ارسالها: 268
#112
Posted: 9 Jul 2017 23:29
یادش بخیر حمید مدیر برام شخصیت جالبی داشت
دلم میخواست باهاش بیشتر آشنا بشم ولی چون معمولا چاق سلامتی نبود منم اینجا وقت خصوصی نداشتم متاسفانه فرصتش رو نداشتم
یادش بخیر چند روز پیش یاد این افتاده بودم که فکر کنم حمید بود تو تاپیک بهترین کاربر هفته به سینا برای تالار سکسولوژی رای می داد منم میرفتم ببینم سینا چی گفته
به نظرم نمی خورد به سینا ولی گفتم شاید بالاخره تجربی یه چیزایی بلده بریم ببینیم چی گفته
تا می رفتم پاک شده بود دوباره هفته بعد می رفتم پاک شده بود. چه تند تند پاک می شد.
بعدا فهمیدم اصلا داستان اینه که اینجا ایرانه. ظاهرا فقط باید یه تالار پیدا می شد که بگیم فلانی بهتره.
خدا کند مهربانی رسمی شود که از قلبهای پاک میجوشد نه آنکه فریب و دروغی باشد که بر زبانها جاری می شود
------------------
ارسالها: 6561
#115
Posted: 29 Jun 2022 02:49
خاطرات زیاده وقت کنم یا حافظه م یاری کنه میگم اینجا
از اولش بخوام بگم حدودا ۱۲ یا ۱۳ سال پیش اینجا و یه سایت دیگه پیدا کرده بودم ک توش داستان میذاشتن منم واسم جالب بود و بیکار بودم
هر روز چندتا داستان میخوندم و ادامه داشت تا اینکه چندتا تاپیک دیگه هم پیدا کرده بودم ک عکس میذاشتن ولی دسترسی به عکس واسه مهمان محدود بود تصمیم گرفتم عضو بشم (دلیل اینکه فقط تو لوتی عضو شدم ولی تو اون سایت نه) اون موقع یادمه با ایمیل یاهو ثبت نام کردم دلیل انتخاب اسمم هم اول نوشتم ali ثبت نشد همینکه داشتم فکر میکردم به اسم بقیه کاربرا نگاه کردم دیدم همشون یه جورایی بامزه و شوخی گذاشتن منم اولین چیزی که اومد به ذهنم ادامه علی رو نوشتم jigartala و کلید ثبت و زدم و عضو شدم
یکم که تو تاپیک عکسا گشتم گفتم بدنیس خودمم مثل بقیه عکسای جای دیگه یا داستان جای دیگه رو کپی کنم اینجا که کردم
اون وقتا من تو دنیای دیگه لوتی بودم بقیه کاربرا هم تو گفتگوی آزاد و شوخی و سرگرمی و کافه و اینجاها منم از همه جا بی خبر
اتفاقی آخرین ارسالها رو پیدا کردم اتفاقی هم رفتم تو قسمت اشعار اعضای انجمن که دیدم مرنگ(ممد) اونجا چندتا پست گذاشت منم گفتم بسه همش دارم قسمتای خاک بر سری کپی میکنم یکمی هم عمومی کپی کنم یه شعر از سعدی یا حافظ کپی کردم گذاشتم اونجا که دیدم شکت (مدیر تالار ادبیات) اومد گفت این مال خودته منم اینجوری 😞 رفتم پی کارم بعد چندساعت چاق سلامتی یه سلام فرستادم شکت نامرد برگشت گفت به به جناب حافظ اومده
دهنت سرویس شکت حتی بعد مرگمم یادم نمیره
بعد چند مدت ک بقیه جاهای انجمنو پیداکردم دیگه داستان نذاشتم چون خیلیا خصوصی پیام میدادن فکر میکردن داستان خودمه و حال نکردم هم اینکه یه جای بهتر پیدا کردم با کلی آدم مشتی و لوتی . کم کم مستر و شناختم ک همشهریم بود هم زبون بودیم گاهی وقتا ک به زبون خودمون حرف میزدیم مریم تنها و شایا حمله ور میشدن بهمون
اوایل خیلی سخت بود واسم با بقیه ارتباط گرفتن و دوست شدن مثلا با سینا همش دعوا داشتم و امیرصالح(ایزد)
با میلاد بی باک رفیق شدم که بعدها فهمیدم اکانت هک شده بود و دراصل یکی دیگه بود
مریم مدیر خوبی بود کمکم میکرد با نرمی و مهربونی به سوالام جواب میداد علی نامبر ۷ از اول باهام خوب بود واقعا درحقم برادری کرد امین و رامین هیچی کم نذاشتن تو همشهری بودن
شایان که بمب انرژی بود خیلی جاها باهم بودیم تو شوخی و دعوا
هنوز خیلی خاطره ها هست ک بخوام بگم...
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
ویرایش شده توسط: Alijigartala
ارسالها: 6561
#116
Posted: 29 Jun 2022 09:52
یادش بخیر چقدر زیاد بودیم 😞
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "