ارسالها: 24568
#162
Posted: 27 Nov 2014 21:26
کوچه - توهّم - خاطره - فریاد
سیگار - گریه - پنجره - سیگار
لعنت به هر چی که مزاحم شه
باعث بشه یادم بِره سیگار
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 6368
#163
Posted: 4 Dec 2014 13:43
بر قهوۀ چشمانت
قهوه ایِ تلخ نیاز افتاد !
و سیگاری که دودش کنم ...
بر روی تمام لعنتی هایی
که تو را دود کردند از جهانم...
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 24568
#164
Posted: 6 Dec 2014 18:11
سیگار بعدی را روشن می کنم
کامی از لبش می گیرم
به جای لبهایی که چندیست نبوسیده ام !
انگشتانم بوی تند سیگار می گیرند
همان انگشتانی که همچون باد
جنگل موهای تو را نوازش می کردند ،
دیگر این اندام سوزان تو نیست که مرا احاطه کرده
دود سیگار است و بس !
سیگارم که به آخر میرسد
لبم را می سوزاند مانند بوسه ای
که تو هنگام خداحافظی به آن تقدیم کردی ...!
دیکتاتور تویی و آغوشت ،
که هر بار مرا تسلیم می کند !!!
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 9253
#165
Posted: 18 Dec 2014 00:43
سیگاری که باشی با تلخی أنس میگیری...
خاطرات تلخ...
روزهای تلخ...
زندگی تلخ...
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 6368
#166
Posted: 4 Jan 2015 20:08
با دودم شَریک شو،،،خاکسترها دور ریختنیاَند!
دَر آغوشَم بِمان،،،خاطرات اَبَدیاَند!
سیگار تَمام؛ خاموش شُد،،،
کِه بود،،،؟!چِه شد،،،؟! فِکرهایت؛اَز سَرم تَک تَک پَریدند!!!
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 103
#167
Posted: 20 Jan 2015 14:53
دود کن
دود کن بودنم را
دود کن حرف های عاشقانه ام را
نگاهم را
دل تنگم را
خاطراتم را
اشک هایم را
همه را بر سر سیگاری جمع کن
آتش بزن و دود کن
مچاله شدن آنچه را ساخته بودیم ببین
همه ی این ها روزی برایت حسرت میشوند
آتش را تو زدی
دودش را تماشا کن
مهم نيست در عشق به وصال برسي
مهم اين است که لياقت تجربه کردن
يک عشق پاک را داشته باشي
ارسالها: 455
#168
Posted: 23 Jan 2015 22:36
پر شده زیر سیگاری . . .
از ته سیگارهایی که تنها یک پک زده ام . . .
و در فراموشی دستهایم جان داده اند...
آن نخ سیگارهایی که ناکام مانده اند...
ناکام مثل رویاهای من...
سرد و خاموش . . .
من سالها عاشق شدم بی او ...
ی حس بی تفسیرِ وحشتناک . . .
ویرایش شده توسط: Farhadxxl
ارسالها: 24568
#170
Posted: 9 Feb 2015 15:04
دل شکسته
من خسته...
سیگارم خسته...
تختِ پیر خسته...
من از زندگی خسته...
زندگی از من خسته...
خستگی امانم را بریده.
سیگاری آتش میزنم که صدای سوختنش مرهم عذابم باشد.
سیگارم را اسلحه ای میبینم...
تیری به قلبِ سکوت...
گلوله ای به بنیانِ خستگی...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand