انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
گفتگوی آزاد
  
صفحه  صفحه 5 از 28:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  ...  28  پسین »

☻ A Fascinating Content | یه مطلب جالب بنویس☺


مرد

 
شام آخـر

last

لئوناردو داوينچي موقع کشيدن تابلو "شام آخر" دچار مشکل بزرگي شد: مي بايست
"نیکی "را به شکل عيسي" و "بدي" را به شکل "يهودا" يکي از ياران عيسي که هنگام
شام تصميم گرفت به او خيانت کند، تصوير مي کرد.کار را نيمه تمام رها کرد تا
مدل هاي آرماني اش را پيدا کند. روزي دريک مراسم, تصوير کامل مسيح را در چهرة
يکي از جوانان يافت. جوان را به کارگاهش دعوت کرد و از چهره اش اتودها و طرح
هايي برداشت. سه سال گذشت. تابلو شام آخر تقريباً تمام شده بود ؛ اما داوينچي
هنوز براي يهودامدل مناسبي پيدا نکرده بود…کاردينال مسئول کليسا کم کم به او
فشار مي آورد که نقاشي ديواري را زودتر تمام کند. نقاش پس از روزها جست و جو ,جوان
شکسته و ژنده پوش مستي را در جوي آبي يافت. به زحمت از دستيارانش خواست او را
تا کليسا بياورند , چون ديگر فرصتي بري طرح برداشتن از اونداشت. گدا را که
درست نمي فهميد چه خبر است به کليسا آوردند، دستياران سرپا نگه اش داشتند و در
همان وضع داوينچي از خطوط بي تقوايي، گناه وخودپرستي که به خوبي بر آن چهره
نقش بسته بودند نسخه برداری کرد وقتي کارش تمام شد گدا، که ديگر مستي کمي از
سرش پريده بود، چشمهايش راباز کرد و نقاشي پيش رويش را ديد، و با آميزه اي از
شگفتي و اندوه گفت: من اين تابلو را قبلاً ديده ام! داوينچي شگفت زده پرسيد:
کي؟! گدا گفت: سه سال قبل، پيش از آنکه همه چيزم را از دست بدهم. موقعي که در
يک گروه آواز مي خواندم , زندگي پراز رويايي داشتم، هنرمندي از من دعوت کرد تامدل
نقاشي چهره عيسي بشوم!!!!!!!!

نيکي و بدي يک چهره دارند ؛ همه چيز به اين
بسته است که هر کدام چه زماني سر راه انسان قرار بگيرند
زندگی یک مشکل نیست که باید حلش کرد بلکه یک هدیه است که باید ازش لذت
برد"**
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)
     
  
زن

 
معیار زیبایی در چند کشور...

ایران
آمار جراحی بینی در کشور ما آنچنان بالا رفته است که می‌توان گفت در تهران سالانه ۳۰ هزار جراحی بینی انجام می‌شود بنابراین با کمی‌اغماض می‌توان گفت در ایران داشتن یک بینی زیبا معیار زیبایی است.

آسیای جنوبی
ساکنان جنوب شرقی آسیا داشتن پوست سفید را نشان دهنده زیبایی می‌دانند به همین دلیل استفاده از لوازم آرایشی وبهداشتی در این منطقه بسیار زیاد است.

غرب آفریقا
در این مناطق هر چه وزن بیشتر وخط های کششی بیشتری داشته باشید جذاب ترید به همین دلیل خانواده‌ها دختران دم بخت را به مراکز افزایش وزن می‌فرستند.

کره جنوبی
در کره آنهایی که دارای پلک‌های زیبا باشند جذاب ترند به همین دلیل جراحی پلک در این کشور دارای طرفداران بسیار زیادی است زیرا کره‌ای ها خواهان چشم‌های درشت و پلک های زیبا هستند.

فرانسه
فرانسوی‌ها علارغم اینکه در معدن لوازم آرایش به سر می‌برند معتقد هستند که همان چهره واقعی خودشان زیبااست و نباید تغییری بر روی ان ایجاد کنند.

نیوزلند
نیوزلندی‌ها برای زیبا کردن خود سعی می‌کنند سر وصورت خود را با لوازم خالکوبی خالکوبی کنند.

چین
چینی‌ها معتقد هستند بلند قدترین آنها خوشگل تر است اما متاسفانه نمی‌توانند کار زیادی برروی قد و قواره خود انجام می دهند.
وطنم ایرانم :
یاد آن روز مبارک بادم
که تو آبادی و من آزادم
     
  
زن

 
دلیلی برای ادامه زندگی !!!!
سرخس و بامبو

روزی تصمیم گرفتم که دیگر همه چیز را رها کنم. شغلم را، دوستانم را، زندگی ام را
به جنگلی رفتم تا برای آخرین بار با خدا صحبت کنم. به خدا گفتم: آیا می توانی دلیلی برای ادامه زندگی برایم بیاوری؟و جواب او مرا شگفت زده کرد.
او گفت : آیا درخت سرخس و بامبو را می بینی؟پاسخ دادم : بلی
فرمود: هنگامی که درخت بامبو و سرخس راآفریدم، به خوبی ازآنها مراقبت نمودم. به آنها نور و غذای کافی دادم. دیر زمانی نپایید که سرخس سر از خاک برآورد و تمام زمین را فرا گرفت اما از بامبو خبری نبود. من از او قطع امید نکردم. در دومین سال سرخسها بیشتر رشد کردند و زیبایی خیره کننده ای به زمین بخشیدند اما همچنان از بامبوها خبری نبود. من بامبوها را رها نکردم… در سالهای سوم و چهارم نیز بامبوها رشد نکردند. اما من باز از آنها قطع امید نکردم. در سال پنجم جوانه کوچکی از بامبو نمایان شد. در مقایسه با سرخس کوچک و کوتاه بود اما با گذشت 6 ماه ارتفاع آن به بیش از 100 فوت رسید. 5 سال طول کشیده بود تا ریشه های بامبو به اندازه کافی قوی شوند... ریشه هایی که بامبو را قوی می ساختند و آنچه را برای زندگی به آن نیاز داشت را فراهم می کرد.
خداوند در ادامه فرمود: آیا می دانی در تمامی این سالها که تو درگیر مبارزه با سختیها و مشکلات بودی در حقیقت ریشه هایت را مستحکم می ساختی. من در تمامی این مدت تو را رها نکردم همانگونه که بامبوها را رها نکردم.
هرگز خودت را با دیگران مقایسه نکن. بامبو و سرخس دو گیاه متفاوتند اما هر دو به زیبایی جنگل کمک می کنن. زمان تو نیز فرا خواهد رسید تو نیز رشد می کنی و قد می کشی ! از او پرسیدم : من چقدر قد می کشم.
در پاسخ از من پرسید: بامبو چقدر رشد می کند؟
جواب دادم: هر چقدر که بتواند.
گفت: تو نیز باید رشد کنی و قد بکشی، هر اندازه که بتوانی
وطنم ایرانم :
یاد آن روز مبارک بادم
که تو آبادی و من آزادم
     
  
زن

 



- مردم فیجی اعتقاد دارند، روح مرد مجرد به بهشت نمی رود و چنانچه مردی پیش از ازدواج از دنیا برود، روحش به خاکستر تبدیل شده و تا ابد در عذاب می ماند.
۲- مردم جزیره ای کوچک در فیلیپین معتقدند زن تا پیش از ازدواج دارای روح نیست.
۳-در گذشته در روم، عروس ها به جای دسته گل دسته ای سیر یا رزماری به دست می گرفتند که نشان باروری و خوش یمنی بود.
۴- از آنجا که سفید، رنگ عزاداری در برخی کشورهای شرقی است، هندی ها معتقدند لباس عروس نباید سفید باشد.
۵- لاس وگاس با سالیانه ۱۰۰۰۰۰ زوج، بزرگترین مقصد ماه عسل های جهان است و بعد از هاوایی با ۲۵۰۰۰ ماه عسل در سال قرار دارد.
۶- حلقه ازدواج در انگشت سوم دست چپ انداخته می شود زیرا مصریان معتقدند بودند رگی از این انگشت مستقیم به قلب می رود.
۷- تور روی سر از قدیم نشان معصومیت و محافظت او از ارواح خبیث بود. در قدیم تور روی سر عروس به رنگ های زرد و قرمز و آبی نیز پوشیده می شد. تور سفید از دوران ویکتوریا مد شد و نشان این بود که عروس به قدری کافی ثروتمند است که بتواند سفید بپوشد.
۸- در بسیاری از فرهنگ ها، داماد، عروس را در شب عروسی می دزدید و دوستان داماد نیز در این کار او را یاری می کردند. هنگام جاری شدن عقد داماد در سمت راست عروس می ایستاد و دست راست داماد برای استفاده از شمشیر جهت مبارزه با رقیب احتمالی آزاد می مانند.
۹- تعدادی ساقدوش مامور ریختن گل در مسیر رسیدن عروس و داماد به محراب می شدند تا با این حرکت نمادین، مسیری شاد و زیبا برای زندگی آتی آنها بسازند.
۱۰- در برخی کشورهای شرقی، ریختن دانه های برنج روی سر عروس و داماد، نوعی دعای باروری و نیکروزی است.
۱۱- مهمانان درجه یک در برخی کشورها و در دوران گذشته تکه هایی از دنباله لباس عروس را به عنوان دفع شر، پاره می کردند.
۱۲- کیک عروسی از زمان روم باستان نشانه شادی و خوشی بوده و در قرون وسطی، رسم بوسه عروس و داماد در کنار کیک، پررنگ شده است.
۱۳- در برخی کشورهای آفریقایی دعای “امیدوارم ۱۲ فرزند برای داماد بیاوری” نوعی آرزوی خوشبختی برای عروس است.
۱۴- در اروپای قدیم کفش نوعی وسیله مقدس به شمار می رفت چرا که موجب بالا آمدن فرد از سطح زمین می شد و رسم بود در شب عروسی پدر عروس یک جفت کفش به داماد هدیه دهد و با این کار اختیار دختر خود را به او بسپارد.
۱۵- در بریتانیای قدیم رسم بود که عروس در شب عروسی جاروی گردگیری شومینه را ببوسد زیرا جارو جهت زدودن خاکستر استفاده می شد و با این کار عروس متعهد به زدودن تیرگی های خود می شد!
۱۶- در افغانستان قدیم داماد جهت خواستگاری تکه ای از موی عروس را می برید یا تکه ای آشغال به سمت عروس پرت می کرد!
۱۷- در برخی کشورهای بودایی دختران از ۹ سالگی شروع به دوختن لباس عروس خود می کنند و اگر تا پیش از ۱۴ یا ۱۵ سالگی ازدواج نکنند، ترشیده محسوب می شوند.
۱۸- عروس های یونانی باور داشتند گذاشتن مقداری شکر یا قند در لباس عروسی، در زندگی آینده شان شادی به همراه می آورد.
۱۹- به عنوان نماد باروری مردم ایرلند، پای مرغی آماده تخم گذاری را در شب زفاف به تخت عروس و داماد می بستند.
۲۰- از آنجا که مرغابی ها یک بار جفت گیری کرده و تا آخر عمر با جفت خود می مانند، در کره رسم است که بهترین دوست داماد دو مرغابی چوبی را به عنوان کادوی عروسی به داماد بدهد.
۲۱- در مصر نزدیکان عروس او را نیشگون می گیرند تا این نیشگون ها برایشان خوشی و شانس از سوی عروس و داماد به همراه بیاورد.
۲۲- در هند ازدواج نمادین با درخت نوعی سنت نیکو و عبادت است.
۲۳- در عربستان، پاکستان و حتی شهرهایی از ایران، دختری که بکارت خود را قبل از ازدواج از دست بدهد، به همراه معشوق خود به مرگ محکوم می شود.
۲۴- در فرقه یهودیت در صورتی که جشن عروسی مربوط به آخرین دختر مجرد مادر عروس باشد، تاجی از برگ روی سر مادر عروس گذاشته و مهمانان دور او می رقصند.
     
  
مرد

 
شما روزی چند تا سیگار می‌کشین...؟!



توی فرودگاه یکی بود که پشت سرم سیگار می‌کشید . یکی دیگه رفت جلو گفت:

- بخشید آقا.........! شما روزی چند تا سیگار می‌کشین...؟!

- طرف جواب داد: منظور؟

- منظور اینکه اگه پول این سیگارا رو جمع می‌کردین، به اضافه‌ی پولی که به
خاطر سلامتیتون خرج دوا و دکتر می‌کنین، الان اون هواپیمایی که اونجاست
مال شما بود...!

طرف با خونسردی جواب داد: - تو سیگار می‌کشی؟


...


... ... ... - نه !

- هواپیما داری؟

- نه !

- به هر حال مرسی بابت نصیحتت...

ضمناً اون هواپیما که نشون دادی مال منه
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)
     
  
مرد

 
پوستی بدون چروک می‌خواهید؟


هر یک از ما در طور روز کرم‌های مختلفی استفاده می‌کنیم و احتمالاً یکی از این چند کرم مختلف یک کرم ضد چروک باشد.

بشر همیشه به دنبال زیبایی است. زیرا خداوند از روح زیبای خود بر انسان دمیده و او را جویای زیبایی خلق کرده است. اما راز زیبایی در لوازم آرایشیِ گوناگون و البته آسیب رسان نیست.

آیا می‌دانید که خوردن کاکائو و سویا یا خوابیدن به پشت و استفاده از عینک، بافت‌های پوستی را قوام می‌بخشد و از پیدایش چین و چروک جلوگیری می‌کند؟

در این مقاله توصیه‌های تغذیه‌ای و چند توصیه‌ی زیبایی را برایتان آورده‌ایم. با ما همراه باشید.


کاکائو میل کنید

بر اساس پژوهشی که در سال 2006 در نشریه‌ی «روزنامه‌ی تغذیه» به چاپ رسیده است، کاکائو حاوی میزان بالایی از برخی فلاوانول‌ها است که از پوست در مقابل مضرات نور خورشید محافظت می‌کند. این فلاوانول‌ها همچنین باعث تحریک گردش خون می‌شوند و به پوست، نرمی و لطافت می‌بخشند.


ماهی مصرف کنید

ماهی آزاد و یا انواع ماهی‌های دیگر که از آب‌های سرد صید می‌شوند میل کنید. این ماهی‌ها سرشار از پروتئین‌ها می‌باشند که برای بازسازی بافت‌های پوستی ضروری‌اند. از این گذشته این نوع ماهی‌ها سرشار از اسید های چرب امگا 3 هستند که پوست را تغذیه می‌کنند و از این رو آن‌ را جوان و شاداب نگه می‌دارند.


سویا بخورید

برخی از تحقیقات انجام گرفته نشان می‌دهد که سویا می‌تواند در مقابل آسیب‌های نور خورشید از پوست محافظت کند. نتایج پژوهشی که در «روزنامه‌ی اروپایی تغذیه» به چاپ رسید حاکی از آن است که تنها بعد از 6 ماه استفاده از مکمل با پایه‌ی سویا که حاوی ویتامین‌ها، پروتئین‌های ماهی، اسانس چای و گوجه فرنگی نیز باشد، بافت‌های پوست را تقویت می‌کند.


اسیدهای آلفا هیدروکسی(AHA)

این اسیدهای طبیعی موجود در میوه‌ها، لایه‌های فوقانی سلول‌های پوستی را تمیز می‌کند و به این ترتیب باعث کاهش پیدایش چین و چروک‌ها به خصوص در اطراف چشم‌ها می‌شود. بر اساس تحقیقات انجام گرفته، غلظت بالای اسیدهای آلفا هیدروکسی می‌تواند تولید کلاژن را تحریک کند.
کاکائو حاوی میزان بالایی از برخی فلاوانول‌ها است که از پوست در مقابل مضرات نور خورشید محافظت می‌کند

عینک بزنید

به گفته‌ی آکادمی درماتولوژی آمریکا، فعالیت و جنب و جوش مداوم عضلات ناحیه صورت مثل گره انداختن به ابروها و ...باعث تحریک عضلات صورت می‌شود که می‌تواند به ایجاد چین و چروک منجر شود. توصیه می‌کنیم اگر چشمانتان ضعیف است و به عینک نیاز دارید حتماً از عینک استفاده کنید و در مواقعی که در معرض نور شدید خورشید قرار می‌گیرید عینک آفتابی بزنید. این کار نه تنها مانع از جمع کردن چشم‌ها می‌شود بلکه دور چشم‌ها را از آسیب پرتوهای UV حفظ می‌کند.


مراقب صابون‌ها باشید

به عقیده‌ی متخصصین پوست دانشگاه مارلند آمریکا، آب شیر بیش از حد صورت را تمیز می‌کند. این آب محافظ چربی طبیعی پوست را از بین می‌برد. این چربیِ طبیعی تا حدودی از پیدایش چین و چروک جلوگیری به عمل می‌آورد. بنابراین اگر عادت دارید در طول روز چندین بار صورتتان را با آب و صابون بشویید باید بدانید که پوستتان را در معرض پیدایش چین و چروک قرار می‌دهید.

راه حل مشکل: اگر صابونتان حاوی مواد محافظتی نباشد از ژل‌های پاک کننده‌ی مخصوص صورت استفاده کنید.


برای مقابله با چین و چروک به پشت بخوابید

مطالعات آکادمی درماتولوژی آمریکا نشان می‌دهد که در طول شب، خوابیدن در وضعیت‌های خاص باعث پیدایش چین و چروک سطحی روی پوست می‌شود که پس از بیداری نیز تا مدتی از بین نمی‌روند. بنا به گفته‌ی این آکادمی به پهلو خوابیدن، احتمال ایجاد چین و چروک در ناحیه‌ی گونه‌ها و چانه را افزایش می‌دهد و دمر خوابیدن نیز روی پیشانی چین می‌اندازد. به طور کلی توصیه می‌کنیم که به پشت بخوابید تا احتمال بروز چین و چروک را به حداقل برسانید.



چند توصیه‌ی کلی

اگر واقعاً می‌خواهید پوستتان را جوان و شاداب نگه دارید با عمل به این اصول اولیه آغاز کنید. بدون شک خودتان به این اصول واقف هستید اما یادآوری آن‌ها ضرری ندارد:

* در معرض آفتاب شدید قرار نگیرید؛ در صورتی که مجبور باشید حوالی ظهر و در نور خورشید بیرون بروید حتماً از کرم ضد آفتاب و عینک آفتابی استفاده کنید.

* سیگار را ترک کنید.

* هر روز از کرم مرطوب کننده‌ای که با پوست شما سازگار است استفاده کنید.
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)
     
  
مرد

 
عجیب ‌ترین مهریه‌های ایران !

مهریه های عجیب و غریب گاهی شگفت انگیزتر از آن هستند که بتوانید آنها را باور کنید. مهریه هایی که اگر عاقبتشان به شکایت و دادگاه نرسد، شاید هیچ وقت از وجودشان با خبر نشوید! با این حال، خیلی از کسانی که در گوشه و کنار این کشور ازدواج می کنند، با هزار و یک دلیل سراغ این مهریه ها می روند؛ ترس از آینده، خلاقیت یا حتی علاقه های عجیب شخصی!

بال مگس

یکی از عجیب ترین مهریه های تاریخ ایران چهار سال قبل در شعبه 264 دادگاه خانواده به اجرا گذاشته شد: یک کیلو بال مگس! سال 86 بود که زنی با مراجعه به دادگاه خانواده به قاضی گفت تنها در صورتی حاضر به طلاق می شود که همسرش یک کیلو بال مگس مهریه او را بپردازد! او که سومین ازدواج خود را شکست خورده می دید، دلیل جدایی از همسرش را فریبکاری او عنوان کرد و گفت: «همسرم علی رغم متاهل بودن، با من ازدواج کرده و حالا من تا مهریه ام را نگیرم از زندگی اش بیرون نمی روم.»


دست چپ داماد

اما عجیب تر از بال مگس، مهریه زن جوان دیگری بود که 6سال قبل در شعبه 263دادگاه خانواده تهران به اجرا گذاشته شد. این زن که دست‌ چپ‌ هـمسـرش‌ را به عنوان مهریه خود انتخـاب‌ كـرده‌ بـود، بـا مـراجعـه‌ بـه‌ دادگـاه‌ خانواده گفت: "من‌ از بچگی‌ با دختران‌ فامیل‌ در رقابت‌ بودم‌ و می خواستم مهریه ای متفاوت داشته باشم. از طرفی خانواده همسرم بسیار ثروتمند هستند و هر تعداد سكه‌ كه‌ مهرم می کردند می توانستند بپردازند. بنابراین تصمیم گرفتم برای‌ محكم‌ كاری‌ دست‌ شوهرم را به همراه 700 سكه‌ مهریه‌ام‌ قرار دهم و آنها هم پذیرفتند."

اما سه سال بعد که زن جوان متوجه شد همسرش پایبند اخلاقیات نیست، به دادگاه خانواده رفت تا با اجرا گذاشتن مهریه اش، همسرش را ادب کند!
زن جوان می گفت دلش می‌خواهد مهریه‌اش آنقدر خاص و تعهد‌آور باشد که شوهرش هیچ‌گاه نتواند از قید و بند آن خودش را رها کند. بنابراین یک ماه بعد از عقد به دفترخانه رفتند و قرار گذاشتند بدون اطلاع خانواده ها، یک بند دیگر به مهریه اضافه کنند: چشم های آقای داماد!

چشم هایش!

سال گذشته، زن دیگری به دادگاه رفت و چشم های شوهرش را از دادگاه خواست! او عروس یک خانواده ثروتمند شده بود که 5هزار سکه مهرش کرده بودند اما کابوس تکرار زندگی خواهر مطلقه اش دست از سر او بر نمی داشت. بنابراین بعد از عقد از همسرش خواست تا چشم هایش را مهر او کند. زن جوان می گفت دلش می‌خواهد مهریه‌اش آنقدر خاص و تعهد‌آور باشد که شوهرش هیچ‌گاه نتواند از قید و بند آن خودش را رها کند. بنابراین یک ماه بعد از عقد به دفترخانه رفتند و قرار گذاشتند بدون اطلاع خانواده ها، یک بند دیگر به مهریه اضافه کنند: چشم هایی آقای داماد!

اما چند ماه بعد ورق برگشت و اختلافات آن دو شروع شد تا جایی که چاره ای جز طلاق نماند. البته قاضی دادگاه اعلام کرد که طبق قانون شرع اعضای اصلی بدن قابل جدا کردن نیست و تعهد مالی ایجاد نمی‌کند، چون چشم زمانی که زنده و قابل استفاده برای فرد باشد، باارزش است و نمی‌تواند مورد رهن و گرو قرار بگیرد.

ضمن آنکه مهریه همان است که عقد براساس آن صورت گرفته و داماد فقط محکوم به پرداخت پنج هزار سکه طلا است.


1978 توپ ورزشی!

سال87 زوج دیگری در شعبه 268 دادگاه خانواده از هم جدا شدند، آن هم با یک مهریه عجیب! 1978توپ ورزشی که البته زن آنها را بخشید تا جانش را بردارد و فرار کند.

این زن جوان که تنیس باز موفقی هم هست، می خواست نشان دهد مادیات برایش اهمیتی ندارد. به همین دلیل مهریه اش را 1978 توپ ورزشی قرار داد اما بعد از 7سال از ازدواج، به دادگاه رفت تا با بخشیدن مهرش طلاق بگیرد. چون همسرش اصرار داشت به کانادا مهاجرت کنند، اما او دوست نداشت از ایران برود. به همین دلیل این زوج به صورت توافقی جدا شدند.


آهوی وحشی

پرونده شکایت زنی با مهریه 10 آهوی وحشی هم یکی از عجیب ترین پرونده هایی بود که دو سه سال قبل در دادگاه خانواده به جریان افتاد. مهناز 26ساله که با یکی از آشنایان خود در شهر مادری اش ازدواج کرده بود، به دلیل علاقه ای که به طبیعت داشت این مهریه را انتخاب کرد. او چند ماه بعد از ازدواج به خاطر شغل همسرش به تهران آمد اما آنقدر تنهایی و غربت آزارش داد تا تصمیم گرفت مهریه اش را اجرا بگذارد و شوهرش را مجبور کند تا زمانی که 10 راس آهوی وحشی را شخصا از دشت های شهرستان محل سکونتشان شکار نکرده، به تهران برنگردند!


مهریه گریه دار

البته مهریه های عجیب همیشه به همین خنده داری نیستند. سال 88 یک خبر دیگر در دادگاه های خانواده پیچید که مصداق عینی مهریه عندالمطالبه بود: «زن جوانی که 6 ماه از عقدش می گذشت به دادگاه رفت و مهریه میلیاردی اش را به اجرا گذاشت! او به قاضی گفت: همسرم خیلی مهربان است. اما مهریه حق من است و اگر همسرم من را دوست دارد باید حقم را بپردازد. اگر هم توان مالی اش را ندارد مشکل خودش است!»

آشنایی این زوج جوان از دانشگاه شروع شد و آنقدر برای به هم رسیدن دردسر کشیدند که داماد عاشق حاضر شد همه شرط های پدر عروس را برای ازدواج بپذیرد. خانواده عروس از پسر خواسته بود 24 کیلو شمش طلا و 1364 سکه مهر دخترشان کنند. در روز بله بران، مادر بزرگ دختر گفت سکه رسم امروزی ها است و مهر عروس باید پول باشد. به همین دلیل پدرعروس به احترام مادرش یک میلیارد تومان وجه نقد هم به مهریه اضافه کرد!

داماد هم که فکر می کرد مهریه را کی داده و کی گرفته، برای این که عقب نماند گفت: من هم 1364 شاخه رز سیاه به این مهریه اضافه می کنم!

به گزارش سلامت نیوز،چند ماه بعد سمیه با مهریه 24 کیلو شمش طلا، 1364 سکه تمام بهار آزادی، یک میلیارد تومان پول نقد و 1364 شاخه رز سیاه به عقد محسن در آمد و زندگی آنها زیر یک سقف شروع شد. اما بعد از مدت کوتاهی از ازدواج شان، عروس خانم همسرش را با نامه ای از دادگاه غافلگیر کرد گفت که مهرش را می خواهد! استدلالش هم این بود: «مگر هر وقت مشکل پیدا شد باید حقم را از تو بگیرم؟ مهریه حق من است و اگر دوستم داری باید مهرم را بپردازی تا با تو زندگی کنم!»
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)
     
  
زن

 
این داستان واقعی هست:

-------------------------------
کسی تعریف میکرد که یک شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال طرف اردبیل،جای اینکه از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده
... که می گفت:
جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه!
اینطوری تعریف میکنه:
من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی
20
کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو
ماشینم خاموش شد و هرکاری کردم روشن نمیشد.
وسط جنگل، داره شب میشه، نم بارون هم گرفت.
اومدم بیرون یکمی با موتور ور رفتم دیدم نه
میبینم،
نه از موتور ماشین سر در میارم!!
راه افتادم تو دل جنگل، راست جاده خاکی رو کرفتم
و مسیرم رو ادامه دادم.
دیگه بارون حسابی تند شده بود.
با یه صدایی برگشتم، دیدم یه ماشین خیلی آرام
وبی صدا بغل دستم وایساد.
من هم بی معطلی پریدم توش.
اینقدر خیس شده بودم که به فکر اینکه توی ماشینو
نیگا کنم هم نبودم.
وقتی روی صندلی عقب جا گرفتم، سرم رو آوردم بالا
واسه تشکر
دیدم هیشکی پشت فرمون و صندلی جلو نیست!!
وحشت کردم
داشتم به خودم میومدم که ماشین یهو همونطور بی
صدا راه افتاد
هنوز خودم رو جفت و جور نکرده بودم که تو یه نور
رعدو برق دیدم
یه پیچ جلومونه!
تمام تنم یخ کرده بود.
نمیتونستم حتی جیغ بکشم
ماشین هم همینطور داشت میرفت طرف دره.
تو لحظه های آخر خودم رو به خدا اینقدر نزدیک دیدم
که بابا بزرگ خدا بیامرزم اومد جلو چشمم.
تو لحظه های آخر، یه دست از بیرون پنجره،
اومد تو و فرمون رو چرخوند به سمت جاده
نفهمیدم چه مدت گذشت تا به خودم اومدم.
ولی هر دفعه که ماشین به سمت دره یا کوه میرفت،
یه دست میومد و فرمون رو میپیچوند.
از دور یه نوری رو دیدم و حتی یک ثانیه هم تردید
به خودم راه ندادم.
در رو باز کردم و خودم رو انداختم بیرون.
اینقدر تند میدویدم که هوا کم آورده بودم.
دویدم به سمت آبادی که نور ازش میومد
رفتم توی قهوه خونه و ولو شدم رو زمین
بعد از اینکه به هوش اومدم جریان رو تعریف کردم
وقتی تموم شد، تا چند ثانیه همه ساکت بودن
یهو در قهوه خونه باز شد و دو نفر خیس اومدن تو،
یکیشون داد زد:

ممد نیگا! این همون احمقیه که وقتی ما داشتیم
ماشینو هل میدادیم

سوار شده بود
چون مات توام
دگر چه بازم ...!!؟!
     
  
زن

 
اﮔﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﺑﺎ ﯾﻪﺩﺧﺘﺮ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﻨﯽ...
ﺯﯾﺎﺩ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺍﯾﻦ ﻧﺸﻮ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﮐﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ...
ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺵ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻣﺎﺩﯼ ﻭ ﻣﻌﻨﻮﯼ ﺩﺭ ﭼﻪ ﺳﻄﺤﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ...
ﺗﺤﻘﯿﻖ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺗﻮﯼ ﻟﯿﺴﺖ ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺴﺮﺍﯼ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻣﺠﺮﺩﯾﺶ...
ﺩﻭﺳﺘﺎﺕ ﯾﺎ ﺁﺷﻨﺎﻫﺎﺕ ﻧﺒﺎﺷﻦ...
... ﺗﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﺴﺮﺕ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﺑﺨﺮﯼ...
ﺭﻓﯿﻘﺖ ﻧﮕﻪ : ﻧﺎﭘﻠﺌﻮﻧﯽ ﺑﺨﺮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﻭﺱﺩﺍﺭﻩ...
چون مات توام
دگر چه بازم ...!!؟!
     
  
مرد

 
اندر احوالات تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها

عد از اجرای موفقیت آمیز طرح تفکیک جنسیتی در سراسر اماکن خصوصی و عمومی کشور ؛ به... بررسی روند رشد و نمو یک کودک(پسر) از مهد کودک تا پیری میپردازیم :

اسم کودک را جواد در نظر میگیریم که همراه با همکلاسی خود به نام رضا در حال برگشت از مهد کودک است.

1) در مسیر برگشت از مهد کودک :

لضا لضا (همان رضا ) مامانم میخواد لنج (گنج) طلا بیاره ها !

رضا : مامان چیه ؟!


2) 3 سال بعد در مسیر رفت به مدرسه داخل سرویس مدرسه

راننده رو به بچه های داخل سرویس : همه زود چشاشونو ببندن داریم از کنار یه مدرسه دخترانه رد میشیم!

جواد : رضا رضا ، دختر چیه ؟


3 ) 5 سال بعد از 3 سال ؛ زنگ تفریح ؛ مدرسه راهنمایی

رضا : جواد من دیشب از بالای پشت بوم یه چیزی تو حیاط خونه همسایه دیدم.

جواد : چی ؟

رضا : دختر ! دختر ! بالاخره دیدم

جواد : جون مادرت ؟! یالاه بگو چه شکلی هستن اینا !


4) 4 سال بعد از قبلی! سرکوچه جواد اینا

رضا : جواد چیکار داشتی گفتی زود بیا

جواد : رضا دیشب یکی به گوشیم زنگ زد.صداش خیلی عجیب غریب بود.یواشکی حرف میزد و میگفت یه دختره و از من میپرسید آیا پسرم ؟!

رضا : تو چی گفتی ؟

جواد : گفتم آره پسرم و بعدش دختره غش کرد !


5 ) 6 سال بعد ؛ دانشگاه

جواد : رضا راسته میگند پشت این دیواره پر از دختره ؟!

رضا : آره منم شنیدم.میشنوی دارن میخندن! مگه اونا هم میخندن ؟


6 ) چند سال بعد ، شب خواستگاری

جواد : ببخشید یعنی الان شما واقعا یه دخترید ؟!


7 ) چند ماه بعد ، شب ازدواج

جواد : خوب الان باید چیکار کنیم ؟!

خانم : هیچی دیگه ،خسته ایم باید بخوابیم.شما هم برو تو اتاق خودت بخواب!


8 ) خیلی سال بعد ، دوران کهولت

جواد : دیشب مادر خدا بیامرزم به خوابم اومد گفت نمیخواهید بچه بیارید ؟

خانم : از کجا بیاریم.تو جهیزیه من که بچه نبود ، تو چرا نخریدی یه دونه ؟


9) خیلی سال بعد

نسل ایرانی منقرض شد

راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
     
  
صفحه  صفحه 5 از 28:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  ...  28  پسین » 
گفتگوی آزاد

☻ A Fascinating Content | یه مطلب جالب بنویس☺

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA