ارسالها: 24568
#103
Posted: 21 May 2014 21:01
هر بار که دلم هوای خدا کرد ...
نـــه !
هر بار که خدا یادِ دلم کرد ...
تنم لرزید ...
نه از خدا !
از خودم !
که از شیطان هم شیطان تر شدم ...
نگاهی را می دزدم ...
مبــادا چشمم در چشم خدا گیر کند ...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#104
Posted: 27 May 2014 12:06
خدایا
تو میدانی آنچه را که من نمیدانم
در دانستن تو آرامشی است و در ندانستن من تلاطمها
تو خود با آرامشت تلاطمم را آرام ساز . . .
...
خـــدایــا
بفـهمـان کـــه بــی تـو چــه مـیشـوم.....
امــا نشـانـم نــده....
خــدایــا به من هم بفهمان و هم نشانم بده که بـا تـو
چــه خــواهــم شــد...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 23330
#105
Posted: 28 May 2014 21:28
خدایا
سلام ای غریبه ی دیروز و ای آشنای امروز
خدا یا من دوست دارم
چون اونقدر ما رو میبخشی که از کسی خجالت نکشیم
خدا یا قدرت درک بزرگیت رو به ما آدما بده
چون بعضی مواقع خیلی کم تحمل میشیم
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#106
Posted: 31 May 2014 23:30
خدایا ...
دلم همراهی می خواهد از جنس خودت!
نزدیـــک؛
بی خطــــر،
بخشــــنده...
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 24568
#108
Posted: 7 Jun 2014 22:23
مَـنــ خُـدا را وَقـتـی حـســ کَـردَمــ کـه...
بـا وُجـود گُـناهـکار بـودَنـمــ دَستمــ را گرفتــ و رَهایمــ نَساختــــ !
مَـنــ خُـدا را وَقتـی حـســ کَـردَمـــ کـه...
هَـربـار که خَـطا کَردمـــ خـود را به نَدیدنـــ زَد و بَـخشـید!
مَنــ خُـدا را وقتـی حـســ کَردَمــ کـه...
درشـبـــ هـای سَـرد تَنـهایـی کـه حَتی "تــو" مَـرا تَنها گُذاشته بودی؛
مـُـــــــراقـــــبـَـم بـــــود....
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#109
Posted: 9 Jun 2014 22:20
خدایا
حکمت قدم هایی که برایم برمی داری بر من آشکار کن
تا درهایی را که به سویم میگشایی ، ندانسته نبندم
و درهایی را که می بندی را به اصرار نگشایم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 468
#110
Posted: 10 Jun 2014 20:18
اگر روزي دلم گرفت
يادم باشد
که خدا با من است
که فرشته ها برايم دعا مي کنند
که ستاره ها
شب را برايم روشن خواهند کرد
يادم باشد
که قاصدکي در راه است
که بهار نزديک است
که فردا منتظرم مي ماند
که من راه رفتن مي دانم و دويدن
و جاده ها
قدم هايم را شماره خواهند کرد
اگر روزي دلم گرفت
يادم باشد
که خداي من اينجاست
همين نزديکي ها
و من . . . تنها . . . نيستم
بعضي وقت ها تو زندگي
مجبوري جايي وايسي
که ســـخت ترين جا واسه وايسادنه .... !