها: 549
#35
Posted: 23 Jul 2012 18:13
من نسبت به كاری كه با عشقم كردم خیلی پشیمونم و اینكه چرا اونو زودتر باور نكردم
میخندم...ساده میگیرم...ساده میگذرم...بلند می خندم و با هر سازی میرقصم...نه اینکه دل خوشم! نه اینکه شادم و از هفت دولت آزاد!
مدتی طولانی شکســــتم،زمین خوردم،سخــــتی دیدم،گــــریه کردم و حالا...
برای 'زنده ماندن' خودم را به 'کوچه ی علی چپ' زده ام
ارسالها: 2554
#36
Posted: 25 Sep 2012 00:53
یکبار به زنم خیانت کردم اونهم فقط در حد دوستی ولی لینقدر عذاب کشیدم تا خودم بهش گفتم و لون منو بخشید خوشبختانه
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2517
#38
Posted: 26 Sep 2012 23:43
یه بار صندلی زیره دستمو کشیدم خیلی ناراحت شدم
آخه بنده خدا قوض داشت
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 1329
#39
Posted: 27 Sep 2012 13:45
بچه گي فنچهاي داداشم رو كردم توي كف...
همه لات بازیات واسه مامانه بوده خون ریزیاتم که عادت ماهانه بوده
...
ارسالها: 2557
#40
Posted: 28 Sep 2012 00:13
ى كارى كردم ك خيلى عذابم ميده
كاش زمان ب عقب بر مى گشت و اون كار رو انجام نميدادم
روزگار غریبی ست نازنین ...