صفحه 6 از 18: « پیشین 1 ... 5 6 7 ... 17 18 پسین »

تا حالا شكست عشقی خوردی ؟ توی اون لحظه چه حسی داشتی؟

Sahar1986

کاربر

ارسالها: 468

#51 Posted: 23 May 2012 11:40

ايشالا که نخورم. اما خوب فکر ميکنم هر شکستي دردناکه شکسته عشقي هم که عين از دست دادن يکي از عزيزانمونه!

بعضي وقت ها تو زندگي
مجبوري جايي وايسي
که ســـخت ترين جا واسه وايسادنه .... !

baran_day53

کاربر

ارسالها: 187

#52 Posted: 23 May 2012 11:44

همون مزه باخت ۶ هیچ رو میده خیلی بده

دلگیر نشو از آدم ها
نیش زدن طبیعتشان هست !!
سال هاست به هوای بارانی می گویند :
" خراب "
جدیداً هم میگن بارون اسیدی

باران را دوست دارم فقط بخاطر اینکه با همه یک جور برخورد میکند

emo_cute

کاربر

ارسالها: 95

#53 Posted: 24 May 2012 11:53

من یه بار بدجور خوردم و به خاطرش 2ماه تو کما بودم

SenjedSenjede

کاربر

ارسالها: 80

#54 Posted: 24 May 2012 20:55

آره داشتم

حس کردم خدا داره ازم تقاص میگیره

خیلی حس بدیه - آفریدگارت ازت تقاص بگیره

....

اینجا کنار دریا
آب است و باد و ماهی
احساس می کنم من
جای تو را چه خالی

سروده ی دوستم

ویرایش شده توسط: SenjedSenjede

s17680

کاربر

ارسالها: 96

#55 Posted: 28 May 2012 17:40

یه بار.اونم. بعدا فهمیدم عشق نبود.تنفر.

<<<<$in@>>

hesam32

کاربر

ارسالها: 556

#56 Posted: 29 May 2012 08:47

نه خوشبختانه!چون واقعا عشقه

زندگیبه من آموخت هر چیز قیمتی دارد...پنیر مجانی فقط در تله ی موش یافت می شود

nazikocholo

کاربر

ارسالها: 164

#57 Posted: 15 Aug 2012 20:31

من ۲ سال پیش عاشق بودم اما عشقم پنهون بود روز اخر ماشین عروسش از جلوی چشمام رد شد از پشت شیشه محل کارم دیدمش روبروی خیابون بودیم هیچ کاری نمیتونستم کنم تازه بدتر اینکه تاچندساعت بعدش باید هی تو صورت مشتریا بالبخند صحبت میکردم(فکرشو کن از درون چه حالی داشتم!) توخونه هم نباید مشکوک میشدم تا چندماه هرشب زیر پتو گریه میکردم. واسه همین تو عشق جدیدم هی میترسم باز شکست بخورم

rezassi7

کاربر

ارسالها: 2557

#58 Posted: 16 Aug 2012 16:31

ديگه دنيا باسم بي ارزش شد

روزگار غریبی ست نازنین ...

andishmand

ارسالها: 24568

#59 Posted: 9 Dec 2012 14:59

شکست عشقی نخوردم چون تا حالا عاشق نشدم . و نسبت به این بیماری مصونیت دارم . چون از عشق و عاشقی همیشه ترسیده ام چون از وقتی خودمو شناختم دیدم و شنیدم که عشق جز بدبختی - حقارت - ضعف و زبونی چیزی به ارمغان نمیاره . داستانهای عاشقانه رو خوندم کوه کندن فرهاد برای عشق شیرین- دلدادگی و دیوانگی مجنون - اشکهای ژولیت در فراق و غم رومئو و اشعار با خون نوشته شده رابعه . از نظر من عشق یه وسواس فکریه که آدمو ضعیف و لطمه پذیر میکنه و من از ضعف بیزارم . و معتقدم هیچ مرد و زنی ارزش اشکهای آدمو نداره . پس دور قلبمو بتون کشیدم . و اجازه نمیدم کسی حتی یه خش به اون بندازه .

نه شکست نخوردم . چون به معنی واقعی عاشق نشدم .اما از اونائیکه شکست عشقی رو تجربه کردند شنیدم احساس خیلی تلخ و درد آوریه . عینا" مثل مردن میمونه . فکر میکنی همه چی تموم شده و دنیا به آخر رسیده . اما حیف نیست قلب آدم به خاطر یک موجود بی ارزش ترک برداره و بشکنه .

بزرگترین اشتباه انسان عاشق شدنه . خوبه که آدم بتونه دور قلب و احساسش یه دیوار بتنی بکشه تا به خفت و حقارتی به اسم شکست در عشق هم دچار نشه .

بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند

3XY_BOY

کاربر

ارسالها: 70

#60 Posted: 27 Jan 2013 01:21

دختري نبوده كه دلم رو ببره
فكركنم اگر عاشق بشوم عاشق واقعي ميشم.خيلي حساسم و شكست بخورم خيلي روحيم خراب ميشه براي همين محتاط هستم

صفحه 6 از 18: « پیشین 1 ... 5 6 7 ... 17 18 پسین »

گفتگوی آزاد /

تا حالا شكست عشقی خوردی ؟ توی اون لحظه چه حسی داشتی؟

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

↑ بالا