ارسالها: 14491
#101
Posted: 31 Oct 2013 22:23
رفتارنامناسب کودکتان رادرک کنید !
برای تغییر رفتار فرزندتان چه باید بکنید؟
رفتار طبیعی کودکان به سن، شخصیت و میزان رشد جسمی و احساسی او بستگی دارد. رفتار کودک اگر با انتظارات خانواده همخوانی نداشته باشد یا از هم گسیخته باشد، توام با مشکل است. رفتار طبیعی یا "خوب" معمولاً با این تعیین می شود که آیا از نظر اجتماعی، فرهنگی و رشدی مناسب است یا خیر.
دلایل مختلفی برای بروز رفتار نامناسب وجود دارد. همچنین «اقتضای سنی» میتواند عامل رفتارهای نامناسب باشد. این گونه رفتارها غالباً در صورت برخورد مناسب، تصحیح میگردند. باید به یاد داشتهباشیم که پذیرش رفتارهای نامناسب، کار عاقلانهای نیست. پیامی که با پذیرش رفتار نامناسب به کودک انتقال مییابد این است که باور میکند که رفتارش بد نیست و برای دیگران اهمیتی ندارد.
معمولاً این جملات و عبارات برای توجیه رفتارهای ناپسند کودکان شنیده میشود:
* پسر بچه است دیگه
*بزرگ میشود خوب میشود
* اقتضای سنش است
با وجودی که مرتب شاهد این گونه رفتارها هستیم امّا بیتفاوت بودن و اقدامی نکردن، کار درستی نیست. دلیلی برای پذیرش رفتارهای نامناسب و یا انتظار آنها را داشتن، وجود ندارد. فکر نکنید که کاری نمیتوانید انجام دهید. این اشتباهی است که غالباً صورت میگیرد.
ما باید رفتار کودک را درک کنیم و کمک کنیم با تأثیر مثبتی که میگذاریم، آن رفتار تصحیح شود. متأسفانه، نادیده انگاری و چشم بر هم گذاشتن در مقابل رفتار کودک، کار آسانی است امّا باید بدانیم که با این کار، آن رفتارها ادامه مییابد و در بسیاری موارد بدتر و شدیدتر هم میگردد.
هدف و منظور از رفتارهای نامناسب را تعیین کنید
چهار دلیل برای رفتارهای نامناسب وجود دارد:
* توجه : هنگامی که کودک نتواند توجه شما را به خود جلب کند، غالباً به انجام رفتارهایی میپردازد تا جلب توجه کند.
* انتقام: هنگامی که کودک به دلیلی حس کند که او را دوست ندارند، برای جلب توجّه به انتقام جویی میپردازد. هنگامی که کودک به دیگران و یا احساسات آنها آسیب میرساند حس میکند که آدم مهمی است.
* قدرت : این گونه کودکان نیاز دارند که «رئیس» باشند. آنها فقط هنگامی احساس قدرت میکنند که رئیس باشند. تلاش برای کسب قدرت در این شرایط افزایش مییابد.
* نمایش ناتوانی : این گونه کودکان معمولاً دارای سطح کمی اعتماد به نفس هستند و چون فکر میکنند کاری از دستشان ساخته نیست، در مقابل سختیها زود تسلیم میشوند. آنها غالباً حس این که کاری را با موفقیت انجام دهند ندارند.
پس از آن که هدف و منظور از رفتار نامناسب را تشخیص دادید، حال میتوانید نسبت به تغییر آن اقدام کنید. به طور خلاصه، چیزهایی که باید به منظور تغییر رفتارهای نامناسب به خاطر داشته باشید به قرار زیرند:
کودکان رفتاری که مورد تشویق و پاداش قرار گیرد را ادامه می دهند و رفتاری که نادیده گرفته شود را کنار می گذارند. ثبات در واکنش به رفتارهای آنها اهمیت بسیار زیادی دارد چون تشویق و تنبیه یک رفتار در زمان های مختلف موجب سردرگمی کودک می شود. اگر فکر می کنید یک رفتار فرزندتان مشکل دار است، سه انتخاب پیش روی شماست:
- تصمیم بگیرید که آن رفتار یک مشکل نیست چون مناسب سن و مرحله رشد اوست.
- برای متوقف کردن آن رفتار تلاش کنید، چه با نادیده گرفتن او یا تنبیه.
- با تشویق و پاداش رفتاری جدید که می پسندید را به او معرفی کنید.
********
بهترین راه برای متوقف کردن رفتارهای ناخواسته فرزندتان، نادیده انگاشتن آنهاست. این روش در یک بازه زمانی بسیار خوب عمل می کند. اگر می خواهید آن رفتار بلافاصله متوقف شود، می توانید از روش زمان وقفه استفاده کنید. از قبل درمورد رفتارهایی که موجب انجام این روش می شود تصمیم بگیرید (معمولاً اوقات تلخی ها، رفتارهای خشونت آمیز یا خطرناک). یک محل خاص انتخاب کنید که مورد علاقه کودک نباشد اما برای او ترسناک هم نباشد، مثل یک صندلی، یک گوشه اتاق یا هر جای دیگر. وقتی خانه نیستید، می توانید داخل ماشین یا یک محل نشستن بعنوان محل وقفه استفاده کنید. وقتی آن رفتار غیرقابل قبول اتفاق می افتد، به فرزندتان بگویید که آن رفتار قابل قبول و مناسب نیست و به او هشدار دهید که اگر باز آن رفتار را تکرار کند او را در محل وقفه خواهید گذاشت. آرامشتان را حفظ کنید. نباید عصبانی به نظر برسید. اگر فرزندتان رفتار نادرست خود را ادامه داد، به آرامی او را به آن محل ببرید.
ما باید رفتار کودک را درک کنیم و کمک کنیم با تأثیر مثبتی که میگذاریم، آن رفتار تصحیح شود
درصورت امکان حواستان به مدت زمانی که فرزندتان در آن محل باقی می ماند باشد. برای او زمان بگذارید تا فرزندتان بداند چه زمان از آنجا خلاص می شود. این زمان باید کوتاه باشد، و باید بلافاصله بعد از رسیدن به محل وقفه یا پس از آرام شدن کودک شروع شود. شما باید نزدیک به محل حضور داشته باشید اما با او حرف نزنید. اگر کودک آن محل را ترک کرد، به آرامی او را به آنجا برگردانید و زمان را دوباره شروع کنید. وقتی آن زمان تمام شد، اجازه بدهید کودک آن محل را ترک کند. درمورد آن رفتار بد با او بحث نکنید، به دنبال راهی برای تشویق و تقویت رفتارهای خوب در او باشید.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#102
Posted: 1 Nov 2013 09:28
چطور می توان یک رفتار خوب و مطلوب را در کودک تقویت کرد؟
یک راه برای ترغیب کودک به رفتار خوب استفاده از سیستم پاداش است. بچه هایی که یاد می گیرند رفتار بد قابل تحمل نیست و به رفتار خوب پاداش داده می شود، مهارت هایی را یاد می گیرند که تا آخر عمر با آنها می ماند. این روش در کودکان بالای 2 سال خیلی خوب عمل می کند. تا 2 ماه طول می کشد که این روش در کودک جا بیفتد. صبور بودن و یادداشت برداری از رفتارهای کودک می تواند برای والدین مفید باشد.
یک یا دو رفتاری که می خواهید در فرزندتان تغییر دهید (مثلاً عادت خوابیدن، مسواک زدن، یا جمع کردن اسباب بازی ها) را انتخاب کنید. جایزه ای که مورد علاقه فرزندتان است را هم انتخاب کنید. نمونه های خوب جایزه یک داستان بیشتر موقع خواب، نیم ساعت به تاخیر انداختن زمان خواب شب، یک تنقلات و برای بچه های بزرگتر، کمی پول، یک امتیاز خاص یا یک اسباب بازی می تواند باشد.
رفتار مورد نظرتان و پاداش آن را برای فرزندتان توصیف کنید. مثلاً به او بگویید، "اگر قبل از اینکه این برنامه تلویزیون تمام شود، لباس خوابت را بپوشی و دندانهایت را مسواک کنی، می توانی نیم ساعت دیرتر بخوابی". فقط یکبار آن رفتار را از او بخواهید. اگر کودک کاری که خواسته بودید را انجام داد، پاداش را به او بدهید. می توانید در صورت نیاز به او کمک کنید اما نباید خیلی درگیر شوید. چون هر توجهی از سوی والدین، حتی توجه منفی، برای بچه ها خیلی خوب است و ممکن است بخواهند به جای جایزه ای که تعیین کرده اید توجه شما را داشته باشند. استفاده از جملات انتقالی مثل "5 دقیقه دیگر وقت بازی تمام می شود" در یاد دادن رفتارهای جدید به بچه ها بسیار مفید است.
این سیستم به شما کمک می کند از کشمکش با فرزندتان خودداری کنید. اما اگر کودک تصمیم بگیرد آنطور که خواستید عمل نکند، نباید تنبیه شود. فقط پاداش به او تعلق نمی گیرد.
چند راه خوب برای پاداش دادن به کودکان
- ضربه زدن به ساعت (روشی خوب برای کودکی که وقت تلف می کند)
از فرزندتان بخواهید که کاری را انجام دهد. برای او ساعت کوک کنید. اگر کار قبل از زنگ زدن ساعت انجام شد، فرزندتان باید پاداش بگیرد. برای تعیین میزان زمانی که به کودک می دهید باید "بهترین زمان" او را برای انجام آن کار دریافته و 5 دقیقه به آن اضافه کنید.
- بازی رفتار خوب (روشی خوب برای یاددادن رفتارهای جدید)
لیست کوتاهی از رفتارهای خوب تهیه کرده و در یک جدول یادداشت کنید و هر زمان که دیدید فرزندتان آن رفتار را انجام داد جلوی آن رفتار یک ستاره بزنید. وقتی تعداد خاصی از ستاره ها (برحسب سن کودک) جمع شد، می توانید به او جایزه بدهید.
- امتیاز خوب/بد (روشی خوب برای بچه های سرسخت و بسیار فعال)
در یک زمان کوتاه (تقریباً یک ساعت) به خاطر هر رفتار خوبی که فرزندتان نشان داد، در یک جدول یا روی دست او یک علامت بزنید. مثلاً اگر می بینید که کودکتان به آرامی مشغول بازی است، بدون جنگ و جدال مشکلی را حل می کند، اسباب بازی هایش را جمع می کند یا کتاب می خواند، می توانید علامت بزنید. بعد از اینکه تعداد مشخصی از این علامت ها جمع شد، می توانید به او جایزه بدهید. همینطور می توانید به خاطر رفتارهای بد به او علامت منفی بدهید. در این رو فقط اگر علامت رفتارهای خوب بیشتر از رفتارهای بد بود می توانید به او جایزه دهید.
- ایجاد زمان سکوت (معمولاً وقتی مشغول غذا درست کردن هستید به درد می خورد)
از فرزندتان بخواهید که برای مدتی کوتاه (مثلاً نیم ساعت) به تنهایی یا با خواهر یا برادر خود به آرامی بازی کند. مداوم به او سر بزنید (برحسب سن کودک، هر 2 تا 5 دقیقه یکبار) و برای هر دقیقه ای که به آرامی مشغول بازی بودند به او امتیاز بدهید. کم کم فاصله سر زدن ها را بیشتر کنید (کم کم به 30 دقیقه یکبار برسانید) اما جایزه دادن ها را ادامه دهید...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#103
Posted: 1 Nov 2013 09:29
خواب هاي وحشتناك در كودكان
در اين حالت كودك به علت ديدن خوابهاي ترسناك از خواب بيدار مي شود و اغلب بخشي از خوابي كه موجب ترس وي شده و يا تمامي آن را به ياد مي آورد.
در اين زمان كودك اكثرا در رختخواب خود مي نشيند و فرياد مي كشد و يا گريه مي كند و يا به طرف اتاق خواب و تخت والدين مي آيد و از آنها تقاضاي كمك مي كند.
گاهي هم ممكن است كودك دچار وحشت شبانه در خواب شود و با صداي بلند در خواب داد بكشد و گريه كند اما از خواب بيدار نشود.
علل و موجبات اصلي كابوسها ممكن است بر اثر رويدادها و مسائل ترسناكي باشد كه كودك در طي روز در تلويزيون مي بيند يا در داستان ها و كتاب ها مي خواند و يا اطرافيان تعريف مي كنند و يا اصولا مسئله اي باشد كه كودك خود شخصا با آن رو به رو است مانند: دعواها، مشكلات احساسي و در بچه هاي بزرگ تر مشكلات در مدرسه و شايد سختي تكاليف درسي و غيره
همچنين كابوسهاي كودك مي تواند تاثيراتي از اعمال روزانه باشد، يك روز فشرده و سخت مي تواند باعث كابوس هنگام خواب شود . البته خوابهاي وحشتناك مي تواند از تخيل كودك هم شكل بگيرد بدون اينكه معناي خاصي داشته باشد .
در بچه هاي كوچك اين خوابها قسمتي از رشد آنهاست و وقتي از خواب مي پرند بلافاصله به خواب مي روند و در فردا آن روز چيزي به ياد نمي آورند.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#104
Posted: 1 Nov 2013 09:30
*با کودکان قلدر چگونه برخورد کنیم؟*
*ﻗﻠﺪﺭﻱ، ﻣﺠﻤﻮﻋﻪﺍﻱ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﮔﻔﺘﺎﺭﻫﺎﻱ ﻋﻤﺪﻱ ﻭ ﺗﻜﺮﺍﺭﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻫﺪﻑ ﺁﺳﻴﺐ ﺭﺳﺎﻧﺪﻥ، *
*ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻳﺎ ﺗﺤﻘﻴﺮ ﻛﺮﺩﻥ ﻓﺮﺩ ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺷﻮﺩ. *
*ﻗﻠﺪﺭﻱ، ﻣﺠﻤﻮﻋﻪﺍﻱ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﮔﻔﺘﺎﺭﻫﺎﻱ ﻋﻤﺪﻱ ﻭ ﺗﻜﺮﺍﺭﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻫﺪﻑ ﺁﺳﻴﺐ ﺭﺳﺎﻧﺪﻥ، ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻳﺎ ﺗﺤﻘﻴﺮ ﻛﺮﺩﻥ *
*ﻓﺮﺩ ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺷﻮﺩ. ﺩﺭ ﻗﻠﺪﺭﻱ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﺑﻴﻦ ﺩﻭ ﻛﻔﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﻓﺮﺩ ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ ﻭ ﻓﺮﺩ ﻗﻠﺪﺭ ﺗﻌﺎﺩﻟﻲ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﻛﻮﺩﻙ ﻗﻠﺪﺭ *
*ﻗﺪﺭﺕ ﺑﻴﺸﺘﺮﻱ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻓﺮﺩ ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ ﺩﺍﺭﺩ...*
*ﻗﻠﺪﺭﻱﻫﺎﻱ ﺷﺎﻳﻊ ﺩﺭ ﻣﺪﺍﺭﺱ - ﺑﻪ ﺧﺼﻮﺹ ﻣﺪﺍﺭﺱ ﭘﺴﺮﺍﻧﻪ - ﻣﻌﻤﻮﻻ ﺩﺭ ﺳﺎﻝﻫﺎﻱ ﺍﻭﻟﻲ ﻭ ﻣﻴﺎﻧﻲ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺍﺑﺘﺪﺍﻳﻲ ﺷﺮﻭﻉ *
*ﻣﻲﺷﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻘﻄﻊ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﻳﻲ ﻭ ﺍﻭﺍﻳﻞ ﺩﺑﻴﺮﺳﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻭﺝ ﻣﻲﺭﺳﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺳﺎﻝﻫﺎﻱ ﺁﺧﺮ ﺩﺑﻴﺮﺳﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺗﺪﺭﻳﺞ ﻛﺎﻫﺶ *
*ﻣﻲﻳﺎﺑﺪ. *
*
ﻗﻠﺪﺭﻱ ﻣﻲﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕﻫﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻔﻲ ﭼﻮﻥ ﻗﻠﺪﺭﻱ ﺟﺴﻤﻲ، ﻛﻼﻣﻲ ﻭ ﻫﻴﺠﺎﻧﻲ ﺩﻳﺪﻩ ﺷﻮﺩ. ﺩﺭ ﻓﺮﻡ ﻗﻠﺪﺭﻱ ﻓﻴﺰﻳﻜﻲ،
*ﻓﺮﺩ ﻗﻠﺪﺭ ﺑﺎ ﻛﺘﻚ ﺯﺩﻥ، ﻫﻞ ﺩﺍﺩﻥ، ﻟﮕﺪ ﺯﺩﻥ ﻭ... ﺑﻪ ﻓﺮﺩ ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ ﺁﺳﻴﺐ ﻣﻲﺭﺳﺎﻧﺪ. ﺩﺭ ﻗﻠﺪﺭﻱ ﻛﻼﻣﻲ ﻧﻴﺰ ﻛﻮﺩﻙ ﺑﺎ ﺗﻮﻫﻴﻦ، *
*ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻳﺎ ﺻﺪﺍ ﻛﺮﺩﻥ ﻓﺮﺩ ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ ﺑﺎ ﺍﺳﺎﻣﻲ ﻭ ﺍﺻﻄﻼﺣﺎﺕ ﻧﺎﻣﻨﺎﺳﺐ، ﻭﻱ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﺁﺯﺍﺭ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲﺩﻫﺪ.
*
*ﻓﺮﻡ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺍﺯ ﻗﻠﺪﺭﻱ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺷﺎﻳﻊﺗﺮ ﺍﺳﺖ، ﻗﻠﺪﺭﻱ ﻏﻴﺮﻛﻼﻣﻲ ﻳﺎ ﻫﻴﺠﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ. ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﻛﻪ ﻓﺮﺩ ﻗﻠﺪﺭ ﺑﻪ *
*ﺻﻮﺭﺕ ﻏﻴﺮﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﺑﻪ ﻓﺮﺩ ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ ﺣﻤﻠﻪ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻳﻌﻨﻲ ﺑﺮ ﺿﺪ ﺍﻭ ﺷﺎﻳﻌﻪﭘﺮﺍﻛﻨﻲ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺫﻫﻦ ﺳﺎﻳﺮ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ *
*ﻭﻱ ﺧﺮﺍﺏ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻭ ﺑﺎﻋﺚ ﻃﺮﺩﺷﺪﻥﺍﺵ ﻣﻲﺷﻮﺩ.
*
*ﻧﻮﻉ ﺟﺪﻳﺪﻱ ﺍﺯ ﻗﻠﺪﺭﻱ، ﻗﻠﺪﺭﻱ ﺍﻳﻨﺘﺮﻧﺘﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﻛﺎﻣﭙﻴﻮﺗﺮ ﺑﺮﺍﻱ ﻓﺮﺩ ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ ﭘﻴﺎﻡﻫﺎﻱ ﺁﻧﻼﻳﻦ، ﺍﻳﻤﻴﻞﻫﺎﻱ *
*ﻧﺎﻣﻨﺎﺳﺐ ﻳﺎ ﺗﺼﺎﻭﻳﺮ ﻣﺴﺘﻬﺠﻦ ﻣﻲﻓﺮﺳﺘﻨﺪ. ﻣﻌﻤﻮﻻ ﻗﻠﺪﺭﻱ ﺩﺭ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪﺍﻱ ﻛﻪ ﺷﺎﻣﻞ ﻓﺮﺩ ﻗﻠﺪﺭ (ﻳﺎ ﮔﺮﻭﻩ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻗﻠﺪﺭ)، ﻓﺮﺩ *
*ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ ﻭ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩﮔﺮ ﺍﺳﺖ، ﺭﺥ ﻣﻲﺩﻫﺪ. ﺯﻣﺎﻧﻲ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻗﻠﺪﺭﺍﻧﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﻲﮔﻴﺮﺩ ﻛﻪ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪﺍﻱ ﺍﺯ ﻣﺸﻜﻼﺕ ﺗﻌﺎﻣﻠﻲ ﺑﻴﻦ *
*ﻛﻮﺩﻙ، ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ، ﮔﺮﻭﻩ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ، ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ ﻣﺤﻴﻂ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺑﺮﻭﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻗﻠﺪﺭﺍﻧﻪ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﻣﻲﻛﻨﺪ. ﻏﺎﻟﺒﺎ ﻛﻮﺩﻛﺎﻥ ﻗﻠﺪﺭ *
*ﺳﺮﺳﺨﺖ، ﭘﺮﺧﺎﺷﮕﺮ، ﻗﺎﻧﻮﻥﮔﺮﻳﺰ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﻛﻨﺘﺮﻝ ﺗﻜﺎﻧﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺁﻧﻬﺎ ﻛﻮﺩﻛﺎﻥ ﻓﻌﺎﻟﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﻭ *
*ﭘﺮﺧﺎﺷﮕﺮﻱ ﺑﺎ ﺩﻳﺪ ﻣﺜﺒﺖ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺟﻠﺐ ﺗﻮﺟﻪ ﺳﺎﻳﺮﻳﻦ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺗﺼﻮﺭ ﻣﻲﺷﺪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻗﻠﺪﺭ *
*ﻋﻤﺪﺗﺎ ﺍﻓﺮﺍﺩﻱ ﺗﻨﻬﺎ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩﺑﻪﻧﻔﺲ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ ﺧﻼﻑ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺛﺎﺑﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ *
*ﺍﻳﻦ ﻛﻮﺩﻛﺎﻥ ﻧﻴﺰ ﻏﺎﻟﺒﺎ ﻣﺘﺸﻜﻞ ﺍﺯ ﺑﭽﻪﻫﺎﻳﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﻱ ﺧﺸﻮﻧﺖﺁﻣﻴﺰ، ﺩﻳﺪ ﺧﻮﺏ ﻭ ﻣﺜﺒﺘﻲ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ *
*ﻧﻴﺰ ﺩﺭﮔﻴﺮ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﻱ ﻣﺸﺎﺑﻪﺍﻧﺪ. ﻣﻌﻤﻮﻻ ﻣﺤﻴﻂ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﭼﻨﻴﻦ ﻛﻮﺩﻛﺎﻧﻲ ﮔﺮﻡ ﻭ ﺩﻟﺴﻮﺯﺍﻧﻪ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﻭﺍﻟﺪﻳﻦ ﻳﺎ ﻣﻨﻔﻌﻞ ﻭ *
*ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻧﻀﺒﺎﻁ ﺧﺎﺹ ﻳﺎ ﺑﺮﻋﻜﺲ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺧﺸﻦ ﻭ ﺑﺎ ﺭﻭﺵﻫﺎﻱ ﺍﻧﻀﺒﺎﻃﻲ ﺧﺸﻦ ﻭ ﺷﺪﻳﺪ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺩﺭ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﺭﺩ *
*ﻭﺍﻟﺪﻳﻦ ﻣﺪﻟﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﻱ ﻣﺸﺎﺑﻪ ﺩﺭ ﻛﻮﺩﻛﺎﻥ ﻗﻠﺪﺭ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﻛﻮﺩﻛﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﺩﺭ ﻣﻌﺮﺽ ﻗﻠﺪﺭﻱ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲﮔﻴﺮﻧﺪ *
*ﻛﻮﺩﻛﺎﻧﻲ ﺣﺴﺎﺱ، ﻣﻨﺰﻭﻱ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩﺑﻪﻧﻔﺲ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻣﻨﺰﻭﻱ ﻭ ﺩﺭ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻭ ﻛﻼﺱ ﺗﻨﻬﺎ *
*ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﻣﺴﻠﻤﺎ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﺍﻳﻦ ﻛﻮﺩﻛﺎﻥ ﺗﻨﻬﺎﺗﺮ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﻮﺭﺩ ﺣﻤﻠﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﻱ ﻣﺨﺮﺏ ﺳﺎﻳﺮﻳﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲﮔﻴﺮﻧﺪ ﺿﻤﻦ *
*ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻛﺴﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺣﻔﺎﻇﺖ ﻭ ﭘﺸﺘﻴﺒﺎﻧﻲ ﻛﻨﺪ.
ﻣﻮﺟﺐ ﺗﻘﻮﻳﺖ ﻗﻠﺪﺭﻱ ﻧﺸﻮﻳﻢ
ﻣﺴﺎﻟﻪ ﺩﻳﮕﺮ، ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺷﺎﻫﺪ ﻗﻠﺪﺭﻱ ﻭ ﺯﻭﺭﮔﻮﻳﻲ ﻓﺮﺩ ﻗﻠﺪﺭ ﺑﺮ ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﻭﻗﺘﻲ ﻓﺮﺩ *
*ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ ﻧﻴﺎﺯ ﺑﻪ ﻛﻤﻚ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﺭﻏﻢ ﺍﻃﻼﻉ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻣﺴﺎﻟﻪ ﺑﻪ ﻛﻤﻚ ﺍﻭ ﻧﻤﻲﺷﺘﺎﺑﻨﺪ. ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﺩﺭ ﺣﺎﺷﻴﻪ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ *
*ﺩﺭ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﻗﻠﺪﺭﻱ ﺩﺧﺎﻟﺖ ﻧﻤﻲﺩﻫﻨﺪ. ﺍﮔﺮﭼﻪ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻲﺭﺳﺪ ﻓﻌﺎﻻﻧﻪ ﺑﻪ ﻓﺮﺩ ﻗﻠﺪﺭ ﻛﻤﻚ ﻧﻤﻲﻛﻨﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﺑﺎ ﺳﻜﻮﺕ، ﺧﻨﺪﻩ ﻭ *
*ﻋﺪﻡ ﻣﺪﺍﺧﻠﻪﺷﺎﻥ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻓﺮﺩ ﻗﻠﺪﺭ ﺭﺍ ﺗﻘﻮﻳﺖ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ. ﺍﻳﻦ ﻣﺴﺎﻟﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺩﺭ ﻣﺪﺍﺭﺳﻲ ﻛﻪ ﻧﻈﺎﺭﺕ ﺑﺮ ﻛﻮﺩﻛﺎﻥ ﻛﻤﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ *
*ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﻧﺰﺩﻳﻜﻲ ﺑﻴﻦ ﺩﺍﻧﺶﺁﻣﻮﺯﺍﻥ ﻭ ﺍﻭﻟﻴﺎﻱ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﻧﻴﺴﺖ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻣﻲﺍﻓﺘﺪ. ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﻲ ﻛﻪ ﻣﺴﻮﻭﻻﻥ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﺮ *
*ﺍﻳﻦ ﺑﺎﻭﺭ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻛﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﻱ ﻗﻠﺪﺭﺍﻧﻪ ﺍﻣﺮﻱ ﻣﻮﻗﺘﻲ ﻭ ﺑﻲﺍﻫﻤﻴﺖ ﺍﺳﺖ، ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺷﺎﻫﺪ ﺍﻳﻦﮔﻮﻧﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎ ﻫﺴﺘﻴﻢ. ﺁﻧﭽﻪ *
*ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻗﻠﺪﺭﻱ ﺍﻣﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﺍﻏﻤﺎﺿﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﺘﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﻛﻨﺎﺭﺵ ﮔﺬﺷﺖ. ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﻋﺪﻡ ﺗﺸﺨﻴﺺ ﻳﺎ *
*ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺁﻥ ﻭ ﻣﺪﺍﺧﻠﻪ ﻧﻜﺮﺩﻥ ﺩﺭ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﻗﻠﺪﺭﻱ ﻣﻲﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﺛﺮﺍﺕ ﺳﻮﺀ ﻃﻮﻻﻧﻲ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﻱ ﻓﺮﺩ ﻗﻠﺪﺭ ﻭ ﻫﻢ ﻓﺮﺩ ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ *
*ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ.
*
*ﺍﻳﻦ ﻋﻼﻳﻢ ﺭﺍ ﺟﺪﻱ ﺑﮕﻴﺮﻳﺪ
ﻋﻼﻳﻤﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻗﺮﺑﺎﻧﻴﺎﻥ ﻗﻠﺪﺭﻱ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﻲﺁﻳﺪ ﻭ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﻗﺖ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﻛﺮﺩ ﻣﻲﺗﻮﺍﻧﺪ ﺷﺎﻣﻞ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﺯﻳﺮ ﺑﺎﺷﺪ.
1. ﺍﻣﺘﻨﺎﻉ ﻛﻮﺩﻙ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ (ﻳﺎ ﺑﻪ ﻣﺤﻠﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻓﺮﺩ ﻗﻠﺪﺭ ﺭﻭﺑﻪﺭﻭ ﻣﻲﺷﻮﺩ) ﺑﺎ ﺩﻻﻳﻞ ﻧﺎﻛﺎﻓﻲ
2. ﺍﻓﺖ ﻧﻤﺮﺍﺕ
3. ﺍﻣﺘﻨﺎﻉ ﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎ ﺭﻓﺘﻦ ﻳﺎ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ
4. ﭘﺎﺭﻩ ﺷﺪﻥ ﻭ ﺧﺎﻛﻲ ﺷﺪﻥ ﻟﺒﺎﺱﻫﺎ
5. ﺁﺛﺎﺭ ﺿﺮﺏ ﻭ ﺟﺮﺡ ﺭﻭﻱ ﺑﺪﻥ
6. ﻧﻴﺎﺯ ﺑﻪ ﭘﻮﻝ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻳﺎ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻦ ﭘﻮﻝ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﺟﺎﺯﻩ
7. ﮔﺮﺳﻨﮕﻲ ﺷﺪﻳﺪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺭﺳﻪ
8. ﺗﺮﺱ
9. ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ
10. ﻛﺎﺑﻮﺱﻫﺎﻱ ﺷﺒﺎﻧﻪ
11. ﺣﻤﻼﺕ ﺧﺸﻢ ﻭ ﻋﺼﺒﺎﻧﻴﺖ
12. ﮔﻮﺷﻪﮔﻴﺮﻱ ﻭ ﻛﻢ ﺷﺪﻥ ﻭﺳﺎﻳﻞ ﺷﺨﺼﻲ
*
*ﺭﺍﻩﺣﻞ ﭼﻴﺴﺖ؟
ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﺘﻮﺍﻥ ﺍﻳﻦ ﻛﻮﺩﻛﺎﻥ ﺭﺍ ﻛﻨﺘﺮﻝ ﻛﺮﺩ ﺑﺎﻳﺪ ﻣﺪﺍﺧﻼﺗﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﻗﻠﺪﺭﻱ ﺩﺭ ﭼﻨﺪ ﺳﻄﺢ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻧﻤﻮﺩ. ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺩﺭ *
*ﺳﻄﺢ ﻣﺪﺍﺭﺱ، ﻣﺮﺑﻴﺎﻥ ﻭ ﻣﺴﻮﻭﻻﻥ ﻣﺪﺍﺭﺱ ﺑﺎﻳﺪ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﭘﺪﻳﺪﻩ ﻗﻠﺪﺭﻱ ﻭ ﻋﻮﺍﺭﺽ ﺁﻥ ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﻧﻈﺎﺭﺕ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺯﻧﮓ *
*ﺗﻔﺮﻳﺢ ﻭ ﻭﺭﺯﺵ ﻭ ﻧﺎﻫﺎﺭ ﻛﻮﺩﻛﺎﻥ ﺍﻓﺰﺍﻳﺶ ﺩﻫﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻲ ﻓﺮﺩ ﻗﻠﺪﺭ ﺑﺎ ﻭﻱ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺟﺪﻱ ﮐﻨﻨﺪ. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺑﺎﻳﺪ *
*ﻓﺮﺩ ﻗﻠﺪﺭ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺟﻠﻮﻱ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﻱ ﺍﻭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﻮﺩ. ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﻣﻲﺗﻮﺍﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﻭﻳﺎﺭﻭﻳﻲ ﺑﺎ ﻗﻠﺪﺭﻱ ﺳﻴﺎﺳﺖﻫﺎﻳﻲ *
*ﻫﻤﭽﻮﻥ ﻃﺮﺡﺭﻳﺰﻱ ﻗﻮﺍﻧﻴﻦ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻭ ﺗﻨﺒﻴﻪ?ﻫﺎﻱ ﻧﺎﺷﻲ ﺍﺯ ﺳﺮﭘﻴﭽﻲ ﻭ ﻧﻘﺾ ﻗﻮﺍﻧﻴﻦ، ﺍﻳﺠﺎﺩ ﺭﺍﻩﻫﺎﻱ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﻲ ﺑﻴﻦ *
*ﻛﻮﺩﻛﺎﻥ ﻭ ﻣﺸﺎﻭﺭﺍﻥ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﺭﻳﺰﻱ ﻛﺮﺩ ﺗﺎ ﻛﻮﺩﻙ ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ ﻳﺎ ﻓﺮﺩ ﺷﺎﻫﺪ ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﻣﻮﺍﺟﻬﻪ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ *
*ﻛﻨﺪ.
ﻭﺍﻟﺪﻳﻦ ﻛﻮﺩﻙ ﻧﻴﺰ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻋﻼﻳﻤﻲ ﻛﻪ ﻛﻮﺩﻙ ﻣﻮﺭﺩ ﻗﻠﺪﺭﻱ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﺍﺯ ﺍﻭ *
*ﺑﭙﺮﺳﻨﺪ ﻛﻪ ﺁﻳﺎ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺪﺭﻓﺘﺎﺭﻱ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲﮔﻴﺮﺩ ﻳﺎ ﺧﻴﺮ. ﺑﻪ ﻛﻮﺩﻙ ﺧﻮﺩ ﺭﻭﺵﻫﺎﻱ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺑﺎ ﻗﻠﺪﺭﻱ ﻭ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻥ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻓﺮﺩ *
*ﻗﻠﺪﺭ ﺭﺍ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﻫﻨﺪ. ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﻛﻮﺩﻙ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺑﺎ ﻭﺍﻟﺪﻳﻦ، ﻣﻌﻠﻤﺎﻥ ﻭ ﻣﺸﺎﻭﺭﺍﻥ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺭﺩ ﺻﺤﺒﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻛﻤﻚ *
*ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ. ﻭﺍﻟﺪﻳﻦ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻜﻮﺷﻨﺪ ﺑﺎ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﻣﻬﺎﺭﺕﻫﺎﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻭ ﺩﻭﺳﺖﻳﺎﺑﻲ، ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﻛﻮﺩﻙ ﺭﺍ ﺍﻓﺰﺍﻳﺶ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ *
*ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺩﻭﺳﺖﻫﺎﻱ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﻓﺰﺍﻳﺶ ﺩﻫﻨﺪ. ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺵﻫﺎ ﻣﻲﺗﻮﺍﻥ ﭘﻴﺸﺎﭘﻴﺶ ﺟﻠﻮﻱ ﻭﻗﻮﻉ ﺍﻳﻦ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ. ﺍﺯ ﻃﺮﻓﻲ *
*ﻫﻢ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﻛﻮﺩﻛﺎﻥ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﺍﺩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﺍﻳﻦ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺑﺮﺍﻱ ﺳﺎﻳﺮ ﻛﻮﺩﻛﺎﻥ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﻲ ﺍﺯ ﻛﻨﺎﺭ ﺁﻥ ﻧﮕﺬﺭﻧﺪ ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺎ *
*ﺣﻤﺎﻳﺖ ﻛﻮﺩﻙ ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ ﻭ ﺍﻃﻼﻉ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﻣﺴﻮﻭﻻﻥ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺟﻠﻮﻱ ﺗﻜﺮﺍﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﮕﻴﺮﻧﺪ. ﺩﺭ ﻧﻬﺎﻳﺖ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺍﺳﺘﺮﺍﺗﮋﻱ *
*ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ ﻗﻠﺪﺭﻱ، ﮔﺰﺍﺭﺵ ﺩﺍﺩﻥ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#105
Posted: 1 Nov 2013 09:40
فرزندانمان را مستقل بار بیاوریم!
ﭘﺪﺭﻭﻣﺎﺩﺭ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﺮﯾﻦ ﮐﻤﺎﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﺮﯾﻦ ﺗﯿﺮ ﺩﻧﯿﺎ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻭ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺷﻠﯿﮑﺸﺎﻥ ﮐﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺳﺘﻘﻼﻝ ﺑﺒﺨﺸﻨﺪ. ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺣﻤﺎﯾﺖ ﻭ ﺩﺭ ﭘﻨﺎﻩ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ، ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﻗﻔﺲ ﯾﺎ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﺎ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺣﺪ ﺍﺯ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺸﺎﻥ ﺣﻤﺎﯾﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ...
ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﺎﻧﻪ ﺍﮔﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﻫﻢ ﺑﺨﻮﺭﻧﺪ، ﯾﮑﯽ ﻓﻮﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ ﻭ ﺧﺎﮎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻟﺒﺎﺳﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺗﮑﺎﻧﺪ ﻭﻟﯽ ﺑﭽﮕﯽ ﺩﺭ ﻧﺴﻞ ﻣﺎ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﻧﺒﻮﺩ. ﻣﺎ ﺣﻖ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯾﻢ ﺩﺭﺻﻮﺭﺗﯽ ﮐﻪ ﺣﻖ ﻭ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ. ﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﺣﻖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﻣﺎﻥ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ. ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺯﺧﻮﺩﮔﺬﺷﺘﮕﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻣﺪﺍﻝ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ؛ ﺍﯾﻦ ﻣﻌﯿﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﯾﺎﻝ ﻫﺎﯼ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻧﯽ ﻭ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺩﺭﮎ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ. ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﻗﺒﺎﻝ ﺁﻥ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ «ﺗﻮﻗﻊ» ﺩﺍﺭﯾﻢ. ﻣﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯿﻢ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻮ ﻓﻼﻥ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻡ، ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺳﺨﺘﯽ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ...
ﻣﻦ ﻫﺮﮔﺰ ﭼﻨﯿﻦ ﺭﻓﺘﺎﺭﯼ ﺑﺎ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﻡ ﻭ ﺍﺻﻼ ﻧﻤﯽ ﮔﺬﺍﺭﻡ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﯾﻦ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﻫﺮﮐﺲ ﻫﻢ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﮐﺎﺭﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﻦ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻩ، ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺗﻘﺎﺿﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﭼﻨﯿﻦ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﮑﻨﺪ. ﻫﺮ ﻟﻄﻔﯽ، ﺗﻮﻗﻊ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺍﺻﻼ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﯿﺴﺖ. ﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﻢ. «ﺍﻭﺷﻮ» ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ: «ﻋﺸﻖ ﺭﯾﺸﻪ ﺩﺭ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺩﺍﺭﺩ» ﭘﺲ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ، ﺁﺯﺍﺩﯼ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺳﻠﺐ ﮐﺮﺩ ﻭﻟﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﭘﺪﺭﻭﻣﺎﺩﺭﻫﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ. ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻤﻪ ﻋﻤﺮ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﭼﺘﺮ ﺣﻤﺎﯾﺘﯽ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺗﻮﻗﻊ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺩﺭ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺭﺷﺘﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻼﻗﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻧﻨﺪ، ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﭽﻪ ﺩﺍﺭ ﺷﻮﻧﺪ! ﭼﻨﯿﻦ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽ ﻫﺎ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ. ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﯾﮑﺒﺎﺭﻩ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﻫﺎ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻫﺎ ﺗﻮﻗﻊ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺭﺍ ﻗﻄﻊ ﮐﻨﻨﺪ؛ ﻫﺮﭼﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﺟﻪ ﺭﺍﺿﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ. ﺣﺘﯽ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﮔﻔﺖ ﭘﺪﺭﻫﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﻨﺪ ﯾﺎ ﻣﺎﺩﺭﻫﺎ. ﺁﻗﺎ ﯾﺎ ﺧﺎﻧﻤﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﻪ ﻭﺍﻟﺪﯾﻨﺶ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﻭ ﻭﺭﺩ ﺯﺑﺎﻧﺶ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﺍ ﻧﺒﯿﻨﻢ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﻡ، ﭼﻄﻮﺭ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ؟ ﺍﯾﻦ ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽ ﻫﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﻣﺮﻭﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﮐﻤﺘﺮ ﺷﻮﺩ ﺗﺎ ﻫﻢ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻭ ﻫﻢ ﻭﺍﻟﺪﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﮐﻤﺘﺮﯼ ﺑﻪ ﺩﻭﺵ ﺑﮑﺸﻨﺪ. ﺍﯾﻦ ﻣﺴﻮﻭﻟﯿﺖ ﻫﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺳﺨﺖ ﻭ ﻣﺸﮑﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#106
Posted: 1 Nov 2013 09:42
رابطه هوش فرزندان و ثروت خانوادهها
نتایج یک تحقیق علمی نشان میدهد، اختلاف در میزان هوش، فرزندان خانوادههای فقیر را از فرزندان خانوادههای مرفه متمایز میسازد. این کشف میتواند منجر به شناسائی شیوههائی برای بهبود فرآیند یادگیری در کودکانی باشد که در خانوادههای محروم بسر میبرند و از دایره فعالیت کمتری برخوردارند.
نتیجه حاصل از انجام تستهای هوش و همینطور امتحانات برگزارشده در مدارس نشان میدهد که کودکانی که خانوادههای آنها درآمد بیشتری داشته و از تحصیلات بالاتری نیز برخوردار هستند، درمقایسه با کودکان هم سن و سال خود که از مزایای کمتری برخوردارند، عملکرد بهتری داشتهاند. شاید دلیل چنین اختلافی دسترسی آسانتر و بهتر کودکان دسته اول به کتاب و اسباب بازیهای آموزشی و همینطور دور بودن نسبی محیط زندگی آنها از تنشها و فشارهای عصبی باشد.
مارک کیشیاما در دانشگاه کالیفرنیا برکلی و همکارانش بمنظور کشف پایه و اساس عصبی برای اختلاف موجود، دست به ردیابی فعالیتهای مغزی در گروهی از کودکان بین 7 تا 13 سال زدند. در این آزمایش از کودکان خواسته شده بود اشکال بعضی از اشیاء که استفاده زیادی ندارند را شناسائی کنند. تقریبا عملکرد همه کودکان خوب بود، اما کودکانی که به خانوادههائی با موقعیت اجتماعی و اقتصادی پائین تعلق داشتند فعالیت کمتری را در قسمت کورتکس پیش مغزی نشان دادند. این قسمت از مغز میزان توجه و تمرکز شخص را کنترل می کند و به منابع اطلاعاتی مغز اختصاص دارد.
کیشیاما اظهار میدارد که کاهش موجود در فعالیت میتواند پایه و اساس عملکرد ضعیف کودکان بهنگام انجام کارهای مشکلتری که نیاز به فهم و ادراک بیشتری دارند را تشکیل دهد. او توصیه می کند برای تقویت و فعال شدن این بخش از مغز در کودکان باید انجام بعضی از کارها را به آنها واگذار کرد. بررسیهای انجام شده در قالب ام.آر.آی هیچگونه تفاوت ساختاری را مابین این دو گروه نشان نمیدهد و گویای این واقعیت است که چنین تفاوتی نمیتواند دائمی و پایدار باشد. مقاله تفصیلی مربوط به تحقیق مذکور در نشریه کگنیتیو نوروساینس بچاپ خواهد رسید.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#107
Posted: 1 Nov 2013 09:44
مهمترین نکته در شکل گیری شخصیت کودک
کودک شما حتی از ۳_۴ سالگی دیگر یک شخصیت جداگانه است. چیزهای مورد علاقه و خاص خودش را دارد. روز به روز شخصیت او رشد می کند و کامل تر می شود. در این سن او کم کم می تواند بهتر از کلمات استفاده کند و احساسات خود را بهتر بیان می کند. به همین علت هم رفتارهای پیش بینی نشده و قشقرقهایش کمتر می شود.
البته هنوز هم خلق و خوی او از یک لحظه تا لحظه بعدی فرق می کند ولی او دیگر می تواند به شما بگوید که از چه چیزی دلخور و یا عصبانی شده است. از همین سن و سال است که شما می توانید شخصیت خاص او را متوجه شوید. و اگر فرزند دیگری هم داشته باشید می توانید تفاوتهای آنها را از هم تشخیص دهید. با این حال به یاد داشته باشید که شخصیت کودک ۳ تا ۵ ساله هنوز در حال رشد و تغییر است و شما می توانید به شکل گیری جنبه های مثبت در شخصیت فرزندتان در همین سن و سال کمک کنید. در این باره می توانید به توصیه های متخصصان توجه کنید:
از ۳ تا ۵ سالگی شخصیت فرزند شما رو به تکامل است. مثلا کودکتان هنوز دارد یاد می گیرد که راحت تراحساسات و افکار خودش را در قالب کلمات به دیگران توضیح دهد. در همین سالهاست که فرزند شما یاد می گیرد که خودش را کنترل کند. و سعی می کند کمتر به شما و دیگران تکیه کند و سعی میکند مستقل باشد و روی پای خودش بایستد. او یاد می گیرد که چگونه خودش را در مواقع هیجان، ترس و عصبانیت آرام کند و کم کم بیشتربه اطراف توجه می کند و کمتر واکنشهای هیجانی نشان می دهد.
البته هنوز هم کنترل خیلی زیادی بر رفتار خود ندارد، مثلا وقتی چیزی به نظرش خنده دار می آید، بلند و صدادار می خندد و وقتی چیزی او را ناراحت و عصبانی می کند، زیر گریه می زند. وقتی گرسنه می شود به تاخیر انداختن و صبر کردن وقت غذا به هر علتی به نظرش بی معنی است. او همین الان غذا می خواهد. اسباب بازی مورد علاقه اش را هم همینطور! اگر دست کسی از همسالانش ببیند از او می قاپد تا با آن بازی کند. کودکان ۳تا ۴ ساله از زدن، گاز گرفتن و هل دادن دیگران برای حل اختلافات خود با آنها کمک می گیرند. آنها هنوز نمی توانند تفاوت واکنش صحیح و غلط را بفهمند. این وظیفه والدین است که راه درست ابراز احساسات و حل مشکل را به کودک یاد بدهند.
هر چه سن کودک بیشتر می شود بهتر می تواند ارتباط بین طغیان احساسات و عواقب منفی آن را بفهمد. بنابر این اگر والدین در برابر قشقرقهای کودک و گریه و زاریهایش تسلیم خواسته او شوند کودک یاد می گیرد که با این کار می تواند به خواسته اش برسد و اگر بر عکس در جواب قشقرق، والدین او را به گوشه اتاق برده و به اصطلاح روش اتاق خلوت را بکار ببرند، کودک یاد می گیرد که قشقرق بر پا کردن و گریه راه مناسبی برای رسیدن به اسباب بازی مورد علاقه اش نیست.
علاوه بر این کودکان پیش دبستانی در این سن اعتماد به نفس خود را پیدا می کنند و تجربیات فراوانی درباره رفتار با دیگران کسب می کنند. کودک ۴ ساله کم کم می فهمد که دیگران هم احساسات دارند و با آنها همدردی می کند. به تدریج متوجه می شوید کودکان تا سن ۵ سالگی شروع به اهمیت دادن به پدر و مادر می کنند و متوجه می شوند که شما هم نیازها و احساسات مخصوص به خودتان را دارید.
آنها سعی می کنند محبت خود را راحتترابراز کنند. در این سن دیگر بهتر می توانند خودشان را کنترل کنند و با کلمات عصبانیت و ناراحتی خود را ابراز می کنند.
در ۳_۴ سالگی آنها برای خودشان یک زندگی خیالی می سازند. گاهی نیازمند و گاهی همراه و یاور شما هستند. برای اسباب بازیهایشان اسم می گذارند و با دوستان خیالی خود صحبت می کنند. آنها از دنیای خیالی برای یادگیری واکنشهای واقعی کمک می گیرند و ممکن است در این سن از غول و هیولایی که زیر تخت پنهان شده بترسند. اما وقتی بزرگتر می شوند کم کم می توانند تفاوت بین خیال و واقعیت را درک کنند.
گاهی در این سن از بازیهای خشن و اسلحه و تفنگ بازی لذت می برند. اما این نشانه این نیست که در آینده حتما خشن بشوند. استقلال کودک در همین سالها شکل می گیرد و والدین با دادن حق انتخاب به او می توانند به شکل گیری اعتماد به نفس او کمک کنند.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#108
Posted: 1 Nov 2013 09:45
مهمترین نکته در شکل گیری شخصیت کودک
در همین زمانی که شخصیت کودک شما خود به خود می شکفد و رشد می کند کارهای زیادی برای کمک به رشد او می توانید بکنید و البته لازم است از بعضی کارها دوری کنید:
۱) کودک شما یگانه است: یادتان باشد بچه ها در شخصیت هایشان با هم متفاوتند و حتی دو قلوها و خواهر و برادرها را نباید با هم مقایسه کنید. شخصیت سالم در کودک زمانی شکل می گیرد که والدین به توانایی ها و نیازهای خاص او توجه کنند و پاسخ دهند.
۲) به کودک اجازه بازی دهید: بازی تاثیر شگرفی بر تکامل کودک دارد. بنابر این به کودک زمان بدهید تا برای شکل گیری شخصیت شکفته اش بازی کند. بازی نه تنها به تکامل جسم و روان و هیجانات کودک کمک می کند، بلکه به آنها یاد می دهد چگونه در گروه کار کنند و اختلافات خود را با همبازیها حل کنند.
علاوه بر این تصورات آنها را کامل کرده و به آنها امکان می دهد تا نقشهای مختلف در دنیای آینده را از همین سن کم امتحان کنند. بچه ها در بازی تصمیم گیری را یاد می گیرند تا بتوانند روی پای خودشان بایستند، کشف کنند و خلق کنند و دیگران را هدایت کنند.
۳) برچسب نزنید: به شخصیت کودکتان اجازه دهید آنگونه که هست رشد کند و دیدگاه های شما یا دیگران روی آن تاثیر بدی نگذارد. مثلا با گفتن اینکه او ترسو، خجالتی، لجباز، ریاست طلب و یا احساساتی است، و دادن القابی از این دست او را به سمت چنین شخصیتهایی سوق ندهید.
۴) الگو باشید: متاسفانه یا خوشبختانه والدین بیشترین تاثیر را بر روی فرزندانشان دارند. کودک اغلب اوقات شما و رفتارتان را می بیند و سعی می کند از شما تقلید کند. او بیشتر از اینکه حرف شما را بشنود، اعمال شما را تکرار می کند، بنابر این سعی کنید از نظر ادب، صبر و مشارکت با دیگران الگوی خوبی برای او باشید تا فرزندی صبور، با ادب و همراه تربیت کنید.
۵) طبیعت او را درک کنید و پرورش دهید: طبیعت فرزندتان را درک کنید و سعی کنید با پرورش آن در رشد و شکوفایی یک شخصیت خلاق با او همراهی کنید. او را وادار نکنید که به خاطر شما به آنچه علاقه دارد پشت پا بزند. اگر فرزند شما عاشق فوتبال است امکان بازی را برای او فراهم کنید و او را مجبور نکنید به کلاس نقاشی برود تنها به این علت که شما نقاشی را دوست دارید.
۶) به کودک اجازه دهید خودش باشد و نه آنچه شما می خواهید: ممکن است شما شخصیتی بسیار برون گرا و دقیق داشته باشید و یا آرام و خجالتی باشید. ممکن است بخواهید فرزندتان مانند خود شما باشد و یا اینکه دلتان بخواهد او از شما بهتر باشد. اما مهم این است که فرزند شما چه می خواهد! اگر دوست ندارد با بچه های دیگر حرف بزند و بازی کند، او را وادار به دوستی با کودکان دیگر نکنید. اجازه دهید او به روش خودش با بچه های دیگر دوست شود و ارتباط برقرار کند.
۷) برایش زیاد کتاب بخوانید: خواندن کتاب و تعریف کردن داستان به کودک شما کمک می کند تا با شخصیتهای مختلف در داستان آشنا شود و از آن شخصیتهایی که به نظرش جذاب و دوست داشتنی است الگو برداری کند. بنابر این سعی کنید برای او زیاد کتاب بخوانید و بخصوص داستانهایی را انتخاب کنید که صفات خوب انسانی مانند صداقت، کمک به دیگران و صبوری در آنها بارز باشند.
۸) امکان تجربه را فراهم کنید: اگر کودکتان را در خانه به تنهایی نگه دارید و اجازه ندهید با دیگر کودکان و حتی بزرگسالان آشنا شود امکان تجربه را از او گرفته اید و به همین علت کودک شما نه می تواند از دیگران بیاموزد و نه در آینده خواهد توانست اختلافاتش را با دیگران حل کند بنابر این کودکی خودخواه، ترسو، منزوی بار خواهد آمد. با بردن کودک به میان جمع های مختلف به او امکان گسترش تجربه و یادگیری را بدهید تا در آینده فرزندی اجتماعی، شجاع و فداکار داشته باشید.
۹) کمتر نه و نکن بگویید: اگر شما مدام به کودکتان نکن نکن بگویید و درخواستهای او را با نه و نمی شود و خطر دارد و کثیف می شود، جواب دهید، پس از مدتی نه تنها کنجکاوی، خلاقیت و شجاعت را در کودک تان سرکوب کرده اید بلکه او دیگر اشتیاقی برای کشف دنیای اطراف و ابداع چیزهای تازه نخواهد داشت و تنها سعی می کند در محدوده ای که شما با خط قرمز مشخص کرده اید، حرکت کند و شما را راضی نگه دارد. سعی کنید محیطی امن برای کودک فراهم کنید و در آن محدوده به کودک اجازه دهید که آزادانه فعالیت کند. اگر یک گوشه برای کثیف کاری و ریختن رنگ داشته باشد، او هم ممکن است به نقاشی علاقه بیشتری پیدا کند. اگر به او اجازه دهید آب داشته باشد شناگر خوبی خواهد شد!
۱۰) انعطاف پذیری را به کودک بیاموزید: یادتان باشد نه تنها شخصیت فرزند شما یگانه است بلکه روشی که شما برای رشد و تکامل شخصیت او به کار می برید هم منحصربه فرد است. شما با روشهای مخصوص خود می توانید حس کنجکاوی و علاقه کودکتان به دانستن را تقویت کنید. هیچ کس نمی تواند مانند شما با فرزندتان حرف بزند و بازی کند، کتاب بخواند و به گردش برود.
شما می توانید به کودک ترسوی خود کمک کنید تا شبی در تاریکی جنگل در کنار شما در یک چادر بخوابد. شما می توانید به کودک پر جنب و جوشتان یاد بدهید که نیم ساعت بدون وول خوردن با شما بنشیند و بازی فکری بکند. یادتان باشد اگر چه همه افراد شخصیتی منحصر به فرد دارند اما می توانند با چیزهایی بر خلاف خواست خود کنار بیایند و به عبارتی انعطاف پذیری داشته باشند. به جای اینکه سعی کنید شخصیت کودکتان را تغییر دهید و او را آنچه می پسندید بار بیاورید، سعی کنید به او انعطاف پذیری را یاد بدهید تا بتواند بدون حضور شما در شرایط مختلف با دیگران و خودش کنار بیاید و گلیم خودش را به تنهایی از آب بیرون بکشد. این امر هم با هدایت کودک در مسیر تجربیات فراهم می شود. وقتی کودک شما در مهد کودک با دوستش دعوا می کند، به این قضیه به چشم یک مشکل نگاه نکنید بلکه این یک تجربه جدید برای اوست که ممکن است به علت هر اختلافی در آینده بسیار برای او پیش بیاید بنابر این از همین سن سعی کنید به او مهارتهای حل مساله را یاد بدهید. تا در دنیای پر از چالش و اختلاف آینده اش بتواند با انعطاف به نتیجه خوبی برسد.
در شکل گیری شخصیت کودکتان مهمترین نکته این است که به او کمک کنید تا در محیطی پر از محبت و عشق رشد کند. از او حمایت کنید وبر روی جنبه هایی از شخصیتش که تحت تاثیر شماست بیشتر تمرکز کنید.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#109
Posted: 1 Nov 2013 18:27
استرس مزمن و شدید به حافظه کودکان لطمه می زند
پژوهشگران علوم پزشکی در رشته مغز و اعصاب می گویند نتایج یک تحقیقات جدید نشان داده است کودکانی که استرس مزمن و شدیدی را تجربه می کنند بیشتر در معرض خطر کوچک شدن ناحیه ای از مغزشان هستند که با حافظه در ارتباط است. آنان نتیجه گرفتند که استرس شدید، بافت مغزی کودکان را تغییر می دهد .
به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز ، سطح این منطقه مغزی در کودکانی که تحت استرس و تنش مداوم هستند در مقایسه با سایر همسالانشان، کمتر و کوچکتر است.
متخصص دانشگاه ویسکوسنین در مادیسون آمریکا در این آزمایشات دریافته اند که این قبیل تفاوت های مغزی در عین حال روی توان ذهنی و ادراکی انسان تاثیر می گذارند به طوری که کودکان وقتی تحت استرس شدید و مداوم زندگی می کنند در آزمون های حافظه ای محیطی، کارآیی ضعیف تری دارند.
کودکانی که تحت استرس هستند هم چنین در انجام تست های مربوط به حافظه کوتاه مدت نیز بیشتر دچار مشکل می شوند.
متخصصان می گویند: بی شک تمام اعضای خانواده تا حدودی استرس را تجربه می کنند و به همین دلیل بسیار مهم است دریابیم که سطح بالای استرس چه تاثیری می تواند روی افراد مختلف داشته باشد. برخی از نمونه ها و شرایطی که می توانند استرس فوق العاده ای به کودکان در خانواده وارد کنند شامل خشونت یا تبعیض در مورد یکی از فرزندان یا سایر اعضای خانواده است.
این مطالعه که در مجله نوروساینس به چاپ رسیده تاییدی بر یافته های قبلی در مورد تاثیرات مخرب استرس در زندگی انسان است. در برخی از مطالعات اخیر نشان داده شده است کودکانی که در شرایط پراسترس زندگی می کنند از نظر فرآیندهای سلولی سریعتر پیر می شوند و بنابراین می توان گفت استرس دوران کودکی عامل کاهش طول عمر است.
این یافته حاصل مطالعه روی ۶۱ کودک ۹ تا ۱۴ ساله است. متخصصان می گویند: هر چند این تفاوت ها در بافت مغزی جزئی و میکروسکوپی هستند اما می توانند تاثیرات مهمی روی مهارت های ذهنی کودکان بر جای بگذارند
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#110
Posted: 1 Nov 2013 18:28
چرا دختران عروسکبازی میکنند و پسرها ماشینبازی را ترجیح میدهند؟
باورهای پیشین، اجبارها و انتظارهای اجتماعی را دلیل تفاوت در انتخاب اسباببازیها بین دختران و پسران میدانستند، در حالی که مطالعات جدید نشان میدهد که این تفاوت در واقع زیستی و وابسته به هورمونها است.
بهنوش خرمروز: معمولا برای دختربچهها عروسک میخرند و برای پسربچهها ماشینهای چرخدار اسباببازی. حتی اگر بچهها آزادی انتخاب هم داشته باشند، معمولا دخترها از سبد اسباببازیها، عروسک برمیدارند و پسرها ماشینها را ترجیح میدهند. اما ریشه این تفاوت در کجا است؟ برخی این بحث را مطرح میکنند که این رفتار، در واقع پاسخی به انتظارات اجتماعی است، اجتماع انتظار دارد که دخترها نقش مراقب و مادر را بازی کنند، در حالی که پسرها را به فعالیت تشویق میکند. اما گروهی از دانشمندان با این فرضیه موافق نیستند و آن را قدیمی و از دور کنار رفته میدانند.
به گزارش لایفز لیتل میستریز، مطالعات محققین نشان میدهند که میمونهای نوجوان نر هم ترجیح میدهند با اسباببازیهای چرخدار بازی کنند، در حالی که میمونهای ماده به سراغ عروسکها میروند. این در حالی است که در جامعه میمونها، هیچ عرف و انتظاری در این زمینه وجود ندارد. پس چه چیزی عامل این تفاوت است؟
مطالعاتی که بر روی دو گونه متفاوت از میمونها در سالهای 2002/1381 و 2008/1387 انجام گرفت، تاکید دارد این که کودک چه نوع اسباببازی را انتخاب کند، اساسی زیستی دارد. سوالی که در سالهای اخیر در این زمینه بیشتر بحثبرانگیز بوده، این است که چهطور و چرا ویژگیهای زیستشناختی جنس نر (چه در انسان و چه در میمونها)، باعث شده ماشینهای چرخدار را برای بازی انتخاب کنند در حالی که جنس ماده، عروسک را ترجیح میدهد.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟