انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
گفتگوی آزاد
  
صفحه  صفحه 6 از 28:  « پیشین  1  ...  5  6  7  ...  27  28  پسین »

☻ A Fascinating Content | یه مطلب جالب بنویس☺


زن

 
من...... تو...... اون...... (فوق العاده س بخونش!)


شاید این مطلب کوچکترین کار برای درک بهتر نیازمندان و فقیران باشه
اینطوری شاید از این به بعد زود قضاوت نکنیم!!!!!!!!!
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

من به مدرسه میرفتم تا در س بخوانم ...
تو به مدرسه میرفتی به تو گفته بودند باید دکتر شوی ...
او هم به مدرسه میرفت اما نمی دانست چرا ؟!

من پول تو جیبی ام را هفتگی از پدرم میگرفتم ...
تو پول تو جیبی نمی گرفتی همیشه پول در خانه ی شما دم دست بود ...
او هر روز بعد از مدزسه کنار خیابان آدامس میفروخت !
.
معلم گفته بود انشا بنویسید و موضوع این بود : علم بهتر است یا ثروت ؟!

من نوشته بودم علم بهتر است
مادرم می گفت با علم می توان به ثروت رسید


تو نوشته بودی علم بهتر است
شاید پدرت گفته بود تو از ثروت بی نیازی


او اما انشا ننوشته بود برگه ی او سفید بود
خودکارش روز قبل تمام شده بود ...

معلم آن روز او را تنبیه کرد
بقیه بچه ها به او خندیدند
آن روز او برای تمام نداشته هایش گریه کرد
هیچ کس نفهمید که او چقدر احساس حقارت کرد
خوب معلم نمی دانست او پول خرید یک خودکار را نداشته
شاید معلم هم نمی دانست ثروت وعلم
گاهی به هم گره می خورند
گاهی نمی شود بی ثروت از علم چیزی نوشت ...

من در خانه ای بزرگ می شدم که بهار توی حیاطش بوی پیچ امین الدوله می آمد
تو در خانه ای بزرگ می شدی که شب ها در آن بوی دسته گل هایی می پیچید که پدرت برای مادرت می خرید ...
او اما در خانه ای بزرگ می شد که در و دیوارش بوی سیگار و تریاکی را می داد که پدرش می کشید

سال های آخر دبیرستان بود باید آماده می شدیم برای ساختن آینده

من باید بیشتر درس می خواندم دنبال کلاس های تقویتی بودم ...
تو تحصیل در دانشگا های خارج از کشور برایت آینده ی بهتری را رقم می زد ...
او اما نه انگیزه داشت نه پول درس را رها کرد دنبال کار می گشت ...

روزنا مه چاپ شده بود هر کس دنبال چیزی در روزنامه می گشت

من رفتم روزنامه بخرم که اسمم را در صفحه ی قبولی های کنکور جستجو کنم ...
تو رفتی روزنامه بخری تا دنبال آگهی اعزام دانشجو به خارج از کشور بگردی ...
او اما نامش در روزنامه بود روز قبل در یک نزاع خیابانی کسی را کشته بود !!!

من آن روز خوشحال تر از آن بودم که بخواهم به این فکر کنم که کسی ، کسی را کشته است
تو آن روز هم مثل همیشه بعد از دیدن عکس های روزنامه آن را به به کناری انداختی
او اما آنجا بود در بین صفحات روزنامه :
برای اولین بار بود در زندگی اش که این همه به او توجه شده بود !!!!

چند سال گذشت وقت گرفتن نتایج بود

من منتظر گرفتن مدارک دانشگاهی ام بودم
تو می خواستی با مدرک پزشکی ات برگردی همان آرزوی دیرینه ی پدرت
او اما هر روز منتظر شنیدن صدور حکم اعدامش بود

وقت قضاوت بود ، جامعه ی ما همیشه قضاوت می کند

من خوشحال بودم که که مرا تحسین می کنند
تو به خود می بالیدی که جامعه ات به تو افتخار می کند
او شرمسار بود که سرزنش و نفرینش می کنند

زندگی ادامه دارد ، هیچ وقت پایان نمی گیرد

من موفقم : من میگویم نتیجه ی تلاش خودم است!!!
تو خیلی موفقی : تو میگویی نتیجه ی پشت کار خودت است!!!
او اما زیر مشتی خاک است : مردم گفتند مقصر خودش است !!!!

من , تو , او
هیچگاه در کنار هم نبودیم
هیچگاه یکدیگر را نشناختیم
اما من و تو اگر به جای او بودیم آخر داستان چگونه بود...؟!!
" تـــو " تکـرار نـمی شوی این
مــــنمـ ....
که وابســـته تر مـی شــوم....
     
  
مرد

 
طنز نوروز

خونه مون عیدا پر مهمونه

میرن مهمونا از اونا فقط آشغالاشون به جا می مونه

کجاست اون کیوی ؟

چی شد نارنگی؟

کجا رفت اون موز؟

خدا میدونه!

جعبه خالی شیرینی هنوز گوشه طاقچه پیش گلدونه

عطرش پیچیده تا آشپز خونه شیرینیش کجاست ؟

خدا میدونه

می رن مهمونا از اونا فقط جعبه ی خالی به جا می مونه

از بس خونه رو به هم می ریزن آدم مثل خر تو گل می مونه!!

یکی نیست بگه خداوکیلی جای پوست پسته تو قندونه

قند نصفه ی عمو جون هنوز خیس و لهیده ته فنجونه

حالا خداییش قندش مهم نیست کنار اون قند نصف دندونه!

می رن مهمونا از اونا فقط نصفه ی دندون به جا میمونه

پسته ی خندون ،

بادوم شیرین

فندق درباز

مال مهمونه

پرسید زیر لب یکی با حسرت

که از این آجیل ، به غیر تخمه واسه ما بعدها چی چی میمونه!
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
     
  
مرد

 
دختر ۲۵ ساله با یک ربات ازدواج کرد!

مشرق : بانی برتون دختر ۲۵ ساله آمریکایی طی یک اقدام عجیب با یک ربات ازدواج کرد.

بانی که به شدت عاشق فیلم جنگ ستارگان است دلیل این اقدام خود را اینگونه بیان کرد: احساس کردم هیچ انسانی نمی تواند جز من، D2-R2(داماد، ربات جنگ ستارگان) را درک کند، بنابراین تصمیم گرفتم با وی ازدواج کنم.

مرد کوچک به نام ورن ترویر که بازیگر چند فیلم از جمله هری پاتر و چند فیلم دیگر هالیوود هست با دوست خود به نام Geneviève Gallen که معلم یوگا هست ازدواج کرد.

قد او تقریبا نزدیک به ۱۸۸ سانتیمتر می باشد اما با این حال این باعث نشده که با شوهر ۸۰ سانتی خودش احساس خوشبختی نکند.
* رنگین کمان پاداش کسی است که تا آخرین قطره زیر باران می ماند *
     
  

 
آتاتورک چگونه مصیبت حجاب روبنده را برای زنان درترکیه حل کرد؟

باتعصب وحشتناکی که هنوز درقرن بیست ویکم هم مردم ترکیه را رنج میدهد اتاتورک کمی کمتر از یک قرن پیش حتی زودتر از ایران کوشش کرد شرحجاب را از سر زنان ترکیه کم کند ولی تعصب وحشتناکی بر ملت ترکیه حکمفرما بود حتی زنان ارمنی و کرد شرق ترکیه حاضر نبودند حجاب روبنده را کنار بگذارند بالاخره راه حلی که گره از کار این جامعه تا بن استخوان متعصب گشود این اعلامیه بود :
به هم میهنان شریف از هردین و مذهب درسرتاسر ترکیه ابلاغ می شود از این تاریخ بانوان درسرتاسر ترکیه مختارخواهند بود تا با هر پوششی که صلاح میدانند در ملا عام حاضر و رفت و آمد کنند ، لیکن جهت حفظ حرمت خانواده های شریف و بانوان پاکدامن ترکیه به پلیس دستور اکید داده شده است تا برای پاسداری از عفت عمومی از تردد زنان روسپی بدون پوشیدن حجاب روبنده مطلقا جلوگیری بعمل آورده و متمردین را بازداشت و در دادگاههای صالحه محاکمه و شدیدا تنبیه نمایند.
ازآن تاریخ درترکیه هیچ زنی باحجاب روبنده دیده نشد و متعصب ترین مردان ترکیه نیز نه اعتراضی کردند و نه مانع خروج همسر و دختران خود از خانه شدند ، اما بودند مردانی در ایران که تا سالها پس ازکشف حجاب یعنی تا کناره گیری رضاشاه ، هر گونه آزادی در تصمیم گیری نوع پوشش را از همسر و دختران خود صلب و آنان را درخانه حبس کردند.
زن جسم نیست ، فکر دارد ، حق تصمیم گیری نیز باید برایش قائل شد...!
هر بی‌لیاقتی رُ تو قلبتــــون جا ندید!!
جای آفتـــابه تو بــوفه نیست . . .
     
  
زن

 
عکس سگی به اندازه یک شیر!!!!

این سگ غول پیکری که میبینید بیش از 450 کیلوگرم وزن دارد و توسط ارتش تایلند نگه داری میشود!!!
" تـــو " تکـرار نـمی شوی این
مــــنمـ ....
که وابســـته تر مـی شــوم....
     
  
زن

 
خیلی وقتها یه دروغ هایی رو هم به خودمون میگیم هم به دیگران:
1_کار که عار نیست!!!!!
2_ همه ادما زیبایی خاص خودشون رو دارن!!!
3_ پول که شخصیت نمیاره!!!
4_ علم بهتر از ثروته!!!
5_ فکر کردی چی ، مملکت قانون داره!!!
6_تن آدمی شریفست به جان آدمیت, نه همین لباس زیباست نشان آدمیت!!!!
7_ تلاش کنی به هرچی که بخوای میرسی!!!!
8_ پول چرک کف دسته!!!
9_ پدر مادر بچه هاشون رو به یک اندازه دوست دارن!!!
10_ خدا ادم ها رو برابر افریده!!!
11_بچه دختر ، پسرش فرق نمیکنه!!!
12_از هر دست بدی از همون دست میگیری!!!
13_یه روزی هم نوبت ما میشه!!!
14_ ..................
فکر میکنید کدوم شماره دروغ نیست؟ شماره 0 یعنی موافقید که همه موارد دروغ میباشد.
من یک زن خوشبختم
و خیابانی که راه مرا دنبال می کند
خوشبخت است
و کوچه ای که
به گریبان خانه ام می رسد
خوشبخت است
     
  
زن

 
می گویند زمانی که سورنا سردار شجاع سپاه امپراتور ایران (( ارد اول )) از جنگ بر می گشت به پیرزنی برخورد .

پیرزن به او گفت وقتی به جنگ می رفتی به چه دلبسته بودی ؟
گفت به هیچ ! تنها اندیشه ام نجات کشورم بود .
پیرزن گفت و اکنون به چه چیز ؟
سورنا پاسخ داد به ادامه نگاهبانی از ایران زمین .
پیرزن با نگاهی مهربانانه از او پرسید : آیا کسی هست که بخواهی بخاطرش جان دهی ؟
سورنا گفت : برای شاهنشاه ایران حاضرم هر کاری بکنم .
پیرزن گفت : آنانی را که شکست دادی برای آیندگان خواهند نوشت کسی که جانت را برایش میدهی تو را کشته است و فرزندان سرزمینت از تو به بزرگی یاد می کنند و از او به بدی !
سورنا پاسخ داد : ما فدایی این آب و خاکیم . مهم اینست که همه قلبمان برای ایران می تپد . من سربازی بیش نیستم و رشادت سرباز را به شجاعت فرمانده سپاه می شناسند و آن من نیستم .
پیرزن گفت : وقتی پادشاه نیک ایران زمین از اینجا می گذشت همین سخن را به او گفتم و او گفت پیروزی سپاه در دست سربازان شجاع ایران زمین است نه فرمان من .
اشک در دیدگان سورنا گرد آمد .
بر اسب نشست .
سپاهش به سوی کاخ فرمانروایی ایران روان شد .
ارد اول ، سورنا و همه میهن پرستان ایران هیچگاه به خود فکر نکردند آنها به سربلندی نام ایران اندیشیدند و در این راه از پای ننشستند .

یک سخن ارد بزرگ : میهن پرستی هنر برآزندگان نیست که آرمان آنان است .
یاد و نام همه آنان گرامی باد .
من یک زن خوشبختم
و خیابانی که راه مرا دنبال می کند
خوشبخت است
و کوچه ای که
به گریبان خانه ام می رسد
خوشبخت است
     
  

 
روشنفکراي خيابوني
بوديم گاهي‌ حافظ، گاهي‌ رومي
مي‌ و ني‌ و حوري، صيقل روحي
گاهي‌ فردوسي‌ با چند تا خط خوني
بذار واست تصوير سازي کنم، مثلاً اينجوري:؛
بعضي‌ وقتا کسي کنه جيک جيک، مي‌ريزه خون چيک چيک
ماشينا بيب بيب… خانوما جيغ جيغ…؛
مامورا مي‌ريزن و ميگ ميگ…؛
ميپيچن به بازي همه. مي‌گيرن گل
ميشينن، ميپيچن، مي‌بينن شوک
تيريپم جرم
چون جوري زندگي‌ مي‌کنم که انگار مي‌ميرم صبح
ظهر محشرم. جواهر رو ول کن من خود معدنم
حق کلي‌ آدم گردنم. آويزه گوشم هرچي‌ پيرا حرف زدن
يه چند باري هم بهم دستبند زدن
اينه تيريپ ما، باقي‌ ول معطلن
اينه تريپ ما ....
ما راه که ميريم .. ديگه سنگين نيست آسفالت جر ميديم
و
باج نميديم هيچ وخ به هيچکس تا بميريم
     
  
مرد

 
قوانین مورفی یا شایدم قوانین تو!

قوانین مورفی و قوانین استنباط شده از آن :
- اگر در توده یا کپه ای به دنبال چیزی بگردی، چیز مورد نظر حتما در ته قرار دارد.
- هیچ کاری آن طور که به نظر می رسد ساده نیست .
- وقتی در ترافیک گیر کرده ای لاینی که تو در آن هستی دیرتر راه می افتد.
- هر کاری بیش از آنچه فکرش را می کنی دو برابر آنچه باید وقت می برد.
مگر اینکه آن کار ساده به نظر برسد که در آن صورت سه برابر وقت می گیرد.
- هر چیزی که بتواند خراب شود خراب می شود آن هم در بدترین زمان ممکن.
- اگر چیزی را مقاوم در برابر حماقت احمق ها بسازی احمق باهوش تری پیدا
می شود و کارت را خراب می کند .
- در صورتی که شانس انجام درست یک کار پنجاه پنجاه باشد احتمال غلط انجام
دادن آن نود درصد است.
- وسایل نقلیه اعم از اتوبوس، قطار، هواپیما و... همیشه دیرتر از موعد
حرکت می کنند مگر آن که شما دیر برسید. در این صورت درست سر وقت رفته
اند.
- اگر به نظر می رسد همه چیزها خوب پیش می روند حتما چیزی را از قلم انداخته ای .
- احتمال بد پیش رفتن کارها نسبت مستقیم با اهمیت آنها دارد .
- هر وقت خودت را برای انجام دادن کاری آماده کرده ای ناچار می شوی اول
کار دیگری را انجام دهی.
- اشیای قیمتی اگر سقوط کنند به مکان های غیرقابل دسترس مثل کانال آب یا
دستگاه زباله خرد کن (آن هم در حالی که روشن است) می افتند .
- مادر همیشه راه بهتری برای انجام کارتان پیشنهاد می کند البته بعد از
اینکه کار را به سختی انجام داده باشید.
- هر چه بیشتر سعی کنید چیزی را از مادرتان پنهان کنید او بیشتر به وب کم
شبیه می شود.
- 80% امتحانات پایان ترم براساس کلاسی است که در آن غایب بوده ای.
- وقتی قبل از امتحانات نکات را مرور می کنی مهمترین شان ناخوانا ترینشان است.

قوانین اتوبوسی مورفی :
- اگر تو دیرت شده اتوبوس هم دیر می آید .
- اگر زود برسی اتوبوس دیر می آید. اگر دیر برسی اتوبوس زود رسیده است.
- اگر بلیت نداشته باشی پول خرد هم نداری. وقتی پول خرد داری که بلیت هم داری.
- هر چه بیشتر از راننده بپرسی که کدام ایستگاه باید پیاده شوی احتمال
این که درست راهنمایی ات کند کمتر خواهد شد .
- مدت زیادی منتظر اتوبوس می مانی و خبری نیست پس سیگاری روشن می کنی. به
محض روشن شدن سیگار، اتوبوس می رسد. (به عبارت ساده اگر سیگار را روشن
کنی اتوبوس می رسد(
- اگر برای زودتر رسیدن اتوبوس سیگار را روشن کنی اتوبوس دیرتر می آید.

قوانین کامپیوتری مورفی :
- دیسک مشتری در سیستم تو خوانده نمی شود .
- اگر برای خواندن آن نرم افزار پیچیده ای روی سیستمت نصب کنی آخرین باری
خواهد بود که چنین دیسکی به دستت می رسد .

قوانین عاشقانه ی مورفی :
- همه خوب ها تصاحب شده اند ، اگر تصاحب نشده باشند حتما دلیلی دارد .
- هر چه شخص مذکور بهتر و مناسب تر باشد، فاصله اش از تو بیشتر است.
- شعور ضربدر زیبایی ضربدر در دسترس بودن مساوی عددی ثابت است. ( که این
عدد همیشه صفر است. (
- میزان عشق دیگران نسبت به تو نسبت عکس دارد با میزان علاقه تو به آنها.
- چیزهایی که یک زن را بیش از هر چیز به مردی جذب می کند همانهایی اند که
چند سال بعد بیشترین تنفر را از آنها خواهد داشت .

فلسفه مورفی
" لبخند بزن... فردا روز بدتریه "
و اما سرنوشت خود آقای مورفی :
یه شب تو یه بزرگراه سوخت ماشین آقای مورفی تموم می شه. اون شب تو
بزرگراه ترافیک بوده و ماشین ها با سرعت مورچه می رفتن. آقای مورفی هم می
زنه بقل که بقیه رو با تاکسی بره. همینجوری ریلکس کنار بزرگراه واستاده
بوده که یهو ماشین یه توریست انگلیسی که داشته خلاف جهت می اومده تپٌی می
زنه بهش و می میره.اتفاقا اون روز لباسش هم سفید بوده . حالا فکر کن با
یه لباس سفید کنار یه بزرگراه شلوغ واستاده باشی. بعد یه گاگولی در جهت
مخالف بیاد بهت بزنه و بمیری . احتمالا موقع جون دادن این جمله ی معروفش
روی لبش بوده :

"اگه یه راه برای خراب کردن چیزی وجود داشته باشه او همون یه راه رو پیدا می کنه"
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
     
  
مرد

 
یه پرستار استرالیایی بزرگ‌ترین حسرت‌های آدم‌های در حال مرگ رو جمع کرده و پنج حسرت رو که بین بیشتر آدم‌ها مشترک بوده منتشرکرده
اولین حسرت: کاش جرات‌اش رو داشتم اون جوری زندگی می‌کردم که می‌خواستم٬ نه اون جوری که دیگران ازم توقع داشتن
حسرت دوم: کاش این قدر سخت کار نمی‌کردم
حسرت سوم: کاش شجاعت‌اش رو داشتم که احساسات‌ام رو به صدای بلند بگم
حسرت چهارم: کاش رابطه‌هام رو با دوستام حفظ می‌کردم
حسرت پنجم: کاش شادتر می‌بودم
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
     
  
صفحه  صفحه 6 از 28:  « پیشین  1  ...  5  6  7  ...  27  28  پسین » 
گفتگوی آزاد

☻ A Fascinating Content | یه مطلب جالب بنویس☺

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA