ارسالها: 188
#91
Posted: 6 Oct 2012 14:57
شعر میگم و شعر میخونم
مجنونم و دل زده از لیلیا ... خیلی دلم گرفته از خیلیا
ارسالها: 593
#92
Posted: 6 Oct 2012 15:04
بستگی به موضوعش داره اما اغلب یه سیگار و سکوت
You know what don't be killed? an Original VAMPIRE
" به وسعتت جهانمو ، «شکنجه زار» میکنم "
ارسالها: 83
#93
Posted: 8 Oct 2012 19:42
اگه اونی که عصبیم کرده جلوم باشه یه نرو ماده میخوابونم تو گوشش
اگرم نشه خوابوند تو گوشش میذارم میرم از اونجا و توی کاغذ همه عصبانیتمو خالی میکنم تا آروم شم
در کل زدنو ترجیح میدم
....واسه هرکى دل سوزوندم آخرش خودمو سوزوند...
ارسالها: 114
#94
Posted: 9 Oct 2012 09:53
سلام خیلی وقته که دیگه عصبانی نشدم اما وقتی عصبانی میشم آب خنک مینوشم و پیاده روی میرم اعصابم آروم میشه
خطت رو که خاموش کردی من ماندم و دوستت دارمهایی که دیولر نشد
ارسالها: 51
#95
Posted: 9 Oct 2012 09:57
قبلا ها یا داد میزدم یا مشت میزدم تو دیوار وقت عصبانیت اما الان دیگه هیچی ترجیح میدم سکوت کنم و بریزم تو خودم و هیچی نگم
قشنگیه لیاقت اینه که همه نمیتونن داشته باشن . . .
ارسالها: 455
#98
Posted: 3 Nov 2012 21:31
من دراعماق سكوت گم ميشم تاساعت ها!
من سالها عاشق شدم بی او ...
ی حس بی تفسیرِ وحشتناک . . .
ارسالها: 3194
#100
Posted: 9 Nov 2012 23:57
استراحت میکنم
دلم می خواست زمان را به عقب باز می گرداندم…
نه برای اینکه آنهایی که رفتند را باز گردانم…
برای اینکه نگذارم آنها بیایند…!