ارسالها: 2801
#51
Posted: 27 Jun 2014 15:26
همتون خیلی چیزا گفتید!!
ولی مشکل من یه نموره فرق داره...
نه میخوام داستانُ درام کنم، نه فیلم هندیش کنم و نه بگم من آدم خیلی خاصیم...
نه، منم یکی مثل شمام....
امــــــــــــــا!!
من تنها مشکلم اینه که احساس میکنم اونقدری که باید نتونستم زحماتی که پدر و مادرم برام کشیدنُ جبران کنم!
همیشه خواستم اونقدری که تو توانمه براشون انجام بدم، اما نمیدونم چرا احساس میکنم هنوز موفق نشدم!
همه ما مشکل داریم، هممون احساس میکنیم درکمون نمیکنن..
هممون حرف شنیدیم و دیدیم و حس کردیم تفاوت نسلهارو!
نمیگم من اینارو نداشتم..
اما یه بار شده یادمون بیاد ما همونی بودیم که وقتی به دنیا اومدیم خونوادمون بینهایت شاد بودن؟
بحث نصیحت نیست، فقط خواستم بگم از دید خودم در مقابل پدر و مادرم که اصلی ترین قسمت خونوادمن هیچی نیستم و هیچکاری نتونستم برای تشکر براشون انجام بدم!
من نداشتن وقت کافی برای تشکر و قدردانی از والدینم اذیتم میکنه!
من خیلی خیلی بدهکار مهربونیهاشونم!
هم بدهکار مهربونیهای پدر عزیزم
و هم..
بدهکار مهربونیهای یه زَنــــــــــــــــم
که از بچگی صدام زده پســـــــــــــــرم
هر بیلیاقتی رُ تو قلبتــــون جا ندید!!
جای آفتـــابه تو بــوفه نیست . . .
ارسالها: 58
#53
Posted: 29 Aug 2014 01:14
عدم درك نيازهاى عاطفى وروحى بچه ها ازطرف والدين
سلام چطورى مهندس?خوبى?
شنيدم عقايدت نئوكانتيه?آره?
شقايقت چى?
اونم نورمانديه?
ارسالها: 14491
#54
Posted: 3 Sep 2014 21:33
قابلمه شستن
سفره جمع کردن
قاشق چنگال شستن
همین موارددیگه خیلی اذیت می شدم .
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 8967
#55
Posted: 3 Sep 2014 21:38
خیلی دوست دارم دوباره برم به اون دوران
و ۱۰برابر بشه اون به اصطلاح اذیت ها
اما افسوس که دیگه وقتی فهمیدم
که خیلی دیره
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
ارسالها: 2890
#56
Posted: 21 Nov 2014 20:32
دوست دارم همیشه بهم توجه کنن
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 24568
#57
Posted: 21 Nov 2014 20:38
باید خدا را شکر کنم که درون خانواده هیچ وقت هیچ چیزی بطور جدی اذیتم نکرده ، گرچه بالاخره اختلاف عقیده در تمام خانواده ها کم یا زیاد پیش میاد . اما با تمام این ها باز هم بهترین و امن ترین و آرام بخش ترین جا برای من کنار خانوادم هست .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 378
#58
Posted: 21 Nov 2014 20:40
جوگیر شدن خانواده و این که دیگران رو به من ترجیه بدن متنفرم
حال همه ما خوب است ولی تو باور نکن...
ارسالها: 1135
#60
Posted: 25 Nov 2014 19:16
مرگ داشم جاش خیلی خالیه کاش من میرفتم اون میموند
خنده های زندگی را روزگار ازما گرفت
ای خوشا روزی که ماهم روزگاری داشتیم