ارسالها: 767
#1
Posted: 7 Jul 2011 01:55
سلام يك تاپيك ميخوام (لطفا) با نام سكوت ثانيه كه اگه به خدا فكر كني چه چيز در ذهن شما پديدار ميشه يا اينكه خدايي كه ميپرستي قشنگه چه احساسي نسبت به خدات داري
در ايران صنعت بزرگي دارم به نام صنعت دين در اين صنعت براي رفع و ارضاي قدرت طلبي ولايت فقيه و براي نياز مالي خمس و زكات و براي ارضاي نیاز جنسي صيغه وجود دارد
ارسالها: 3620
#3
Posted: 7 Jul 2011 13:12
مشرف مخلوقات و همه چی...فقط كافیه یك دفعه به این فكر كنی كه برای چی بوجود اومدی و كجا خواهی رفت
منم فرزند ایران از نسل کوروش و داریوش بزرگ نه از نسل دروغ و فریب
ارسالها: 395
#7
Posted: 10 Jul 2011 10:30
واقعن این که چه فکری میرسه رو نمیشه گفت. هزار تا فکر. اینکه خدا چیه؟ شک اینکه خدا اصلن هست؟ چجور چیزیه؟ چه گناهایی کردم و خیلی چیزای دیگه.
وقتی میتوانی با سکوت حرف بزنی ، بر پایه های لغزان واژه ها تکیه نکن.
پس
سکوت میکنم.
ارسالها: 767
#8
Posted: 12 Jul 2011 10:07
در ثانيه هاي تنهايم به تو از درد هايم ميگويم تو ام سنگ سبورمي در لحظه لحظه هاي غربت و دل تنگي فقط تو را دارم خدايا
در ايران صنعت بزرگي دارم به نام صنعت دين در اين صنعت براي رفع و ارضاي قدرت طلبي ولايت فقيه و براي نياز مالي خمس و زكات و براي ارضاي نیاز جنسي صيغه وجود دارد
ارسالها: 353
#9
Posted: 23 Apr 2012 18:31
خیلی دوس داااااااااااشتم تو یه خانواده ای بدنیا می اومدممممممممممممم که باور داره جهان مادیه و خالقی یکتا نداره میخواااااااااام بدونم اونوقت بااااااااااازم اینقد یقین دااااااااااشتم یکی بزرگتر و قادرتر از همه چیزایی که میبینممممممممممممممممم وجود داره؟؟؟؟؟
فک کردنمممممممم بخدا بیشتر از یه ثانیست اما بقول خودممممممم خدای خودم همونیکه میتونه پشت بهارو تابستونو پاییز و زمستون عمرمون دوبااااااااااره یه بهار خلق کنه و منو تو با مهربونیاااااااااااااااااش پذیرا باشه.
دلم برای هم آغوشیِ صمیمیِ تنها یمان
برای نوازش
برای صدا کردنهای تو
برای حرفهای خوب
تنگ شده
صدایم کن!
دلم برای دوست داشتنهای بی انتها
برای شبهای تا صبح ... بدون خواب
برای خودم
برای خودت
پنجرهها و مهتاب
تنگ شده
صدایم کن!
ارسالها: 1131
#10
Posted: 31 May 2012 18:55
یعنی می شود که شبی از شبها،بمیروم و خودت مرا به آغوش کشی؟؟؟
خسته شدم از این زمین مرده و پوچ...
نه
خسته ام کردند از این همه کسالت باری و بی هدفی.
بهشتت را نخواهم،تنها در جهنمت جایی نصیبم کن که در آتشی داغ بسوزم،اما انفرادی باشد...که مردم از بس در جمع بودم و بر خود خزیدم که مبادا کسی ببیند درونم را!!!
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...