انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
گفتگوی آزاد
  
صفحه  صفحه 16 از 32:  « پیشین  1  ...  15  16  17  ...  31  32  پسین »

Do Not Be Disappointed | نا امید نباش


زن

 
امشب همه چیز رو به راه است همه چیز ارام.....ارام باورت می شود.... دیگر یاد گرفته ام شبها بخوابم " با یک آرامبخش " تو نگرانم نشو ! همه چیز را یاد گرفته ام ! راه رفتن در این دنیا را هم بدون تو یاد گرفته ام ! یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم ! یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم ..بی صدا کنم ! تو نگرانم نشو !! همه چیز را یاد گرفته ام ! یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی انکه تو باشی ! یاد گرفته ام ....نفس بکشم بدون تو......و بی یاد تو ! یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن... و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم ! تو نگرانم نشو ! همه چیز را یاد گرفته ام ! یاد گرفته ام که بی تو بخندم..... یاد گرفته ام بی تو گریه کنم...و بدون شانه هایت....! یاد گرفته ام ...که دیگر عاشق نشوم ! یاد گرفته ام که دیگر دل به کسی نبندم.... و مهمتر از همه یاد گرفتم که با یادت زنده باشم و زندگی کنم ! اما هنوز یک چیز هست ...که یاد نگر فته ام ... " که چگونه.....! برای همیشه خاطراتت را از صفحه دلم پاک کنم ... و نمی خواهم که هیچ وقت یاد بگیرم .... تو نگرانم نشو !! " فراموش کردنت را هیچ وقت یاد نخواهم گرفت
     
  
زن

 
عشق زماني است که نتواني به چيزي جز او فکر کني

عشق زماني است که دستش را در دست داري و آغاز آشنائيتان را به ياد نمي آوري

عشق زماني است که فقط براي اينکه با او باشي وقت زيادي را براي خريد با او مصرف مي کني و از آن لذت مي بري

عشق زماني است که هر وقت خبر جالب يا غم انگيزي مي شنوي به اولين کسي که دوست داري بگويي اوست.

عشق زماني است که روز تولدش را به خاطر داشته باشي حتي اگر مجبور شوي آن را يادداشت کني و روي داشبورد اتومبيلت بچسباني.

عشق زماني است که نيمه هاي شب بيدار شوي و ببيني او به تو خيره شده و مي گويد: "خيلي خوشبختم که تو را ديدم"

عشق زماني است که در هنگام تماشاي صحنه هاي ترسناک يک فيلم بازوي تو را محکم بچسبد.

عشق زماني است که وسايلي را که دوست دارد بلافاصله برايش مي خري فقط چون مي داني وقتي آن را به او مي دهي به تو لبخند مي زند.

عشق زماني است که تو رضايت او را به رضايت خودت ترجيح دهي.

عشق زماني است که او لباسهاي زيبايش را فقط به خاطر تو بپوشد.

عشق زماني است که هر وقت از موضوعي نگران است به او آرامش دهي.

عشق زماني است که درست مثل روزهاي بچگي روي جدول پياده رو راه بروي و بي دليل بخندي.

عشق زماني است که همه ي طول شب او را بيدار نگه داري و در مورد عميق ترين ترديدها و ترس هايت حرف بزني و او کاملا گوش بدهد و حال تو را درک کند.

عشق زماني است که در پارک قدم ميزنيد و به تو بگويد:" در کنار تو احساس امنيت مي کنم"

عشق زماني است که براي اينکه ظرف کمتري کثيف کني در يک بشقاب غذا بخوريد.

عشق زماني است که حتي وقتي در مهماني جاي زيادي براي نشستن هست درکنار تو بنشيند.

عشق زماني است که بوي عطرش را روي لباست حس مي کني و ذهنت لبريز از خاطرات خوش مي شود.

عشق زماني است که بعد از آنکه از او جدا شدي ديگران را با او مقايسه کني و همه ي آنها را در مقابل او کوچک ببيني.

عشق زماني است که بعد از آنکه او او جدا شدي هر وقت عکس او را ببيني گريه ات بگيرد.

عشق زماني است که "زندگي مي کني".

عشق زماني است که به اوج مي رسي.

تمام زندگيم را دلتنگي پر کرده است ....
دلتنگي از کسي که دوستش داشتم و عميقترين درد ها و رنجهاي عالم را در رگهايم جاري کرد ... درد هايي که کابوس شبها و حقيقت روزهايم شد ...حسرتي عميق به قلبم آويخت و پوست تن کودک عشقم را با تاولهاي دردناک داغ ستم پوشاند ....
تمام زندگيم را دلتنگي پر کرده است ...

دلتنگي براي کسي که فرصت اندکي براي خواستنش ...براي داشتنش دارم ....
تمام زندگيم را دلتنگي پر کرده است ..

دلتنگي از مرزهايي که دورم کشيدند و مرا وادار کردند به دست خويش از کساني که دوستشان دارم کنده شوم .... در انسوي مرزها دوست داشتن گناه است .. حق من نيست ... به اتش گناهي که تو کردي و مرا سوزاند ....دنياي مرا با تلي از خاکستر پوشاندند...
رنجي انچنان زندگي مرا پر کرده است ... آنچنان دستهاي مرا از پشت بسته است ...آنچنان قدمهاي مرا زنجير کرده است که نفسهايم نيز از ميان زنجير ها به درد عبور مي کنند ...
دوست داشتن تو چنان تاوان سنگيني داشت که براي همه عمر بايد آنرا بپردازم ...مي فهمي؟... همه عمر ...داغ تو بر پيشاني و دلم نشسته است ...و مرا از او هم جدا مي کند ...تو نمايش زندگي مرا چنان در هم پيچيدي که هرگز از آن بيرون نيايم ....
آنقدر دلتنگ دوريش هستم .. آنقدر دلتنگ سرنوشت خويشم .. آنقدر دل آزرده عشق تو هستم که همه هستيم را خوره بي کسي و تنهايي مي جود ...
به او نگاه مي کنم ... به او که چون بهشت بر من مي پيچد و پروازم مي دهد ....
به او که لبهايش از اندوه من مي لرزند ...
به او که دستهاي نيرومندش .. عشقي که سالها پيش اجازه اش را از من گرفتند .. جرعه جرعه به من مي نوشاند ....
به او که چشمهايش در عمق سياهي مي خندند و دنيايم را ستاره باران مي کند ...
به او که باورش کردم ...
به او که دلم مي خواهد در آغوشش چشمهايم را بر هم بگذارم و هرگز ... هرگز... هرگز....به روي دنيا بازشان نکنم ....
به او که تکه اي از قلب مرا با خود خواهد برد ...
به او که مرزهاي سرنوشت .. سالها پيش دوريش را از من رقم زده است ...
سراسر زندگيم را اندوهي پر کرده است که روزها و ماهها از اين سال به سال ديگر آنها را با خود مي کشم ...و ميدانم که زمان..... شايد.... زمان..... داغ مرا بهبود بخشد ولي... هرگز فراموش نخواهم کرد که از پشت اين ديوار شيشه اي بزرگ چگونه مرا در اغوش کشيد ...
هرگز فراموش نخواهم کرد که از پشت اين ديوار شيشه اي نگاهش چگونه عمق وجودم را لرزاند ... لبهايش لرزش لبهايم را نوشيد و دستانش ترس تنم را چيد و نفسهايش برگهاي رنگين خزان را به باران عاشقانه بهار سپرد

اما هنوز با تمام وجود دوستت دارم
     
  
زن

 
کاش در دهکده عشق فراواني بود

توي بازار صداقت کمي ارزاني بود

کاش اگر گاه کمي لطف به هم ميکرديم

مختصر بود ولي ساده و پنهاني بود

کاش به حرمت دلهاي مسافر هر شب

روي شفاف ترين خاطره مهماني بود

کاش دريا کمي از درد خودش کم ميکرد

قرض مي داد به ما هر چه پريشاني بود

کاش به تشنگي پونه که پاسخ داديم

رنگ رفتار من و لحن تو انساني بود

مثل حافظ که پر از زمزمه و الهامست

کاش رنگ شب ما هم کمي عرفاني بود

چه قدر شعر نوشتيم براي باران

غافل از آن دل ديوانه که باراني بود

کاش سهراب نميرفت به اين زودي ها

دل پر از صحبت اين شاعر کاشاني بود

کاش دلها پر افسانه نيما مي شد

و به يادش همه شب ماه چراغاني بود

کاش چشمان پر از پرسش مردم کمتر

غرق اين زندگي سنگي و سيماني بود

کاش دنياي دل ما شب از اين شب ها

غرق هر چيز که مي خواهي و مي داني بود

دل اگر گرفت دعايش بکنيم

راز اين شعر همين مصرع پاياني بود
     
  
زن

 
خدايا ! به تو پناه مي برم،خود را به تو مي سپارم،


تو مرا هدايت کن که دستخوش هيجان و انتقام نشوم


تا بدي هايي را که به من مي کنند با خوبي جواب بگويم،


بتوانم محبت خود را زيادتر کنم،


ياس و نا اميدي بر من راه پيدا نکند،


سينه ام که دريچه ي راز و نياز با خدا و


دعاي قلب شکسته ي من است،


به سوي آسمان ها بسته نشود.


خدايا ! بگذار دريا باشم،


ساکن و ساکت که امواج طوفان هاي


سخت هم مرا به هيجان نياورد.


خدايا ! قلبم را مثل آسمان صاف و پاک کن


که لکه ي دورويي


از اعمال خلاف ديگران بر ساحتش ننشيند.


خدايا ! مرا به دست غم بسپار تا


در آغوش هم دور از انظار بيگانگان فرو رويم.


خدايا ! تو مرا به درياي درد غوطه ور کن


تا لذت پيروزي و زندگي را به کلي فراموش کنم.


خدايا ! تنهايم، گفتني هاي بسيار بر دلم موج مي زند

ولي قلب محرمي ندارم که برايش بازگو کنم.

غم ها و دردها بر دلم انباشته مي شود

ولي کسي نيست که آن ها را شماره کند،

مدام در آتش سوزان مي سوزم،

قلب شکسته و ديوانه ي مرا کسي تحمل نمي کند،

روح سرکش مرا کسي همراهي نمي کند.
     
  
زن

 
((قاصدک این نامه را با خود ببر ))



قاصدک از تو خبر آوردند!

که دلت خسته ز دیدار من است!؟



همه سرمای زمستان دیدم

تو فقط پیک بهارم بودی



قاصدک،پر پرواز تو را باد بچید!

که پیام دل ما را به آن کوچه رساندی دیشب!؟



تا به کی گوش به فرمان نسیم سحری؟

گر نداری دل عاشق لااقل آزاده باش!



گفته بودی دلخوشی خوشتر ز دل‌باختگیست!! دل مباز

گر دل ببازی خوشی دل را ز یادت میبرد؟!!



گفته بودم : آرزویم را به تو ای نارفیق!

راز دل را بر دل بیگانگان پنهان بدار ، من نگفتم؟؟



داد از این بیداد تو!!



چون دو هفته سال بهر انتظار یک خبر آسان نبود

قاصدک همخانه‌ای اینجا نبود قاصدک میخانه‌ها جای دل تنها نبود



جام می را من به خون دل همی پر کرده‌ام





آشیان دل به پابوس پیام آور نشست

بس که شلاقش زده آن نارفیق پایش شکست



قاصدک این رسم دلداری نبود

قاصدک این رسم دلداری نبود



دوش رفتم که سر کوچه ببندم تاج گل

گر تو آئی خستگی را سرکنی بر بام گل



لنگ لنگان آمدم بهر پیامت قاصدک

سر آن کوچه دگر بلبل بیچاره نبود!!



در سکوت دل خود زیر مهتاب بلبلک آنجا نبود

به قفس خندیدم که درش باز و پیامی بر جاست



خط این نامه به امضای تو بود!!

که دلت خسته شده از دل ما



قاصدک هر جا که هستی خوش نشین باش و بدان

ساده دل دل را به زلف یار میبازد چه خوش
     
  
زن

 
شب شده ساکته دوباره خونه
می گرده دل دنبال یک بهونه
می گرده باز گنجه ی خاطراتو
پی یه حرف ناب و عاشقونه
عکس
تو رو باز می ذاره روبروش
که تا ته شب واسه تو بخونه
دلم تو التهابه که چه جوری
قدر چشای نازتو بدونه
تو عصری که قحطی عطر یاسه
اما به جاش دوست دارم گرونه
کافیه اسمتو یه جا ببینم
تا حس شعرم بزنه جونونه
من نمی تونم بگم اندازه شو
اینو فقط شاید خدا بدونه
محاله که عشق ما رو ندونن
برو سوال کن از گلای پونه
اگه بخوان خیلی کم از تو بگن
می گن همون که خیلی مهربونه ؟
بی خبری تو ولی از حال من
میندازم اینو گردن زمونه
چقدر حسودیم می شه وقتی همه
بهم می گن دل تو پیش
اونه ؟
من خودم باز می زنم به اون راه
می گم بیارید واسه من نشونه
اما تا کی فریب بدم دلم رو
اون داره کلی آدرس و نشونه
مهم ولی تویی که اسم نازت
با من یه جایی پشت آسمونه
اونا نمی دونن ستاره هامون
دوتاس ولی توی یه کهکشونه
اینو
بخون تا دوباره بدونی
دیوونتم ، دیوونتم ، دیوونه
     
  
زن

 
وقتی که چشات ابره ، پلکات چه مهی داره
آفتاب به نگاه تو ،کلی بدهی داره
ماه روزا میاد مکتب ،پیش مژه ی نازت
بارون شده شاگرد ،شب
تا سحر سازت
پروانه میاد دورت ، تنها واسه ی مردن
مردن پیش چشم تو ، یعنی همیشه بردن
دریا شنیدم عصرا ، موتو می زنه شونه
راستی دیگه فهمیدم محض چی پریشونه
پیش یه نگاه تو ، کوها همیشه موم ن
بیچاره گلا پیشت یه عمره که محکومن
کوها تو زمستونا
از دوره که پر برفن
پیش تو میان هیچن ، در حد دو تا حرفن
رنگین کمونم سادس ، پهلوی تو بی رنگه
چشمای تو که باشه ، جای آسمون تنگه
با اسم تو سیمرغا ، پر می کشن و می رن
با برق نگاه تو می سوزن و می میرن
دربون دو چشماته ، هر چی نور و سیارس
دفترچه ی
ابرا از حرفای مژت پاره اس
صحراها زیر دستت گرما رو می آموزن
زیبا آتیشا از رو چشمای تو می سوزن
قطبا زیر دست تو شیش ماه می بینن دوره
تو قلب دائم شب ، دستات همیشه ظهره
جنگل با اون آوازش تو چشمای تو گم شد
شمشاد اومد و پیشت خم شد قد گندم شد
من هر چی
بگم از تو ، با او جذبت دوره
راس گفتی چه کاری بود ، شاعر مگه مجبوره ؟
من متهمم باشه ، تو داوری و قاضی
هم می تونی شاکی شی ، هم مهربون و راضی
حرف حالا و فردا ، مثل همیشس زیبا
جز تو همه یعنی هیچ ، تو یعنی خود زیبا
     
  
زن

 
می خوام یکی رو بکشم ، چشاش مث شما باشه
قاش چشم شما ، فقط باید خدا باشه
من می دونم نمی دونید چقدر شما رو دوس دارم
کم کمش فکر می کنم قد
ستاره ها باشه
من شنیدم می خواین از عشقتون دس بکشم
واسه یه عاشق می تونه این بدترین بلا باشه
من می دونم اونکه می خواین باید چیا داشته باشه
چشاش باید سبز و موهاش رنگ خود طلا باشه
اما می خوام واسه یه بار جای شما نظر بدم
کاش به جای اینا یه کم عاشق و مبتلا باشه
من همیشه تو رؤیاهام سوالی از شما دارم
چرا می خواین دسای من از دساتون جدا باشه ؟
راستش می ترسم ولیکن ، شما کسی رو دوس دارین ؟
الهی که تصورم واسه آره ، خطا باشه
الهی که یه روز بگید دوسم دارید حتی یه کم
تنها تقاضام از خدا ،شاید همین دعا باشه
انقد دلم می خواد یه بار بهم بگید کجا بودی ؟
بگم که جز پیش شما دل می تونه کجا باشه
آخر یه شب جواب دادید به نامه های بارونیم
مثل شما فقط می شه تو شهر قصه ها باشه
شاهزاده ی رویاهای نقره ای و خیس شبام
شما سفیدید ، همه ی دنیا باید سیا باشه
کوه بلند
بیستون ، با هفت تا طاق آسمون
باید پیش چشم شما بشکنه ، خم شه ، تا باشه
صدای نازتون داره ، قلب منو می لرزونه
مگه می شه این لرزیدن فقط مال صدا باشه ؟
یه جور تو قلبم اومدید که راه برگشت ندارید
فکر می کنم این اومدن فقط کار خدا باشه
یه عصر پاییز بذارید سر
بذارم رو شونتون
بذاید این دیوونتون مثل پرنده ها باشه
دیگه گذشته از جنون ، رد شدم از دیوونگی
یقین دارم که جام باید توی بیابونا باشه
پشت در قلب شما ، نشستم و در می زنم
خدا کنه واسه من ، دیوونه اونجا باشه
به چشمای دریاییتون ، یه کم دقیق نگا کنید
شاید یه ماهی اونجاها تو عالم شنا باشه
نگاتون آخر منو کشت به هر کی که دیدید بگید
بذارید اسمم لااقل جز دیوونه ها باشه
دیوونه ای که واستون عمرشو ، جونشو گذاشت
تا که یه بار بهش بگید من می خوامت بیا باشه
     
  
زن

 
برای دیدن تو نقره ی ماهو چیدم
تا آسمون هفتم به خاطرت دویدم
برای دیدن تو. آسمونو شکافتم
ستاره چشیدم تا طعمشو شناختم
برا دیدین
تو خارا رو سجده کردم
به جای چشم ابرا سوختم و گریه کردم
برای دیدن تو پاییز شدم شکستم
برف زمستون شدم رو بامتون نشستم
برای دیدن تو از دریاها گذشتم
دور ضریح عکست شب تا سپیده گشتم
برای دیدن تو شدم مث پنجره
اشاره هات محاله از یاد چشمام بره
برای دیدین تو سوار موجا شدم
چون تو رو داشته باشم همیشه تنها شدم
برای دیدن تو عمری مسافر شدن
به اجترام اسمت رفتم و شاعر شدم
برای دیدن تو خط کشیدم رو تقدیر
نگات مث یه صیاد منو کشید به زنجیر
برای دیدن تو سنگا رو شیدا کردم
طلسما رو
شکستم راها رو پیدا کردم
برای دیدن تو ، تو جنگلا گم شدم
بازیچه ی نگاه ساکت مردم شدم
برای دیدن تو خیلی چیزا شنیدم
خیلی کارا رو کردم اما تو رو ندیدم
برای دیدن تو رفتم تو باغ شعرا
سراغ فال حافظ ، دنبال شعر نیما
برای دیدن تو چه دردایی کشیدم
تبم رسید به خورشید ، تموم شدم ، بریدم
برای دیدن تو از خواب گل و پروندم
چه شبها مثل مجنون تو دشت و صحرا موندم
برای دیدن تو چه قصه ها که داشتم
سر و رو شونه ی رنج چه روزا که گذاشتم
برای دیدن تو قامت غصه خم شد
انگار که قحطی اومد هر چی به جز
تو کم شد
برای دیدن تو نیاز نبود بگردم
تو هر جا با من بودی پس تو رو پیدا کردم
     
  
زن

 
اگه تو مال من بودی ماه از چشات طلوع می کرد
پرستو از رو دست تو نغمه هاشو شروع می کرد
اگه تو مال من بودی کلاغ به خونش می رسید
مجنون به داد اون دل زرد و دیوونش می رسید
اگه تو مال من بودی همه خبردار می شدن
ترانه های عاشقی رو سرم آوار می شدن
اگه تو مال من بودی قدم رو پاییز میزدیم
پاییز می فهمید که ماها زبونشو خوب بلدیم
اگه تو مال من بودی انقد غریب نمی شدم
من چی می خواستم
از خدا دیگه اگه پیشت بودم
اگه تو مال من بودی دور خوشی نرده نبود
دل من اون آواره ای که شبا می گرده نبود
اگه تو مال من بودی چشام به چشمات شک نداشت
تنگ بلور آرزوم مثل حالا ترک نداشت
اگه تو مال من بودی جهنمم بهشت می شد
قصه ی عشق ما دو تا ، عبرت
سرنوشت می شد
اگه تو مال من بودی می بردمت یه جای دور
یه جا که تو دیده نشی نباشه حتی کمی نور
اگه تو مال من بودی ، می ذاشتمت روی چشام
بارون می خواستی می بارید ، ابر سفید گریه هام
اگه تو مال من بودی برگا تو پاییز نمی ریخت
شمعی که پروانه داره ، اشک
غم انگیز نمی ریخت
اگه تو مال من بودی قفس دیگه اسیر نداشت
آدما دارا می شدن ، دنیا دیگه فقیر نداشت
اگه تو مال من بودی خیال نمی کنم باشی
پس می رم و می کشمت پیش خودم تو نقاشی
     
  
صفحه  صفحه 16 از 32:  « پیشین  1  ...  15  16  17  ...  31  32  پسین » 
گفتگوی آزاد

Do Not Be Disappointed | نا امید نباش

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA