ارسالها: 455
#181
Posted: 23 Aug 2015 10:31
خدایـــااا ...
اگر روزی فراموش کردم خدای بزرگی دارم ...
تو فراموش نکن که بنده کوچکی داری ...
با نوازشی و یا شاید تلنگری آرام
وجودت را
همراهیت را
مهربانی و بزرگی ات را
برایم یادآوری کن ...
من سالها عاشق شدم بی او ...
ی حس بی تفسیرِ وحشتناک . . .
ارسالها: 23330
#182
Posted: 24 Aug 2015 18:14
حرفها دارم اما ... بزنم يا نزنم؟
با توام، با تو خدايا! بزنم يا نزنم؟
گفته بودم که به دريا نزنم دل اما
کو دلي تا که به دريا بزنم يا نزنم؟
از ازل تا به ابد پرسش آدم اين است!
دست بر ميوه ي حوّا بزنم يا نزنم ؟!
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 24568
#183
Posted: 7 Sep 2015 14:33
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 175
#184
Posted: 20 Oct 2015 21:34
نیایش یعضی از ما ادم ها با خدا
و درخواست از او برای حضور در زندگیمان
مانند شیطنت بچه هایی است که در می زنند
و.....
فرار می کنند
دشمنی که صادقانه کینه ورزی میکند ترجیح میدهم به دوستی که مخفیانه تحقیرم میکند
ارسالها: 175
#185
Posted: 20 Oct 2015 21:35
در بیمارستان میلیون ها کلمه پراکنده "خداوند" ریخته بود روی کمپوت های میوه و تخت ها و راهروها و نیمکت های سنگی توی حیاط !
همیشه به یادش باشیم ...ن در مکانهای خاص؟؟؟
دشمنی که صادقانه کینه ورزی میکند ترجیح میدهم به دوستی که مخفیانه تحقیرم میکند
ارسالها: 24568
#187
Posted: 23 Oct 2015 19:35
هر کسی گمشده ای دارد ،
و خدا گمشده ای داشت
هر کسی دو تا است
و خدا یکی بود....
خدا همچنان تنها بود و مجهول
و در ابدیت عظیم و بی پایان ملکوتش بی کس!!
و در آفرینش پهناورش بیگانه .
می جست و نمی یافت .
و خدا چشم به راه آشنا بود .
در جمعیت چهره های سنگ و سرد ،تنها نفس می کشید .
کسی "نمی خواست " کسی "نمی دید" کسی "عصیان نمیکرد"
کسی عشق نمی ورزید ،کسی نیازمند نبود ،کسی درد نداشت
و خداوند خدا ،برای حرف هایش ،باز هم مخاطبی نمی یافت.
هیچ کس او را نمی شناخت ،هیچکس با او انس نمی توانست بست .
هیچ کس چیزی از او نمی خواست .
پس انسان را آفرید و این
نخستین بهار خلقت بود .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 2890
#188
Posted: 26 Oct 2015 18:30
خـבایــــــــــــا .. ۩۩๑๑۩۩ .. پرورבگـــــــــــــارا ...
کـᓄـکـᓄ کن ، کـᓄـکـᓄ کن کهـ بتوانـᓄ پنجرهـ ے בلـᓄ را رو بهـ حقیقت بگشایـᓄ ...
خـבایا ... یاریـᓄ کن کهـ ᓄـرغ خستهـ בلـᓄ را کهـ בیرے است בراین قفس زنـבانے است ، בرآسـᓄـان آبے عشق تو پرواز בهـــᓄ ...
خـבایا .. پرورבگارا ... یاریـᓄ کن کهـ شوق پرواز را هـــᓄـیشهـ בر خوב زنـבهـ نگهـــבارᓄ ....
خـבایا ... تو خوב ᓄـے בانے کهـ بـבترین בرב براے یک انسان בورᓄـانـבن ازحقیقت خویشتن و رهــاشـבن בرگرבاب فراـᓄـوشے و سرבرگـᓄـے است
پس تو اے کرבگار بے هـــᓄـتا ᓄـرا یارے کن کهـ بهـ حقیقت انسان بوבن پے ببرᓄ تابتوانـᓄ روزبهـ
روزبهـ تو کهـ سر چشـᓄـهـ تـᓄـاـᓄ حقیقت هــایے نزבیک ونزבیکتر شوᓄ ...
خـבایا ... هـــᓄـیشهـ گفتهـ اـᓄ کهـ توراـבوست בارᓄـ...حالا هـــᓄ باتـᓄـاـᓄ وجوב فریاـב ᓄـے زنـᓄ :
خـבایا ........ בوستت בارᓄ ... בوستت בارᓄ ... בوستت בارᓄ ...
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ویرایش شده توسط: SARA_2014
ارسالها: 23330
#189
Posted: 22 Nov 2015 00:03
خداوندا
اراده ام را به زمان کودکی بازگردان
همان زمان که برای یکبار ایستادن
هزار بار می افتادم اما ناامید نمی شدم
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 24568
#190
Posted: 26 Nov 2015 00:15
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند