ارسالها: 489
#51
Posted: 12 Mar 2013 13:45
اطاقم بوی سیگار میدهد
ماشینم بوی سیگار میدهد
تنم
لباسم
خیابان هم بوی سیگار میدهد....
دفتر شعرم
همه چیـــــــــــــــــــــــــــــزم بوی سیگار میدهد
از زمستان سال پیش
تمام لحظه های من
که بوی تو را میداد
فقط بوی سیگار میدهد...!!!
تمام مشكل دنیا این است كه :
احمق های متعصب كاملا از حرفشان مطمئن هستند ،
اما آدمهای عاقل همیشه شك دارند...
" برتراند راسل "
ارسالها: 6368
#52
Posted: 13 Mar 2013 08:13
دسته ی کاغذ
بر میز
در نخستین نگاهِ آفتاب.
.
.
.
کتابی مبهم و
سیگاری خاکسترشده کنارِ فنجانِ چای از یادرفته.
.
.
.
بحثی ممنوع از تو
در ذهن... !!!
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 455
#53
Posted: 23 Mar 2013 09:08
سیگار
از عمرم می کاهد
مگر تو عمر مرا می دانی که با آن محاسبه می کنی؟
کسی نمی داند ، شاید همین فردا من نیز خاموش شوم
سیگار دود می کنم تا یادم بماند
منه احمق
بیشتر از این ریه های سوخته ام دوستت داشتم
فقط سیگار تا آخر پای احساسم سوخت
تو به احساست بیاموز نفس نکشد
هوای دل ها آلوده است
اینجا فاصله یک عشق تا عشق بعدی
تنها یک نخ سیگار است. . .
من سالها عاشق شدم بی او ...
ی حس بی تفسیرِ وحشتناک . . .
ارسالها: 593
#54
Posted: 9 Apr 2013 22:30
این روز ها هـــــــمه از دود سیگارشان می گویند و خــــاطراتـی را کـــــه دود می کنند .
من چه کنم کـــــه با آتـش زدن جـنگـل هم، خـــاطراتـــم را نمی توانم دود کــــــنم !!!
You know what don't be killed? an Original VAMPIRE
" به وسعتت جهانمو ، «شکنجه زار» میکنم "
ارسالها: 468
#56
Posted: 10 Apr 2013 11:27
کسی فندک نارنجی ام را ندیده؟
بوی سیگار ...
مرا یاد بهشت می اندازد ...
آنجا که بودیم من و تو ...
وسوسه های مغزی که سیگار می خواست فقط ...
گلهایی که ممنوع بودند ...
صدایی که میچید توی گوشم ...
از بهشت من گم شید بیرون ...
آدم و حوای بی لیاقت ...
بعضي وقت ها تو زندگي
مجبوري جايي وايسي
که ســـخت ترين جا واسه وايسادنه .... !
ویرایش شده توسط: Sahar1986
ارسالها: 24568
#57
Posted: 10 Apr 2013 12:17
جــيــــره ي ســـــيگارم را بدهيـــــد
و تنهايـــــم بگذاريـــد . . .
در مــــن تيمارستاني قصـــــد شـــــورش دارد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 2814
#58
Posted: 2 May 2013 23:46
می دانی؟
یک وقت هایی باید
روی یک تکه کاغذ بنویسی
تـعطیــل است!
و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت
باید به خودت استراحت بدهی
دراز بکشی
سیگارت را برداری
به آسمان خیره شوی
در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که
پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند
آن وقت با خودت بگویـی:
بگذار منتـظـر بمانند !
جایی که همه ادعای خاص بودن دارن، تو عادی باش،
.
.
اینجوری خاص ترین آدمی
ارسالها: 178
#59
Posted: 11 May 2013 21:19
تیغ روزگار شاهرگ کلامم راچنان بریده؛ که سکوتم بند نمى آید....
این روزها هیچ دری به رویم باز نیست جز در پاکت سیگارم در حیاطی خلوت...
خاکستر سیگارم را به زمین میتکاندم تا به دنیا بفهمانم چیزی نیست جز زیر سیگاری...!
گاهـی لحـظه های ســکوت،
پـر هـیاهــو تـرین دقایـق زندگـی هـستند!
مَـملُـو از آنچه میخـواهـیم بگوییـم ولی نمی توانیم...
ارسالها: 149
#60
Posted: 18 May 2013 11:22
دیـــــگر صـبرم تمـام شـده
بـا تـو همـراه شـُدم کـــــه
فقــط با تــو هم آغـوش شـَوَم
نــه هـر شــــب هم آغـوش اشـک و سیگـار . . .
کندم از خنده خودم را و به غم چسبیدم.../