ارسالها: 161
#291
Posted: 11 Mar 2014 00:26
shah2000: حتما باید میدزدید ازت؟چرا خودت ندادی؟ها
والامیگفت بهش تقلب میرسوندم عشقش اذیت کردن بود
خدایا...
دیگه بسمه...
بریدم رحم کن
.........
زندگی پانتومیم است حرف دلت رابه زبان اوری باخته ای
ارسالها: 3080
#292
Posted: 11 Mar 2014 00:45
behna: والامیگفت بهش تقلب میرسوندم عشقش اذیت کردن بود
اینا همش حرفه این دخترای دانشگاه ما انگار ارث باباشونُ میخوایم بالا بکشیم موقع امتحان
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#293
Posted: 12 Mar 2014 00:08
انقدر از این استادا بدم میاد!خیلی ...ان!نمیدونم چه شانسیه که هر ترمم باید یکی از این استادا به تور من بخوره!
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#294
Posted: 12 Mar 2014 00:30
والا همینه بلا همینه..!
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 2801
#295
Posted: 12 Mar 2014 00:43
سر کلاس آز سیستم عامل امروز
اُستاد که مسئله میگفت تو کلاس من جواب میدادم، یه چندتا گفت منم جواب دادم
بعد یکم توضیح داد، من داشتم با sms با یکی از دوستام یه مسئلهای رُ هماهنگ میکردم
یهو گوشیو که گذاشتم پایین دیدم همه بچهها منو نگاه میکنن!
نگو استاد مسئله گفته بود!
منم دیدم همه نگاه میکنن، گفتم؛ خُب چیه!؟ ایدز که ندارم!
۲ تا مسئله جواب دادم، اینو نمیتونم حَل کنم! کار خونم مونده!!
یهو کُل کلاس رفت رو هوا!!
بچهها اصلا جنبه شنیدن حقیقتُ نداشتن، اَه اَه
هر بیلیاقتی رُ تو قلبتــــون جا ندید!!
جای آفتـــابه تو بــوفه نیست . . .
ارسالها: 3080
#296
Posted: 12 Mar 2014 00:49
hassen: اُستاد که مسئله میگفت تو کلاس من جواب میدادم، یه چندتا گفت منم جواب دادم
بعد یکم توضیح داد، من داشتم با sms با یکی از دوستام یه مسئلهای رُ هماهنگ میکردم
یهو گوشیو که گذاشتم پایین دیدم همه بچهها منو نگاه میکنن!
بابا درسخون بابا والِنتیِر یکم کوتا میومدی خو
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 2801
#297
Posted: 12 Mar 2014 00:53
shah2000: بابا درسخون بابا والِنتیِر یکم کوتا میومدی خو
تا حالا دانشجوییُ دیدی که تو کلاس همه میخوان خرخرشو بجون؟!
اون منم الان
نمره که نداشت! من داشتم الکی جواب میدادم
هر بیلیاقتی رُ تو قلبتــــون جا ندید!!
جای آفتـــابه تو بــوفه نیست . . .
ارسالها: 3080
#298
Posted: 15 Mar 2014 00:05
hassen: تا حالا دانشجوییُ دیدی که تو کلاس همه میخوان خرخرشو بجون؟!
اون منم الان
نمره که نداشت! من داشتم الکی جواب میدادم
ایشالا نسلتون از زمین برداشته شه
نمونه ای دلنوشته های تَهِ برگه امتحان دانشجویان برای اساتید
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#299
Posted: 16 Mar 2014 20:18
یه همکلاسی داشتم اسمش مجتبی بود وخیلی حساس بود دخترها در موردش چی میگن ودوست داشت خاص باشه...
ترم۲ بود وفصل خواب فصل بهار ...!
استاد داشت درس میداد ومجتبی خواب بود یه دفعه گفتم مجتبی پاشو استاد داره حضور غیاب میکنه الان هم اسم تو رو گفت...
اونم از همه جا بی خبر بلند شد گفت استاد حضور دارم...بچه ها ترکیدن از خنده
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 14491
#300
Posted: 17 Mar 2014 10:44
دانشجو و امتحان
من در عجبم ! تو کیستی دانشجو !؟
با درس و کتاب زیستی دانشجو
فرسوده شدی ! به راه تحصیل علوم
در حسرت چند بیستی دانشجو!!!
یک جزوه به دست ؛دست دیگر خودکار
شش صفحه جلو نرفته!!؟ اما انگار
یک ساعت دیگر امتحان دارد او
می ترسد از ین سوالهای دشوار!!!
هر روز از این مسیر برمیگردد
خوشحال! مثال شیر برمیگردد
با سختی امتحان به لطف استاد
با نمره ی بی نظیر برمیگردد!!
علامه شدن !!! ترانه ی دانشجوست
مشروط شدن !!! نشانه ی دانشجوست
سرگشته میان جزوه هایی درهم
این درس فقط بهانه ی دانشجوست!!!
خرداد داغ ، استرس ، استاد بی حواس !!!
برگه سفید ، فلسفه ، یک درس بی اساس !!!
می نشینی پای درست ؛ بی خیالش می شوی !!!
جزوه و خودکار و ساعت ؛ هر سه عاشق می شوند !!!!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟