ارسالها: 208
#1
Posted: 28 Dec 2010 21:00
آیا مشاوره قبل از ازدواج را جدی بگیریم ؟!
پاسخ صریح و کوتاه به این پـرسش چـیزی نیـست جـز یـک "بـله" قاطع. ازدواج کردن آن هم بدون در نظر گرفتن آموزش های مقدمـاتی، درست ماننـد شـروع یـک کار تجاری بدون درنظر گرفتن سود و زیان است. همان طور که مطلع هستید تقریباً نیمی از ازدواج ها به طلاق ختم می شوند و می توان گـفت کـه از ایـن نیمه ی باقی مانده که برای مدت زمان زیادی در ازواج های دائـمی بـاقی می مانند تنها ۵۰% از آنها از زندگی خود رضایت داشته و خوشحال هستند! متاسفانه بسیاری از خـانم ها و آقایانی کـه با هـم آشنـا می شونـد و پـس از مدتی تصـمیم بـه ازدواج بـا یکدیگـر می گیرند، هیچ گونه توجهی به این آمار و ارقام نمی کنند. حقیقـت ایــنجاست که اگـر نخواهیـد ایـن حـقـایق را در نـظر بـگیـرید و فـقـط از روی شـانس و اقـبـال و قسمت و ... انتظار داشته باشید که ازدواج موفقـی در پیش روی داشته باشید، باید بدانید که احتمال موفقیت شما در رابطه یک به چهار است! به هر حال تکنیک ها و شیوه های متنوع زیادی وجود دارند که با استفاده از آنها می توان موفقیت زندگی مشترک را تضمین نمود.
اکثر زوج ها متوجه نیستند که کلاس های آموزش پیش از ازدواج می توانند تا حد بسیار زیادی از احتمال طلاق بکاهند. تحقیقات گویای این مطلب هستند که شرکت در این دوره های آموزشی می توانند تا ۳۰% احتمال بروز نفاق و جدایی را کاهش داده و زوج ها را به سمت زندگی شاد تری هدایت نمایند. شرکت در این قبیل کلاس های مشاوره همچنین می تواند از استرس های شایع زمان پیش از ازدواج نیز بکاهد. تنها کمی تلاش می تواند احتمال موفقیت شما را در دراز مدت افزایش بخشد. شما باید هر کاری که از دست تان بر می آید انجام دهید تا بتوانید رؤیاهای تان درباره یک ازدواج موفق را به حقیقت مبدل کنید، زندگی فوق العاده ای برای خود ایجاد نمایید و برای بقای آن از هیچ تلاشی مضایقه نکنید.
آمادگی های پیش از ازدواج وابسته به حقیقت است و برای تداوم بخشیدن به ارتباط ضروری می باشد. این کار شما را به طور ضمنی برای رویارویی با چالش های آتی که هر زوجی بطور اجتناب ناپذیر با آن مواجه خواهد شد، آماده می کند. بهتر است ای نکار را در همین ابتدای رابطه که هر دو نفر سرشار از انرژی و تازگی هستند، انجام دهید. در این یک مورد بخصوص نباید سرتان را در برف فرو کنید و خودتان را به بیراهه بزنید. پژوهش های اخیر حاکی از آنند که در حدود یک سال پیش از ازدواج و یا حتی ۶ ماه قبل از آن فرصت بسیار مناسبی است که به مراکز مربوطه مراجعه کنید و در کلاس ها و دوره های آموزشی آمادگی برای ازدواج شرکت کنید. در این زمان میزان استرس و عادات منفی در پایین ترین حد خود قرار دارد و می توان از همان لحظه الگوهای ارتباطی را برقرار و محقق ساخت. این دوران درست زمانی است که مشکلات خیلی راحت تر به نظر می آیند و قابل حل می باشند.
زوج ها در بدو شروع رابطه با درخواست های بیشتری روبرو هستند. با توجه به زندگی مکانیکی عصر اخیر شرایط به گونه ای است که برقراری ارتباط صحیح قدری دشوار می نماید. این روزها اغلب مشاهده می شود که زوجین هر دو نفر مشغول به کار هستند و بچه دار شدن را برای بعد موکول می کنند. واقعاً شرایط سختی را دارند. در این شرایط هر دو نفر باید از شیوه های ارتباطی بسیار قوی برخوردار باشند تا بتوانند مشکلات متفاوت را حل کنند، صمیمت موجود را حفظ کرده و اهدافی را تنظیم نموده و برای رسیدن به آن ها تلاش کنند. بدون وجود یک چنین ساختاری طرفین خیلی راحت مغلوب استرس و فشار شده و خود را می بازند. مشکلات خیلی راحت تر از آنچه فکرش را می کنند وارد زندگی آنها شده و ریشه ی ارتباط شان را می خشکاند. البته اغلب افراد در ابتدای رابطه انتظارات مثبت غیر واقعی ای را در سر می پرورانند که به ندرت کم و کمتر خواهد شد.
افرادی که در خانواده ی های طلاق به دنیا آمده اند و یا شاهد زندگی ناموفق والدین شان بوده اند، ممکن است خواهان انتظارات غیر واقعی و غیر منطقی از زندگی زناشویی خود باشند که همین مطلب باعث می شود در زندگی مشترک خود به موفقیت دست پیدا نکنند. آمادگی های پیش از ازدواج به عنوان یک فاکتور مصون کننده عمل کرده و شما را قادر می کند که قابلیت هایتان را ارتقا بخشیده و کمک تان می کند که راحت تر بتوانید از عهده مقابله با مشکلات بالقوه بر آیید. برای اینکه بتوان در زندگی موفق شد زوج ها باید از تمام مزایای موجود بهره بگیرند.
خوشبختی توپی است که وقتی میغلتد به دنبالش میدویم
و وقتی می ایستد به آن ضربه میزنیم!!!
ارسالها: 208
#2
Posted: 30 Dec 2010 20:33
ده خطاي مسلم آقايون در روابط ابتدایی
همه ما به نحوي مشکلات موجود در روابط با جنس مخالف را تجربه کرده ايم. همه چيز از قرارهاي ملاقات شروع مي شود، در اين زمان هر دو طرف بهترين روحيات و خصوصيات اخلاقي خود را به نمايش مي گذارند. پس از سپري شدن چند ماه، به تدريج پرده ها از مقابل ديده ها برداشته مي شود، حقيقت آشکار شده و افراد خود واقعي شان را نشان مي دهند.
آقايون معمولاً در مراحل اوليه ارتباط، دچار اشتباهات بسيار زيادي مي شوند، ما هم اينجا هستيم تا به آنها کمک کنيم که از 10 نمونه از بدترين نوع اين اشتباهات پرهيز کنند. اگر به تازگي وارد يک رابطه شده ايد و يا در يک رابطه طولاني مدت قرار داريد، شايد بهتر باشد قلم و کاغذ را برداريد (و يا خودتان را راحت کنيد و از روي اين مقاله پرينت بگيريد.)
1- دادن قدرت بيش از اندازه به خانم :
اگر مردها در رابطه قدرت بيش از اندازه اي به خانم ها بدهند (البته اگر نخواهيم بگوييم تمام قدرت) خودشان را به دردسر مي ا ندازند. اگر خانم تصميم بگيرد که شما چه زماني بايد بيرون برويد، چه موقع رابطه جنسي داشته باشيد، با کداميک از دوستانتان مي توانيد ارتباط داشته باشيد، و حتي براي رفتن به ميهماني رنگ لباستان را نيز آنها انتخاب کنند، بايد بدانيد که دچار مشکلات بزرگي خواهيد شد.
معمولاً اين قبيل مشکلات براي آقايوني پيش مي آيد که تصور مي کنند لياقت داشتن خانمي، مثل همسرشان را ندارند. به همين دليل خودشان را در جايگاهي نمي بينند که بخواهند براي رابطه تصميم گيري نمايند. اگر شما مرد خوبي هستيد و شايستگي داشتن يک همسر خوب را داريد پس بايد در مورد رابطه تان بازانديشي کنيد. اگر قدرت به صورت 50-50 ميان شما تقسيم شود، آنگاه مشکلات به حداقل ميزان موجود خواهند رسيد. به هر حال 50-50 خيلي بهتر از 20-80 است که شما حتي نتوانيد خودتان را در آخرين قسمت 20 نگه داريد.
2- کنترل بيش از اندازه :
هر چند پيشنهاد شده که کنترل تمام امور را در اختيار خانم نگذاريد، اما در عين حال بايد توجه داشته باشيد که انجام اين کار توسط خودتان نيز گزينه مناسبي به شمار نمي رود. چالش هايي که بر سر مسئله قدرت به وجود مي آيد مي تواند سبب ايجاد جر و بحث و دعوا در محيط خانوادگي شود. در يک رابطه، هيچ جايي براي رقابت وجود ندارد،زماني که نوبت به مقوله "قدرت" مي رسد هر دو طرف بايد با رعايت کامل احترام، و در کمال ادب در اين اين مسئله با يکديگر به گفتگو بنشينند. اغلب خانم ها به مردهاي کنترل گر علاقه اي ندارند و در کنار آنها احساس ناامني مي کنند.
3- کار خوب امروز فقط تا فردا دوام دارد :
خانم ها معمولاً بيشتر از حافظه کوتاه مدت خود استفاده مي کنند. گل و شکلات هايي که امروز برايشان هديه گرفته ايد، نشان دهنده ي عشق شما در همين امروز هستند، فردا يک روز جديد است و شما بايد به نحوي ديگر عشقتان را به آنها ثابت کنيد. آقايون معمولاً اعمال محبت آميز خود را فراموش نمي کنند و متوجه نمي شوند که خانم ديگر هيچ تمايلي به پوشيدنن لباس زيبايي که همين 3 روز پيش برايشان خريده ايد، ندارند،براي اينکه يک مرد ايده آل باشيد نيازي نيست از کارهاي روزمره خود فاصله بگيريد، اما به هر حال براي رسيدن به موفقيت بايد اين امور را در ذهن داشته بايد.
4- سلطه جويي و مالکيت بيش از حد :
اگر همسرتان به شما بگويد که از مردهاي سلطه جو، خود پسند و ديکتاتور خوشش مي آيد، آنوقت رابطه شما کامل خواهد بود –البته اگر اسمتان جوزف استالين باشد– در حقيقت هيچ خانمي از مردهاي حسود خوشش نمي آيد و دوست ندارد کسي مرتباً به او تذکر دهد که چه کاري را بايد انجام دهد و چه کاري را نبايد انجام دهد.
البته اصول ابتدايي موجود در روابط هميشه حاکي از اين امر هستند که هدايت روابط بر عهده آقايون است. بايد توجه داشت که اين امر نيازمند رسيدن به بلوغ کامل فکري و پذيرش حس مسئوليت است. يک مرد هيچ گاه نبايد تصور کند که همسرش از نظر روحي و يا احساسي در مکاني پايين تر از حد او قرار دارد و به همسرش مانند يکي از مايملکاتش بنگرد.
5- اجازه به دخالت خانواده يا دوستان در رابطه :
در اينجا فقط يک "نه" واقعي لازم است. اگر ازدواج کرده ايد و اجازه مي دهيد خويشاوندان سببي در روابط شما دخالت کنند، بايد بگويم که شما در حال راه رفتن بر روي يک لايه ي نازک يخ هستيد،اگر خانم اجازه کنترل امور را به شما داده باشد، باز هم دوست ندارد که حرف هاي شما ديکته ي حرف هاي مادر، خواهر برادر يا پسر عموهايتان باشد. خانم ها دوست ندارند کارهايشان به آنها ديکته شود و اين امر به ويژه زمانيکه از طرف يک فرد خارجي باشد، آنها را بيش از پيش ناراحت مي کند.
شما همچنين نبايد به خانواده همسرتان هم اجازه بدهيد که در روابط شما دخالت کنند. شايد هر کس به شخصه نظري داشته باشد، اما اين نظر خود زوجين است که بايد مورد توجه قرار بگيرد. نبايد اجازه دهيد که عقايد خارجي بر روي رابطه شما تاثير بگذارند.
6- احترام گذاشتن :
او ملکه زيباي شماست، گوله نمک است، عسل، شکلات، آبنات.... بله همه اين ها هست، اما در عين حال او يک انسان هم هست. به اين معنا که اگر به شما احترام مي گذارد، دوست دارد شما هم به او احترام بگذاريد.
گاهي اوقات بايد به انسان ها تنها به دليل بودنشان احترام بگذاريم :
- مادر – چرا که او خانمي است که شما را به دنيا آورده و بزرگتان کرده.
- همه خانم ها – چرا که آنها انسان هستند و خداوند به ما گفته که با جنس مؤنث مهربان باشيم و به آنها احترام بگذاريم.
البته در کنار اين احترام گذاشتن، در عذر خواهي نبايد زياده روي کنيد (مگر اينکه واقعاً اشتباه از جانب شما بوده باشد) تصور نکنيد که او هميشه همه ي کارها را درست انجام مي دهد و هميشه شما مقصر هستيد. هيچ گاه تقصير امري که اشتباهش از جانب شما سر نزده را به گردن نگيريد،هيچ گاه او را بر روي سکوي بلندي قرار ندهيد که فراموش کند زمين کجاست. يک خانم هيچ گاه دوست ندارد با يک مرد سطحي نگر ارتباط برقرار کند.
7- کمال گرايي :
اگر شما در آن موقعيتي نيستيد که دلتان مي خواسته (حال چه از نظر اقتصادي، علمي، يا عاطفي) مسئله اي نيست. خانم ها اغلب به آينده فکر مي کنند، به همين دليل لازم نيست که در زمان برقراري ارتباط با يک خانم، کل دنيا در دست هايتان باشد،خانم ها به تدريج انتظار دارند که شما پيشرفت کرده و نتايج مطلوبي را بدست آوريد. سعي کنيد هميشه در همان جايگاه اوليه باقي نمانيد؛ حتي اگر بهترين نيستيد، باز هم سعي کنيد به آرزوهاي خود بچسبيد و براي رسيدن به آنها تلاش کنيد.
8- انتخاب همسر تنها از روي ظاهر :
اين کار بسيار خطرناک است؛ اما متاسفانه بيشتر آقايون نمي توانند از آن بگذرند،جذابيت ظاهري يکي از موارد قابل توجه است؛ به همين دليل گاهي اوقات آقايون فراموش مي کنند که مسائل مهم ديگري نيز وجود دارند. از آنجايي که آقايون تعلق به سرزمين " تصويرگرايي" دارند، قضاوت اوليه شان بيشتر از روي شماي کلي خانم ها شکل مي گيرد. پس از اينکه از نظر ظاهري به خانمي علاقمند شدند، آنوقت تازه به فکر مسائل عميق تر مي افتند که متاسفانه ديگر خيلي دير شده،هيچ گاه مسائل مهمي مانند: احساس متقابل، ميزان سازگاري، و تفهيم دو جانبه را فراموش نکنيد.
9- ارجحيت دادن ديگران نسبت به خانم :
اين ديگران شامل دوستان، اقوام، همکاران، حيوانات خانگي، اتومبيل شخصي و سرگرمي هايتان مي شود،کاملاً معقول است اگر بخواهيد گاهي با دوستانتان بيرون برويد، و يا شايد کارهاي بسيار زيادي براي انجام دادن داشته باشيد؛ اما هيچ يک از اين موارد نبايد نسبت به مسائل خانوادگي ارجحيت داشته باشند. زمانيکه يک خانم احساس کند کسي و يا چيزي براي شما از او اهميت بيشتري دارد، به سختي مي تواند ارتبط خوبي با شماو برقرار کند.
10- مجذوب خانم هاي ديگر شدن :
هيچ دليل مشخصي وجود ندارد که چرا خانم ها بيشتر جذب آقايوني مي شوند که نامزد دارند يا ازدواج کرده اند. اگر تصميم به برقراري يک رابطه جدي را مي گيريد، بايد هر گونه شهوتي نسبت به ساير خانم ها را کنار بگذاريد. نامزد و يا همسر شما نادان نيست و به خوبي متوجه مي شود که چشم هاي شما همواره به دنبال خانم هاي ديگر است،اگر خانم کم تحملي باشد و بداند که شما جذب خانم ديگري شده ايد، به سرعت رابطه اش را با شما قطع مي کند،در زمان بروز چنين اتفاقي بايد گوش به زنگ باشيد و در مقابل آن کاملاً صبور باشيد.
اين هم از 10 نکته اي که به شما قولش را داده بوديم. اميدواريم اين موارد به آقايوني که در رابطه خود با مشکل مواجهه هستند، کمک کند،فقط به خاطر داشته باشيد – هر مردي مي تواند براي يک مرتبه دچار اشتباه شود. اگر تعداد اشتباهات او از 1 بار بيشتر شود، آنوقت از کلوپ خارج مي شود.
خوشبختی توپی است که وقتی میغلتد به دنبالش میدویم
و وقتی می ایستد به آن ضربه میزنیم!!!
ارسالها: 208
#3
Posted: 30 Dec 2010 20:33
10 دروغ زنان به مردان
در زندگي روزمره ممكن است اتفاقاتي رخ دهد و يا شرايطي پيش آيد كه مجبور به گفتن دروغ مصـلحتي شـويم. زنان معمولا" سعي ميكنند با توسل به دروغهاي ظريف و بي ضرر برخي موقيعتها را به سود خود تغيير دهند.
در اين بخش به 10 دروغ رايج زنان اشاره مي كنيم :
دروغ شماره 10 _ من تو رو همين جوري که هستي دوستت دارم :
آيا واقعا" تصور مي کنيـد که او دوست ندارد هيچ تغـيـيـري در شمـا بـوجـود بـيايد؟ هيچ تغييري؟ ممکن است همسرتان خواستار تغییرات زیادی در شـما باشـد مگـر ايـنکه در ماه عسل بسر ببريد چون در اين زمان شما يک مرد کامل براي همسرتان هستيد. دير يا زود او متوجه اشتباه خود خواهد شد.
دروغ شماره 9 _ من عاشق رفت و آمد و معاشرت با دوستان تو هستم :
گذشه از اينکه دوستان شما تا چه اندازه جالب مي باشند، هـمـسرتـان علاقه اي به حضور مداوم آنها در کنار شما ندارد. اگرچه ممکن است در روزهاي اول بروز ندهد ولي بالاخره صبرش تمام شده و شما را از اين کار منع خواهد کرد.
دروغ شماره 8 _ جم و جور کردن خونه را دوست دارم :
اين هم از آن دروغ هايي است که همسر شما ممکن است در اوايل ارتـباط شـما بيان کند. اينکه "دوست دارم ظرفهاي نشسته را بشويم"، "لبـاسـهاي کثيف تو را شسته و اتو کنم"، ديري نخواهد انجاميد که اين دروغ او نير برملا خـواهـد شد و از شـما خــواهد خواست که نوبتی ظرفها را بشویید و زحمت جوربهایتان را خودتان بکشید.
دروغ شماره 7 _ من عاشق خانواده تو هستم :
اگر مرد خوش اقبـالي باشيـد همـسرتان ممـکن اسـت دروغ نـگـويد که دوست دارد با خانواده شما رفت و آمد کند. اگرچه شايد او از آنها شما متنفر باشد ولي براي اينکه احساسات شما جريحه دار نشود راستش را نخواهد گفت. براي اينـکه عـلاقه واقـعي هسمرتان را نسبت به خانواده خود بفهميد کافي است به او بگوييد که مادرتان بـراي فردا شما را به نهار دعوت کرده و به عکس العمل هـمـسرتان توجـه کنيـد: اگر تمامـي عضلات صورتـش سـفت شـد و با يـک لبـخـند زوري زيـر لب و آرام گفت "خيلي خوبه" آنوقت نتيجه بگيريد که او کشته مرده خانواده تان نيست.
دروغ شماره 6 _ من عاشق ورزش هستم :
اين هم از آن دروغـهاي روزهـاي اول زندگي است. او براي ايـنکـه نـشان دهـد با زنهاي ديگر متفاوت است و اينکه داراي علايق مشترک با شما ميباشد پا به پاي شما جلوي تلويزيون مي نشيند و تا دير وقت فوتبال تماشـا مي کنـد ولي بعد از گذشـت چـند ماه شکايتها شروع شده و متاسفانه ديگر نـخـواهيد تـوانسـت با خـيال راحـت بـه تماشاي فوتبال بنشينيد.
دروغ شماره 5 _ از اينکه مي گويي چاق هستم اصلا دلخور نمي شوم :
فرقي نمي کند که شما چه مي گويـيد، در هر صورت او عـصبـاني مـي شود. اگر بگوييد که خيلي زيبا است متهم میشوید به دروغگویی چرا که او فکر می کند گفته شما صرفا برای آرام کردن او و نرنجیدن بـخاطر چربــیهای اضـافه اش اســت. از طـرف ديگر اگر اضافه وزنش را گوشزد کنيد قطعا" يک دعواي حسابي در اتاق نشيمن شما رخ خواهد داد.
دروغ شماره 4 _ حق با تو است :
خيلي وقتها بحث و جدال شما با همسرتان با اين جمله او تمام مي شود: "باشه حق با تو ست، تو خيلي بهتر از من مي فهمي". همسر شما فقط براي بريدن صداي شما اين جمله را مي گويد در حاليکه هنوز اعتقاد دارد که حق با اوست و کسي که اشتباه مي کند شما هستيد و پيش خودش ميگويد: " بالاخره مي فهمه که اشتباه مي کنه" و سپس به دنبال دليلي براي توجيه حرفش خواهد گشت.
دروغ شماره 3 _ برايم مهم نيست که به زنهاي ديگر نگاه کني :
اگرچه ممکن است همسرتان براي ايـنـکه وانـمود کند که زن خونسـرد و روشـن فکري است اين دروغ را بشـمـا بـگويد اما او دوست ندارد که شما حتي به يک ماکت زن مو قرمز پشت ويترين مغازه نگاه کنيـد. او مـي خـواهـد که نگاه شـما فقط به او باشد و نه ديگري. بنابر اين اگر او به شما گفت که مهم نيست و اذيت نميشود هيچگاه چشمان خود را بيش از اندازه به اطراف منحرف نکنيد چون در غيـر اينـصورت بايد منتـظر ضـربات محکم به سر و صورتتان باشيد!
دروغ شماره 2 _ پول براي من هيچ اهميتي ندارد :
پول اهميت ندارد، ولي مقدارش چرا! هر چند ممـکـن اسـت درسـت نبـاشـد که بگوييم همه زنها موجودي حساب بانکي همسرشان برايشان مهم است ولي اکثر آنها دوست دارند که از لحاظ اقتصادي در يک حد متـعادل و رفاه نسبي قرار داشته و داراي استقلال مالي باشند.
دروغ شماره 1 _ نگران نباش عزيزم، اين براي همه پيش مياد :
اکثر مردان در مرحله اي از زندگيشان موقتا" دچار ناتواني جـنـسي مي شـوند و اکثر زنان نيز از اين موضوع مطـلع هـسـتند. با اين حال اين مـساله بـدان مـعنا نيست که همسر شما شاکي و دلـخور نمي شود. اين دروغ يـکـي از چـنـديـن دروغ جنـسـي ميباشد که زنان بـراي جريـحه دار نشدن احساسات همـسرشان بـه آنـها مـي گويند، دروغهايي که خوشبختانه مضر نيستند. در نـهايت حتـي اگر شـما براي همسرتان يک شريک جنسـي ايـده آل نـباشـيد، هـمسرتـان از بين همه مردان شما را انتخاب کرده بدون اينکه خـوب يا بد بودن آميزش برايش فرقي داشته باشد.
حال که با دروغهاي احتمالي همسرتان آشنا شديد مي توانيد خودتان را آماده کنيد. خبر خوب اينکه آنچه که تا بحال دروغ ناميده شد فقط پيچاندن هاي ظريفي ميباشند که نه تنها مضر نيستند، بـلکه براي تجديد روحيه و تحکيم زندگي شما مفيد خواهند بود. دروغهاي مشابهي نيزمیگويـنـد کـه دانـسـتـن آنـها خالي از لطف نيست.
خوشبختی توپی است که وقتی میغلتد به دنبالش میدویم
و وقتی می ایستد به آن ضربه میزنیم!!!
ارسالها: 208
#4
Posted: 30 Dec 2010 20:34
10 دروغ مردان به زنان
از آنجایی که در مورد دروغهای زوجین سخن به میان آوردیم عدالت و مساوات را در آن دیدیم که 10 دروغ شایع مردان به زنان را نیز بازگو نماییم.
1. اصلا چاق نیستی :
حتما برای شما خیلی پیش آمده که قبل از رفتن به میهمانی بعد از ساعتها از اتاق خواب بیرون می آیید و از همسرتان سوال می کنید: " توی این لباس چاق به نظر نمیام؟ " بهترین جواب: " نه اصلا"، برعکس خیلی هم خوشگل شدی" این تنها پاسخی است که آقایان می توانند جان سالم بدر ببرند. آنها از دادن پاسخهای متفرقه خود داری مینمایند چون ممکن است در اتاق با شدت بسته شده و به سر و صورتشان صدمه وارد شود.
2. من از دیدن زنهای زیبا توی فیلم لذت نمی برم :
دیدن زنهای زیبا و هوس انگیز در فیلمها از جمله مواردی است که کمتر مردی می تواند لذت دیدنش را حاشا کند. این دروغ باعث می شود که احساس کنید همسرتان فقط شما را لایق تحسین می انگارد و دیگران در نظر او بی اهمیت جلوه می کنند.
3. دربارش بعدا صحبت می کنیم :
این عبارت کوتاه همسر شما را از یک بگو مگو و یا جر و بحث احتمالی خلاص می کند. در بسیاری از موارد همسرتان نمیخواهد در موردش بعدا" صحبت کند او هرگز نمیخواهد. این جمله باعث خواهد شد بخاطر مسائل کوچک و بی اهمیت مجادله و نزاع صورت نگیرد،آقایان باید بدانند که گرچه این یک ابزار قوی و کارآمد بحساب می آید ولی زیاد استفاده کردن از آن باعث برملا شدن موضوع و لو رفتن قضیه خواهد شد.
4. تو منو یاد جنیفر لوپز می ندازی :
نهایت تعریف همسرتان از شما این دروغ بسیار بزرگ میباشد. مقایسه شما با یکی از زیباترین ستارهای سینما می تواند اعتماد به نفس شما را بالاببرد. اگر شما واقعا به این زیبایی هستید باید به همسرتان تبریک گفت.
همه زنها زیبا هستند اما نباید نعنا داغش را زیاد کرد چون ممکن است بیشتر ضرر برساند تا استفاده.
5. من عاشق دست پخت تو هستم :
از آنجاییکه بعضی از خانمها حتی پختن نیمرو را بدون کتاب آشپزی بلد نیستند و همسر آنها اغلب با غذاهای سوخته سر و کله می زنند و از طرفی مرتب سخن از هنرهای آموخته از مادرشان بمیان می آورند ، این دروغ تنها راه حل تصور می شود. همسر شما این دروغ را می گوید چون پیش خودش می گوید: " حداقل خودش برام غذا پخته "
6. من به زنهای دیگه فکر نمی کنم :
این هم یکی از انکارهای احساس برانگیز مردان می باشد. همسرتان دوست ندارد شما را اذیت کند پس راه حلی جز این نیست که بگوید (به دروغ یا واقعا ) جز شما هرگز هیچ زنی توی فکرش نبوده. اگر همسرتان بگوید "هیچ زنی به زیبایی تو تا بحال ندیده ام" برایتان بسیار گوارا خواهد بود. البته آقایان باید بدانند که هیچگاه این دروغ را قبل از دروغ شماره 7 بیان نکنند.
7. من چیزی ندارم که بخوام از تو پنهان کنم :
برخی اوقات از همسرتان گله میکنید که چرا با من حرف نمیزنی و چرا سکوت میکنی و این فکر به ذهن شما خطور میکند که او چیزی را مخفی میکند. معمولا آقایان مسائل کاری و مشکلات روزانه خود را دوست ندارند در خانه بازگو کنند تا موجب نگرانی و ناراحتی شما شود. بنابراین بیشتر با او صحبت کنید تا او از افکار و مشغله روزانه رها شود.
8. از خرید کردن با تو لذت می برم :
اگر بعد از یک روز طولانی، سر زدن به مغازه های متعدد، پوشیدن لباسهای گوناگون و چانه زدن ها و ساعتها معطلی، به صورت نیمه افروخته همسرتان بنگرید حتما" این جمله زیبا را از او خواهید شنید ولی صدای فشرده شدن دندانهای او نیز در این هنگام قابل تامل است.
9. عاشق معاشرت با مادرت هستم :
بعضی اوقات کلید ورود به قلب یک زن، خانواده او می باشد. ممکن یک مرد حتی از خانواده همسرش متنفر باشد ولی بدیل عشق به همسر و حفظ رابطه اش اینطور وانمود می کند که نهار خوردن با مادر همسرش برایش خیلی لذت بخش است. تاریخ نشان داده که کمتر مردی علاقه واقعی به خانواده همسرش بخصوص مادر همسرش دارد.
10. متاسفم :
چنانچه همسر شما خواسته باشد از یک موقعیت خطرناک و یا بگو مگوی بیخ دار نجات پیدا کند این جمله ساده خیلی مفید خواهد بود. با این جمله خیلی ساده می توان اخم یک زن را به لبخند تبدیل کرد. کافی است به شما بگوید که متاسف است و قول می دهد عوض شود تا همه چیز با خوبی و خوشی، لااقل برای همان لحظه، تمام شود.
خوشبختی توپی است که وقتی میغلتد به دنبالش میدویم
و وقتی می ایستد به آن ضربه میزنیم!!!
ارسالها: 208
#5
Posted: 31 Dec 2010 18:09
ازدواج های رنگارنگ
ازدواج انواع و اقسام مختلفی دارد. وقتی توانستید نوع ازدواج خود را تشخیص دهید، آن وقت بهتر می توانید تصمیم بگیرید که آیا از ازدواج خود راضی هستید یا فکر می کنید باید تغییراتی در آن ایجاد کنید.
● ازدواج یکنواخت :
وقتی ازدواج کرده اید، همسرتان را از ته قلب دوست می داشته اید. اما، با گذشت زمان و درگیر شدن شما با مسائل و مشکلات روزمره، بچه ها و سایر فعالیت ها، از همدیگر دور شده اید. شما به ندرت همدیگر را می بینید، این اشکالی ندارد، اما آرزو داشتید که می توانستید زمان بیشتری را با هم گذرانده و چیزی بیشتر و فراتر از هزینه های خانه را با هم شریک می شدید.
همانطور که جدا شدن و دور شدن شما از یکدیگر، زمان برده است، نزدیک شدن دوباره به همدیگر هم نیازمند گذشت زمان است. پس نترسید و مطمئن باشید که اگر همه تلاشتان را به کار گیرید همه چیز مثل روز اول خواهد شد،با پیدا کردن ساعاتی که بتوانید آن را در کنار همسرتان بگذرانید شروع کنید. باید دوباره کشف کنید که همسرتان چقدر موجودی شگفت انگیز است و چقدر دوستش دارید. به چیزهای مورد علاقه همسرتان، علاقه نشان دهید، تا بتوانید زمانی را در کنار یکدیگر به خوبی و خوشی بگذرانید،به دنبال موقعیت هایی باشید که بتوانید در خلوت کنار همسرتان بگذرانید تا دوباره از نزدیک با خصوصیات عالی او آشنا شوید.
● ازدواج سو استفاده گرانه :
این ازدواج ازدواجی است که در آن شما چه جسما و چه روحا مورد سو»استفاده طرف مقابلتان قرار می گیرید. در بسیاری از موارد، این عادتی است که از دوران کودکی در فرد ایجاد می شود. از این رو، از بین بردن آن نیازمند عشق و مشاوره فراوان است،هیچ کس نباید تصور کند که به چنین ازدواجی تعلق دارد، همه شایسته یک ازدواج و زندگی زناشویی عالی بدون هیچ گونه سو»استفاده هستند.
باید برای خودتان و فرد سو»استفاده گر از متخصص کمک بگیرید. اگر طرف مقابلتان تمایلی به انجام اینکار نشان نداد، آنگاه باید از متخصص بخواهید که به شما کمک کند که چطور با چنین موقعیتی کنار بیایید. باید بدانید که اگر این سو»استفاده و بدرفتاری ها ادامه پیدا کرد، آنگاه تنها راه چاره شما ترک آن زندگی است.
● ازدواج مقام و عنوان :
البته مهم است که با مردی ازدواج کنید که بتواند از عهده نیازهای شما برآید، اما اگر با کسی فقط به خاطر ثروت یا مقام او ازدواج می کنید . هیچ وجه اشتراکی با هم ندارید، خیلی زود متوجه خواهید شد که همیشه هم پول همه چیز نیست،اگر ازدواج شما یکی از این نوع ازدواج ها باشد، چه باید بکنید؟ مطمئن باشید که هیچوقت دیر نیست و همیشه می توانید چیزهایی جدید درمورد همسرتان کشف کنید که بتوانید او را در قلبتان جای دهید.
سعی کنید به کارهای مثبتی که همسرتان برای شما و بچه ها انجام می دهد فکر کنید. از او به خاطر آن نقاط مثبت تشکر کنید و سعی کنید به چیزی فرای مقام یا وضعیت مالی او فکر کنید،برای شناختن همسرتان وقت بگذارید و رابطه ای عمیق تر با وی بسازید.
● ازدواج همسر غایب :
در اینگونه ازدواج ها سر همسرتان آنقدر به کار و فعالیت های خارج خانه گرم است که شما هیچ وقت همدیگر را نمی بینید،شغل هایی هست که فرد مجبور است زمان زیادی را خارج از خانه و خانواده بگذراند. افرادی هم هستند که برای کارشان بیشتر از خانواده شان وقت می گذارند. این مسئله ممکن است به خاطر حس منفی وفاداری به کارفرما باشد یا اینکه بخواهند در کارشان همیشه برتر و اول باشند،به علاوه، کارها و فعالیت های زیادی وجود دارد که بتواند زمان و حواس افراد را از آن خود کند، اما اگر می بینید این کارها به بهای از دست دادن همسر و فرزندانتان تمام می شود، مراقب باشید چون ارزشش را ندارد.
دلیل این مشکل در زندگی شما هر چه که باشد، دیگر زمانش رسیده است که دست از آن بردارید و ببینید برای کم کردن زمانی که خارج از منزل می گذرانید و اضافه کردن به زمانی که کنار همسر و خانواده تان می گذرانید چه باید بکنید. ممکن است ابتدا شکل قربانی کردن خودتان را داشته باشد. اما اگر همراه با همسرتان تصمیم بگیرید که برای رشد و توسعه ازدواج و زندگیتان چه می توانید بکنید، مطمئن باشید که به لذت عمیقی دست پیدا خواهید کرد.
● ازدواج بادوام :
اینها ازدواج هایی هستند که هر کسی رویای آن را در سر می پروراند. پیرمرد و پیرزنی را که گاهی می بینید دست در دست همدیگر لبخند زنان در خیابان قدم می زنند چنین ازدواجی داشته اند،این ازدواج ها اتفاقی به وجود نمی آیند. آنها با تلاش های مداوم، روزانه و مثبت به وجود می آیند. برای داشتن یک ازدواج بادوام باید تلاش کرد،ازدواجی که دربرابر مشکلات مالی و اقتصادی، بیماری ها، مشکلات فرزندان، شکستن قلب ها و خیلی مسائل و مشکلات دیگر طاقت بیاورد، ازدواجی بادوام است چون زوجین از تمام این مشکلات با کمک و همکاری یکدیگر گذشته اند.
آنها برای گذشتن از سد مشکلات و موانع موجود بر سر راه خوشبختی شان دست در دست همدیگر تلاش می کنند،خنده هایشان، گریه هایشان، شادی ها و غصه ها و کارهایشان با هم و در کنار هم بوده است. آنها می دانند که همیشه می توانند روی همدیگر حساب کنند،چنین ازدواجی برای تک تک ما امکانپذیر است. فقط باید بخواهیم و هر روز، هر هفته، هر ماه و هر سال برای به دست آوردن آن تلاش کنیم.
- ازدواج شما کدامیک از اینها است؟
- آیا می خواهید همین وضعیت را حفظ کنید؟
یادتان باشد که هیچ وقت دیر نیست و اگر همدیگر را دوست بدارید و تلاش کنید، می توانید خوشبخت ترین زندگی را از آن خود کنید.
خوشبختی توپی است که وقتی میغلتد به دنبالش میدویم
و وقتی می ایستد به آن ضربه میزنیم!!!
ارسالها: 208
#6
Posted: 31 Dec 2010 18:10
5 روش واداشتن مردان برای بیان احساست درونی
"نمیدونم به چی فکر میکنه چون اون هیچوقت درمورد احساسش با من حرف نمیزنه." ایـن جـمـله بـه گـوشتان آشنا است؟ برای اکثر زنان واداشتن شـوهـرشـان بـرای ایـنکه احـساسات درونی خود را با آنها در میـان بـگـذارنـد، کـار مشکلی بنظر میرسد. در این شرایط زن احساس میکند که ناموفق بوده و برای مرد سوء تعبیر پـیــش می آید. اما در این میان موضوعی وجود دارد که اغلب زن هـا از آن بـی اطـلاع هستند.
مردها میخواهند صحبت کنـنـد. تحـت شـرایـط منـاسـب، آنـهـا سرتاسر شب به صحبت میپردازند،اکثر مردان نیاز دارند که با همسرشان درد دل نموده و کمی سبک شوند. اما رمز و راز واداشتن همسرتان برای بیان احساساتش چـیسـت؟
● راز شماره ۱ مردان حقیقی از عدم پذیرش وحشت دارند :
واقعا! این درست است. اغـلب مـردها احساس می کنند که زنها در مورد آنها بسیار منتقدانه رفتار می نمایند، و نگران این هستند که نکند بعد از بیـان آنچـه کـه در ذهنشان میگذرد توسط همسرشان مورد استهزاء قرار گرفته و به عـلت عـدم پذیش او تحقیر شوند. برای زنها مهم اسـت بدانند کـه نفس و شخصیت یک مرد شکننده تر از نفس و شخصیت آنها بوده و آسانتر مورد تهدید قرار میگیرد. این موضوع بخصوص زمانیـکه یک مرد در رابطه ای نـزدیـک و صمـیـمانه بـا هـمسرش قـرار گرفته است بیشتر نمود پیدا می کند: او مشتاق تصدیق و عکس العملهای مثبت همسرش بوده و دوست داردبداند که موجب خشنودی او شده است.بنابراین اگر مردی احساس نماید که شما تصمیم دارید در موردش قضاوت کنید، و یا بدلیل گفتـه هـایش به گونه ای متفاوت به او نگاه کنید، مطمئن باشید که وی صحبت نخواهد کرد. داوری کردن در مورد شریک زندگی به معنای اجازه دادن به او بـرای بیان ذهنیاتش نبوده و شما را مشتاق برای شنیدن حرفهای او نشان نخواهد داد.
منـظور این نیست که شما نظر و ایده ای نداشته باشید و یا نتـوانید آن را در فرصـتی بیان کنید. یک مرد جهت بازگو نمودن درونش لازم است احساس کند بدلیل آنچه کـه هست مورد پذیرش حقیقی قرار گرفته، نه به دلیـل آنـچه که ممکن است شما دوست دارید باشد. صبر و بردباری نمایید. اگـر عـجـولانـه تـوسط پیشنهاد دادن نقطه نـظرات خـود با گفتن جملاتی از قبیل "خوب، اشتباه میکنی، من قبول ندارم" یا "از کجا این فکر مسخره بـه ذهنـت رسیــده"، در برابر عقاید او عکس العمل نشـان دهیـد، هـر مـردی از سـخـن گفـتن بـاز خواهد ایستاد. آنها نگران آن هستند که مبادا حرفی بسیار خصوصی از دهانشان خارج شـود کـه مطابق با تصور ذهنی شما از آنها نبوده و یا تصویری که بروز از خودشان در ذهن شما ایـجاد کرده اند را مخدوش کند. یـک مرد دارای ایده های متفاوت بسیاری در موضوعات مختلف زندگیش اسـت
حتـی در طـول یـک هفـتـه و یـا یـک روز می تواند بسیار متفاوت عمل نماید. به او اجـازه دهـیـد جنبه های مختلف خود را بشما نشان دهد.اگر بتوانید از انتظارات خود صرفه نظر نموده و حقیقتا سعی در شناخت هویت و ماهیت او نمایید،وی فورا این موضوع را حس کرده، احساس راحتی زیادی نموده و از صحبت کردن با شما لذت خواهد برد.
● راز شماره ۲ شما نیز درون خود را آشکار کنید بین زوجین بیان احساسات درونی باید به صـورت متقـابـل انـجام بگیرد. هر فردی دارای مشکلات، دغدغه ها و مسائل پنهانی در صندقچه قلبش می بــاشد :
بسیاری از مردان تصور می کنند " اگر این مسـائـل را به او بگویم، ترکم خواهد کرد." شما مجبورید نشان دهیـد کـه جـریان ایـن نیست. به این منظور برای او از خود چیزی را فاش کنید که نشان دهد به همان اندازه ای که او به شما اعتماد دارد، شما نیز به او اعتماد دارید. هنگامیکه او شروع بـه بـیان احساسات دورنی خود میکند، به آنچه که میگوید گوش فرا داده، قدمی به جلو بـرداشته و در عـوض پیشنهادی مثبـت ارائـه دهیـد. بعد از اینکه وی مسئله ای خصوصی را ابراز نمود، چیزی شبیه این بگوید "خوب، اینکه چیز بدی نیست من بدتر از اینها بودم." یا "من واقعا آن چیزی که اتفاق افتاده را تحسین می کنـم." و آن چیزی از داستان را که واقعا می پسندید انتخاب کنید. ( از مسائل ساختگی دوری کنید چون موضـوع لوس شده و تبدیل بـه دست انداختن خواهد شد. مردم همیشه میتوانند متوجه شوند که کسی آنها را دسـت انـداخـته و این موضوع هیچ گاه ثمر بخش نخواهد بود.)
به او اجازه دهید بداند که شما جانبدار او هستید و با تجربیاتش تنها نخواهد ماند. در حالیکه عملا نشان میدهید، مطمئن شوید که از او طرفداری میکنید. بسیاری از زنها فقط به این دلیل به داستانهای شوهرشان گوش می دهند که به او بگویند که چقـدر در مورد آن در اشتباه بوده است. آنها طرفداری شخص دیگری را میکنند. با ایـن حـال مـهـم است که موضوع را از این نقطه نظر بنـگرید: اکنـون زمـان درس دادن بـه او نـیست، بلکه زمـان "ایـجاد دوستی و مودت" است.
وقتی دو نفر پیمان دوستی می بندند، بـه تـبـادل متقابل تجربیات خود پرداخته، و به همین دلیل احساس نزدیکی و آسودگی می کنــند. این جـا شـما در حال ایجاد سازگاری و تفاهم می باشیـد، احساسی که هر دوی شما سیاره ای یکسان را اشغال نموده و در دنیایی متشابه زندگی می کند. اینکه چه تعدادی از مردان احساس تنهایی شدید مینمایند، شگفت انگیز است. نه تنها بـه آنهـا آمـوزش داده شـده اسـت کـه هـمیشه سـاکـت بـاشـنـد، ایـن تـصور غلط نیز در ذهـنشان پـرورانده شـده که صحـبـت نـمودن در مورد احساسات درونی عملی به دور از شان و منزلت مردان بشمار میرود.عـکس العملهای مثبت و صادقانه شما بسیار ضروری است. اگر بـه ایـن نـحو رفـتـار نـمایید، شـوهر شما احساس خواهد کرد که کسی وجود دارد که او را درک کند، و آنگاه حتی بیشتر و بیشتر از ذهنیاتش برایتان خواهد گفت.
● راز شماره ۳ گذشته را فراموش کنید آیـا تـا بـه حـال بـا شـوهـر خـود "گـفـتـگویی" داشـتـه ایـد که به بگو مگوهای مـربـوط بـه نارضایتی های گذشته،اشتباهاتی که انجام داده،اذیت و آزارهایی که بشما روا داشته، و آنچه که اکنون مدیون شما است، منتهی شده باشـد؟
چنـیـن مـوضوعی تقریبا در هر رابـطـه ای اتــفاق می افتند اما واقعیت باقی می مـاند؛ مـردها وقـتـی آمـدنـش را حـس میکنند، آشفته حال شده و عقب می نشینند،وقتی مردی از این وحشت دارد که صحبتهایش در آینده تـحـریف و سـوء تـعبـیر شده، به دیـگران گــفته شده و یا علیه خودش مورد استفاده قرار گیرد، بیان احسـاسـات بـرایـش غیر ممکن می شود. و تنها راه عبور از این تله ارتباطی این اسـت کـه بدانید آنچه که در گذشته اتفاق افتاده، و هــر آنچه که او انجام داده و یا گفته، شما نیز درگـیـرش بوده اید. روابط همگی مانند رقص هستند. هیچکس خوب مطلق و یا بد مطلق نیست.
در واقـع، بجای در نظر گرفتن یک فرد به عـنـوان شخصی بد یا خوب، بهتر است که نقشهای بازی شده در روابط و نحوه گرفتار شدنمان در نـقشهایـی که قدرت رها ساختن خود را از آنها نداریم، مورد توجه قرار داده شوند. بـرای مثـال بـرخـی از زنـها عـاشق بازی نمودن با قربانی عشق خود هستند.
آنها برای اعتبار بخشیدن و توجیه کردن احساسـات خودشان و نیز احساس قدرتـمندی در بـرابـر شریک زندگی خود، اشتباهات و خطاهای گذشته او را بهانه میــکنند.
در حقیقت ممکن است با این روش مدتی او را برای خود نگه دارند ولی آنچه که مشخص است این رابطه متزلزل بوده و در آستانه شکست قرار دارد. اگر میخواهید این وضعیت تاسف بار زندگی زناشویی را تغیـیـر داده و یـا از آن پیشگیری کرده و به شوهرتان کمک نمایید تا راحت با شـما حـرف بـزند، این راه را امتحان کنید: به سهم خود در شرایطی که پیش آمده مسئولیتی را بعهده بگیرید و ببینید که به چه نحو در مورد اتفاقی که روی داده مـمکن است دخیل بوده باشید. البته این موضوع به معنای مقصر دانستن خود نیست. به شرایـط با دیدی باز بـنـگرید. به روی تمام مسـائلی که او "درست،" و نه "غلط" انـجـام داده، تمرکـز کـنـیـد.
اگـر نــیاز به راهنمایی بیشتر داشتید، لیستی از آنچه که در رابطه تان عاید شما شده است، و آنـچـه که شما در عوض نصیب شـوهـرتـان نـموده اید، تـهیه کنیـد. بـه زمان هـایی کـه شما نیز مرتکب کوتاهی و قصور شده اید، و به راه هایی کـه هـر دوی شـما تـوسـط آن رشد یافته و تغییر کرده اید، توجه نمایید. توانایی بخشش دیگران ممکن است فقط بـسادگی دانستن این باشد که آنچه در مورد او یکسال پیش حقیقت داشته ( و نیز در مورد خـود شما ) شاید اکنون حقیقت نداشته باشد. در زمان حال متمرکز باشید. یک ارتباط ماندگار و راستین مستلزم داشتن قابلیت ماندن در زمان حال و فراموش کردن گذشته میباشد.
● راز شماره ۴ شنونده ای استوار و ایمن باشید آیـا داشتن روابط صادقانه امکان پذیر است؟
فرض بر این است که همه افراد بـرای صـادق بودن تلاش می کنـنـد. حـقیـقت این است که تعداد اندکی چنین هستند. و دلیل عمده عدم صداقت این است که عواقب و نتایج آن خوب و قابل توجه می بـاشد. اغـلـب مردان احساس می کنند که زنهـا می خواهد و نیاز دارند که دروغ بشنوند چون قادر به پذیرش صادقانه حقیقت نیستند. برخی از مردها تصور میکنند که از بیان حقایق زندگی خود به هـمسرشان وحشت دارند چـرا کـه باعث آشفتگی و اضطراب وی خواهد شـد.
در واقـع، بسیاری از زنان برای کنترل شوهر -- و رابطه -- خود از احساساتشان استفاده میکنند. آنها پاسخهای بخصوصی را از شوهر خود طلب می کـنند و در صورتی که آن پاسخها را دریافت ندارند، احساس پریشانی خواهندنمود.سپس وقتی شوهرشان دهان نگشوده و صحبتی نمی کند، متعجب میگردند. متاسفانه، بسیاری از زنان تصوراتی قدرتمند از چگونگی احسـاس و تـفکر یک مرد را نیز در سـر مـی پرورانند که این نـوع خـیـال پـردازی بـاعث ویرانی حقیقت شده، و بـنـابـراین این گـونه بـه مردان اجازه میدهند که از طریق طرز برخوردهای مختلف متوجه شوند کـه نیازی به بیان حقیقت نداشته و آنها نیز تمایلی به دانستن حقیقت ندارند.واضح است؟ اکثر زنها در این مـورد مقصرند، امـا اشـتیاق بـرای گوش دادن به آنچه که او مجبور است بگویید سرآغاز یک رابطه کامل حقیقی محسوب میگردد. این باعث می شود تا یک مرد احـساس کند شریکی ثابت قدم دارد که در پستی بلندی های زندگی همراه او خـواهـد بود. اگر برای خروج از ایـن تصورات غیر واقعی آمادگی دارید، زمان آن رسیده که سه چیز را از خـود سـؤال کنـید.
چه میزان از حقیقت را میتوانید تحمل کنید؟چقدر واقعا نیاز داریـد؟ آیا از شوهر خود می خواهـیـد کـه تـصـویری خیالی بـرای شما باشید، و آیـا مشتاقید به او اجـازه دهیـد حقیقی گردد؟ اینها سؤالاتی بزرگ هستند،شاید نتوانید همین حالا تمام واقعیت را به یک باره دریابید، اما قطـعـا مـی توانید عـضلات بردباری خود را پرورش داده و در مسیری مستقیم حرکت نمایید. به طرز عجیبی، همه تصور می کنیم که تخـیـلات بـاعـث ایـجاد احساسی شگرف در ما میگـردد، اما در واقع، هر قدر بتوانیم حقایق بیشتری را دریابیم، نیرومندتر رشد خواهیم کـرد.
تـوانـایی پـذیرش حقیقت از دیگران همچنان که متوجه می شویم امنیت واقعی نه از تصدیق دیگران بلکه از صادق بودن با خود نشات میگیرید، افزایش می یابد.
● راز شماره ۵ با خودتان صادق باشید -- آگاه باشید این پرسشی قدیمی ولی خـوب است: اگر با خودمان صادق نباشیم چگونه میتوانیم با دیگران صداقت داشته باشیم؟
بهترین روش کمک بـهر مـرد برای بیان راحت احساساتش این است که ابتدا خود شما راحـت بـوده، طبـیعی رفـتـار نـمـوده صادق بوده و جو گرم و قابل پذیرشی ایجاد کنید. کسانی کـه در زنـدگـی بـا آنـهـا مـواجـه مـی شویم انـعــکاس بـخشهای مختلف خودمان هستند و ما افرادی را جذب می کنیم که هرکدام بنـحوی ما را در عشق ورزیدن به بخش دیگری از خودمان یاری می کنند. به همین دلیل است که عناوین مصرح شده در این مقاله را نه تنها در مورد مردان، بلکه باید در رابطه با خـودمـان هـم بکـار بـبـندیم. بــرای مثال آیا شما قادرید از قضاوت درمورد خودتان بگذرید؟
آیـا نارضـایـتی حـاصـل از اشتـبـاهاتی کـه در گذشته مرتکب شده اید را پایان میدهید؟ و آیا همیشه در انجام اشتباهاتی که مرتکب شده اید پافشاری میکنید؟ وقتی با خود به این طریق رفتار می نـمایـیـد، طبـعـتا با شریک زندگی خود نیز به همین مـنوال رفــتار خواهید کرد. اگر شما در جوانی همیشه مورد بد رفتاری قرار گرفته و یـا در برخی از مسائل احساس کمـبود نـمـوده بـاشید، احـتمـال دارد همیـن رویـه را در مــورد شوهرتان در پیش بگیرید. آگاهی در اینجا نقش تعیین کننده ای دارد. اگر می خواهید فضای پویاتر و باز تری را بین خود و شوهرتان ایجاد کنید،فهرست دقیقی از نـحوه رفـتار و مراعات خود با خود و نحوه برخورد نـزدیکانتان در گذشته با خود را تهیـه کنـید.
اگر صدمه دیده اید، این فرصتی برای شما خواهد بود که تصمیم بگیرید دیگر زندگی خود را بر اسـاس معـیـارهـای گذشته بنا نکنید. آنرا تغییر دهید. تصمیم بگیرید در بـرابـر خـود و کـسی کـه با او هستید، مهربان و پذیرا باشید. گاهی اوقات ما در برابر فرد دیگری تسلیم میشویم به این انتظار کـه او نـیـز همین کار را انجام دهد. وقتی آن محقق نمیشود، خشمی پنهانی شروع به پیدایش میکند. چنـیـن حالتی باعث بروز رفتارهای متـنـاقـص و عـدم صـداقـت با خود و دیگران خواهد شد. برای رسیـدن بـه عدالت واقعی باید بدانید که به همان اندازه ای که می بـخشید، بـه هـمـان انـدازه هم بدست می آورید. وقتی به فردی احترام و توجهی مطلق را روا می داریـد، آن احترام و توجه را به خود نیز مبذول می نمایید. شما بهترین روش را در پیش گرفته اید و اثرات و نتایج سودمنـد آن دیـر یـا زود نـمایـان خواهند شد. زمانیکه با دیگران طوری رفتار میکنید کـه مـورد احـترامتان است، درحقیقت حسی از ارزش و اعتبار را ایجاد مینمایید. با خودتان صادق باشید و متوجه خواهید شد که این عمل مسری است. شریک زندگـی شما به همین منوال رفتارش را پیش خواهد گرفت.
خوشبختی توپی است که وقتی میغلتد به دنبالش میدویم
و وقتی می ایستد به آن ضربه میزنیم!!!
ارسالها: 208
#7
Posted: 31 Dec 2010 18:10
۵ اشتباه زنان در مورد مردان که باعث می شود تنها بمانند
آیا از دیدارهایی کـه مـنجر به بــرقـراری رابـطه نگردیده اند خـستـه شـده اید؟
آیـا از بـرخـورد با مـردانـی کـه آشـکـارا آمـادگـی ســرسـپــردن در عــشـق را نـدارنــد، نــا امــیــد گشته اید؟
اگر در یافتن جفت خود منتهای کوشش خود را نموده ایـد و در این زمینه بموفقیت چندانی دست نیافته اید، ممکن است وقت آن رسیده باشد که درباره دیدگاهتان نسـبــت بجستجوی عشق حقیقی تجدید نظر کنید. در این بخش با پنج اشتباه متداول زنان در بازی عـشق آشنا میشوید. اگــر بـرخـی از ایـن دلایــل بــرایــتـان آشــنــا بــود، خـود را سرزنش نکنید. فقط بدانید که لیاقتتان بیشتر بوده و عهد ببندید که برای بهتر بودن تغییر نمایید.
۱)اگر فکر کنید که عشق هرگز شما را پیدا نخواهد کرد، چنین نیز خواهد شد بسـیـاری از زنـان نـاامـیدیـهــای رومانتیکشان آنها را متقاعد نموده که برای ایـنـکه مـورد محبت و توجه دیگران قرار بگیرند، به صـورت ذاتــی چیزی درونشان وجود ندارد. آنها مثلا میگویند: "کی حاظر میشه با من ازدواج کنه؟ مطمئنم که تا آخر عمرم تنها میمونم."
بطور واضح چنین زنانی همانند من و شما شایسته و سزاوار عـشق هستند. ( بله، ما سزاواریم!) اما آنها دارای مشخصه ای ترسناک می باشند که می تـوانـد بـرای سـالهای متمادی باعث تنها ماندنشان گردد: "پیشگویی کامبـخش." یعنی مسـئـلـه ای واقعـیـت می یابد چون مردم انتظار واقعـیتش را داشته و بگونه ای رفتار میکـنند کـه باعث اتفاق افتادن آن گردد. پیشگویی کامبخش مسری نیست اما سبب میگردد تا ارتـباطات بالقوه به سویی مخالف بحرکت درآیـنـد. آن یـک بیـماری مـوذی اسـت. بـطور فیــزیکی، بیمار را دست نـخورده باقی میگذارد. اما هر قدر فردی بیشتر بگوید، "من هرگز عشقی نخواهم یافت،" احتمال وقوع چنین انتظاری افزایش میابـد. بـطور متـضـاد، هـر انــدازه افق دیدگاه کسی روشنتر باشد — " من چنـان آدم شـاداب و بـا طــراوتی هستم که حتما همدمی پیدا خواهم کرد" — پیشگویی آینده رومانتیک او نیز روشنتر خواهد بود.
اگر شما جزء کسانی هستید که افکارشان از دریغ و افسوس پر شده است،دست بکار شوید: مجله ای تاسیس کنید. هر روز چیزی دوست داشتنی درمورد خودتان بنویسید. این کار به مرور زمان آسان تر خواهد شد. حتی می تـوانید با برخی از دوستان نزدیک یا اقوام خود هم فکری نمایید تا آنها بتوانند دلایلی که فکر می کـنند باعث خوشبختی یک مرد با داشتن شما میگردد را بیان نمایند. علت این تقاضای خـود را برای آنها بیان کنید، آنـها نـیـز احتمالا از کمک کردن به شما خوشحال خواهند شد. هرگـاه فـکـری مـنـفـی در شرف حمله به ذهنتان قرار گرفت، آنرا با فکری مثبت جایگزین نمایید.
۲)ایده بد بودن همه مردان را لگد کوب کنید.
خبر خوب: نسل مردان خوب منقرض نشده است. آنها هنوز بطور وسیع یافت میشوند. نـکتـه ایـن اسـت کـه بـیـاموزیـد یـک مرد شایسته را هم تشخیص دهید و هم بخواهید. سحر یکی از دوستان من میگوید: "چنـدین سال جذب مردانی میشدم که ماموریتشان اذیـت کردن من بود. از زد و بندهایشان معلوم بود. وقتی میگفتند با من تماس میگیرنـد هیچگاه این کار را انجام نمیدادند، مرتب دروغهای احمقانه به هم میـبافتـند، می گفتند که مرا دوست دارند بعد به سراغ زنان دیگر می رفتـنـد. حـتی یکی از آنهـا می خواست بهترین دوست من را از راه بدر کند." سحر مرتب سرزنش میکـرد کـه رابطه هایش مملو از تقلب و فریبکاری بوده است: هیچ مردی نمی تـواند خـوب و با وفا باشد. تا اینکه او در مراسم عروسی دختر عمویش شرکت کرد. او گفت: "سـامان، داماد عسل، بهترین مرد دنیاست او حـتما عسل را خوشبخت و برای خوشحال کردن او زندگی خواهد کرد. وقتی برق شیرین و دوست داشتنی چشمان سامان را دیدم، بــا خـودم عهد بستم که روزی با مردی آشنا شوم که همانند گنجینه به من نگاه کند."
سحر وقفه ای در روابط خـود ایـجاد نموده و درباره وسـواس فـکریش نـسبت به مردان بد کمی به تفکر پرداخت. او میگوید: "پدرم آدمی خوشگذران و به عنـوان یـک شـوهر و یـک پدر سرد و بی مسؤلیت بود. وقتی ۱۰ سال داشتـم مـا را تـرک کـرد. بعد از آن گه گاهی که او را میدیدم، برای جلب توجه او چرخ و فلک مـیرفتم. وقتی برای داشتن دوست پسر بـه انـدازه کـافی بـزرگ شـدم، بصورت مجازی با افرادی ارتباط برقرار می کـردم کـه دارای اخلاقیات پدرم بودند. زمانیکه به خودم آمدم و فهمیدم که چه کاری دارم انجـام میدهـم، بـا مردانی روبرو شدم که آنچنان هم زرق و برقی و غیر قابل اطمینان نبودند."
امروز سحر نامزد دارد — شخصی هم تیپ سامان. او میگوید: " نمیتوانم باور کنم که آن هـمه وقـت را با مردانی تلف کردم که همانند یک شیء بی ارزش با من رفتار میـکـردند. امـا ارزش آن را داشت، چون فکر میـکنم در نهایت به من آموخت که قدر یک مرد خوب را بطور حقیقی بدانم."
۳)بعد از من تکرار کنید: عشق مترادف با افسار به دست گرفتن نیست.
وقتی سارا، یک گرافیست ۲۹ ساله در مجله خانواده، با نامـزد خـود آشـنـا شـد، گـویـی رویایی به حقیقت پیوست. در تصورات سارا او و نامزدش سعید میبایست همه کارها را با هم انجام میدادند. سعـیـد ایــده متفاوتی داشت. سارا میگفت: " تصور میکردم وقتی به هم رسیدیم، سعید بازی بیلیارد دو بار در هفته و نیز بیرون رویهای بعد از کار خـود را با دوستانش کنار خواهد گذاشت. شغل ما وقت آزاد زیادی برایمان باقی نمی گـذاشت. نباید این وقت اندک را تلف دیگران میکردیم."
اینکه از شریک زندگی خود بـخواهید ۲۴ سـاعـت روز و ۷ روز هـفـتـه بـا شـما بـاشد واقع گرایانه و منـصـفـانـه نـیـسـت، بـا ایـن وجـود مـانـنـد سـارا بـسیـاری از زنان اگر مردشان نیازهایی داشته باشند (مثلا کارها و یا خلوت های مردانه) که نتوان بوسیله رابـطـه بـه آنها جامع عمل پوشاند، احساس دل شکستگی و ترک شدگی مینمایند.
سستی و نیازمندی سارا منجر شد به اینکه سعید احساس کند گویی تحـت بازداشت خانگی قرار دارد. و فرقی ندارد که زندان چقدر با شکوه و مـجلل بـاشـد، زنـدانی بالاخره میخواهد خود را رهایی دهد. بین زوجین شکاف و جدایی ایجاد میشود.
شاداب ترین زن و شوهرها برای رشـد یـافتـن به یکدیگر اجازه نفس کشیدن می دهند. هرقدر جدایی زندگی آنها پویاتر باشد (در زمینه های مشاغل، سرگرمی ها، دوستان)، وقتی بهم میرسند مجبور خواهند بود مقدار بیشتری را با یکدیگر تسهیم کنند.
۴)مرتکب عهدشکنی عاطفی نشوید.
این حیاتی است که شریک زندگیتان فردی باشد که شما در مورد او با نزاکت و مهربانی رفتار کنید. اگر تمامی جوکهای مورد عـلاقه و داستـانـهای "روزهــای بــد گذشته" خود را برای یکی از دوستان و یا همکاران مرد خود تعریف کنید، وقتی به خانه برمیگـردیـد بـرای شوهرتان چه چیزی باقی خواهد ماند؟ ممکن است عاقلانه به نـظـر نـرسـد، امـا وقـت و انرژی هر فردی دارای ارزش و اهمیت ویژه ای است و مـقـدار زیـاد آن در یـک رابـطه باعث تداوم می گردد — و اگـر شما وقت و انرژی خود را با فرد دیگری صرف کنید بطور بالقوه به رابطه خانوادگی خود لطعمه خواهید زد. بـدتر آن اسـت کـه تـوسـط بـرقـراری رابطه با یک دوست و یا همکار مرد، اعـتـماد و اطـمیـنـان شـوهرتان را از خود سلـب نـمـوده و بـدیـن ترتیب با بی وفایی او را آزار دهید. آذر یـک سرآشپز ۳۴ سـالـه میـگوید: "بعد از گذشت ۶ سال از ازدواجمان شوهرم حمید و من شروع بـه فـاصـلـه گـرفـتـن نمودیم. مشکل جدی نداشتیم، اما دیـگر او نـفـر اولی نبود که وقتی اتفاقی خوب یا بد می افتاد برایش تعریف میکرم. این افتخار نصیب رضا، همسایه مان، شده بود."
آذر هیچگـاه بـا رضـا رابطه جنسی نداشت اما آنها رابطه ای صمیمی را آغاز کرده بودند، مثلا آذر به سعید گفته بود که شوهرش موی مصنوعی بر سرش میگـذارد و سـعـید این موضوع را به عنوان جوک در خانه همسایه دیگرش در کنار باریکیو مـطـرح نـمـود. حـمـیـد وقتی شنید بالای سر کباب و مشروب در خانه همسـایـه در مـورد مسـائـل خصوصی او مضحکه می شـود، شـوکـه شـد و احـسـاس کـرد بـه او خیانت شـده. او همسرش را به بی وفایی متهم نـمود و نـاگـهان بـزرگـتـرین دعوای ممکن بین زن و شوهر رخ داد. آن دو مسائل را حل و فصل کردند، اما به آذر به بهای گـزافـی یـادآوری شد که ازدواج باید رابطه شماره یک او در زندگیش قلمداد گردد.
۵)اگر فکر میکنید که همیشه حق با شماست، در اشتباه هستید.
وقتی شیرین، یک دختر ۲۹ ساله از شیراز، با نامزد خود علی آشنا شد، خوشحال بــود که با او وجوه مشترک بسیاری دارد. هر دو وکیل بودند، به ورزش شنا، اسکی و شطرنج عشق می ورزیدند. همچنین هر دو سرسـختانه مـغـرور و پـرمـبـاهـات بـودنـد. شـیـریــن میگوید: "همه چیز علی خوب و کامل بود بجز یک عیب بسیار بزرگ. همیشه فکر میکرد حـق بـا اوسـت و میخواست حرفش را به کرسی بنشاند — خواه این که کدام رستـوران همبرگر بهتری دارد و خـواه کـدامـیـک از مـا بـخاطر دعوای قبلی اول عذرخواهی کرده. آن چیزی که خیلی دیر متوجه شدم این بود که من هم بهمان بدی هستم. نمی توانستم قبول کنم که فراموش کرده ام پیغام مهم تلفنیش را بـه او بـدهـم و یـا خـواسـتـه منـتقل شدن او به تهران را باید جدی می گـرفــتم. من دوست داشتم در شیراز بمانم و این کل موضوع بود. او یا باید من را ترجیح میداد یا تهران را."
علی تهران را تـرجیح داد. اگـر شـمـا و یـا شوهرتان هرگز نـتوانید اشتباه خود را بپذیرید، ممکن است به کامیابیهای کوچکی دست پیدا کنید، اما هـرگز رضـایـت واقعی را بدست نخواهید آورد. معذرت خواهی نشانه ضعف نیست بلکه عشق یعنی گـهــگاهـی مجبور شوید بگویید که متاسفید.
خوشبختی توپی است که وقتی میغلتد به دنبالش میدویم
و وقتی می ایستد به آن ضربه میزنیم!!!
ارسالها: 208
#8
Posted: 31 Dec 2010 18:11
5 اشتباه بزرگ مردان در اولین ملاقات
با کلی امید و آرزو به خواستگاری دختر رویاهایتان رفته و پس از تشریفات و مراسمات فراوان تصمیم به ملاقات او میگیرید. قرار را تنظیم کرده و با اشتیاق فراوان در تعیین شده به سراغش میروید. ولی در هـمان لحـظا ابتدایی متوجه تغییر ناگهانی در طرز برخورد او نسـت به خود میشود.
ممکن است هرچه بافته اید پنبه شده باشد. اما چـرا؟ متاسفانه برخی از افراد تـا مـحـوطـه هـجده قـدم خـوب جلو میروند ولی در ضربه نهایی مرتکب اشتباه شـده همه تلاشها را بر باد میدهند.
در این قسمت پنج اشتباه بزرگی که مردان هنگام ملاقات اولیه شریک زندگی آینده خود مرتکب میشوند را میخوانید.
1- او را لمس نکنید!
چه از لحاظ شرعی و چه از لـحاظ اجـتـماعی نباید تا زمانیکه با همسر آینده خود محرم نشده اید او را لمس نمایید.سعی نکنید دست او را بگیرید و یا چسبیده به او بنشینید. برخی مردان به اشتباه تصور می کنند که لمـس کردن باعـث روشـن شـدن موتـور طرف مقابل شـده و وی نـیـز همان کار را انجام خواهد داد. در حالی که برعکس این مسئـله درست میباشد. هرقدر بیشتر سعی کنیـد دسـت او بـگیرید، بـه همان اندازه تمایل وی برای گرفتن دست شما کمتر خواهد شد.
یک مرد عاقل خودش را کنار کشیده و به همسرش اجازه میـدهد که در صورت تمـایلـش دسـت او را بـگیرد. بـه ایـن تـرتیب انسانی باکلاس و متشخص در نظر وی جلوه خواهید کرد.
2- درباره زنان دیگر صحبت نکنید!
درمورد همسر یا نامزد قبلی خود حرف نزنید. در مورد دختر شگفت آوری که روزی خیال ازدواج با او را داشتید و در رویاهای خود او را می پروراندید، سختی به میان نیاورید. فکر کنید. وقتی زنی از مرد دیگر پیش شما تعریف میکند، دچار پریـشان حالـی مـی شوید. فضای اولین دیدار خود را با همسر آینده تان با صحبت نکردن درباره زنان دیگر رومانتـیـک و جذاب نگاه دارید.
3- فخر فروشی نکنید!
همه زنان بارها و بارها شندیده اند، صدها و یا هزاران مرتبه.هرقدر بیشتر به لاف زدن و بالیدن به خود بپردازید، از جذابـیت کـمـتـری بـرخوردار خـواهیـد گشت. اجازه دهید او به تدریج به محاسن شما پی ببرد.بجای بیان قابلیتهای خود برای تحت تاثیر گذاشتن وی، بگذارید شما را به عنوان انسانی مبهم و اسرار آمیز که نمی تـواند درکـش کـنـد، تجربه نماید. این عمل باعث خواهد شد که او میزان علاقه اش برای خبردار شدن از وضعیتهای گوناگون شما از قبیل شرایط پولی، ورزشی، کاری و غیره افزایش چشمگیری بیاید.
4- گفتگو را ملایم و مثبت نگاهدارید!
برخی اوقات مردان بدون فکر کردن و حتی بدو ن اینکه بدانند چه کار میـکنند، صحـبت را به موضوعاتی سـنگین و منفی می کشانند. هیچ دلیل مفید و سازنده ای بـرای اینـکار وجود نداشته و تنها باعث از بین بردن لطف گفتگو و کاهش اشتیاق طرف مقابل خواهد شد. این کاری روماتیک نیست! در مـورد تـروریسم، ویـروس سارس و یا اینکه مدیر شما آدم بداخلاقی است،صحبت نکنید.جزئیات دلایل جدا شدن از همسر یا نامزد قبلی خود را بازگو ننمایید. موضوعات سنگین را کنار بگذارید!
5- در مورد مسائل جنسی صحبت نکنید!
زنان از شنیدن صـحبـتهای جنسی متنفرند. برخی از مردان اینکار را انجام میدهند ولی شما قرار نـیـست بـه ایـن عـمـل مـبـادرت ورزیـد چون می خواهید متفاوت باشید. مایل نیستید از طریق گفتن اینکه چقدر به مسائل جنسی اهمیت میدهید او را تـحـت تاثـیـر قرار دهید. دوسـت ندارید به برخی چیزها تلویحا" اشاره کنید تا این تصور را در او بوجود آورد که میتوانید قهرمان رویاهای جنسی او باشید. خیر. شما میخواهید آرام و با کلاس باشید. اگر در ملاقات آغازین با شریک آینده زندگی خود مسائل جنسی را پیش بکشید در حقیقت به میزان احساس راحتی و آرامش او حمله خواهید کرد.
خوشبختی توپی است که وقتی میغلتد به دنبالش میدویم
و وقتی می ایستد به آن ضربه میزنیم!!!
ارسالها: 208
#9
Posted: 31 Dec 2010 18:12
چه چیز سبب موفقیت زندگی مشترک می شود؟
تحقیقات به روشنی اثبات کرده اند که در جریان یک بحث خانوادگی دو راه حل در پیشروی زوجین قرار دارد: یا می توانند به طور کلی دیوانه شوند و از شدت عصبانیت به در و دیوار بد و بیراه بگویند و یا اینکه تصمیم بگیرند به طور کلی از وارد شدن به بحث و مشاجره خودداری کنند؛ اما آمار و ارقام گویای این مطلب هستند که از هر 6 نفر، 5 نفر ترجیح می دهند که وارد مشاجره شوند و تنها 1 نفر از دعوا کردن صرفنظر می کند.
اگر از آینده ارتباط خود نگران هستید و نمی دانید که آینده ارتباط مشترکتان به کجا ختم می شود، اصلاً نگران نباشید (!) چون تنها نیستید. بر طبق گزارش های موسسه ملی آمار می توان گفت که در حدود نیمی از ازدواج های اول نهایتاً به طلاق ختم می شود، و جالب است بدانید که 60 % از ازدواج های دوم نیز به طلاق ختم می شود. و نکته ای که شاید کمتر کسی به آن توجه می کند این است که چرا هیچ کس دلیل سست شدن بنیان های خانوادگی را نمی داند؟
در جستجوی حقیقت پیرامون این مطلب که چه چیز سبب از بین رفتن زندگی زناشویی می شود و چه چیز توانایی آنرا دارد که پایه های ازدواج را محکم کند، به این نتیجه دست پیدا کرده ام که همه چیز به نحوه برقراری ارتباط کلامی بستگی دارد. اغلب روند گفتگوها حتی در حضور مشاورها نیز درست پیش نمی رود. اگر با دید مثبت به خیلی از مواردی که سبب ایجاد مشکل می شوند، نگاه کنیم دور از انتظار نیست که خودشان می توانند به عنوان نوعی منبع وحدت بیشتر به شمار روند و پیوندهای عاطفی میان زوجین را بیش از پیش تقویت نمایند. حتی دعوا کردن، جر و بحث و گله و شکایت کردن جزء موارد طبیعی ارتباطی هستند و نشان از سلامت یک ارتباط دارند.
درسی که من از 20 سال کارم در زمینه ازدواج و روابط زناشویی و مطالعه و تحقیق دقیقی که بر روی زندگی بیش از 2000 زوج انجام دادم بدست اوردم این است که زوج هایی می توانند در زندگی خود به موفقیت دست پیدا کنند که مشکلاتی را که از نظر دیگران غیر قال حل است، با گفتگوی مناسب و همدلی حل نمایند. تعداد بسیار زیادی از افراد هستند که تصور می کنند اگر دعوا نکنند ثبات و سلامت ارتباط خود را تضمین کرده اند و اکثراً تلاش می کنند که پرچم "ما اصلاً دعوا نمی کنیم" را بر فراز خانه خود افراشته نگه دارند. عقیده من این است که موفقیت حقیقی زمانی حاصل می شود که دو نفر بتوانند تفاوت های ذاتی یکدیگر را متوجه شده، آنها را بشناسند، و بپذیرند. تنها در این صورت است که دو نفر می توانند عشق واقعی خود را نثار یکدیگر کرده و از ثمرات واقعی ازدواج بهره بگیرند.
موفقیت و یا عدم موفقیت هر ازدواجی را می توان از ابعاد مختلف مورد تحلیل و بررسی قرار داد اما به نظر من این شدت مشاجرات خانوادگی و توانایی برقراری تعامل کلامی است که می تواند زندگی دل انگیزی را به زن و شوهر هدیه دهد. در تحقیقات شخصی من برای تشخیص موفقیت زندگی های مشترک زوج ها را بر اساس فراوانی تعداد دفعات مشاجرات خانوادگی، سیمای ظاهری زوجین در حین جر و بحث، و واکنش های فیزیکی (نظیر بالا رفتن ضربان قلب، و میزان تعرق) در گروههای مختلف طبقه بندی نمودم. تیم آزمایشگاهی ما همه این موارد را زمانیکه بحث میان زن و شوهر بالا می گرفت تجزیه و تحلیل می کردند. در این میان کلماتی که از زبانشان خارج می شد و لحن ادا کردن این کلمات نیز مورد ارزیابی قرار گرفت.
اما خانم ها و آقایون همواره باید به این مطلب توجه داشته باشند که تنها دانستن این مطلب که چگونه می توانند به درستی با یکدیگر مشاجره کنند زندگی موفقی را به آنها مژده نمی دهد و برای رسیدن به موفقیت نهایی در زندگی مشترک خود باید چیزهای زیاد بسیاری را نیز آموزش ببینند. شما هیچ دو زوجی را پیدا نمی کنید که مشکلاتشان را با اتکا به یک شیوه ی همسان حل کنند و همچنین تعریف زوجها از مقوله ی "حل کردن مشکل" نیز به طور کلی از یک خانواده به خانواده دیگر کاملاً متفاوت است. با تحقیقات فراوان به این نکته دست پیدا کردم که خانواده های سالم عموماً از سه تکنیک زیر برای حل مشکلاتشان بهره می گیرند:
- بررسی و تائید: اغلب با اتکا به این روش زوجین با یکدیگر مصالحه و سازش می کنند، و مشکلاتشان را برای رسیدن به توافق دو جانبه حل می کنند.
- دگرگونی متغیر: دو طرف جوش می آورند و یک بحث داغ راه می افتد و نهایتاً هر کس بحث را به سوی دلخواه سوق می دهد.
- اجتناب و فرار از مشاجره: زوجین با هم توافق می کنند که کاملاً طبیعی است که در موردی خاص با هم موافق نباشند و سعی می کنند تفاوت ها را همانگونه که هستند بپذیرند و به زندگی ادامه دهند.
پیش از این مشاوران خانوادگی تصور می کردند که تکنیک فرار و یا اجتناب از مشاجره خطرناک بوده و می توانند منجر به نابودی ازدواج شوند اما طی تحقیقاتی که من انجام دادم به این نتیجه رسیدم که هر سه شیوه کاملاً به یک اندازه مفید هستند و هر زوجی بسته به شرایط شخصیتی زن و مرد می تواند در شرایط مختلف آنها را به کار گیرد.
شیوه های یک ازدواج "سالم" :
یکی از اولین نکاتی که در ازدواج باید آنرا رعایت کنیم "ادب" است. زمانی که شادی و خنده از میان می رود و جای خود را به خشم و نفرت می دهد، چیزی جز درد و انتقاد در انتظار زوج ها نیست. در این حالت دیگر هیچ شانسی برای برگرداندن ارتباط کلامی به حالت عادی وجود ندارد و الگوهای رفتاری درست در فضای خصمانه و سرشار از افکار منفی به طور کلی از میان می روند؛ اما هنوز یک مطلب جالب وجود دارد: خانواده هایی هستند که دعواهای آنها به سهمگینی طوفان است اما هنوز هم زندگی های شاد و قانع کننده ای را دنبال می کنند.
سه زوجی را که در زیر به شما معرفی می کنیم هر یک سه شیوه مختلف ارتباطی را برای خود برگزیده اند و هر سه از زندگی خود خشنود و راضی هستند.
بردیا و حنانه 30 ساله هستند و هر دو از خانواده ها ی می آیند که در آنها والدینشان تمایلی به برقراری ارتباط کلامی نداشته اند. به همین دلیل این دو تصمیم می گیرند که اصل اول ازدواج خود را بر روی برقراری ارتباط کلامی مفید پایه گذاری نمایند و در این کار هم موفق شده اند. هر چند گاه و بی گاه با هم مشاجره دارند اما پیش از اینکه به مرحله عصبانیت برسند، ابتدا در مورد تفاوت های موجود خود با هم صحبت می کنند و کنفرانس هایی را ترتیب می دهند که در آن هر کدام آزادانه نقطه نظرات خود را برای دیگری توضیح می دهد و اصولاً در آخر کار با هم بر سر مسائل به توافق رسیده و کارشان به مصالحه و سازش ختم می شود.
مجید 40 ساله و آنیتا 25 ساله دومین زوج ما هستند. آنها خودشان هم قبول دارند که بیش از هر زوج دیگری با هم مشاجره و دعوا می کنند. آنها اصولاً در حین مشاجره حرف یکدیگر را قطع می کنند و فقط از نظرات خود دفاع می کنند و هیچ توجهی به اینکه نظر طرف مقابل چیست و در حال توضیح چه مطلبی است ندارند. به هر حال با این اوضاع و احوال قادرند که در نهایت به نوعی سازش دست پیدا کنند و به نحوی با هم کنار بیایند. هر چند گاهی تنش زیادی به ارتباط آنها وارد می شود، اما به نظر می رسد که پس از اتمام دعوا خیلی سریع همه چیز را فراموش می کنند و به روال عادی زندگی باز می گردند.
جهان 29 ساله و ملیکا 27 ساله اظهار می کنند که تقریباً نظرشان در مورد بیشتر مسائل یکی است، و از آغاز کار هم همین تشابه بود که آنها را به هم جذب کرد. هر چند می توانند ساعت های متمادی از یکدیگر دور باشند، اما زمانی را که در کنار هم سپری می کنند بسیار لذت بخش است و کمتر اتفاق می افتد که بر سر موضوعی با هم اختلاف سلیقه داشته باشند؛ اما زمانی هم که بر سر مسئله ای با هم دچار مشکل می شوند، تصمیم می گیرند که هر یک جداگانه به پیاده روی برود و یا دوش بگیرند زیرا آب خود باعث تمدد اعصاب می شود و این دو نفر فکر می کنند که این شیوه خیلی بهتر از جر و بحث کردن است.
جای تعجب نیست که بردیا و حنانه هنوز هم به مدت 5 سال است که با هم زندگی می کنند و تا کنون هیچ گونه مشکلی نداشته اند و همینطور مجید و آنیتا و جهان و ملیکا. با این وجود زندگی های زناشویی مثل بردیا و حنانه برای مدت زمان زیادی به عنوان تنها الگوی یک ازدواج موفق و ایده آل شناخته می شد. این دو نفر حتی زمانیکه در مورد مسائل حساس صحبت می کنند باز هم این توانایی را دارند که احساسات خود را به طور کامل کنترل کرده، آرامش خود را حفظ کنند، و تا زمانیکه به درستی متوجه عقاید و احساسات طرف مقابل نشده اند از جای خود تکان نمی خورند.
به همین خاطر هم هست که من این قبیل زوج ها را در گروه "برسی و تائید" جای می دهم. حتی در داغترین نقطه ی بحث هم باز این اجازه را به همسر خود می دهند که حرف های دلش را بزند و به او این اعتبار را می دهند و حرف های او را با ارزش می پندارند حتی اگر نظر شخصی شان چیز دیگری باشد و اصلاً با او موافق نباشند. با بکارگیری این شیوه به مرور زمان نوعی احترام دو جانبه در ارتباط حکمفرما می شود و به مرور زمان از تعداد دفعات بحث و مشاجره ای که ممکن است زوجین با آن روبرو شوند کاسته می شود.
مجید و آنیتا موضع کاملاً متفاوتی نسبت به بردیا و حنانه دارند، اما باز هم پیوند های عاطفی آنها به قوت خودش باقی مانده. حال چطور افرادی که نحوه صحیح جر و بحث را نمی دانند باز هم می توانند زندگی خوب و خوشی را دنبال کنند؟ البته حقیقت اینجاست که همه زوج هایی که تا این حد با هم دعوا و جر و بحث می کنند، اینقدر خوشحال نیستند و زندگی پایداری را دنبال نمی کنند. به همین دلیل هم هست که ما آنها را "دگرگونی متغیر" نام نهاده ایم، چرا که در یک لحظه تا آخرین حد با هم دعوا می کنند، اما لحظه ای بعد هیچ چیز به دل نمی گیرند و دعوا را به دست فراموشی می سپارند و چون از حس بخشش بالایی برخوردار هستند به آسانی می توانند در کنار هم به آرامش برسند.
افرادی که در این گروه جای می گیرند احساس می کنند که حق آنها در زندگی به اندازه همسرشان است. به تمام انسان ها به یک چشم نگاه می کنند، حقوق همه افراد را مساوی می دانند، و افراد مستقلی هستند و انگیزه ی آنها برای ازدواج نمایان ساختم خصوصیت ها منحصر بفردشان می باشد. در حقیقت در بیان احساسات خود به یکدیگر خیلی راحت هستند، هیچ تعللی در ابراز احساسات خود نشان نمی دهند، و افراد رک و روراستی هستند.
این قبیل ازدواج ها خیلی شور و هیجان بالایی دارند و افراد نسبت به هم احساسات زیادی دارند. و اما کسانیکه از شیوه "اجتناب و فرار" استفاده می کنند مانند جهان و ملیکا مثل این است که اغتشاشات، آشوب، و جنجال یک طوفان سهمگین را به قصد رسیدن به آبهای آرام ساحل تابستان ترک می نمایند. اتفاقات خاصی در این قبیل زندگی ها نمی افتد. نام دقیقتر این قبیل زوج ها "کوچک کننده مشاجرات" است. با جای اینکه که بیایند و بنشینند و در مورد اختلافاتشان با هم بحث کنند جریان را خیلی ساده گرفته و از آن می گذرند و به نوبه خود در ازدواج موفق هستند.
شاید تفاوت های بسیار زیادی را در این سه نمونه زندگی مشاهده کنید. یکی بی توجهی می کند یکی مشکلات را هدف قرار می دهد و یکی پا به فرار می گذارد؛ اما نکته ای که هست این است که خانواده هایی هستند که به طور مجزا هر یک از سه شیوه فوق ر به کار می گیرند و موفق هم هستند. در حقیقت در مثال های بالا هر یک از سه گروه شیوه منحصر بفرد خود را انتخاب نموده تا در کنار همسرش به آرامش و آسایش دست پیدا کند.
علم عادت شناسی ازدواج :
ماهیت احساسی هر ازدواج به میزان تعادلی که میان احساسات مثبت و منفی زوجین وجود دارد بستی دارد. این تعادل عامل مهمی است که به مثابه یک ترموستات عمل می کند و کار آن تعدیل هارمونی احساسی در زندگی مشترک است. به عنوان مثال اگر زوجین به یکدیگر توهین کرده و یکدیگر را تحقیر کنند، باید بدون معطلی عذرخواهی کرده و با انتقال احساسات مثبت به طرف مقابل ناراحتی ایجاد شده را از دل او در بیاورند. حالا لازم نیست که حتماً این کار را همان لحظه انجام دهند، اما به هر حال دیر یا زود می بایست این کار را انجام دهند.
چیزی که اساساً زوج های راضی را از زوج هایی که در بدبختی گیر افتاده اند، جدا می کند تعادل موجود میان احساسات مثبت و منفی است که نسبت به یکدیگر دارند،به عنوان مثال زوج های جزء گروه "دگرگونی متغیر" دعواهایی که میانشان اتفاق می افتد را بعداً با مقدار بسیار زیادی عشق و محبت جبران می نمایند، البته منظور ما از تعادل یک رقم 50 – 50 نیست. به عنوان بخشی از تحقیقاتم من مدت زمانی را که زوجین با هم به بحث و مشاجره می پرداختند و زمانی را که به هم انرژی مثبت می دادند، یکدیگر را ناز و نوازش می کردند، به هم لبخند می زدند، از هم تعریف می کرند، و غیره را جدول بندی نمودم و به این نتیجه رسیدم که نسبت بسیار جالبی میان زمانهای مثبت و منفی وجود دارد که در تمام ازدواج های موفق تقریباً مشابه است.
این نسبت 5 به 1 بود. به این معنا که زمانهای خوشی و مثبت 5 برابر بیشتر از زمان های مشاجره و کدورت است. یک چنین زندگی در طول زمان ثبات و دوام خواهد داشت. در مقابل زوج هایی که نهایتاً کارشان به طلاق کشیده می شود معمولاً لحظات خوبی و خوشی کمتری با هم داشتند و عمده زمانی را که با هم سپری می کردند به بحث و مشاجره می پرداختند.
علائم خطر: چهار اسب سوار
اگر شما جزء افرادی هستید که در یک ازدواج نادرست قرار گرفته اید، شاید احساس کنید که به هیچ وجه قادر نیستید از مخمصه ای که در آن گرفتار شده اید بیرون بیایید. بیشتر زوج ها قبل از اینکه راهی دادگاههای خانواده شوند، به هیچ وجه قادر به تغییر روند روابط کلامی خود نیستند و همین امر سببب ایجاد جدایی میان آنها می شود و پایان تلخی را برای زندگی آنها در پی دارد.
پیش بینی این مسئله که احساسات و عکس العمل هایی که متعاقب آنها از افراد سر می زند می تواند شانس نجات یک ازدواج را افزایش دهد. من معتقدم که زوجین با تجزیه و تحلیل موانعی که سبب ایجاد بی ثباتی در روابط آنها می شود می توانند راه خود را به سمت تجربه یک زندگی شیرین باز کنند و ماجراجویی های زندگی مشترک خود را از نو آغاز نمایند.
اولین آبشاری که زوجین باید در دمادم آشفتگی های زندگی از آن عبور کنند "چهار اسب سوار" است که 4 فاکتور مصیبت بار برای تعامل کلامی هستند و قادرند تا تلاش شما را به طور کامل برای برقراری ارتباط کلامی مقتضی پایمال کنند. زمانیکه زوجین به این نوع جبهه گیری ها عادت کنند رفته رفته حس منفی آنها به هم بیشتر شده و بنیان زندگی خانوادگی از هم پاشیده می شود. نهایتاً کور و کر می شوند و به هیچ وجه قادر به رویت تلاش های طرف مقابل برای ایجاد صلح و آرامش نمی شوند. زمانیکه پای یک اسب سوار جدید به رابطه باز می شود، او راه را برای ورود دیگری هموار می سازد و خیلی بی سر و صدا کلیه آمال و آرزوهای زوجین را با خاک یکسان می کند.
اولین اسب سوار: انتقاد
زمانیکه سلما و رضا سال اول دانشگاه با هم آشنا شدند و ازدواج کردند همه تصور می کردند که خوشبخت ترین زوج روی زمین هستند. اما پس از مدتی مشکلات خودشان را نشان دادند. به عنوان نمونه آنها در زمینه صرفه جویی با هم اختلاف نظر داشتند. سلما احساس می کرد که همسرش بیش از اندازه ولخرج است. در ابتدا به او تذکر می داد اما زمانیکه متوجه شد حرف هایش به هیچ وجه بر روی رضا اثر نمی گذارند، تصمیم گرفت تا موضع خودش را تغییر دهد و اتفاقی که نباید می افتاد به وقوع پیوست و کاری را انجام داد که چیزی جز مرگ و ویرانی را برای ارتباطشان به همراه نداشت: به جای اینکه مستقیماٌ در مورد این رفتار رضا گله و شکایت کند، شروع کرد به انتقاد کردن از او.
اکر با نگاهی سطحی به این موضع نگاه کنید، شاید به نظرتان هیچ گونه تفاوتی میان انتقاد و شکایت جود نداشته باشد؛ اما انتقاد عبارت است از حمله کردن به شخصیت طرف مقابل و زیر سوال بردن ماهیت درونی وی و معمولاً با سرزنش همراه است. مثلاً وقتی سلما می گوید: "تو همیشه فقط به خودت فکر می کنی" او به رضا توهین می کند و نه تنها کاری که رضا انجام داده است را زیر سوال می برد بلکه او را فرد خودخواهی نیز تصور می کند.
از آنجایی که تنها تعداد کمی از زوج ها هستند که می توانند به طور کامل از انتقاد خودداری کنند اغلب زوج ها گهگاه از هم انتقاد می کنند و اولین اسب سوار اصولاً بسیار وارد است و به خوبی می داند که باید چگونه پای خود را به زندگی های زناشویی باز کند. یکی از دلایلش هم این است که انتقاد یک میان بر برای گله و شکایت است. البته ما منکر این امر نیستیم که نشان دادن ناراحتی و عدم موافقت یکی از شیوه هایی است که اگر به روش صحیح ابراز می شود می تواند بنیان های خانوادگی را محکم تر کند.
مشکل از زمانی شروع می شود که یکی از طرفین احساس می کند طرف مقابل برای حرف های او هیچ گونه ارزشی قائل نیست و بدون توجه به شکایات همسر خود برای دفعات مکرر آن کار را تکرار می کند و به طرف مقابل آسیب می زند. زمانیکه چنین وضعیتی پیش می آید با هر بی توجهی فرد به یاد تمام بی توجهی های که همسرش از بدو شروع زندگی مشترک نسبت به او داشته می افتد و به تدریج فرد شروع می کند به انتقاد کردن از همسر و به جای اینکه تنها از کاری که همان لحظه انجام داده ایراد بگیرد و ناراحتی خود را ابراز کند، کل شخصیت او را زیر سوال می برد.
یکی از رایج ترین انواع شکایت ها این است که فرد لیست بلند و بالایی از کلیه گله و شکایت های بی پاسخ مانده خود در ذهن درست می کند و تحویل طرف مقابل می دهد. من این کار را تشبیه به "سینک ظرفشویی" می کنم. شما هر چیزی که در آشپزخانه به چشمتان می خورد را داخل سینک پرت می کنید. نوع دیگر انتقاد این است که همسرتان را غیر قابل اعتماد می کنید، به این ترتیب که می گویید: "من به تو اعتماد کرده بودم و فکر می کردم تو لیست کارها را چک می کنی ولی تو با بی توجهی این کار را انجام ندادی و باعث شرمندگی من شدی، این بی توجهی و بی اهمیتی تو نسبت به مسائل اطرافت واقعاً مرا شگفت زده می کند". فرق میان شکایت و انتقاد این است که شکایت فرد را متهم به ارتکاب جرم نمی کند و در حقیقت نارضایتی فرد از یک امر بخصوص را به تصویر می کشد اما انتقاد دارای یک چنین ماهیتی نیست.
یکی دیگر از جنبه های انتقاد کیفیت تعمیم دادن و گرفتن نتایج کلی در مورد طرف مقابل است. یکی از نشانه های انتقاد استفاده مکرر از کلماتی نظیر: "تو هیچ وقت" و "تو همیشه" است.
- شکایت: "ما به اندازه ای که من دوست دارم بیرون نمیریم"
- انتقاد: "تو اصلاٌ من رو هیچ وقت بیرون نمی بری"
شاید کسی که انتقاد می کند خودش هم متوجه نباشد که در حال انجام چه کاری است و بادست های خود در حال نابود کردن رابطه اش می باشد. زمانیکه جو انتقاد بوجود می آید، مشکلات فراوان دیگری نیز وارد رابطه می شوند که وضعیت را از قبل هم بدتر می کنند. زمانیکه یک چنین اتفاقی می افتد جارچی خبر ورود دومین اسب سوار را هم می دهد که شما را بیش از پیش دچار دردسر می کند.
دومین اسب سوار: اهانت
اولین سالگرد ازدواج رضا و سلما فرا رسید اما آنها هنوز نتوانسته بودند اختلافات مالی را که با هم داشتند حل و فصل نمایند. متاسفانه دعواهایی که با هم داشتند شدت بیشتری پیدا کرده بود و جنبه شخصی به خود گرفته بود. سلما دیگر مانند گذشته حس خوبی نسبت به رضا نداشت. در حین همین جیغ و فریاد ها بود که یکروز سلما می گوید: "چرا اینقدر بی مسئولیت هستی؟" دیگر میزان عصبانیت او به اوج می رسد و شروع می کند به تحقیر کردن و اهانت به رضا. رضا هم کاسه صبرش لبریز می شود و می گوید: "خفه شو، احمق، از دستت خسته شدم" و همین جاست که دومین اسب سوار "اهانت" وارد میدان می شود.
تفاوت میان انتقاد و اهانت این است که با اهانت طرف مقال را کوچک و حقیر می کنیم و از نظر روحی و روانی به او آسیب وارد می آوریم. با کلمات و زبان بدنی ضربات مهلکی به قلب شریک زندگی خود وارد می کنید. منبع تغذیه آن هم داشتن افکار و احساسات منفی نسبت به شریک زندگی تان است. با خود فکر می کنید او احمق وبی لیاقت است.
زمانی که یک چنین اتفاقی به وقوع می پیوند، زوجین به این موضوع فکر می کنند که اصلاً به چه دلیل عاشق هم شده اند؟ و به محض اینکه چنین فکری به ذهنشان خطور می کند دیگر از وجود هم لذت نمی برند، از هم تعریف نمی کنند، و هیچ جذابیتی در نظر یکدیگر ندارند و نقطه کانونی ارتباط آنها تبدیل به فحاشی و بد زبانی می شود.
متاسفانه تجربه سلما و رضا چیز نادری نیست. زمانیکه اهانت و تحقیر پای خود را به رابطه باز می کند، شما به مرور زمان خصوصیات مثبت شریک زندگی تان را به دست فراموشی می سپارید و در زمانیکه عصبانی هستید حتی یک خوبی هم نمی توانید در وجود او پیدا کنید.
تشخیص اینکه شما و همسرتان دچار این آسیب شده اید کار ساده ای است. از جمله بارزترین نشانه ها می توان به موارد زیر شاره کرد:
دشنام
مسخره کردن
زبان بدنی – نیشخند، چپ نگاه کردن، پیچش لب بالایی
در روابط موفق هم حتی انتقاد و اهانت وجود دارد زیرا همه ما انسان هستیم و بروز این موارد در وجود بشر کاملاً طبیعی است. اما اگر تا این حد پیش رفتید برای از بین بردن این قبیل اهانت ها و بازگرداندن شادی به زندگی به محض اینکه متوجه شدید بحث رو به دشنام دادن حرکت می کند حداقل باید تا مدتی از صحبت کردن بر سر مسائل مشکل زا با شریک زندگی خود بپرهیزید.
سومین اسب سوار: حالت تدافعی گرفتن
زمانیکه اهانت و تحقیر وارد یک خانه می شود ارتباط زناشوی از بدهم بدتر می شود. زمانیکه یکی به دیگری اهانت می کند، او هم حالت تدافعی به خود می گیرد و واکنشی به مراتب بدتر از خود نشان می دهد. هر یک از این دو نفر تصور می کند که قربانی این ارتباط شده است و هیچ یک تمایلی به آن ندارد که کوتاه بیاید و برای حل مشکل اصلی قدم بردارد. در حقیقت هر یک خودش را بی گناه می داند.
مشکل اصلی از اینجا نشات می گیرد که چون فرد خودش را به نوعی قربانی محسوب می کند به همین دلیل هیچ اشکالی نمی بیند که دست به دفاع از خودش بزند؛ و این کار به جای اینکه مشکل افراد را حل کند مانعی بر سر راه آنها خواهد بود. اگر حالت تدافعی به خود بگیرید، در حقیقت با این نگرش مشکلات زناشویی خود را دو چندان کرده اید. خود را با علائم "حالت تدافعی" آشنا کنید تا بتوایند آنها را آنچنان که ماهیت واقعی شان هست تشخیص دهید:
عدم مسئولیت پذیری. بدون توجه به این مطلب که شریکتان مرتکب چه خطا و یا اشتباهی شده است شما پافشاری می کنید که باید او سرزنش شود و معتقدید که هیچ کار خطایی از شما سر نزده است.
بهانه جویی: شما ادعا می کنید که شرایط خارجی که فرای قدرت کنترل شما هستند شما را مجبور کرده اند که یک چنین واکنشی از خود نشان بدهید.
مخالفت به دلیل ذهن خوانی منفی انگارانه. گاهی اوقات ممکن است همسرتان در مورد احساسات شخصی و خصوصی تان حدس و گمان هایی بزند: "من می دانم تو در این مورد چه فکری می کنی" و یا "من می دانم تو فکر میکنی این وقت تلف کردن است". زمانیکه این نوع ذهن خوانی به سمت افکار منفی متمایل می شود، سبب ایجاد حالت تدافعی در شما می شود.
شکایت ممزوج – شما با شکایت و یا انتقاد همسرتان مواجه می شوید و سریعاً خودتان هم شروع می کنید به شکایت کردن از او و اصلاً هیچ توجهی نمی کنید که همسرتان مشغول صحبت کردن پیرامون چه امری بوده است.
تکرار مکررات – به جای اینکه تلاش کنید تا نقطه نظرات همسرتان را متوجه شوید، به دفعات زیاد حرف های خودتان را بی توجه به دیدگاه طرف مقابل تکرار می کنید. هر دو فکر می کنند که حق با آنهاست و تصور می کنند که فکر کردن به نظریات طرف مقابل وقت تلف کردن است.
اولین راه برای رهایی از دام دومین اسب سوار این است که احساس نکنید همسرتان با هر حرفی که می زند قصد دارد به شما حمله کند. سعی کنید خودتان را با او همدل کنید، شاید انجام این کار در زمان عصبانیت ساده نباشد اما بعداً که قدری آرام تر شدید به راحتی می توانید از عهده آن برایید. وقتی این کار را انجام دهید متوجه خواهید شد که می تواند چه تاثیرات معجزه آسایی را در بر داشته باشد. اگر با آغوش باز از حرف های او استقبال کنید، همسرتان نیز انتقاد را کنار می گذارد و در زمان اختلاف سلیقه لازم نیست که افراد حالت تدافعی به خود بگیرند.
چهارمین اسب سوار: دیوار سنگی
از آنجایی که رضا از نحوه برخورد و حملات سلما خسته و درمانده شده بود به مرور زمان تصمیم گرفت که جواب او را ندهد و شرایط آنها هر روز بدتر می شد و دیگر خبری از گفتگو و تبادل نظر نبود. دعواهای آنها اینگونه بود که سلما شروع می کرد به داد و فریاد زدن و رضا هم می نشست و چیزی نمی گفت و سلما با جیغ و فریاد می گفت: "تو فقط بلدی یک گوشه بنشینی و هیچ چیز نگویی، مثل این است که من با دیوار حرف می زنم."
اصولاً در زمان صحبت کردن، کسی که شنونده است پس از اتمام حرف گوینده از خود عکس العملی نشان می دهد، اما کسی که مثل دیوار میشود هیچ گونه واکنشی نسبت به حرف های طرف مقابل از خود نشان نمی دهد و فقط سکوت می کند.
کسانیکه این کار را انجام می دهند، شاید خودشان هم خبر نداشته باشند که با انجام یک چنین کاری باعث بیشتر کردن فاصله میان خود و همسرشان می شوند. قصد دارند که با این کار عدم رضایت خود را نشان دهند اما در واقع خود را انسان خود بین و از خود راضی نشان می دهند. این مسئله به ویژه زمانی صدق می کند که آقا یک چنین واکنشی را در برابر همسرش از خود نشان می دهد. بیشتر آقایون زمانیکه خانم ها یک چنین کاری را در مقابلشان انجام می دهند، بیش از اندازه از نظر روحی احساساتشان تحت الشعاع قرار نمی گیرد؛ اما زمانیکه خانم ها با یک چنین عکس العملی مواجه می شوند ضربان قلبشان بیش از اندازه بالا می رود.
زمانیکه افراد به یک چنین وضعیتی می رسند، باید گفت که احتمال از هم پاشیدن زندگی مشترک نیز بالا می رود. اغلب زن و شوهر تصمیم می گیرند که از هم جدا زندگی کنند و کمتر همدیگر را ببینند و نهایتاً نیز طلاق می گیرند. نجات زندگی مشترک در یک چنین شرایطی نیازمند کار بسیار زیاد و همدلی روحی است.
زمانیکه پای چهارمین اسب سوار به زندگی مشترک باز می شود، خطرات دیگری هم در پی آن ایجاد می شود. زن و شوهر احساس اولیه ای که نسبت به یکدیگر داشته اند را از یاد می برند، افکار منفی نسبت به یکدیگر وجودشان را فرا می گیرد و کلیه این امور خود به خود به فاصله گرفتن و تنهایی هر یک از زوجین دامن می زند، اما اگر خانم و آقا به درستی تشخیص دهند که دچار چه وضعیتی شده اند و چه اتفاقی برای ازدواج خوبشان روی داده باز هم می توانند الگویی برای بهبود وضعیت خود گسترش دهند و مجدداً کنترل امور را به عهده بگیرید.
کلید ارتقا و بهبود ازدواج :
زمانیکه احساس در هم شکستگی به شما دست می دهد، تعمداً تلاش کنید تا خودتان را آرام کنید. این استراتژی به شما کمک می کند تا بتوانید حالت تدافعی کمتری به خود بگیرید و تبدیل به یک دیوار سنگی نشوید. بر طبق نمونه های آزمایشگاهی زمانیکه ضربان قلب هر یک زوجین بالا می رود، دیگر قادر به ادامه گفتگوی سالم نیستند و اساس ارتباط موجه از بین می رود. اگر افراد یاد بگیرند که چگونه می توانند در تمام طول بحث خونسرد بمانند و در تمام شرایط آرامش خود را حفظ کنند، مشاجرات بی حاصل میان آنها کاهش پیدا می کند و دیگر لازم نیست که از صحبت های ضروری فرار کنند.
همچنین اگر زوجین آموزش ببینند که در طول بحث حالت تدافعی به خود نگیرند، عادات مخرب دیگر نیز از زندگیشان حذف خواهد شد. اگر شنونده غیر تدافعی باشید، منفی گرایی کمتری در ذهن شما جایگزین می شود و همچنین کمتر تصور می کنید که باید نقش یک دیوار سنگی را ایفا کنید؛ به ویژه برای آقایون. اما به خاطر داشته باشید که حالت تدافعی گرفتن یک خیابان دو طرفه است و اگر به دور از حالت تدافعی صحبت کنید، مطمئن باشید که طرف مقابل هم با یک چنین لحنی با شما صحبت خواهد کرد.
یکی از مواردی که می تواند برای ارتباط سودمند باشد این است که به طرف مقابل بفهمانید که او را درک می کنید. این مسئله دقیقاً نقطه مقابل انتقاد، اهانت، و حالت تدافعی گرفتن است. به جای اینکه به نظرات طرف مقابل حمله کنید و یا نسبت به آنها بی توجهی به خرج دهید، بهتر است برای یک لحظه هم که شده خودتان را جای او بگذارید و از دید او این مطلب را بررسی کنید و شاید به این نتیجه برسید که حرف های او زیاد هم بیراه نیستند.
زمانیکه در مشاجرات از این تکنیک استفاده کرده و به موفقیت برسید، ترجیح می دهید که دفعات بعدی نیز همین کار را انجام دهید. به این منظور باید تلاش فراوانی کنید و تکنیک مورد نظر را به دفعات تکرار نمایید. به مرور زمان این نوع نگرش در وجود شما به صورت خودکار جایگزین واکنش های غیر اصولی می شود و حتی زمانیکه خسته هستید باز هم می توانید مکالماتی داشته باشید که نهایتاً به نفع دو طرف به پایان برسند.
تمرین: مقایسه کنید
این تمرین به شما این شانس را می دهد که میزان تداوم و قدرت زندگی مشترک خود را با زوج های دیگر مقایسه کنید.
1- هر یک از شما نام چهار زوجی را که هر دو می شناسید بر روی یک برگ کاغذ یادداشت کنید. دو نمونه زوجی که تصور می کنید ازدواج "موفق" داشته اند و دو نمونه "ازدواج ناموفق"
2- حال با هم اسم ها را بررسی کنید و هر یک دلایل این امر را که چرا فکر می کنید ازدواج آنها موفق و یا ناموفق بوده را بیان کنید. شاید یکی را به خاطر نحوه بزرگ کردن فرزندان ستایش می کنید و دیگری را به خاطر اهانت کردن به یکدیگر در جلوی جمع سرزنش کنید.
3- در میان این زوجها جایگاه زندگی مشترک خود را مشخص کنید. ببینید شما و همسرتان برای عبور از شرایط سخت چه واکنش هایی را انجام می دهید و چگونه مشکلات موجود در زندگی را اداره و کنترل می نمایید. آیا به رفتارهایی برخورد می کنید که آنها را نمی پسندید و تمایل به تغییر دادن آنها داشته باشید؟ آیا برخوردهایی هستند که بخواهید آنها را در زندگی خود راه دهید؟
4- ببینید توانایی شما به عنوان یک زوج برای برطرف کردن موانع و مشکلات تا چه حد است. آیا مشکلاتی در زندگی شما بوده اند که از آنها با موفقیت عبور کرده باشید و اگر چنین است این کار را چگونه انجام داده اید؟
جبران آسیب ها :
خوشبختانه در همه روابط بالاخره راهی برای درست کردن اوضاع و احوال آشفته وجود دارد که معمولاً زمانی به آنها نیاز می شود که هر دو نفر ناامید و عصبانی هستند. خانواده های خوشبخت برای خود یکسری عبارات و اعمالی دارند که در حین مشاجرات با اتکا به آنها از بروز افکار منفی در ذهن طرف مقابل جلوگیری بعمل می آورند و اجازه نمی دهند که رفتار خود و همسرشان غیر قابل کنترل شود. این واکنش ها از نظر روانشناسی مانند چسبی عمل می کند که زن و شوهر را همچنان متصل بهم نگه می دارد.
از جمله این موارد می توان به چند نمونه زیر اشاره کرد:
1- سعی کنید نظرات خود را لحظه به لحظه در مورد خود بحث اعلام کنید، مثلاً: "اجازه بده حرفم را تمام کنم" و یا "فکر می کنم از موضوع اصلی بحث منحرف شده ایم" و یا "این حرف تو احساسات مرا خدشه دار کرد" و...
2- همان موقع که چیزی در حال وقوع است نظر خود را اعلام کنید و اجازه ندهید تا افکار منفی در مورد مسئله ای خاص آنقدر رشد کنند که ذهن شما را احاطه نماید.
3- به همسرتان یاد آوری کنید که با وجود بحث ها و مشاجراتی که با هم دارید، باز هم او را دوست می دارید و برایش احترام قائل هستید.
4- از عباراتی نظیر: "بله، متوجه شدم" ، "ادامه بده" ، "درسته" استفاده کنید تا طرف مقابل متوجه شود که برای حرف هایش ارزش قائل هستید. این مسئله از نظر روحی روی طرف مقابل تاثیر زیادی می گذارد و جزء تکنیک هایی است که زوج های موفق در آن تبحر خاصی دارند.
خوشبختی توپی است که وقتی میغلتد به دنبالش میدویم
و وقتی می ایستد به آن ضربه میزنیم!!!
ارسالها: 208
#10
Posted: 31 Dec 2010 18:13
چگونه به عشق حقیقی دست یابیم
اغلب افراد مجرد میل دارنـد بـدانـنـد کـه چـگونـه و کجا باید عشق حقیقی را بیابند. در ایـن مـقـاله به ۸ نکته کاربردی و بسیار سودمند برای دستیابی به یـک عـشـق حــقیقی اشاره گردیده است :
۱- باور داشته باشید که شما هم می تـوانـید به یک رابطه دراز مدت، رمانتیک و شگفت انگیز دست یابید :
اغلب افـراد مـجرد در آرزوی داشـتـن یــک رابطه فوق العاده می بـاشد. امـا تـعـداد معدودی از آنان محقق شدن چنین رابـطـه ای را بـاور دارنـــد. برای مجردها حتی ملاقات با یک فـــرد جذاب، سـازگار و دلخـواه یـک امـر نـاممـکن قـلـمــداد میــگردد. این بسیار حائز اهمیت است که شما به این امر ایـمان داشـتـه بـاشـیـد کـه: آشــنایی با یک فرد مناسب و تشـکیل یک رابطه دراز مدت و حتی مادام العمر برای شما نیز امکان پذیر است. به خاطر داشته باشید که باور و ایمان نیمی از پیروزی در هر کاری میباشد.
۲-فرد مناسب حال خود را تعریف کنید :
بهترین شیوه برای انجام این کار آن است که بهترین دوستان خود را در نظر گرفته و ویژگیها و صفاتی که از نظر شما بسیار قابل ستایش میباشند را در آنها شناسایی کنید. شریک زندگی آینده شما میباید از همان ویژگیها و صفات اخلاقی برخوردار باشد. اگر از نظر شما ویژگیهایی نظیر بالندگی معنوی، حس شوخ طبعی، مهربانی و یا تحصیلات عالیه تحسین برانگیز میباشند، شریک آینده شما نیز باید از آن خصوصیات برخوردار باشد. و چنانچه شما اعتقادی به وجود چنین فردی ندارید بهتر است به مرحله نخست بازگردید.
۳- بیاموزید چگونه افراد ناشایست و نامناسب حال خود را شناسایی کنید :
این نباید کار دشواری برای شما باشد. فردی که صفات و ویژگیهای دلخواه و ارزشمند شما را بروز نمیدهد به عنوان یک شریک تازه نامناسب میباشد. همچنین فردی که تنها در حضور شما رفتارهای خوشایند و خوب از خود به نمایش میگذارد و نه شخص دیگری، باز برای شما نامناسب میباشد. علاوه بر آن افرادی که در پیشبرد رابطه شتابزده عمل میکنند نیز شایسته برقراری رابطه نیستند. اینگونه افراد معمولا سبب دلشکستگی شما میگردند.
۴- با افراد نامناسب حال خود رابطه برقرار نکنید :
چنانچه با فردی که فاقد خصوصیات دلخواه شما میباشد وارد رابطه گردید، تنها ناکامی و اندوه را متوجه خود ساخته اید. زیرا چندی از رابطه شما نخواهد گذشت که شروع به تغییر وی مطابق همان ویژگیهای دلخواه خود خواهید کرد. اما شریک شما بطور طبیعی در مقابل این تغییر از خود مقاومت نشان خواهد داد. عدم توانایی وی در برقراری ارتباط و یا گوش دادن به صحبتهای شما و یا برآورده سازی نیازهایتان موجب میگردد که آنها را به اشتباه نشانه عدم علاقمندی به خودتان تلقی کنید. اما تنها واقعیت آن است که شما فردی را برگزیده اید که متناسب و برازنده تان نیست.
۵- خود را در محیطهایی قرار دهید که فرد مورد نظر شما در آنجا به فعالیت میپردازد :
به فرض اگر در آرزوی برقراری رابطه با یک ورزشکار میباشید، قطعا وی را در سینما نمیتوانید بیابید و یا چنانچه در جستجوی یک موسیقی دان هستید باید وی را در محافل موسیقی بیابید. بنابراین برای یافتن عشق دلخواه خود میباید از خانه خارج گردید.
۶- بر ترس خود از آنکه طرد گردید و یا مجددا تنها بمانید غلبه کنید :
تمام روابط در مقطعی از زمان پایان خواهند یافت. برخی با جداییها، برخی با طلاق و برخی نیز با مرگ. هیچ ضمانتی در زندگی وجود ندارد و عشق نیز از این مسئله مستثنا نمیباشد. هر زمان که شما عاشق فردی میگردید ناخواسته خود را در معرض طرد شدگی و ناکامی قرار میدهید. آخرین باری که در عشق شکست خورده اید را بخاطر می آورید؟ همانگونه که مشاهده میکنید شما دست نخورده باقی مانده و جان سالم بدر برده اید. پس آنقدر ها هم طرد شدن وحشتناک نیست.
۷- از وابستگی خودداری کرده و سعی کنید آزاد زندگی کنید :
به زندگی عادی خود مشغول باشید و تنها اندکی در پی مجذوب ساختن فرد دلخواه خود. افراد مجردی که تمام توجه و انرژی خود را معطوف مجذوب ساختن شریک زندگی دلخواه خود میگردانند، خود را از داشتن یک شریک مناسب و خوب محروم میسازند ( با بی اعتنایی به موردهای مناسب بالقوه). و همچنین افراد مجردی که از نداشتن یک رابطه و شریک خوب پیوسته محزون و دلسرد میباشند، در عوض آنکه وقت خود را هدر خیالپردازیهای آرزوهای خود کنند، بهتر است ابتکار عمل را بدست گرفته و برای خودشان زندگی و موقعیتهای شگفت انگیزی خلق کنند.
۸- ریسک کنید اما زیرکانه و آگاهانه :
از منزل خارج گردید، با افراد جدید ملاقات کرده و باب صحبت را بگشایید و قرار ملاقات بگذارید. شانس و اقبال خود را با این اعمال افزایش دهید. ممکن است طرد شوید اما مطمئن باشید ارزش آن را خواهد داشت. یافتن یک عشق حقیقی امری دشوار و زمانبر است هیچگاه تا زمان دستیابی به آرزوهایتان از پای ننشینید.
خوشبختی توپی است که وقتی میغلتد به دنبالش میدویم
و وقتی می ایستد به آن ضربه میزنیم!!!