صفحه 23 از 32: « پیشین 1 ... 22 23 24 ... 31 32 پسین »

Do Not Be Disappointed | نا امید نباش

mohan1978

کاربر

ارسالها: 2554

#221 Posted: 22 Jul 2012 16:00

با این اوضاع مملکت امید از کجا بیاریم دادا دلت خوشه من اگه زنم و بجه هام نبودن قید همه جی رو میزدم

سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature

anything

کاربر

ارسالها: 6368

#222 Posted: 22 Jul 2012 16:44

وااااااااااااااااااااای فکر کردم آن شدین .اما

هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...

mohamafariborz

کاربر

ارسالها: 1095

#223 Posted: 24 Jul 2012 23:12

anything: وااااااااااااااااااااای فکر کردم آن شدین .اما

اگر تنهاترين تنها شوم
باز خدا هست
خدا به كمك من خواهد آمد
خدا دوستم خواهد داشت
خدا بهترين ها را به من خواهد داد
او براي تك تك لحظات زندگيم كافي ست
او در تك تك لحظات در كنار من است
او مرا ترك نخواهد كرد
او اشك مرا نمي خواهد ببيند
براي او چهره ام معنا ندارد
براي او خود من معنا دارم
او هيچ وقت از من خسته نخواهد شد
او هيچ وقت مرا با ديگري عوض نخواهد كرد
او فقط بدي هايم را نخواهد ديد
او به من كمك خواهد كرد
او مرا تغيير خواهد داد
نه همان طور كه خودش مي خواهد
همان طور كه به نفع من است
او مرا ترك نخواهد كرد
او مرا دوست خواهد داشت
چگونه او را با جلوه هاي زمينيش عوض كنم
چگونه او را با انسان هايي كه شمار بدي هايشان
به بي نهايت مي رسد و
شمار خوبي هايشان به تعداد انگشتان
دست هم نمي رسد عوض كنم
چگونه زيبايي هاي بي نهايت او را
به زيبايي چشم يك نفر ببخشم
نه من فقط و فقط او را مي پرستم
فقط و فقط او ستودني است
او اگر بخواهد جلوه هايي از
زيباييش را هم دركنار من خواهد گذاشت
همان طور كه براي من فرشته ي به نام مادر
براي مراقبت از من گذاشت
دوستتت دارم

خداي مهربانم

از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد

mereng

کاربر

ارسالها: 7797

#224 Posted: 24 Jul 2012 23:14

خداوندا.؟در پشت آن دورترین کوه سپید،،،دگر دستی برای نوازش دستانم نیست...امید را بازده تا زندگی کنم...

هله

mohamafariborz

کاربر

ارسالها: 1095

#225 Posted: 24 Jul 2012 23:15

اگه روزی دلم گرفت....

یادم باشد که خدا با من است...که فرشته ها برایم دعا می کنند...که ستاره هاشب را برایم روشن خواهند کرد...یادم باشد که قاصدکی در راه است...که بهار نزدیک است...که فردا منتظرم می ماند...که من راه رفتن می دانم و دویدن...و جاده ها قدم هایم را شمار خواهند کرد...اگر روزی دلم گرفت!یادم باشد که خدای من این جاست...همین نزدیکیها... و من تنها نیستم....؟!!!

از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد

mohamafariborz

کاربر

ارسالها: 1095

#226 Posted: 25 Jul 2012 14:15

امیدوار باش . . .

تا حالا به دنبال يه حس تازه گشتی؟

تا حالا احساس كردی كه واست دير شده اما بازم بخوای ادامه بدی؟

تا حالا حس كردی تنها موندی و هيچكس صادقانه كنارت نيست؟

تا حالا تو يه جمع بودی و حس كردی كه بازم تنهايی؟

تا حالا نشستی يه گوشه و غصه هاتو بشمری و آخرش هم بفهمی

كه واسه اين غصه ها زيادی سنت كمه؟

تا حالا شده بشينی به جاده چشم بدوزی اما بازم نااميد بشی كه

كسی از راه نمياد؟

تا حالا شده قطره های اشكتو بشمری و آخرش به اين نتيجه برسی

كه ديگه اشكی برات نمونده؟

تا حالا شده دستاتو به سمت دوستانت دراز كنی و اونا به جای كمك

بهت پشت كنن؟

تا حالا شده اونقدر افسرده باشی كه بخوای بميری؟

تا حالا به اينا فكر كردی ؟

فكر كردی كه هممون چقدر تنهاييم؟

كه هممون چقدر تو سكوت دروغ هايی كه به خودمون ميگيم غرق شديم؟

فكر كردی كه سكوتت به همه دنيا می ارزه اما بايد حرف بزنی؟

كه حتی خدا هم ميخواد صداتو بشنوه؟

حتی صدای بلند اعتراضت رو؟

تو حس كردی ، همه ی اينها رو.

فكر كردی ، به همه ی اينها.

خودت رو باور كن.به سكوت فرصت نده نااميدت كنه.

بازم به اميد زنده باش . . .

ميدونی . . .؟

بالاخره . . . يه روزی . . . يه جايی . . . يه كسی . . .

صبر داشته باش ... صبر داشته باش . . .

از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد

banoo

کاربر

ارسالها: 1683

#227 Posted: 28 Jul 2012 06:14

عشق زماني است که فقط براي اينکه با او باشي وقت زيادي را براي خريد با او مصرف مي کني و از آن لذت مي بري

عشق زماني است که هر وقت خبر جالب يا غم انگيزي مي شنوي به اولين کسي که دوست داري بگويي اوست.

عشق زماني است که روز تولدش را به خاطر داشته باشي حتي اگر مجبور شوي آن را يادداشت کني و روي داشبورد اتومبيلت بچسباني.

عشق زماني است که نيمه هاي شب بيدار شوي و ببيني او به تو خيره شده و مي گويد: "خيلي خوشبختم که تو را ديدم"

عشق زماني است که در هنگام تماشاي صحنه هاي ترسناک يک فيلم بازوي تو را محکم بچسبد.

عشق زماني است که وسايلي را که دوست دارد بلافاصله برايش مي خري فقط چون مي داني وقتي آن را به او مي دهي به تو لبخند مي زند.

عشق زماني است که تو رضايت او را به رضايت خودت ترجيح دهي.

عشق زماني است که او لباسهاي زيبايش را فقط به خاطر تو بپوشد.

عشق زماني است که هر وقت از موضوعي نگران است به او آرامش دهي.

عشق زماني است که درست مثل روزهاي بچگي روي جدول پياده رو راه بروي و بي دليل بخندي.

عشق زماني است که همه ي طول شب او را بيدار نگه داري و در مورد عميق ترين ترديدها و ترس هايت حرف بزني و او کاملا گوش بدهد و حال تو را درک کند.

عشق زماني است که در پارک قدم ميزنيد و به تو بگويد:" در کنار تو احساس امنيت مي کنم"

عشق زماني است که براي اينکه ظرف کمتري کثيف کني در يک بشقاب غذا بخوريد.

عشق زماني است که حتي وقتي در مهماني جاي زيادي براي نشستن هست درکنار تو بنشيند.

عشق زماني است که بوي عطرش را روي لباست حس مي کني و ذهنت لبريز از خاطرات خوش مي شود.

عشق زماني است که بعد از آنکه از او جدا شدي ديگران را با او مقايسه کني و همه ي آنها را در مقابل او کوچک ببيني.

عشق زماني است که بعد از آنکه او او جدا شدي هر وقت عکس او را ببيني گريه ات بگيرد.

عشق زماني است که "زندگي مي کني".

عشق زماني است که به اوج مي رسي.

تمام زندگيم را دلتنگي پر کرده است ....

banoo

کاربر

ارسالها: 1683

#228 Posted: 28 Jul 2012 06:15

بی تو چقدر گریه کنم جمعه عصرها

جمعه برای غربت من روز دیگری است

با من عجیب دغدغه گریه آوری است

جمعه به مهربانی تو فکر میکنم

به عهد باستانی تو فکر میکنم

بغض تمام هفته من جمع میشود

پس دفترم مزاروقلم شمع میشود

تاریک میشوند تمام نوشته ها

تشییع می کنند دلم رافرشته ها

بی صبرم انچنان که به آخر نمی رسم

حس میکنم که به جمعه دیگر نمی رسم

دیشب دوباره دفترم آتش گرفته بود

فریاد میزدم دلم آتش گرفته بود

خاکستر مرا کلماتی عجیب برد

بی سر به رودخانه اسماء دل سپرد

خاکسترم به چشمه اسماء دل رسید

آواز عاشقی من به افلاک رسید

ناگاه بسته شد در گلخانه های عشق

پرپر شدم زوحشت نمی دانم کجاست عشق؟

آن زخم کهنه چرک شده است و دمل شده است

امروز هر ستاره به سنگی بدل شده است

امروز هر درخت سایه ای است خشمناک

من گر چه تیر خورده ام نیفتاده ام روی خاک

در خاک ما ترانه باران سیاسی است

خورشید هم به چشم درختان سیاسی است

دنیا به فکر کشتن دل عاشق چون دل ماست

هر ابر چفیه ای است که بر دوش باد هاست

عشق کجاست محبت کجاست؟

در این جا خنده بازاری است که در دست بچه هاست...

banoo

کاربر

ارسالها: 1683

#229 Posted: 28 Jul 2012 06:16

تو میگی عهد و وفارو من شکستم٬ کار من نیست

منی که از غم تو به غم نشستم٬ کار من نیست

جرم من صداقتم بود که نداشتی٬ کار من نیست

اومدم دوباره باز برای آشتی٬ کار من نیست

سایه ی دربدری مونده رو دیوار٬ کار من نیست

همه خوابیدن و چشمام مونده بیدار٬ کار من نیست

تو می خواستی ذوق و احساسم بمیره٬ کار من نیست

تو می خواستی رنگ کهنه گی بگیره٬ کار من نیست

سایه ام پشت سرم راه میره اما٬ مال من نیست

تو دلم مونده هنوز سوزش و سرما٬ کار من نیست

بیا من طاقت بی کسی ندارم٬ کار من نیست

نزار تا ابد تو تنهائی ببارم٬ کار من نیست

گوشه ی زندون تنهائی اسیرم٬ کارمن نیست

مث یه درخت خشکیده و پیرم٬ کارمن نیست

میزنه بارو نفرت پشت شیشه٬ کار من نیست

حکم قلبم رو نوشتن تنهائی تا به همیشه٬ کار من نیست

گریه کردم که خدایا چرا هیچ کس٬ یار من نیست

بی گناهم٬ بی گناهم، همینو بس٬ کار من نیست

فال قهوه می گیرم به خیال٬ کار من نیست

می دونم همش دروغ و محال٬ فال من نیست

این جوری نکن قضاوت رو دلم رفتن و نویس

بخدا قسم که این کار٬ کار من نیست

banoo

کاربر

ارسالها: 1683

#230 Posted: 28 Jul 2012 06:18

امشب همه چیز رو به راه است همه چیز ارام.....ارام باورت می شود.... دیگر یاد گرفته ام شبها بخوابم " با یک آرامبخش " تو نگرانم نشو ! همه چیز را یاد گرفته ام ! راه رفتن در این دنیا را هم بدون تو یاد گرفته ام ! یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم ! یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم ..بی صدا کنم ! تو نگرانم نشو !! همه چیز را یاد گرفته ام ! یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی انکه تو باشی ! یاد گرفته ام ....نفس بکشم بدون تو......و بی یاد تو ! یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن... و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم ! تو نگرانم نشو ! همه چیز را یاد گرفته ام ! یاد گرفته ام که بی تو بخندم..... یاد گرفته ام بی تو گریه کنم...و بدون شانه هایت....! یاد گرفته ام ...که دیگر عاشق نشوم ! یاد گرفته ام که دیگر دل به کسی نبندم.... و مهمتر از همه یاد گرفتم که با یادت زنده باشم و زندگی کنم ! اما هنوز یک چیز هست ...که یاد نگر فته ام ... " که چگونه.....! برای همیشه خاطراتت را از صفحه دلم پاک کنم ... و نمی خواهم که هیچ وقت یاد بگیرم .... تو نگرانم نشو !! " فراموش کردنت را هیچ وقت یاد نخواهم گرفت

صفحه 23 از 32: « پیشین 1 ... 22 23 24 ... 31 32 پسین »

گفتگوی آزاد /

Do Not Be Disappointed | نا امید نباش

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

↑ بالا