ارسالها: 2890
#191
Posted: 6 Sep 2015 17:39
من و تو به درد هم میخوریم؟
همه آدم ها وقتی وارد رابطه با فرد جدید می شوند به این سوال فکر می کنند: آیا ما به درد هم می خوریم؟ آیا برای هم مناسب هستیم؟ آیا می توانیم همیشه موجب آرامش و شادی یکدیگر باشیم؟
مناسب بودن به این معنی نیست که دو نفر دقیقا مشابه هم باشند. زن و مرد می توهمه آدم ها وقتی وارد رابطه با فرد جدید می شوند به این سوال فکر می کنند: آیا ما به درد هم می خوریم؟ آیا برای هم مناسب هستیم؟ آیا می توانیم همیشه موجب آرامش و شادی یکدیگر باشیم؟انند با وجود اختلاف های متعدد، همچنان نیمه یکدیگر باشند و از بودن در کنار هم حالشان خوب باشد.
برای اینکه بدانید آیا شما و فرد موردعلاقه تان نیمه گمشده هم هستید یا خیر می توانید از نشانه های زیر کمک بگیرید.
موارد بسیاری بوده که به او گفته ام به او نیازی ندارم و او مرا راحت گذاشته است.
خانمی می گوید که موارد متعددی بوده است که به همسرم گفته ام بدون کمک او هم می توانم کارهایم را پیش ببرم و او مرا آزاد گذاشته است تا آنها را انجام دهم. البته این به این معنی نیست که زن و مرد مستقل از هم هرکاری می خواهند انجام دهند. آنها می توانند در عین اینکه یکدیگر را آزاد می گذارند، پشتیبانی و حمایت از هم را نیز داشته باشند. اینکه یک زن بداند مورد حمایت همسر خودش هست، برایش ارزش بسیاری دارد.
ما خیلی شبیه هم نیستیم.
همه افراد تا اندازه ای حس ناامنی و بی اعتمادی را در وجود خود دارند. اما این را باید بدانید شما برای فردی مناسب هستید که شبیه شما باشد اما هیجانات و اشتیاقات متفاوت از شما داشته باشد. به طور مثال، زنی می گوید: همسر من بسیار خجالتی است و هنگامی که من زیاد حرف می زنم بیشتر شرمنده می شود. اما من این شهامت را به او می دهم که باید سعی کند بیشتر حرف بزند.
این دو نفر یکدیگر را تکمیل می کنند و با هم یک انسان کامل می شوند. اگر قرار بود هر دو پرحرف یا هر دو ساکت باشند، رابطه خوبی از آب در نمی آمد.
ما می توانیم همه چیز را به قرار عاشقانه تبدیل کنیم.
همه بیرون رفتن های دو نفر این نیست که رستوران های جدید پیدا کنند و با هم بیرون بروند تا غذاهای جدید را امتحان کنند. می توانید در یک رستوران ساده و کوچک هم حسابی خوش بگذرانید. لازمه این امر این است که بیشتر تمرکز خود را روی حرف زدن و لذت بردن در کنار هم قرار دهید. دو نفر وقتی می توانند مناسب هم باشند که هر دو از همه لحظه های با هم بودن لذت ببرند و مهم نباشد کجا هستند و چه کار می کنند. ذات با هم بودن برایشان کافی است.
ما شاید به دوستان خود دروغ بگوییم، اما به یکدیگر هرگز.
صداقت در هر رابطه ای حرف اول را می زند. در رابطه ای که یک نفر به دیگری دروغ می گوید، نوعی حس بی اعتمادی به وجود می آید که می تواند به مرور زمان رشد کند و موجب تخریب رابطه شود. اگر مثلا مرد خانواده ترجیح می دهد به تنهایی سینما برود و فیلم موردعلاقه اش را خودش تنهایی تماشا کند، به جای سرهم کردن یک دروغ بیهوده، باید حقیقت را به همسرش بگویید. شاید برای به اصطلاح پیچاندن دوستان بتوان دروغ های مصلحتی گفت، اما در رابطه دو نفره و عاشقانه نباید این کار را انجام داد. اگر هر دو به این قایل هستید، می توانید زوج مناسبی برای هم باشید.
همیشه راهی برای نزدیک بودن به هم پیدا می کنیم.
در هر موقعیتی می توان برای نزدیک تر شدن به هم (از نظر روحی) استفاده کرد. فقط کافی است از احساسات و نیازهای یکدیگر درک درستی داشته باشید تا بتوانید در هر فرصتی همدیگر را حمایت احساسی کنید.
حتی به شوخی های بی مزه یا جک های غیرخنده دار هم می خندیم.
این باعث می شود تا بیشتر به هم حس نزدیکی داشته باشیم. شاید برخی از کارها از نظر ما جالب و بامزه نباشند اما بالاخره طرف مقابل آن را جالب دیده که مطرح می کند. پس برای اینکه موجب خوشحالی هم باشیم، سعی می کنیم نکته جالب موضوع را بیابیم و بخندیم.
در مورد هم قضاوت نمی کنیم.
همه آدم ها یک سری نیازها و روحیات شخصی دارند که شاید از نظر دیگران پسندیده نباشد. اما درست این است که وارد محدوده شخصی و فردی کسی نشویم و اجازه دهید کاری که تصور می کند درست است را انجام دهد. قضاوت کردن آدم ها بر اساس ظاهر و رفتارهای آنها بدترین کاری است که انسان ها بسیار انجام می دهند. باید برای هم احترام قایل شویم و بدانیم هر فردی با دیگری متفاوت است.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#192
Posted: 6 Sep 2015 17:42
زنگ خطرهای طلاق را بشناسید
حفظ رابطه زن و شوهری نیاز به توجه دارد. دقیقاً مانند سایر روابط، اگر این رابطه زمان و توجه لازم را دریافت نکند، آسیب میبینید.
زوجین با انتظارات بسیاری وارد رابطه ی زن و شوهری میشوند. بسیاری از این انتظارات از آسیب ها و آرزوهای برآورده نشده ی گذشته ناشی میشود. این انتظار که آیا شریک شما در نهایت میتواند شما را طوری دوست داشته باشد که آرزویش را دارید، غالباً راه انداز شکست در ازدواج است.
بی تفاوتی و تحقیر جزء اولین علائم هشدار دهنده هستند. ازدواج شما نیاز به توجه دارد و اولین عامل پیش بینی کننده ی طلاق دوری از تعارض است. بنابراین، اگر شما و شریکتان از تعارض اجتناب کنید و در مهارتهای حل تعارض ضعیف باشید، رابطه ی شما ممکن است در معرض خطر باشد.
دکتر جان گاتمن، زوج و خانواده درمانگر و محقق پیشرو در ازدواج، مطالعاتی در طول 40 سال برای مشخص کردن شاخص های پیش بینی کننده ی طلاق انجام داده است. شش ویژگی بر اساس این پژوهشها به دست آمد که طلاق را با 91% اطمینان پیشبینی میکنند.
1.درشتی و بی احترامی
شروع یک مکالمه با طعنه زدن، اتهام و انتقاد برای یک رابطه خطرناک است. آغاز گفتگو با درشتی، احتمالاً منجر به پایانی تند و زننده و بدون نتیجه میشود.
2.چهار سوارکار
گاتمن این چهار سوارکار را تحقیر، انتقاد، دفاع و کارشکنی معرفی میکند. پژوهش او نشان داد، این ویژگیهای ارتباطی احتمال طلاق را به شدت افزایش میدهد.
3.طغیان
وقتی شما و یا همسرتان یکدیگر را با منفی بافی مغلوب میکنید، باید منتظر خاموشی هیجانات و احساسات و کنارهگیری از رابطه باشید. وقتی شما یا شریکتان ناگهان به طور مسلسل وار دیگری را با انتقاد و تحقیر بمباران میکنید، جدایی و تحقیر اتفاق میافتد.
4.زبان بدن
هنگامی که یکی یا هر دو شریک مغلوب و دچار طغیان میشوند، این منجر به تغییرات فیزیکی در بدن میشود. این تغییرات شامل افزایش ضربان قلب، ترشح آدرنالین و افزایش فشارخون میباشد و این پاسخ های فیزیولوژیکی توانایی حل مؤثر تعارض و تضاد را مسدود میکند. طغیان پاسخهای جنگ یا گریز را راه اندازی و منجر به جدایی و یا کارشکنی همسر میشود.
5.تلاشهای ناموفق در مرمت رابطه
اگر تعارض و تضاد حل نشوند و یا یکی از همسران کارشکنی کند، احتمال طلاق بالا خواهد رفت. حل تضادها امری ضروری در حفظ یک رابطه سالم و موفق میباشد. کارشکنی، بیمیلی به شرکت در مکالمه و حل تعارض میباشد.
6.خاطرات بد
زوج هایی که از درون ذره بین منفی نگری به رابطه ی خود نگاه میکنند، اغلب خاطرات گذشته را بارها و بارها با بدبینی بازنویسی می کنند. چیزی که در نهایت باقی می ماند، اغلب تحریف شده است و شباهت کمی به واقعیت دارد. این نگاه بیش از حد منفی در درک گذشته، حال و آینده ی رابطه ی اثر می گذارد و سبب مرگ یک رابطه میشود.
دیک شوارتز، پیشروی دیگر در زمینه ی ازدواج و خانواده درمانی، در کتاب خود" شما کسی هستید که برای ازدواج منتظرش بودم" مینویسد، غالباً شکست در ازدواج از ابتدا با این انتظار که همسر شما یک "نجات دهنده" است و همه نیازهای تحقق نیافته شما را برآورده خواهد کرد، شکل میگیرد. این انتظار ناچاراً منجر به ناامیدی و اختلاف خواهد شد.
هیچ شریکی نمیتواند نجات دهنده ی دیگری باشد. یک نفر ابتدا باید یاد بگیرد که چگونه خود را رهبری کند تا با تکیه به توانایی طبیعی خود بتواند با مراقبت، شفقت و شجاعت با دیگری برخورد کند. با شناسایی و کار بر روی نقاط آسیب پذیر خود و فهمیدن هیجانات، احساسات و باورهایی ایجاد کننده و نگهدارنده ی آنها قادر خواهید بود به خودتان متکی باشید و بیشتر خود-رهبر باشید.
توانایی خود-رهبری به شما اجازه میدهد تا این انتظار را که همسر شما قرار است مثل غول چراغ جادو، آرزوها و نیازهای برآورده نشده ی شما را تحقق بخشد، کنار بگذارید. به این ترتیب میتوانید از تجربه ی همیشگی سقوط، هنگامی که نیازهای شما توسط شریکتان برآورده نمیشود، دور بمانید. با این کار وارد مرحله ی جدیدی میشوید؛ مرحله ی حل تضاد و تعارض که هر یک از شرکا در این مرحله نیاز دارند، شنیده و درک شوند.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#193
Posted: 6 Sep 2015 17:44
مهارت های مهم و اساسی گفتگوی همسران در زندگی زناشویی
یکی از مهارتهای مهم و اساسی در زندگی زناشویی گفتگوی همسران با یکدیگر است. این مهارتها تنها روشی آگاهانه و تنظیم شده برای ایجاد ارتباط است، اما تنه درختی به شمار می رود که از آن تمامی مهارتهای دیگر شاخه می گیرد، منشعب می شود و روشی اساسی برای حفظ ارتباط و کار روی مشکلات است. در واقع، فرآیندی سه بخشی است که شامل آیینه سازی،اعتبار بخشی و همدلی است.
اگر شما و همسرتان می خواهید با یکدیگر روراست تر و صادق تر باشید و امیدوارید که چنین شرایطی بین تان به وجود آید، باید بر مهارت اساسی و اولیه مسلط شوید که شما را قادر می سازد با یکدیگر ارتباط برقرار کنید این مهارت چیزی جز شنیدن حرفهای یکدیگر نیست. در واقع قابلیت و توانایی گوش دادن به حرفهای یکدیگر پایه و اساس آینه سازی است.
منظور از اعتبار بخشیدن هم این است که تجربه درونی همسرتان از دیدگاه او معنا و مفهوم دارد. شما در اعتبار بخشیدن به ارتباطی که با همسرتان دارید در واقع خود را جای او می گذارید از دید او شرایط را می نگرید و آنگونه درک خود را به او انتقال می دهید که به نظر او برایش درست و صحیح است.
همدلی سومین و آخرین بخش از گفتگوی همسران است. پس از شنیدن و انعکاس حرفهای همسرتان و تایید یا اعتبار بخشی دیدگاههایش، همدل بودن با او یعنی فرآیند مجسم کردن احساسی که بیان می کند و گاهی حس و تجربه کردن آن در وجود خویش است. در کار همدلی با یکدیگر هم زن و هم مرد از لحظه جدا بودن از یکدیگر فراتر می روند و به راستی وحدت و یگانگی حقیقی را تجربه می کنند. این سطح عمیق از ارتباط دارای قدرت تاثیر گذاری شایان توجهی است.
در عمل، بیش تر زوجین نمی دانند چگونه پیام شان را به صورت شفاف و بدون آلودگی و ابهام، ارسال یا دریافت کنند؛ علت ادراک اشتباه ، این است که پیامها به صورت گنگ ارسال می گردد و طرف مقابل ناچار می گردد که با استفاده از تجربه های قبلی و خاطرات زندگی خود، پیام ما را حدس زده و تفسیر و تعبیر و سپس دریافت کند.
بدون مبالغه، اساس بسیاری از سوء تفاهم های زناشویی، به خاطر ارسال پیام های گنگ و آلوده است. دقت کنید روزانه چند بار از عبارات مبهم استفاده می کنید؛ اصطلاحاتی مانند «این چه وضعیه؟»، «تو و این کارها!»، «باشه، بعداً می فهمی!»، «درست حرف بزن!»، «این جوری نباش!»، «خُب باشه!»، «فهمیدم با تو چی کار کنم!»، «واقعاً که!»، «این شد زندگی؟»، «دیگه بسکن!» و...
متأسفانه ما از عبارات گنگ، بسیار زیاد استفاده می کنیم و نه تنها نمی توانیم احساس و فکرمان را به دیگری انتقال دهیم، بلکه موجب سوء تفاهم، دعوا، کینه و نفرت هم می شویم.
برای نجات از عوارض بسیار بد پیام های گنگ، باید آموزش ببینیم که پیام ها را شفاف ارسال کنیم و برای شفاف کردن پیام، باید لایه های آن را بشناسیم. معمولاً در هر پیامی، چهار لایه وجود دارد؛ لایهی اول، آن چیزی ست که عیناً اتفاق افتاده و ما شاهد آن بودیم، به عنوان نمونه خانم شاهد این بوده که همسرش به جای ساعت 9 شب، ساعت 10 شب به منزل آمده است.
این لایه را لایه ی «مشاهده» می نامیم. لایه ی دوم، حس و حالی است که براثر مشاهده، در فرد به وجود می آید، برای نمونه، احساس افسردگی، تنهایی یا احساس بی محبتی. لایه ی سوم، فکر و باوری است که در ذهن ما پدید آمده است، برای نمونه خانم فکر می کند که همسرش، او را دوست ندارد و برای همین است که دیر به منزل می آید و لایه ی چهارم، نیازی است که فرد پیام رسان دارد، برای نمونه نیاز خانم به این که همسرش دوستش داشته باشد.
درواقع، همین چهار لایه ی پیام است که به جای این که شفاف ابراز شود، به صورت یک پیام گنگ و آلوده در میآید.
ارسال صحیح پیام خود یعنی مشاهده، احساس، باور و نیازمان به طرف مقابل، تنها با ارسال شفاف پیام امکان پذیر است.
چون به ارسال پیام های گنگ و آلوده عادت کرده ایم، ممکن است ابتدا نیاز به تمرین داشته باشیم اما پس از انجام تمرین های لازم، قادر خواهیم بود با دنیای پیرامون مان رابطه ی درستی برقرار کنیم. شاید برخی تصور کنید بیان چهارلایه ی پیام، کمی دشوار و مکالمه را مصنوعی می سازد چون جمله هایی که نقل کردیم، بریده بریده به نظر می رسد اما پس از مدتی، تمرین چهار لایه ی پیام در عبارت ساده تری نیز تنظیم و ارسال می شود.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#194
Posted: 24 Sep 2015 13:52
علل گسترش طلاق توافقی و علت آن در جامعه
مهمترین دلایل طلاق توافقی :تفاوت دیدگاهها نسبت به یکدیگر
علل گسترش طلاق توافقی و علت آن در جامعه
امروزه زندگي اجتماعي همه اتفاقاتش نسبت به گذشته متفاوت و گاه عجيب و غريب است؛ تولد، بزرگ شدن، تحصيل، ازدواج و طلاق به کلي با قديم ها فرق دارد.
تا چند سال پيش طلاق پديده اي مذموم به شمار مي رفت و افراد در شرايط بسيار سخت به آن فکر مي کردند يا گاه آنقدر در پيچ و خم مراحل قانوني دادگاه ها سردرگم مي شدند که از طلاق گرفتن منصرف مي شدند اما اکنون با گسترش نوعي از طلاق، ديگر نياز نيست کفش آهنين براي جداشدن از هم بپوشند. آنها مي توانند با گذشتن از حقوق خود از قبيل؛ مهريه، حضانت و ملاقات فرزند، جهيزيه، نفقه و... به راحتي به دادگاه مراجعه کنند و پس از مدت کوتاهي به صورت توافقي از هم جدا شوند. طلاق توافقی يکي از بحران هاي تازه خانواده هاي ايراني و از آسيب هاي اجتماعي رو به گسترش است. در حالي که در گذشته حساسيت هاي زيادي نسبت به طلاق وجود داشت که باعث مي شد حکم طلاق صادر نشود اما امروز به راحتي حکم طلاق توافقی صادر مي شود. به همين دليل شاهد افزايش طلاق هاي توافقی هستيم. در طلاق توافقی زن و مرد توافق مي کنند از يکديگر جدا شوند و اين توافق در حکم دادگاه ثبت مي شود و از نظر قانوني ضمانت اجرايي پيدا مي کند.
چندي پيش در رسانه ها آمده بود که روزانه ۵۰۰ زوج در کشور به صورت توافقی از يکديگر طلاق ميگيرند و ۸۰ درصد متقاضيان طلاق، زن هستند؛ بنابراين گزارش از هر چهار ازدواج در ايران يک مورد به طلاق منجر ميشود به عبارتي در هر سه دقيقه و ۴۵ ثانيه دو نفر از يکديگر جدا ميشوند. تغيير شيوه هاي همسريابي در سال هاي اخير، توقعات و خواسته هاي زوجين وتفاوت ديدگاه هاي آنها، نداشتن شناخت کافي و مناسب از اوضاع و احوال فرهنگي و شخصيتي يکديگر از مهم ترين علل طلاق توافقی از سوي زوجين است.
با نگاهي گذرا به ارقام موجود درباره طلاق توافقی مي توان دريافت نهاد خانواده به ويژه در ميان جوانان از قداست پيشين برخوردار نيست. بر خلاف معيارهاي گذشته در فرهنگ ايراني که زندگي زير يک سقف تحت هر شرايطي را تجويز مي کرد، بسياري از کساني که در گيرودار مسائل و اختلافات زندگي مشترک قادر به ادامه زندگي نيستند با استفاده از شيوه طلاق توافقی به فسخ اين قرارداد اقدام مي کنند، به نظر مي آيد قداست زندگي مشترک و کراهت طلاق در ميان جوانان رنگ باخته است.
بسياري از طلاق ها ريشه در اختلالات شخصيتي دارد که مي توان با درمان آن را حل کرد. به عنوان مثال ناسازگاري نوعي اختلال رفتاري است که مي تواند دوام زندگي را به مخاطره بيندازد. ديگر زوجين مثل گذشته صبر ندارند و حاضر به توافق نيستند لذا فکر مي کنند با طلاق توافقی از خيلي از مشکلات رها مي شوند غافل از اينکه اين تازه آغاز بسياري از مشکلات جديد در زندگي است. طلاق های توافقی زير پوست شهر ها ريشه مي دواند و هيچ مرجعي در اين باره پاسخگو نيست. نه تنها پاي پيشگيري مي لنگد، بلکه حتي آمار دقيقي نيز از تعداد اين طلاق ها ی توافقی در دست نيست تا بتوان براي بررسي عوامل و ارائه راهکار درباره اش اقدام کرد. چقدر زود خاطرات خوش فراموش مي شود و به راحتي کانون گرم يک خانواده بر اثر طلاق توافقی از هم مي پاشد!
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#195
Posted: 24 Sep 2015 13:54
گـوش مردها به صدای زنان حساس است؟!
مهم نیست تا چه اندازه حق دارید! ممکن است کسی که ميخواهید با دلایلتان قانعش کنید، هیچ وقت استدلالها و حرفهایتان را نشنود اما باور کنید نشنیده گرفتن حرفهایتان تنها تقصیر او نیست و این ادعای محققان که گوش مردها به صدای زنان حساسیت دارد تنها بهانه او برای فراموش کردن توصیه های شما نیست.
اگر از راه و رسم گفتوگو بیخبر باشید، هر چه ميگویید همسرتان از یک گوش ميشنود و از گوش دیگر بیرون ميکند. پس تا این زندگی از آنچه که ميخواهید بیشتر فاصله نگرفته، این مطلب را بخوانید و با کمک این راهها، پنبه را از گوشش بیرونبیاورید.
مذاکره کنید نه جنگ
برای ایجاد اعتماد، فرد مقابلتان باید فکر کند نظر شما، بهترین و عملیترین نظری است که تا به حال شنیده است اما نادیده گرفتن احساسات او ميتواند تیر خلاص را به این گفتوگو بزند. این احساس ناخوشایند باعث خواهد شد که به جای ادامه دادن گفتوگو سپر دفاعی را در دست بگیرد و به جای آنکه پذیرای حرفهای شما شود، خودش را به نشنیدن بزند. در چنین شرایطی، حتی اگر به شما اجازه دهد که برنده بحث شوید، بردتان واقعی نخواهد بود. بدون توجه به احساسات همسرتان، هرگز این بازی را نميبرید، بلکه تنها ميتوانید حرف آخر را بزنید و به مکالمه پایان دهید. همسر شما باید احساس کند نتیجه این مذاکره بیشتر از آنکه به نفع شما تمام شود، ميتواند نظر او را جلب کند.
- نگویید این اتفاق باید بیفتد چون ميخواهم، چون من ميگویم.
- برای رسیدن به هدفتان گرو کشی نکنید و نگویید اگر تو حرفم را نپذیری من هم تلافی ميکنم.
- صدایتان را پایین بیاورید. فضایی که میان شما ایجاد ميشود، فضای مذاکره است نه جنگ.
توهم توطئه نداشته باشید
حتی اگر شریک زندگیتان با شما مخالفت ميکند یا احساساتتان را در بحث نادیده ميگیرد، به خود بگویید که او قصد رنجاندنم را ندارد. به این فکر کنید که او با برنامهریزی قبلی برای رنجاندن شما قدم برنداشته و آگاهانه نميخواهد به شما و احساساتتان لطمه بزند.
باور کنید آدم ها آنطور رفتار ميکنند که به نظرشان درست ميآید و همیشه پشت اشتباهاتشان آرزوی ضربه زدن به دیگران پنهان نشده است، پس کميصبور باشید و با محبت و دلسوزی بیشتری حرفهایش را بشنوید.
وقتی به استدلالهایی که ميآورد گوش دهید، بهتر ميتوانید اشتباهاتی که در ذهنش ميگذرد را پیدا کنید و با آوردن دلایل درست و منطقی ذهنیاتش را تغییر دهید. این جریان به شما فرصت به اشتراک گذاشتن نظراتتان را ميدهد و باعث ميشود جریان گفتوگو را در دست بگیرید.
- به محض مخالفتتان با یک موضوع، بحث را شروع نکنید. کميبه دلایلتان فکر کنید و با جملاتی پخته به بحث وارد شوید.
- اشتباهات قبلیاش را به رخش نکشید و نگذارید پای گذشته به این مکالمه باز شود.
- وقتی حرف ميزند سکوت کنید و نشان دهید که به تک تک جملاتش فکر ميکنید.
بردن را فراموش کنید
یک گفت و گوی موفق، بر پایه احترام متقابل ميچرخد. اگر شما خودتان را دانای کل بدانید و این تصور را ایجاد کنید که قصد قبولاندن نظرتان به او را دارید، هیچ وقت شنیده نميشوید. حتی اگر با نگاهی که همسرتان به موضوع دارد مخالفید، باز هم به او و نظرش احترام بگذارید. شما این شانس را دارید که به او برای درک بهتر موضوع کمک کنید اما تنها زمانی ميتوانید از این فرصت استفاده کنید که شمشیر را از رو نبسته باشید.
- نگذارید لجبازی به این گفت و گو وارد شود و به جای برد به دنبال حل مسئله باشید.
- پای کسانی که ميدانید همسرتان روی آنها حساس است را به این بحث باز نکنید تا حالت دفاعی به خود نگیرد.
- هنگام بیان کردن ایدههایتان، گاهی بگویید «درست ميگویی! حالا نظرت راجع به این راه چیست؟»
مراقب واکنشهایتان باشید
آرام و حساب شده قدم بردارید تا نبض گفت و گو را به دست بگیرید. یادتان نرود وقتی از کوره در ميروید و میخواهید از نظراتتان دفاع کنید، در واقع برگ برنده را به دست طرف مقابلتان ميدهید، پس نفس عمیق بکشید و اجازه ندهید تنشهای درونیتان از زیر پوست شما بیرون بزند و کنترل ماجرا را برایتان سخت کند. به جای آنکه در مذاکره به فکر کنترل دیگری باشید، خودتان را کنترل کنید.
زبان بدن گاهی از جملات هم موثر است، پس مراقب حرکاتتان باشید.
- نگذارید صدایتان از مدار آرامش خارج شود و حالت تهدید به خود بگیرد.
- به محض ورود تنش به گفت و گو، بگویید «من به حرفهایت فکر ميکنم و بعدا دوباره در این مورد صحبت ميکنیم.»
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#196
Posted: 24 Sep 2015 13:56
حد و حدود ارتباط با خانواده همسر
ارتباط با خانواده همسر
ازدواج ، شروع ارتباط با یک گروهی هست که قرار نیست همسایه ، دوست و همکار شما باشند ، آنها از این پس، فامیل و خویشاوند شما می باشند. واقعا نمی توانید حساب همسرتان را از خانواده اش جدا کنید، یکی را بخواهید و بقیه را پس بزنید، ارتباط با خانواده همسر ، یکی از مسائلی است که نیاز به مدیریت و توجه دارد.
وقتی دو نفر با هم ازدواج می کنند در واقع گستره ی وسیعی از ارتباطات اجتماعی را تشکیل می دهند. در این میان رابطه عروس با خانواده شوهر و داماد با خانواده زن، در فرهنگ ما اهمیت ویژه ای دارد. طبیعی است که عضو جدید در هر خانواده باید پذیرفته شود. اما گاه پیش می آید که به دلایل مختلف، خانواده ها وجوه مشترک کمی با یکدیگر دارند.
یکی از مسائلی که معمولاً زوج های جوان درباره آن می پرسند، شیوه برقراری ارتباط با خانواده همسرشان می باشد. برخی نیز در این زمینه، ضرورت آن می پرسند که چرا اصلا باید با خانواده همسرمان ارتباط برقرار کنیم؟ و یا مثلا مگر ما چقدر عمو و خاله های خود را می بینیم که حالا بخواهیم فامیل های همسرمان را ببینیم؟ برخی در مورد حدود این روابط دچار مشکل هستند، کی برویم؟ چقدر بمانیم؟ چند روز در هفته، ماه و یا ...؟ و گروهی دیگر اساساً اجازه برقراری ارتباط بین همسر و خانواده اش را به وی نمی دهند، می گویند عزیزم فکر نمی کنی ریشه همه ی اختلافاتمان خانواده ات هستند؟ پس بهتر نیست اصلا با آنها رفت و آمد نکنیم! آدم عاقل دندون کرم خورده رو می کنه و می اندازه دور!!! گروهی دیگر به صورت مستقیم و یا غیرمستقیم و با استفاده از انواع ترفندها، مانع برقراری فرد با خانواده اش می شوند، عزیزم امشب بریم خونه مامانم اینها؟ امشب؟ آخه امشب می خواستم ببرمت سینما، بذار آخر هفته بریم خونشون !... عزیزم گفتی آخر هفته بریم خونشون ، بریم؟ وای اگه بدونی چقدر سرم درد می کنه! انشالا هفته دیگه!
البته غالباً نیز ممکن است با نیت خیر، مثلاً حفظ کیان خانواده و پرهیز از سستی ارکان آن، افول و درگیری ها و کاهش اختلافات خانوادگی رابطه با خانواده همسر را نادیده بگیرند و برخی نیز به خاطر آزردن همسرشان دست به چنین کاری می زنند که شمار این افراد اندک است و حال آن که هیچ یک از آن ها از نتیجه عمل خودآگاه نیستند و به پیامدهای آن توجه نمی کنند.
تمام این سوالات ، بهانه ها، ترس ها و ابهامات قابل حل شدن است، حال یا با بهره گیری از کتب و سایت های مفید و یا راهنمایی مشاور، اما مهمترین نکته این است که همسر ما در درون خانواده ای بزرگ شده است که برای او زحمات زیادی را متقبل شده اند، فداکاری ، از جان گذشتگی و شب زنده داری مادر ، تقبل هزینه های سرسام آور زندگی توسط پدر،رسیدگی به سلامت، درس و توجه به فرآیند تعلیم و تربیت او، همه سرمایه های بزرگی است که برای او هزینه شده است. پدر و مادرها عشق و علاقه ای سرشار نسبت به فرزندان خود دارند و خواهان دیدارشان هستند و می خواهند آن ها را یاری نمایند. زندگانی به دور از فرزند، برایشان بسی جانکاه و طاقت فرساست. آیا ظالمانه نیست که به دلایل بی اساس و نادانی ، این حق از دو طرف گرفته شود؟ ما خودمان در آینده پدر و مادر نخواهیم شد؟ آیا بهتر نیست ارتباط با خانواده همسر را حفظ نماییم؟
دیدار فرزند با خانواده خود و همراه بودن همسر وی در این دیدارها بسیار سودمند است که مهمترین اثر آن، حفظ بهداشت روانی است.
همسرانی که پس از ازدواج با خانواده همسر خود رفت و آمد می نمایند، سلامت روانی یکدیگر را تضمین می کنند. امام باقر (علیه السلام) می فرماید: « بهترین چیزی که به وسیله آن می توان به خدا و رسول او متوسل شد عبارت است از: " صله رحم و دید و بازدید با بستگان که سبب می شود ثروت زیاد شده و بر عمر انسان اضافه شود. "
وقتی که به دیدار خانواده همسر خود می رویم و ارتباط با خانواده همسر را حفظ می نماییم، او به درددل کردن با خانواده خویش می پردازد و با درددل کردن احساس سبکی می کند که به آن پالایش روانی یا تخلیه می گویند . مادر و پدر وی نیز با او مشکلات خویش را در میان می گذارند و بدین ترتیب هر دو احساس سبکی می کنند؛ وقتی که درد دل ها مطرح شد، فشارهای روانی کاهش می یابد.
ناتان آکرمن که او را پدر خانواده درمانی نامیده اند، می گوید: « خانواده از طریق شرکت در مراسم، مناسک، جشن ها و سوگواری ها و مهمانی ها به سلامت روانی خود کمک می کند که به آن شفا بخشندگی خانواده می گویند. » وی معتقد است که این حالت التیام بخشندگی در طول تاریخ بشریت همواره وجود داشته است و قطعاً خانواده هایی می توانند از آن بهره بگیرند که اهل ارتباط با خانواده های خویشاوندان و بستگان خویش باشند.پس یادمان باشد ارتباط با خانواده همسر را فراموش نکنیم.
در پایان باید رازی را به شما بگویم، اگر می خواهید خانواده ی سالمی داشته باشید، روابطتان را سالم کنید، روابط سالم مانند زمینی است که گیاهان شاداب و سرحال را در خود پرورش می دهد، پس خانواده سالم در گرو داشتن روابط سالم است.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ویرایش شده توسط: SARA_2014
ارسالها: 2890
#197
Posted: 24 Sep 2015 14:02
بازسازی زندگی بعد از طلاق
روزی که در دفترخانه طلاق جدایی از همسر را ثبت می کنید طلاق پایان کار نیست. از این روز است که جدایی از همسر تازه در شما آغازمی شود. هر روز احساسات جدید منفی یا مثبتی را تجربه می کنید که گاهی خودتان هم در رنگ رنگ بودن و متضاد بودن شان مبهوت می شویدد. اگر به هر روشی جدایی حقوقی را ساده انجام داده اید این طلاق درونی دیگر راحت نیست. نویسندگان کتاب پرفروش و کاربردی بازسازی زندگی بعد از طلاق می گویند باید از هجده گام بگذریم تا بتوانیم دوباره آدم اول قبل از ازدواج و حتی بهتر از او شویم. آنها این گام ها را به خشت هایی تشبیه کرده اند که باید روی هم بگذاریم تا زندگی مان را از نو بسازیم. در این مقاله می خواهیم این هجده گام را به صورت خلاصه معرفی کنیم.
گام ۱- انکار
ابتدا باورتان نمی شود این اتفاق برای شما افتاده باشد. حس می کنید یک کابوس طولانی می بینید و هر لحظه ممکن است از خواب بپرید و از این کابوس خلاص شوید.
گام ۲- ترس
وقتی که باور کردید جدا شده اید، تازه ترس ها به سراغ تان می آیند. ترس هایی مثل اینکه نکند از پس زندگی جدید و تنها برنیایم.
گام ۳- سازگاری
حالا برای اینکه ترس هایتان برطرف شود دست به هر کاری می زنید. بعضی از این راه حل ها برای کوتاه مدت جواب می دهد اما در بلندمدت نه. معمولا این راه حل ها بچگانه اند، چرا که در بچگی جواب داده اند.
گام ۴- تنهایی
حالا که بعضی از راه حل هایتان برای زندگی مستقل جواب نداد احساس تنهایی می کنید. این فکر به سرتان می زندکه دو نفری راه حل پیدا کردن برای این مشکل ها چقدر راحت بود. احساس تنهایی بعد از طلاق یکی از آن گردنه هاست که اگر از آن بگذرید بقیه گام ها راحت تر طی می شوند.
گام ۵- به دنبال دوستان قدیمی
در این گام برای رفع احساس تنهایی تان دنبال یک دوست می گردید. معمولا ابتدا به سراغ دوستان قدیمی می روید.مشکل تازه اینجا شروع می شود. بعضی ها دوستان مشترک شما و همسرتان بوده اند. بعضی ها بعد از جدایی رابطه شان را به هر دلیلی با شما کم کرده اند. بعضی ها را هم خودتان طرد کرده اید اما بالاخره می توانید دوستان خودتان را پیدا کنید.
گام ۶- احساس گناه یا طرد شدن
همانطور که در شماره قبل هم گفتیم احساس گناه و طرد شدن دو روی یک سکه اند. اگر شما پیشنهاددهنده جدایی باشید احساس گناه می کنید و اگر مخاطب این پیشنهاد باشید احساس طرد.
گام ۷- اندوه
تازه اینجاست که غم به قلب شما هجوم می آورد. اینجاست که حس می کنید چیز بزرگی را از دست داده اید. همیشه بعد از هر از دست دادنی غم است که به دست می آید.
گام ۸- خشم
بعد از غم خشم می آید. احساس می کنید در حق تان بی انصافی شده است. احساس می کنید یک نفر حق زندگی مشترک خوب را از شما گرفته است. معمولا در ذهن شما آن آدم کسی نیست جز همسر سابق تان.
گام ۹- رها کردن
حالا دیگر می خواهید رها کنید. می خواهید از زندگی قبلی دل بکنید. حالاست که متوجه می شوید از نظر فیزیکی جدا شده اید اما از نظر ذهنی نه. دل کندن کار سختی است اما ممکن است.
گام ۱۰- خودارزشمندی
بالاخره گام های حس های مثبت فرا می رسد. اولین حس این است که من آدم با ارزشی هستم. چیزی که طلاق ممکن است آن را له کرده باشد. آخر این گام به احساس خوب خودارزشمندی می رسید.
گام ۱۱- انتقال
حالا دیگر بیدار شده اید و می خواهید آثار گذشته را از زندگی تان پاک کنید. به این دوره خوب می گویند دوران انتقالی.
گام ۱۲- صداقت
حالا دیگر نمی خواهید خودتان را پشت نقاب پنهان کنید؛ نقاب قهرمان (طلاق روی من بی تاثیر بوده است)، نقاب قربانی (همه چیز تقصیر او بوده است)، می خواهید خودِ خودِ خودتان باشید.
گام ۱۳- عشق
گام سیزده نحس نیست. اتفاقا عشق اینجاست که سربرمی آورد. اینجاست که فکر می کنید آیا ممکن است کسی من را واقعا دوست داشته باشد؟
گام ۱۴- اعتماد
حالا دیگر می توانید به جنس مخالف دوباره اعتماد کنید.کاری که به خاطر زخم عاطفی تان بسیار مشکل است.
گام ۱۵- تمایلات جنسی
شما هم مثل هر انسان دیگری تمایلات جنسی دارید. ممکن است در این مدت درگیری های ذهنی آن را کم یا بیش از حد زیاد کرده باشد. در این مرحله به تعادل می رسید.
گام ۱۶- استقلال
حالا می توانید مستقل باشید. استقلال فقط مالی و فیزیکی نیست. اینجا به استقلال ذهنی هم می رسید.
گام ۱۷- هدفمندی
ذهن مستقل برای خودش هدف می گذارد. شما هم در این مرحله برای زندگی خودتان هدف هایی می گذارید. هدف هایی جدید یا در بیشتر مواقع هدف هایی فراموش شده.
گام ۱۸- آزادی
بالاخره خودتان را کاملا رها می کنید. اینجاست که می توانید دوباره به فکر رابطه های جدید باشید چون ذهن تان دیگر تحت تاثیر رابطه قبلی نیست.
آیا همه به قله می رسند
احساسات بعد از طلاق هر کدام مثل یک خشت هستند. می توان این خشت ها را به صورت هرمی روی هم گذاشت و به اوج رسید اما همیشه اینطور نیست. همیشه افراد بعد از طلاق به قله نمی رسند. بعضی ها تا آخر عمرشان در انکار می مانند و نمی پذیرند این اتفاق برای آنها افتاده است. بعضی ها تا آخر عمر کینه به دل می گیرند. بعضی ها در غار تنهایی می روند. بعضی ها هم دیگر هیچ وقت به جنس مخالف خود اعتماد نمی کنند. بالا رفتن از این صخره ها سخت است.باید صبور باشید و با پشتکار. برای بعضی ها بالا رفتن از این کوه یک سال طول می کشد و برای بعضی چهار سال. اگر صبور باشید بالاخره بالا می روید.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#198
Posted: 24 Sep 2015 14:05
همسری در نقش یک کارآگاه خصوصی !
وقتی از سر کار برگشت، احساس کردم لباسش بوی عطر زنانه میدهد. رفتارش مشکوک بود. بیشتر از همیشه سرحال به نظر میرسید ...
چک کردن همسر
وقتی از سر کار برگشت، احساس کردم لباسش بوی عطر زنانه میدهد. رفتارش مشکوک بود. بیشتر از همیشه سرحال به نظر میرسید. این شبها کمی دیرتر از قبل به خانه برمیگردد. هرچند مدام با او تماس میگیرم و هر ساعت مطمئن میشوم که هنوز شرکت است یا نه اما چیزی ته قلبم میگوید که یک جای کار اشتباه است. چند وقتی است که وقتی میخوابد، تلفن همراهش را چک میکنم. تماسها، پیامکها اما فایدهای ندارد. میتواند برخی تماسهایش را پاک کند.
همیشه میترسم به کسی علاقهمند شود، دور از چشم من کارهایی کند که من دوست ندارم و این باعث میشود که همیشه مراقب او باشم.
مطالب بالا، حال و روز خیلی از خانمهاست که فکر میکنند اگر مثل کارآگاهها همسرشان را چک کنند و از همه کارهای او مطلع باشند، دیگر او را از دست نمیدهند.
برخی از ما به روابط محل کار همسرمان حساسیم، تا آنجا که همیشه دلشوره داشته و شاید بدمان نیاید یک دوربین مدار بسته به او وصل کنیم که از تمام لحظاتش با خبر باشیم، اما این احساس و این نوع رفتار علاوه بر همسرمان به خود ما نیز آسیب میرساند، به زندگیمان رنگ بیاعتمادی میپاشد و باعث میشود نتوانیم از با هم بودن لذت ببریم.
نمیخواهم منکر این شوم که این روزها اخبار بیوفایی در زندگی زناشویی زیاد به گوش میرسد. شاید فیلمها و سریالهای ایرانی و شبکههای فارسی زبان هم بیتاثیر نباشند که مدام با نشان دادن یک مثلث عشقی و روابط موازی، بذر بیاعتمادی را در قلب ما میکارند، اما چک کردن مدام همسرمان، بیاعتمادی به او و زندگی به روش کارآگاهان خصوصی راه مناسبی نیست.
با خودتان روراست باشید
خیانت در ازدواج این روزها شایع شده است، اما به این معنی نیست که هر زن یا مردی به همسرش خیانت خواهد کرد. این مساله بسیار حساس است و باید با دقت مورد بررسی قرار بگیرد. برای این که بتوانید به این حساسیت بیش از حد غلبه کنید، بهتر است کمی با خودمان روراست باشید. اگر همسرمان خطایی نکرده، رفتار معقولی دارد ولی شما بیجهت حساسیت نشان میدهید، بهتر است تا دیر نشده، کمی روی رفتارتان تجدیدنظر کنید.
فقط به این دلیل که همسرتان شبها دیر به خانه میآید و یا زیاد بیرون میرود دلیل بر این نیست که به شما خیانت می کند . پس بدون سند و مدرک درست، نتیجهگیری نکنید. بنشینید و درست فکر کنید. چه چیزی باعث شده فکر کنید همسرتان خیانت میکند؟ همسرتان دیر به خانه میآید؟ آیا این دیر آمدن نمیتواند به دلایل و انگیزههای مثبت دیگری باشد؟ اگر همه جوانب را درست بررسی کنید شاید به این نتیجه برسید که او در رفتارش هیچ خطایی نکرده است. اما اگر بازهم متقاعد نشدید باید به دنبال شواهد بیشتری باشید تا سوء ظنتان را اثبات کنید.
اگر همسرتان با یک زن حرف میزند به این معنی نیست که آن زن در زندگی شما وارد شده است. شاید او همکار همسرتان باشد و برای یک مورد کاری به او زنگ زده باشد. معمولاً کسی که شکاک است از همین مثال ساده یک بلوا درست میکند. حتی اگر شاهد مکالمه کاری آنها باشد همسرش را تهدید میکند که اصلاً چه لزومی دارد آن زن شماره تو را داشته باشد و یا مشکلش را با تو مطرح کند. برای هر رفتار به نظر مشکوکی ممکن است دلایل غیر مشکوک زیادی وجود داشته باشد.
با همسرتان گفتگو کنید
زنانی که مدام شک میکنند و مدام هم پی میبرند که اشتباه کردهاند، باید با این مشکل مبارزه کنند، اما اگر شما جزو آن دسته از زنانی نیستید که به ترک دیوار هم مشکوک هستند و این روزها از همسر خود رفتاری میبینید که برایتان ایجاد نگرانی میکند، بهتر است به جای چک کردن موبایل و کیف او که باعث از بین رفتن حریم شخصیاش میشود، کمی با خود او صحبت کنید. به او بگویید که تغییر رفتارش آزارتان میدهد و از او بخواهید درباره برخی چیزها توضیح دهد.
همسر خوبی باشید
یک روش خیلی مطمئن برای حفظ زناشویی این است که سعی کنید همسر خوبی باشید. حفظ زیبایی ظاهر، مهربانی و انجام وظایف زناشویی میتواند به شما کمک کند تا نسبت به جایگاهی که در قلب همسرتان دارید، مطمئن شوید.
پیش دیگران افشای راز نکنید
اشتباه است که درباره سوء ظن هایتان با دیگران صحبت کنید. این موضوع را برای خودتان نگه دارید. مشکلات زناشویی باید بین خودتان باقی بمانند و نفر سوم تا آنجا که ممکن است باید از این مشکلات و اختلافات بیخبر باشد. اگر شما نیاز به مشورت دارید باید از یک فرد مطمئن و یک متخصص کمک بگیرید.
گاهی نیاز به مشاوره است
اگر از یک مشاور خانواده کمک گرفتید و او در رفتار همسرتان هیچ نوع نشانهای از خیانت پیدا نکرد باید این مساله را یک مشکل ذهنی در خودتان ببینید و برای درمان از روانشناس و رفتاردرمانگر کمک بگیرید.
شکاکیت ویرانگر رابطه عاطفی و جنسی شما است و شما را به پایان رابطه نزدیک میکند. اگر درمان نشود نتیجهای جز طلاق ندارد. احساس ناامنی اگر از بین نرود ممکن است درفرد وسوسه خودکشی را تشدید کند. پس اگر شما یا همسرتان دچار این بیماری هستید پیش از اینکه دیر شود باید به دنبال درمان باشید.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ویرایش شده توسط: SARA_2014
ارسالها: 2890
#199
Posted: 24 Sep 2015 14:10
همسرانی با 180 درجه اختلاف
همسرانی که یکی از آنها برونگرا و دیگری درونگراست ۴ مشکل اساسی خواهندداشت:
تفاوت های شخصیتی میان همسران ممکن است مشکلاتی در رابطه آنها ایجاد کند، از جمله تفاوت از لحاظ درونگرایی و برونگرایی، برای مثال ممکن است انسانی که روابط اجتماعی پرهیاهو و پرشوری دارد، همسری را انتخاب کند که خواهان زندگی آرام تر و بی سروصداتری است...
ازدواج این دو که از این لحاظ هیچ وجه تشابهی با هم ندارند، بی مشکل نیست. همه ما ویژگی های شخصیتی ای داریم که به راحتی تغییر نمی کند و متاسفانه اگر نتوانیم با هم به تعامل برسیم، عرصه بر ما تنگ می شود و تنش های ناخوشایندی را تجربه خواهیم کرد.
همه انسان ها معیارهای ناخودآگاهی برای انتخاب همسر دارند مثلا بعضی به طور غیرارادی به دنبال همسری هستند که شباهت زیادی به والد محبوبشان داشته باشد. البته عکس این اتفاق نیز رخ می دهد؛ یعنی ممکن است فردی از هر کسی که به والدش شباهت دارد، گریزان باشد. بعضی نیز به دنبال کسی هستند که ویژگی های او را در وجود خود نمی بینند و در واقع با یافتن این آدم، نیمه گمشده یا سرکوب شده خودشان را می یابند. مثلا کسی که اصلا قدرت مدیریت و رهبری ندارد، همسری را انتخاب می کند که مدیر مدبری است. در مورد ازدواج یک فرد برونگرا و درونگرا نیز ممکن است چنین خواست ناخودآگاهی باعث ازدواج شده باشد. برای روشن تر شدن موضوع باید تعریفی از برونگرایی و درونگرایی داشته باشیم :
برونگراها
برونگراها انرژی خود را از برخوردها و روابط اجتماعی بیشتر و حضور در جمع به دست می آورند و علاقه زیادی به فعالیت های دسته جمعی دارند. مجلس گردانی ، شوخ طبعی و بذله گویی از خصوصیات بارز این افراد است.
درونگراها
گاهی تصور می شود درونگراها علاقه ای به ارتباط با دیگران ندارند، اما چنین نیست زیرا برای رفع خستگی، به دست آوردن دوباره انرژی جسمانی و روانی و شادابی شان نیاز دارند زمانی را به خود اختصاص دهند یا به اصطلاح با خود خلوت کنند. انسان های درونگرا از دید دیگر افراد جامعه معمولا خجالتی و حتی گاهی مغرور به نظر می آیند، اما لزوما خجالتی و مغرور نیستند گرچه شاید درک این رفتارها برای دیگران کمی دشوار باشد.
تمایل به یافتن نیمه گمشده
انسان های درونگرا واقعا به اینکه فرد دیگری با تعاملات اجتماعی بیشتر، قدرت محاوره بالاتر و توانایی های ارتباطی گسترده در کنارشان قرار گیرد، احساس نیاز می کنند و انسان های برونگرا هم به کسی که آرامش بیشتری دارد، قادر به برنامه ریزی است، متفکر است و می تواند لحظه هایی بدون تنش و آرام را مهیا کند، نیاز دارند و شاید این حس نیاز، این دو را به هم پیوند می دهد. البته این زوج ها هم مانند دیگر زوج ها به مشکلاتی برخورد می کنند چون الگوهای رفتاری و عادت ها در آنها به اشکال مختلفی است و گاه نادیده گرفتن امیال طرف مقابل، اختلافاتی را شعله ور خواهدکرد.
۴ راه حل پیشنهادی
وقتی دو انسان درونگرا و برونگرا رابطه زناشویی خود را شروع می کنند، باید بدانند ممکن است هرگز به توافق نرسند مگر اینکه بتوانند به نکته های مهم و حساسیت برانگیز زندگی شان واقف شوند و در مواردی به تعامل برسند:
1 - یکدیگر را آزاد بگذارند
در پردازش احساسی برونگراها و درونگراها تفاوت های اساسی وجود دارد بنابراین باید به شرایط واقف باشند و در بروز هیجان ها و احساسات از فشار آوردن بیش ازحد بر یکدیگر پرهیز کنند.
2 - برنامه ریزی مدون داشته باشند
برنامه ریزی های زندگی چنین زوج هایی باید با توافق دوطرفه باشد و مثلا در آن مشخص شود چند بار در ماه قرار است به پیک نیک یا خانه فرد خاصی بروند و هر دو طرف نیز باید ملزم به رعایت قوانین باشند. قابل پیش بینی بودن برنامه ها به هیچ کدام فشاری وارد نمی کند.
3 - به یکدیگرفرصت دهند
در زندگی مدرن یا نیمه مدرن امروزی، عملا زندگی مشترک مدت کوتاه تری پیدا کرده و به ۸ تا ۱۲ شب و آخر هفته ها محدود شده است. پس این ساعت های کوتاه باهم بودنشان باید باکیفیت باشد. مثلا طرف برونگرا بدون اینکه احساس طرد شدن به او دست دهد، باید شرایط روانی همسرش را درک و برایش فضای آرام و خصوصی مهیا کند و بعد از مدتی کنارش برود و با او صحبت کند. البته گاه همسر درونگرا همچنان می خواهد تنها باقی بماند. در این صورت همسر برونگرا باز هم باید فرصت دیگری به او بدهد اما به تلاشش برای برقراری ارتباط با همسرش ادامه دهد.
4 - نه خیلی زود، نه خیلی دیر
در نحوه حل مشکلات، تفاوت های عمده ای بین این برونگراها و درونگراها دیده می شود. انسان های برونگرا باید در مقابل اصرار شدید ذهنی شان برای حل موضوع در همان لحظه مقاومت کنند چون اقدام های سریع برای حل مشکل با بی اعتنایی و حتی خشم طرف درونگرا همراه خواهد بود. برونگراها حتما باید در این مواقع شرایط را درک و کمی تامل کنند. بحث را به تعویق بیندازند و آن را به زمان دیگری موکول کنند. درونگراها هم باید بدانند که همسر برونگرا تحمل اینکه مدت ها در انتظار بماند تا مساله حل شود، ندارد.
۴ مشکل ارتباطی همسران متضاد
همسرانی که یکی از آنها برونگرا و دیگری درونگراست ۴ مشکل اساسی خواهندداشت:
1 - تفاوت در تفریح ها
یکی از طرفین به مهمانی های شلوغ علاقه دارد ولی دیگری علاقه مند است در یک محیط آرام و با یک دوست صمیمی خوشگذرانی کند. مکان های تفریحی مورد علاقه این دو کاملا متفاوت است.
2 - شیوه بیان احساساتی
ک درونگرا ممکن است کمی در بیان احساساتش مشکل داشته باشد در حالی که یک فرد برونگرا درباره همه چیز راحت صحبت می کند.
3 - شیوه ارتباطی
فرد برونگرا علاقه مند است تمام اتفاق هایی که در طول روز افتاده، برای همسرش تعریف کند، موسیقی گوش دهد یا صدای تلویزیون را بالا ببرد ولی یک درونگرا ترجیح می دهد با ورود به خانه به استراحت بپردازد، کمتر صحبت کند و هر وقت میلش کشید حرف بزند.
4 - شیوه حل مسائل
یک فرد برونگرا دوست دارد وقتی مشکلی بروز می کند، به سرعت وارد عمل شود و موضوع را فیصله دهد در صورتی که فرد درونگرا به آرامش نیاز دارد و از درگیری اجتناب می کند.
اینها موارد پررنگ و پر تعارض زندگی چنین زوج هایی هستند و بخش مهمی از داستان زندگی بسیاری از چنین زوج هایی را که به مراکز مشاوره مراجعه می کنند، به خود اختصاص می دهند اما این زوج ها چگونه می توانند مشکلاتشان را با هم حل کنند؟
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ویرایش شده توسط: SARA_2014
ارسالها: 2890
#200
Posted: 30 Sep 2015 18:30
حساسیتهای عروس و مادر شوهری
همیشه حساسیت هایی در روابط عروس و مادر شوهر وجود داشته؛ منشأ این حساسیت ها هم وجود داماد است که برای عروس شوهر و شریک زندگی و برای مادر پاره تن است.
رابطه بین عروس و مادرشوهر
مادر فرزند خویش را دوست دارد و او را جگر گوشه خود می داند. مادر پسر را برای خود می خواهد و همچنان که ایثار گرانه همه مهر و محبت خویش را نثار رشد و کمال فرزندش کرده، خود نیز به مهر و محبت او در هر شرایطی نیاز دارد و این نیاز به هنگام جدایی و تنهایی، ایام پریشانی و بیماری به ویژه در دوران پیری بیشتر می شود. مادر دلواپس رابطه عروسش با دست پرورده اش است. بعضی از مادرها حتی بعد از سال ها نمی توانند نگرانی شان را از وضعیت فرزندشان پنهان کنند. حتی گاهی نگران غذای او هستند و فکر میکنند عروس شان نمی تواند غذای دلخواه پسرشان را درست کند.این حمایت های افراطی زمینه ساز مشکلاتی می شود. مادر خود را تنها حامی و دلسوز پسر می داند و با ازدواج پسر، خود را در کنار پسر نمی بیند.
از سوی دیگر عروس هم با دنیایی از آرزوها پای به زندگی جدیدی گذاشته و می خواهد به دور از دخالت کسی زندگی اش را اداره کند. او همه توجه ،محبت و فکر همسرش را برای خود می خواهد و نمی تواند جایگاه اول همسرش را به عنوان پسر آن مادر شاهد باشد . او مایل نیست کس دیگری جز او به شوهرش چیزی بگوید، از او چیزی بخواهد و یا فکر و اندیشه او را حتی برای زمان کوتاهی در اختیار داشته باشد حتی اگر مادر شوهرش باشد.
دخالت مستمر مادرشوهر در برنامه زندگی زوج های جوان و احضار پی در پی پسر و در اختیار گرفتن بخش قابل توجهی از اوقات او زمینه بدبینی و پیش فرض های نادرستی را در ذهن عروس ایجاد می کند.
این مشکلات زمانی پیش می آید که عروس یا مادرشوهر، خواسته یا ناخواسته غرق در خود بینی ،خود خواهی و وابستگی های نامعقول عاطفی می شوند و فقط به تأمین خواسته های خود فکر می کنند. ریشه نگرش های منفی نسبت به عروس یا مادرشوهر در خودپرستی ها و خود خواهی ها، ضعف شخصیت، تعصبات غیر معقول و محدودیت های فکری ، بد آموزی ها و بی بهره بودن از شیوه های مطلوب تربیتی و روش های برقراری ارتباط مۆثر است.
انتظار معقول این است که مادرشوهر
** فکر و تلاش و رفتارش در جهت تحکیم روابط میان عروس و پسرش باشد و زمینه دوستی، مودت و محبت میان آن ها را بیشتر کند. در واقع عروس برای مادرشوهر همچون دختری عزیز و دوست داشتنی باید باشدو آرامش و راحت او را آرزوی قلبی خود بداند.
** به استقلال فکری و سلیقه شخصی عروس احترام بگذارد، که این تأثیر مستقیم بر آرامش زندگی زوج جوان دارد. گرمی زندگی مشترک آن ها در دور بودن از دخالت ها و اظهار نظرهای غیر لازم است.
** به جای زبان انتقاد و رفتار دخالت گرانه باید رفتار حمایتی همراه با تکریم شخصیت زوج جوان داشته باشد.
** گفتارو رفتارش به گونه ای باشد که بقیه فرزندانش(خواهر و برادر شوهر) تایید و تکریم را از او بیاموزند.
** پسرش را به حمایت همه جانبه از همسرش تشویق کند و از او بخواهد که همسرش را همراز خود بداند .
**عروس هم باید مادر شوهر را مثل مادر خود بداند.
** بداند که برخلاف بسیاری از باورهای نادرست و ذهنیت های غلط، مادرشوهر از شخصیتی والا برخوردار است و وجودش منبع خیر و برکت است. سعی کند نگرش های منفی نسبت به مادرشوهر را از ذهن دور کند.
** از هیچ کوششی برای تکریم منزلت مادرشوهر دریغ نکند. احترام به مادر و پدر همسر از اصول مهم زندگی مشترک است.
** هر قدر نسبت به مادرِ همسر خود مهربان و صبور باشد، محبت را در دلِ همسر خود بیشتر می کند.
** و اما داماد بیشترین مسئولیت را در تألیف قلوب مادر شوهر و عروس بر عهده دارد.
** باید بعد از ازدواج رابطه عاطفی را با مادر خود بیشتر کند و از تکریم شخصیت مادر غافل نماند.
** هرگز ذره ای از کاستی های زندگی مشترک و ضعف ها و کوتاهی های احتمالی همسرش را به مادرش انتقال ندهد، بلکه همیشه از مهر و محبت و گرمی و صمیمیت همسر خود بگوید.
** همین طور هرگز گله های احتمالی مادر و خواهر خود را به همسرش انتقال ندهد.
** اجازه ندهد که فرصتی فراهم شود تا شخصیت همسرش را مورد نقد قرار دهند.
بنابراین شایسته است عروس و مادر شوهر در نیکی و مهربانی، گذشت و ایثار، صبوری و فداکاری از همدیگر سبقت بگیرند.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود