ارسالها: 3119
#121
Posted: 5 Feb 2012 12:30
وقتی شما دو نفر به هم نمی خورید
گر به تازگی رابطه تان را با فردی که می خواستید ازدواج کنید به هم زده اید، به روش های زیر توجه کنید تا آسیب کمتری ببینید.
1 - اگر لازم است، گریه کنید. اتفاقی که برای شما افتاده واقعا ناراحت کننده است و شما هم انسان هستید. از اینکه دلتان بگیرد و اشک به چشمتان بیاید، احساس گناه نکنید و بغضتان را فرو نخورید.
2 - عصبانی باشید. احساس عصبانیت می کنید؟ این که بد نیست. عصبانیت در این لحظه ای که شما در آن قرار دارید، یکی از بهترین راه های بیرون کردن احساسات بد است. با کمی عصبانیت، بسیاری از احساسات بد خود را در یک لحظه نابود خواهید کرد. چه چیزی از این بهتر؟ فقط مراقب طولانی شدن این هیجان و تبدیل آن به تنفر از طرف مقابل و یا فکر انتقام باشید.
3 - دلایل به هم خوردن ازدواج تان را بررسی کنید. سعی کنید همه مسیر را، از آغاز آشنایی تا این لحظه که رابطه تان به هم خورده است، روی یک صفحه کاغذ بیاورید. این گونه از هرگونه تحریف اتفاقات جلوگیری خواهید کرد. این کار علاوه بر آنکه تصویری عینی از همه آنچه اتفاق افتاده را به شما نشان می دهد، موجب می شود در آینده دوباره خطاهایتان را تکرار نکنید.
4 - زمان به عقب بازنمی گردد. گذشته، گذشته است؛ چه خوب چه بد، در هر صورت دیگر جای برگشتی وجود ندارد. چیزی که هنوز شکل نگرفته، آینده است.
5 - درک کنید که تغییرات بزرگ به زمان نیاز دارند. از تغییردادن خود نترسید، دیگران هرچه می خواهند فکر کنند، این زندگی شماست و فقط یک بار به شما داده شده است، پس آینده خود را خودتان بسازید.
6 - از دوستان خود کمک بگیرید. دوستان واقعی از همه بهتر شما را درک می کنند. درد دل کردن با دوستان یکی از بهترین روش های مقابله با هیجانات منفی بعد از این اتفاق است. سعی کنید ساعات بیشتری را با دوستان خود سپری کنید. بله، کمی تنها بودن خوب است.
7 - عجله نکنید. کمی به خود زمان دهید تا جنبه های خوب و بد اتفاقی را که افتاده بررسی کنید و با احساسات و آنچه رخ داده کنار بیایید. دقت کنید دوباره شتاب زده وارد رابطه جدیدی نشوید. برای آمادگی بهتر برای ورود به یک رابطه جدید حتما کمی زمان به خود بدهید. اگر شتاب زده دوباره رابطه جدیدی را شروع کنید، احساسات شما هم شتاب زده تغییر خواهند کرد و دوباره همه چیز نابود می شود. اگر زمان کافی برای فکر کردن به خود ندهید دوباره همه چیز به همان شکل قبل فقط با فرد جدیدی تکرار خواهد شد، پس برای بازبینی ماجراها و آماده شدن برای استفاده از آنهاف کمی زمان به خود بدهید و عجله نکنید.
طرز فکری که در مورد او دارید، درمورد افراد جدید نداشته باشید. صفات منفی طرف مقابلتان را به همه افراد هم جنس او تعمیم ندهید. این جمله که همه دختران یا همه پسران همین طورند، تنها از یک تعمیم اشتباه و خطرناک ناشی می شود که می تواند آینده تان را تهدید کند
8 - از زندگی لذت ببرید. سعی کنید نکات خوب موقعیت فعلی خود را درک کنید. از لحظه لحظه زندگی خود استفاده کنید؛ کوهنوردی، اسکی، قایق سواری و صدها کار دیگر برای انجام دادن وجود دارد. قدم زدن هم بد نیست.
9 - کسب تجربه های بیشتر، نکته مثبت در چنین رخدادهایی است. در هر صورت برای ادامه زندگی خود باید فرد مقابلتان را ببخشید و به زندگی تان ادامه دهید. طرز فکری که در مورد او دارید، درمورد افراد جدید نداشته باشید. صفات منفی طرف مقابلتان را به همه افراد هم جنس او تعمیم ندهید. این جمله که همه دختران یا همه پسران همین طورند، تنها از یک تعمیم اشتباه و خطرناک ناشی می شود که می تواند آینده تان را تهدید کند.
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 6216
#123
Posted: 3 Mar 2012 14:52
»»ارتباط زن وشوهر
الگوهای معینی که برای برقراری ارتباط با کودکان بکار میرود تقریباً همیشه متناقض هستند، یعنی بر عکس هدف و منظور ما نتیجه میدهند، این الگوها نه تنها ما را در دستیابی به اهداف دراز مدتمان یاری نمیکنند بلکه غالباً خرابکاری هم در خانه بوجود میآورند. الگوهای متناقض در تربیت کودک شامل این موارد میشود:
تهدیدها، رشوهها، وعدهها، سخنان نیش دار و طعنهآمیز، موعظه وسخنرانی درباره دروغگویی ودزدی و آموزش ادب با بیادبی و بیاحترامی
تهدیدها
وقتی کودکان را تهدید میکنیم، در واقع آنان را دعوت میکنیم که عمل ممنوع شده را دوباره انجام دهند. «وقتی به کودک میگوییم: اگر تو یکبار دیگر آن کار را انجام بدهی ...» او واژههای اگر تو را نمیشنود، او فقط این قسمت از حرف ما را میشنود که «یکبار دیگر آن کار را انجام بده.» بعضی وقتها، کودک این گفته را این گونه تفسیر میکند: «مادر انتظار دارد که من یکبار دیگر این کار را انجام بدهم، وگرنه ناامید خواهد شد». این قبیل هشدارها که شاید از نظر بزرگسالها معقول باشند، نه تنها دردی را دوا نمیکنند، بلکه کار را بدتر هم میکنند. با این قبیل هشدارها میتوان اطمینان داشت که آن عمل مخرب و نفرت انگیز دوباره انجام خواهد شد.
هشدار، خود مختاری کودک را به مبارزه دعوت میکند، اگر کودک نسبت به خودش احترام قائل باشد، بایستی دوباره نافرمانی کند تا بخودش وبه دیگران نشان دهد که آدم بزدل و ترسویی نیست.
رشوه ها
نوعی از برخورد هم هست که در آن، به طور آشکار به کودک گفته میشود که اگر کاری را انجام دهد یا ندهد، آن وقت به او پاداش خواهند داد. این نوع برخورد نیز همچون برخورد قبلی متناقض است:
«اگر با برادر کوچکت خوب باشی، آن وقت تو را به سینما خواهم برد.»
این طرز برخورد «اگر ـ آن وقت» ممکن است کودک را گاهی برای رسیدن به اهداف فوری وکوتاه مدت تحریک کند. اما بندرت اتفاق میافتد که این نوع برخورد کودک را به سوی تلاشهای پیگیر و طولانی مدت سوق دهد. گفتار ما به او میفهماند که ما به توانایی او برای تغییر یافتن وبهتر شدن شک داریم. «اگر تو با برادر کوچکت خوب باشی» یعنی اینکه «ما یقین نداریم که تو بتوانی با برادرت خوب باشی».
یادداشتهایی که به عنوان رشوه به کودک داده میشوند، از لحاظ اخلاقی ایراد دارند. این نوع روش ممکن است به زودی به داد وستد و رشوهگیری منجر شود و از کودک یک معاملهگر بسازد، معاملهگری که درقبال کارهای «مثبت» و رفتارهای «خوب» خود تقاضای پاداش و اضافه حقوق دارد. برخی والدین در برابر کودکانشان چنان مقید شدهاند که جرات ندارند دست خالی به خانه بیایند، پاداشها آنگاه که از قبل خبر داده نشوند وکودک را غافلگیر کنند، و آنگاه که نشانگر درک، شناخت و قدردانی والدین باشند، مفیدتر خواهند بود و لذت بیشتری خواهند داشت.
" تـــو " تکـرار نـمی شوی این
مــــنمـ ....
که وابســـته تر مـی شــوم....
ارسالها: 6216
#124
Posted: 3 Mar 2012 14:52
»»ازدواج موفق، سرچشمه و اساس یک زندگی....
ازدواج موفق، سرچشمه و اساس یک زندگی سالم فردی و اجتماعی است. چنانچه ازدواج با موفقیت همراه باشد نه فقط زوجین بلکه فرزندان خانواده نیز از سلامت روانی برخوردار میگردند و حالاتی نظیر احساس امنیت و آرامش، دوستی و صمیمیت متقابل، امیدواری به زندگی، و شعف در آنان به وجود میآید. رابطه زناشویی میتواند دستمایه شادی، و در غیر این صورت منبع بزرگ رنج و تألم باشد. اما عوامل موفقیت و روابط صمیمانه کدامند؟ بعضیها میگویند موفقیت ازدواج بستگی به این دارد که تا چه اندازه به عشق متعهد باشید. جمعی دیگر موفقیت روابط صمیمانه را به بخت و اقبال نسبت میدهند و این که بتوانید شخص مناسب خود را پیدا کنید، کسی که با او همخوانی داشته باشید. جمعی دیگر هم به شور و اشتیاق و به وجود علایق و یا ارزش های مشترک اشاره می کنند.
بعد از بررسی صدها رابطه به این نتیجه میرسیم، کسانی در روابط صمیمانه خود موفق میشوند که از مهارتهای ویژهای برخوردارند. این بررسی نشان میدهد که روابط پایا و پُر دوام را زوجهایی تحقق میبخشند که با مهارتهای میان فردی آشنایی دارند: گوش دادن، ارتباط روشن، مذاکره، برخورد مؤثر با خشم و….
شما هم میتوانید با خواندن و تمرین کردن مهارتهای جدید را بیاموزید. تغییر دادن بخت و اقبال یا احساس شور و اشتیاق به این سادگی میسر نیست.
این مقاله به شما کمک میکند تا به مهارتهای لازم برای زنده نگاه داشتن عشق دست یابید.
مهارت های ارتباط مؤثر
گوش دادن واقعی به همسر دشوار است ، اما خود را به نشنیدن زدن ، جواب از قبل حاضر و آماده داشتن ، به نشانه های خطر توجه کردن ، جمع آوری دلیل و مدرک برای اثبات ادعای خویش ، داوری کردن و نظایر آن کار به مراتب ساده تری است. ولی گوش دادن مهمترین مهارت ارتباطی است که می تواند صمیمیت را به وجود آورد و آن را حفظ نماید. وقتی خوب گوش می دهید همسرتان را بهتر درک می کنید ، با او هماهنگ می شوید ، از روابط خود بیشتر لذت می برید و بی آن که مجبور به ذهن خوانی باشید می فهمید که همسرتان چرا چنین می گوید و چنین می کند. و با چشمان همسرتان به مسائل نگاه می کنید. در ضمن گوش دادن ، نشانگر مهر و محبت شما نسبت به همسرتان است.
گوش دادن مؤثر صرفاً به سکوت کردن و شنیدن حرف های همسر خلاصه نمی شود . گوش دادن واقعی به قصد و نیّت شما بستگی دارد. اگر نیت شما فهمیدن، لذت بردن، آموختن و یا کمک کردن به همسرتان است ، در این صورت به واقع گوش می دهید.
وقتی همسرتان موضوع مهمی را با شما در میان می گذارد باید به زبان خود و به طور خلاصه ، درک و برداشت خود را از گفته های او بیان کنید. این مهم ترین بخش خوب گوش دادن است .
خلاصه کردن حرف های طرف صحبت به زبان خود معمولاً به شفاف شدن منظور گوینده و درک مطلب منتهی می شود. بعد از خلاصه کردن مطلب و طرح سؤال به منظور روشن نمودن هر چه بیشتر موضوع ، نوبت به باز خورد می رسد. به عبارت دیگر واکنش خودتان را نشان می دهید . در این مرحله باید بی آن که داوری کنید ، به آرامی افکار ، اندیشه ، احساسات ، نقطه نظرها و خواسته های خود و موارد دیگر را مطرح سازید . برداشت درونی خود را با همسرتان در میان بگذارید. باید مراقب باشید تا اسیر موانع سر راه ارتباط مؤثر نشوید.
بازخورد سه عمل مهم انجام می دهد . نخست وقتی برداشت خود را با همسرتان در میان میگذارید، درستی آن را محک میزنید. در این زمان اگر برداشت شما از حرف او اشتباه باشد در مقام اصلاح حرف شما برمیآید. دوم، بازخورد به همسر شما کمک میکند.
تا در زمینه درستی و تأثیر ارتباط خود اطلاعاتی به دست آورد. سوم، همسرشما با برداشتهای جدید شما آشنا می شود.
حالا جای خود را با همسرتان تغییر دهید. کسی که تاکنون حرف می زده، تبدیل به شنونده میشود و شنونده قبلی حالا حرف میزند. این برنامه آن قدر ادامه پیدا میکند تا مطلب به خوبی ایراد و درک شود.
همدلی به شما کمک میکند تا مواضع همسرتان را بهتر درک کنید. برای رسیدن به همدلی بیشتر به این نکته توجه بفرمائید که هر دوی شما میخواهید در زمینههای فیزیکی و احساسی در شرایط بهتری قرار داشته باشید.
ارتباط مؤثر از عزت نفس حمایت میکند و فضای مناسبی برای حل و فصل مسائل به وجود میآورد. در ارتباط مؤثر، طرفین درباره تأثیر حرفشان قبول مسئولیت میکنند. ارتباط مؤثر زمانی برقرار میشود که صداقت حاکم باشد و طرفین از گفتن دروغ اجتناب کنند. ارتباط مؤثر زمانی برقرار میشود که تمام مطلب را به شکلی که وجود دارد بگویید و از ذکر برخی از حقایق درباره مطلب خودداری نورزید. از همه اینها مهم تر لازمه ایجاد ارتباط مؤثر رفتار حمایتگرانه است، باید به جای رفتار انفعالی و فاصله گرفتن، نزدیک شدن و درک کردن را انتخاب کنید.
ده توصیه برای رسیدن به ارتباط مؤثر
1- ازعبارات داوری کننده، انتقاد آمیز و باردار اجتناب کنید.
2- از برچسب زدن های تعمیمآمیز اجتناب نمایید.
3- از مخابره پیام های با فاعل «تو» خودداری نمایید.
4- به سابقه و به گذشتهها کاری نداشته باشید.
5- مقایسه منفی نکنید.
6- تهدید نکنید.
7- احساسات خود را بیان کنید.
8- از پیامهای کامل و جامع استفاده کنید.
9- از پیامهای روشن استفاده کنید.
10- خوب به صحبت هاگوش کنید و بعد فکرکنید و بعد جواب دهید.
" تـــو " تکـرار نـمی شوی این
مــــنمـ ....
که وابســـته تر مـی شــوم....
ارسالها: 6216
#125
Posted: 3 Mar 2012 14:53
»»ازدواج فامیلی نیلز به مشاوره ژنتیک دارد
مروری بر تاریخ عقب ماندگی ذهنی نشان می دهد که در هر دوره ای از تاریخ ، در هر فرهنگ و تمدنی و در همه طبقات اجتماعی افرادی وجود داشته اند که از نظر فعالیت اجتماعی پایین تر از حد طبیعی بوده اند و این امر سازگاری آنها را با محیط زندگی شان مشکل ساخته است
مروری بر تاریخ عقب ماندگی ذهنی نشان می دهد که در هر دوره ای از تاریخ ، در هر فرهنگ و تمدنی و در همه طبقات اجتماعی افرادی وجود داشته اند که از نظر فعالیت اجتماعی پایین تر از حد طبیعی بوده اند و این امر سازگاری آنها را با محیط زندگی شان مشکل ساخته است . تولد کودک معلول و عقب مانده ذهنی به مثابه زنگ خطری برای اجتماع است چرا که این افراد علاوه بر آن که در پیشرفت جامعه زیاد مؤثر نیستند ، به سبب نقص و معلولیتشان بار اقتصادی سنگینی را بر خانواده و جامعه تحمیل می کنند . یکی از عوامل پیدایش کودکان عقب مانده ذهنی اختلالات و نارسایی های ژنتیکی است . از جمله عوامل متعددی که در ایجاد معلولیت ذهنی کودکان مورد نظر است ازدواج های فامیلی و پیوندهای خویشاوندی (همخونی) است .
تحقیقات نشان می دهد که نسبت خویشاوندی والدین حتی اگر در سطح چندمین نسل هم باشد می تواند سبب عقب ماندگی کودک شود . از این تحقیقات چنین نتیجه گرفته شده است که مرگ و میر فرزندان در غیر خویشاوندان ، در حدود چهل در هزار و در ازدواج های بین پسر عمو و دختر عمو به شصت تا هشتاد در هزار افزایش می یابد .
نتایج تحقیقات دانشمندان آمریکایی نشان می دهد که ازدواج بین اعضای دور و نزدیک خانواده ، باعث افزایش میزان مرگ ومیر نوزادان و رشد گسترده انواع بیماری های جسمی ( قبل و بعد از تولد) می شود .
در کشور ما ، ازدواج های فامیلی در روستاها و مناطق عشایری بیشتر از نقاط شهری است و این به دلیل بافت فرهنگی و روابط غنی قومی حاکم بر این مناطق است .
عشایر و روستانشینان ترجیح می دهند که با فردی از فامیل و نزدیکان خویش ازدواج کنند . نگاهی به سوابق تاریخی ازدواج خویشاوندی در ایران حکایت از این موضوع دارد که ازدواج خویشاوند مقدس شمرده شده است . در امپراتوری ساسانی ازدواج با خواهر و با زن پدر امری مقبول و متداول بود . ازدواج با خواهر به ویژه در حفظ پاکی خون و میراث شاهانه به عنوان یک اصل به شمار می رفت . نه تنها در بین آریاییان بلکه بین اقوامی سامی نیز ازدواج با محارم سابقه دارد و این عمل ظاهراً در بین ملل شرق چندان قبیح نبود .
در بررسی سوابق تاریخی ازدواج های خویشاوندی در سایر کشورها چنین برداشت می شود که از دید جهان غرب ازدواجهای فامیلی غیر قابل قبول است . در اکثر ایالات امریکا ، ازدواج با فامیل نزدیک مثل پسر عمو و دختر عمو ، دختر عمه و پسر دایی و بالعکس ممنوع و غیر قانونی است . این قانون در اواخر قرن 19 میلادی به ثبت رسید .
در پژوهشی که در سال 1376 تحت نظر اساتید دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران در این زمینه انجام گرفت ، 400 کودک به صورت نمونه و به طور تصادفی در استان لرستان انتخاب شدند که 200 نفر از آنها کودک عقب مانده ذهنی و 200 نفر آنها عادی بودند . در این تحقیق همچنین به سن والدین در زمان بارداری و ترتیب تولد ، تحصیلات والدین در زمان بارداری و تعداد فرزندان خانواده توجه شده بود .
نتایج نشان داد که سن پدر در زمان بارداری می تواند بر عقب ماندگی ذهنی کودکان تأثیر داشته باشد و زمان خواستاری بچه ها در مردان باید قبل از سن 40 سالگی انجام پذیرد و بهترین سن برای بارداری مادران سالهای 19 تا 34 سالگی است و مادرانی که قبل از 18 سالگی یا بعد از 35 سالگی باردار شوند امکان به وجود آوردن کودکان عقب مانده ذهنی در آنها بیشتر است . در رابطه با ترتیب تولد ، این موضوع با عقب ماندگی کودکان رابطه ای نداشت . همچنین تحقیقات نشان داد که معمولاً والدین کودکان عقب مانده ذهنی از لحاظ سطح سواد و تحصیلات از والدین کودکان عادی پایین تر بودند.
همچنین از لحاظ تعداد فرزندان ، نتایج نشان داد که هر اندازه جمعیت خانواده بیشتر باشد و در خانواده افراد زیادی با هم زندگی کنند والدین نمی توانند به خوبی مایحتاج فرزندان را رفع کنند و این باعث می شود که بهره هوشی کودکان در خانواده های پرجمعیت کمتر باشد . در پایان نتایج نشان داد که تعدد پیوندهای خویشاوندی در والدین عقب مانده ذهنی نسبت به والدین کودکان عادی بیشتر است . به عبارت دیگر ازدواجهای خویشاوندی می تواند با عقب ماندگی ذهنی کودکان رابطه داشته باشد . در پایان پژوهش ، پیشنهاداتی به قرار زیر ارائه گردید :
- ایجاد و گسترش مراکز مشاوره و کلینیک های مشاوره ژنتیکی در سطح کشور بخصوص در مناطق عقب افتاده عشایری؛
- تحقیقات گسترده بر روی نمونه های بزرگ در سراسر کشور در زمینه بررسی علل عقب ماندگی ذهنی؛
- مراجعه خانواده ها به مراکز مشاوره ژنتیکی قبل از اقدام به ازدواج های خویشاوندی ؛
- آگاه کردن خانواده ها از خطرات ازدواج های خویشاوندی و منع این گونه ازدواج ها؛
در پایان باید گفت که غالب ناهنجاری های ژنتیکی و بیماری های ارثی قابل پیش بینی بوده و با در نظر گرفتن قوانین وراثت و مشاوره های ژنتیکی و انجام آزمایش های مختلف قبل از ازدواج های فامیلی می توان از تولد تعداد قابل ملاحظه ای از کودکان معلول و عقب مانده ذهنی که به علت اختلالات ژنتیکی متولد می شوند جلوگیری کرد
" تـــو " تکـرار نـمی شوی این
مــــنمـ ....
که وابســـته تر مـی شــوم....
ارسالها: 6216
#126
Posted: 3 Mar 2012 14:53
»»ازدواج سنگ بنای تشکیل خانواده است
ازدواج سنگ بنای تشکیل خانواده است، لذا آن را رابطه ای دینی و قانونی تعریف میکنند که مرد و زن را برای مشارکت همیشگی در زندگی به هم می پیوندد.
کسی بر گرفت از جهان کام دل که یکدل ُبوَد با وی آرام دل
در ایران ازدواج کاملاً مذهبی انجام میگیرد. عاقد خطبه دینی میخواند و عقد را جاری میکند و این امر را در اسناد رسمی ثبت می نمایند و ضوابط و شرایط را در عقد نامه مینویسند. در امر ازدواج و تشکیل خانواده در جامعههای گوناگون، اهداف و انگیزه های متعددی وجود داشته است. در مکتب اسلام این اهداف و انگیزه ها بدین قرار ذکر شده است :
کسی بر گرفت از جهان کام دل که یکدل ُبوَد با وی آرام دل
ازدواج سنگ بنای تشکیل خانواده است، لذا آن را رابطه ای دینی و قانونی تعریف میکنند که مرد و زن را برای مشارکت همیشگی در زندگی به هم می پیوندد.
در ایران ازدواج کاملاً مذهبی انجام میگیرد. عاقد خطبه دینی میخواند و عقد را جاری میکند و این امر را در اسناد رسمی ثبت می نمایند و ضوابط و شرایط را در عقد نامه مینویسند. در امر ازدواج و تشکیل خانواده در جامعههای گوناگون، اهداف و انگیزه های متعددی وجود داشته است. در مکتب اسلام این اهداف و انگیزه ها بدین قرار ذکر شده است :
1- ایجاد کانون آسایش و آرامش برای زن و مرد:
یکی از مهمترین و شاید اولین انگیزه ازدواج براساس این مکتب، ایجاد کانونی است که در آن زن و مرد احساس آرامش کنند. زیرا زنان آرامش دهنده روانی مردانند و زن و مرد به دوستی با هم نیازمندند.
در قرآن کریم آیه 21، سوره روم خداوند می فرماید:
" از نشانه های او (خدا) این است که از خود شما برایتان همسرانی آفرید تا در کنار آنها آرام گیرید و میان شما دوستی و صمیمیت به وجود آورد. به راستی برای مردمی که بیندیشند در این کارنشانه هایی است. "
2- حفظ عفت و پاکدامنی:
پیامبر اکرم (ص) می فرماید: " آن کس که ازدواج کند نیمی از دینش را حفظ کرده است و بر اوست که نصف دیگر را از خطر دور بدارد ."
3ـ دوستی، محبت و عشق:
از محبت نار نوری می شود وز محبت دیو حوری می شود
روان شناسان یکی از نیازهای اساسی و مهم آدمی را نیاز به محبت ذکر کرده اند. آدمی در هر سن و مرحلهای از حیات خویش به محبت احتیاج دارد و علاقهمند است که دیگران او را دوست بدارند و به او مهر بورزند.
یکی از راه های مهم و مؤثر ابراز مهر و محبت و برقراری دوستی بین زن ومرد، ازدواج است. آثار محبت و تبدیل آن به عشق و علاقه وافر و همبستگی عمیق روانی و عاطفی، پیوند زن و مرد را تحکیم بخشیده، فضای خانواده را به فضایی صمیمی، گرم، پرطراوت، شاداب و بالنده مبدل میکند.
محبت کردن و محبت دیدن، رضایت خاطر پدید میآورد و تعادل روانی زن و مرد را ممکن میسازد. محبت صفا دهنده وجود است و شفابخش دردها.
4ـ برقراری تعادل در وجود آدمی، تأمین سلامت جسم و روان، رهایی از تنهایی
یکی از انگیزههای مهم ازدواج تأمین سلامت جسم و روان زن و مرد از طریق ارضای احتیاجات جسمانی و روانی است . نیاز به امنیت خاطر، نیاز به معاشرت، نیاز به درددل، نیاز به تغذیه و ... که اگر به درستی و به موقع ارضاء نشوند و از جاده اعتدال خارج گردند، نابسامانیها و زیانهای فراوانی را در زندگی فردی و اجتماعی پدید میآورند. لذا ازدواج از عوامل مهم و مؤثر در ایجاد آرامش و سکون آدمی و سبب اساسی تعادل وجود است.
ازدواج به زندگی زن و مرد جهت می بخشد و مرد و زنِ نگران، مضطرب و سرکش را آرام ساخته، موجبات حفظ سلامت تن و روان آنان را فراهم می کند.
خودداری از ازدواج و در نتیجه عدم ارضای پاره ای از نیازهای آدمی ممکن است زمینه اختلالات عاطفی و بیماری های جسمانی و روانی را مساعد سازد و خروج از اعتدالِ وجود را ممکن نماید.
5ـ کمک به رشد و تکامل یکدیگر
یکی دیگر از انگیزههای ازدواج کمک به رشد و تکامل زن و مرد است. زیرا محیط گرم و صمیمی و فضای پر مودت و محبت خانواده فرصتی برای تبادل اندیشه ها، رشد اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی زن و شوهر و دیگر اعضای خانواده است.
در سازمان خانواده، افراد تحت تأثیر دانشها، بینشها و دیدگاهها و مهارتهای یکدیگر هستند. در این فضا پارهای از استعدادهای زن و مرد و دیگر اعضای خانواده شکوفا میگردد، احساس و قبول مسئولیت و رشد اجتماعی ممکن می شود و تعامل حاکم بر این فضا به رشد شخصیت افراد کمک میکند.
6ـ داشتن فرزند و یا فرزندانی سالم و شایسته:
میل به داشتن فرزند و تداوم نسل، از انگیزه ها و اهداف مهمی است که همواره در دوره های مختلف تاریخی موجب ازدواج و تشکیل خانواده شده است.
در قرآن کریم آمده است که:
" پدید آورنده آسمانها و زمین، برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید و از چارپایان جفتها، تا بر شمار شما بیفزاید. هیچ چیز مانند او نیست و اوست شنوایی بینا. "
وظایف و کارکردهای اساسی خانواده
با توجه به اینکه خانواده یکی از تأسیسات اجتماعی است که در دوره های مختلف تاریخی و در جوامع گوناگون وجود داشته و هم اکنون نیز به صورت هستهای گسترش یافته، دارای کارکردهای مختلفی است. در جامعه های گوناگون، این کارکردها و وظایف به دلایل فرهنگی، مذهبی، اجتماعی و اقتصادی یکسان نیست.
اهم این کارکردها عبارت است از:
1ـ همکاری در امور تولیدی و اقتصادی خانواده
2ـ همفکری و همکاری در امور مربوط به تغذیه و بهداشت و دیگر کارهای خانه
3ـ تکمیل و تکامل زن و شوهر و دیگر اعضای خانواده و کمک به رشد اخلاقی، اجتماعی و عقلانی یکدیگر
4ـ تولید مثل و داشتن فرزند
5ـ ارضای تمایلات عاطفی
6ـ تأمین امنیت روحی اعضای خانواده
7ـ پرورش و آموزش کودکان و نوجوانان
" تـــو " تکـرار نـمی شوی این
مــــنمـ ....
که وابســـته تر مـی شــوم....
ارسالها: 6216
#127
Posted: 3 Mar 2012 14:54
»»تأثیر تولد فرزند در روابط زن و شوهر
ب) واکنش های رفتاری
پرخاشگری: در اثر تداوم تنهایی و احساس محرومیت پدر از عشق و محبت همسر، گاه واکنشهای پرخاشگرانه در برخی مردان شکل میگیرد. آنها برای جلب توجه همسر و در نتیجه محرومیت از توجه و محبت، به عنوان واکنشی بعضاً انتقامی، پرخاشگری و بداخلاقی پیشه میکنند و طبیعی است پرخاشگری که در نتیجه این احساس به وجود آمده متوجه فرد یا افرادی شود که آن را به وجود آوردهاند. (البته گاهی هم واکنشهای پرخاشگرانه به سمت خود فرد سوق داده می شود) مسبب این تنهایی کیست؟ مادر و فرزند. پس با ورود به خانه و مشاهده این افرادِ مسبب، احساسات ناخوشایند، بدرفتاری و پرخاشگری شروع میشود. تا آنجا که ممکن است هر دیدار، به وقوع مشاجرهای بینجامد.
حسادت پدر نسبت به فرزند (که گاه آشکارا و گاه به صورت پنهانی ابراز میشود): شاید در اولین نگاه تصور این که پدری به فرزند خود حسادت کند، مضحک و غیرمنطقی به نظر برسد. اما واقعیت این است که برخی مردان در مقابل فرزند خود حسادت پیشه میکنند تا آنجا که از همسران خود می پرسند کدامیک را بیشتر دوست داری من یا فرزندمان را؟
کار زیاد و یا پر کردن اوقات در جمع دوستان : واکنش رفتاری عدهای دیگر، کنارهگیری از خانواده و توجه بیشتر به محیط بیرون از منزل است. از آنجا که در محیط منزل پذیرفته نمیشوند (و یا حداقل اینطور احساس میکنند) پس ترجیح میدهند وقت خود را بیرون از منزل سپری کنند. برخی تا نیمه شب کار میکنند آنقدر که تقریباً نیمه جان به منزل می رسند. با این توجیه که فرزند تمام وقت همسر را پر کرده، پس آنها هم با کار، اوقات خود را سپری میکنند.
برخی دیگر به طرف دوستان دوران تجرد و یا دوستان تازه کشیده میشوند و مدت زمان بسیاری را به گذران وقت با آنها اختصاص میدهند. به همین دلیل یکی از گلایههای مادران جوان نیز، عدم حضور شوهران در منزل و رسیدگی به آنهاست. این به اصطلاح " رفیق بازی " تنها بازگشتی به دوران تجرد و همدم شدن با دوستان نیست، به نوعی فرار از واقعیت و مسئولیت هایی است که در زندگی بر دوش مردان نهاده شده و روی شانه های آنها سنگینی میکند. معاشرت با رفقایی که گاه برخورد با آنها نتیجه ای جز دردسر، مزاحمت و اختلال در محیط منزل در بر ندارد.
اما چه کنیم ....
طبیعی است که ورود فرزند تا حدی وضعیت گذشته را تغییر داده و نظم و تعادل گذشته را دچار اختلالی زود گذر خواهد کرد. این گونه به هم ریختگی و عدم توازن امری اجتناب ناپذیر و زودگذر است. اما زوجهای جوان نیز باید بدانند اگر این عدم تعادل بیش از یکسال به طول بینجامد، به صورت عاملی خطرناک و مخرب، زندگی زناشویی آنها را مورد تهدید قرار خواهد داد. زیرا با تضعیف روابط خانوادگی، پیوندهای عاطفی بین زوج نیز سست شده و ادامه رابطه را با مشکل مواجه خواهد کرد و در صورت تداوم وضعیت ایجاد شده، تمام خانواده در اثر این فرآیند متضرر می شود. پس باید هر چه سریعتر وضعیت را به حال عادی نزدیک کرد تا نیازهای عاطفی و روانی تمام اعضای خانواده اغنا شده، مشکل حادی پیوند زناشویی را تهدید نکند. می توان همزمان با رسیدگی به فرزند، تعادلی ایجاد کرده کمی بیشتر به شوهر توجه نشان داد. مردان نیز میتوانند به همسران و در واقع به خودشان در انجام برخی از امور منزل کمک کنند. اگر برخی مسئولیت های مادر در منزل مانند بچهداری، تا حدی از دوش او برداشته شود مسلماً فرصت بیشتری برای رسیدگی به امور دیگر و به خصوص توجه به همسر در اختیار خواهد داشت و کارهای معمول روزانه، او را از پا نخواهد انداخت. آیا میاندیشیم کمی بغل کردن فرزند خودمان، لطمه ای به غرور مردانه ما وارد می کند؟ مگر نه این که پیشوایان دینی برای کمک به همسر بچه ها را به دوش میگرفته و با آنها بازی می کردهاند؟
مساعدت در نگهداری از فرزند چند حسن دارد: اول این که علاقه پدر نسبت به فرزند افزوده خواهد شد و ترجیح خواهد داد به جای حسادت، نسبت به این موجود عزیز عشق بورزد. دوم این که با مسئولیت خطیر فرزند پروری آشنا شده و می فهمد رسیدگی به طفل تنها شیر دادن و خشک نگهداشتن کودک نیست. طفل نیازهای فراوانی دارد که رسیدگی به تمام آنها مستلزم صرف وقت و انرژی فراوانی از سوی مادر است؛ پس دیگر شکایتی از بی توجهی همسر، ذهن او را پر نخواهد کرد. علاوه بر اینکه مادر نیز فرصت بیشتری برای رسیدگی به شوهر پیدا میکند و سوم این که دیگر رفقا جای خانواده را نخواهند گرفت.
اگر کمی صبور باشیم زمان، بسیاری از این مشکلات را حل خواهد کرد. به تدریج طفل بزرگ و بزرگتر میشود و توانایی انجام برخی امور را پیدا میکند. به مرور زمان هم ، زن و مرد هر دو متوجه می شوند هیچ علاقه ای جای عشق به همسر را پر نخواهد کرد پس بهتر میبینند که هر دو محبت خود را نثار فرزندشان کنند. زیرا عشق به فرزند با عشق به همسر تفاوت های ماهیتی دارد و نباید انتظار داشت هر دو به یک شیوه و به یک صورت باشد.
آنچه در روابط همسران، پس از تولد فرزند متحول میشود تنها شیوه ارتباط است نه خود ارتباط. کارکردهای همسری همچنان پا بر جا باقی میماند، تنها انتظارات و شیوه های ارتباطی، ناگزیر تغییر می پذیرند. البته پس از مدتی همه چیز به جای سابق باز خواهد گشت و زندگی به روال خوش گذشته ادامه خواهد یافت؛ البته اگر کمی صبور باشیم و در زمان مقتضی، عکسالعملهای مناسب از خود نشان دهیم.
" تـــو " تکـرار نـمی شوی این
مــــنمـ ....
که وابســـته تر مـی شــوم....
ارسالها: 6216
#128
Posted: 3 Mar 2012 14:54
»»ازدواج موفق
بدون داشتن آگاهی از وضع خودمان، به عنوان خودشناسی، نه می توانیم خود را خوشبخت کنیم و نه دیگران را باید این مساله را با خودمان روشن کنیم تا بتوانیم به زندگی بهتری برسیم. در یک ازدواج موفق که انتخاب عاقلانه و زندگی عاشقانه است، نخستین زن و مرد باید به هم یک کشش عاطفی داشته باشند، یعنی پذیرش مقدماتی ،طرف دیگر قضیه که بسیار بسیار با اهمیت است، تناسب ها به گونه ای است که ازدواجی موفق خواهد بود که از سویی کشش های لازم بین مرد و زن وجود داشته باشد و از سوی دیگر تناسب ها برقرار خواهد شد.
1- در یک ازدواج موفق نخست زن و مرد بایستی از یک سلامت روانی نسبی برخوردار باشند که در بسیاری از موارد این گونه نیست، که در این رابطه در شماره های بعدی بیشتر توضیح داده خواهد شد.
2- کشش لازم در اینجا گفتنی است که در سه زمینه اگر کشش و علاقه کافی وجود نداشته باشد، کار به جایی نخواهد رسید: الف) تحصیل ب) ازدواج ج) اشتغال
افزون بر اینها به تعدادی همانندی یا تناسب نیاز است:
1) همانندی در اندیشه است که نمود بیرونی آن را می توان در تعریف خوشبختی، زندگی خوب و ارتباط دلخواه و بیان مهمترین آرزوها( به عنوان هدف های زندگی) و معرفی نشانه های همسر دلخواه و در پایان تعریف بسیار اختصاص و ویژه فرد از تعریف زندگی Life definition مشاهده نمود. اگر هر دو نفر بدون سانسور ترس و شرم و نگرانی این مطالب را بگویند و بنویسند و در کنار هم قرار دهند تا حدود زیادی همسویی در اندیشه آنها روشن می شود.
از دیگر هماننندی ها:
2) همانندی نسبی
3) همانندی های طبقاتی
4) همانندی ایدئولوژیک
5) همانندی ساختار خانوادگی
6) همانندی ظاهری
7) همانندی کاری(شغلی)
8) همانندی تحصیلی
9) همانندی شخصی
10) همانندی هیجانی
و در این راستا مراجعه به مشاور و روانشناس و انجام مشاوره ازدواج بسیار بسیار ضروری و سودمند خواهد بود. گرفتاری بسیار بزرگ ما در این است که آخرین داوری خود را در نخستین نگاه انجام می دهیم. یعنی انتخاب مان در اینصورت عاقلانه نیست بلکه احساسی است زیرا اگر در نخستین نگاه فرد را به لحاظ احساسی پسندیدیم، دو رویداد نادرست پدید می آید:
1- ایرادهای او را نادیده می گیریم
2- برای رسیدن به او خود را آنگونه در کوتاه مدت نشان می دهیم که واقعاً نیستیم تا موردپسند او قرار گیریم
بنابراین اگ رما از زندگی تعریف اصلاح شده ای داشته باشیم و با مشاورمان در زمینه طرح ذهنی همسردلخواهمان به جمع بندی مناسبی رسیده باشیم، جذب کسی خواهیم شد که متناسب باورها، ارزش ها، شخصیت و مجموعه توانایی ها می باشد یعنی مکملمان در آن صورت خواهد شد که به زندگی خواهیم رسید. یعنی یار هم می شویم، نه بار هم و نه تنها در کنار هم همینطور پیوسته از سوی نقطه بیگانگی به سوی نقطه یگانگی حرکت می کنیم شریک زندگی عشقی و جنسی هم می شویم نه تنها زن و شوهر می مانیم. روز به روز به هم نزدیک می شویم در صورتی که در یک انتخاب نادرست این پیامدها را می توان انتظار داشت:
1) عادت 2) تحمل 3) بی تفاوتی 4) تنفر 5) انتقام
" تـــو " تکـرار نـمی شوی این
مــــنمـ ....
که وابســـته تر مـی شــوم....
ارسالها: 6216
#129
Posted: 3 Mar 2012 14:55
»»احساس مسئولیت
احساس مسئولیت: کسی آنگاه باید ازدواج کند که واقعاً در خودش توانایی پذیرش مسئولیت دیگران را داشته باشد، بتواند خشم خود را کنترل کند،آدم وقت شناسی باشد، عنصر دگر خواهی در او وجود داشته باشد، بتواند به حقوق واقعی شریک زندگیش توجه بنماید، که همگی اینها نشانه هایی از رشد اجتماعی فرد است. در صورتی که می بینیم افراد در ازدواج پیوسته در راستای هدف های شخصی خود گام بر می دارند، این موضوع به من اجازه می دهد که بگویم: خانواده خوشبخت آنگاه دست یافتنی است که مرد پیوسته به این بیندیشد که چه کنم که زنم خوشحال شود، در این دو صورت هر کدام همدیگر را خوشحال خواهند کرد، ولی در زندگی های کنونی ما می بینیم که هر کسی در فکر خوشحال کردن خودش است، در نتیجه به جای اینکه به هم نزدیک شوند، از هم دور می شوند.
الگوهای خوشبختی که از دهان خیلی ها می شنویم، غم انگیز است. می بینیم که می گویند: فلان خانم زن خوشبختی است، زن موفقی است.چرا؟ چون شوهرش اجازه ندارد بدون اجازه او آب بخورد. این خیلی غم انگیز است، این چیزی است که ما به آن می گوییم دیکتاتوری، سالها میلیون ها نفر در دنیا جانشان را از دست دادند تا با چنین اندیشه هایی مبارزه کنند ولی برای گروهی از خانم های ما این یک الگوی زن موفق است. ما نمی شنویم بگویند فلان خانم زن خوشبختی است چون سالم ترین، زیباترین و منطقی ترین ارتباط را با شوهرش دارد، هرگز نمی شنویم که فلان خانم، زن موفقی است زیرا، رقیب شوهرش نیست بلکه رفیق اوست. جلوی پای شوهرش را نمی گیرد بلکه زیر بغلش را می گیرد و... مرد باید به یک رشد شخصیتی مناسب رسیده باشد تا جایی که بداند رفتارهای بعدی او چه تاثیری در دیگران و جامعه خواهد داشت. خانواده ناخوشبخت محصولش، خفاش شب می شود و دیگران آسیب بیشتری نسبت به خانواده خود او می بینند، بنابراین بایستی پیشاپیش این نکته را درک کند.
برای ازدواج، شخص باید از یک تندرستی و سلامت روانی برخوردار باشد، آن گونه که یک آدم عصبی، مشکل دار و روان پریش، هرگز و هرگز نمی تواند یک خانواده خوشبخت، یک پدر خوشبخت یا یک مادر خوشبخت را باعث شود. برای اینکار پیشنهاد من این است که افراد باید یک دوره خودشناسی را ببینند، بویژه برای کسانی که رشته شان علوم انسانی است، این مسئولیت سنگین تر از کسانی است که فنی- مهندسی یا کشاورزی و... است.در این راستا نخست من باید خودم برای خودم شناخته شوم. من چه کسی هستم؟ چه مشکلاتی دارم؟ چرا این گونه آرزوها و یا خواست هایی دارم؟ به طور معمول، رهبری رفتار انسان به این عوامل وابسته است:
حال اگر میل نداریم که به یک کلاس خودشناسی برویم، یا نزدیک متخصص یا مشاور برویم، می توانیم خودمان روحیه سنجی بکنیم. به این صورت که ببینیم اگر ما از فردی رنجیده شویم، دلخور شویم، مشکل پیدا کنیم، چکار باید بکنیم؟ در پی تلافی و انتقام بر می آییم؟ در پی پرونده سازی، توهین و اذیت بر می آییم؟ از او قهر می کنیم، دوری می گزینیم یا اینکه به دنبال این می گردیم که نقش خود را در این اتفاق نامناسب بجوئیم؟ یا از چه راهها و مکانیزم هایی می توانیم این بحران را حل کنیم؟
اگر به این نتیجه رسیده ایم که در عفو قدرتی است که در انتقام نیست، رهبری رفتار ما را عقل و منطق داشته است ولی اگر پی انتقام، پرونده سازی، جعل و زدن آسیب بودیم، رفتار ما را عقده ها و عنادهای ما به عهده دارد که نیاز به درمان داریم
" تـــو " تکـرار نـمی شوی این
مــــنمـ ....
که وابســـته تر مـی شــوم....