ارسالها: 1784
#41
Posted: 5 Jan 2013 20:05
بهش بگو
گاهی اوقات روشن بودن ایدی بعضیا به آدم امیدواری و دلگرمی میده. شاید باهات حرف نزنن تو تاپیکا بازی نکنن. ولی همین که روشنه آیدیشون خستگی آدم رو از تنش بیرون میکنن.این چیزا انتظار بیش از حدی نیستا. اینا رو از دوستات دریغ نکن
خدایا تمام خنده های تلخ امروزم را می دهم * یکی از آن گریه های شیرین کودکیم را پس بده
ارسالها: 1784
#42
Posted: 20 Jan 2013 19:07
بهش بگو
ارزو میکنم هر جا میری خوش قدم باشی. برای من که فقط بدشانسی آوردی
خدایا تمام خنده های تلخ امروزم را می دهم * یکی از آن گریه های شیرین کودکیم را پس بده
ویرایش شده توسط: maryam_tanha
ارسالها: 1784
#45
Posted: 6 Feb 2013 05:17
بهش بگو
صدای جیرینگشو شنیدی؟ نه خداییش شنیدی؟
نازک بود ولی فک کنم همه متوجهش شدن
خدایا تمام خنده های تلخ امروزم را می دهم * یکی از آن گریه های شیرین کودکیم را پس بده
ارسالها: 228
#47
Posted: 13 Feb 2013 23:40
این ها چه می گویند ؟
روزِ عشق ؟
خودمانیم !
چه صبری دارند بعضی ها
یک سالِ تمام
برایِ یک روز
عاشقانه کنار می گذارند تنها !
این لوس بازی ها به من نیامده
من توقع دارم !
هرروز صبح به صبح
گل هایِ رُز بچینم رویِ میزِ صبحانه
ظهر به ظهر تلفن را بردارم
یک پیامِ کوتاه
مثلا
- خسته نباشی بهترینم -
عصر به عصر
یک تماسِ کوتاه
در حدِ
- مواظب خودت باش.. شب می بینمت-
و شب به شب
تمامِ روز را با تو مرور کردن
من توقع دارم
یکهو میانِ تمامِ روزمرگی هایمان
چشمانت چهرتا شود
از دیدنِ عکسی که هیچ حواست نبوده کِی
ثبت شده
و من چاپش کرده ام
یا مثلا وقتی
دارم بی دلیل اشک می ریزم
بازوانت آنقدر محکم در آغوشم بگیرد
که از فشارِ دستانت
جایِ گریه .. خنده ام بگیرد
.
باید یادت باشد
گاهی
آنقدر همه ی دوست داشتنت را تلنبار می کنی
که یک روز که هیچ
یک ثانیه هم زمان نداری
برایِ نشان دادنش
یادت باشد
حتی یک
-سلام عزیزترینم-
یک روز را
عاشقانه می کند
چشـــماش ..
نگـــــــــاش ..
صـــــــداش ..
خــنده هاش
همه زیبایــــی ِ زندگــــــی ِ منـــه ,,,,
ارسالها: 468
#48
Posted: 16 Feb 2013 18:49
بهش بگو
من يک عذرخواهي به "خودم" بدهکارم!
براي اينکه احساساتي بودم
براي اينکه يک رو بودم
براي اينکه غرورم را شکستم
براي اينکه انسان بودم ...
"خودم ..."
منو ببخش
بعضي وقت ها تو زندگي
مجبوري جايي وايسي
که ســـخت ترين جا واسه وايسادنه .... !
ارسالها: 353
#50
Posted: 4 Apr 2013 23:21
بهش بگو
چشمم باین جاده سیا شد پس چرا صدای قدمات نمیااااااااااااااااااااااااااااااااااد.
دلم برای هم آغوشیِ صمیمیِ تنها یمان
برای نوازش
برای صدا کردنهای تو
برای حرفهای خوب
تنگ شده
صدایم کن!
دلم برای دوست داشتنهای بی انتها
برای شبهای تا صبح ... بدون خواب
برای خودم
برای خودت
پنجرهها و مهتاب
تنگ شده
صدایم کن!