ارسالها: 3747
#41
Posted: 9 Aug 2012 14:56
نه مگه مرض دارم??زندگی به این خوبی دارم
زمانی که خاطره هایت از امیدهایت قوی تر شد .پیرشدنت شروع میشود
ارسالها: 99
#42
Posted: 9 Aug 2012 15:29
آره خیلی زیاد حتی یبار اقدام کردم اما عملیات شکست خورد
کوروش تو نخواب که ملتت در خواب است ! آرام گاهت غرق به زیر اب است این بار نه بیگانه که دشمن زخود است ننگ بر ما که روح تو بیتاب است !!
ارسالها: 53
#43
Posted: 10 Aug 2012 00:27
نه خوشبختانه فکر نکردم
..گاهی اوقات فکر کردن به بعضیها ،
ناخوداگاه لبخندی روی لبانت می نشاند...
دوست دارم این لبخندهای بیگاه و این بعضی ها را
♥ ♥
ارسالها: 2557
#47
Posted: 3 Oct 2012 17:25
بهش زياد فكر كردم
اما تا الان جراتشو نداشتم
روزگار غریبی ست نازنین ...
ارسالها: 114
#48
Posted: 3 Oct 2012 19:20
اصن بهش فکر نکردم
خطت رو که خاموش کردی من ماندم و دوستت دارمهایی که دیولر نشد
ارسالها: 188
#49
Posted: 3 Oct 2012 21:45
زیاد فکر کردم ! خیلی ! کلی لازمم ب وده و یکی دوبار هم ......
مجنونم و دل زده از لیلیا ... خیلی دلم گرفته از خیلیا
ارسالها: 2517
#50
Posted: 4 Oct 2012 00:02
اوه تا دلت بخواد یه مدت میشستم نقشه میکشیدم که چجوری خودمو بکوشم که دردش کمتر باشه و هیجان انگیزناک تر باشه ۲بارم انجام دادم که نشد.۱سریم کلن داشتم راحت میشدم و برنامه ریزی کردمو همه چی حاضر بود ولی پشیمون شدم نمیدونم شاید حکمتی توش بوده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7