انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
گفتگوی آزاد
  
صفحه  صفحه 7 از 25:  « پیشین  1  ...  6  7  8  ...  24  25  پسین »

شعرهای دوران کودکیتون چی بود؟


مرد

 
قورباغه سبز
با پاي بسته

از روي برگي
در آب جسته

بالا و پايين
مي پرد دائم

هرگز نباشد
بي حال و خسته

گاهي به آب است
يكدم به خشگي

گاهي به جستن
يكدم نشسته
     
  
مرد

 
سر زد از پشت ابرها خورشید

باغ و بستان دوباره زیبا شد

فصل سرما و برف و باد گذشت

موقع گردش و تماشا شد

• • •

در چمن بر درخت گل بلبل

وه چه شیرین ترانه‌ای دارد

هست خشنود و شادمان زیرا

وطنی، آشیانه‌ای دارد

• • •

كودكان این زمین و آب و هوا

این درختان كه پرگل و زیباست

باغ و بستان و كوه و دشت همه

خانه ما و آشیانه‌ی ماست

• • •

دست به دست هم دهیم به مهر

میهن خویش را كنیم آباد

یار و غم‌خوار همدگر باشیم

تا بمانیم خرم و آزاد
     
  ویرایش شده توسط: julien   
مرد

 
خوب و عزیزی ایران زیبا

پاینده باشی ای خانه ی ما

من دوست هستم با شهرهایت

با کوه و دشتت با نهرهایت

خورشید اسلام یکبار دیگر

تابیده از تو الله اکبر

در هر کجایت خون شهیدان

پیوسته جاریست ای خاک ایران

بر کوی و کوچه بر دشتهایت

روییده لاله جانم فدایت
     
  
مرد

 
هر چه که بیند دیده خدایش آفریده

خورشید و ماه تابان

ستاره درخشان

جنگل و دشت و دریا

پرندگان زیبا .

درخت و سبزه و گل

سوسن و سرو و سنبل

این همه را به قدرت

خدا نموده خلقت .
     
  
مرد

 
زاغکی قالب پنیری دید

به دهان برگرفت و زود پرید

بر درختی نشست در راهی

که از آن می گذشت روباهی

روبهک پرفریب و حیلت ساز

رفت پای درخت و کرد آواز

گفت به به چقدر زیبایی

چه سری چه دمی عجب پایی

پر و بالت سیاه رنگ و قشنگ

نیست بالاتر از سیاهی رنگ

گر خوش آواز بودی و خوشخوان

نبودی بهتر از تو در مرغان

زاغ می خواست قار قار کند

تا که آوازش آشکار کند

طعمه افتاد چون دهان بگشود

روبهک جست و طعمه را بربود.
     
  
مرد

 
چه خوش گفت فردوسی پاکزاد

که رحمت بر آن تربت پاک باد

میازار موری که دانه کش است

که جان دارد و جان شیرین خوش است

مزن بر سر ناتوان دست زور

که روزی در افتی به پایش چو مور

گرفتم ز تو ناتوان تر بسی است

توانا تر از تو هم آخر کسی است

خدا را بر آن بنده بخشایش است

که خلق از وجودش در آسایش است
     
  
مرد

 
به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد

چنین گفت پیغمبر راستگوی «ز گهواره تا گور دانش بجوی»

به گفتار پیغمبرت راه جوی دل از تیرگی‌ها بدین آب شوی

گواهی دهم کاین سخن‌ها ز اوست تو گویی دو گوشم بر آواز اوست

که «من شهر علمم، علی‌ام در است» دُرست این سخن گفتِ پیغمبر است

منم بندهٔ اهل بیت نبی ستایندهٔ خاک پای وصی

بر این زادم و هم برین بگذرم چنان دان که خاک پی حیدرم
     
  
مرد

 
ای نام تو بهترین سر آغاز بی نام تو نامه کی کنم باز

ای یاد تو مونس روانم جز نام تو نیست برزبانم

ای کار گشای هرچه هستند نام تو کلید هر چه بستند

ای هست کن اساس هستی کوته ز درت دراز دستی

از آتش ظلم و دود مظلوم احوال همه تو راست معلوم

هم قصه نانموده دانی هم نامه نا نوشته خوانی

ای عقل مرا کفایت از تو جستن زمن و هدایت از تو

هم تو به عنایت الهی آن جا قدمم رسان که خواهی

از ظلمت خود رهایی ام ده بانور خود آشنایی ام ده
     
  
مرد

 
دید موسی یک شبانی را به راه

کو همی گفت ای خدا و ای اله

ای خدای من فدایت جان من

جمله فرزندان و خان ومان من

تو کجایی تا شوم من چاکرت

چارقت"1 "دوزم زنم شانه سرت

تو کجایی تا که خدمتها کنم

جامه ات را دوزم و بخیه زنم

دستکت بوسم بمالم پایکت

وقت خواب آید بروبم جایکت!

حضرت موسی(ع) از آن مرد میپرسد ای مرد با که اینگونه سخن میگویی؟! وچوپان در پاسخ:

گفت با آنکس که مارا آفرید

این زمین و چرخ از او آمد پدید

گفت موسی:های خیره سر شدی

خود مسلمان ناشده کافر شدی

این چه ژاژست"2 "این چه کفراست و فشار

پنبه ای اندر دهان خود فشار

گند کفر تو جهان را گنده کرد

کفر تو دیبای دین را ژنده کرد

گرنبندی زین سخن تو حلق را

آتشی آید بسوزد خلق را

چوپان چون این حرفها را از حضرت موسی(ع)شنید.ناراحت از کار خود:

گفت ای موسی دهانم دوختی

وزپشیمانی تو جانم سوختی

جامه را بدرید و آهی کرد وتفت

سرنهاد اندر بیابان و برفت.

موسی پس از آن برای مناجات به کوه طور رفت.از خدای بزرگ به او ندا آمد که ای موسی این چه کاری بود که کردی هر چه زودتر بروچوپان را بیاب و از او معذرت بخواه!

وحی آمد سوی موسی از خدا

بنده مارا ز ما کردی جدا

تو برای وصل کردن آمدی

نی برای فصل"3"کردن آمدی

من نکردم خلق تا سودی کنم

بلکه تا بر بندگان جودی کنم

ما برون را ننگریم و قال را

ما درون را بنگریم و حال را

چونکه موسی این عتاب از حق شنید

در بیابان در پی چوپان دوید

عاقبت دریافت او را و بدید

گفت مژده ده که دستوری رسید

هیچ آدابی و ترتیبی مجو

هرچه میخواهد دل تنگت بگو
     
  
مرد

 

جدا شد یكی چشمه از كوهسار
به ره گشت ناگه به سنگی دچار


به نرمی چنین گفت با سنگ سخت
كرم كرده راهی ده ای نیكبخت


گران سنگ تیره دل سخت سر
زدش سیلی و گفت : دور ای پسر !


نجنبیدم از سیل زورآزمای
كه ای تو كه پیش تو جنبم ز جای !


نشد چشمه از پاسخ سنگ ، سرد
به كندن در استاد و ابرام كرد


بسی كند و كاوید و كوشش نمود
كز آن سنگ خارا رهی بر گشود


ز كوشش به هر چیز خواهی رسید
به هر چیز خواهی كماهی رسید


برو كارگر باش و امیدوار
كه از یاس جز مرگ ناید به بار


گرت پایداری است در كارها
شود سهل پیش تو دشوارها
     
  
صفحه  صفحه 7 از 25:  « پیشین  1  ...  6  7  8  ...  24  25  پسین » 
گفتگوی آزاد

شعرهای دوران کودکیتون چی بود؟

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA