ارسالها: 2801
#421
Posted: 4 Apr 2014 23:31
shah2000: پس چرا فکر میکنی من از اینجور استادا معمولا ۱۰ میگیرم
shah2000: خب همین کارو بکن ولی به نظر من ۱۰ بی منت از ۲۰ باذلت بهتره
کلا راهنماییت به درد دانشجو نمونهها میخوره
من ۱۷ - ۱۸ با پشتکار میگیرم
shah2000: حتما همینه بچسب بهش نقشه رو بریز
نقشه دست گالیوره، به من نمیده
هر بیلیاقتی رُ تو قلبتــــون جا ندید!!
جای آفتـــابه تو بــوفه نیست . . .
ارسالها: 3080
#422
Posted: 4 Apr 2014 23:38
hassen: کلا راهنماییت به درد دانشجو نمونهها میخوره
من ۱۷ - ۱۸ با پشتکار میگیرم
منکه گفتم تو باید یه روش متناسب به خودتو انتخاب کنی من فقط پیشنهاد میدم
hassen: نقشه دست گالیوره، به من نمیده
یه بله گالیور بگو اونم بهت نقشه میده
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 2801
#423
Posted: 4 Apr 2014 23:49
shah2000: من فقط پیشنهاد میدم
اونم نده
shah2000: یه بله گالیور بگو اونم بهت نقشه میده
تو ازش بگیر من از تو بگیرم
من برم کمکم
صبح باس برم کلاس
استاد و یونی خرن
هر بیلیاقتی رُ تو قلبتــــون جا ندید!!
جای آفتـــابه تو بــوفه نیست . . .
ارسالها: 3080
#424
Posted: 4 Apr 2014 23:59
hassen: اونم نده
خودت خواهش کردی
hassen: تو ازش بگیر من از تو بگیرم
من برم کمکم
صبح باس برم کلاس
استاد و یونی خرن
تو نقشه میخوای من رو بندازم؟برو بخواب منکه کلاساس صبحُ تصمیم گرفتم نرماون قسمنت آخرم قبول ندارم
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 266
#425
Posted: 6 Apr 2014 11:51
تموم نکردم حالا
zahra_jf....zahra_jf
...bi ein ke kile losm nemidim hta ye boooosm...
ارسالها: 2801
#427
Posted: 8 Apr 2014 02:36
دیروز تو کلاس، وقت آنتراک داده بود استاد..
دوستم علیرضا به یکی از دخترای باکلاس دانشگاه تیکه انداخت تو کلاس
دختره هم در نهایت خونسردی برگشت گفت: بـــی اَدب، خجالت بکـــــــش!!
منم برگشتم گفتم پیکنیکشون گاز نداره، وگرنه مزاحم شما نمیشد!
بچهها و استاد با هم رفتن رو هوا از خنده
فقط بعدش استاد یه طوری با شدت اسممو صدا زد که فهمیدم باس برم بیرون کلاس یه دور آسانسور سواری کنم و برگردم
هر بیلیاقتی رُ تو قلبتــــون جا ندید!!
جای آفتـــابه تو بــوفه نیست . . .
ارسالها: 3080
#428
Posted: 8 Apr 2014 18:19
امروز یه کلاس دو ساعته داشتیم
این استاد نامردم (واقعنم مرد نبود زن بود ) چون عقب مونده بود بکوب درس داد
سر یه رُب آخر من گفتم استاد خسته شدیم دیگه خسته نباشید..یه عیدی بدین این یه ربُ دیگه اجازه مرخصی بدین
که یه دختره از اون طرفه کلاس گفت چه پرتوقع..!
منم خیلی ریلکس گفتم خانوم.. آخه به شما چه؟استاد خودش میخواد به ما عیدی بده.
هیچی رنگ دختره شد عین رنگ پلنگ صورتی!
استادم یه لبخند ریز زد هیچی دیگه این بچه ها هم سواستفاده گر!این موقعیتُ از دست ندادن کلاس فرستادن رو هوا!
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 6216
#429
Posted: 10 Apr 2014 01:02
اینو امروز استادمون تعریف می کرد
چهارتا از شاگرداش شب قبل امتحان با ماشین میرن بیرون و خوش گذرونی
تا نزدیکایی صبح وقتی میان خونه با هم هماهنگ می کنن برن پیش استاد و بگن رفتیم خارج از شهر ماشین پنچر شده بود ،گیر کردیم نتونستیم بخونیم استاد خواهشن از ما ی روز دیگه امتحان بگیرید...
استاد خیلی راحت قبول می کنه و ی روز مشخص می کنه...
روز امتحان دخترها خوشحال که تونستن استاد بپیچونن سر جلسه حاضر میشن و با فاصله میشینن
استاد برگه ها رو بینشون پخش می کنه...
فقط یک سوال....سوال این بوده...
کدوم چرخ ماشین پنچر شده بود اون شب؟
سمت جلو راست ... سمت جلو چپ
عقب راستی... چرخ عقب چپ
هیچکدوم هماهنگ نکرده بودند و....
" تـــو " تکـرار نـمی شوی این
مــــنمـ ....
که وابســـته تر مـی شــوم....
ویرایش شده توسط: mahsadvm