ارسالها: 3080
#201
Posted: 8 Feb 2014 22:31
hassen: دروغ که نگفتم، خُب برزیلیا خیلی تکنیکین
درسته ولی ناگفته نمونه که چند ساله اوفت داشتن
hassen: فقط نمیدونم این دختره چرا انقدر شکاره!!
حتما شیش میزنه تو اصلا خودتو درگیرش نکن hassen: نه بابا، تازه به بچهها هم میگفتم نخندن
به نظر من استاد حقتو خورده یه نیم نمره هم باید میداد
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 2801
#202
Posted: 8 Feb 2014 22:34
shah2000: درسته ولی ناگفته نمونه که چند ساله اوفت داشتن
بهر حال از مرغهای ما تاکتیک پذیر ترن
shah2000: حتما شیش میزنه تو اصلا خودتو درگیرش نکن
میگم، وگرنه من که کار بدی نکردم
shah2000: به نظر من استاد حقتو خورده یه نیم نمره هم باید میداد
حالا دیدی میگم اینا قدر استعدادهای منو نمیدونن، بهتره برم سومالی درس بخونم
هر بیلیاقتی رُ تو قلبتــــون جا ندید!!
جای آفتـــابه تو بــوفه نیست . . .
ارسالها: 3080
#203
Posted: 8 Feb 2014 22:38
hassen: حالا دیدی میگم اینا قدر استعدادهای منو نمیدونن، بهتره برم سومالی درس بخونم
آره من شنیدم خیلی پیشرفته ان تو حوضه ی آی تی مخصوصا پیام نور واحد شسیاتکریا آبادش hassen: بهر حال از مرغهای ما تاکتیک پذیر ترن
یه لحظه فکر کردم با احمدی نژاد دارم حرف میزنم
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 2801
#204
Posted: 8 Feb 2014 23:00
shah2000: آره من شنیدم خیلی پیشرفته ان تو حوضه ی آی تی مخصوصا پیام نور واحد شسیاتکریا آبادش
پیام زور فقط تو ایران داره، اونجا فقط سراسری قبول میکنه!
اونم معدل الف هارو
shah2000: یه لحظه فکر کردم با احمدی نژاد دارم حرف میزنم
تو روحت
مرغاشون همه شماره خوردن، دیگه پیرهن هم نمیخوان
هر بیلیاقتی رُ تو قلبتــــون جا ندید!!
جای آفتـــابه تو بــوفه نیست . . .
ارسالها: 3080
#205
Posted: 10 Feb 2014 01:23
چایی با طعم سیب زمینی
یه چند تا دوست داشتیم می رفتن بدن سازی و زندگی دانشجوییه دیگه
کی پودر و مکمل می خرید
هر روز سیب زمینی آب پز می خوردن که بدنشون حجم پیدا کنه
خلاصه یه روز یکی از بچه توی کتری چند تا سیب زمینی گذاشته بود و تو آشپزخونه خوابگاه گذاشت
اون یکی میاد تو آشپزخونه و می بینه که به به کتری رو گازه و داره خودشو میکشه همچین جوش اومده
میبره تو اتاق و چای رو باهاش درست می کنه
بعد از خوردن چای تازه می فهمن که قضیه چی بوده
بهش گفتم تو اصلا ندیدی که آب این کتری رنگش عوض شده یا مزه چای یه جور دیگس؟
میگه دیدم رنگش یه چیز دیگس ولی گفتم خوب رنگش اینجوریه دیگه
وقتی هم می خوردم گلوم یه جوری شد اما اهمیت ندادم خوردم
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 1
#207
Posted: 12 Feb 2014 23:49
یه بار تو دانشگاه اشتباه رفتم سرویس بهداشتی زنانه داشتم کارمو میکردم که دیدم صدا دختر میاد از سولاخ در دیدم چند نفر دارن ارایش میکنن فهمیدم تو چه دامی افتادم که همین طور دست شویی شلوغ میشد تعداد سرویس ها هم کم بود شرو کردن به در زدن که بیا بیرون منم ترسیده بودم گفتم اگه بگیرنم ابروم میره منم دلو زدم به دریا لباسمو کشیدم رو کلم درو باز کردم و فرار کردماااا
تو همین هین از ترسشون صدا جیقشون در اومد منم هیچ وقت یادم نمیره نیم ساعت رو دو زانو تو دست شویی چه عذابی کشیدم
هر روز مثل امروز فس فس ام
پل تگری رو رد کردم
خلصه...
ارسالها: 2801
#208
Posted: 13 Feb 2014 00:09
چند روز پیش یکی از سرویسای دانشگاه آزاد رُ دیدم که قرار بود برن جایی بازدید، همه هم دختر..
موقع برگشتن سرویس دم ورودی دانشگاه واساده بود که پیاده بشن دقیقا مثل جعبه مداد رنگی که درش رُ باز کنی هرکدوم یه رنگی داشتن!!
بحدی جالب بود داستان حراست دانشگاه مام داشت میخندید!
هر بیلیاقتی رُ تو قلبتــــون جا ندید!!
جای آفتـــابه تو بــوفه نیست . . .
ارسالها: 3080
#209
Posted: 13 Feb 2014 01:45
anna_nemati: داشتم تو کلاس از اول تا آخر با دوستم حرف میزدم ،
استاد آخرای کلاس دیگه از دستم خسته شده بود گفت:
پنج دیقه مونده دیگه حرفاتو جمع بندی کن
شما و دوستت خجالت نمیکشین سر درس دان استاد حرف میزنید hassen: موقع برگشتن سرویس دم ورودی دانشگاه واساده بود که پیاده بشن دقیقا مثل جعبه مداد رنگی که درش رُ باز کنی هرکدوم یه رنگی داشتن!!
از این ۱۲ رنگا دیگه
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 2801
#210
Posted: 13 Feb 2014 02:48
shah2000: از این ۱۲ رنگا دیگه
۲۴ رنگا بابا
هر بیلیاقتی رُ تو قلبتــــون جا ندید!!
جای آفتـــابه تو بــوفه نیست . . .