ارسالها: 3602
#93
Posted: 27 Apr 2017 20:38
با کاربری شهرزاد عزیز دو تا از بازداشتی هامو تعریف کردم .. به نظرم میاد اینو یعنی سومی رو که قبل از اون دو تا اتفاق افتاده قبلا جایی تعریف کرده باشم دقیقا نمی دونم .. مربوط به زمانی بود که دیپلمه بیکار بودم و هنوزم لیسانس نگرفته سربازی نرفته بودم .. با دوستامون رفتیم مشهد ..البته یکی از دوستام دانشجوی پزشکی بود خونه داشت .. چهار پنج نفر بودیم من از همه شون خجالتی تر ..و اهل هیچی هم نبودم .. بهم گفتن در صحن قدیمی و اصلی ورود به حرم .. سپاه و کمیته خلاصه یه ارگانی هست که زن صیغه می کنه .. تو برو جویا شو و حرف بزن جور که شد هزینه اش با ما .. گفتم من اهلش نیستم دوست دختر دارم خیانت نمی کنم حالا اون موقع دوست دخترم همین زن مرحومم بود ... در هر حال واسه خوشحالی رفقا رفتم و گفتم شنیدم شما زن صیغه می کنید .. همینو گفتم انگاری بهشون گفته باشم که شما اختلاس می کنید .. داستانش زیاده هرچند سر و تهش نیم ساعت یک ساعت نکشید ولی می تونم دوساعت مطلب بنویسم ..منو گرفتن انداختن بازداشتگاه ..چند دقیقه ای هم ازم بازجویی کردن و ولم کردن ..ولی لا به لای این موضوع چند تیکه طنزی هم هست که خلاصه به خیر گذشت و خوش خد متی واسه رفقا نزدیک بود کار دستم بده ..
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 2134
#97
Posted: 24 Mar 2018 01:10
بله
اگه توضیح بدم، اینبار حکمم خیلی سنگینتر میشه.
ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍﯾﯽ هم ﺑﺎﺷﺪ، ﻻﯾﻖ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ، ﻧﻪ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﮐﺮﺩﻥ!
ارسالها: 335
#98
Posted: 17 Apr 2018 19:52
نه ... هیچ وقت هم من دیدن باهام خوش برخورد بودن بی ادبی ندیدم ازشون
ویرایش شده توسط: mojtabagham
ارسالها: 161
#99
Posted: 29 Aug 2018 02:09
خودشون فهمیدن اشتباه گرفتند ولم کردن
ویرایش شده توسط: charshone