ارسالها: 3620
#71
Posted: 16 Aug 2011 06:12
رابطه زناشويي براي مردان خـوابآور اسـت؟
نتايج تحقيقات گستردهاي که در آمريکا روي بيش از هزاران مرد انجام شد، نشان داد بيشتر از 90 درصد مردان بعد از برقراري رابطه زناشويي و رسيدن به اوج لذت، خوابشان ميگيرد! همسران بيشتر اين مردها ميگفتند که پس از اتمام رابطه جنسي دوست دارند با همسرشان صحبت کنند يا حتي اينقدر گرسنه ميشوند که ترجيح ميدهند بعد از يک رابطه لذتبخش، کيک و قهوه يا يک غذاي سبک همراه همسرشان ميل کنند اما تا ميخواهند در اين مورد با همسرشان حرف بزنند، ميبينند به خواب عميقي فرو رفته و در حال خروپف کردن است!
متخصصان سلامت جنسي ميگويند معمولا مردها پس از رسيدن به اوج لذت جنسي خوابشان ميگيرد ولي زنها پس از رابطه زناشويي روح تازهاي پيدا ميکنند و دوست دارند که درباره برنامه آينده زندگي و فرزندانشان، آب و هوا و تمام اتفاقهايي که در طول روز افتاده با همسر خود صحبت کنند. زنها پس از رسيدن به ارگاسم يا حتي بعد از برقراري هر رابطه جنسي (حتي اگر به ارگاسم نرسيده باشند)، آنقدر انرژي دارند که ميخواهند تمام آن را يکجا و با حرف زدن تخليه کنند! در چنين مواقعي ممکن است مردها سعي کنند چشمهايشان را باز نگه دارند و با تکان دادن سر به همسر خود بفهمانند که با علاقه به حرفهايش گوش ميدهند و تمام حواسشان به اوست، اما خانمها بايد بدانند مغز مردها بعد از رسيدن به ارگاسم، کاملا خواب است و اگر هم چشمشان را باز نگه ميدارند يا سرشان را تکان ميدهند، فقط به اين دليل است که به آنها غر نزنيد و نگوييد که عشق و علاقه در زندگيتان از بين رفته است! به خواب رفتن مردها بعد از رابطه جنسي، کاملا طبيعي است و هيچ ربطي هم به کمرنگ شدن علاقه او به شما يا حرفهايي که ميزنيد، ندارد بنابراين بهتر است که به اين موضوع نگاه بدبينانهاي نداشته باشيد. محققان معتقدند اگر چنين تفاوتي در ساختار مغزي زنان و مردان وجود نداشت، ميل و اشتياق به برقراري رابطه زناشويي، مدتي بعد از ازدواج در زوجين از بين ميرفت.
دليل خوابآلود شدن :
بد نيست بدانيد که عملکرد داخلي بدن مردها بعد از رسيدن به اوج لذت جنسي کاملا تغيير ميکند. دکتر ديويد مکنزي، درمانگر اختلالات جنسي، در اينباره ميگويد: «بدن مردها بعد از برقراري رابطه جنسي و رسيدن به ارگاسم، دستخوش برخي تغييرات شيميايي ميشود. يعني با آزاد شدن پرولاکتين در بدن آنها، هشياريشان هم کاهش پيدا ميکند، به همين دليل پس از ارگاسم، به شدت خسته ميشوند و ترجيح ميدهند به جاي انجام هر کار ديگري، بخوابند. حتي اگر مدت زمان اين خواب بسيار کوتاه باشد!» دکتر مکنزي در ادامه حرفهاي خود دليل ديگري براي خوابآلوده شدن مردها مطرح ميکند: «ماهيچههاي بدن مردها پس از رسيدن به ارگاسم، از گليکوژن که منبع توليد انرژي در بدن است، تهي ميشود و به اين ترتيب حس خوابآلودگي به سراغ آنها ميآيد. البته اين اتفاق در بدن زنها هم ميافتد اما از آنجا که تراکم ماهيچههاي مردها بيشتر از زنهاست، تهي شدن بدن از گليکوژن و انرژي بعد از رابطه جنسي براي مردها بيشتر از زنها پيش ميآيد.» متخصصان سلامت جنسي اعتقاد دارند که تغييرات شيميايي صورت گرفته در بدن مردها پس از رسيدن به ارگاسم، مانند رها شدن اندورفين، پرولاکتين و اکسيتوسين، به افزايش حس خوابآلودگي در آنها کمک زيادي ميکند.
يکديگر را درک کنيد :
به طور معمول، رسيدن به اوج لذت جنسي براي مردان يک امر بيروني و براي زنان يک امر دروني است. يعني خانمها بيشتر از لحاظ رواني ميتوانند رضايت جنسي خود را به دست بياورند به همين دليل است که مردها پس از ارگاسم خسته و خوابآلود ميشوند و زنها پرانرژي و پرحرف! قرار گرفتن همين خستگي و پرانرژي شدن مردها و زنها پس از برقراري رابطه زناشويي در مقابل هم، خيلي وقتها ميتواند باعث ناراحتي و حتي دعواي زوجها با يکديگر شود. بهترين راهکاري که متخصصان براي پيشگيري از اين قبيل ناراحتيها پيشنهاد ميکنند اين است که زن و شوهرها کمي يکديگر را بهتر درک و حمايت کنند. اين درک و حمايت ميتواند به اين صورت باشد که مرد کاري کند تا ابتدا همسرش بتواند رضايت جنسي را در رابطهشان کسب کند و بعد خودش در ادامه رابطه زناشويي به اوج لذت برسد. زنها هم بايد بدانند که مردها پس از رسيدن به ارگاسم، کوچکترين انرژياي برايشان باقي نميماند که بخواهند تمامي وقايع روزمره را با آنها مرور کنند! بنابراين بهتر است به آنها اجازه بدهند تا با کمي خواب و استراحت، دوباره انرژي دروني خودشان را به دست بياورند.
منم فرزند ایران از نسل کوروش و داریوش بزرگ نه از نسل دروغ و فریب
ارسالها: 3119
#72
Posted: 17 Sep 2011 05:41
با چه کساني ازدواج نکنيم ؟
با تحقيق درباره عواملي که به تشکيل يک زندگي مشترک رضايت بخش و استوار مي انجامند نشان ميدهد که ويژگيهاي شخصيتي به خصوصي وجود دارند که ميتوان آنها را قبل از ازدواج شناسايي کرد و از طريق آن ناموفق بودن يک ازدواج را پيش بيني نمود.
اين نوع ويژگيهاي شخصيتي ميتوانند زمينه را براي بروز رفتارهاي اغراق آميز و ناهنجار يک فرد در برابر وقايع عادي يک رابطه، آماده کنند. به قول دکتر لارنس کوردک (Lawrence Kurdek)، روانپزشک، اين ويژگيها “ميتوانند به دو شريک زندگي کمک کنند تا به افرادي مبدل شودن که زندگي با آنها بسيار مشکل است.”
حالا بايد ببينيم اين خصوصيات چه هستند و چه افرادي در فهرست “کساني که نبايد با آنها ازدواج کرد” قرار ميگيرند.
تحقيقات نشان داده است که اگر شخصي بيش از حد افسرده، کمرو، مضطرب، متخاصم، تکانشي (کسي که بدون فکر کردن عمل ميکند) و يا در برابر فشارهاي روحي آسيب پذير باشد، براي ازدواج شخص مناسبي به نظر نميرسد، ضمن اينکه در چنين مواردي اين فرد بايد روان درماني شود.
فهرست زير به چند موقعيت و چند نوع از افرادي که داراي ويژگيهاي خطرناک هستند اشاره شده است و تکرار ميکنم که در چنين شرايطي، بهترين کار ازدواج نکردن است!
• اگر يکي از شما به طور خستگي ناپذيري چنين سوالاتي را مطرح ميکند : “مطمئني که دوستم داري؟” يا ” واقعا برايت اهميت دارم؟” (تيپ تاييد خواه)
• اگر زماني که با هم هستيد، بيشتر وقت شما به جر و بحث و مخالفت ميگذرد. (رابطه عشق - تنفر)
• اگر با وجود اينکه زمان بسياري را با هم ميگذرانيد، واقعا يکديگر را به عنوان يک فرد نمي شناسيد يا با افکار يکديگر ارتباط برقرار نميکنيد.
• اگر با پدر يا مادر خود رابطه خوبي نداريد و همسر آينده شما “درست شبيه” اين والد نامطلوب شما است.
• اگر دليل ازدواج شما، يافتن کسي است که برايتان “مادري” يا “پدري” کند.
• اگر احساس ميکنيد که تصميم به ازدواج از طرف پدر يا مادر همسر آينده تان به شما تحميل شده است.
• اگر مدام جملاتي مانند اين در سرتان ميچرخد: “شايد همه چيز بعد از ازدواج درست شود”
• اگر فرد مورد نظرتان ميخواهد که همه دوستان قديمي خود را ترک کنيد و يک زندگي اجتماعي تازه برپا کنيد. (تيپ مالکيت طلب)
• اگر او همه تصميمهاي مهم در رابطه با شما را به تنهايي اتخاذ ميکند و شما از اين کار بسيار ناخشنوديد. (تيپ فرمانده)
• اگر بعد از يک گفتگوي رو راست با خودتان به اين نتيجه رسيديد که تنها به خاطر مسائل جنسي با او ازدواج ميکنيد.
• اگر او بارها “از کوره در ميرود” و در کنترل خلق و خوي خود ناموفق است.
• اگر احساس ميکنيد براي ازدواج، توسط فرد مورد نظرتان تحت فشار قرار گرفته ايد.
• اگر اين فرد شما را از نظر جسمي يا روحي آزار ميدهد.
• اگر يک روز کامل (و بدون تلويزيون) را تنها با اين شخص گذرانده ايد و متوجه شده ايد که روزي غيرقابل تحمل داشته ايد.
توصيه ها
در نهايت توصيه هايي براي شما دارم که ميتوانند در جلوگيري از ازدواج با چنين خصوصياتي مفيد باشند :
1. بياموزيد که اين ويژگيها را در خود و ديگران تشخيص دهيد و تا حد امکان قبل از ازدواج، به دنبال درمان آن باشيد. به خاطر داشته باشيد که ازدواج مشکلات شخصيتي را حل نميکند که هيچ، در بسياري از موارد آنها را شديدتر هم ميکند.
2. در سن پايين ازدواج نکنيد، که در واقع منظورم زير 20 سال است.
3. قبل از ازدواج به خوبي با شخص مورد نظر خود آشنا شويد و تا زماني که حداقل يک سال با او معاشرت نکرده ايد، ازدواج نکنيد.
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#73
Posted: 28 Sep 2011 07:48
زمان متوسط برای آشنایی قبل از ازدواج چقدر باید باشد؟
زمان متوسط آشنایی به هر رابطه بستگی دارد. میتواند از چند ماه باشد تا چند سال اما برای همه یکسان نیست زیرا هر رابطه با دیگری فرق دارد.
نمی توانید یک چارچوب زمانی یک ماهه برای خود در نظر بگیرید. درواقع، حتی یک سال هم برای گرفتن چنین تصمیم مهمی که بر بقیه عمرتان و همه جوانب زندگیتان اثر دارد، کم است.
این به آن بستگی دارد که شما و طرفمقابلتان هر دو به توافق برسید و مسئولیتهایی که هر دو باید با آن روبهرو شوید را مشخص کرده باشید.
ازدواج مترادف با همیشگی است. قرار است تا پایان عمر با یک نفر باشید.
متاسفانه، فرهنگهای مدرن معنا و مفهوم آن را تغییر دادهاند زیرا هدف آن کمارزش شده است. کسانی را میبینیم که ظرف چند ماه ازدواج میکنند و بعد از چند سال از هم جدا میشوند، درحالیکه قرار است ازدواج تا پایان عمر باشد.
وقتی از دیدگاه واقعبینانه به ازدواج نگاه کنیم، باید مهمترین رابطه یک فرد در طول زندگیاش باشد. زن و شوهر باید بهترین دوستان یکدیگر باشند. یعنی تا پایان عمر عمیقترین و صمیمیترین لحظات را با کسی که دوستش دارید بگذرانید.
ازدواج یعنی زندگیتان را به فردی دیگر بدهید. یعنی دو نفر یکی شوید.
تصمیم به این عظمت باید قبل از وارد عمل شدن خیلی خوب بررسی شود. زیرا وقتی ازدواج کردید، تنها راه خروج از آن مرگ یا طلاق است و هر دوی آنها تصمیمات بسیار سختی هستند که زخمهای بدی بر جای میگذارند و این زخمها به طرز وحشتناکی زندگی افراد را تغییر میدهند.
ازدواج یعنی بدون نگاه کردن به عقب، رابطه را به بالاترین حد ممکن برسانید. به همین دلیل است که مدت زمان مناسب برای آشنایی قبل از ازدواج باید به خوبی در نظر گرفته شود.
اما این زمان تنها فاکتوری نیست که باید مدنظر قرار گیرد.
عوامل دیگر عبارتند از:
اعتماد میان دو طرف چه میزان است
سلامت رابطه
بالغ بودن دو طرف
امکانات اقتصادی
تایید اعضای خانواده دو طرف
همانطور که میبینید، فقط مدت زمان آشنایی قبل از ازدواج مهم نیست. باید ببینید چه زمان موقعیت و شرایط لازم برای رساندن رابطه به بالاترین حد ممکن فراهم میشود.
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#74
Posted: 28 Sep 2011 08:13
مجردی تـلـخ است یا شیـریـن ؟!
ازدواج بیرون آمدن از پوسته تنهایی است، وقتی مجردی در لاك تنهایی فرو رفته ای؛ ازدواج شریك كردن یك نفر دیگر در همه زندگی خودت است، وقتی مجردی شریكی نداری؛ ازدواج تولد یك خانواده جدید است، وقتی مجردی خانواده ات همانی است كه بود؛ ازدواج هویتی جدید برای مرد و زن است، وقتی مجردی چیزی جز دختر یا پسر خانواده نیستی؛ ازدواج یك دنیا وظیفه و تعهد است، وقتی مجردی، وظیفه و تعهد زیادی نداری و دوران پس از ازدواج با زمانی كه مجردی از زمین تا آسمان فرق دارد.
باید پای حرف تمام افراد متاهل و مجرد نشست و صحبت هایشان را مو به مو گوش داد و آنوقت نتیجه گرفت كه دنیای تاهل جذاب تر است یا دنیای تجرد، البته اگر همه آنهایی كه سفره دلشان را پهن كرده اند راست گفته باشند و از احساسات واقعی شان پرده برداشته باشند.
بیشتر آدم ها هیچ وقت از شرایطی كه دارند راضی نیستند، آنها هر وقت به چیزی می رسند باز هم افسوس گذشته را می خورند یا نگاهشان به داشته های دیگران است، پس وقتی از ازدواج و تجرد هم حرف می زنند دچار همین حس می شوند برای همین است كه حرف آدم ها در مورد این دو دوره از زندگی را نمی توان ملاك قضاوت صد درصدی قرار داد؛ ولی فارغ از این بحث ها آنچه كه نمی شود در آن شك كرد مزایایی است كه به واسطه ازدواج سهم آدم ها می شود و محدودیت هایی كه پس از ازدواج دست و پای آدم ها را می بندد.
وقتی ازدواج می كنی از زندگی قبلی ات كنده می شوی از تمام چیزهایی كه پدر و مادرت برایت خواسته اند و همه شان دلخواهت نبودند، آن وقت خودت خانم یا آقای یك خانه می شوی درست مثل پدر و مادرت با همان خوبی ها و البته بدی ها و نقص هایی كه نمی خواهی میراث دارشان باشی.
وقتی ازدواج می كنی اگر عاشق همسر و زندگی جدیدت باشی، طعم خوش زندگی 2 نفره را حس می كنی و حاضر نمی شوی دیگر به دوران تنهایی ات برگردی؛ دورانی كه مجرد بودی و هیچ وقت هویت جداگانه ای از خانواده ات نداشته ای. وقتی ازدواج می كنی دیگر خودت هستی و همسرت با یك دنیا مسوولیت و تعهد كه هیچ كس جز خودت و او نباید زیر بارشان برود.
در خانه متاهلی همه وظایف روی دوش زن و مرد خانه است و بهتر می شود اگر آنها خودشان دست به دست هم، كارها را پیش ببرند چون انتظار كمك از دیگران فقط به زیبایی و استقلال زندگی متاهلی ضربه می زند.
اگر حاصل این ازدواج، فرزند یا فرزندانی هم باشد دیگر شرایط پیچیده تر می شود، ولی با وجود همه این پیچیدگی ها زندگی متاهلی معجزه ای دارد كه دوران تجرد با همه آزادی ها و خوشی هایش به پای آن نمی رسد، البته اگر تو بازیگر ازدواجی موفق باشی و در كنار همسرت دومین بال یك پرنده برای پرواز رو به سوی اوج باشی.
تجرد؛ فرصتی برای رشد
همانقدر كه یك ازدواج خوب می تواند آدم ها را رشد بدهد دوران مجردی هدفمند هم می تواند باعث اوج گرفتن آنها بشود. اگر در یك خانواده مهربان و وظیفه شناس كه همه اعضای آن به خاطر خوشبختی هم تلاش می كنند به دنیا آمده باشی و خودت هم اینگونه آفریده و رشد كرده باشی حتما دوران تجرد خوبی خواهی داشت.
تا وقتی یك دانش آموز هستی و وظیفه ای جز ساختن خودت نداری ماندن در خانه پدر و مادر فرصت خوبی است كه تا می توانی رشد كنی و برای روزهای بهتر آماده شوی. وقتی راه دانشگاه و داشتن حرفه ای مناسب را هم در پیش گرفتی مجرد بودن می تواند عصای دستت برای پیشرفت باشد چون آن وقت هم دغدغه ای جز موفق شدن نداری.
در دوران مجردی می شود آرزوهای خوبی برای آینده طراحی كرد، می شود در دنیای نیامده آینده، نقش شاهزاده ای را بازی كرد كه همه چیز وفق مرادش پیش می رود و كسی سر راهش پیدا نمی شود كه مانع بتراشد و سنگ اندازی كند. در این دوران می شود تا جایی كه ممكن است خوشحال بود و از نعمت زیر سایه پدر و مادر بودن استفاده كرد.
اما این احساسات زیبا هم تا زمانی خوب هستند و رویاها تا یك سنی آدم ها را ارضا می كنند، شاید وقتی ما آدم ها به این مرز احساسی می رسیم همان زمانی باشد كه تاریخ مصرف دوران مجردی تمام شده و حس تاهل از زیر پوسته كهنه تجرد قصد خودنمایی دارد.
متاهل بودن به معنی رسیدن به همه چیز نیست، همان طور كه مجرد بودن باعث از دست دادن همه چیز نمی شود و مجرد ماندن باعث خوشبختی مطلق نمی شود، درست مثل اینكه ازدواج كردن موجب سعادت ابدی نمی شود. كسی كه مجرد است یا متاهل خوشبخت یا بدبخت مطلق نیست چون چه تجرد و چه تاهل، دو دوره از زندگی است كه بسته به اینكه چگونه به آن نگاه كنی می تواند تلخ یا شیرین باشد.
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه