ارسالها: 2890
#201
Posted: 30 Sep 2015 18:33
مکالماتی آشنا و مخرب بین همسران
با این نحوه گفتگو، نه تنها تغییری در طرف مقابل ایجاد نمی شود، بلکه گاهی اوقات اوضاع حتّی بدتر از این شده، زوجین از یکدیگر دورتر و دورتر می شوند و گاهی نیز سرِ همین مسائل بچگانه ، کار به جدایی می انجامد.
به مکالمات روز خودتان و همسرتان دقت کنید ،حرف هایی که می زنید را در مقابل تان بگذارید و بی طرف به آن نگاه کنید.
_ تو فقط می نشینی و هیچ کاری نمی کنی. هیچ کمکی به اطرافیانت نمی کنی. تو هیچ چیز را متوجه نمی شوی ، درست مثل پدرت!
_ همیشه بچه ها را می ترسونی. تو مثل یک غول وحشی می مانی .
_ وقتی اینطوری با من صحبت می کنی نمی توانم اینجا بایستم. تو برای من تهدید به حساب می آیی. فکر می کنی عقل کلی ؟ چطور به خانه برمی گردی وقتی حتّی نمی توانی اونقدر پول در بیاوری که خانه ای آبرومند داشته باشیم !
اینها ، مکالماتی آشنا هستند که در اکثر درگیری های زناشویی شنیده می شود. متاسفانه در این مکالمات ، اثری از انصاف دیده نمی شود. زوجین به شخصیت و خانواده های یکدیگر توهین می کنند، از عبارات منفی استفاده می کنند و در عین حال انتظار دارند که تغییری در رفتار طرف مقابل ایجاد شود. این خیالی باطل است.
با این نحوه گفتگو، نه تنها تغییری در طرف مقابل ایجاد نمی شود، بلکه گاهی اوقات اوضاع حتّی بدتر از این شده، زوجین از یکدیگر دورتر و دورتر می شوند و گاهی نیز سرِ همین مسائل بچگانه ، کار به جدایی می انجامد.
شما باید راه های صحیح بحث کردن با همسرتان را یاد بگیرید. زوجین باید یاد بگیرند که راجع به مسائل و مشکلاتی که دارند، به شیوه ای درست با هم گفتگو کنند.
در این رابطه اغلب چند مشکل وجود دارد :
بی انصافی :
مشکل اول اینکه زوجین نمی دانند که در هنگام بحث با یکدیگر، چطور باید انصاف را رعایت کنند.
تصورات اشتباه از یکدیگر :
گاهی برخی تصورات غلط، به درگیری های زناشویی دامن می زند. زنان و مردان همیشه بر اساس همین تصورات خود ، در درگیری های زناشویی شرکت می کنند.
خوب گوش ندادن :
موضوع دیگری که شدیداً به شما کمک می کند تا مسائلتان را به خوبی حل کنید، یادگیری گوش دادن است. باید بدانید که شنیدن ، با گوش دادن فرق دارد. وقتی در حال صحبت با کسی هستیم، مغز ما در هر ثانیه با میلیونها نوع اطلاعات بمباران می شود و بعد از چند ثانیه، ذهن ما ، از آنچه که طرف مقابل می گوید منحرف می شود و منظور او را به درستی درک نمی کنیم. این موضوع به نوبه خود باعث می شود که سوء تفاهم های بسیاری به وجود آید و حالت روانی ما و نحوه واکنش مان را تحت تأثیر قرار می دهد.
زوجین، روزانه سر مسائلی نظیر مدیریت پول، تربیت فرزندان، کمک در خانه، تصمیمات یک جانبه، درگیری با خانواده همسر، احساس طرد شدگی، بی توجهی، تلفن نکردن، دمدمی مزاج بودن، نبود عاطفه یا آمیزش جنسی، و مورد قدردانی قرار نگرفتن ، با یکدیگر بحث می کنند. اینها تازه تعداد کمی از موضوعاتی هستند که مورد جدال قرار می گیرند.
عدم درک منظور طرف مقابل، باعث می شود که حالت دفاعی به خود بگیریم و به دنبال توجیه مشکل برآییم. با این شیوه هیچ وقت نمی توانید به یک راه حل درست دست پیدا کنید.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#202
Posted: 30 Sep 2015 18:36
بازگرداندن رابطه عاشقانه با این کارهای اشتباه
عشق آتشین روزهای اول آشنایی، بعد از گذشت چند ماه یا چند سال جایش را به رابطه ای آرام و حتی کسالت آور می دهد. در احساسی که با چاشنی عادت و روزمرگی همراه می شود، دیگر از تپش های قلب و غافلگیری های هیجان انگیز خبری نیست و زن و شوهرهایی که به این روزها وارد می شوند، به دنبال دیدن نشانه ای برای اثبات عشق شریک زندگی شان می گردند. اگر ارتباط عاشقانه شما هم گرفتار روزمرگی شده، باید بیشتر از قبل مراقب آسیب دیدنش باشید. محک زدن احساسات همسرتان با شیوه های تاریخ گذشته و عجیبی که در ادامه آورده ایم، کمکی به برگردان این رابطه به روزهای عاشقانه اول نمی کند.
می گویم بین من و مادرت یکی را انتخاب کن !
برای نامزدم خانواده یعنی همه چیز. از توجه بی اندازه ای که به مادر و خواهرانش دارد و تاثیری که آنها روی تصمیم گیری هایش می گذارند کلافه شده ام. دلم می خواهد نفر اول زندگی اش باشم و مطمئن شوم هنوز دوستم دارد. شاید اگر مجبورش کنم که بین خانواده اش و من یکی را انتخاب کند، کمی آرام بگیرم و از ترس زندگی با مردی که دوستم ندارد خلاص شوم.
تصور می کنید در زندگی همسرتان فقط یک فرد عزیز وجود دارد و آن هم شما هستید؟ باید باور کنید که در زندگی او هر کسی جایگاه خودش را دارد و از یاد نبرید که آدم ها مهره شطرنج نیستند که هر طور دوست دارید آنها را حرکت دهید. اگر به دنبال توجه و محبت همسرتان هستید، بیرون کردن دیگران از زندگی او و گرفتن جایشان شما را به نتیجه ای که انتظار دارید نخواهد رساند. مردها دوست دارند با کسی زندگی کنند که حقوق و آزادی هایشان را به رسمیت می شناسد و به شعور و اختیاراتشان اهمیت احترام می گذارد.
شاید ریشه این خواسته اعتماد به نفس پایین شما باشد یا در تنگنا قرار دادن همسرتان به دنبال پوشاندضعف های خود هستید. البته فراموش نکنیدمردی که به این خواسته شما تن می دهد یا کمبودهایی داردکه با باج دادن به همسرش به دنبال پنهان کردن آنهاست یا اینکه خودش از خانواده اش دل خوشی نداشته و به دنبال بهانه ای برای فاصله گرفتن از آنها است.
برایش خواستگار می فرستم !
پزشک است و شش ماه است از من خواستگاری کرده اما موضوع را هنوز با خانواده اش در میان نگذاشته. می گوید در برابر فشارهای خانواده اش برای ازدواج مقاومت می کند، می ترسم یکی از همین روزها مادرش برایش آستین بالا بزند و من را تنها بگذارد. قرار است یکی از دوستانم به عنوان مراجع به مطبش برود و نقش یک دختر عاشق را بازی کند تا مطمئن شویم که جز من به ازدواج با کسی فکر نمی کند یا خیر!
شما با این کار به بازی ناعادلانه ای وارد می شوید. باور کنید تا زمانی که بیرون گود ایستاده اید، برچسب زدن بر آدم ها و قضاوت در موردشان کاری آسان اما بی نتیجه است. بسیاری از ما دیگران را به رفتاری متهم می کنیم که اگر خودمان در موقعیت آنها قرار بگیریم، ممکن است واکنشی نادرست تر انجام دهیم. شاید اگر شما هم در شرایط خانوادگی او بودید به زمان بیشتری برای آرام کردن والدین تان و مطرح کردن این موضوع نیاز پیدا می کردید، پس یکطرفه به قاضی نروید و از بیرون گود بر او برچسب نزنید.
نمی گوییم که او قصد ازدواج کردن با شما را دارد یا اینکه می خواهد با این بهانه ها برای خود زمان بخرد و بعد شما را رها کند! تنها می گوییم که به جای کمک گرفتن از این راهکارهای دردسرساز، بهتر است صادقانه با او صحبت کنید و چشم انداز دقیقی از آینده مشترکتان را به تصویر بکشید. برای مثال می توانید از او بپرسید که برای دور زدن موانع و فراهم کردنشرایط برای ساختن این زندگی چقدر زمان نیاز دارد و در صورتی که او به زمان تعیین شده و تعهداتی که داده، وفادار نماند؛ فکری اساسی به حال این مرد و این رابطه کنید. تمام مدتی که در کنار او هستید از یاد نبرید که می توانید وفاداری و علاقه نامزدتان را تنها در شرایط برابر وعادلانه ارزیابی کنید و تنها آن وقت است که می توانید بر نتیجه ارزیابی هایتان تکیه کنید.
مزاحم تلفنی اش می شوم !
یک سال است که نامزدیم. می ترسم خیلی چیزها را در موردش نفهمیده باشم. هر وقت در مورد گذشته عاطفی اش از او سوال می پرسم، از جواب دادن طفره می رود. می خواهم تلفنش را به یکی از دوستانم بدهم تا به عنوان یک ناشناس با او تماس بگیرد. می خواهم امتحانش کنم و مطمئن شوم جز من سراغ هیچ زن دیگری نمی رود.
مراقب باشید! شما با این کار به حریم خصوصی او وارد می شوید و با قرار دادنش در موقعیتی وسوسه انگیز، احتمال خطا کردنش را بالا می برید. باور کنید محک زدن نامزد با قرار دادن کسی سر راه او، حاصلی جز بالا گرفتن تردیدهایی که شما را آزار می دهد نخواهد داشت.
به جای چنگ زدن به این راه ها، نگاهی به خودتان و رفتارهایتان بیندازید. آیا شما همینطور که هستید برای نامزدتان ارزشمندید؟ آیا آنقدر به زندگی اش انگیزه و آرامش می دهید که نیاز به حضور فرد دیگری را احساس نکند؟ آیا در لحظات بحرانی این ارتباط، به دنبال راهی تازه برای رسیدن به آرامش می گردید؟ شایدمیل شما به امتحان کردن او، از ضعف هایتان ناشی شده باشد. پس به جای تهدید کردن این رابطه فکری به حال ضعف های خود کنید.
یادتان نرود که این وسوسه وارد شدن به یک ارتباط تازه نیست که آینده مشترک شما را تهدید می کند بلکه خلأهایی که در رابطه شما ایجاد شده و فکری به حال پر کردنشان نکرده اید، دیر یا زود به جان این رابطه می افتد و شما را از هم دور می کند. دور کردنی که گاهی تنها به یک رابطه آزاردهنده منجر می شود و گاهی هم پای شخص سومی را به زندگی شما وارد می کند.
خودم را به مریضی می زنم
احساس می کنم همسرم به من هیچ توجهی نمی کند. حالم بد است و مدام از این دکتر به آن دکتر می روم اما کسی نمی تواند دلیل دردهایم را پیدا کند. چند بار اولی که به پزشک مراجعه می کردم همسرم با من می آمد اما بعد از گذشت چند هفته بی توجهی هایش به سلامتی ام شروع شد و با این توجیه که دکترها می گویند چیزیت نیست، از همراهی با من سر باز زد. فاصله میان ما هر روز بیشتر می شود و احساس می کنم چیزی تا پایان زندگی که با عشق ساختیمش باقی نمانده.
بی توجهی همسر به سلامتی و آرامش شریک زندگی اش می تواند هر زنی را آزار دهد اما شاید شما بی آنکه خودتان بدانید به نوعی اختلال روانپزشکی به نام «اختلال تبدیلی» دچار شده باشید. مبتلایان این اختلال علائم روانی را به نشانه های جسمانی تبدیل می کنندو برخی از خانم هایی که از همسرشان توجه کافی نمی بینند یا نمی توانند علاقه شان را به طور مستقیم به همسرشان ابراز کنند، با چنین واکنش هایی برای جلب محبت شریک زندگی شان تلاش می کنند. فردی که به اختلال تبدیلی مبتلاست ممکن است بی آنکه از ریشه مشکلش خبر داشته باشد، ناگهان بیهوش شود یا دردهای آزاردهنده و شدیدی احساس کند که پزشکان ریشه ای برای بروزشان پیدا نمی کنند.
پس اگر شما هم بدون آنکه ریشه جسمانی مشکلاتتان مشخص شده باشد مدام از درد و ضعف شکایت می کنید، به جای متهم کردن همسرتان به بی توجهی، از یک روانپزشک کمک بگیرید.البته همیشه نشان دادن نارضایتی های عاطفی با دردهای جسمی، ناهشیار رخ نمی دهد. بسیاری از ما از کودکی تصور می کنیم راه جلب محبت دیگران، بیمار شدن است. به همین دلیل وقتی به دنبال جلب محبت دیگران هستیم، در مقابل شان از دردها و بیماری هایمان شکایت می کنیم.
اگر شما هم با این بهانه های هشیار و ناهشیار مدام از دردها و بیماری هایتان شکایت می کنید، بهتر است مثل گروه قبلی به جای متهم کردن همسرتان به بی توجهی، سری به روانپزشک بزنید و ریشه های روانی این دردها را با کمک او بررسی کنید.
شاید یکی از دلایل بیشتر شدن فاصله میان شما، ضعیف و رنجور بودنتان باشد و همسرتان در آرزوی زندگی با یک شریک با طراوت و پرتحمل باشد که بتواند بار مشکلات زندگی را با او تقسیم کند؛ پس این زنگ خطر را جدی بگیرید!
می گویم می خواهم ترکت کنم !
احساس می کنم همسرم به اندازه سال های اول آشنایی شور و هیجان ندارد. یک سال است ازدواج کرده ایم و تصور می کنم از روزی که به ماندگار بودنم مطمئن شده دیگر تلاشی برای راضی نگه داشتنم نمی کند. شاید اگر به او بگویم که همیشه در کنارش نمی مانم و اگر این رابطه من را راضی نکند، رهایش می کنم، مثل قبل برای حفظ کردنم تلاش کند.
تهدید کردن شریک زندگی برای دیدن التماس ها و تلاش هایش شیوه ای تاریخ گذشته برای جلب علاقه اوست. شما با این رفتار خودر ا به بازی خطرناکی وارد می کنید که ممکن است توان کنار آمدن با عواقبش را نداشته باشید. شاید اگر کمی از نامزدتان فاصله بگیرید، به خاطر عشق به شما چند قدم جلو بردارد اما باور کنید نتیجه ای که از این تهدید می گیرید موقت است.
شاید مردی که به خاطر ترس از دست دادن به شما باج می دهد، ضعف هایی دارد و می خواهد با کوتاه آمدن درمورد برخی موضوعات، آن ضعف ها را بپوشاند اما خشم او نسبت به زنی که به جای قرار دادنش در یک رابطه عادلانه او را به چنین موقعیتی وارد می کند، پاسخ های به تاخیر افتاده ای را ایجاد می کند تا در آینده دور یا نزدیک همه آسیب هایی که در جریان این رابطه دیده را به شکلی شدیدتر به شریک زندگی اش وارد کند.
حسادتش را قلقلک می دهم!
دوستانم می گویند اگر می خواهی مردی همیشه در آرزوی بودن در کنارت باشد، نباید هیچ وقت او را از این موضوع مطمئن کنی. من و همسرم همکاریم و گاهی فکر می کنم بد نیست کمی حسادتش را تحریک کنم و به او ثابت کنم که هنوز هم توانایی جلب توجه دیگران را دارم. وقتی حسادت همسرم را می بینم، احساس می کنم هنوز هم دوستم دارد و برایش مهم هستم.
جلب توجه همسر با تحریک کردن حسادتش، عشق او را به شما بیشتر نمی کند. در چنین شرایطی شما تنها عصبانیت او را تحریک می کنید و با بیشتر کردن تردیدهایش نسبت به صداقت یا وفاداری تان، پای شک و سختگیری های آزاردهنده را به رابطه خود باز می کنید.
شریک زندگی تان زمانی که توجه مردهای دیگر را به شما می بیند، به جای آنکه احساس کند همسری جذاب و پرطرفدار دارد،تصور می کند فرد مقابلش رفتار مناسبی در مقابل دیگران و در محیط کار ندارد و با خود می گوید «شایددر گذشته او هم اتفاقات ناخوشایندی افتاده که من از آنها بی خبرم!»
باور کنید کنترل بی حد و مرز نشانه عشق نیست بلکه شروع وارد شدن شما به یک رابطه بیمارگونه و آزاردهنده است. پس با دست خود این رابطه را بیمار و فرسوده نکنید. همسر شما کودکی 6 ساله نیست که با جلب شدن توجه دیگران به داشته هایش قدرشان را بیشتر بداند؛ بلکه مردی است که با شروع زندگی مشترک، به دنبال یک همراه و یک رابطه اطمینان بخش می گردد؛ رابطه ای که یکی از اعضای آن خود خواسته تهدیدش نمی کند و آن را به میدان مسابقه تبدیل نمی کند.
به امید بهتر شدن ارتباطتان، همسرتان را به رفتن تهدید نکنید
قبل از آنکه به همسرتان بگویید میلی به ماندن در کنارش ندارید، یک بار این جمله را در ذهن تان مرور کنید و عواقبی که می تواند داشته باشد را مجسم کنید. باور کنید وقتی پای زندگی مشترک به میان می آید، هر جمله به ظاهر ساده ای مهم می شود و می تواند سرنوشت رابطه شما را تعیین کند.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#203
Posted: 30 Sep 2015 18:40
حال و هوای آخرسال در خانه
سقف
وقتی به سمت خانه مان می رفتم ،از مقابل مغازه ی لوازم التحریری عبور کردم که پشت شیشه ی آن نوشته شده بود:تقویم 93 رسید.دیگر باورم شد که باید به زودی با سال 92 خداحافظی کنیم .
هنوز چند هفته ای به آمدن سال جدید مانده اما امروز راننده ای در جواب من که پرسیده بودم چرا خیابان ها اینقدر شلوغ تر شده ،گفت: روزهای آخر سال است دیگر! وقتی به سمت خانه مان می رفتم ،از مقابل مغازه ی لوازم التحریری عبور کردم که پشت شیشه ی آن نوشته شده بود:تقویم 93 رسید.دیگر باورم شد که باید به زودی با سال 92 خداحافظی کنیم .آنقدر زود گذشت که باورم نمی شود.یک سال دیگر باهم بودیم ،زیر یک سقف ،در یک چهاردیواری ودر یک خانه.امسال که تمام شود من و تو 365 روز دیگر را باهم سپری کرده ایم.سیصد و شصت و پنج طلوع و غروب را دیده ایم .یک بهارو یک تابستان ویک پاییز و یک زمستان دیگر را هم پشت سر گذاشته ایم و دفتر عمر باهم بودنمان به اندازه ی یکسال از خاطرات خوب و بد،پر شده است.
به خانه که رسیدم ،دستم چند شاخه گل بود، احساس می کردم دلتنگ بر گشتن تو هستم اما چند ساعتی به آمدنت باقی مانده است.
نگاهی به اطراف می اندازم.خانه مان را گرد وغبار گرفته. خوب است که به بهانه ی بهار ،رسم خانه تکانی هنوز به قوت خود باقیست .دلم می خواهد چیزی را تغییر دهم؛ نه، دلم می خواهد چیزهایی را تغییر دهم.مثلا پرده ها،مبل ها،ظرف ها وشاید هم خودم...
دلم از وسایل تکراری پر است، حس می کنم ،تقصیر وسایل تکراری خانه مان است که گذر روزها را نمی فهمیم.شاید مقصر این ها هستند که صبح ها سراسیمه می رویم و شبها خسته بر می گردیم.به در و دیوار خانه نگاه می کنم،مقابل آینه می روم و خود را خوب برانداز می کنم ، سری به قلبم می زنم که ازعشق تو لبریز است،امروز چند برابر چنین روزی در بهمن ماه سال 91 تو را دوست دارم اما گرفتاری های زندگی فرصت نمی دهد ،به تو بگویم. عقربه ها آنقدر با عجله به دنبال هم می دوند و روزها سپری می شوند و من هر روز را به امید فردایی می گذرانم که تو بتوانی زودتر به خانه بیایی،من کمتر خسته باشم،شرایط مساعد تر باشد تا بگویم چقدر از زندگی کنار تو راضی هستم.باورم نمی شود که امسال هم در حال تمام شدن است و هنوز حرف هایم را نگفته ام.واقعا مقصر کیست یا چیست؟من ، تو و یا این خانه که تکراری شده،کارهیی که تمام شدنی نیستند و خاکی که بر روی قاب عکس هایمان نشسته؟
نمی خواهم امسال تمام شود و من هنوز حرف هایم را به تو نگفته باشم.دستمالی بر می دارم و با دقت عکس مشترکمان را تمیز می کنم.گل هایی که سر راه خریده بودم را داخل گلدانی می گذارم .لباس زیبایی می پوشم ؛همان رنگ مورد علاقه ی تو و جای چند وسیله را با هم عوض می کنم. روی مبل می نشینم و به ساعت نگاه می کنم.چشمم به پوشه ی کارهایی می افتد که از اداره آورده ام و باید تا فردا انجام دهم،پوشه را بر می دارم ،جایی می گذارم که در مقابل چشمانم نباشد تا دوباره زمان با هم بودنمان را صرف کارهای دیگر نکنم.بگذار فردا رییس از من تعریف نکند،بگذار کارمند نمونه نباشم.می خواهم برایت و برای زندگی مان وقت بگذارم.آمدن سال جدید بهانه ای بود تا به من یادآوری کند ،روزها می گذرند،فرصت زیادی برای با هم بودن و گفتن حرف هایی که در دلمان مانده ،نداریم .امسال در حال تمام شدن است،کاش همانقدر که دنبال تغییر ِ در و دیوار خانه مان هستیم ، حال و هوای آن را هم عوض کنیم.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#204
Posted: 30 Sep 2015 18:44
بحث دلچسب و دعواساز پول
افراد از نظر چگونگی استفاده از پول متفاوت هستند. این مسئله در روابط زن و شوهر تاثیر داشته و یکی از موضوعات مهمی است که می تواند موجب اختلاف آن ها باشد.
دعوای همسران بر سر پول
این امکان وجود دارد که شوهر به جمع آوری پول علاقمند باشد و خانم او برعکس به به خرج کردن. ایجاد توافق بین این گونه افراد نسبتا مشکل و به گذشت و بردباری احتیاج دارد.
توافق درباره این که درآمد خانواده چگونه مصرف شود موجب آرامش و رابطه محبت آمیز بین زن و شوهر است. اگر به مخارج کاملاً ضروری توجه داشته باشند این توافق می تواند به آسانی صورت گیرد.
گاهی اختلاف نظر در این مورد باعث گفتگو و ایجاد مجادله می شود. خرج کردن بستگی به عادت افراد دارد و ترک عادت به آسانی نیست.
روش استفاده از پول، قسمتی از شخصیت افراد است. وضع خانوادگی و رفتار پدر و مادر در این مورد تاثیر دارد. بعضی افراد از آن ها تقلید می کنند و بعضی دیگر عکسل العمل متفاوتی از خود نشان می دهند. مجادله بین زن و شوهری که درباره خرج کردنِ پول اختلاف نظر دارند جز ناراحتی نتیجه ای ندارد. بهترین راه این است که یکی از طرفین در این مورد گذشت و سازش داشته باشد.
از نظر چگونه خرج کردن افراد به چهار گروه تقسیم می شوند :
1. ولخرج ها
2. آن هایی که به جمع کردن پول و ثروت علاقه دارند
3. کسانی که از نظر مالی پیوسته دچار نگرانی و تشویش هستند
4. افراد خسیس و کسانی که به آسانی خرج نمی کنند
عادت هر یک از این گروه ها دارای جنبه های مثبت و منفی است. ارتباط زن و شوهر در صورتی می تواند دوستانه باشد که تا حد امکان نواقص یکدیگر را برطرف کنند.
پنهان کاری درباره پولی که هر کدام در اختیار دارند موجب سوء تفاهم است. درآمد خانواده از نظر کلی باید متعلق به هر دو باشد. هر کدام تا حدی که به وضع مالی خانواده لطمه ای نزند باید در خرج کردن و تهیه مایحتاج خود آزادی داشته باشند.
در مواقعی که مشکل مالی یا بیکاری پیش می آید و درآمد نقصان پیدا می کند رفتار زن و شوهر آزمایش مهمی محسوب می شود و میزان همکاری و صمیمیت آن ها را نشان می دهد. آن ها به جای انتقاد یا سرزنش می توانند با همکاری مشکلات را برطرف کنند.
در هر حال چه در خانواده های کم درآمد و چه ثروتمند امکان این که بین زن و شوهر بر سر مسایل مالی اختلاف ایجاد شود وجود دارد. گاهی ممکن است این اختلاف به یکدلی و صمیمیت آن ها لطمه وارد کند.
برای جلوگیری از اختلاف و مجادله در اینباره توصیههای زیر می تواند مفید واقع شوند:
1. وقتی اختلافی پیش می آید به طور صریح و دوستانه درباره آن با همسر خود صحبت کنید. زیرا توضیحات طرفین می تواند اشتباه یا سوء تفاهم را برطرف کند. در حالی که مسکوت گذاشتن آن ممکن است اثرات نامطلوب داشته باشد.
2. در تنظیم برنامه ای متناسب در مورد مخارج همکاری داشته و با احساس مسئولیت آن را رعایت کنید.
3. اگر حساب بانکی مشترک یا حساب های جداگانه دارید درباره این که مخارج چگونه پرداخت شود قرار لازم را بگذارید تا منظم و روشن باشد.
4. بهتر است هر کدام فرصت و آمادگی و تجربه بیشتری برای مخارج خانه دارد آن را به عهده بگیرد.
5. همواره حساب مخارج و درآمد را در نظر داشته و خریدهای خود را بر حسب آن تنظیم کنید.
6. اگر همسر شما در برخی موارد خریدی بر خلاف نظر شما کرد سخت گیر نباشید و استقلال او را تا حد لازم و مقتضی رعایت کنید.
7. در مورد خرید های عمده و تهیه لوازم گران قیمت مشورت و توافق کنید.
8. در حضور دیگران درباره پول و مخارج بحث نکرده و از انتقاد از یکدیگر خودداری کنید.
9. وقتی بچه شما چیزی را می خواهد که قیمت آن نسبتاً زیاد است در مورد آن توافق کنید. اگر همسر شما با آن مخالف بود از تحریک کردن فرزندتان بر علیه او خوواری کنید.
10. در موارد اختلاف نظر، بحث و گفتگو برای پیدا کردن راه حل را همچنان ادامه دهید تا به توافق برسید.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#205
Posted: 30 Sep 2015 18:47
چتری برای عشق ما
وقتی زیر یک سقف زندگی می کنید هر آنچه که از طرف مقابلتان می بینید، می رود زیر یک چتر، چتری به نام اعتماد. وقتی که اعتماد می کنید، دیگر نگران تکیه گاه تان نیستید.
در واقع یک گام مهم در زندگی مشترک احساس امنیت است. این احساس وقتی بوجود می آید که افراد به یکدیگر اعتماد داشته باشند. در طول رابطه هر چه زن و شوهر زمان بیشتری با هم زندگی کنند، اعتمادشان به یکدیگر بیشتر می شود. این فرایند تعهد و آرامش را افزایش می دهد. برای بدست آوردن اعتماد در یک رابطه توجه به نکات زیر می تواند مثمر ثمر باشد.
حقیقت را بگویید
در زندگی مشترک، شاید بهتر بگوییم از همان روز اول خواستگاری، صداقت حرف اول را می زند. در بحرانی ترین شرایط، گفتن حقیقت بازنده بودن نیست. شاید به صراحت می توان گفت که دروغ گفتن سریعترین راه از بین رفتن اعتماد است. در واقع فرار کردن از راست گویی نابودی رابطه شما با همسرتان را در پی خواهد داشت. صداقت با ایجاد اطمینان و اعتماد متقابل پایه های زندگی مشترک را تقویت می کند.
در رفتارهای تان تعادل داشته باشید
سعی کنید، فراز و نشیب های رفتارتان همسرتان را درگیر نکند. رفتارهای ضد و نقیض در زندگی مشترک اطرافیان را سردرگم می کند و به نوعی می توان گفت صداقت شما رو زیر سوال می برد. این امر منجر به سلب اعتماد همسر شما می شود. در طول زندگی مشترک اگر هدف تان درک و سهیم شدن در افکار و احساسات فرد مقابل تان باشد در پیچ و خم های زندگی دچار سوء تفاهم نخواهید شد.
با یکدیگر باشید
گاهی پیش می آید که شما مجبور می شوید و در شرایطی قرار می گیرید که ناچار هستید، تمام برنامه هایتان را کنسل کنید تا در کنار همسرتان باشید. اهمیت دادن شما نسبت به این موضوع نشان می دهد شریک زندگی تان مهم است. صرف نظر کردن از یک مهمانی دوستانه و در کنار همسر بودن به او ثابت می کند، که او را دوست دارید. می توان گفت این موضوع در روزهای اول زندگی میخ اعتماد و اطمینان همسرتان بر روی دیوار زندگی را محکم تر می کند.
به یکدیگر احترام بگذارید
شریک زندگی تان نیاز به احساس امنیت و اطمینان شما دارد، هیچگاه قدرت ابراز عقیده را از همسرتان نگیرید و عکس العمل های تلافی جویانه را در زندگی مشترک دنبال نکنید. احترام به عقاید شریک زندگی تان جایگاه شما را نزد همسرتان و اطرافیان بالا می برد. احترام گذاشتن، اعتماد سازی را در زندگی پر رنگ تر می کند.
همدلی از همزبانی بهتره
ممکن است شما فرد دلسوزی باشید و همسری مهربان اما نتوانید به راحتی و به خوبی احساسات طرف مقابل را درک کنید. اما این نکته را فراموش نکنیم که همدلی در زندگی زناشویی باعث می شود به احساسات یکدیگر آسیب نرسانید. از آنجایی که در زندگی مشترک همدلی پر رنگ تر است، لازم است خیلی سریع شریک زندگی هر نوع تغییر احساسی و عاطفی را درک کند. همدلی باعث می شود فرد در تمام مراحل زندگی احساس تنهایی نکند و اطمینان داشته باشد که همیشه گوش شنوایی برای مشکلات او وجود دارد.
قدرانی کنید
از همسرتان قدرانی کنید. این بهترین راه برای ابراز محبت شما است. اعتماد و عشق در گذر زمان، زندگی مشترک شما را رونق می بخشد.
اعتماد سازی کنیم
در آخر اینکه گاهی اتفاقاتی رخ می دهد که همسر شما به دلایلی هر چند کوچک اعتمادش را از دست می دهد، وقتی اعتماد در زندگی کم رنگ می شود به نوعی خصومت و دلگیری ها خود را نشان می دهد. قضیه وقتی حادتر می شود که در تلاش برای پنهان کاری هستید و منتظر هستید تا شرایط مناسب پیش آید تا موضوع را مطرح کنید اما گاهی زمان را از دست می دهید و همین امر باعث کدورت می شود، اتفاقاتی از این دست پایه های صمیمیت و همدلی را می شکند.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#206
Posted: 30 Sep 2015 18:50
دردسرهای دخالت بزرگترها
عقد کرده اید و همه چیز را مادر همسرتان را برای شما مشخص می کند. این که کجا زندگی کنید، کی یکدیگر را ببینید، چطور برای مراسم عروسی برنامه ریزی کنید، چی بخرید و... نگرانید که این دخالت ها بعد از ازدواج شما هم ادامه پیدا کند و نمی دانید باید چه کنید. ما به شما خواهیم گفت چطور روابطتان را با خانواده همسرتان تنظیم کنید که نه سیخ بسوزد نه کباب!
والدین هر کس مال اوست !
درست است که پدر و مادر همسرتان از این به بعد حکم پدر و مادر شما را خواهند داشت و شما آنها را مامان و بابا صدا می کنید اما آنها هیچ وقت واقعا پدر و مادر شما نمی شوند. پس مرزهای ارتباطی را با آنها حفظ کنید و در نزدیک شدن به آنها زیاده روی نکنید. چون مطمئنا اگر مشکلی پیش بیاید در انتها والدین حق را به فرزند خودشان میدهند نه شما. احترام و فاصله را حفظ کنید و مراقب باشید زیاد به آنها نزدیک نشده، زیاده از حد رفت و آمد نکنید و شوخی و راز گویی را با آنها محدود کنید.
رفت و آمدتان را کنترل کنید
طوری نباشید که بعد از عقد همیشه شما را خانه نامزدتان پیدا کنند و روزهای متوالی به خانه خود سر نزنید. اگر رفتوآمد با خانواده همسرتان بیش از عرف باشد باعث درگیری میشود. حتی در دوران عقد، اقامت های طولانی مدت شما در خانه پدری همسرتان می تواند زمینه دخالت های آینده خانواده همسرتان در زندگی شما را فراهم کند.
اگر دعوا شد
شاید با نامزد یا همسرتان یک بگو مگوی جزیی داشته باشید که خانواده همسرتان در جریان آن قرار گرفته است. فکر می کنید در این باره باید اجازه دخالت بدهید یا نه؟ اگر واقعا نیتشان خیر باشد و بخواهند پادرمیانی کنند چطور؟ در این موارد، اولویت مداخله با کسی است که برای زن و شوهر جایگاه خوبی دارد و هر دو طرف او را قبول داشته باشند. مثلا اگر هر دو، پدر داماد یا مادر عروس را قبول دارند فقط نظر او را بپرسند و اجازه دخالت را به دیگران ندهند.
حمایت مالی را نپذیرید
قطعا خانواده همسر شما با حسن نیت اقدام به حمایت مالی شما می کنند اما شما باید بین پذیرش این حمایت و قناعت بیشتر و متکی بودن به خود، دومی را انتخاب کنید. حمایت های مالی این حق را برای خانواده حمایتگر ایجاد می کند تا در امورتان دخالت کرده، بخواهند زیر و بم هزینه کردهای شما، شکل زندگی و رفت و آمدها و حتی رابطه تان را کنترل کنند.
او همیشه فرزندشان می ماند
روابط عاطفی میان اعضای خانواده به قدری قوی است که حتی پس از ازدواج فرزندان باز هم این ارتباط وجود خواهد داشت و پدر و مادر هنوز خود را بخش اصلی زندگی فرزندشان می بینند. پس وابستگی شما به خانوادهتان امری طبیعی است، اما مهم است که بتوانید از همان دوران عقد میان انتظاری که به عنوان همسر و انتظاری که به عنوان فرزند از شما وجود دارد تمایز قائل شوید.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#207
Posted: 30 Sep 2015 18:54
زنگ خطرهای زندگی مشترک
افراد از ازدواج انتظارات بالایی دارند و خیلی ها در روابطشان این انتظاراتشان برآورده نمی شود. تقریباً همه کسانی که ازدواج می کنند در ابتدای رابطه شان سطح بالایی از رضایت زناشویی را تجربه می کنند. اما رضایت از رابطه در طی زمان و در میان خیلی از زوج ها کاهش می یابد.
دعوای همسران
در این مقاله به عواملی که باعث آشفتگی و سردی روابط زن و شوهر می شود اشاره شده. این عوامل مقدمه و زمینه طلاق های عاطفی و فروپاشی زندگی است. اگر یک یا چند مورد از موارد زیر را در زندگی مشترک خود تجربه می کنید، توصیه می شود به یک مشاور مراجعه کنید.
1. رفتار منفی: از شکایت های معمول زن و شوهرها، منفی بودن تعاملات روزمره آن هاست.
زوج های آشفته بیشتر تمایل دارند که بر اساس " مقابله به مثل" به رفتارهای منفی همسرشان پاسخ بدهند. یعنی در یک رابطه آشفته اگر یکی از زوج ها به طور منفی رفتار کند، دیگری نیز به طور منفی پاسخ می دهد.
2. کمبود فعالیت مشترک: میزان کم فعالیت های مشترک مثبت، باعث فروپاشی رابطه می شود. فعالیت های مشترک مثبت، عاطفه مثبت تولید می کند و باعث افزایش فعالیت های صمیمانه جدید بین همسران می شود. در مقابل، میزان کم فعالیت های مثبت در افراد آسیب پذیر باعث احساس کسالت و افسردگی می شود.
3.کمبود صمیمیت: شاخص دیگر آشفتگی در رابطه، کمبود صمیمیت است. صمیمیت باعث احساس نزدیکی، عشق و توجه در میان همسران می شود. احساس صمیمیت برای افراد مختلف با روش های متعددی حاصل می شود. بعضی افراد وقتی احساس صمیمیت می کنند که همه مسائل را با همسر خود مطرح کنند، بعضی دیگر وقتی احساس صمیمیت می کنند که تجارب مثبت مشترک داشته باشند و برای عده ای صمیمیت یعنی داشتن رابطه جنسی.
زوج های آشفته، در مورد جنبه های مثبت رابطه شان با یکدیگر صحبت نمی کنند، به طور روزمره خیلی کم به یکدیگر ابراز صمیمیت، نزدیکی و محبت می کنند. برقراری گفتگوی صمیمانه و ابراز علاقه در رابطه همسران بسیار مهم است.
زندگی مشترک,روابط زن و شوهر ,طلاق های عاطفی
4.ارتباط ضعیف و حل نشدن مشکلات: رایج ترین مشکلی که زوج ها بیان می کنند، ناتوانی در برقراری ارتباط است. هنگام بحث و گفتگو در مورد مشکلات، زوج های آشفته غالباً عجله و انتقاد می کنند و می خواهند یکدیگر را تغییر دهند.همین طور به طور مداوم به یکدیگر گوش نمی دهند.از بحث پیرامون مشکلات طفره می روند. زوج های آشفته به رفتار همسرشان با دشمنی و خصومت پاسخ می دهند. این عوامل به مرور زمان باعث کناره گیری از بحث درباره مشکلات می شود. و با این که ممکن است حتی مشاجره کمی داشته باشند اما نارضایتی از رابطه شان زیاد است. تعامل ضعیف، درک همسران از هم را کاهش می دهد و همسران نمی توانند همه نیازهای یکدیگر را ارضا کنند و مسایل مهم رابطه، حل نشده باقی می ماند و مشکلات تکراری می شوند. خیلی از زوج های آشفته همیشه بحث های یکسانی درباره یک موضوع دارند، بدون این که مشکل را حل کنند.
5.رابطه جنسی ضعیف: رابطه جنسی، ابزاری مهم برای تجربه صمیمیت است. رابطه جنسی کم و ناخوشایند، منشأ تعارضاتی در زوج های مشکل دار است. مردان می خواهند اصلِ رابطه را با رابطه جنسی بهبود بخشند اما زنان می گویند ابتدا باید اصل صمیمیت ایجاد شود تا رابطه جنسی بهبود یابد.
6. تعصبات ادراکی: زوج های آشفته در نحوه نگرششان نسبت به رویدادهایی که در رابطه شان ایجاد شده تعصب دارند. زوج های آشفته عمدتاً رفتارهای منفی همسرشان را می بینند و در ذهن خود نسبت به این رفتارها تعصب منفی دارند. در مقابل زوج های راضی رفتارهای منفی طرف مقابل را نادیده می گیرند.
7.عاطفه منفی: افراد، همسر و رابطه شان را در قالب این عاطفه کلی (مثبت یا منفی) مشاهده می کنند. یعنی اگر شما دارای عاطفه منفی باشید، اکثر رفتارهای همسرتان را منفی و برعکس اگر شما دارای عاطفه مثبت باشید، دقیقاً همان رفتارها را مثبت می بینند.
افرادی که روی جنبه منفی همسر و رابطه شان تمرکز می کنند ، ناخودآگاه واکنش منفی نسبت به همسرشان نشان می دهند. ریشه آشفتگی رابطه زناشویی در عواطف منفی است که در تعامل با همسر آشکار می شود.
8.شناخت و افکار منفی نسبت به همسر: زوج های آشفته، باورهای غیر واقع بینانه ای را در مورد روابط و همسرشان در ذهن خود دارند. به ویژه معتقدند که هر عدم توافقی، مخرب است و تغییر رفتار همسرشان غیر ممکن است. زوج های آشفته، همه مشکلات ارتباطی را به همسر نسبت می دهند و این باعث می شود احساس کنند قدرت بهبود رابطه شان را ندارند. زوج های آشفته پیش داوری های منفی از تعامل و ارتباط در ذهنشان دارند و حتی انتظار ندارند که بتوانند مشکلات ارتباطی شان را حل کنند.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#208
Posted: 30 Sep 2015 18:58
یک تلاش عاشقانه با همسر افسرده
تصمیم دارم به احترام همه روزهای شاد و عاشقانه ای که با پروانه داشتم، اونو به زندگی واقعیش برگردونم.....
ما زندگی خیلی شادی داشتیم. تقریبا در همه زمینه ها باهم تفاهم داشتیم. هر دو مان اون قدر با گذشت بودیم که اگر مشکلی هم پیش می اومد کار به جنجال و قهر های طولانی نمی رسید.
مثل خیلی از زندگی های دیگه در کنار روزهای شاد، روزهای غمگینی هم داشتیم که با کمک هم اونا رو حل و فصل می کردیم.
البته یادم رفت بگم که همسرم زن خیلی حساس و عاطفی هست. وابستگی زیادی به من و بچه ها و حتی سایر اعضای خانواده خودش داره. همیشه این اخلاقشو، نگرانیهاشو، دلسوزیهاش و .. را یک امتیاز خاص و خارق العاده می دونستم تا اینکه....
دو هفته ای بیشتر از تولد فرزند دوم مان نگذشته بود که پدر همسرم طی یک سکته قلبی به طور ناگهانی فوت کرد.
همسرم به طور طبیعی بعد از زایمان فرزندمان دچار حالات افسردگی شده بود ولی این اتفاق مشکل مارو خیلی بغرنج تر کرد.
همسرم اصلا به بچه نمیرسید. دایما یک جا مات می شد و هر کاری که من و اطرافیان حتی مادرش می کردیم نمی تونستیم اونو به زندگی طبیعی برگردونیم.
الان دو سال ازاون روزها می گذره. همسرم بهتر شده چون مدتی تحت دارو درمانی بود ولی هنوز اون پروانه سابق نشده.
حرف می زنه، به زندگی میرسه(البته نه مثل قبل) ولی شاد نیست. چند ساعتم کنارت بشینه حرفی نمی زنه مگر اینه خودت به حرف بکشیش. این شرایط خیلی برام سخت شده و تمام تلاشمو برای بهبود حالش می کنم. از سفرهای سیاحتی و زیارتی گرفته تا ایجاد یک جو شاد در خونه و رفتن پیش متخصصان مختلف. می دونم سرعت بهبودش خیلی کنده ولی این تلاشها بی تاثیر هم نیست.
تصمیم دارم به احترام همه روزهای شاد و عاشقانه ای که با پروانه داشتم، اونو به زندگی واقعیش برگردونم.....
افسردگی، تنها به کسی که گرفتار آن شده است تاثیرگذار نیست بلکه مانند هر بیماری دیگر بر روی تمام افرادی که در زندگی این شخص هستند از جمله همسر و فرزندان و ... هم تاثیر می گذارد.
به گفته متخصصان بیماری های روانی از جمله افسردگی می توانند تاثیر بسزایی بر روابط افراد داشته باشد. اینکه این تاثیر به چه میزان است بسته به افراد مختلف متفاوت است. هر پیوندی یک رابطه منحصربه فرد و یکتاست و علائم افسردگی برای هر کسی می تواند منحصربه فرد و خاص خود او باشد و در نتیجه بر زندگی زناشویی وی هم تاثیری خاص و متفاوت از سایر زندگی ها داشته باشد . اگر با همسری زندگی می کنید که از افسردگی رنج می برد این شخص تفکرات منفی بسیار زیادی را تجربه می کند. ممکن است حس کند که آدم های بدی است و سزاوار عشق و توجه شما نیست. همچنین ممکن است علاقه اش نسبت به تمام مواردی که قبلا از انجامش لذت می برده از دست بدهند. حتی بسیار مشاهده می شود که این دست افراد از مشاجرات و چالشهای زناشویی هم دوری می کنند یعنی مشکلات و مسایل زندگی مشترک، دیگر دارای اهمیت قبل برای وی نبوده و همین سهل انگاری و بی توجهی، همسر را بیش از حد آزار می دهد.
چنانچه همسرتان تحت درمان باشد و دارو مصرف کند و یا مجبور باشد که الگوی خوابش را تنظیم کند ممکن است زندگی زناشویی شما هم تحت تاثیر قرار بگیرد. داروها می تواند باعث شود که شخص احساس بی حالی کند و چنانچه لازم باشد که او در ساعت خاصی به رختخواب برود شانس رابطه زناشویی شما با همسرتان کاهش می یابد. تمام این مشکلات به طور اجتناب ناپذیری روی رابطه شما قید و شرط و محدودیت قرار می دهند اما همیشه راههایی برای کنار آمدن با این دست مشکلات وجود دارد.
همسر افسرده,زندگی با همسر افسرده ,شریک زندگی
برای حمایت کردن از همسری که گرفتار افسردگی است پیشنهادهایی به شرح زیر ارائه می گردد:
1-قضاوت نکنید. برچسب های اجتماعی و درک نادرست از افسردگی، باعث شده که افراد شدت این بیماری را به درستی درک نکنند. مهم است که به خاطر داشته باشید افراد افسرده آدم های ناتوان و ضعیفی نیستند و شما نمی توانید به دلیل این بیماری آنها را ناتوان از انجام هر کاری دانسته و حق یک زندگی طبیعی را از وی بگیرید.
2- گفتگو کنید. حرف زدن درباره احساسات کار ساده ای نیست به ویژه زمانی که شما قصد دارید درباره بیماری یک فرد حرف بزنید. اما بهر حال شما نباید از تشویق کردن همسرتان به صحبت کردن درباره علائم و نشانه هایش و آنچه که آزارش می دهد، بترسید.
3- محدودیت هایی وضع کنید. وقتی با کسی که دچار افسردگی است زیر یک سقف زندگی می کنید این که مواظب باشید تبدیل به یک مراقب و نگهدار تمام وقت نشوید بسیار مهم است. لازم است که برخی حد و حدودها و شرایط را لحاظ کنید و این را روشن کنید که شما همسر این فرد هستید نه درمانگر او. همسرتان را تشویق کنید که به دنبال دریافت کمک از متخصصین این فن باشد.
4- به همسرتان امید به زندگی بدهید. درست زمانی که همسرتان ممکن است حس کند افسردگی او هیچ وقت تمام نمی شود لازم است که او را تشویق کنید که با گذشت زمان و انجام درمان لازم بهتر خواهد شد به او آرزوی یک آینده مثبت را بدهید و اجازه دهید متوجه شود که شما در پستی و بلندی های زندگی او را یاری خواهید کرد.
هشدار: در برخی موارد نادر، ممکن است کسی که گرفتار افسردگی است تفکرات خودکشی را هم تجربه کند. این یک تصور غلط است که :
"اگر کسی درباره خودکشی حرف می زند، هرگز آن را انجام نخواهد داد"
در اینگونه موارد لازم است که نگران شوید و دنبال کسب کمک از افراد متخصص باشید. اگر نگران هستید و فکر می کنید که شریک زندگی تان در خطر صدمه زدن به خودش است لازم است که این موضوع را به سرعت با افراد متخصص در میان بگذارید.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#209
Posted: 30 Sep 2015 19:01
با این اشتباهات شوهرتان را از دست میدهید
مراقب باشید! دنیای زن و شوهری، پیچیدهتر از آن است که به حال خودش رهایش کنید. اگر میخواهید عشقتان همیشه پا بر جا بماند، باید در تمام لحظات زندگیتان، چهار چشمی مراقب این عشق باشید. شاید باور نکنید اما عادتهای ساده و به ظاهر بیاهمیتی که در زندگی شما جا خوش کردهاند، خیلی زود میتوانند عشقتان را از تب و تاب بیندازند و میان شما دیواری بکشند که به سادگی ویران نمیشود. اگر هنوز هم منظور ما از این عادتهای کوچک را متوجه نشدهاید، ادامه این مطلب را بخوانید.
تلفن کار دستتان میدهد ؟
بهترین چیز در دنیای مدرن، محو شدن مرزهای ارتباطی است اما در عین حال، بدترین اتفاق دنیای امروز هم از دست رفتن همین مرزهاست. خوبی وسیلههای ارتباطی جدید این است که شما در هر لحظه و هر جایی در دسترس هستید اما این اتفاق میتواند در لحظاتی که شما با همسرتان هستید دردسرساز شود. پس مراقب باشید و وقت بودنتان با او را صرف گپ زدنهای تلفنی و دوستانه یا پیامک بازی نکنید. نگذارید دیگران هنگام صرف یک ناهار دو نفره و رمانتیک با تلفن زدن و خاطره تعریف کردن، میان شما فاصله بیندازند. شاید لازم باشد گاهی در حضور همسرتان تلفن همراه خود را خاموش کنید یا برای دوستانتان روشن کنید که در چه ساعاتی میتوانند با شما تماس بگیرند.
همیشه برنامههایتان پر است ؟
هنوز روز شروع نشده که شما برنامههایتان تا پایان شب را هم هماهنگ کردهاید و وقت سر خاراندن هم برای خودتان باقی نگذاشتهاید. خرید کردن، ملاقات با دوستان، انجام کارهای خیریه، بردن بچهها به کنسرت، کلاسهای آموزشی خودتان و... اگر چه بخشهای جدا ناشدنی زندگی شما هستند، اما اگر سهم قابل توجهی از زندگیتان را اشغال کنند، جایی برای عشق باقی نمیگذارند. شاید شما آنقدر سرگرم شده باشید که توان دیدن این واقعیت را پیدا نکنید اما پر بودن همیشه برنامههای شما، وقتی برای توجه به همسرتان و نیازهای او باقی نمیگذارد. برای اینکه به یک نفر نزدیک شوید، باید زمان و انگیزه کافی برای توجه کردن به او را داشته باشید.
به مانیتور معتادشدهاید ؟
شاید خودتان ندانید که به لپتاپ یا آیفون کوچکتان معتاد شدهاید اما همسرتان زودتر از هر کسی این واقعیت را متوجه میشود. کافی است شما بگویید «میروم ایمیلهایم را چک کنم و زود برگردم» و بعد از گذشت دو، سه ساعت هنوز پشت رایانه باشید تا همسرتان مهر معتاد بودن را به شما بچسباند. مهم نیست که او این موضوع را به زبان بیاورد یا اینکه بیصدا از کنار ساعتهای طولانیای که شما سرگرم رایانه یا تلفن همراهتان هستید بگذرد. در هر حال، این اتفاق فاصلهای پرنشدنی را میان شما دو نفر ایجاد میکند که به مرور می تواند سرنوشت رابطه صمیمانهتان را به خطر بیندازد.
همه زندگیتان کار است ؟
عاشق کار کردن هستید؟ اشکالی ندارد. ما نمیخواهیم کار را به عنوان متهم اصلی سرد بودن رابطهتان معرفی کنیم اما بد نیست بدانید که نه خود کار، بلکه شیوه کار کردنتان میتواند زندگی شما را با چالشهایی روبهرو کند. اگر نمیخواهید رابطه تان آسیب ببیند، حساب کار را از خانه جدا کنید. شما چند ساعت از روز در محل کارتان مشغول هستید و این حق همسرتان است که با ورود شما به خانه، فرصت کافی برای صحبت کردن، تماشای تلویزیون و بدون دغدغه شام خوردن در کنار شما را داشته باشد. پس کار بیرون را به خانه نیاورید و چند ساعت را به زندگی مشترک اختصاص دهید.
بازی نمیکنید ؟
اگر برای محقق کردن 4 اصل بالا تلاش کردهاید، وقت آن است که کمی به عقب برگردید و یک مهارت خوشایند کودکی را به زندگی امروزتان بیاورید. اگر میخواهید زندگی مشترکتان سرزنده بماند، بازی کردن را فراموش نکنید. قرار نیست همه زندگی شما جدی و با قاعده باشد و تمام تفریحهایتان هم به پول وابسته باشد. شما میتوانید با هم وقت بگذرانید و بدون صرف هیچ هزینهای عشق را در خانهتان زنده کنید.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#210
Posted: 30 Sep 2015 19:03
در هنگام دعوای زن و شوهری این کارها را نکنید!
به هنگام جر و بحث یا همان دعواهای زن و شوهری کارهایی که می تواند آتش دعوا را شعله ور کند، انجام ندهید، برخی از این کارها را در ادامه می خوانید:
اگر نمی توانید از بروز دعوا جلوگیری کنید، حداقل به هنگام جر و بحث یا همان دعواهای زن و شوهری کارهایی که می تواند آتش دعوا را شعله ور کند، انجام ندهید، برخی از این کارها را در ادامه می خوانید:
_ بی ارزش کردن همسر
با این کار در واقع به همسرتان می گویید که نیازهای او در نظر شما بی ارزش است یا نیازهای او به اندازه نیازهای شما مهم، باارزش یا واجب نیست.
_ قهر کردن
پیام این کار این است؛ یا آنچه را که می خواهم انجام بده یا تو را ترک می کنم.
_ تهدید کردن
در این حالت به همسرتان این پیام را می دهید که به تو صدمه خواهم زد.
_ سرزنش کردن
در این حالت شما همسرتان را مقصر تمام اتفاقات می دانید.
_ تحقیر کردن
در این حالت حس حماقت را به همسرتان القا می کنید.
_ برانگیختن احساس گناه
این کار حامل این پیام است که طرف مقابل از لحاظ اخلاقی باید خواسته شما را برآورده می کرد، اما این کار را انجام نداده است. او بی انصاف و بی ملاحظه است و فقط به فکر رسیدن به خواسته های خود است.
_ بی توجهی و بحث را عوض کردن
پیام پنهان این کار این است که خواسته های او حتی ارزش صحبت کردن هم ندارند.
_ تلافی یا مقابله به مثل کردن
به عنوان مثال مواردی را که همسرتان از آن ها خوشش می آید به او ارائه نمی دهید. «حالا که لباس مورد علاقه ام را برایم نخرید من هم منزل مادرش نمی روم!»
بهترین روش حل اختلافات
شما به چه روشی اختلافات بین خود و همسرتان را مدیریت می کنید؟ از چه روش هایی برای مطرح کردن مشکلات و اختلافاتتان استفاده می کنید؟ آیا از وی انتقاد می کنید؟ وی را به خاطر به وجود آمدن مشکل و اختلاف سرزنش می کنید؟ در برابر انتقادها یا دفاع های همسرتان جبهه گیری می کنید؟ زمان مناسبی را برای بیان اختلافات در نظر می گیرید؟ و ...
برای جلوگیری از تبدیل دعواها و اختلافات به رفتارهای خشونت آمیزی مثل کتک کاری، جرو بحث های کلامی یا شکستن وسایل منزل، انجام برخی مهارت ها ضروری است. از جمله:
_ آرامش تان را حفظ کنید
نشانه های تنش را در خودتان شناسایی کنید. اگر از کوره در رفته اید و احساس می کنید روی رفتارتان هیچ کنترلی ندارید، پنجره را باز کنید و نفس عمیقی بکشید و سعی کنید خود را آرام کنید. موقعی که احساس برانگیختگی هیجانی می کنید حتما باید حرف های آرام بخش به خود بگویید.
_ جبهه گیری ممنوع
هنگام دعوا حالت تدافعی به خودتان نگیرید سعی کنید شنونده خوبی باشید سرزنش نکنید وقتی از شما انتقاد می شود ابتدا به خوبی گوش دهید در این لحظه خودتان را جای همسرتان بگذارید و از دریچه چشم او به ماجرا بنگرید.
هنگام بحث و دعوا به جای این که از همسرتان انتقاد کنید مشکل خود را به شکل شکایت مطرح کنید. با این کار باعث می شوید همسرتان هم در مقابل شما جبهه گیری نکند. انتقاد آسیب زاست با این حال ممکن است برخی مواقع سازنده باشد. موقعی که انتقاد از شما درست است، بهترین راه این است که آن را به سادگی قبول کنید.
_ همسرتان را درک کنید
با تایید او به وی بفهمانید که او را درک می کنید. وقتی که همسر شما احساس کند تصدیقش می کنید به شما بیشتر اعتماد می کند و بیشتر به شما گوش می کند. مسئولیت رفتار خود را بپذیرید و اگر لازم است معذرت خواهی کنید. شنونده فعالی باشید. وقتی که او صحبت می کند به جای جبهه گیری و بازخورد آنی خوب گوش کنید و با حالت چهره و تصدیق به وی بفهمانید که به حرف های او گوش می دهید.
_ بحث را به تعویق بیندازید
برای وضعیت هایی که در ارتباط خود با همسرتان بیشتر عصبانی می شوید، علامت هایی را با توافق همدیگر تعیین کنید. هرگونه علامتی که نشان می دهد عصبانیت شما در حال تشدید است می تواند علامتی برای لزوم وقفه باشد. هنگامی که صدایتان بلندتر می شود، از تحقیر و توهین استفاده می کنید، یا تهدید جسمی می کنید، به سمت وسایل منزل حمله می کنید و ... در چنین مواقعی تقاضای وقفه کنید و فرصتی را برای آرام شدن به یکدیگر بدهید.
_ عصبانیت همسرتان را بپذیرید
این را بپذیرید که همسرتان به هر دلیلی، موجه یا غیرموجه در حال حاضر عصبانی است به جای پرخاشگری متقابل عصبانیت وی را بپذیرید و برای آرام شدن شرایط تلاش کنید.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود