ارسالها: 3591
#261
Posted: 26 Mar 2017 22:13
خــــــــــداونــــــــــدا !ماه من مرا گم کرده است . دلم برای تماشای ستارگانت تنگ گردیده است..بالهای پروازم شکسته است .. کسی نیست که به یاری من بیاید جزتو ..تواناترین آدمیان کسیست که دربرابر تو احساس ناتوانی می کند و می خواهد آن چه را که باید جز از تو از هیچکس نخواهد ..
خــــــــــداونــــــــــدا ! مرا به ماهم نشان بده تا تصویر خود را درآینه هستی من ببیند .
خــــــــــداونــــــــــدا ! آن کس می تواند به خود ببالد که تو را بی ریا بپرستد و شاهد لبخند رضایتت باشد . آن چنان کن که احساس نکنم آن که تو را نمی شناسد غرورمرا شکسته است ..
ایرانی
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 3591
#262
Posted: 2 Apr 2017 23:02
دلم گرفته .. به گرفتگی دل آسمانی که هرجا که دوست دارد می بارد ..
خــــــــــداونــــــــــدا ! باران چشمانم را بردامان تو می بارانم تا که شاید گناهانی را که به نام من نوشته ای بشویانی ..
خــــــــــداونــــــــــدا ! تومهربانی همین امروز ..مرا با خود ببر به آن جایی که نه شیطانی باشد و نه آدمی که دیروزش را فراموش کرده است ... ایرانی
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 3591
#263
Posted: 9 Apr 2017 01:03
خــــــــــداونــــــــــدا ! روان و جانم را سرشار از عشق به نیکی ها کن (گردان ) تا هرگز از تو دورنگردم
دلم پرمی کشد برای آن که دل و بالهایم را شکسته پرهایم را ریخته است ..
خــــــــــداونــــــــــدا ! بال پریدن و پرپروازی ده تا درآسمان عشق تو گدای بنده ات نگردم بلکه بنده گدای تو باشم
ایرانی
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ویرایش شده توسط: aliazad77
ارسالها: 3591
#264
Posted: 11 Apr 2017 04:55
خدایا ! چطور دلت اومد دل مهربون خواهرمو که با جان و دل برای حفظ جان پدرمی جنگید بشکنی ....
خدایا ! پس کی نوبت من میشه ؟ یه وقتی فراموش نکنی که منم ادمم منو هم با خودت ببری ..
خدایا ! تو رو خدا یه وقتی منو جا نذاری
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 3591
#265
Posted: 12 Apr 2017 07:00
خــــــــــدایــــــــــا ! من کی رو باید ببینم که حوصله دیدن این همه جمعیت مثلا عزادارو ندارم ؟.... ایرانی
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 3591
#266
Posted: 27 Apr 2017 22:09
بــــار الــهـــــــــا ! درهای هدایتت را به روی همگان بگشای که همگان بنده ناچیز تواند .. ایرانی
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 3591
#267
Posted: 27 Apr 2017 23:55
خــــــــــداونــــــــــدا ! به من قدرتی ده که تنها برای تو و در راه تو گام بردارم .. به من قدرتی ده که به خود بینان حسود نشان دهم که آن که تو را دارد بی نیاز از تکبر و غرور و بت های پوشالیست
خــــــــــداونــــــــــدا ! چشمان دل کوردلان را بیناساز تا آنان هم چون من لذت چشیدن همراهی تو را احساس کنند
خــــــــــداونــــــــــدا ! می دانم که به من توانایی پیکار با آنانی که تو را نمی دانند {را} می دهی تو خــــــــــدای مهر و محبتی و می دانی که من با اندیشه های پوسیده آنان می جنگم نه با خود آنان .. ایرانی
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 3591
#268
Posted: 28 Apr 2017 22:34
خــــــــــداونــــــــــدا ! به من قدرتی ده که دشمنانم را دوست بدارم نه آن که آنان را دوست بدانم ... ایرانی
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 3591
#269
Posted: 1 May 2017 19:32
خــــــــــداونــــــــــدا ! با زبان قلبم با تو سخن می گویم ..بگذار قلبم برای عشق و زندگی بتپد .. میوه های صبر کامم را تلخ کرده اند می دانم که فراموش نمی کنی وعده ات را به شکیبایان راه عشق و شهادت که به آنان شهد و شیرینی جاودانه بچشانی .
خــــــــــداونــــــــــدا ! دلم از دنیای پوچ پراست ..دلم را با مهرخودپرگردان ... ایرانی
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 3591
#270
Posted: 9 May 2017 12:36
خــــــــــدایــــــــــا ! جنگلها سبز بودن و سبز شدن و سبزمیشن پس کی جنگل دل من سبزمیشه ؟..
پس کی اون بلبلی که یه روزی می گفت روی همین شاخه های خشکت احساس تازگی می کنم و واسم می خوند بازم می خونه ؟
خــــــــــدایــــــــــا ! من کی می تونم همه جا رو سبز ببینم و بخندم ؟کی میشه بارون اشکام دیگه شور نباشه وکویر دلمو سبز کنه؟
خــــــــــدایــــــــــا ! کی میشه وقتی که صبحها از خواب پا میشم دیگه غصه رسیدن به غروبو نداشته باشم ؟ کی میشه یامن برم یا اون بیاد ؟
خــــــــــدایــــــــــا ! کی میشه دیگه هیچ آرزویی نداشته باشم ؟ درسته که حالا پیشمی ..ولی ای خــــــــــدا ! تو رو خــــــــــدا منو ببر پیش خودت ..پیش خــــــــــدا ...
ایرانی
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود