ارسالها: 1784
#64
Posted: 1 Jul 2012 21:31
Alidashing: حالا هستي خانم قلمبه سلمبه تاكينگ ميكنه
هستی از اولم همین مدلی بود. منتهی جدیدا خیلی بدتر شده. یهو میبینی میزنه تو فاز جدی همه سرجاشون خشک میشن
Alidashing: ولي اعصاب نداشت
خدایا تمام خنده های تلخ امروزم را می دهم * یکی از آن گریه های شیرین کودکیم را پس بده
ارسالها: 6216
#66
Posted: 5 Jul 2012 10:33
یادش بخیر روز اول که اومدم امیر صالخ منو برد کافه و اولین دوستم کتایونم بود که خیلی مهربون و خوش اخلاقه بعد مستر شروع کرد به اذییت کردن من خیلی اذیتم می کرد همون موقع ها شایا و مستر مزدوج شدند بعدش جواد اف گیر داد به من تو بهش بگو یادش بخیر حرفایی میزد که خونم به جوش میومد بهد من و علی مزدوج شدیم
تیکه هایی جواد بد از بد تر شد اونجا با معرفت لوتی رو شناختم میلاد باقری
خلاصه با جواد دوست شدیممممم
" تـــو " تکـرار نـمی شوی این
مــــنمـ ....
که وابســـته تر مـی شــوم....
ارسالها: 6216
#67
Posted: 5 Jul 2012 10:39
mereng: قسمت بعدیش کو پس
بهدش من عاشق علی شدمممممممم
بعد با هوهو خان آشنا شدم کلی از دستش می خندیدم منو اوس کرده بود تو یه تاپیک منم فقط میخندیدم
بهدش بلا استووونی زن گرفتم که خودش یه ماجرایی بود
سر کاترین گول مالیدم تا زن استون شد
بهدش شکت و مستر در همه حال منو اذیت می کردن بخصوص مستر خیلی با هم شوخی می کردیم دلم براش تنگ شده
روز به روزممم علاقه م به شایا و مریم بیشتر میشه
ستاره نبود با امیر خسین درد و دل می کردیم و انقدر جاشو خالی کردیم تا اومد
من باهاش دوست شدممممممممممممممم
اواتار اولی نفس هیشوقت یادم نمیره خیلی خوشگل بوووووووووووووووود
" تـــو " تکـرار نـمی شوی این
مــــنمـ ....
که وابســـته تر مـی شــوم....
ارسالها: 1131
#68
Posted: 5 Jul 2012 10:48
جالبه...
حسام32 و ارسلان هم بوق...واقعا" شخصیت های عجیبی تو این انجمن هست!!!
تذکر:
جواب نمیخواد این پست...
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
ارسالها: 6216
#69
Posted: 5 Jul 2012 10:53
ellipseses: حسام32
گفتم شاید دوست نداشته باشه شیزی بگم
ellipseses: ارسلان هم بوق...واقعا" شخصیت های عجیبی تو این انجمن هست!!!
اما تو هواسم واقعا نبود ببخشید یادمه یکی تو خصوصی بدجور اذیتم می کرد الی اومد نجاتمممم داد تازه بعدم خودم با مشاوره هاییی که بهش دادم تو واقعیت باعث شدم زن بگیره و دل دخمل رو ببره
البته پول مشاوره م رو نداده
تازه دعوتمم نمی کنه قرمه سبزی برام بپزه
از اون موقع به بعد رابطه ی منو الی یکم کمرنگ شد و فقط تو خصوصی گاهی می حرفیم همش میره پیش هانومش انگار نه انگار آبجی کوشیکه دوسش داله
" تـــو " تکـرار نـمی شوی این
مــــنمـ ....
که وابســـته تر مـی شــوم....