ارسالها: 3602
#194
Posted: 7 Feb 2018 20:39
پدرم در آی سی یو بود ..کورتکس مغزش در ناحیه چپ پرخون شده به کما رفته بود ...من و خواهرم و گاه مادرم می رفتیم بیمارستان و ...۶۴روز و اگه دقیق بگم چون اسفند ۲۹ روز بوده ۶۳ روز به پایان زندگیش باقی بود ..
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 3602
#195
Posted: 20 Mar 2018 01:14
پدرم توی خونه بود ... از راه لوله بهش غذا می دادیم .. بیشتر خواب بود یعنی در کما بود ..گاه چشاشو باز می کرد با یه نگاه حقشناسانه دستمو می فشرد ..من مدیونش بودم و هستم .نمی خواستم حس کنه اذیتمون می کنه هرکاری واسش می کردم هیجی نبود .مرگ همسر در فروردین ۹۵ و خونریزی مغزی پدرم منو از هرچی عید زده کرده بود . پدر کاملا متوجه بود که چی میگم .. هروقت بیدارمی شد ومی گفتم بابا دستمو فشار بده اون این کارو می کرد ..افت سدیم آخرین بهانه واسه مرگش بود . ۲۳ روز بعد .. ۲۲ فروردین ۹۵ .. روز پدر .. روز تولد حضرت علی .. تا روز قیامت با پدر خداحافظی کردم .
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 2134
#196
Posted: 20 Mar 2018 01:48
aliazad77: ۲۲ فروردین ۹۵ .. روز پدر .. روز تولد حضرت علی .. تا روز قیامت با پدر خداحافظی کردم
روحشون شاد
پارسال این موقع متاهل بودم
ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍﯾﯽ هم ﺑﺎﺷﺪ، ﻻﯾﻖ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ، ﻧﻪ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﮐﺮﺩﻥ!
ارسالها: 3602
#197
Posted: 22 Mar 2018 14:41
LouisDeFunes: روحشون شاد
ممنونم لویی جان
LouisDeFunes: پارسال این موقع متاهل بودم
امید وارم سال دیگه این موقع هم متاهل باشی
امروز سالروز ازدواج یاهمون عقد من و همسر اولمه که حالا جسمش زیر خاکه و روحش دربرزخ پارسال این موقع پدر ذر بستر بیماری و کما بود .. عید دیدنی برامون مفهومی نداشت ...تمام فکر و ذکرم شده بود پدر و این که روند درمانی اون چه جوری می تونه باشه ... این که آیا می تونه مثل قبل شه ؟ ولی زخم بستر و کمبود سدیم آخرین ضربه رو بهش زد .. بیست روز مونده به سالگرد مرگ پدر ... چه روزهای شومی هستند برای من روزهایی مثل ۴ بهمن .. ۲۲ و ۲۹ فروردین ..کاش این روزها رو همش خواب باشم و نحسی اونا رو حس نکنم ... ساعت ۱۰ و ۷ دقیقه صبح سالها پیش در چنین روزی همسر اولم سر سفره عقد بله رو بهم گفت و دفتر عقدو امضاء زدیم ..بهتره باورکنم که یه روزی منم از این دنیا میرم ..مثل همه اونایی که کنارم بودند و سخته باور نبودنشون .....
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 2134
#199
Posted: 24 Mar 2018 00:44
ابیانه و کاشان بودم
ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍﯾﯽ هم ﺑﺎﺷﺪ، ﻻﯾﻖ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ، ﻧﻪ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﮐﺮﺩﻥ!