ارسالها: 24568
#241
Posted: 2 Nov 2014 19:41
دیپلمات ایرانی که دو هزار یهودی را از مرگ نجات داد
هم زمان با نسل کشی يهوديان به وسيله رژيم نازی آلمان به رهبری آدلف هيتلر، مردان و زنان شجاعی با به خطر انداختن جانشان زندگی همنوعان خود را نجات می دادند.
گالری «اسپاس ماگ» در بروکسل، پايتخت بلژيک با برپايی نمايشگاهی به نام «درستکاران»(Simplemet Justes) ياد اين افراد را گرامی داشته است. اکثر کسانی که در اين نمايشگاه از آنها نام برده شده است، شخصيت های کمتر شناخته شده، مسلمان و اهالی کشورهای خاورميانه هستند. در ميان نجات دهندگان شهروندان يهودی، نام عبدالحسين سرداری، ديپلمات ايرانی و مسئول امور کنسولی ايران در پاريس در سال ۱۹۴۰ ميلادی به چشم می خورد.
بر اساس تحقيقات انجام شده، اين ديپلمات توانسته است از فرستادن کم و بيش ۲۰۰۰ شهروند يهودی به سوی کوره های آدم سوزِی جلوگيری کند و زندگی تازه ای به آنها هديه دهد.
به نقل از اطلاعات منتشر شده در نمايشگاه، آقای سرداری در ابتدا تنها برای ايرانيان يهودی ساکن فرانسه گذرنامه جديد صادر می کرده، اما پس از آگاهی از عاقبت يهوديان ديگر کشورها در اردوگاه های مرگ رژيم نازی، شروع به صدور مدارک ايرانی برای آنها می کند. او برای نجات جان هموطنانش ازعدم وجود يک تفسير واحد از قوانين ضد يهودی آلمان نازی استفاده و استدلال می کرده که يهوديان ايرانی متفاوت از يهوديان ديگر کشورها هستند.
در ماه دسامبر سال ۱۹۴۲ ميلادی، آدلف هيتلر شخصا اعلام می کند که استدلال آقای سرداری اشتباه است. پس از اشغال ايران در شهريور ۱۳۲۰ توسط نيروهای بريتانيا و شوروی و به دنبال آن امضای توافقنامه ميان دولت ايران و متفقين، آقای سرداری مصونيت ديپلماتيک خود را از دست می دهد و به او دستور بازگشت به ايران داده می شود. به رغم اين مشکلات، او تصميم به ماندن در پاريس می گيرد و با ثروت شخصی خود به کمک به يهوديان ادامه می دهد.
آقای سرداری در سال ۱۳۶۰ در شهر لندن درگذشت.
سه سال پس از مرگش، برای نخستين بار و به شکل رسمی مرکز « سيمون ويسينتهال » درشهر لوس آنجلس آمريکا از فعاليتهای انسان دوستانه او در زمان جنگ جهانی دوم تقدير کرد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#244
Posted: 3 Jun 2015 16:50
ﺁﯾﺎ ﻋﻠﺖ ﺗﻨﻔﺮ ﻧﺎﻧﺴﯽﺧﻮﺍﻧﻨﺪﻩ ﻋﺮﺏ ﺍﺯ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ؟؟؟
ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﻧﺎﻧﺴﯽ ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﮐﻨﺴﺮﺕ ﻫﺎﯾﺶ ﺍﺯ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻭ ﻓﻘﯿﺮ ﯾﺎﺩ ﮐﺮﺩ .
ﭼﻨﺪﻣﺎﻩ ﺑﻌﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﺮﮐﯿﻪ ﮐﻨﺴﺮﺕ ﺩﺍﺷﺖ ﯾﮏ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﺑﻠﯿﻂ ﮐﻨﺴﺮﺕ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺧﺮﯾﺪﺍﺭﯼ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺩﻭ ﺳﮓ ﻭﺍﺭﺩ ﺳﺎﻟﻦ ﺷﺪ ﻣﻮﻗﻊ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻨﺴﺮﺕ ﯾﮏ ﻧﻔﺮﻩ ﺩﺭ ﺳﺎﻟﻦ ﻧﺸﺴﺖ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺎﻧﺴﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﺑﻠﯿﻄ هاﯾﺖ ﺭﺍ ﻣﻦ ﺧﺮﯾﺪﻡ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﮕﻬﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﺟﺮﺍ ... ﮐﻨﯽ
و این ﺷﺨﺺ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﮐﺴﯽ ﻧﺒﻮﺩ ﺟﺰ :
بیژﻥ ﭘﺎﮐﺰﺍﺩ
ﺩﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﺭﻭﺡ ﻭ ﺭﻭﺍﻥ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﺍﺵ
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#245
Posted: 18 Jul 2015 00:51
عشق حد و مرز نمی شناسد
عشق پرنس ماکسیمیلیان شاهزاده ثروتمند لیختن اشتاین به یک زن پانامائی آفریقائی تبار از جمله عشق هائی است که اگر شکسپیر زنده بود رومئو و ژولیتی دیگر می آفرید منتهی این بار با پایانی خوش .
پرنس ماکسیمیلیان فرزند پرنس هانس شاهزاده لیختن اشتاین در سال ۱۹۶۹ بدنیا آمد و تحصیلات خود را در رشته اقتصاد در هاروارد به اتمام رساند . این شاهزاده بعد از پدرش جانشین سلطنت کشور ، و چشم و چراغ دربارهای سلطنتی اروپا و آرزوی پرنسس های اروپائی بود که دل به یک خانم طراح مد پانامائی آفریقائی تبار بنام خانم آنجلا فرانسیسکو براون که دقیقا" ۱۱ سال ازخودش بزرگتر بود سپرد و با وجود مخالفت پدر و مادر و تمام درباریان بالاخره در سال ۲۰۰۰ با وی ازدواج کرد . و آنجلا اولین سیاهپوستی بود که وارد دربار یک کشور اروپائی شد .
حال به زندگی این دو عاشق یک پسر کوچولوی زیبا بنام آلفونس هم اضافه شده است .
کمی هم درباره لیختن اشتاین بدانیم
لیختناشتاین ((به آلمانی: Fürstentum Liechtenstein) تلفظ آلمانی: سومین کشور کوچک در اروپا است.
پایتخت آن شهر فادوتس است. زبان رسمی لیختناشتاین آلمانی، مساحت آن ۱۶۰ کیلومتر مربع و جمعیت آن ۳۶ هزار نفر است. واحد پول این کشور فرانک سوئیس با واحد جزء (راپن) نام دارد.
این کشور در مرکز اروپا قرار دارد و از شرق با اتریش و از غرب با سوئیس هممرز است.
کوههای آلپ در شرق این شاهزادهنشین قرار دارد. غرب کشور متشکل از جلگهٔ سیلابی رود راین است. رودهای مهم آن راین و سامینا و بلندترین نقطه آن گروز پیتز است که ۲۵۹۹ متر ارتفاع داردو این کشور آب و هوای آلپی معتدل دارد البته دارای زمستانهایی بسیار سرد و تابستانهایی خنک است.
پایتخت لیختناشتاین فادوتس است اما بزرگترین شهر این کشور، شان با ۵ هزار و ۵۰۰ نفر جمعیت میباشد.
حکومت این کشور پادشاهی مشروطه و حاکم آن یک شاهزاده است. ۲۵ عضو لندستگ (پارلمان) تحت نظام تعیین تعداد نمایندگان به نسبت جمعیت هر منطقه با رأی تمامی افراد بالغ برای مدت چهار سال انتخاب میشوند. لندستگ ۵ نفر از جمله نخست وزیر را به عنوان کمیتهٔ ملی (کابینه) انتخاب میکند. نخست وزیر رسماً از سوی شاهزاده گمارده میشود. احزاب مهم سیاسی لیختناشتاین عبارتند از اتحاد میهنی، حزب شهروند مترقی و حزب لیست آزاد (سبز).
لیختناشتاین یکی از بالاترین سطوح زندگی در جهان را دارد. صنعت گردشگری، بانکداری و تولیدات (ابزار دقیق) همگی با اهمیت است و صادرات این کشور را بیشتر فراوردههای دندانپزشکی و ماشین آلات تشکیل میدهند. لیختناشتاین در سازمان ملل متحد، شورای اروپا، کنفرانس امنیت و همکاری در اروپا، و اتحادیه بازرگانی آزاد اروپا عضویت دارد. میزان با سوادی در آن ۱۰۰٪ میباشد .
لیختناشتاین کشوریست پادشاهی با پارلمان ۲۵ نفره و دولتی ۵ نفره. لیختناشتاین و سوئیس تنها کشورهایی در اروپا هستند که دمکراسی مستقیم دارند.
از سال ۱۹۸۴ در این کشور زنان نیز حق رای دارند.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#247
Posted: 29 Sep 2015 20:26
مجسمه شدن یک مرد در برج میلاد در اعتراض به خشک سالی»
یک جوان هنرمند ایرانی با نام مسعود نیکدل، چند روز پیش در حالی که سر و صورت و هیکل خود را گِل آلود کرده بود، با ثابت نشستن به روی پلکان برج میلاد تهران به مدت ۳ ساعت در اعتراض به بحران کم آبی در کشور، یک پرفورمنس هنری با عنوان «تجربه بحران» رو به نمایش گذاشت.
مردم با دیدن این جوان که ساعتها بدون حرکت به روی پلههای برج میلاد نشسته بود، در ابتدا فکر می کردند که او یک مجسمه است.
در آن میان عدهای از تماشاگران از هم میپرسیدند کی این مجسمه به برج میلاد اضافه شده؟
نمایش سمبُلیک این جوان در اعتراض به یک پدیده بحرانی در کشورش، بازتاب خاصی در رسانههای مختلف ایرانی و خارجی داشته است.
نیکدل بعد از پایان اجرایش در بیرون برج میلاد خطاب به مردم و خبرنگاران گفت: باید میزیستمش تا با مقیاس ذرهای در نقش زمین بی آب، حس همدردی با او را مشترک میشدم. کوچکتر و نا صبورتر از زمین بودم اما با همان سکون و سکوت ادامه دادم؛ زمین هنوز خشک شدنش را صبوری می کرد که ۳ ساعت بیشتر نگذشته بود، من به لرزش افتادم.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 127
#248
Posted: 21 Nov 2015 10:11
یا استادی میگفت بیست سال پیش این شعرو پشت کامیون دیدم.
منم دیدم قشنگه براتون مینویسم.
گرلقمه نان شود بیکصدتومان
هرگزنکنم دعا که گردد ارزان
بنده بسراغ بندگی باید رفت
رزاق خدا بود ، چه ارزان، چه گران
ای کاش به جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن بودی
کاش از پی صد هزار سال از دل خاک
چون سبزه امید بر دمیدن بودی