ارسالها: 2890
#241
Posted: 29 Oct 2015 17:23
انواع مردان از نظر خانمها
اگر خانمشان با آنها صحبت کند، در حال دیدن تلویزیون هستند، یا در حال تعمیر وسایل منزل میباشند، و حتی زحمت تغییر جهت نگاهشان را به طرف خانمشان، نمیکشند...
بروز عواطف مثبت در روابط زناشویی، اساس پایداری محبت و عشق زن و مرد به یکدیگر است. اما متاسفانه برخی از مردان از این امر دوری می کنند و عشق فی مابین خود و همسرشان را نادیده گرفته و در جهت فراموشی این گوهره ناب زندگی پیش می روند.
چند دسته از همسران هستند که بنا به ساختار شخصیتی و خانوادگی و خواستگاه اجتماعیشان ،متاسفانه عشق را در زندگی مشترک ناخواسته از بین میبرند ...
انواع مرد از نظر خانمها
شوهرهایی که تعصب بیجا را با غیرت اشتباه گرفتهاند
خانمش را چون یک شی میپندارد. به نام دوستی و عشق، او را با توهمات خود زندانی کرده و قوانین ممنوعیت را برای همسر خود وضع میکند. مثلا: جواب دادن به تلفن ممنوع، رفتن به خانه پدر و مادر و دوستان ممنوع، درس خواندن ممنوع، داشتن شغل ممنوع، مسافرت ممنوع، استفاده از رایانه ممنوع، خندیدن با صدای بلند در محیط خانواده و محارم ممنوع، تعریف و توضیح در مورد آقایان ممنوع، بیرون رفتن از منزل ممنوع.
شوهران سلطهجو، زورگو و کنترلکننده
چنین شوهرانی حق انتخاب را به کلی از همسرشان میگیرند و این حق انتخاب را فقط برای خود به رسمیت میشناسند. از تصمیمهای مهم و کلی تا جزئیترین مسائل باید زیر نظر آنها و به فرمان آنها باشد.
به عنوان مثال بعضی از اعمال و مستبدانه این آقایان عبارتست از: تصمیم در انتخاب محل زندگی به تنهایی؛ تصمیمگیری در مورد فرزند داشتن؛ تصمیم در مورد رفت و آمد و میهمانی رفتن، تصمیم در ارتباط یا قطع رابطه ؛ تصمیمگیری در مورد شغل خانم، تصمیمگیری در مورد رشته تحصیلی و محل تحصیل همسرشان بدون توجه به نظر او؛ دستور به خانمشان در مورد چگونه فکر کردن، چگونه حرف زدن، چگونه احساس کردن و چگونه رفتار کردن؛ انتخاب و تماشای برنامههای دلپسند خود از تلویزیون بدون توجه به خانواده و همسرشان؛ انتخاب نوع و رنگ لباس داخل منزل خانمشان.
شوهران بیمسئولیت
این شوهران فراموش کردهاند که مراحل نوزادی، نوباوگی، کودکی و نوجوانی را پشت سر گذاشته و فرد بالغی شدهاند و ازدواج کردهاند. خانواده تشکیل دادهاند و صاحب فرزند شدهاند. لذا در تصمیمگیری ، اجرا، و پاسخگویی نسبت به وظایف و مسئولیتهای منزل خود را عقب کشیدهاند و چون حبابی خود را رها کردهاند. هنوز در پی لذتطلبی انفرادی خود هستند. اینها برنامهها و دلمشغولیهای خود را بدون توجه به خانواده و همسرشان دنبال میکنند. بدون توجه به به مسئولیتهایی که باید بپذیرند و نیازهایی که خانواده به آنها دارد، به دنبال پارتیها، تفریحات، مسافرتها، کوهنوردی، فوتبال، استراحت، خواب، تلویزیون و فیلم و سینما، موسیقی و دوستان و کارهای انفرادی مربوط به خود هستند. آنها همیشه چون میهمانی بر سر سفره آمده منزلشان اگر وقت کنند حضور مییابند و رنجهایشان را به خانواده میریزند و لذتهایشان را بیرون از خانواده تقسیم میکنند. این افراد گاهی تصور میکنند با دادن پول زیاد به خانواده میتوانند، آنها را رها کنند. با یک پلیاستیشن ، با یک رایانه و اینترنت و ...، سعی میکنند همسر و فرزندان خود را به خودشان وابگذارند. و نسبت به مسئولیت در قبال همسر و تربیت فرزندان شانه خالی میکنند.
شوهران بیاحساس و سخت کوش
برای این شوهران زندگی یعنی کار، کار یعنی زندگی و اینها همه یعنی پول. این شوهران خلاء وجودی خود را فقط با پول و کار پر میکنند. به بهانههای مختلف مثل داشتن اقساط، تعویض منزل یا خودرو، فراهم آوردن رفاه ، تامین آینده زندگی، مسئولیت کاری ، و ...، اکثر اوقات خود را از صبح تا آخر شب و حتی تعطیلات، به دنبال کار و اضافهکاری و تجارت و مدیریت و ... هستند. گاهی بهانههای انساندوستانه و خدمت به خلق را پیش میکشند و گاهی تعهدات کاری را دستاویز قرار میدهند. اینها از منزل ، همسر و فرزندان خود، ابتدا به صورت فیزیکی دور میشوند و کم کم از نظر احساسی و عاطفی و ذهنی فاصله میگیرند. این آقایان به همه مردم خدمت میرسانند و با آنها هستند به غیر از همسر و خانواده.
مردان دیگری را نیز میتوان در این طبقه قرار داد. آنهایی که شاید این همه مشغله نداشته یا از محیط خانواده دور نیستند، ولی از نظر عاطفی ، احساسی و ذهنی فاصله زیادی از جو خانواده پیدا کردهاند. آنها هم احساسی ، همدلی ، همدردی با همسر را نیاموختهاند. حرف زدن برای آنها سختتر از بلند کردن خودرو توسط قویترین مردان است. برای پاسخ یک کلمهای به یک سئوال ، خانمشان باید کلی به به آنها التماس کند، وقتی آنها یک جمله ۳ کلمهای به زبان میآورند، همسر آنها، به شدت ذوق زده شده و آن روز را همه سال جشن میگیرند و سالگرد زبان گشایی آقا را غنیمت میشمارند.
اگر خانمشان با آنها صحبت کند، در حال دیدن تلویزیون هستند، یا در حال تعمیر وسایل منزل میباشند، و حتی زحمت تغییر جهت نگاهشان را به طرف خانمشان، نمیکشند. گوش شنیدن ندارند، و این کار هم برای آنها مثل شکافتن اتم و آزادسازی انرژی هستهای هست. ولی متاسفانه این انرژی آزاد کردن را حق خود نمیدانند تا این اتم را بشکافند و گوش شنوا برای حرفها و احساسات خانمشان داشته باشند. این مردان مهارتهای گوش دادن، مهارتهای ارتباطی، مهارتهای هم حسی یاد نگرفتهاند یا تمرین نکردهاند و یا انگیزهای برای انجامش ندارند. برای این آقایان، سخن محبتآمیز و عاشقانه، نوازش محبوبانه و نگاه دلبرانه به خانمشان، افسانهای خیالی و بیفایده است. همسر این آقایان با حسرت به زوجهایی که در پارکی نشستهاند و در گوش هم نجوا میکنند مینگرند.
یک تلفن از محل کار به خانم، یک دسته گل، یک نامه عاشقانه، یک نوازش، و یک همدلی و هم حسی به گاه نگرانی و بیماری؛ از آرزوهای هرگز برآورده نشده ، خانم این دسته از آقایان است.
شوهران وابسته و غیر مستقل
این آقایان به علت اینکه از بچگی تحت چتر حمایتی شدید پدر و مادر خود قرار داشتهاند و همیشه والدینشان برای آنها تصمیم گرفتهاند، وابسته، ترسو و دمدمی مزاج و بچه صفت تربیت شدهاند. آنها همین طور که بزرگ شدهاند به جای اینکه روزبهروز مستقلتر شوند، روزبهروز وابستهتر شدهاند. هنگام ازدواج نیز نمیخواهند در این وضعیت تغییری ایجاد کنند. هنوز هم دستورات و تصمیمگیریهای مهم زندگی زناشویی را از والدین خود اخذ میکنند. معمولا پدر و مادر این آقایان سختگیر و مقرراتی هستند و شاید کمک مالی زیادی هم به زندگی اینها کرده باشند. مرزهای خانواده توسط این شوهران گسسته شده و مسائل محرمانه و خصوصی خانواده به راحتی به بیرون از خانواده منتقل میشود و افراد دیگر هم به خود اجازه میدهند در مسائل خانوادگی این گونه شوهران دخالت کنند.
شوهران کمالگرا و خسیس
این آقایان شخصیت وسواسی دارند. معیارهای نانوشتهای در ذهن خود ترسیم میکنند و آن را وحی منزل و تخلفناپذیر تصور میکنند. به جزئیات زندگی زیاد کار دارند و گیر میدهند. برای هر چیز کوچکی در خانواده نظر میدهند. همیشه ترس از آینده دارند، اعتماد به نفس پائین ، و ایدهآلخواهی از مشخصات دیگر اینهاست. با خسیس بودن و پسانداز افراطی سعی در آرامش خاطر خود دارند. همواره امروز را فدای فردا میکنند. و فردای آنها که باعث نگرانیشان بود، هرگز نمیآید. حسرت تفریح، مسافرت، لباس نو، میهمانی را به سادگی و با بهانههای مختلف، بردل زن و بچه خود میگذارند. توقع زیادی از همسرشان دارند ، انتظار بیعیب و نقص بودن خانم خود را داشته و نقاط مثبت همسرشان را نمیبینند.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#242
Posted: 29 Oct 2015 17:25
چگونه حرف خود را به کرسی بنشانیم؟
برایتان سخت است بگویید از رنگ لباسی که همسرتان برایتان خریده خوشتان نمیآید؟ با سفری که در جمع درباره آن تصمیمگرفتهاند مخالف هستید اما نمیتوانید بگویید؟ میدانید برنامه جدید کاری که رئیستان برایتان تعیین کرده غلط است اما میترسید بگویید؟ از اظهار نظر در جمع میترسید؟ همه اینها نشانه این است که شما به اندازه کافی قاطعیت ندارید. قاطعیت یک ویژگی است که بعضی افراد از آن بیبهره هستند.
مهارتی است که فرد با داشتن آن میتواند صادقانه احساسات خود را بیان و بدون خجالت حق خود را مطالبه کند. اگر فکر میکنید با اظهار نظر در جمع یا در رابطه با نزدیکان مشکل دارید نگران نباشید. قاطعیت یک مهارت است و میتوان با راهکارهایی آن را تقویت کرد.
سلیقه شما مال شماست
بعضی از نظرات کاملا سلیقهای است و درست و غلط درباره آنها معنا ندارد. شما دوست دارید در یک کلبه چوبی اتاق بگیرید اما دیگر همسفران یک ویلای لوکس را میپسندند. شما از رنگ سبز خوشتان میآید اما همسرتان این رنگ را دمده میداند. شما باید در عین حال که به سلیقه دیگران احترام میگذارید، به سلیقه خود هم پایبند باشید. اگر از رنگ سبز خوشتان میآید، این نظر و سلیقه شماست. نگذارید دیگران سلیقه شما را زیر سوال ببرند. درباره مسائل مهمتر هم همین روال را حفظ کنید. رعایت اعتدال و تبعیت از نظر جمع در مورد مسائل سلیقهای بهترین راهحل است.
انتظارات بیجا نداشته باشید
شما نمیتوانید توقع داشته باشید تمام جمع مطابق نظر شما رفتار کنند. بنابر این لازم است حد و حدود خود را بشناسید. شما فردی هستید مثل تمام افراد دیگر. نباید در بحث از کسی انتظار بیجا داشته باشید. از افراد همانقدر توقع داشته باشید که در توانایی آنهاست. برای نظرتان دلیل بیاورید. اگر گفتههای شما به ضرر کسی تمام شد که مقابلتان نشسته سعی کنید با او همدلی کنید.
برای مثال اگر نمیخواهید با همسرتان به مهمانی بروید اول به طور قاطع بگویید: «من دوست ندارم بیایم» بعد دلیل واقعی بیاورید: «چون باید به دوستم که بیمار است سر بزنم.» سپس همدلی کنید: «میدانم که تو دوست داری بروی و من معذرت میخواهم.»
قاطعیت با پرخاشگری فرق دارد
این مهمترین چالش در بحث قاطعیت است. اگر در به خرج دادن رفتار قاطع دقت نشود ممکن است به پرخاشگری تعبیر شود. اما این دو تفاوت اساسی با هم دارند. کسی که قاطع است دوستداشتنی است. او با اعتماد به نفسی که دارد میتواند حرف خود را بزند و حق خود را بدون ضایع کردن حق دیگران بگیرد. او میتواند درباره نظرات و مشکلاتش حرف بزند و چیزی که میخواهد را بیان کند. کسی که قاطعیت دارد مورد احترام دیگران قرار میگیرد چون یاد گرفته نظرش را با احترام کامل بگوید. اما پرخاشگری یک بحث دیگر است.
انسان پرخاشگر خودخواه است. به دیگران توجهی ندارد و فقط به خودش فکر میکند. او نظراتش را به جای احترام با عصبانیت بیان میکند. شاید فرد با پرخاشگری بتواند نظر خود را به کرسی بنشاند اما دیگران را ناراحت میکند و تاثیر بدی بر دیگران میگذارد. بنابراین اولین قدم برای داشتن قاطعیت و نظر دادن درست این است که احترام خود و دیگران را حفظ کنید.
آرام باش و بگو...
به هیچ عنوان موقع اظهار نظر عصبانی و برافروخته نشوید و اگر در موقعیت خوب و آرامی قرار ندارید و به نظراتتان مطمئن نیستید، از اظهارنظر پرهیز کنید. اگر مدام نظرات نسنجیده بدهید، اعتماد دیگران به شما از بین خواهد رفت. یادتان باشد لبخند و روی گشاده بهترین روش برای قاطعیت سالم و درست است. مراقب باشید هیچگاه در بحث صدایتان را بالا نبرید و شمرده و آرام حرف بزنید. اگر دیدید فرد مقابل شما دارد کنترلش را از دست میدهد، او را به آرامش دعوت کنید و بعد صحبت را از سر بگیرید.
کلمههای مسموم را بشناسید
برای دادن نظر قاطع و درست باید چند نکته مهم را رعایت کنید. اول از همه سعی کنید کلمه «من» را کنار بگذارید. سعی کنید نشان دهید تنها به خودتان فکر نمیکنید. در جملاتتان تاکید را روی هدف و منطق ماجرا بگذارید تا نشان دهید نظرتان خودخواهانه نیست. اگر با کسی مشکل دارید پیش از شروع بحث سعی کنید آن را فراموش کنید.
عصبانی بودن و نشان دادن آن شما را غیر منطقی نشان خواهد داد و نظرات شما در این صورت قابل استناد نخواهد بود. یادتان باشد به هیچ وجه کسی را در جمع تحقیر نکنید. حرفی که طرف مقابل شما میزند، حتی اگر غلط و غیرمنطقی باشد باید با آرامش درباره آن حرف بزنید و قانعش کنید.
به علاوه لازم است نظرات منطقی را حتی اگر مخالف میلتان باشد، بپذیرید. دیگران را قضاوت نکنید و از بحث خارج نشوید. سعی کنید تمرکز را روی همان موضوعی که درباره آن صحبت میشود، بگذارید. این شاخه و آن شاخه پریدن در بحث باعث میشود به نتیجه مطلوب نرسید. دنبال برد و باخت نباشید.
قرار نیست کسی در نهایت برنده شود. شما باید تنها به دنبال حقوق منطقی خود باشید و چه بسا حق با شما نباشد. هیچگاه دستور ندهید و نظرتان را با احترام بیان کنید. به جای استفاده از عباراتی مثل «باید»، «من میگویم» یا «من میخواهم»، از جملاتی مثل «خوشحال میشوم اگر...»، «لطف میکنید اگر...» و ... استفاده کنید.
برنامهریزی کنید
شما باید به موضوعی که درباره آن حرف میزنید کاملا مسلط باشید. مغز انسان در یک زمان مشخص توانایی پردازش مقدار مشخصی از اطلاعات را دارد. پس بهتر است پیش از صحبت کردن درباره آن خوب فکر کرده باشید و برنامهریزی شده بحث را پیش ببرید. داشتن یک ورق یادداشت کوچک میتواند به شما کمک کند چیزی را از قلم نیندازید. به علاوه این کار در جلسات وجهه خوبی به شما میدهد.
سعی کنید همه جوانب ماجرا را در نظر بگیرید و هنگام صحبت کردن، حرفتان را منظم بزنید. یعنی تمام بخشهای حرفتان را توضیح بدهید تا منطق نظر شما کاملا روشن و واضح باشد. یک نکته مهم در برقراری یک ارتباط کلامی سالم است که به دیگران هم اجازه حرف زدن بدهید. آنقدر صمیمانه رفتار کنید تا طرف مقابل بتواند آزادانه حرفش را به شما بزند. سعی کنید در بحث به حرفهای دیگران خوب گوش دهید.
سپس آنها را طبقهبندی کنید و جمعبندی نهایی را ارائه دهید. این کار باعث میشود بحث درست پیش برود. یادتان باشد این جمع بندی نباید شکل تخریب به خود بگیرد. حرف نفر مقابل را با صداقت و صمیمیت جمعآوری و بیان کنید و از او بخواهید اگر منظورش را درست متوجه نشدهاید، بار دیگر آن را برایتان توضیح دهد.
انفعال خطرناک است
به یاد داشته باشید لازم است در بحث صریح باشید. اگر با چیزی مخالف هستید، به طور قاطع نه بگویید. بهانهآوردن و به اصطلاح پیچاندن موضوع کمکی به شما نخواهد کرد. بگذارید دیگران بدانند نظر شما چیست تا اگر میدانید نظرتان درست است از آن کوتاه نیایید. مطمئن باشید بقیه هم از این رفتار شما استقبال خواهند کرد.
نرمش بیشاز حد، انفعال، عدم اعتماد به نفس و بیطرفی بیمورد و جملات ضد و نقیض تاثیر بسیار منفی در افراد مقابل خواهند گذاشت. اگر نظرتان برایتان مهم است به هیچ وجه در بحث از عباراتی مثل «نمیدانم»، «نظری ندارم» و «هرچه شما بگویید» استفاده نکنید. شما با منفعل بودن به دیگران نشان میدهید آمادگی بازیچه واقع شدن و سوءاستفاده را دارید. شما با عدم قطعیت به دیگران اجازه میدهید به جای شما تصمیم بگیرند. به جای اینکه الان حرف نزنید و بعد با فکر کردن به کاری که مجبور به انجامش شدهاید، حرص بخورید، بهتر است نظرتان را رک و مستقیم بگویید.
اگر از شما سوءاستفاده میکنند مسئولش تنها خود شما هستید. این را هم به یاد داشته باشید که هر کس برای خودش نقطهضعفهایی دارد و نفطه ضعف شما نمیتواند حق نظر دادن را از شما بگیرد. حتی اگر قرار است غذا نخورید، باز هم میتوانید درباره جای رستورانی که میخواهید بروید، نظر دهید.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#243
Posted: 29 Oct 2015 17:28
مرگ عاطفی همسران چهار مرحله دارد
در مرگ روابط عاطفی زندگی زناشویی، چهار مرحله وجود دارد که کارشناسان خانواده به این صورت تقسیمبندی میکنند: ...
زن و شوهری را در نظر بگیرید که برای شما الگوی یک زوج موفقاند. آنها با یکدیگر رفتار خوبی دارند و به هم احترام میگذارند و زندگی مالی مستحکمی بنا نهادهاند. به خواستههای هم ارج مینهند و در نهایت زوج موفقی به نظر میرسند. این طرز فکر شما، یک روز در حالی که مشغول خوردن شام و گفتگوی خانوادگی هستید به یکباره با شنیدن خبر جدایی آن زوج به هم میریزد. هرچه فکر میکنید نمیتوانید علتی منطقی برای این اتفاق بیابید. تمام زوایای مغزتان را میکاوید تا نشانهای دال بر مشکلات زناشویی آن زوج بیابید اما به نتیجه خاصی نمیرسید. چه اتفاقی میافتد که روابط عاطفی و پیوندهای خانوادگی و اجتماعی از بین میروند و جدایی جای آنها را میگیرد؟ حتما دلیلی هست ولی ناشناختهتر از آن است که شما به وجودش پی ببرید...
در مرگ روابط عاطفی زندگی زناشویی، چهار مرحله وجود دارد که کارشناسان خانواده به این صورت تقسیمبندی میکنند: مخالفت، رنجش و عصبانیت، عدم پذیرش یا طرد و سرکوبی.
مرحله 1: مخالفت
در زمینه عاطفی و در زندگی زناشویی این مسأله به کرات اتفاق میافتد زیرا تعداد تعاملات میان فردی زوجین خیلی زیادتر از انواع دیگر روابط است و به همین نسبت احتمال بروز اختلاف میان آنها بیشتر است. اگر مخالفتهای کوچک خود را بیان نکنید و با توجه به تعداد موارد پیش آمده، از خیر مطرح کردن آنها بگذرید، این مخالفتهای کوچک جمع شده و کمکم به علامت هشداردهنده بعدی یعنی رنجش و عصبانیت تبدیل میشود.
مرحله 2: رنجش و عصبانیت
در این مرحله شما فرد مقابل را سرزنش و ملامت میکنید و فرد مقابل هم عکسالعمل نشان میدهد و شما را مورد حمله قرار میدهد. خیلی مواقع که سر موضوع کوچک و بیربطی دعوای بزرگی راه میافتد علت آن را باید در جای دیگر و موضوع دیگری جستجو کنید. اگر رنجش و عصبانیت، مدام تکرار شود شما در مقام جلوگیری از آن، با به درون ریختن این عصبانیت و رنجش و انباشت انرژی منفی بسیار در درونتان پا به مرحله سوم میگذارید.
مرحله 3: عدم پذیرش و طرد
بعد از یک دعوای مفصل، در را به هم میکوبید و از منزل خارج میشوید. شما در منزل و زیر یک سقف هستید ولی به یکدیگر بیاعتنایی میکنید و یکدیگر را مورد بیتوجهی قرار میدهید. در واقع طرف مقابل را هم از دیده و هم از دل بیرون میکنید. بیشتر جداییها و طلاقها در این مرحله اتفاق میافتد. این دوره بحرانی ترین دوره اختلافات و در حقیقت زمان به زانو در آمدن آخرین تلاشهای عاطفی طرفین برای بقای زندگی مشترکشان میباشد.
مرحله 4: سرکوب
سرکوبی نوعی احساس کرخی و بیحسی است. شما دیگر احساسات منفی خود را حس نمیکنید اما در مقابل، بهای بزرگی میپردازید و دیگر احساسات مثبت خود را نیز لمس و درک نخواهید کرد. آنچه این مرحله را فاجعهآمیز میکند نوع رابطهای است که بین زوجین وجود دارد. به این ترتیب که همه چیز خوب و مرتب به نظر میرسد و طرفین به ظاهر زندگی خوبی در کنار یکدیگر دارند اما در واقع بسیاری از استعدادها و مهارتهای عاطفی خود را فراموش کردهاند و به یک جسد ماشینی و متحرک تبدیل شدهاند که زندگی محدود و بیطراوتی را دنبال میکند.
داریم از هم دور میشویم!
زمانی كه روابط عاطفی مناسبی در میان زن و شوهر وجود داشته باشد خانواده با آرامش بیشتری به فعالیت خود ادامه میدهد و در انجام امور بیرون از خانه نیز موفقتر عمل میكنند. زن وشوهری كه ذهن و رفتار یكدیگر را درك كنند، روابط عاطفی مثبتی هم با یكدیگر برقرار میكنند. روانشناسان تنها راهحل این مسأله را داشتن هوش عاطفی زن و شوهر در خانواده میدانند و میگویند: «هوش عاطفی مجموعهای از مهارتها و شاخصها برای شناخت احساس خود، كنترل احساس خود، شناخت احساس دیگران و تنظیم روابط با دیگران است كه در خانواده جایگاه بسیار بالایی دارد.»
هشدار رئیس انجمن جامعهشناسان
رییس انجمن جامعهشناسان ایران با انتقاد از اینكه اعضای خانواده در كشور ما بیشترین وقت خود را در محیط خانه صرف تماشای تلویزیون و استفاده از وسایلی همچون رایانه و تلفن میكنند، گفت: «نتایج آخرین تحقیقات و بررسیها نشان داده است كه در خانوادههای ایرانی، افراد به طور متوسط روزانه شش ساعت از وقت خود را به تماشای تلویزیون اختصاص میدهند.»
دكتر معیدفر گفت: «در سالهای اخیر با ورود وسایل جدید ارتباطی این وضعیت دامنه وسیعتری پیدا كرده است و تاسف بارتر اینكه بگوییم در برخی خانهها به جای یك تلویزیون، دو تا سه تلویزیون وجود دارد و هریك از اعضای خانواده ترجیح میدهند جدای از یكدیگر به تماشای برنامههای مورد علاقه خود بنشینند.»
در واقع مسایل مختلف در خانوادهها باعث شده است تا فرصت تعامل و گفتگو بین اعضای خانواده كاهش یابد. متاسفانه ماشینی شدن زندگیها و بروز مشكلات متعدد اقتصادی و اجتماعی مانع از انسجام بین اعضای خانواده شده است و میان پدر و مادر و فرزندان در برخی خانوادهها فاصله عاطفی زیادی ایجاد شده كه این امر امكان تبادل نظر و ايجاد همدلی را بين اعضای خانواده به حداقل رسانده است.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 289
#244
Posted: 23 Jan 2016 19:44
نوع نگاه به مسئله یا مشكل :
زندگی بدون مشكل فاجعه آمیز است. زیرا انسان بدون نیاز و مشكل مثل آب راكداست كه مایه حیات بودن خود را از دست داده ، می گندد و متعفن میشود . چالشها و مشكلات، هیجان و روح زندگیند كه بودنشان سنگ وجود آدمی را صیقل و جلا میدهد. مشكلات و مسائل، خشم وقهر خدا بر بندگان نیست بلكه فرصتی برای بهتر شدن است. اگر بپذیریم كه مشكلات فرصتهای بالقوه هستند و جزء الطاف خفیه الهی بوده كه به شكلی نامطلوب نمایان شدهاند، در آن وقت از وجود مشكلات و مسائل ناله نخواهیم كرد.
برخی در فرصتهایی كه بر ایشان پیش میآید به مشكلاتش فكر میكنند و فرصتها را از دست میدهند، ولی برخی دیگر در دل هر مشكل و مسئلهای به فرصتهایش اندیشیده و از آنها استقبال میكنند. اگر نیم نگاهی به زندگی افراد موفق تاریخ بشریت بیافكنیم. آنهایی كه تمدن بشریت مرهون تلاشهایشان است افرادی نبوده اند كه مشكل یا مسئله كمتری داشتهاند اتفاقاً جزء افرادی بودند كه مشكلات و مسائل بسیار بزرگ و زیادی داشته اند و بارها طعم شكست را چشیده ولی هیچگاه تسلیم نشدهاند، مهم نیست كه چندبار به زمین میخوریم، مهم آن است كه چگونه از زمین بر می خیزیم.نباید نگاه ما به مسائل و مشكلات بر مبنای ناامیدی باشد بلكه وجود مسئله و مشكل را جزء جدائی ناپذیر زندگی بدانیم و عزممان را جزم نموده كمر همتمان را محكمتر ببندیم. « الخیر فی ما وقع»
۲) تغییر در واژههای مورد استفاده :
واژههایی كه در زندگی روزانه خود بكار میبریم بر ضمیر ناخودآگاه ما مؤثر هستند، در انتخاب و استفاده از واژهها باید دقت بیشتری داشته باشیم لطفاً در زیر به چند نمونه از واژههای یأس آور و امیدبخش و همچنین نتیجه آنها بر ضمیر ناخودآگاه افراد توجه كنید.
▪ واژههای یأس آور / ▪ نتیجــه
خسته نباشید / روحیه ناامیدی و یأس
من خستهام / "
من شكست خوردهام / "
من مشكل دارم / "
▪ واژههای متعالی / ▪ نتیجـــه
خدا قوت / امید، شادابی، انگیزه، روحیه متعالی
من آرام هستم / "
من تجربه كسب كردم / "
من مسئله دارم / "
سکسی باش ... متاهل....زندگی کن...هردو مون باحالیم..میلادومینا