ارسالها: 130
#111
Posted: 24 Feb 2015 08:59
اره بچه بودم زیاد فکر کردم اما الان که کیرم شق میشه و بکون شده دیگه بهش فکر نمی کنم
عشق فقط یک بار در انسان بروز میکند . علاقمند به گفتگو با بانوان لوتی ودوستی پایدار
ارسالها: 103
#114
Posted: 28 Mar 2015 09:22
تا حالا فکرشم بسرم نزده
فکر خودکشی برای ادمای نا امیده
من هیچ وقت نا امید نشدم و نمیشم
مهم نيست در عشق به وصال برسي
مهم اين است که لياقت تجربه کردن
يک عشق پاک را داشته باشي
ارسالها: 1135
#115
Posted: 31 Mar 2015 07:43
فکر خودکشی بگم نه دروغ گفتم میاد به سرم زیاد
اما من نه به خاطر دختر نه عشقو عاشقی نه از اینجور چیزا
یه موقع هست درک کاملی از دورو ورت میکنی بازش نمیکنم یعنی چی
مشکل روانی که همه دارن برا یکی کمه برا یکی زیاد
بعضی چیزا هست یکی میتونه تحمل کنه یکی نمیتونه
اما من خیلی چیزا رو تحمل کردم یه سری چیزها هم هست نمیشه یعنی من نمیتونم شاید خنده دار باشه واسه یکی دیگه اما خوب من اینطوریم نا امیدم نیستم
حال نمیکنم دیگه بازندگی
خیلی ها میگن ادم های ضعیف خودکشی میکنن اره از ضعفه اما ضعف از چی ..............
خودکشی کردم نشده
میگم خودکشی کردم نه اینکه راه بی افتم تو خیابون با همه خدا حافظی هورچی بازی در بیارم ای ملت اگر بار گران بودیمو رفتیم اگر نا مهربان بودیمو رفتیم
نه خیلی عادی اروم بی سرو صدا بدون اینکه اصلا به کسی بگم یه گوشه حالا زنده موندم نمیدونم سگ جونم چرا خدا نخواست
داستان چی بود نمیدونم
ولی یه روزی همچین کاری رو میکنم حقیقت دوستم ندارما نه ولی میکنم که خیلی ها خوب بمونن خودشو نو خراب نکنن همه چیم ردیف شد میکنم راستو ریستش کردم میکنم ککه پشت سرم حرف نباشه
بعد هرچی زود تر ادم بره جای خودش بهتره از این پا اون پا شدن بدم میاد از حیرونی هم بدم میاد تو این دنیا در به دری کم نکشیدم دلم میخواد زود برم یه دنج تو جهنم جور کنم گیر بیارم سوکسی وار زندگیمو کنم
حرف از خود کشی شد یه روز مست بودم البته طفل بودم اون موقع شاید ۱۳ سالم بود رفیقم گفت اون موقع رفیق تو رگیم بود هرجا هست سالمو تن درست باشه گفت بیا خود کشی کینم قشنگ یادمه
واسه داداش کوچیکش دوچرخه خریده بود نمیدونم یه چی واسه داداش کوچیکه خریده بودن این حسودیش شده بود
اقا منم به قول اقام عقب مونده فقط کافی بود یکی بگه یه کار بکنیم از خود طرف جلو تر بریم خودکشی این طناب ها هستن رختن پهن میکنن تو پایین شهر تو کوچه ها شما ندیدید ولش کن اقا طنابو از در خونه یا رو واکردم بریم خودکشی رخت ها هم ول کردم وسط کوچه
کاری نداریم یه درخت پیدا کردم گفتم این درخته خوبه ما خونمون نزدیک ریل قطاره اون ور ریل میشد چیزی پیدا نکردم بزاریم زیر پا گفتم میریم بالا درخت طنابو میبندیم ۱۲۳ خودمونو ول میکنیم
چشتون روز بد نبینه من طنابم بلند جفت پاهام یه ذره بالا تر از پنجه مو برداشت یا ترک خورد دهنم سرویس شد
اون بدبخت یه پاش شکست عر میزدا منم مست نمیدونم بخندم چی کار کنم
حالا اون میگه برو کمک بیار من خودم راه نمیتونستم برم کاری نداریم پدر پاهای من در اومد انقدر باد کرده بود رفتیم پیش شکست بند خمیر درست میکرد میزاشت رو پام دهنم سرویس شد تا یه هفته راه نمیتونستم برم از یه طرفم از داداشم یه کتک خوردم من مشروب خورده بود جرات نداشتم برم خونه تو کوچه ولو بودم از ترسم نفهمن خانواده
اینم اومد گفت من گفتم ضر میزنه خودم جلو تر از اون میخواستم خود کشی کنم
خواستید خودکشی کنید به اندازه شاخه ارتفاع تا زمین دقت کنید چون اگه زنده بمونید پاتونم ترک بخوره فرار نمتونید بکنید هی کتک میخورید مشروبم خورده باشید شهیدید
خنده های زندگی را روزگار ازما گرفت
ای خوشا روزی که ماهم روزگاری داشتیم
ارسالها: 101
#120
Posted: 5 Sep 2015 10:39
منم خوساتم خودکشی کنم ولی ......
باید مرد باشی تا بفهمی؛
«احساس» یک زن؛
«فروشی» نیست، «هدیه» است ...!