ارسالها: 1782
#32
Posted: 2 Oct 2013 13:15
ALI2012: برق نگاه معصومشان با قابهای چو بی در دست که در آن چهرههایی متفاوت از تصویر فعلیاشان را نشان میداد، آتش به دلمان زد.
عمق نگاه نافذشان شرمسارمان کرد که چرا نباید یک بخاری استاندارد درکلاسشان میبود، و انگشتهای ذوب شده نرگس در کنار کتاب فارسی کلاس سومما را ناخودآگاه به یاد حسنک کجایی، تصمیم کبری، روباه و خروس و دهها درسخاطرهانگیز دیگر این دوره انداخت.
نمیدانیم وقتی به درس پترس فداکار میرسند، چه تصویری از انگشت پترسدر ذهنشان شکل خواهد گرفت و حتی نمیدانیم آیا به خاطر گرمی مشعل دهقانفداکار، او را دوست میدارند. دخترکان و پسرکانی با قابهای بزرگ در دستکه حسرت و رنج در چشمانشان موج میزند، بچههایی که رنگ نداشته دیوارخانهاشان حکایت از جیب خالی والدینشان برای هزینههای سرسامآور درماندارد و نمیدانیم چرا تا به امروز گرههای چروک چهرههایشان که قرار بودترمیم شوند، هنوز باز نشده است و این پرسش که آیا در میان سیل پزشکان اینمرز و بوم کسی حاضر است با ظرافت انگشتانش مرهمی برای صورتکان این بچههاباشد، ما را به خود مشغول کرده است.
نرگس در روستایشان به دنبال مرغ خانهاشان میدود تا شاید با سر و صدای مرغ و خروسهای خانه بتواند اندکی خود را تخلیه کند..
نرگس در کنار دیگر بچههای قربانی غفلت ما در کنار بچههای روستا برای گرفتن یک عکس حاضر میشود اما او برای عکاس نمیخندد.
نرگس دفتر مشقش را باز میکند، با زحمت و با کمک دست دیگر مداد سیاهرا در دست میگیرد و در سطر اول مینویسد: ای کاش کلاسمان آتش نمیگرفت
ای داد بی داد
اندوه بزرگی ست انبوه انتظار
ارسالها: 201
#33
Posted: 17 Dec 2014 08:56
توآدم نیستی
اینجای کاریکاتوری
توی مهره تودستای ی
کاریکاتوری
ازاین زمین نفرین شده
تاآسمون بکرراهی نیست