ارسالها: 146
#33
Posted: 17 Dec 2014 15:48
مردن كني...كار خوبي بود...كشتن قصاب اوين هم همينطور....كار خوب تو اين زمان وجود نداره.شكر كه همه دست به دست هم ويران كنيم ايرانمان را.....تاريخ چه سياه مينويسه از نسل ما....صد بار بدتر از قجري....مردماني كه با يك شورش خط بطلان به روي خوبي ها كشيدن......
فکر کن ..ازادمرد باش ..دروغ نگو..سکس.فقط..خشن..البته نه با هر کس
ارسالها: 268
#36
Posted: 23 Dec 2014 23:28
nisha2552: پوست تخمه و میوه و کلا اینجور چیزا اگه تو طبیعت رها بشه موردی نداره اتفاقا خیلی هم خوبه چون مث کود عمل میکنه.و زود هم تجزیه میشه
اما اون پاکت چیپس و کلا پلاستیکی خیلی بده
بله درسته
فقط علاوه بر حقوق گیاهان باید به حقوق آدما هم توجه بشه. و اگر ظاهر طبیعت رو برای دیگران زشت کنه زباله های طبیعی هم یا باید دفن بشوند یا طوری دور انداخته بشوند که جلوی دید نباشه. مثلا پوست هندوانه و امثال اینا در جایی که تردد زیاد دارد باعث زشتی محیط میشه
خدا کند مهربانی رسمی شود که از قلبهای پاک میجوشد نه آنکه فریب و دروغی باشد که بر زبانها جاری می شود
------------------
ارسالها: 268
#38
Posted: 23 Dec 2014 23:35
nabardman: مردن كني...كار خوبي بود...كشتن قصاب اوين هم همينطور....كار خوب تو اين زمان وجود نداره.شكر كه همه دست به دست هم ويران كنيم ايرانمان را.....تاريخ چه سياه مينويسه از نسل ما....صد بار بدتر از قجري....مردماني كه با يك شورش خط بطلان به روي خوبي ها كشيدن......
خیلی خوش اومدی به تاپیک
شما تاپیک رو خوندی دوست من؟
من توضیح دادم که آدمای امروز هر کاری را بوسیله ای توجیه می کنند. ولی کنار همین جماعت هستند افرادی که مقیاس رفتارشان بدکاران نیستند. کنار همه ی کسانی که زباله ی خود را هر جایی به بیرون پرتاب می کنند در اینجا وصف پدری را شنیدی که فرزند عزیزش را پیاده می کند تا زباله را بردارد و به خودرو برگرداند. در حرف آسان است. در تفکر آسان است ولی وقتی اینهمه بی قیدی را می بینی و بازهم در عمل اصول خود را حفظ کنی چندان ساده نیست.
درست است که گاهی زشتی های ما بر خوبی هایمان پیشی می گیرد. ولی انسان می تواند بازگردد و دل خود را احیا کند.
ما انسانها معمولا دنبال بهانه ایم تا خودمان را توجیه کنیم. ایران باشیم یک جور توجیه می کنیم خارج از ایران باشیم یک جور دیگر
شرایط زمانه مثل چکشی است که بر سنگ زده می شود. اگر بر ضربه های این چکش تاب بیاوری و این ضربات را در بستری درست قرار بدهی تندیسی از تو ساخته می شود که ارزش این تندیس هیچ گاه با اشکال خمیری قابل قیاس نیست و اگر در مقابل این ضربات سست باشی کم کم خورد می شوی تا کاملا از بین بروی.
من اینجا از طبیبی گفتم که در کنار اینهمه دکتر بی مسئولیت، رفتاری داشت که انسان در تخیلش نمی گنجد. از خاطرات جوانی گفتم که دلش می خواست تا جایی که می تواند موجب حسرت دیگران نشود، از کودکی گفتم که رفتارش حکایت از کوه صبر و شرافت در میان خانواده ی فقیرش می کرد. از مردی گفتم که بی ادعا و پنهانی، خودرویش را سپر بلای من کرد. و همه ی اینها در کنار وضعیتی است که باعث می شود شما چنین بگویید.
سالانه هزاران نفر تحت سلطه ی استعمارگران جان می دهند. در این میان گروهی مستقیما به قتل مشغولند، گروهی غیر مستقیم کمک می کنند، گروهی سکوت می کنند و گروهی دیگر تلاش بسیاری برای رفع این مشکل دارند و گروهی به اسم مبارزه با فقر در پی ریاکاری هستند و غیره
این انتخاب شماست که از کدام دسته باشید.
خدا کند مهربانی رسمی شود که از قلبهای پاک میجوشد نه آنکه فریب و دروغی باشد که بر زبانها جاری می شود
------------------
ارسالها: 268
#39
Posted: 23 Dec 2014 23:39
nisha2552: بله درست میگی منظور منم پارک ها و فضای سبز شهری نبود.منظورم طبعیت خارج از شهر و کوه و دشت و... بود
مرسی
خدا کند مهربانی رسمی شود که از قلبهای پاک میجوشد نه آنکه فریب و دروغی باشد که بر زبانها جاری می شود
------------------
ارسالها: 268
#40
Posted: 23 Dec 2014 23:43
از خاطرات خودم می گویم از رفتار بانویی که سالها با ما هم محله ای بود
خیلی وقت ها که حرف کار خیری پیش می آمد نام بانویی از خانمهای همسایه، برای من تکرار می شد. یعنی هر کار خیری پیش می آمد نامی از او بود البته در بسیاری موارد خودش شروع کننده و بانی کار بود. چند باری برخوردی کوتاه با او داشتم. همسری دارد که به سختی در جنگ مجروح شده و به زحمت با عصا راه می رود و فقط اطرافیان حرفهای شوهرش را متوجه می شوند. کم کم کنجکاو شدم و از مادرم پرسیدم داستان فلان خانم چیست؟ چقدر دستش به خیر باز است؟
مادرم می گوید: او بهیار بوده و در زمان جنگ از مجروحین مراقبت می کرده است. او بین مجروحین، یک مجروحی که از همه بیشتر آسیب دیده را انتخاب می کند و با او ازدواج می کند
منکه همیشه فکر می کردم همسر او بعد ازدواج مجروح شده، و گاهی به ذهنم رسیده که شاید اگر همسران مجروحین جنگی می دانستند چه می شود با همسرشان ازدواج نمی کردند. با تعجب پرسیدم چرا؟ او که چیزی کم ندارد
مادرم: خوب دیگر، می خواسته از او مراقبت کند
من همچنان متعجب بودم که مادرم ادامه داد: او هیچ وقت دنبال دل مشغولی های اکثر خانمها نیست. فکر چشم و هم چشمی نیست. اهل خودنمایی نیست. وقتی همسایه با هم جمع می شوند و غیبت می کنند او خودش را کنار می کشد. در جلسه ها همیشه کنار درب می نشیند و..... که من شاید یادم نمی آید
با تعریف های مادرم بسیاری از رفتارهای او برایم روشن تر شد. نمی توانم رفتارهای کوچک را منتقل کنم که چگونه بانویی بود
----------------------
همیشه وقتی یاد او می افتم دلم باز می شود. بعضی از افراد به زور رفتار نیکی دارند ولی بعضی دیگر، انگار نیکوکاری از دلشان می جوشد و به بیرون فوران می کند . اصلا نمی گویم حیف، که ای کاش فلان موقعیت را داشت. چون بنظرم می آید او در نگاه عمیق تر همین حالا برای خودش بسیار موقعیت بالایی دارد
خدا کند مهربانی رسمی شود که از قلبهای پاک میجوشد نه آنکه فریب و دروغی باشد که بر زبانها جاری می شود
------------------
ویرایش شده توسط: alirezadust