ارسالها: 1135
#141
Posted: 5 Dec 2014 16:44
بهش بگو من
نه دختر ندیده ام نه چیزی بهش بگو بهش احترام میزارم شاخ نشه واس من
شعور خوب چیزیه
به خودت بگیر دیوار اون یه ذره احترامی هم که واست میزاشتم که اونم کسی خواهش کرده بود که بزارم دیگه نمیزارم
احترام شوهر کرد رفته سر خونه زندگیش
بدرد نخور
خنده های زندگی را روزگار ازما گرفت
ای خوشا روزی که ماهم روزگاری داشتیم
ارسالها: 1135
#142
Posted: 2 Jan 2015 17:10
بهش بگو به من میگن رضا ادمای که منو میشناسن رو کله خر بازی هام منو میشناسن عصبانی نی شم صاحببم نمیشناسم
اما این رضا همچین یه نمروه ابرو داره
ببین پرچم رضا با یه دختر پایین نمیاد
رفتنی بودی رفتی .....من سنم پاینه ولی خوب این روزگار به من یاد داده که چی وقتی نمیشه نمیشه اگه طرفشم یه ادم یه دنده لج باز کله خر زبون نفهمم هم باشه بازم نمیشه
بهش بگو از داشم برام عزیز تر نبودی که نیست یه همچین کسی که.........پیش خودم گفتم نمیشه که من بدون داشم زنده بمونم..............اماشد
واسه اینکه داشم برگرده حاضرم شاهرگ گردنمو بدم
ولی واسه توهیچی
تجربه ثابت کرده کسی که رضا ازش ناحراحت شد قلبی دیگه ولش کرد با خودش لج کرد طرفو ول کرد
اینو بهش بگو رضا بخاطر یه دختر کم نمیاره ............رضا انقدر درد کشیده انقدر بدبختی کشیده که واسه یه دختر این دل دیگه جا نداره
اصلا از این جمله بدم میاد ولی واسه من کسر لاتی داره بخوام بخاطر تو اعصاب خوردی داشته باشم
پس بدون رضا چارلی همچینی جریان داره ..........هنوزم هستن عزیزای که بشه بخاطرشون زندگی کرد هااااا
خنده های زندگی را روزگار ازما گرفت
ای خوشا روزی که ماهم روزگاری داشتیم
ارسالها: 8967
#143
Posted: 2 Jan 2015 18:53
بهش بگو
شکست عشقی نخورده بودیم که اونم خوردیم
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
ارسالها: 1135
#144
Posted: 3 Jan 2015 00:38
بهش بگو
من رضام ...................................
نه از این بعد چیزی واسم تغییر کرده نه میکنه
فقط یه ۶روز یه هفته چی میرم باخودم خلوت کنم ببینم چند چندم چیکارم ها
من نه از گریه کردن خوشم میاد نه از این لوس بازی ها بلدم
به من میگن رضا وقتی حرمت نگه نداشتی اون دهنتو باز کردی دیگه تموم شد از دلم از مغزم خط خوردی
اصلا انگار نبودی ها
ولی اینو بدون خیلی حرکت ها کردم خیلی شاخدار بازی ها در اوردم که چند نفری ریختن سرم فقطو فقط اون ببخشیدو رو بگم اون اشک چشم در بیاد ولی دیدن نه من خر تر از این حرفام...........جای هم اگه معذرت خواهی کردم چون فکر میکردم مقصرش من بودم کردم
اما اینو بدون رضا اشکش فقط واسه داداشش در میاد واسه دلتنگی داداش در میادو تموم
اما من یه ادمیم ۱۰ نفر نه صد نفر هم بریزن سرم پرو بازیمو در میارم کمم نمیارم و نیاوردم حالا باچاقو زدن باهرچی
ولی یه موقع هست از یه کسی انتظار نداری میاد بهت یه چک مشتی میزنه .......ادم خورد میشه
اون موقع که اون ۱۰ نفر میریزن سرت باچاقو میزننت میدونی جای چاقو خوب میشه جای مشت خوب میشه...اما
اون یه چکی که انتظارشو نداری از کسی که دوسش داشتی پدر ادمو در میاره میدونی عین چاقویی هست که میخوری وقتی چاقو رو خوردی چاقو به استخون بدنت خورد استخون خراش ورداشت عفونت میشه زخمه درد پدرتو در میاره عفونت میکنه جای زخمت دیر خوب میشه
اما درست یا غلظ یه فرویی بهم زدی عفونت کرده زخمش درد داره پدرمو در میاره ولی من ادمی نیستم از سر درد
بخوام عربده بکشم غرور دارم من
یه چند روز میرم مسافرت حالا هرجا باخودم کنار بیام حال نمیکنم بقیه تو درد من بسوزن
حال نمیکنم دیگران درد کشیدن منو ببینن
بعدش بخاطر تو دیروز تو روی خیلی کسا وایسادم حرمت خیلی ها رو هم نگه نداشتم ......................................الانم پشیمونم چون تو لیاقت این چیز هارو نداشتی میرم یه چند روز نباشم روم نمیشه تو روی او کسایی که وایسادم تو روشون حرمتشون رو نگه نداشتم نگاه کنم
خنده های زندگی را روزگار ازما گرفت
ای خوشا روزی که ماهم روزگاری داشتیم
ارسالها: 14491
#145
Posted: 8 Jan 2015 03:38
بهش بگو
حالم از هر چی به اصطلاح "مرد " بهم می خوره . تااین موقع شب سه زن اواره خیابونها کردی که چی ؟ که مثلا زهر چشم بگیری ؟ متاسفم برات !
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 9253
#146
Posted: 24 Jan 2015 00:21
ب همه بگو تا آگاه باشن
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 24568
#147
Posted: 4 Mar 2015 15:27
بهش بگو
دیدید حق با من بود ! هر کسی یه نقطعه ضعفی داره و منم نقطه ضعف شما رو دونستم چیه ، یعنی از خیلی وقت پیش می دونستم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 3194
#148
Posted: 8 Mar 2015 23:30
بهشون بگو.
چه اونایی که اذیتم کردن و چ اونایی که خوشحالم کردن ..
به خاطر اینکه بعد از عید دیگه به خاطر یه موضوعی نمیتونم آنلاین بشم و قبلش هم که شامل همین روزا میشه خیلی کار دارم دیگه نمیتونم ببینمتون ..خواهشی هم که دارم اینه به خصوصیم پیام ندید چون پسووردم رو تغییر میدم ..و حداقلش اینه که خودم پیام هارو نمیخونم!! ممکنه وقتایی که دسترسی آزادی دارم بیام ببینم پستاتون رو اما اینکه با یوزر یا یوزر دیگه ای ورود کنم امکان پذیر نیست ..پس از همینجا خداحافظتون خاطرات تلخ و شیرینم ....لباتون خندون
دلم می خواست زمان را به عقب باز می گرداندم…
نه برای اینکه آنهایی که رفتند را باز گردانم…
برای اینکه نگذارم آنها بیایند…!
ارسالها: 6368
#149
Posted: 10 Apr 2015 19:29
بهش بگو : مشکل اینجاست !
من
تصوراتم از تو
با " کــــــــاش " گره خورده
تـــو ،
توقعاتت از من
با " بایـــــــــد" ...
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...