انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
گفتگوی آزاد
  
صفحه  صفحه 25 از 32:  « پیشین  1  ...  24  25  26  ...  31  32  پسین »

Do Not Be Disappointed | نا امید نباش


مرد

 
وقتی دلم خسته می‌شود...

برایش از فردایی روشن می‌خوانم...

به‌یادش می‌آورم که چه دل‌هایی را از خستگی به درآورده...

وقی دلم خسته می‌شود...

می‌نشینم و برایش آرام نجوا می‌کنم...

گرد و غبارش را با اشک می‌گیرم...

و از شادی که در راه است ، می‌گویم...

وقتی دلم خسته می‌شود...

دوست را صدا می‌زنم
...

و به خدایی که بزرگ است ، می‌سپارمش...
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
     
  
مرد

 
تا خدا هست

که همیشه هست

دل به دست نا امیدی نسپار.

تا خدا هست

و نمرده است

که هرگز نمیمیرد

خود را بیچاره نشمار.

تا خدا هست...



ای آنکه گشاینده ی هر بنده تویی این عزت من بس که خداوند تویی
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
     
  
مرد

 
تمام خرد انسان
در دو کلمه خلاصه مي شود:
صـــبر و امـــيد
(الکساندر دوما)
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
     
  
مرد

 
همان جمله قدیمی!
در نا امیدی بسی امید هست!!!
نترس نترس نترس بچه جون
برو برو بازم به میدون
امید نذار هیچ وقت بمیره... غم جای اونو بگیره...
یه مورچه اگه صد دفعه دونش بیفته، صد دفعه برش میداره!
واسه چی؟ واسه اینکه امید داره......
     
  
زن

 
هر روز
شيطان لعنتي
خط هاي ذهن مرا
اشغال ميکند
هي با شماره هاي غلط، زنگ ميزند
آن وقت من اشتباه ميکنم و او
با اشتباه هاي دلم حائل ميکند.
ديروز يک فرشته به من مي گفت:
تو گوشي دل خود را بد گذاشتيآن وقت ها که خدا به تو مي زد زنگ
آخر چرا جواب ندادي؟
چرا بر نداشتي؟
يادش بخير
آن روزها
مکالمه با خورشيد
دفترچه هاي ذهن کوچک من را
سرشار خاطره مي کرد
امروز پاره است
آن سيم ها
که دلم را
تا آسمان مخابره ميکرد.
...
با من تماس بگير
خداااااااياااااااا

حتي هزار بار
وقتي که نيستم
لطفا پيام خودت را
روي پيام گير دلم بگذار
!!!!!!!!

بعضي وقت ها تو زندگي
مجبوري جايي وايسي
که ســـخت ترين جا واسه وايسادنه .... !

     
  
زن

 
و خدا نزديک است
در همين نزديکي
در همين اطراف است
آنقدر نزديک است
که به من مي گويد

طفلکم گريه نکن

به من ميگويد
طفلکم دير نشد
من به تو خواهم داد
اندکي ديرتر از اينهمه آدمهايي
که به تو سنگ زدند
شيشه اي رنگ
سحر

مي شنيدم ميگفت
نفست را حبس مردمي دورتر از رنگ خدايي نکني
من همين نزديکم
تو به من گوش کني يا نکني
من همش ياد
توأم......

بعضي وقت ها تو زندگي
مجبوري جايي وايسي
که ســـخت ترين جا واسه وايسادنه .... !

     
  
مرد

 
امید
چه حس زیبائیست آشنائی لبهایم با لبهایت و فدا شدن در راه وجود عشقت . . .

چه حس زیبائیست بی بهانه قلبم را تسلیم درگاهت کردن . . .

چه زیباست بر آستان آرزو , امید دیدارت را کشیدن و بر آستان عشق سجده شکر گذاردن از بر آورده شدن اینچنین آرزویی . . ..

و چه نا امید کننده است که اسیر قصه سرنوشت خویش شدن ....

چه ناامید کننده است بر گلدانی طعم آب را سرائیدن که امید رستنی در آن نباشد. . .

چه ناامید کننده است که فکر فریب خود را در سر بپرورانی از برگشت روزگار خوش گذشته . . .

و چه ناامید است آنکه همچون منی در خویش دارد ؟؟؟؟
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
     
  ویرایش شده توسط: mohamafariborz   
مرد

 
این منم
چه کسی در خود پنداشته که کارم تمام است و دیگر بازنده ام؟؟


چه کسی بر خود اجازت جسارت داده تا تفکری به اشتباه بر ذهنش خطور کند که دیگر مرا یارای ماندن نیست؟؟


چه کسی بر خود پنداشته که دیگر مرا یارای ایستادن نیست؟؟


بر اطراف خود نگاهی گر بیندازید , بخوبی در خواهید یافت که در کنار شما , یا کمی آنسوتر غریبه ای ایستاده که در توانش یارای تا ابد ماندن است و با شماست.چه کسی بر خود پنداشته که این دلگیریم از دوری , مرا از پای ماندن بر خواهد انداخت؟؟


چه کسی پنداشته که این بوف کور تنهائی بر دلم هراسی گماشته که دیگر لبانم را یارای تبسم نخواهد بود؟؟

آری این منم بی حوصله از قضاوت بد , آدمیان کج اندیش که در ذهنشان بی رمق و بی یارای ماندن مرا تصور کرده اند.

آری این منم که در پاهایم توان ماندن است در کنار شما تا با هم حتی به اشتباه تبسمی بر تقدیر گره خورده مان با غم زنینم.


این منم که در ذهن شما شاید حتی از سایه خویش فراریم ولی روحم هوای آبادانی دارد در خویش و شاید روزی آبادش کردم بی پرده از ابهام و درد.
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
     
  
مرد

 
امید واری
تنها نجات یافته کشتی، اکنون به ساحل این جزیره دور افتاده، افتاده بود.

او هر روز را به امید کشتی نجات، ساحل را و افق را به تماشا می نشست.


سرانجام خسته و نا امید، از تخته پاره ها کلبه ای ساخت تا خود را از خطرات مصون

بدارد و در آن بیاساید.


اما هنگامی که در اولین شب آرامش در جستجوی غذا بود، از دور دید که کلبه اش در

حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می رود.


بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه چیز از دست رفته بود.


از شدت خشم و اندوه در جا خشک اش زد. فریاد زد:


« خدایــــا! چطور راضی شدی با من چنین کاری بکنی؟ »


صبح روز بعد با صدای بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد از خواب پرید.


کشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد. مرد خسته، و حیران بود.


نجات دهندگان می گفتند:


“خدا خواست که ما دیشب آن آتشی را که روشن کرده بودی ببینیم
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
     
  
مرد

 
مرا تا عشق صبر از دل بر اندست
بدين اميد جان من بماندست
نسوزد جان من يكباره در تاب
ك اميدت زند گه گه بر او آب
گر اميدت نماند واي جانم
ك بي اميدت يك ساعت نمانم
"فخرالدین اسعد گرگاني"

روزگار غریبی ست نازنین ...
     
  
صفحه  صفحه 25 از 32:  « پیشین  1  ...  24  25  26  ...  31  32  پسین » 
گفتگوی آزاد

Do Not Be Disappointed | نا امید نباش

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA