ارسالها: 12930
#161
Posted: 26 Mar 2014 04:33
۱۵ نکته ای که پیش از ازدواج باید بدانید..
"ازدواج یک نھاد فوق العاده است، اما آیا کسی دوست دارد که در یک نھاد قرار بگیرد؟" ازدواج یکی از مھمترین تصمیماتی است که شما در زندگی خود میگیرید.
١- ازدواج از سوی خدا برنامه ریزی و طراحی می شود. به ھمین دلیل در این امر خیر باید به دنبال رھنمود ھای خداوند باشیم. اغلب اوقات ما کاری را انجام می دھیم که دیده ایم دیگران انجام می دھند. افراد مختلف ایده ھای متفاوتی نسبت به ازدواج دارند، اما نمی توانیم نظر ھمه افراد را در مورد ازدواج بدانیم و در عین حال باید به خاطر داشته باشیم که چیزی که در مورد یک زندگی مشترک کار می کند، ممکن است در مورد سایر زندگی ھای مشترک درست از آب در نیاید. بنابراین به حرف چه کسی باید گوش کنید؟ خوشحالم که این سؤال برای شما پیش آمد. به عقیده من باید مطالعه خود را زیاد کرده و در برخی مواقع به کتب مذھبی نیز مراجعه کنید. از جمله کتاب ھای مفید در این زمینه می توان به موارد زیر اشاره کرد: "پیش از اینکه بله بگویید" نویسنده نورمن رایت، "خیلی زود، خیلی صمیمی" نویسنده جیم تالی.
٢- به نظر من بھتر است پیش از ازدواج چند جلسه مشاوره خانوادگی را طی کنید. مراکز مشاوره ای وجود دارند که می توانند به شما کمک کنند تا در وھله اول خودتان را بھتر بشناسید و سپس ببینید چه کسی می تواند شریک مناسبی برای زندگی با شما باشد. سوابق خانوادگی، خصوصیات اخلاقی، و سایر جنبه ھای زندگی توسط مشاور تحلیل و بررسی می شود. یک سری سؤال ھای از پیش تعیین شده در داخل یک پرسشنامه تھیه و تدوین شده اند و پر کردن آن می تواند کار جالب و سرگرم کننده ای باشد.
٣- زمانی که تازه وارد زندگی زناشویی می شوید، شور و ھیجان بسیار زیادی از قبل از عروسی تا ماه عسل وجود دارد. به مرور زمان ھمه شور و ھیجان ھا آرام می گیرد و شما آھنگ زندگی جدید خود را احساس می کنید. در این زمان ناگھان نگاھی به شریک زندگی خود می اندازید و از خودتان سؤال می پرسید که: "چرا من اینکار را کردم؟" برخی از افراد به این مرحله که می رسند قدری می ترسند و احساس می کنند که کار اشتباھی انجام داده اند. باور کنید که این مسئله یک امر کاملاً عادی است. اولین دعوای شما شکل می گیرد و بر سر این مطلب که کاغذ توالت باید از کدام سمت قرار بگیرد، با ھم جر و بحث می کنید. به مرور زمان یاد می گیرید که باید مصالحه و سازش بیشتری با ھم داشته باشید. به ھر حال در ھمه مراحل زندگی انسان ھا با شک و تردید ھای مختلفی روبرو می شوند. آگاھی از این مطلب می تواند شما را آرام کند. شما یک فرد کاملاً نرمال ھستید.
۴- برای تفریح وقت بگذارید. یک زندگی موفق نیازمند کار و تلاش است. اما شما باید برای تفریح نیز وقت بگذارید. یاد گرفتن طریقه زندگی با یک فرد جدید در یک رابطه دو جانبه صمیمی، نیازمند تلاش ھر دو نفر است. باید یاد بگیرید چگونه می توانید با ھم ارتباط برقرار کرده و یکدیگر را درک کنید، در سمینارھای مربوط به ازدواج، و زندگی مشترک شرکت کنید، ھم فال است و ھم تماشا. تفریح و خوشحالی را تبدیل به خاطره ای نامحسوس از زمان مجردی نکنید. با ھم خاطرات جدید را خلق کنید. به ھم توجه کنید و از بودن با ھم لذت ببرید.
۵- این روزھا به دلیل وجود فشارھای اجتماعی و اعتقادات غیر مذھبی تاکید چندانی به عدم برقراری رابطه جنسی پیش از ازدواج نمی شود. عدم رابطه جنسی پیش از ازدواج تبیین کننده بنیان اعتماد طرفین نسبت به یکدیگر است. بسیاری از افراد ھستند که به دلیل عدم اطمینان به یکدیگر ساعت ھای طولانی در پی تعقیب ھم ھستند، یکدیگر را متھم به خیانت می کنند و ھیچ ارزشی برای ھم قائل نمی شوند. شاید قدری بی معنی باشد، اما به ھر حال اینچنین است. ما به بسیاری از زوج ھایی که به ھم در مورد مسائل جنسی بدبین ھستند پیشنھاد می کنیم که ازدواج نکنند. منظور از عدم برقراری رابطه جنسی کلیه رفتارھای جنسی است و فقط به نزدیکی محدود نمی شود. به عنوان مثال اورال سکس و یا حتی معاشقه نیز می تواند به عنوان نوعی رابطه جنسی در نظر گرفته شود. خداوند تعیین کرده که رضایت جنسی فقط باید در زندگی مشترک وجود داشته باشد. زمانیکه با ھم نامزد می کنید به ھیچ وجه دلیلی وجود ندارد که رابطه جنسی برقرار کنید. طبق روایات، بستر مکان مقدسی است و خداوند خود سزای افراد ھرزه را می دھد. سکس نوعی ورزش نیست که ھر زمان که اراده کردید آنرا انجام دھید بلکه یکی شدن فیزیکی، عشقی، و روحی است. سکس مسئله ای است که ازدواج را ازدواج می کند. شما با شریک زندگی خود یکی میشوید. ھمه ما نزد خداوند جایگاه ویژه ای داریم و او می خواھد ما از ھر گونه گناه، شرمساری، بیماری، حقارت و ناپاکی به دور باشیم. او ھم دوست دارد که ما صمیمانه ترین رابطه محبت آمیز را تجربه کنیم. اگر شما و نامزدتان در حال حاضر نمی توانید شھوت خود را کنترل کنید چه تضمینی وجود دارد که پس از ازدواج بتوانید این کار را انجام دھید؟
۶- باید بدانید که ارزش ھای شریک زندگیتان چه چیزھایی ھستند. ھمچنین باید از ارزش ھای فردی خود نیز آگاھی داشته باشید. چه چیزی برایتان اھمیت دارد؟ آیا ارزش ھای شما دو نفر با ھم سازگار ھستند. در طول مدتی که صرف قرارھای ملاقات می کنید، باید در مورد یک چنین مسائلی با ھم صحبت کنید. آیا بچه می خواھید؟ اگرجوابتان مثبت است، چند تا؟ عقاید مذھبی یکسانی دارید؟ آیا از نظر مذھبی عقاید یکسانی دارید؟ این مقوله از اھمیت خاصی برخوردار می باشد, شاید وقتی که فقط با ھم قرار ملاقات می گذارید و حتی در ابتدای زندگی مشترک درگیری ھای چندانی در مورد مسائل دینی با ھم پیدا نکنید، اما زمانیکه پای بچه ھا به زندگی مشترک باز میشود، معمولاً مسائل مذھبی اھمیت بیشتری پیدا می کنند، چراکه ھر یک از والدین تصمیم می گیرد به فرزندش اعتقادات و ارزش ھای مذھبی شخصی خود را منتقل کند.
٧- در مورد کلیه روابط عاشقانه گذشته با ھم صحبت کنید. مسائل عاطفی گذشته را برای شریک زندگی خود باز کنید، چراکه درمیان گذاشتن یک چنین مسائل خصوصی و شخصی می تواند شما را به سطوح عمق تری از صمیمت برساند. ھر کدام از طرفین حق دارند که از جزئی ترین مسائل زندگی شما آگاھی داشته باشند. زمانیکه با ھم ازدواج کردید نباید ھیچ نقطه مبھمی وجود داشته باشد که طرف مقابل را سورپریز کند. اگر با ھم توافق می کنید که گذشته مربوط به گذشته است و بھتر است حرفی در این مورد نزنید، من به شما قول می دھم که یک روز وقتی اصلاً انتظارش را ندارید یک نفر از گذشته می آید و برای شما مشکل درست می کند. زمانیکه این اتفاق بیفتد احساس ناامنی ایجاد شده و درد و رنج بیشتری وارد رابطه می شود. اگر احساس میکنید که نمی توانید به طور کامل به طرف خود اعتماد کنید شاید ھنوز به مرحله ای نرسیده باشید که آماده ازدواج باشید. این یک امتحان صداقت و آسیب پذیری است.
٨- ھیچ گاه سازش نکنید. درست است که ھیچ انسان کاملی وجود ندارد، اما شما استحقاق بھترین ھمسر را دارید. برخی از افراد پیشنھاد ازدواج را فقط به دلایل زیر قبول می کنند: فکر می کنند شاید دیگر یک چنین اتفاقی در زندگی برایشان رخ ندھد، بچه دارند و شاید کسی حاضر به زندگی کردن با آنھا نباشد، فکر می کنند که: "من آدم خاصی نیستم به ھمین دلیل حق انتخاب دارم"، و یا "دوستش ندارم ولی این فرد با ثبات است و می تواند حامی خوبی برای من باشد. ھیچ کدام از این موارد نمی توانند دلیل خوبی برای "بله" گفتن به شمار روند. از آنجایی که ازدواج را خداوند پایه ریزی کرده می تواند مکان امنی برای اجتماع دو انسان که پایبند ارزش ھای الھی ھستند، باشد. ھدف اصلی ازدواج این است که انسان ھا ابتدا بتوانند عشق را در روی زمین احساس کنند تا بعدھا به جمع خانوادگی بزرگ خود در بھشت بپیوندند. از خداوند بخواھید که شریک مناسب زندگیتان را پیش رویتان قرار بدھد. منتظر نشانه خداوند باشید و جان فشانی نکنید.
٩- از یکدیگر سؤال ھای مھم بپرسید. زمانی که با ھم قرار ملاقات می گذارید زمان مناسبی است که سؤال ھای مھم و کلیدی را مطرح کنید: در چه نوع خانواده ای بزرگ شدی؟ پدر و مادر در کنار ھم زندگی می کردند یا از ھم جدا شده بودند؟ با توجه به خانواده اصلی خود از زندگی مشترک خود چه انتظاراتی دارید؟ چه تصمیماتی در ابتدای زندگی برای تعلیم و پرورش بچه خواھید گرفت؟ این جمله را کامل کند: "زمانیکه ازدواج کنم و بچه دار شوم ھیچ وقت...." در مورد رابطه خود با والدین جنس مخالف خود صحبت کنید به عنوان مثال پسر و مادر، دختر و پدر. ارتباط با والدین جنس مخالف می تواند اثر مھمی بر روی نحوه رفتار ما با ھمسرمان داشته باشد. اگر پدر او با مادرش بدرفتاری کند به احتمال زیاد او نیز با خانمش بدرفتاری خواھد کرد. در این زمینه می توانیم یک کتاب به شما معرفی کنیم با نام " ١٠٠٠ سؤال برای زوج ھا"
١٠ – قبول نامزد به عنوان ھمسر آینده مسئله مھمی است که در ھمان ابتدا شما باید بر روی آن فکر کنید. برای پذیرش یک فرد دیگر شما باید ابتدا خودتان را بپذیرید. شاید در خیلی از کارھا خوب ظاھر شوید اما در عین حال اموری نیز وجود دارند که شما نیاز به تمرین و ممارست بیشتری در آنھا دارید. تمام این نقاط ضعف و قوت در کنار ھم جمع می شوند و شما را می سازند. پذیرش سبب می شود که افراد خودشان باشند و بی قید و شرط به ھم عشق بورزند، ھمانطور که خداوند به بنده ھایش عشق می ورزد. اگر فرد احساس کند که پذیرفته نمی شود و از عزت نفس پایینی برخوردار باشد، آنوقت پذیرش خود را برای دیگران نیز سخت می کند و ھیچ کس نمی تواند او را واقعاً از صمیم قلب دوست بدارد. در اینجا به اھمیت مشاوره ھای قبل از ازدواج پی می بریم. زمانیکه ما دانه ای را می کاریم، بالای سر آن نمی ایستیم و نمی گوییم: "زود باش، زود باش، رشد کن، تو سریع رشد نمی کنی، خیلی کندی!" مانند گیاھان انسان ھا نیز برای رشد و تعالی، نیازمند زمان ھستند و برای این امر نیازمند مراقبت، اھمیت و عشق ھستند، درست مانند یک گیاه که نیاز به آب و نور خورشید دارد. ھر چقدر خودتان را بھتر بشناسید، آنوقت خیلی راحت تر می توانید شریک زندگیتان را بشناسید. ھیچ وقت تلاش نکنید که طرف مقابل را عوض کنید.
١١ – نسبت به انجام ھر گونه آزار و اذیتی ھشیار باشید. آیا شریکتان تا کنون سعی کرده با بی حرمتی، توھین و حقارت حرف خودش را به کرسی بنشاند؟ آیا شما را با برخوردھای فیزیکی تھدید کرده؟ آیا احساس می کنید تھدید می شوید؟ آیا تا کنون مورد اصابت قرار گرفته اید؟ شما را ھل داده؟ اشیاء را پرتاب می کند؟ ھر زمان به ھر دلیلی سیلی میزند؟ ھیچ یک از رفتارھای ذکر شده قابل قبول نیستند. کسی حق ندارد شما را مورد اصابت قرار دھد و تقصیر شما ھم نسیت که مورد آزار و اذیت قرار گرفته اید. آیا ھمسرتان قصد دارد تا شما را از دوستان و کسانیکه دوستشان می دارید، دور کند؟ با مشاھده ھر یک از این موارد باید یا رابطه را تمام کنید و یا به آنھا بگویید تا زمانیکه به روانپزشک مراجعه نکنند، قادر به ادامه رابطه نخواھید بود. خودتان را گول نزنید، ھر رفتار بد قبل از ازدواج، پس از ازدواج چند برابر بدتر خواھد شد. ھمه روزه افراد بسیار زیادی قربانی خشونت کسانی می شوند که آنھا را می شناسند. لطفاً این مسئله را جدی بگیرید.
١٢ – زمانی را نیز به عبادت دو نفری اختصاص دھید. ارزش این کار آن است که وقتی یک زندگی روحانی را پایه ریزی می کنید، در مسیری قرار می گیرید که خداوند در تمام مراحل زندگی حامی و پشتیبانتان خواھد بود. در یک ازدواج روحانی ٣ طرف وجود دارد: شما، خدا، ھمسرتان. در زمان بروز مشکلات پیروی از رھنمون ھای الھی می تواند بزرگترین کمک را به شما کند.
١٣ – نکته اضافی: افراد مجردی که بچه دارند؛ زمانی که پای بچه ھا به میان می آید، لطفاً از آنھا سؤال کنید که احساسات
خودشان را با شما در میان بگذارند. اگر احساسات منفی داشتند، روی این مسئله دقیقتر بشوید و به دنبال علت ھا بگردید. من به شدت توصیه می کنم که تمام افرادیکه در ازدواج دخیل ھستند تحت مشاره قرار بگیرند. باید برنامه ھایی پیرامون تسھیل ارتباط میان ھمه افراد طراحی و تنظیم شود. اگر ھر دو طرف بچه داشته باشند ھمه باید در مشاوره ھای خانوادگی پیش از ازدواج شرکت کنند. کتاب پیشنھادی "قبل از ازدواج مجدد"
١۴ – نکته اضافی: ازدواج با کسی که بچه دارد؛ از خود این سؤالات را بپرسید: آیا من با احساسات کودکان می توانم ھماھنگ شوم؟ آیا می توانم به حرف ھای آنھا گوش دھم؟ ایا آنقدر انعطاف پذیری دارم که بتوانم با آنھا سازش کنم؟ آیا می توانم کلاس ھا، کتب و مشاوره ھای لازم در این زمینه را پشت سر بگذارم؟ و برای آقایون: آیا می توانم مردانگی خود را وقف کنم و نکات منفی بچه ھا را تحمل نمایم؟ آیا تصور می کنید که ھمسرتان بتواند از پس بچه ھا بربیاید؟
١۵ – تست ھای پزشکی
پیش از ازدواج توصیه می شود آزمایشات زیر را انجام دھید:
و آزمایش خون B ھپاتیت ،C ھپاتیت ،HIV تست
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 24568
#162
Posted: 15 Jun 2014 15:02
چه ازدواج کرده باشید، چه نکرده باشید، باید این را بخوانید...
وقتی آن شب از سر کار به خانه برگشتم، همسرم داشت غذا را آماده میکرد، دست او را گرفتم و گفتم، باید چیزی را به تو بگویم. او نشست و به آرامی مشغول غذا خوردن شد. غم و ناراحتی توی چشمانش را خوب میدیدم.
یکدفعه نفهمیدم چطور دهانم را باز کردم. اما باید به او میگفتم که در ذهنم چه میگذرد. من طلاق میخواستم. به آرامی موضوع را مطرح کردم. به نظر نمیرسید که از حرفهایم ناراحت شده باشد، فقط به نرمی پرسید، چرا؟
از جواب دادن به سوالش سر باز زدم. این باعث شد عصبانی شود. ظرف غذایش را به کناری پرت کرد و سرم داد کشید، تو مرد نیستی! آن شب، دیگر اصلاً با هم حرف نزدیم. او گریه میکرد. میدانم دوست داشت بداند که چه بر سر زندگیاش آمده است. اما واقعاً نمیتوانستم جواب قانعکنندهای به او بدهم. من دیگر دوستش نداشتم، فقط دلم برایش میسوخت.
با یک احساس گناه و عذاب وجدان عمیق، برگه طلاق را آماده کردم که در آن قید شده بود میتواند خانه، ماشین، و 30% از سهم کارخانهام را بردارد. نگاهی به برگهها انداخت و آن را ریز ریز پاره کرد. زنی که 10 سال زندگیش را با من گذرانده بود برایم به غریبهای تبدیل شده بود. از اینکه وقت و انرژیش را برای من به هدر داده بود متاسف بودم اما واقعاً نمیتوانستم به آن زندگی برگردم چون عاشق یک نفر دیگر شده بودم. آخر بلند بلند جلوی من گریه سر داد و این دقیقاً همان چیزی بود که انتظار داشتم ببینم. برای من گریه او نوعی رهایی بود. فکر طلاق که هفتهها بود ذهن من را به خود مشغول کرده بود، الان محکمتر و واضحتر شده بود.
روز بعد خیلی دیر به خانه برگشتم و دیدم که پشت میز نشسته و چیزی مینویسد. شام نخورده بودم اما مستقیم رفتم بخوابم و خیلی زود خوابم برد چون واقعاً بعد از گذراندن یک روز لذت بخش با معشوقه جدیدم خسته بودم. وقتی بیدار شدم، هنوز پشت میز مشغول نوشتن بود. توجهی نکردم و دوباره به خواب رفتم.
صبح روز بعد او شرایط طلاق خود را نوشته بود: هیچ چیزی از من نمیخواست و فقط یک ماه فرصت قبل از طلاق خواسته بود. او درخواست کرده بود که در آن یک ماه هر دوی ما تلاش کنیم یک زندگی نرمال داشته باشیم. دلایل او ساده بود: وقت امتحانات پسرمان بود و او نمیخواست که فکر او بخاطر مشکلات ما مغشوش شود.
برای من قابل قبول بود. اما یک چیز دیگر هم خواسته بود. او از من خواسته بود زمانی که او را در روز عروسی وارد اتاقمان کردم به یاد آورم. از من خواسته بود که در آن یک ماه هر روز او را بغل کرده و از اتاقمان به سمت در ورودی ببرم. فکر میکردم که دیوانه شده است. اما برای اینکه روزهای آخر با هم بودنمان قابلتحملتر باشد، درخواست عجیبش را قبول کردم.
درمورد شرایط طلاق همسرم با معشوقهام حرف زدم. بلند بلند خندید و گفت که خیلی عجیب است. و بعد با خنده و استهزا گفت که هر حقهای هم که سوار کند باید بالاخره این طلاق را بپذیرد.
از زمانیکه طلاق را به طور علنی عنوان کرده بودم من و همسرم هیچ تماس جسمی با هم نداشتیم. وقتی روز اول او را بغل کردم تا از اتاق بیرون بیاورم هر دوی ما احساس خامی و تازهکاری داشتیم. پسرم به پشتم زد و گفت اوه بابا رو ببین مامان رو بغل کرده. اول او را از اتاق به نشیمن آورده و بعد از آنجا به سمت در ورودی بردم. حدود 10 متر او را در آغوشم داشتم. کمی ناراحت بودم. او را بیرون در خانه گذاشتم و او رفت که منتظر اتوبوس شود که به سر کار برود. من هم به تنهایی سوار ماشین شده و به سمت شرکت حرکت کردم.
در روز دوم هر دوی ما برخورد راحتتری داشتیم. به سینه من تکیه داد. میتوانستم بوی عطری که به پیراهنش زده بود را حس کنم. فهمیدم که خیلی وقت است خوب به همسرم نگاه نکردهام. فهمیدم که دیگر مثل قبل جوان نیست. چروکهای ریزی روی صورتش افتاده بود و موهایش کمی سفید شده بود. یک دقیقه با خودم فکر کردم که من برای این زن چه کار کردهام.
در روز چهارم وقتی او را بغل کرده و بلند کردم، احساس کردم حس صمیمیت بینمان برگشته است. این آن زنی بود که 10 سال زندگی خود را صرف من کرده بود. در روز پنجم و ششم فهمیدم که حس صمیمیت بینمان در حال رشد است. چیزی از این موضوع به معشوقهام نگفتم. هر چه روزها جلوتر میرفتند، بغل کردن او برایم راحتتر میشد. این تمرین روزانه قویترم کرده بود!
یک روز داشت انتخاب میکرد چه لباسی تن کند. چند پیراهن را امتحان کرد اما لباس مناسبی پیدا نکرد. آه کشید و گفت که همه لباسهایم گشاد شدهاند. یکدفعه فهمیدم که چقدر لاغر شده است، به همین خاطر بود که میتوانستم اینقدر راحتتر بلندش کنم.
یکدفعه ضربه به من وارد شد. بخاطر همه این درد و غصههاست که اینطور شده است. ناخودآگاه به سمتش رفته و سرش را لمس کردم.
همان لحظه پسرم وارد اتاق شد و گفت که بابا وقتش است که مامان را بغل کنی و بیرون بیاوری. برای او دیدن اینکه پدرش مادرش را بغل کرده و بیرون ببرد بخش مهمی از زندگیش شده بود. همسرم به پسرمان اشاره کرد که نزدیکتر شود و او را محکم در آغوش گرفت. صورتم را برگرداندم تا نگاه نکنم چون میترسیدم در این لحظه آخر نظرم را تغییر دهم. بعد او را در آغوش گرفته و بلند کردم و از اتاق خواب بیرون آورده و به سمت در بردم. دستانش را خیلی طبیعی و نرم دور گردنم انداخته بود. من هم او را محکم در آغوش داشتم. درست مثل روز عروسیمان.
اما وزن سبکتر او باعث ناراحتیم شد. در روز آخر، وقتی او را در آغوشم گرفتم به سختی میتوانستم یک قدم بردارم. پسرم به مدرسه رفته بود. محکم بغلش کردن و گفتم، واقعاً نفهمیده بودم که زندگیمان صمیمیت کم دارد. سریع سوار ماشین شدم و به سمت شرکت حرکت کردم. وقتی رسیدم حتی در ماشین را هم قفل نکردم. میترسیدم هر تاخیری نظرم را تغییر دهد. از پلهها بالا رفتم. معشوقهام که منشیام هم بود در را به رویم باز کرد و به او گفتم که متاسفم، دیگر نمیخواهم طلاق بگیرم.
او نگاهی به من انداخت، تعجب کرده بود، دستش را روی پیشانیام گذاشت و گفت تب داری؟ دستش را از روی صورتم کشیدم. گفتم متاسفم. من نمیخواهم طلاق بگیرم. زندگی زناشویی من احتمالاً به این دلیل خستهکننده شده بود که من و زنم به جزئیات زندگیمان توجهی نداشتیم نه به این دلیل که من دیگر دوستش نداشتم. حالا میفهمم دیگر باید تا وقتی مرگ ما را از هم جدا کند هر روز او را در آغوش گرفته و از اتاق خوابمان بیرون بیاورم. معشوقهام احساس میکرد که تازه از خواب بیدار شده است. یک سیلی محکم به گوشم زد و بعد در را کوبید و زیر گریه زد. از پلهها پایین رفتم و سوار ماشین شدم. سر راه جلوی یک مغازه گلفروشی ایستادم و یک سبد گل برای همسرم سفارش دادم. فروشنده پرسید که دوست دارم روی کارت چه بنویسم. لبخند زدم و نوشتم، تا وقتی مرگ ما را از هم جدا کند هر روز صبح بغلت میکنم و از اتاق بیروم میآورمت.
شب که به خانه رسیدم، با گلها دستهایم و لبخندی روی لبهایم پلهها را تند تند بالا رفتم و وقتی به خانه رسیدم دیدم همسرم روی تخت افتاده و مرده است! او ماهها بود که با سرطان میجنگید و من اینقدر مشغول معشوقهام بودم که این را نفهمیده بودم. او میدانست که خیلی زود خواهد مرد و میخواست من را از واکنشهای منفی پسرمان بخاطر طلاق حفظ کند. حالا حداقل در نظر پسرمان من شوهری مهربان بودم.
جزئیات ریز زندگی مهمترین چیزها در روابط ما هستند. خانه، ماشین، داراییها و سرمایه مهم نیست. اینها فقط محیطی برای خوشبختی فراهم میآورد اما خودشان خوشبختی نمیآورند.
سعی کنید دوست همسرتان باشید و هر کاری از دستتان برمیآید برای تقویت صمیمیت بین خود انجام دهید.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 254
#163
Posted: 28 Mar 2015 12:01
ازدواج خوبه
....
ولی خوبه با شناخت باشه
خوبه انگیزه و هدف مشخص باشه
خوبه که با رفتار مسئولانه آشنا باشیم
خوبه با احتزام و حقوق متقابل آشنا باشیم
....
واسه مرد خوبه بدونه
زن یک شخصیته
زن یک انسان آزاد و دارای تفکره
زن برده و بنده نیست
زن قراره مادری باشه که فرزندانش موفق باشن
....
خلاصه زن مثل گل توی گلدون میمونه
باید بهش برسی
مراقبش باشی
خاک حاصلخیز
نور و گرما
آب
و چیدن علفهای هرز
و اینا باعث میشه
گل قشنگ و خوشرنگ و خوشبو داشته باشی
و از دیدنش و لمس کردنش و بو کردنش لذت ببری
و رایحه قشنگ گل هوارو معطر کنه
و درعین حال مراقب باشی کسی بقصد ضربه و نابودی نزدیک گلت نشه
و قابل توجه اینکه اون گل بلده رشد کنه
و بوی خوش بده
و......
...تنهایی...
نیمه دیگر من است
وقتی تو را...
ندارمت.....!
کاش...!
ارسالها: 24568
#164
Posted: 4 Apr 2015 00:24
لطفا ازدواج نکنید اگر...
حتی اگر وقت ازدواجتون رسیده ازدواج نکنید اگر ...
۱) اگر در خانواده پدری و زندگی مجردی خود، مسئولیت کاری را به عهده نمی گیرید یا در مسئولیت محوله تعلل می ورزید.( تنبلی و بی مسئولیتی)
۲) اگر با پدر، مادر، برادر و خواهر خود( که به نظر شما غیرمنطقی بوده یا اخلاق دلخواه شما را ندارند) ارتباط سازنده و راضی کننده ندارید و نتوانسته اید تعامل قابل قبولی ایجاد نمائید.(عدم تعامل و ارتباط اجتماعی صحیح با دیگران)
۳) اگر در زندگی، مرتب شغل خود را عوض کرده اید، با دوستان زیادی به خاطر مشکلاتی قطع رابطه نموده اید، رشته تحصیلی خود را تغییر داده یا ترک تحصیل کرده اید، علائق خود را نیمه کاره رها کرده اید و ثبات فکری، احساسی و رفتاری ندارید.(عدم ثبات فکری، احساسی و رفتاری)
۴) اگر تصور می کنید; افکار، احساس و رفتار همسرتان را در آینده به دلخواه خود تغییر می دهید.(خطای شناختی)
۵) اگر به دنبال همسر مناسبی هستید به نحوی که در زندگی مشترکتان در آینده با هیچ گونه مشکلی مواجه نشوید.(خطای شناختی)
۶) اگر در پی کسب لذت و علائق خود، کارها و مسئولیت هایتان بر دوش دیگران قرار می گیرد.(اصالت لذت، و عدم مسئولیت پذیری)
۷) اگر فقط منطق و طرز نگرش خویش را قبول دارید و در برابر دیگران حالت دفاعی یا حالت تهاجمی می گیرید و قادر به درک افکار، احساس و رفتار دیگران نیستید.(واکنش دفاعی و خود میان بینی)
۸) اگر نقاط ضعف و نقاط قوت خود را به صورت شفاف نمی بینید.(عدم خودآگاهی)
۹) اگر تاکنون با نظرات، انتقادات و پیشنهادات دیگران، تغییری در رفتارهای شما ایجاد نشده است.(عدم مدیریت خود یا خود مدیریتی)
۱۰) اگر مسائل کاری شما مانع ارتباط دوستانه، و ارتباط دوستان شما مانع ارتباط صمیمی در خانواده(خانواده پدری) می شود یا مسائل و مشکلات شخصی شما در تمام حوزه های زندگی تان تاثیر می گذارد و در هم تنیده می گردد.(مشکل در تقسیم وظایف و تعارض نقش ها)
۱۱) اگر به هیچ وجه قادر به تغییر برنامه های از قبل طراحی شده خود نیستید(حتی اگر شرایط تغییر کند) و بسیار متعصب، خشک و غیرقابل انعطاف هستید.( عدم انعطاف پذیری لازم)
۱۲) اگر قادر به درک احساسات، رفتار و افکار خانواده، دوستان و همکارانتان(که متفاوت از شما عمل می کنند)، نمی باشید.(عدم اگاهی اجتماعی)
۱۳) اگر بیشتر به جای گوش کردن، صحبت می کنید و بیشتر از آنکه سعی کنید دیگران را بفهمید، سعی دارید که دیگران شما را درک کنند.(عدم مدیریت رابطه)
۱۴) اگر بسیار هیجان طلب هستید و صرفا، هیجانات شما را به سویی می کشاند و قادر به تعویق انداختن خواسته هایتان نیستید.(هوش هیجانی پائین)
۱۵) اگر برای رفتار، احساس و گفتار خود روش و برنامه ای ندارید و منفعلانه و واکنشی نسبت به دیگران عکس العمل نشان می دهید.(رفتار بی تعقل یا انعکاسی، مشکل در شیوه حل مسئله)
۱۶) اگر عادت دارید به جای حل مشکلات از آن ها فرار کنید یا اجتناب بورزید یا واکنش شما به مسائل بی تفاوتی هست.(پاسخ اجتنابی به رویدادها)
۱۷) اگر در آینه نگاه دیگران، شما فردی غرغرو، سرزنش گر، وابسته، احساساتی، بدبین، گوشه گیر، پرخاشگر، دمدمی مزاج، خودخواه، گوشت تلخ، غمگین یا تکانشی(کسی که یکباره بدون مقدمه و از روی احساس دست به عملی می زند و پیامدهای آن را نمی سنجد) به نظر می آئید.(اختلال شخصیت)
۱۸) اگر فکر می کنید، از میان چند میلیارد ساکنین کره زمین، فقط و فقط یک شخص مناسب شماست و ارزش ازدواج دارد و در غیر این صورت زندگی شما بی معنا شده و باید بمیرید یا تا آخر عمر مجرد بمانید.(خطای شناختی، عدم کنترل احساس، هوش هیجانی ضعیف)
۱۹) اگر بدون اینکه خود را دقیقا ارزیابی کنید و بشناسید، دنبال همسر مناسب می گردید.( عدم شناخت خود)
۲۰) اگر وضعیت فعلی تان راضی کننده نیست و برای رهایی و فرار از موقعیت، اقدام به ازدواج می کنید.(مشکل در شیوه حل مسئله)
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 12930
#165
Posted: 27 Apr 2015 18:46
مجله زنان امروز به دلیل 'ترویج ازدواج سفید' توقیف شد
هیئت نظارت بر مطبوعات ایران مجله زنان امروز را به دلیل "ترویج ازدواج سفید" توقیف کرد.
به گزارش خبرگزاریهای ایران برخی از مطالب نشریه زنان امروز مصداق "ترویج و توجیه این ناهنجاری" و "مغایر با عفت عمومی" تشخیص داده است.
بر همین اساس هیئت نظارت بر مطبوعات در جلسه امروز، دوشنبه ۷ اردیبهشت، این مجله را توقیف و پرونده آن را به دادگاه ارجاع داد.
"ازدواج سفید" اصطلاحی است که برای توصیف زندگی مشترک بدون ازدواج رسمی به کار میرود.
منتقدان این پدیده با هشدار درباره رواج آن در ایران، زندگی مشترک بدون ازدواج را از عوامل کاهش آمار ازدواج رسمی و باعث "سست شدن نظام ارزشی" میدانند.
محمد محمدی گلپایگانی، رئیس دفتر رهبر ایران زندگی مشترک بدون ازدواج را "شرمآور" خوانده و گفته است "دیری نمیرسد که مردمی که این نوع زندگی را برمیگزینند، نسل حلالشان از بین میرود و حرامزاده میشوند. حاکم اسلامی باید با شدت با این نوع زندگی مقابله کند."
دبیر هیئت نظارت بر مطبوعات ایران امروز به خبرگزاری ایرنا گفت که توقیف ماهنامه زنان امروز بر اساس بند ۲ ماده ۶ قانون مطبوعات صورت گرفته است.
این بند "اشاعه فحشا و منکرات و انتشار عکسها و تصاویر و مطالب خلاف عفت عمومی" در نشریات را از موارد " اخلال به مبانی و احکام اسلام" عنوان میکند.
انتشار ماهنامه زنان امروز با مدیرمسئولی شهلا شرکت، خردادماه ۱۳۹۳ بعد از حدود هفت سال توقیف از سر گرفته شده بود.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 2890
#166
Posted: 24 Jul 2015 15:55
حد و مرز رازداری در ازدواج
آنچه جوانان را در مساله ازدواج و تشکیل زندگی مشترک نگران میکند، ناگفتههایی است که افراد را در دو راهی گفتن یا نگفتن قرار میدهد که این موضوع نیز راهحلهایی دارد.
دختر و پسر در دوران نامزدی برای کسب شناخت از هم باید ویژگیهای شخصی خود را بیان کنند و از علاقهمندیهای خود صحبت کنند. به طور مثال اینکه "من بافتنی کردن را دوست دارم" یا "دوست دارم هر چند وقت یکبار مهمانی بگیرم"، با بیان این مسایل طرف مقابل میتواند خود را به خوبی سازگار کند. همچنین شما باید انتظار خود را از همدیگر نیز بیان کنید. این موارد جزو گفتنی های ضروری قبل از ازدواج هستند.
اما به جز اینها، همه ما رازهایی داریم که مربوط به گذشته ما هستند. آنچه که در دوران پیش از ازدواج برای خیلی ها نگرانی ایجاد میکند، برخی ناگفتهها در زندگی است که گفتن شان می تواند دردسرساز باشد و نگفتن شان هم دردسرهای خودش را دارد. بنابراین سوالی که مطرح می شود این است: چه چیزهایی را باید بگوییم و چه چیزهایی جزو رازهای شخصی ما محسوب می شوند؟
ناگفتنی های قبل از ازدواج
یک قاعده کلی را باید به خاطر بسپارید. به طور کلی حفظ رازها در صورتی که آسیبی به زندگی مشترک شما وارد نکند، ایرادی ندارد. مثلا این که شما در گذشته یک رابطه عاطفی یک طرفه را تجربه کرده اید، نباید با همسرتان در میان گذاشته شود اما این که یک نامزدی بهم خورده داشته اید، موضوعی است که او باید بداند.
حالا تصور کنید که شما با نامزد سابقتان رو در رو شده اید و احساس می کنید که از طرف او زندگی تان تهدید می شود. در این شرایط، باید موضوع را با همسرتان در میان بگذارید و از او کمک بگیرید. اینجاست که حد و مرز رازداری تعیین می شود. رازهای گذشته شما متعلق به خود شما هستند اما تا وقتی که آسیبی به زندگی مشترک امروزتان نرسانند.
این موضوع مصداق این حدیث است: "النجاه فی صدق". اگر این موضوع از زبان خود فرد توسط طرف مقابل شنیده شود، پذیرش این موضوع به مراتب بهتر است تا اینکه از طریق دیگری و توسط نفر سومی، موضوع مطرح شود.
رازهای بعد از ازدواج
اما درباره رازهای امروز چطور؟ یک واقعیت مهم درباره ازدواج وجود دارد و آن این که هیچ چیزی نباید باعث از بین رفتن صداقت و راستگویی بین شما شود. دروغ های کوچک، پنهان کاری های به ظاهر بی اهمیت اگر فاش شوند می توانند بنیان اعتماد را بین شما از بین ببرند. اما در عین حال، بعد از ازدواج مواردی هست که به زندگی مشترک شما ارتباطی ندارد و می توانید آنها را با همسرتان در میان نگذارید.
اختلافاتی که در خانواده پدری شما بروز کرده، چیزی نیست که مستقیما به همسر شما مربوط شود. حرف و حدیث هایی که پشت سر شما گفته می شود، نباید به خانه تان راه پیدا کند و اگر کسی از همسر شما بدگویی کرده، باید رازداری کنید و نگذارید او متوجه شود.
یک واقعیت مهم درباره ازدواج وجود دارد و آن این که هیچ چیزی نباید باعث از بین رفتن صداقت و راستگویی بین شما شود. دروغ های کوچک، پنهان کاری های به ظاهر بی اهمیت اگر فاش شوند می توانند بنیان اعتماد را بین شما از بین ببرند
چشم ها را باز کنید
در زمان نامزدی ممکن است دختر و پسر به دلیل ایجاد وابستگی میان آنها، چشم خود را بر برخی حقایق ببندند. مهمترین راه برای مقابله با وابستگی کوتاه کردن مدت زمان نامزدی و توجه به کیفیت این دوران است تا شناخت واقعی حاصل شود. به طور نمونه میتوان به جای این که در مدت 6 ماه هفتهای یک ساعت به این موضوع اختصاص دهند، زمان به 3 ماه و هفتهای دو ساعت یا 45 روز و هفتهای 4 ساعت تغییر کند. به صورت فشرده اما به صورت عمیق مطالعات انجام میشود و از ایجاد وابستگی نیز جلوگیری میشود.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 355
#169
Posted: 1 Nov 2018 11:30
آقا واقعا شرایطش رو داری ازدواج کن سنت ک بره بالا دیگه انگیزه نداری والا زندگی ک توش عشق و این چیزا باشه خیلی بهتر از این روابط الکیه من ک ب شخصه برگردم عقب بجایه کوس کلک بازیام ازدواج میکنم البته بگم کیس مناسب وگرنه همون مجرد بمون
زندگی مثل دوچرخه سواری می مونه ... واسه حفظ تعادلت همیشه باید در حرکت باشی ... .((آلبرت انیشتین))
ویرایش شده توسط: aslanrad