ارسالها: 14491
#141
Posted: 2 Nov 2013 16:13
کم رویی در کودکان ( چه کنیم تا فرزندی کم رو نداشته باشیم؟ )
تعريف كمرويي
كمرويي، صفت فردي است كه به خاطر ترسويي، احتياط كاري و عدم اطمينانش، نزديك شدن به آن مشكل است. فرد كمرو هشيارانه از مواجهه با افراد يا چيزهاي مشخص يا انجام كاري همراه آنان بيزار است. در گفتار يا كردار خود ملاحظه كار است،از ابراز وجود بيزار است و به طور محسوسي ترسوست. ممكن است فرد كمرو كناره گير يابي اعتماد و يا ازخمير مايه ي ديگري باشد: شخصيتي پرسش انگيز، بي اعتماد و مشكوك. فرهنگ لغت، كمرويي رابه عنوان ناراحت بودن در حضورديگران تعريف مي كند. اما به نظرنمي رسد كه اين تعريف مطلب زيادي به آن چه عموماَ درباره كمرويي مي دانيم بيفزايد هيچ تعريف واحدي كفايت نمي كند. زيرا كمرويي براي افراد مختلف داراي معاني متفاوت است. كمرويي شرايط پيچيده اي است كه آثارمختلفي بر جاي مي گذارد، از ناراحتي مختصر تا ترس بي مورد از مردم و روان رنجوري حاد.
علل كمرويي
كمرويي علل مختلفي دارد، بعضي از آن ها از اين قرارند:
· وجود فرد كمرو در خانواده مثل پدر، يا مادر كمرو و الگوگيري كودك از او
· تحقير كودك در خانه و مدرسه
· برچسب كمرويي بر كودك زدن و تلقين كمرويي به او
· مقايسه كودك با ديگران
· توقع بيش از حد از كودك داشتن
· تجارب منفي كودك در موقعيت هاي مختلف
· نقل مكان هـــاي مكرر خانواده
· ترتيب توالد
· طلاق يا مرگ يكي از والدين
· آرمان گرايي والدين و يا جامعه
راه هاي پيشگيري ازكمرويي در كودكان:
بيش تر اوقات خجالت هنگامي در طفل ايجاد مي شود كه او در زندگي خانوادگي خود تكيه گاه مطمئني نمي يابد تا با اطمينان و اعتمادبه آن، شخصيت خويش را ثبات بخشد.همين كمبود باعث مي شود كه كودك شما از تجربه كردن وقايع تازه و عجيب برحذر باشد.
ممكن است شما اظهار كنيد كه: من چند فرزند دارم، اما چرا فقط اين يكي كمرو شده؟ توجه داشته باشيد حتي در يك خانواده كه نحوه تعليم وتربيت درآن يكسان است همه افراد بهره يكساني از آن نخواهند برد. پس اگر متوجه كمرويي فرزند خود شديد، به هيچ وجه او را با فرزندان ديگر مقايسه نكنيد. همچنين نبايد رفتار و كردار او را تاييد كنيد مثلاً بگوييد: آفرين چه دختر ساكتي! و يا او بچه بسيار خوبي است، هميشه گذشت مي كند. بدانيد كه كودك شما مثل شاخه نورس وتري، دردستان قدرتمند شماست. پس با فرزند خود در كمال دقت و ظرافت رفتارنماييد، زيرا كمرويي و يا برعكس اعتماد به نفس او، در خانواده شكل مي گيرد.
از كودك خود توقع انجام كارهاي محال را نداشته باشيد.
سعي كنيد انجام كارهايي را از كـــودك درخواست نماييد كه مي دانيد ازعهده آن ها برمي آيد. و مثلاً اگر در دوره ترس هاي كودكانه است از او نخواهيد كه در استخري از آب بپرد و يا به زير زمين تاريك برود.
زياد از حد نگران فرزند خود نباشيد.
اگر ترس و نگراني شمادر مورد فرزندتان زياد از حد باشد، ناخود آگاه اين ترس را به كودكتان نيز منتقل مي كنيد. اگر اين روش را ادامه دهيد، امكان عمل و ابتكار را از او مي گيريد. سعي كنيد همه چيز را از قبل براي آماده نسازيد، بلكه به او كمك كنيد تا بتواند در برابر موقعيت هايي كه احتمال خطر در آن مي رود عكس العمل مناسبي نشان دهد. درضمن سن و سال او را از ياد نبريد و او را به انجام كارهاي ساده تشويق كنيد كه از هر عامل ديگري در تصحيح رفتارش مناسب تر است.
ابتكارات كودك را دست كم نگيريد.
به كارهاي كودك خود بها بدهيد و بدانيد كه او در حد توان خود توانسته كارهايي هر چند كوچك را انجام دهد. نكته مهم آن است كه او به خود و به نيروي خود اطمينان پيدا كند و نتايج كارهاي خويش را بسنجد. تجربه اندوزي فعلي اوست كه اساس رشدش را در آينده فراهم ميكند. از گفتن جملات هشدار دهنده مثل: مواظب باش و يا حواست را جمع كن خودداري كنيد وبه جاي اين القاآت منفي، محيط او را از عوامل خطرزا تخليه كنيد.
تولد نوزاد جديد
تولد نوزاد جديد همواره با واكنش هاي خاصي از جانب كودك بزرگ تر همراه بوده است. تنها راه درمان دراين موقعيت، عبارت است ازسهيم كردن اودرمراقبت ازنوزاد و بدترين روش آن است كه مثلاً مانع ازدست زدن او به نوزاد بشويم. به خصوص در روزهاي اول تولد در مقابل كودك ارشد به ناز و نوازش نوزاد نپردازيم واين كار را حتما درغياب كودك بزرگتر انجام دهيم.
كودك را از مدرسه نترسانيد.
ورود به مدرسه را دروازه دخول به اجتماع فرزندتان بدانيد و هر ترس و ترديدي را از دل دور كنيد. كودك را با تنبيهات احتمالي مدرسه نگران نسازيد. توجه داشته باشيد كه كودك در صورتي اين گام هاي نخستين را با موفقيت برخواهد داشت كه والدين با عقل وتدبير، او را آماده اين كار ساخته باشند. سعي كنيد او را به حال خود واگذاريد تا تجارب تلخ و شيرين اين ايام را خود تجربه كند و بيش از حد نگران او نباشيد.
كشف عوامل جاذب
به كـــودكان در كشف هر چيز جذب كننده اي كه دروجودشان هست كمك كنيد و از امروز به تعريف كردن از فـــرزند خودتان به خاطر تمام چيزهاي جذب كننده اي كه در اعمال و وجود او مي يابيد، بپردازيد.
عرصه برخوردهاي كـودك را با محيط خارج گسترش دهيد.
شرايطي به وجود آوريد كه كودكان نحوه استفاده از معلومات كودكان ديگر را، به عنوان يك منبع فرا بگيرند و از يكديگر كمك بخواهند و به يكديگر كمك كنند. هدف، تمرين و تشويق همكاري، اشتراك مساعي و دوستي براي ايجاد يك جامعه دموكراتيك است. علاوه بر آن بازي ها و اسباب بازي هايي كه به دو بازيكن يا بيش تر نياز دارند بايد براي تقويت بازي اشتراكي در دسترس باشند.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#142
Posted: 3 Nov 2013 15:25
طرز برخورد با بچه های وابسته
بچه ها از نظر سرشتی و ذاتی با هم متفاوت هستند. بعضی از کودکان معاشرتی تر و اجتماعی ترند و راحت تر با دیگران ارتباط برقرار می کنند ولی از طرف دیگر کودکی را می بینیم که منزوی و گوشه گیر است و بیشتر تمایل دارد وقت خود را در کنار مادر سپری کند.
علاوه بر مساله سرشت و ذات، بسیاری از کودکان هستند که اضطراب جدایی از مادر را دارند. دسته دیگری از کودکان از اضطراب اجتماعی رنج می برند. در هر صورت این دو دسته آخر کسانی هستند که به بیماری اضطراب مبتلا هستند و مداخلات روان پزشکی به موقع می تواند برای آنها بسیار سودمند باشد. اگر کودک شما منزوی و غیر اجتماعی است توصیه های زیر می تواند کمکتان کند:
۱) در صورتی که وابستگی کودک به شما خیلی زیاد است، لحظه ای از شما جدا نمی شود و اصرار دارد نزد شما بخوابد و...، حتما به یک روان پزشک اطفال مراجعه کنید.
۲) ترس و اضطراب او را درک کنید و بپذیرید اضطراب او واقعی است و او را به دلیل جمع گریزی و ارتباط برقرار نکردن با دیگران شماتت نکنید. چنانچه به طور مستقیم روی رفتارهای فوق تمرکز کنید: «چرا به دیگران سلام نمی دی، چرا به من چسبیدی و منو ول نمی کنی، مثل بچه آدم سلام بده و...» اعتماد به نفس کودک را از او سلب می کنید و موجب تشدید رفتارهای فوق می شوید.
۳) او را با بچه های دیگر که ارتباط بهتری در جمع دارند، مقایسه نکنید: «می بینی سارا چقدر قشنگ حرف می زنه، شعر می خونه و...»
۴) زمانی که کودک شما با بچه های دیگر دوست می شود و بازی می کند، در میهمانی ها از شما جدا می شود و شب را به تنهایی در اتاق خودش می خوابد، او را تشویق و از او تعریف کنید. تشویق شما می تواند کلامی باشد و هزینه ای برای شما در برنداشته باشد: «آفرین، چقدر بلند سلام دادی، مامان بزرگش! دیشب سامان تنها روی تخت خودش خوابیده و...»
۵) اگر کودک مرتب از شما آویزان است و روی پاهای شما می نشیند، به او بگویید که می تواند کنار شما بنشیند نه روی زانوهایتان و اگر این کار را بکند، زمان برگشتن از میهمانی او را به پارک می برید.
۶) انتظار نداشته باشید کودک شما به طور ناگهانی و یک شبه تغییر کند. تلاش های کوچک او را ببینید و قدر بنهید.
۷) کودکان پسر را تشویق کنید که ارتباط بهتری با پدر خود برقرار کنند. مسلم است برای پسربچه ۵ ساله ای که مدام با مادر است ارتباط بیشتر با پدر باعث می شود بتواند تطابق و همانندسازی بهتری با جنسیت خود برقرار کند و برای ایفای نقش مردانه آماده شود.
۸) شما نیز باید پس از اینکه مهارت های لازم را به کودک خود آموختید، اضطراب خود را کنترل کنید. به عنوان مثال، ممکن است نگران تردد کودک خود از خیابان باشید ولی نمی توانید تا سن ۲۰ سالگی او را از خیابان رد کنید! پس باید به او این مهارت را بیاموزید، با وی آن را تمرین کنید و آرام آرام فرصت بدهید خودش به تنهایی آن را تجربه کند.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#143
Posted: 3 Nov 2013 15:26
تلویزیونها را خاموش کنید، کودکان در خطرند
تحقیقات نشان میدهد کودکانی که زمان زیادی از وقت خود را در پشت کامپیوتر یا جلوی تلویزیون صرف میکنند در آینده دچار مشکلات ارتباطی خواهند شد.
بررسیها نشان میدهد یک ششم والدین معتقدند تماشای زیاد تلویزیون یکی از عوامل مهم در بروز مشکلات ارتباطی در کودکان است. این معضل در حال حاضر نزدیک به یک میلیون کودک را در سراسر انگلستان به خود دچار کرده است.
تقریبا 51 درصد از والدین تصور میکنند در صورتی که با فرزند خود صحبت نکنند، بخش قابل توجهی از آنها در آینده توانایی کافی برای صحبت کردن با دیگران و برقراری ارتباط نخواهند داشت یا در این بین با مشکلات زیادی روبه رو خواهند شد.
در آخرین مطالعات در این زمینه بیش از 6 هزار نفر شرکت داشتند که نزدیک به نیمی از آنها را والدین تشکیل میدهند. این تحقیقات توسط Communication Trust انجام شده بود تا اثر فنآوریهای مدرن را روی کودکان بررسی کرده و میزان آگاهی والدین را در این میان بسنجد.
در این بررسیها مشخص شد 16 درصد از بزرگسالان و 17 درصد از والدین معتقدند کودکانی که زمان زیادی را در مقابل تلویزیون سپری کنند در آینده برای برقراری ارتباط و تکامل مهارتهای گفتاری خود نیاز به کمک خواهند داشت. تقریبا یک سوم والدین در مورد مهارتهای ارتباطی کودکانشان نگران هستند و تلویزیون را مهمترین مانع در تکامل این مهارتها میدانند.
متاسفانه بسیاری از والدین در مورد زمان رسیدن فرزندانشان به یک مهارت گفتاری خاص اطلاع کافی ندارند و نمیدانند در چه زمانی فرزند آنها باید در چه مرحلهای از تکامل گفتاری باشد.
تقریبا 25 درصد از والدین میدانند که یک نوزاد در بین 12 تا 18 ماهگی اولین کلمه زندگی خود را میگوید، در حالی که نزدیک به 31 درصد انتظار دارند یک نوزاد اولین کلمه زندگی خود را بین 6 تا 8 ماهگی به زبان بیاورد.
همچنین فقط یک پنجم والدین میدانستند که کودکان اولین جملات 3 تا 5 کلمهای خود را حدود سه سالگی میگویند.
مشکلات ارتباطی و گفتاری یکی از مهمترین اختلالاتی است که کودکان در سنین پایین با آن روبه رو میشوند و مهمترین عامل به وجود آورنده آن نیز عوامل ژنتیکی و بیولوژیکی است.
در هر کلاس درس 2 یا 3 کودک وجود دارند که به نوع بلندمدتی از مشکلات ارتباطی دچار هستند که معمولا دلایل بیولوژیکی از مهمترین عوامل به وجود آورنده آن است.
مغز این کودکان معمولا زبان را مشابه با کودکان سالم پردازش نمیکند و همین عامل میتواند باعث بروز ناهنجاریهای ارتباطی شود.
چندی پیش مطالعات دیگری انجام شد که نشان میداد کودکانی که در خواندن و یادگیری مشکل دارند به همان اندازه در صحبت کردن یا شنیدن هم با دشواریهایی روبه رو هستند. اما متاسفانه درصد زیادی از والدین به اندازه کافی از این موارد آگاهی ندارند.
تاخیر در رشد مهارتهای گفتاری و زبانی یکی از مهمترین موانع در روند یادگیری کودکان است و حتی میتواند منجر به افت تحصیلی شدید و ترک تحصیل شود.
در مطالعه دیگری که توسط Ofsted انجام شده بود مشخص شد بسیاری از کودکانی که نمیتواند خواندن را یاد بگیرند در دوران پیش دبستانی در صبحت کردن و شنیدن مشکل داشتهاند. محققان متوجه شدند در خانههایی که دائما تلویزیون روشن است احتمال ابتلا به مشکلات ارتباطی به بالاترین حد ممکن میرسد. سرو صدای محیط خانه هم در این بین نقش زیادی دارد، برای مثال کودکانی که دارای خواهر و برادرهای پر سرو صدا هستند بیشتر از کودکان دیگر در این مورد به مشکل برمیخورند.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#144
Posted: 3 Nov 2013 15:28
مهار شیطنت های کودکانه
یکی ازاختلالات رفتاری شایع کودکان، ADHD یا اختلال بیش فعالی و فقدان توجه است که در اکثر مواقع والدین کودک مستاصل می شوند و رفتارهای کودکانشان را خارج از کنترلشان می پندارند. اگر شما نیز خود را یکی از آن والدین درمانده می دانید با ما همراه شوید تا بتوانید شیطنت ورفتارهای تحمل ناپذیر کودکتان را مدیریت و کنترل نمائید.
همانطور که می دانید کودکان بیش فعال بدون فکر کردن رفتار می کنند، بیش از اندازه فعالند و در تمرکز کردن مشکل دارند. این کودکان بر خلاف عقیده والدینشان که فکر می کنند آنها به قصد و برای دست انداختن والدینشان رفتارهایی نامناسب انجام می دهند، متوجه انتظارات والدینشان می شوند اما به خاطر درون نا آرام و پر تلاطمشان نمیتوانند آرام باشند و برای انجام خواسته ها و انتظارات والدینشان دقت کنند و به جزئیات توجه کنند. با کاربست صحیح راهبردهای ذیل می توانید به کنترل دلخواه خود در این باب دست یابید.
*محیط خانه را برای کودکتان آرام و بدون تنش کنید. اکثر کودکان در پاسخ به حالات اضطرابی و هیجانی موجود در خانه چنین رفتارهایی را مرتکب می شوند.
*برای کودک بیش فعال خود برنامه ریزی کنید و زمان بندی خاصی را برای انجام هر کاری در نظر بگیرید و در این چارچوب رفتاری و زمانی کوچکترین قصور و کوتاهی فرزندتان را نپذیرید. مثلا، اگر قرار است در روز تنها یک ساعت بازی رایانه ای داشته باشد به او یادآوری کنید که فقط 5 دقیقه تا پایان زمان مشخص شده وقت دارد و پس از اتمام آن زمان، دیگر اجازه بازی نخواهد داشت. بدین طریق به مرور زمان شما خواهید توانست به او یاد دهید و او را عادت دهید که چگونه بتواند خود را با شرایط زمانی موجود سازگار کند و از اتلاف وقت و کمبود وقت و ناراحتی متعاقب آن جلوگیری نماید.
نکته: در ابتدای اجرای این برنامه، برای وارد نشدن فشار و استرس به کودک، فرصتهای زمانی لازم برای انجام کارها را خیلی محدود نکنید که کودک نتواند از عهده انجام آنها بر نیاید.
نکته: به کودک خود تفهیم کنید، او خود مسئول انجام وسازماندهی کارهای شخصی و وظایف محوله است و انتظار کمک و یاری از سوی شما را نداشته باشد. حتی زمانی که در تنگنای زمانی نیز قرار می گیرید، فراتر از آن محدوده زمانی مقرر شده، به کودک وقت ندهید و به عهد خود وفادار بمانید تا او را عادت دهید که بایستی خود بتواند از عهده سر و سامان بخشیدن به کارهایش بر آئید و برای انجام کارها به شما متکی نباشد و روی کمک شما حسابی باز نکند.
مقایسه رفتار درست و غلط را به خود کودک واگذار کنید و در صورت عدم توانایی او در این مقایسه، وارد عمل شوید و در این مهم او را یاری دهید
*رعایت و پیروی از قوانین را به او گوشزد کنید و به او یادآور شوید اطاعت از آن قوانین لازم و ضروری است. برخی از والدین نا آگاه، به اشتباه فهرستی از نبایدهای رفتاری را در اختیار کودک قرار می دهند و هرگز نتیجه دلخواه را نیز کسب نمی کنند، لذا برای موفقیت در انجام این طرح بهتر است به تدریج آن هم با کارهای کوچک و آسان شروع کنید و تدریجا به جزئیات رفتاری بپردازید.
نکته: در صورت پیروی از قوانین، کودک را تشویق کنید و به طور غیر مستقیم قانون دیگری را وارد چرخه رفتاری کنید. اما در صورت نافرمانی، او را تنبیه یا سرزنش نکنید بلکه با او قرار دیگری بگذارید ویا از یک قرارداد نشانه ای استفاده کنید. مثلا به او بگویید اگر در مهمانی شلوغ کنی من سرفه خواهم کرد تا تو متوجه اشتباهت شوی و رفتارت را اصلاح کنی.
نکته: نکات منفی و اشتباهات او را مرتب یادآور نشوید، ذکر رفتارهای مثبت و درست بیشترین تاثیر درمانی را دارد. برخی از والدین بی درنگ و پیوسته حتی کوچکترین اشتباهات کودک را تذکر می دهند و در مقابل رفتارهای مثبت و صحیح او را نادیده گرفته و تحسین نمی کنند. بهتر است رفتارهای پسندیده او تشویق کنید و در آن زمان رفتارهای مثبت دیگر متناسب با آن رفتار را به طور غیر مستقیم به او یادآوری کنید.
نکته:
مقایسه رفتار درست و غلط را به خود کودک واگذار کنید و در صورت عدم توانایی او در این مقایسه، وارد عمل شوید و در این مهم او را یاری دهید.
*به او مسئولیت دهید ودر حد توانش از او انتظار داشته باشید. در صورت محول کردن وظیفه ای به کودک بهتر است او را برای اتمام آن کار تشویق کنید و با لحنی دوستانه و با احترام از او بخواهید کارش را به پایان برساند و آن را نیمه کاره نگذاشته و به کار دیگری نپردازد.
*برخی از والدین در برابر رفتار چنین کودکانی ساده اندیشند و به طرز ناموجهی برخورد می کنند و حربه مقابله خود را انتقاد،سرزنش،غرزدن،یادآور ی رفتارهای اشتباه کودک و در بسیاری از موارد تنبیه بدنی قرار می دهند. به جای این روش تربیتی نادرست، توصیه می شود رفتارهای مثبت او را مورد توجه قرار دهید، بسیار او را در آغوش گرفته و نوازش کنید و رفتارهای صحیح او را تشویق کرده و مورد توجه قرار دهید. از آنجایی که این کودکان بسیار نیازمند توجه والدین و اطرافیان هستند و غالبا نیز از این ستایش محروم هستند، توجه ومورد اهمیت قرار گرفتن توسط اطرافیان علی الخصوص والدین و دیگر اعضای خانواده می تواند کلید رهگشا و انگیزه ای برای پیشرفت و بهبود او باشد.
*تغذیه کودک را تا حد امکان کنترل کنید و کمتر اجازه دهید از تنقلاتی چون شکلات، چیپس، پفک، ... و حتی غذاهای آماده و فست فود، ... تا حد امکان کمتراستفاده نمایند. مادران بهتر است در این زمینه خلاقیت نشان داده و مطابق میل و دلخواه کودک و با تزئینات کودکانه غذاهایی سالم و مغذی تهیه کنند.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#145
Posted: 3 Nov 2013 15:29
نمی خواهم به مدرسه بروم
والدین ، هیچ گاه اطمینان ندارند که آیا به اجبار کودک را به مدرسه فرستادن کار درستی است یا نه؟ آنها به طور دقیق نمی دانند که آیا کودک ، واقعا احساس ضعف و بیماری کرده یا مثل بسیاری از کودکان که گاهی دلشان نمی خواهد به مدرسه بروند بهانه گیری می کند.در خانه هایی که مدرسه رفتن کودکشان به صورت مشکل در آمده صبحهای زود، مالامال از اشک و دعوا و سر و صداست. بعضی از کودکان صبح که از خواب بیدار می شوند، می گویند که به مدرسه نمی رویم و تعداد دیگرشان تمارض به دل درد و سردرد می کنند، یا با آه و ناله اعلام می کنند که حالشان خوب نیست. مهم نیست فرزندتان چگونه حالت اضطراب و نارضایتی خود را نشان می دهد، بلکه آنچه اهمیت دارد این است که شما با دلداری دادن ، اعتماد به نفس او را تقویت کنید؛ اما گاهی اوقات باید علایم فیزیکی را که باعث نشانه های بیماری فرزندتان می شود نادیده بگیرید و بهترین راه اصرار به اصل موضوع است که او باید به مدرسه برود. به نظر یکی از کارشناسان در این مواقع بهتر است بگویید: «عزیزم تو یک درجه هم تب نداری و چشمانت سرحال و شاداب است. مامان و بابا امروز کارهای مهمی دارند که باید انجام دهند. پس بهتر است به مدرسه بروی تا ما هم به کارهایمان برسیم.» با وجود این ، اگر به فرزندتان به دلیل این که واقعا بیمار است ، اجازه مدرسه رفتن را ندادید، او را مطمئن سازید که روز خوبی در خانه نخواهد داشت. او را در رختخوابش بخوابانید و در ساعات بعدی روز هم ، حتی اگر گفت حالش بهتر است ، اجازه بازی ندهید.
دلایل اضطراب کودکان هنگام رفتن به مدرسه
دلایل متعددی وجود دارد که چرا کودکان 6-5 ساله از رفتن به مدرسه می گریزند، مهمترین و معمول ترین نارضایتی آنها عبارتند از: «من می خواهم فقط در خانه بمانم!» بعضی کودکان در این سن به زمان بیشتری برای سازگارکردن خود با قوانین و محیطهای جدید نیاز دارند. بازگشایی مدارس پس از تعطیلات تابستانی ، به دنیا آمدن خواهر یا برادر، بیماری و یا مرگ یکی از اقوام می تواند باعث اضطراب و دلشوره کودک شود، حتی بچه ای که قبلا این طور نبوده ، ممکن است دچار این اضطراب ها شود.
راه حل:
با فرزندتان درباره آنچه که در روزهای مدرسه انجام می داده صحبت کرده و روی نکات مثبت و جالب توجه تاکید بیشتری کنید. ساعات روز او را طوری برنامه ریزی کنید تا احساس رضایت بیشتری کند. استفاده از وسایل کوچک و جالبی که به طور چشمگیری باعث کاهش اضطراب و تقویت اعتماد به نفسش می شود بسیار موثر است. از قبیل گذاشتن یادداشت هایی در ظرف غذایش ، حیوان کوچک عروسکی یا یک سری عکسهای خودش.
از مدرسه می ترسم!
بعضی کودکان 6 ساله به طور عجیبی از مدرسه می ترسند و به مادرشان می گویند: «من به مدرسه نمی روم و در خانه می مانم» ترس این کودکان ممکن است دلایل متعددی داشته باشد از جمله ترس از سوار شدن سرویس ، دعوا کردن با دوستش ، توبیخ شدن توسط معلم ، قادر نبودن به بستن بندهای کتانی (کفش) یا مسخره کردن او به خاطر عینکش.
راه حل:
با معلم او صحبت کنید و شیوه جدیدی را برای حل مشکل کودکتان پیدا کنید. به عنوان مثال اگر او را مسخره می کنند، به معلمش بگویید تا با بچه های دیگر صحبت کند. اگر از سرویس مدرسه می ترسد با راننده سرویس تماس بگیرید و از او بخواهید که فرزندتان را با اسم صدا کرده و به او خوشامد گوید و اجازه دهد که ردیف جلو بنشیند.
من مثل کودکان دیگر باهوش نیستم
هنگامی که کودکان برای سلامت جسمانی و عقلانی به مراکز سنجش سلامت مراجعه می کنند، اضطراب آنها به طور فزاینده ای زیاد می شود. در این مراکز کودکان 5-6 ساله ای هستند که احساس بدی درباره موفقیتشان در مقایسه با دیگر همکلاسی هایشان دارند.
راه حل:
اگر فکر می کنید که فرزندتان به کمک بیشتری نیاز دارد، به معلمش بگویید به او توجه و کمک بیشتری کند یا یک معلم خصوصی برایش بگیرید. به جای این که سعی کنید خودتان معلم کودکتان شوید همانند یک راهنمای خوب عمل کرده و به آن کاری که فرزندتان خوب انجام می دهد، تکیه کنید. او را مطمئن سازید که در صورت اشتباه انجام دادن کاری هیچ مساله ای پیش نمی آید و تنها انتظاری که از او دارید این است که سعی کند بهترین باشد.
علت نرفتن به مدرسه را دریابید
کشف کنید چه عاملی در مدرسه آنقدر کودکتان را آزار می دهد که از رفتن به آنجا خودداری می کند. با کودک صحبت و او را تشویق کنید تا تمام خبرها و اتفاقاتی را که باعث می شوند او به مدرسه نرود برای شما بگوید، این روش را هم بیازمایید. از کودک بخواهید فهرستی از آنچه در مدرسه مورد علاقه اش است و آنچه را که دوست ندارد با ذکر دلیل برای شما بگوید. ببینید آیا نشانه هایی از این که کودک از مدرسه رفتن نمی ترسد ولی از ترک خانه واهمه دارد می بینید یا خیر؟ ممکن است شما نتوانید به حل و رفع مشکل بپردازید، ولی می توانید به کودک کمک کنید با احساساتش کنار بیاید. با نشان دادن علاقه تان و درک مسائلش به او اطمینان خاطر بدهید. با دوستان و برادر و خواهرهای کودک صحبت کنید. شما اغلب می توانید با پرسش ، از احساساتش آگاه شوید. گاهی برادر یا خواهر بزرگتر می تواند اطلاعات مفیدی به شما بدهد یا شما را در حل و رفع مساله یاری کند. با معلم کودکتان صحبت کنید. مشکل را با او در میان بگذارید. سرآغاز این رفتار چه آموزشی و چه احساسی باشد، معلم باید از قضیه اطلاع داشته باشد و حتی ممکن است بتواند در حل و رفع آن مشکل کمک بزرگی برای شما باشد.
کودک را به مدرسه و محیط آن علاقه مند کنید
این راهها را برای تشویق کودک به منظور به مدرسه رفتن بیازمایید. با نظری مساعد درباره مدرسه صحبت کنید. روزهایی را که قرار است اتفاق خاصی در مدرسه بیفتد یا برنامه خاصی در مدرسه وجود دارد در تقویم علامت بگذارید، مثلا به کودک بگویید: «این هفته قرار است تمام بچه های کلاستان را برای بازدید از یک ایستگاه آتش نشانی ببرند. فکر می کنی چه چیزهای تازه ای ببینی؟ یادت باشد همه چیز را برای من تعریف کنی».
با دقت کافی وارد عمل شوید
اگر دلیل خاصی برای دوست نداشتن یا احساس ناراحتی فرزندتان نسبت به مدرسه وجود ندارد لازم است که شما کمی هوشیارتر و تیزبین تر باشید. درباره هر کدام از روزهای مدرسه اش با او صحبت کنید و عکس العملش را ببینید. اگر در کشف (یافتن) آنچه که باعث نارضایتی اش می شود به شما کمک کرد، شما نیز در حل این مشکل به او یاری دهید تا به اختیار خود بتواند به خودش کمک کند. همچنین با معلمش درباره روشهایی که ممکن است نظر او را نسبت به مدرسه عوض کند، صحبت کنید. در حقیقت با کار گروهی می توان ، نگرانی کودکان را درباره مدرسه کم کرد از جمله تشویق های معلم ، داوطلب شدن دانش آموزان ، زنگ تفریح برای استراحت و حتی اختصاص دادن ساعتی در هر هفته برای صحبت کردن مدیر مدرسه با شاگردان. بنابراین با استفاده از این روشها کودکان 5 6ساله دیگر احساس نگرانی و اضطراب برای مدرسه رفتن ندارند و روز به روز احساس راحتی و رضایت بیشتری خواهند کرد.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#146
Posted: 3 Nov 2013 15:31
احساسات کودکان
احساسِ گناهِ کودک فرصتی است برای آموختن مسؤولیتپذیری و دانستن پیامدهای رفتارش. واکنش والدین نسبت به خطای کودک میتواند تاثیر عظیمی بر تقویت ( یا تضعیف) وجدان کودک، قابلیت یادگیری درست و نادرست، و سطح علاقه به اجتماع و مسؤولیتپذیری او دارد. کودکانی که اجازه مییابند احساسات خود را درک و احساس کنند و والدینشان به آنها کمک میکنند که احساساتشان را بشناسند و از آنها درس بگیرند؛ در حال آموختن مهارت برخورد به روش مسؤولانه با مسائل زندگی هستند. در صورتی که احساسات بچهها سرکوب شود آنها با سوءرفتار در اشکال گوناگون احساس خود را بیان میکنند.
بعضی راهها که ما والدین ناآگاهانه احساسات بچهها را از آن طریق سرکوب میکنیم عبارت اند از:
1. محافظت: «من به تو اطمینان میدم که گربه الان بیرون از خانه است. تو اصلا نگران این موضوع نباش»
2. تنبیه کردن: «برای یک ماه از بازی با گربه محروم هستی»
3. حل مسأله: «چرا خوشحال نیستی؟ ما داریم میریم بیرون که بستنی بخوریم و تو نباید در باره اون ماجرا بیشتر از این فکر کنی»
4. نتیجه اخلاقی گرفتن: «چه طور میتونی اینقدر بیمسؤولیت باشی! من وقتی بچه بودم خیلی دختر مسؤولیتپذیری بودم و هرگز نمیذاشتم چنین اتفاقی بیفته.»
5. انکار: «تو نباید احساس گناه کنی، تقصیر تونبود!»
6. تحقیر: «من نمیتونم باور کنم که تو گذاشتی چنین اتفاقی بیفته، چه طور این کار رو کردی، تو مایهی خجالت هستی. من به دوستات میگم که تو چهکار کردی تا دیگه هرگز نذاری چنین اتفاقاتی بیفته.»
7. ترحم: «آه، عزیزم، اون گربه ی بد نباید میپرید و تو رو میترسوند»
8. سخنرانی: «از حالا به بعد تو باید بیشتر دقت کنی خانوم کوچولو، من از تو میخوام که همیشه قبل از انجام کاری چک کنی که... »
و این تنها بخش کوچکی از لیست بلند سرکوبکننده های احساسات است. وقتی منظور ما این است که به فرزندمان به روشهای بالا درسی بیاموزیم، اغلب نتیجه بسیار متفاوت از خواست ما از آب درمیآید. کودک به جای این که از اشتباهش درس بگیرد بیشتر به این توجه میکند که چهقدر ما بیانصاف هستیم یا چهقدر «آنها» بد هستند. اگر ما میخوهیم فرزندانمان چیزی از خطایشان بیاموزند، یابد اول از احساسات صحبت کنیم و بعد در برخورد با موقعیت پیشآمده از احساسات مذکور استفاده کنیم.
بعضی روشها برای حمایت از احساسات عبارت اند از:
1. همدردی: «من احساس تو رو درک میکنم، من هم همین احساس رو قبلا داشتم، احساس آزاردهندهایه، نه؟»
2. اعتبار بخشیدن به احساسات: «این حق توئه که چنین احساسی داشته باشی، اگه این اتفاق برای من هم افتاده بود احتمالا همین احساس رو داشتم»
3. شناسایی احساسات: «مثل اینه که حس میکنی ....» یا «آیا احساس ناراحتی میکنی؟»
4. مصمم گوش کردن: «مستقیم در چشم هایش نگاه کنید و به آنچه بر او میگذرد گوش کنید. طوری گوش کنید که انگار صمیمیترین دوستتان با شما صحبت میکند. «من سراپا گوشم، من مشتاقم بدونم چی داری میگی»
5. کنجکاوی: «جالبه، من میخوام دربارهی احساس تو در مورد اون ماجرا بیشتر بدونم»
6. تصدیق احساسات: « تو واقعا ناراحت بهنظر میرسی.» یا « من دارم ببینم که چهقدر عصبانی هستی»
7. دعوت به بیان احساسات: «به من بیشتر بگو. من میخوام بدونم چه حالی داری.»
وقتی احساسات کودک را تصدیق میکنید، احساس آسایش خاطر را در وجود او خواهید دید و احساس خوهید کرد که رابطهی خیلی نزدیکی با هم دارید. این موقعیت فرصتِ شگفتانگیزی برای ارتباط با فرزندتان در اختیار شما میگذارد و زمانی برای نزدیک شدن احساسهای شما به یکدیگر نیز هست. و درست در همین زمان است که شما احساس خواهید کرد واقعا به حرف یکدیگر گوش میکنید و حرف یکدیگر را میشنوید. اگر از این طریق رابطهی نزدیکی با فرزندتان برقرار کنید درخواهید یافت که به این ترتیب تاثیر و نفوذ بیشتری بر افکار و تصمیمات فرزندتان خواهید داشت، حتی آنها نظر شما را در مورد موضوعات مختلف خواهند پرسید!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#147
Posted: 3 Nov 2013 15:34
مراقب احساسات کودک خود باشید
قلب نیازمند آرامش و هارمونی است. احساسات منفی تنش هایی را در بدن ایجاد می کنند که به مرور افزایش یافته بصورت یک عمل منفی خود را نشان می دهند.
زبان قلب کودکان نیز احساسات آنهاست. وقتی به کودک می گویید : نه ، نمی توانی این را داشته باشی ` بدون آنکه علت این دستورتان را بیان کنید ، مجموعه ای از احساسات منفی را در وجود او شکل می دهید.
کودک واقعا خواستار آن است و با این عکس اعمل غیر منطقی شما مستاصل می شود ، آسیب می بیند ، و آنگاه عصبانی می شود زیرا او نمی تواند آنچه را می خواهد داشته باشد بدون آنکه دلیلش را بداند.
به مرور عصبانیت افزایش می یابد تا جائیکه واکنش خاصی را سبب می شود.
کودک در جهانی از سوالات و پاسخ ها زندگی می کند. وقتی جواب ` چرا ` هایش را بطور رضایتمندانه ای دریافت نمی کند حالت عدم تعادلی در او ایجاد می شود که احساسات را به یک ***** منفی می کشاند در حالیکه تعادل ، باعث گرایش احساسات به واکنش های مثبت می شود.
نقش والدین چیست؟
وظیفه والدین ، حفاظت از فرزندشان است نه آنکه با پرسیده می شود این است که چطور رفتار والدین باعث عکس العمل منفی شما شده است؟
آنگاه شما در میابید که باید واژه ها را طووری کنار هم قرار دهید تا گرایش شما به رفتارهای منفی دوران کودکی را بیان کند توانستید اینگونه رفتار کنید؟ آنگاه شما یاد می گیرید لغات را طوری کنار هم بگذارید تا احساسات منفی مختلف زمان کودکی تان را توضیح دهید. وقتی این موضوع روشن شد آنوقت مشاور می پرسد در موقعیت های مثبت چه احساسی داشتید.
برای اکثر افراد جلسات مشاوره چیزی نیست جز آنکه در می یابند والدینشان آنها را با احساسات و پاسخ های منفی پرورش داده اند.
واکنش طبیعی آنها تنفر از والدین است زیرا یاد نگرفته اند پاسخی مثبت و التیام بخش داشته باشند.
حال این سوال مطرح می شود که آیا بهتر نیست والدین به فرزندانشان بیاموزند برای بیان احساساتشان طوری واژه ها را کنار هم قرار دهند که بعدها نیازی به مراجعه به مشاور نداشته باشند تا آنها را از اینکه باید در دوران کودکی چه چیز هایی را می آموختند آگاه سازد.
هر احساسی از یک فکر ناشی می شود و هر فکر احساسی را در پی دارد. می توانید حدس بزنید اگر والدین این واقعیت را درک نکنند.
مسلما آنها قادر به آموزش صحیح نخواهند بود و لذا به سبب رفتار منفی که با فرزندشان دارند ، شکل گیری احساسات منفی را در او موجب می شوند.
چطور والدین به فرزندشان می آموزند متعادل و مثبت باشد؟
به محض تولد فرزند ، والدین با نیاز ها و خواسته های او مواجه می شوند. وقتی کودک چیزی می خواهد مانند این است که سوالی می پرسد و اگر والدین توجهی به آن نکند و و پاسخ قانع کننده ای به کودک ندهند ، او را به یک حالت عدم تعادل و لذا منفی سوق می دهد.
این بر عهده والدین است که فرزند خود را در حالت متعالی تر و سالم تر احساسات مثبت نگه دارند. وقتی پدر و مادر با خونسردی علت کارشان را برای کودک توضیح نمی دهند ، عدم تعادل و احساس منفی را بر او تحمیل می کنند.
این عدم تعادل می تواند منجر به بیماری جسمی شود و یا بعدها او را بر صندلی اطاق مشاور می نشاند. در این زمان ، کودک آن روز ، به سرخوردگی دچار شده است.
همه احساسات سرخورده ای که با بی توجهی و عدم درک والدین مواجه شده اند ، روزی منجر به تردید درونی ، خشم غیر منتظره و سپس نفرت خواهند شد.
اگر نوجوانی یا بزرگسالی مجبور می شود به مشاور مراجعه کند به علت واکنش های منفی اوست و در این زمان در می یابد والدینش آغاز گر احساسات منفی در وجود او بوده اند.
این شخص دائما والدین خود را سرزنش می کند و آنها را مقصر می داند. در این حالت غلبه عملکرد مثبت بر آن برنامه ریزی منفی بسیار دشوار خواهد بود.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#148
Posted: 3 Nov 2013 15:36
ترس در کودکان
برخي كودكان هيچگاه بطور جدي معناي ترس را درك نمي كنند، اما بسياري از آنها با مجموعه اي از تجربه هاي ترسناك در طول زندگي شان روبه رو مي شوند. آنها از افراد غريبه، تاريكي، حيوانات، طوفان، توالت، مكانهاي بسته، مرگ يا هر چيز جديد يا متفاوتي مي ترسند. اين گونه ترسها در برخي سنين يا دوره هايي خاص تشديد مي شوند، مثلاً ترس از زلزله كه در بعضي دوران زندگي كودك رخ مي دهد، بيشتر ناشي از اين است كه كودك احساس مي كند مبادا والدينش را از دست بدهد، يا خودش بميرد.
ترس از مرگ، يكي از ترسهاي معمول در كودكان به شمار مي رود و ممكن است به صورت اضطراب شديد از تنها ماندن، ناتواني در به خواب رفتن، يا صحبت هميشگي درباره مرگ تظاهر پيدا كند. در 5 يا 6 سالگي، بيشتر كودكان سئوالاتي درباره مرگ مي پرسند، اما از آنجا كه مفهوم چرخه زندگي را به طور كامل درك نكرده اند، مرگ را مرتبط با پيري مي دانند و خود را در خطر نمي بينند. در 7 سالگي مشكوك مي شوند كه مرگ فقط به پيرمردان و پيرزنان اختصاص ندارد و براي آنها نيز محتمل است. در نتيجه اين سن بيشتر سئوالاتشان درباره بيماري ها و عوارض آنها متمركز مي شود. بيشتر كودكان 9 يا 10 ساله انتظار دارند پاسخ سئوالات خود را به طور دقيق دريافت كنند. ما نبايد واقعيت ها را از فرزندان مان مخفي كنيم؛ حتي واقعيت تلخي چون مرگ را.
بنابراين وقتي فرزند 4 ساله شما مي پرسد عمه وقتي مرد كجا رفت از پاسخهاي پيچيده خودداري كنيد. پاسخ شما مي تواند براساس و اعتقادات مذهبي استوار باشد. براي نمونه مي توانيد از اين پاسخ ساده استفاده كنيد رفت به دنياي ديگه، پيش خدا از واژه هاي مناسب استفاده كنيد از به كار بردن واژه هايي مانند كشته شدن يا مردن خودداري نكنيد، زيرا كودك معني آنها را درك مي كند. روي زندگي تمركز كنيد. پس از آنكه به كودك اجازه دادي احساس خود را بيان كند و پاسخ سئوالاتش را بگيرد، روي زندگي و زنده بودن تمركز كنيد درباره روشهاي سالم زندگي كه موجب طول عمر مي شود، بحث كنيد. براي مثال، تغذيه صحيح، معاينات پزشكي مرتب، ورزش منظم و غيره. چرخه زندگي را براي كودك شرح دهيد. بهترين راه براي افزايش آگاهي كودك درباره مرگ، درك زندگي است. اگر فرزندتان به سن مناسب رسيده است، اجازه دهيد گياهي را بكارد و مراحل مختلف حيات را مشاهده كند.
با كودكتان درباره بيماري هاي وخيم هم صحبت كنيد: وقتي يكي از نزديكان يا دوستان بيمار است، بزرگترها اغلب كودكان خود را در جريان وضعيت بيمار قرار نمي دهند و مي كوشند در حضور آنها صحبت خاصي پيش نيايد، اما بهتر است با توجه به سن و شخصيت كودك تا حدي آنان را در جريان بگذاريد. اجازه دهيد كودك احساساتش را بيان كند. وقتي فرزند شما از بيماري يا مرگ شخصي خبردار مي شود، احساسات زيادي بروز خواهد داد ممكن است احساس انكار، ناراحتي، نااميدي، تقصير يا ترس داشته باشد. بويژه ممكن است بترسد كه مبادا چنين اتفاقي براي خودش يا كساني كه دوستشان دارد، رخ دهد. بگذاريد درباره احساسش با شما گفتگو كند.
شما نيز به جاي انكار احساساتش به او اطمينان دهيد و از او حمايت كنيد. درباره اين كه كودك را به مراسم تشييع جنازه يا تدفين ببريد، خودتان براساس سن و شخصيت كودك و موقعيت او تصميم بگيريد. بسياري از روان شناسان براين باورند كه حضور در مراسم تدفين براي كودكان زير 5 تا 6 سال و همين طور براي كودكان بزرگ تري كه حساس هستند، مناسب نيست اگر كودك تمايل دارد كه در اين مراسم شركت نكند، به خواست او احترام بگذاريد و ناراحت نشويد. برنامه هاي اين مراسم را براي كودك تشريح كنيد. برنامه هايي كه در قبرستان، مجلس ختم و در نهايت در خانه متوفي انجام شود، از پيش به كودكتان توضيح دهيد كه ساير مردم در اين مراسم چگونه عمل مي كنند و او با چه صحنه هايي روبه رو خواهد شد.
تــــــــــرس از تاريكــــــــــي
تقريباً همه كودكان حداقل براي مدتي از تاريكي مي ترسند. اين ترس اغلب 2 تا 3 سالگي ظاهر مي شود. ترس از تاريكي در ميان كودكان متفاوت و در حال تغيير است. يك شب از هيولا و شب ديگر از دزد مي ترسند. معمولاً اطمينان دادن به كودك (هرچند جزيي) مانع تشديد و مزمن شدن ترس مي شود، اما گاهي ترس در كودك باقي مي ماند، در اين صورت پيشنهادهاي زير شما را در غلبه بر مشكل ياري خواهند داد. درباره ترس بحث كنيد. هيچ گاه روي احساساتي مثل ترس، سرپوش نگذاريد، بلكه به آن اعتراف كنيد زيرا به نظر كودك واقعي مي آيد. به او اطمينان دهيد چيزي براي ترسيدن وجود ندارد، اما احساسات او را به عنوان احمقانه يا بچگانه بودن مسخره نكنيد. از كودك بپرسيد در تاريكي از چه چيزي مي ترسد؟ در يك اتاق تاريك كنار او بنشينيد و بخواهيد علت ترس خود را شرح دهد كودك را در برابر ترس مقاوم كنيد: مجموعه اي از بازي ها مي توانند كودك را به تاريكي عادت دهند. به برخي از اين بازي ها توجه كنيد. دنبال بازي، خودتان نقش راهنما را به عهده بگيريد و از كودك بخواهيد شما را دنبال كند. بهتر است با دستتان او را راهنمايي كنيد. ابتدا بازي را در روشنايي انجام دهيد و فقط گاهي وارد تاريكي شويد، اما بتدريج مدت زمان بيشتري را در تاريكي بگذرانيد. اگر كودك خواست جاي خود را با او عوض كنيد.
بشمــــــــــــــار بــــــازي
همراه با فرزندتان در يك محل تاريك بايستيد و تا عدد 3 بشماريد. كم كم اين زمان را طولاني تر كنيد، تا به 60 ثانيه برسد. او را از صميم قلب تحسين كنيد. بتدريج صدايتان را پايين تر بياوريد. براي يك كودك بزرگ تر مي توانيد اين زمان را تا چند دقيقه نيز افزايش دهيد. در تاريكي گرگم به هوا بازي كنيد. هر كدام به نوبت گرگ شويد و در حين بازي حسابي سروصدا كنيد. اتاقي مخصوص بازي بسازيد. براي نمونه روي ميز پتويي بيندازيد و به كودك اجازه دهيد تا به زير آن برود و برايش در و پنجره درست كند اين مكان فضاي مناسبي براي بازي كردن در تاريكي است. با او قايم باشك بازي كنيد، يا شيء خاص را در يك مكان تاريك مخفي كنيد و از او بخواهيد آن را پيدا كند تا در اين صورت يك علامت مثبت به دست آورد. مي توانيد براي هر سه علامت مثبت هديه اي كوچك به او بدهيد. به كودك اطمينان دهيد كه در تاريكي خطري او را تهديد نمي كند. شب هنگام، قبل از خواب درها و پنجره ها را با همكاري كودك قفل كنيد. توضيح دهيد كه دزد بندرت به خانه اي كه كسي در آن است وارد مي شود و همين طور بگوييد كه اگر دزدي وارد خانه شود، شما زودتر بيدار خواهيد شد. همراه با كودكتان درحاليكه يك چراغ قوه در دست داريد، به اتاق تاريكي وارد شويد و نقش جاسوسها را بازي كنيد. به فرزندتان بياموزيد در تاريكي با خودش صحبت كند. وقتي او جمله هايي نظير من نمي ترسم و هيچ چيز نمي تواند به من صدمه بزند را تكرار كند مي تواند خودش را شجاع بداند.
استفــــاده از تقــــويت كننـــــده ها
هرگاه كودك را در غلبه بر ترسش موفق ديديد موفقيت او را تحسين كنيد. يك جدول شجاعت طراحي كنيد. منظور از شجاعت انجام وظيفه محول شده در تاريكي است. (حتي با وجود احساس ترس) بهتر است در مراحل نخست اتاق كاملاً تاريك نباشد. براي مثال يك چراغ قوه به دست كودك بدهيد. براي شب اول 2 دقيقه در تاريكي كافي است، اما هر شب يك دقيقه به اين زمان بيفزاييد. اين كار را تا آنجا ادامه دهيد كه كودك بتواند قبل از به خواب رفتن براحتي در رختخوابش دراز بكشد. در صورت موفقيت كودك يك علامت مثبت در جدول بگذاريد و بگوييد اگر تعداد اين علامت ها براي مثال به 5 برسد، هديه اي خوب به او خواهيد داد.
پـــــاداش مخصـــــــوص
وقتي كودك نشان داد ترسش از تاريكي از ميان رفته است او را براي تماشاي فيلم مورد علاقه اش به سينما ببريد. در صورت لزوم اجازه دهيد يكي از اسباب بازيهايش را همراه خود بياورد و يا هرگونه جايزه ديگري كه فكر ميكنيد كودكتان را خيلي خوشحال ميكند به او بدهيد.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#149
Posted: 3 Nov 2013 15:39
همه كودكان در چند مقطع سني در زندگيشان دچار ترس و وحشت مي شوند و اين معمولاً يك بخش طبيعي از رشد آنها محسوب مي گردد. اين ترس ها در صورتي غير طبيعي هستند كه به صورت دائمي و به مدت طولاني در كودك باقي بمانند يا ذهن كودك را به طور كامل اشغال كنند، كه اين ترس در تمام فعاليت هاي عادي آنها مداخله داشته و تأثير مي گذارد و اگر كودك نتواند از آن رهايي يابد مبتلا به بيماري تشويش كه همان ترس بي مورد و بي اساس است مي گردد.
آيا تــرس بي اساس به سن و سطح رشدي كودك بستگي دارد؟
براي مثال در يك كودك 2 ساله ترس از نشستن روي لگن دستشويي، طبيعي است ولي در يك كودك 8 ساله همان ترس كاملاً غيرعادي و بي اساس است. كودكان نوپا معمولاً از تنهايي (جدا شدن از پدر يا مادر)، اصوات آزار دهنده، زمين خوردن، حيوانات و حشرات، استفاده از لگن توالت، حمام كردن و تاریکی هنگام خواب مي ترسند.
ترس در ميان كودكان پيش دبستاني شامل ترس از حيوانات و حشرات، غول ها و ارواح، گم شدن، طلاق، از دست دادن پدر يا مادر، و تاريكي هنگام خواب مي باشد. كودكاني كه تازه به مدرسه مي روند از چيزهايي مانند تنهايي، بعضي صداها، زمين خوردن، ورود به مكان جديد (به خصوص ورود به مدرسه) و تاريكي هنگام خواب ( در بچه هاي كوچكتر ) و وازدگي هاي اجتماعي، جنگ، فضاهاي جديد و ترس از دزد ( در بچه هاي بزرگتر )مي ترسند. نوجوانان (كه به سن بلوغ رسيده اند) معمولاً از دزد، موقعيت هاي جديد (مثل رفتن به دانشگاه و...) جنگ، طلاق و روابط غيرمعمول واهمه دارند و مي ترسند. اين قبيل ترس ها در كودكان در تمام گروه هاي سني، در بعضي از دوران هاي زندگيشان ممكن است افزايش يابد:
تـــولد يك فرزند جديد در خانـــواده
نقل مكــــان از خانه اي به خانه ديگـــــــر
طــــــــلاق و غيــــــره ...
حتي بعضي اوقات بعد از وقوع يك اتفاق تحريك كننده، ترس در كودكان تقويت مي گردد مثلاً افتادن در آب، سوختن بر اثر تماس با يك شيء داغ يا فرار كردن از يك سگ. بعضي كودكان نسبت به كودكان ديگر بيشتر مي ترسند و اين بستگي به روحيات و خلق و خوي آنها دارد. والديني كه هميشه نگران هستند و در تشويش به سر مي برند يا زود در مقابل هرچيز عكس العمل نشان مي دهند، فرزندانشان اغلب داراي همان روحيات هستند و هميشه در ترس و واهمه قرار دارند.
چگونگـــي برخورد با تـــرس در كـــودكان
۱- هرگز احساسات و ترس در كودك را بي ارزش نشماريد و هيچ گاه به خاطر ترسيدنش او را تحقير نكنيد و بدانيد كه بي توجهي به چيزهايي كه او را مي ترساند كمكي به حل مشكل نمي كند.
۲- از او بخواهيد علت ترسش را بگويد و درباره آن با او صحبت كنيد، اين راه در صورتي كه ترس كودك ناشي از وقوع يك اتفاق تحريك كننده باشد، بسيار مفيد است.
۳- بيش از حد لزوم از او مواظبت نكنيد و اجازه بدهيد او خودش از چيزهايي كه مي ترسد دوري كند و كودك را هيچ وقت به انجام دادن كارهايي كه از آن واهمه دارد وادار نكنيد.
۴-بيش از حد عكس العمل نشان ندهيد زيـــــرا توجه زياد شما باعث تقويت تـــرس در كـــودك مي شود.
۵- به كودك دلداري دهيد تا ياد بگيرد بر ترسش مسلط گردد. براي مثال اگر او از رفتن به يك مدرسه جديد مي ترسد، بايد با او همدردي كنيد و برايش توضيح دهيد. به عنوان مثال بگوييد : "من مي دانم كه از رفتن به اين مدرسه هراس داري و شايد از اين كه دوستان جديدي پيدا مي كني نگران هستي؛ ولي من فكر مي كنم در آن لحظه احساس خيلي بهتري خواهي داشت. "
۶- با او در مورد چيزهايي كه او را مي ترساند گفت وگو كنيد. به او يادآوري كنيد كه قبلاً هم دوستان جديد زيادي پيدا كرده بود و او را تشويق كنيد كه به مدرسه برود. راه حل مفيد ديگر اين است كه شما برايش نقش بازي كنيد كه چه طور با مردم روبه رو شود و خودش را معرفي كند.
۷- يادش بياوريد كه قبلاً هم در يك زماني از چيزي مي ترسيده و بعد از مدتي ترسش ريخته و ديگر از آن نمي ترسد.
۸- به او قوت قلب بدهيد و به او كمك كنيد تا با ترس روبه رو شود. در ضمن در يك دوره طولاني، صلاح نيست دائم به او ياد بدهيد كه از هر چيزي كه مي ترسد دوري كند.
ســــــــرانجام ایـــنکـــــــه :
اگر ترس تبديل به يك بيماري شود و به هيچ طريقي نتوان ترس را از بين برد مخصوصا اگر در رشد و فعاليت هاي روزمره كودك تأثير بگذارد، مي بايست جهت درمان به يك روان پزشك كودك مراجعه كنيد.
والدین عــــزیـــــز هــــرگــــز و تحت هیچ شـــرایطــی :
احساسات و ترس در كودك را بي ارزش نشماريد و هيچ موقع به خاطر ترسيدنش او را تحقير نكنيد و بدانيد كه بي توجهي به چيزهايي كه او را مي ترساند كمكي به حل مشكل نمي كند.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#150
Posted: 3 Nov 2013 15:44
رويارويـــــي کــــودک رابا اخبار جنايـــي محدود کنيد
برنامه هاي خبري تلويزيون حوادث جنايي روزمره را به تصوير مي کشد. بزرگسالان به بيشتر اين گونه خبرها عادت کرده اند، اما کودکان خير. بکوشيد هنگامي اخبار تلويزيون را تماشا کنيد که کودک در اتاق نباشد و در حضور او درباره حوادث جنايي بحث نکنيد.
تـــــــــوضيح در صـــــــورت لــــــــزوم
حتي اگر شما مواجهه کودک را با اخبار جنايي کنترل کنيد، او از برخي از آنها آگاه مي شود. مريم وقتي روزنامه را براي شما مي آورد چشمش به عناوين درشت آن مي افتد و سؤالات زيادي برايش مطرح مي شود. ســــوالات کودک را با حداقل جزييات پاسخ دهيد، امـــا جز حقيقت نگوييد. توضيح دهيد که گم شدن يک کـــودک هميشه دليل بر دزديده شـــدن او نيست و دزديدن کـــودکان به ندرت اتفاق مي افتد.
آمـــــــوزش اقـــــدامات احتياطــي
چگونگي رفتار کودک را در رويارويي با موقعيت هاي خاص در نظر بگيريد و آن را اصلاح کنيد. کودک را نترسانيد و به او بگوييد که بيشتر مردم، مهربان و دوست داشتني هستند و فقط عده کمي از آنها ممکن است به کودکان آسيب برسانند.
۱- از کودک بخواهيد مشخصاتش را به خاطر بسپارد. اين مشخصات دربرگيرنده نام خانوادگــــــي، نشاني منــزل و شمــاره تلفن است.
۲- استفاده از تلفن را به کودک بياموزيد. حفظ بودن تلفن يکي از همسايه ها، يکي از بستگان نزديک مانند خاله ، عمه و حتي اداره پليس به کودک اطمينان بيشتري مي دهد اما زمان هاي استفاده از تلفن را محدود کنيد. طريقه پاسخگويي به تلفن را به کودک بياموزيد.
۳- به او بگوييد که هيچ گاه يک ناشناس را از تنها بودنش در خانه آگاه نکند. بسياري از والدين ترجيح مي دهند کودک، نام خود را به يک ناشناس نگويد.
۴- بنابراين به فرزندتان بياموزيد که اگر کسي پشت تلفن از او پرسيد شماره اونجا چنده، او در پاسخ چنين بگويد شما چه شماره اي رو گرفته ايد؟ وقتي فرد غريبه شماره را گفت کودک مي تواند بگويد ببخشيد شماره رو اشتباه گرفته ايد و سپس گوشي را قطع کند.
۵- به کودکتان بگوييد که وقتي تنهاست هيچ گاه در خانه را به روي کسي باز نکند، او حداکثر مي تواند پيغام آن شخص را به ياد بسپارد و به پدر و مادرش بگويد. به کودکتان بياموزيد که اگر گم شد چه کار بايد بکند. توضيح دهيد که چگونه در فروشگاه ها يا مکان هاي عمومي رفتار کند تا مشکلي برايش پيش نيايد و اگر گم شد چه کار کند.
۶- اگر به يک مکان شلوغ مي رويد به او بگوييد که در صورت جدا شدن از يکديگر کجا منتظر هم بمانيد. راه ديگر اين است که کودک از فروشندگان بخواهد تا اسم شما را پشت بلندگو بگويند.
۷- به کودکتان يادآوري کنيد که هيچ گاه با يک شخص غريبه آن محل را ترک نکند و اگر کسي به زور مي خواهد او را ببرد، خود را روي زمين بيندازد و فرياد بزند «اين مامان يا باباي من نيست».
۸- به مدرسه کودک اطلاع دهيد که چه کسي پس از تعطيل شدن مدرسه دنبال کودک مي آيد. يک اسم رمز به کودک ياد دهيد تا احيانا اگر روزي مجبور شديد از فرد ديگري (يک همسايه يا يک دوست) خواهش کنيد دنبال کودک برود، آن شخص با گفتن اسم رمز اطمينان کودک را جلب کند. به کودک بياموزيد چگونه به افراد غريبه « نه » بگويد.
۹- اگر کسي انجام کاري را از او مي خواهد که نبايد انجام دهد، بهترين راه گفتن « نه » و ترک آن محل است. اين روش را با فرزندتان تمرين کنيد.
مقــــابله با تـــــــــرسهاي بي اساس
شما نمي خواهيد فرزندتان در تمام طول زندگي اش نگران وقايعي که ممکن است رخ دهد باشد. وقتي کودک با اقدامات احتياطي آشنا شد، به او بياموزيد چگونه مثبت نگر باشد و با اعتماد به نفس عمل کند. اين رفتار او را خوشحال تر مي کند و احساس قرباني بودن را از او دور خواهد کرد. براي نمونه کودک مي تواند با خود بگويد اگر کسي بخواهد در را بشکند، مامان و بابام در خانه هستند و من آنها را صدا مي زنم.
روشهاي امنيتــــــــــــي
راه هاي زير براي جلب اطمينان کودکي که در داخل خانه هم از دزدان و جنايتکاران مي ترسد به کار مي روند :
۱- از قفلهاي بزرگ براي در و سيستم دزدگير و حفاظ هاي پنجره استفاده کنيد.
۲- گذاشتن کليدي در اتاق کودک که بتواند شب هنگام پدر و مادرش را با صداي زنگ از خواب بيدار کند بسيار مفيد است.
۳- در صورت امکان از دستگاه آيفون استفاده کنيد تا بتواند از داخل هم با شما صحبت کند.
روشهـــــــاي کسب آرامـــــــش
بيشتر اوقات ترس کودک از دزدها غيرمنطقي است، اما نگراني او کاملا واقعي است. به او يادآوري کنيد تا هنگام بروز ترس، آرام نفس بکشد و کلمه « آرام » را زمزمه کند.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟