ارسالها: 208
#21
Posted: 10 Apr 2011 08:03
کاملاً روشن است که وقتي کودک شما به سنين نوجواني مي رسد، استقلال بيشتري طلب مي کند. در اين زمان برقراري ارتباط با او ديگر مانند گذشته کار ساده اي نخواهد بود؛ بايد توجه داشته باشيد که در اين برهه از زمان ارتباط برقرار کردن با او از هر زمان ديگري مهم تر است.
شايد تصور کنيد که او همچنان بايد پايبند خانه باشد، اما او در حال حاضر مشغول انجام فعاليت هاي جديد در مدرسه است. براي خود سرگرمي هاي جديدي درست مي کند، و تمايل شديدي به پيوستن به فعاليت هاي اجتماعي بزرگ از خود نشان مي دهد. در اين حالت وظيفه شما حمايت و پشتيباني از اوست. در اين ميان محبت ورزيدن از اهميت ويژه اي برخودار مي باشد.
اگر موفق شويد يک چنين ارتباطي را با او برقرار کنيد، يک حس اطمينان را در وجود او ايجاد مي کنيد و فرزند شما اين اطمينان را پيدا مي کند که مي تواند پستي ها و بلندي هاي زندگي را در کنار شما و با وجود پشتيباني و حمايت شما طي کند. انتظارات صحيح شايد در ابتداي دوره ي بلوغ، نوجوان حس خوبي نسبت به توصيه هاي شما نداشته باشد و احساس کند که نيازي به نصيحت هايتان ندارد. اين احتمال وجود دارد که حتي گاهي اوقات زمانيکه مسئله ي مهمي را به او گوشزد مي کنيد، خوشش نيامده و ناراحت شود. در صورت بروز يک چنين شرايطي، کودک بيش از پيش به همکلاسي هايش اعتماد مي کند و از شما تقاضاي فضا و حريم خصوصي بيشتري مي کند. به عنوان مثال ممکن است اين تمايل را پيدا کند که در اتاقش بيش از هر زمان ديگري بسته باقي بماند. شايد قبول يک چنين تغييراتي براي شما کار آساني نباشد و نتوانيد همه ي اين دگرگوني هاي رفتاري را سريعاً هضم کنيد، اما نگران نباشيد انجام همه ي اين کار ها صرفاً نشانه اي از افزايش حس استقلال طلبي در فرزند شما است و کاملاً طبيعي است. شما هم بايد بندها را کمي آزادتر کنيد و به او فضاي بيشتري براي رشد بدهيد. البته حتماً لازم نيست که به آنها اجازه دهيد که به طور کامل از قيد و بند محدوديت ها آزاد شوند و يکمرتبه خود را رها شده تصور کنند. شما هنوز هم نقش تاثير گذاري در تعيين مسير زندگي آنها داريد. فقط بايد اين مطلب را همواره در ذهن داشته باشيد که نوجوان نابالغ شما بيشتر از روي کارهايي که انجام ميدهيد الگو برداري مي کند تا از روي آموزش هاي مستقيمي که به او مي دهيد. بنابراين هر زمان که تصميم به موعظه ي او مي گيريد، سعي کنيد کارهايي که مد نظرتان هستند را به عينه در مقابل او انجام دهيد و سخنراني را به زمان ديگري موکول نماييد. براي او الگو باشيد و زمانيکه انتظار داريد او کاري را انجام دهد، ابتدا خودتان آن کار را انجام دهيد. در حين گفتگو با او اصل احترام متقابل را رعايت کنيد، با او مهربان باشيد، آداب غذايي سالم را برايش روشن کنيد، و کارهاي روزمره خانه را بدون گله و شکايت انجام دهيد تا او هم ياد بگيرد که بايد يک چنين برخوردي از خود نشان دهد. اگر براي او يک الگوي زنده و سالم باشيد، دختر يا پسر نونهال از شما تبعيت کرده و مطابق خواسته هايتان عمل خواهند کرد. برخورد صحيح انجام برخي از کارهاي کوچک و ساده مي توانند ارتباط عميقي ميان شما و فرزندتان ايجاد نمايند. در برنامه هاي روزانه خود زمان کوتاهي را به انجام برخي کارهاي خاص اختصاص دهيد. کارهايي را انتخاب کنيد که مي توانيد به کمک نوجوانتان انجام دهيد و به آنها نشان دهيد که برايشان اهميت قائل هستيد. در اين قسمت به چند نکته ي کاربردي در همين زمينه اشاره مي کنيم: غذاي خانوادگي: شايد غذا درست کردن کار آساني نباشد، به ويژه پس از گذراندن يک روز بلند کاري. ولي صرف يک شام خانوادگي که در آن تک تک اعضاي خانواده دور هم جمع شوند، ارزش زيادي دارد. بنابراين مانند تمام کارهاي ديگري که در طول روز براي آنها برنامه ريزي مي کنيد، انجام اين کار را نيز در اولويت قرار داده و ترتيب يک غذاي خوشمزه را بدهيد، حتي اگر امکان غذا درست کردن را هم نداريد و از بيرون غذاي آماده تهيه مي کنيد، حداقل همه دور هم بنشينيد و آن را ميل کنيد. در حين صرف غذا، تلويزيون را خاموش کنيد و سعي کنيد تلفن ها را جواب ندهيد. اگر انجام روزانه ي اين کار امکان پذير نيست، سعي کنيد در طول هفته يکي دو مرتبه کل افراد خانواده را در کنار هم جمع کنيد. مي بايست انجام اين کار را جالب و جذاب جلوه دهيد و همه ي افراد را در آماده سازي و تميز کردن شريک کنيد. انجام کارهاي مشترک مي تواند نزديکي و اتصال بيشتري ميان افراد خانواده ايجاد کند و برقراري ارتباط را تسهيل نمايد. در اين حال همه افراد نسبت به يکديگر احساس مسئوليت پيدا مي کنند و خود را در يک کار تيمي شريک احساس مي کنند. وقت خواب و شب بخير: شايد ديگر لازم نباشد که فرزندتان را تا رختخواب بدرقه کنيد. البته فراموش نکنيد که خواب کافي در اين زمان از اهميت بالايي برخوردار است و به عنوان تضمين کننده ي رشد مناسب و سلامت جسمي نوجوان به شمار مي رود. مي توانيد پيش از خاموش کردن چراغ ها در کنار هم بنشينيد، کتاب بخوانيد، اتفاقات مهمي که در طول روز برايتان رخ داده است را براي هم تعريف کنيد، و در مورد برنامه هايي که براي فردا در ذهن داريد صحبت کنيد. اگر احساس کرديد که نوجوان نسبت به اين مسئله حس خوبي ندارد، مي توانيد کل کارهاي ذکر شده را به يک بوسه قبل از خواب و شب بخير گفتن محدود کنيد. اگر باز هم از اين کار خوشش نمي آمد، فقط دستي به پشت او بکشيد و بگوييد شب بخير. صرف وقت روزمره در کنار يکديگر: نقاط مشترکي را پيدا کنيد که به شما اجازه مي دهند در کنار هم باشيد. مي توانيد از او بخواهيد تا با شما براي بيرون بردن حيوان خانگي به پارک بيايد. در حين شستن ماشين، درست کردن شيريني، اجاره ي فيلم، تماشاي برنامه ي تلويزيوني مورد علاقه از او دعوت کنيد که در کنارتان قرار بگيرد. همه ي اين کارهاي فرصت هايي هستند که به شما اجازه مي دهند از وجود يکديگر لذت ببريد. علاوه بر اين زمانيکه نوجوان در يک چنين موقعيت هايي قرار مي گيرد، احساس آرامش بيشتري پيدا مي کند و اين امر سبب مي شود که چيزهايي را که در ذهن دارد راحت تر با شما در ميان بگذارد و اگر مشکلي برايش پيش آمده با اعتماد بيشتري در مورد آن با شما صحبت مي کند. دليلش هم اين است که وقتي شما مشغول انجام کاري هستيد، لازم نيست نوجوان با شما ارتباط چشمي برقرار کند و اين امر به نوبه خود سبب مي شود که راحت تر حرف هاي دلش را با شما در ميان بگذارد. خلق لحظات خاص و فراموش نشدني: اين رسم را در خانواده بوجود بياوريد که سالانه موقعيت هاي خاص خانوادگي را جشن بگيريد - البته بجز تعطيلات و تولدها - در اين زمان کليه ي افراد خانواده را در کنار هم جمع کنيد و سالگرد آن اتفاق بخصوص را جشن بگيريد. اين جشن مي تواند به خاطر يک کارنامه درخشان يا بردن تيم فوتبال مدرسه باشد؛ به هر حال مسئله اي است که مي تواند پيوند هاي عاطفي خانوادگي را محکم تر کند. اظهار علاقه : فکر نکنيد که نشان دادن و گفتن اين مطلب که به فرزند خود علاقمند هستد هيچ ارزشي براي او ندارد. انجام اين کار به فرزندتان اين اطمينان را مي دهد که دوستش مي داريد و از او مراقبت و محافظت مي کنيد. البته بايد راهاي درست نشان دادن علاقه را ياد بگيريد. اين بدان معناست که ممکن است دختر و يا پسر شما نسبت به ابراز علاقه ي شديد آن هم در جمع و به صورت عمومي حس مثبتي نداشته باشد . شايد دوست نداشته باشد که مانند گذشته او را بغل کنيد و يا ببوسيد اما شما نبايد اين مسائل را به خودتان بگيريد، چراکه مواردي نيستند که نشات گرفته از کاستي هاي فردي شخصيت شما باشند، به هر حال اگر مي خواهيد به اين شکل نسبت به او ابراز علاقه کنيد بهتر است اين کار را به زماني موکول کنيد که دوستانش آن اطراف نباشند و براي ابراز علاقه در جمع راههاي ديگري پيدا کنيد. يک لبخند و يا حتي دست تکان دادن مي تواند با حفظ همه ي محدوديت هاي ذهني نوجوان، عشق و علاقه ي شما را نسبت به او به ثابت کند. توانايي هاي منحصر بفرد نوجوان را تشخيص دهيد و به آنها ارزش دهيد. به عنوان مثال زمانيکه يک نقاشي زيبا مي کشد بگوييد: "کارت عالي است، خيلي هنرمندي" يا "تو در تمرين فوتبال خوش درخشيدي، از ديدنت در بازي تيم لذت مي بردم" باقي ماندن در صحنه: در روند رشد فرزندتان حضور پرشوري از خود نشان دهيد. با او همکاري و هماهنگي کنيد تا بتوانيد مدت زمان بيشتري در کنار هم بمانيد و پيوندهاي عاطفي محکم تري ايجاد کنيد. لازم نيست حتماً مربي ورزش يا معلم رياضي باشيد تا بتوانيد با او ارتباط برقرار کنيد. شايد خود نوجوان هم ترجيح دهد که آموزش هاي تخصصي تر را از کسي به غير از شما ياد بگيرد. هر چند وقت يکبار مي توانيد او را در انجام فعاليت هاي جانبي همراهي کنيد، اما بقيه ي زمان ها که او تنها به تمرين مي رود از او بخواهيد در مورد تمريناتش با شما صحبت کند و با توجه کامل به حرف هايش گوش بدهيد. بايد به او کمک کنيد تا در مورد ناراحتي ها و نااميدي هايش خيلي راحت با شما صحبت کند. در مورد کوچک ترين شکست هايي که در زندگي برايش اتفاق مي افتد با او همدردي کنيد حتي اگر احساس مي کنيد مسئله ي مورد نظر هيچ ارزشي ندارد. نگرش و طرز برخورد شما نسبت به شکست ها سبب مي شود که او راحت تر آنها را بپذيرد و به اين ايدئولوژي برسد که شکست را بايد پذيرفت و با آن کنار آمد. اين امر جرات تلاش دوباره را در وجود او زنده مي کند. خود را مشتاق نشان دهيد: نسبت به ايده ها، احساسات و تجربياتي که نوجوان در زندگي بدست مي آورده علاقه نشان دهيد و کنجکاوي کنيد. اگر شما به حرفي که او مي زند گوش بدهيد، بهتر مي توانيد حمايت و هدايتي را که از شما طلب مي کند، در اختيارش قرار دهيد. البته کليه اين امور را بايد بدون قضاوت هاي ناآگاهانه و هيچ گونه جبهه گيري خاصي انجام دهيد. زمانيکه کودک با يک چنين واکنشي از جانب شما روبرو مي شود، دفعه هاي بعدي که با مشکلي روبرو شد، خيلي راحت تر نزد شما مي آيد و مشکلاتش را با شما در ميان مي گذارد.
خوشبختی توپی است که وقتی میغلتد به دنبالش میدویم
و وقتی می ایستد به آن ضربه میزنیم!!!
ارسالها: 208
#22
Posted: 10 Apr 2011 08:03
خيلي از شما به دنبال عشق حقيقي هستيد. خيـلي هـاي ديـگرتان هم فکر ميکنيد که عشق
واقعي خود را پـيدا کـرده ايد. امـا خيـلي هـا هم هستنـد کـه در رابـطه هايي به سر مي برند که
چندان برايشان خوب نيسـت اما فکر ميکنند هر عشقي بهتر از بي عشق بودن است. اگر عشق حقيقي خود را پيدا نکـرده ايـد، يا اگر در ايـن بـاره مطـمئن نيستيـد، دراين مقاله مي
خواهيم به شما کمک کنيم که چطور آن شريک زندگي خاص و ويژه را از آنِ خود کنيد. و اگر به خاطر ترس از تنهايي در يک رابطه بد مانده ايد، بايد بدانيد که چيزهاي بدتر از تنهايي هم وجود دارد، مثل از دست دادن احترام خود، از دست دادن اعتماد به نفس، و ارزشمندي خود. وقتي اين سه چيز را از دست بدهيد، در خطر از دست دادن ميل و خلاقيت لازم براي درک اهداف زندگي، کنار از رسيدن به آنها، خواهيد بود. • کشش جنسي احمقانه عشق واقعي نيست خيلي از آهنگ ها، فيلم ها، کتاب ها تصويري تحريف شده از عشق حقيقي نشان مي دهند. آنها شما را مجاب مي کنند که باور کنيد مي توانيد در نگاه اول عاشق شويد، قلبتان عاشقانه بتپد، کف دستانتان عرق کند، و همه فکر و ذکرتان مملو از فردي شود که ناگهان دلتان را دزديده است. درست است، اين اتفاق مي افتد. اما عشق واقعي نيست. اين فقط يک کشش جنسي احمقانه که ممکن است نسبت به هر کسي که فرومون ها را در مغزتان فعال کند پيدا کنيد. فرومون ها وقتي بدن ما در بدن فرد ديگري وجود يک DNA خاص را کشف مي کند، توليد مي شوند. بدن ما اين DNA را در بدن شخصي ديگر از بوي او کشف مي کند. اما کشش احمقانه جنسي که به واسطه اين فرومون ها پديد مي آيد، فقط نشاندهنده يک چيز مي تواند باشد: اين دو نفر که چنين اتفاقي را تجربه مي کنند مي توانند از نظر زنتيکي جفت خوبي براي هم باشند، يعني ترکيب DNA آنها يک نوزاد سالم توليد خواهد کرد. آنچه که فرومون ها به آن توجهي ندارند اين است که آيا اين دو نفر از نظر شخصيتي هم جفت خوبي براي هم هستند يااينکه مي توانند همديگر را عاشق کنند يا نه. يک مشکل بزرگ کشش احمقانه جنسي اين است که اين کشش معمولاً شما را مجبور به انجام کارهايي مي کند که قبلاً اصلاً فکر انجام دادن آن را هم نمي کرديد. اين کشش باعث مي شود کارهاي خجالت آوري انجام دهيد. دروغ، فريب، دزدي يا حتي کشتن ديگران يا خودتان. اين کشش احمقانه جنسي بود که باعث شد رومئو و ژوليت وقتي فهميدند که ديگر نمي توانند به اين عشق مسموم خود ادامه دهند، خود را کشته و به زندگي خود پايان دهند. يکي ديگر از مشکلات کشش احمقانه جنسي اين است که بادوام و ماندگار نيست. اما گاهي اوقات اين روابط پرآشوب چندين سال به طول مي انجامد، خيلي پس ازاينکه اين کشش جنسي ديگر مرده و از بين رفته است. شايد اين زوج ها به عبث اميدوارند که يک روز شعله عشقشان دوباره زبانه کشد. يا شايد هم تصور مي کنند سرنوشت اين بوده که چون بهترين هوس و بزرگترين درد را باهم تجربه کرده اند بايد با هم بمانند. اما عشق حقيقي بدون هيچگونه کشش جنسي احمقانه ايجاد مي شود. اما، حتي بالاترين کشش جنسي هم اگر بدون عشق واقعي باشد، بي فرجام خواهد بود. تصور من اين است که براي برنده شدن در اين مسابقه، بايد به دنبال ترکيب اين کشش جنسي و عشق حقيقي باشيد که شانس زيادي مي خواهد. اما من که تابه حال به چنين موردي در زندگي حقيقي برخورد نکرده ام و فقط در فيلم ها و آهنگ ها در مورد آن ديده و شنيده ام. • حس مسئوليت و حمايت نشانه عشق واقعي است اگر کشش جنسي عشق واقعي نباشد، پس عشق واقعي چيست؟ يکي از نشانه هاي عشق واقعي ميل به حمايت و نگهداري از فرد مقابل، شاد کردن و کمک به موفقيت اوست. اين با کشش جنسي که فقط به دنبال مجبور کردن فرد مقابل به ايجاد حس لذت و رضايت در شماست، خيلي فرق دارد. وقتي شما واقعا و حقيقتاً کسي را دوست داشته باشيد، به هيچ وجه او را مجبور نخواهيد کرد که دوستتان داشته باشد. البته، دوست داريد که آنها هم شما را دوست داشته باشند اما اگر آنها کس ديگري را بخواهند، شما او را رها مي کنيد چون دوست داريد که هميشه شاد و خوشبخت باشند. شما از تصميمات مهم آنها در زندگي حمايت مي کنيد حتي اگر با آنها هم عقيده نباشيد. اما اگر فقط اين بود، بايد ما با همه دوستان نزديکمان عشق حقيقي داشته باشيم. به همين دليل مي گويم به کمي کشش هم نياز است. اليبته اين کشش شباهتي به کشش جنسي که گفتيم ندارد اما براي شروع يک رابطه عاشقانه و رمانتيک کافي است. قلبتان از سينه بيرون نمي زند اما همراهي با اين فرد به شما آرامش مي دهد. وقتي با او هستيد زمان خيلي خوب و خوشايند برايتان مي گذرد و گاهي اوقات خيلي هم با هم خوش مي گذرانيد. هرچه شما دو نفر همديگر را بيشتر بشناسيد، حس مسئوليت و حمايت طرف مقابلتان براي شما بيشتر مي شود. در اين صورت، اگر اين احساس دوطرفه باشد، شما دو نفر مي توانيد تدريجاً يک عشق بسيار عميق و غني پرورش دهيد که بسيار لذت بخش تر و رمانتيک تر از هر کشش جنسي است. افراد متفاوت و مخالف با شما ممکن است شما را به خود جلب کنند اما يار و معشوق حقيقي شما نيستند يار و معشوق حقيقي کسي است که عشق واقعي شما و بهترين دوستتان است. اگر به دنبال معشوق حقيقي خود هستيد، نبايد کسي را انتخاب کنيد که خيلي از شما متفاوت باشد. يک ضرب المثل است که مي گويد، افراد متضاد همديگر را جذب مي کنند اما با هم ازدواج نمي کنند. متاسفانه خيلي از اين متضادها با هم ازدواج مي کنند و آخرسر مي فهمند که زندگي زناشويي بسيار بدي دارند. گرچه يعضي از زوج ها به مرور زمان ياد مي گيرند که تفاوت هاي همديگر را تحمل کنند، اما وقتي با کسي زندگي کنيد که علايق، ارزش ها، مشغوليات و سرگرمي هاي مشترکي داشته باشيد و از چيزهاي مشترکي لذت ببريد، زندگي بسيار لذتبخش تر خواهد بود. فقط در اين حال است که شريک زندگيتان همان معشوق واقعي و حقيقيتان خواهد بود. هيجان اوليه تفاوت هاي زياد، سرانجام وقتي ماه ها تبديل به سال ها مي شوند رنگ و بوي خود را از دست مي دهد و شما مدام به اين فکر خواهيد کرد که چه مي شد اگر طرف مقابلتان حرف شما را درک مي کرد يا حداقل هميشه با حرف هاي شما مخالف نبود. درنتيجه هر چه زمان جلوتر مي رود شما وقت کمتري را با هم سپري مي کنيد و آخر کار محبور مي شويد يا از هم جدا شويد يا شما يا طرق مقابلتان از بيخ و بن عقايد و علايق خود را عوض کند. وقتي آن احساسات خوب اوليه از بين مي رود، شما دو نفر به خاطر وجود بچه يا کار يا عادت يا حرف مردم يا حتي ترس از اينکه شايد چيز بهتري به دست نياوريد هنوز هم کنار هم مي مانيد. اما هيچوقت براي شما دير نيست. ماندن با کسي که دوستش نداريد، يا فکر مي کنيد معشوق واقعي شما نيست، شانس حداقل چهار نفر را براي خوشبختي از بين مي برد: شما، همسرتان، و دو نفر ديگر در جهان که مي توانند معشوق واقعي شما يا همسرتان باشند. تاثيرات منفي يک رابطه بد به اعضاي خانواده شما، دوستانتان، همکارانتان، و اطرافيانتان منتقل مي شود و همه بايد از گلايه ها، دعواها، و جنجال هاي هميشگي شما در عذاب باشند. • صبر و گذشت نشانه هاي عشق واقعي هستند وقتي يک نفر واقعاً شما را دوست داشته باشد، صبر و گذشت زيادي را دربرابر بي دقتي ها يا رفتارهاي زشت و بي ادبانه شما شنان خواهد داد. اما نبايد از اين قضيه سوء استفاده کنيد. اگر چنين کاري کنيد، يک نشانه مسلم از اين است که شما واقعاً طرف مقابلتان را دوست نداريد. زوج هايي که واقعاً همديگر را دوست داشته باشند وقتي مي فهمند که احساسات طرف مقابلشان را جريحه دار کرده اند، واقعاً ناراحت و پشيمان مي شوند. هيچوقت عشقتان را فقط محض آزمايش کردن، آزمايش نکنيد. ببينيد وقتي جاي آن طرف باشيد واقعاً چه احساسي خواهيد داشت؟ آيا او به نيازهاي شما توجه دارد؟ شما چه؟ به نيازهاي او توجه ميکنيد؟ آيا دادن ها و گرفتن ها در رابطه به يک ميزان است يا همه چيز يک طرفه است؟ آيا اکثر اوقات به هم نگاه مي کنيد، همديگر را ناز و نوازش مي کنيد يا به چشمان هم خيره مي شويد؟ خودتان را در کنار همسرتان در 20 سال آينده تجسم کنيد. آيا آن تصوير قلبتان را مملو از ترس مي کند يا از تصور آن لبخند مي زنيد؟ اگر همسرتان بيشتر از اينکه از شما انتقاد کند، شما را تحسين مي کند مطمئناً از تجسم آن تصوير لبخند روي لبانتان مي آيد. هيچکس دوست ندارد با يک منتقد زندگي کند، حتي اگر روزي عاشق اين فرد بوده باشيد. • دوستي به علاوه کشش جنسي بهترين نشانه عشق حقيقي است عشق واقعي دوستي به اضافه کشش جنسي است. اگر شما از گذراندن هر لحظه از زندگيتان در کنار همسرتان لذت مي بريد، پس او بهترين دوست شماست. اين نوع رابطه اعتماد به نفس و عزت نفس شما را بالا مي برد و به شما براي رسيدن به بالاترين درجه کمال کمک مي کند. درعوض، شما هم به طرف مقابلتان کمک مي کنيد که به اين چيزها دست پيدا کند. وقتي هر دو شما عشق واقعي را احساس کنيد، ديگر مي توانيد هر کاري را در کنار هم انجام دهيد.
خوشبختی توپی است که وقتی میغلتد به دنبالش میدویم
و وقتی می ایستد به آن ضربه میزنیم!!!
ارسالها: 208
#23
Posted: 10 Apr 2011 08:04
آيا معمولاً وارد روابطي مي شويد که پس از چندي جز نااميدي و پشيماني چيز ديگري برايتان باقي نمي گذارند؟ آيا افرادي که انتخاب مي کنيد به هيچ وجه نمي توانند خواست ها و نيازهايتان را براورده سازند؟ آيا هميشه احساس مي کنيد که چيزي در رابطه کم داريد؟ اگر پاسخ شما حتي به يکي از سوال هاي بالا هم مثبت باشد به طور حتم دچار اعتياد به روابط بد و نااميد کننده شده ايد. شما با ورود به يک چنين روابطي خود به خود شکست را براي خودتان رقم مي زنيد و اصلاً متوجه نمي شويد که چه کار اشتباهي انجام مي دهيد. راه هايي وجود دارند که به واسطه ي آنها مي توانيد تشخيص دهيد که آيا واقعاً به يک چنين روابطي معتاد شده ايد يا خير. همچنين تکنيک هايي وجود دارند که به واسطه ي آنها مي توانيد يک چنين عاداتي را ترک کرده و روابطي را شروع کنيد که چيزي جز رضايت برايتان در بر نداشته باشند.
پيش از اينکه بخواهيم بر روي علائم اين مسئله صحبت کنيم، ابتدا بايد خطرات ورود به يک چنين روابطي را برايتان روشن نماييم. وارد شدن به اين روابط نه تنها نظر يک يا هر دو نفر را به خود جلب نمي کند، بلکه باعث ايجاد استرس نيز مي شود. تنش و استرس به عنوان جزء لاينفک چنين روابطي در مي آيد، طرفين به تدريج عزت نفس خود را از دست مي دهند و همين مطلب سبب مي شود که در جنبه هاي ديگر زندگي مانند کار و يا تحصيل نيز دچار مشکل شوند. استرس دائمي سبب ترشح مواد شيميايي خاصي در بدن مي شود که به موجب آن ميانگين طبيعي انرژي بدن کاهش پيدا مي کند و فرد مستعد مبتلا شدن به بيماري هاي گوناگون مي شود. فردي که در يک چنين روابطي قرار مي گيرد نه تنها از نظر روحي دچار مشکل مي شود، بلکه از نظر فيزيکي نيز با مشکلالي روبرو خواهد شد؛ اما با وجود کليه موارد ذکر شده برخي از افراد هستند که بازهم به چنين روابطي ادامه ميدهند و توانايي ترک طرف مقابل را ندارند. اين افراد افسرده و غمگين مي شوند و براي اينکه به آرامش برسند به الکل و يا ساير مواد مخدر روي مي آورند. و اما نشانه هاي چنين اعتيادي شامل چه مواردي مي شود؟ ناديده گرفتن حقيقت را شايد بتوان يکي از ابتدايي ترين نشانه هاي آن در نظر گرفت. اگر شما به واقع ميدانيد که اين رابطه مناسب شما نيست و نمي تواند شما را خوشحال و راضي نگه دارد، اما باز هم در آن باقي مي مانيد، نشان دهنده اين است که به مرحله بي توجهي رسيده ايد. اگر بخواهيد رفتار زننده و نااميد کننده ي طرف مقابل را به نوعي براي خود توجيه کنيد، شک نکنيد که به دام افتاده ايد. به ويژه اگر توجيهات و بهانه هايي که براي کارهاي او مي آوريد غير واقعي باشد و تقابلي با واقعيت نداشته باشند. اگر به هر حال اين جسارت را پيدا کرديد که به خودتان بگوييد اين ارتباط مناسب حال شما نيست، اما جرات آن را نداشتيد که اين مطلب را با شريک خود در ميان بگذاريد، مطمئناً يکي از قربانيان بي چون و چراي ارتباط هاي ناخوشايند هستيد. چرا که مي دانيد کارتان اشتباه است، اما به آن ادامه مي دهيد. در اين ميان مشکلات روحي و رواني و فيزيکي نيز مي توانند به عنوان علائم اصلي به شمار روند. چه عواملي سبب ايجاد اعتياد به روابط نامناسب مي شوند؟ علل مختلفي وجود دارند که در افراد مختلف متغير مي باشند؛ اما يکي از دلايل رايج اين است که فرد تصور مي کند اگر به اين رابطه ي خود خاتمه ببخشد هيچ گاه نمي تواند شخص ديگري را پيدا کند که به او علاقمند شده و دوستش بدارد. چنين فردي آنقدر به شريک خود نزديک شده و با او ارتباط برقرار مي کند که زندگي واقعي خود را فراموش کرده و تصور مي کند که نمي تواند به تنهايي به زندگي ادامه داده و از خودش مراقبت کند. اين افراد همچنين از حرف مردم نيز هراس دارند. احساس مي کنند که پايان بخشيدن به يک رابطه يعني شکست و فکر مي کنند تنها بودن يک فاجعه ي هولناک و زجر آور است. از جمله موارد ديگر مي توان به پشتيباني مالي که فرد از طرف مقابل دريافت مي کند اشاره کرد. فرد در اين حالت تصور مي کند چون شريکش از نظر مالي او را حمايت مي کند، بنابراين حق دارد هر طوري که بخواهد با او رفتار کند. اگر ارتباط زناشويي باشد و پاي بچه در ميان باشد هم طرفين ترجيح مي دهند که اين ارتباط را حفظ کنند و به نوعي احساس گناه به آنها دست مي دهد. اگر بخواهيم کمي عمقي تر به اين مشکل نگاه کنيم به اين نتيجه مي رسيم که بروز چنين مسئله اي مي تواند ريشه در کودکي افراد داشته باشد. شايد در کودکي آنقدرها که بايد و شايد مورد محبت قرار نگرفته باشند و به همين دليل تصور مي کنند که نمي توانند از کوچکترين محبت و اهميتي بگذرند. چه کاري بايد انجام داد و چگونه مي توان چنين عادتي را ترک کرد؟ از آنجايي که ترک اين نوع اعتياد، مشکل مي باشد به همين دليل شايد برايتان کمي دشوار باشد که بخواهيد آن را به سرعت و به تنهايي از ميان برداريد. مشاوره مي تواند يکي از موثرترين تکنيک ها براي ترک اين عادت باشد. مي توانيد يک مشاور و يا سرويس هاي ويژه اي که به اين منظور داير هستند را پيدا کرده و با آنها تماس بگيريد تا شما را راهنمايي کنند. به هر حال اولين گام اين است که قبول کنيد دچار يک چنين اعتيادي هستيد و بايد براي برطرف نمودن آن کمک بگيريد. سعي کنيد با خودتان دوست باشيد و تمام درهاي احساسي را به روي خودتان بازکنيد و با خودتان صادق باشيد. تمام تمرکز خود را جمع کنيد، براي خود اهداف مختلفي در نظر بگيريد، تا جايي که ميتوانيد خودتان را به شادکامي و رضايت از زندگي نزديک تر کنيد و ببينيد واقعاً چه چيزهايي از زندگي مي خواهيد. هيچ گاه در اين راه تسليم نشويد و به خودتان بقبولانيد که تنها نخواهيد ماند. انسان هايي هستند که به راحتي مي توانند به شما کمک کنند، مي دانند بايد چگونه به شما کمک کنند و اين کار را در حق شما انجام خواهند داد. همچنين بدانيد که در زندگي افرادي وجود دارند که براي هميشه در کنارتان باقي خواهند ماند و هيچ گاه ترکتان نخواهند کرد و هميشه محبت و عشقي را که نياز داريد نثارتان خواهند نمود و اين شخص کسي نيز جز خودتان.
خوشبختی توپی است که وقتی میغلتد به دنبالش میدویم
و وقتی می ایستد به آن ضربه میزنیم!!!
ارسالها: 208
#24
Posted: 10 Apr 2011 08:04
زمانيکه صحبت از "ترس از تعهد" به ميان مي آيد مي توان آن را به زبان ساده به اين شکل توصيف کرد: "نوعي ترس غير واقعي از پيمان بستن، تعهد دادن و پذيرا شدن التزام براي باقي ماندن در يک ارتباط ثابت و صادقانه در کنار يک شخص ديگر براي هميشه" اين در حالي است که بسياري از افراد مجرد بر اين باورند که متعهد شدن يعني دست کشيدن از تمام آزادي هاي فردي. اين نوع ترس براي افراد مجرد کاملاً عادي و طبيعي است. بيشتر افراد مجرد تصور مي کنند که با ازدواج و قبول تعهد، امنيت و آسايشي که زندگي مجردي به آنها مي داده را از دست خواهند داد. به هر حال هر برهه از زندگي مزاياي خاص خود را به همراه دارد. دوران مجردي نيز خالي از لطف نيست: شما هر زمان که بخواهيد به خانه مي آييد و هر موقع که بخواهيد خارج مي شويد، لباس ها و ظرف هاي کثيف را تا هر زماني که بخواهيد به حال خود باقي مي گذاريد، و از وقت و پول خود هر طور که مايل باشيد استفاده مي کنيد. در مقابل ديگران هر طور که بخواهيد خودتان را نشان مي دهيد و مي توانيد ضعف ها و کاستي هايتان را پنهان کنيد. در اغلب زمينه ها "ترس" به اين دليل در افراد ايجاد مي شود که به نحوي آنها را از موقعيت هاي مخاطره آميز دور نگه دارد. به عنوان مثال براي يک انسان، کاملاً طبيعي و بجاست که از يک مار، صداهاي بلند و مهيب، و يا بوهاي ناخوشايند بترسد. او بدين طريق مي تواند خود را از موقعيت هاي خطر آفرين مصون نگه دارد؛ اما براي خلق يک ارتباط اطمينان بخش و صميمي با شريک زندگي، فرد بايد با ترس هاي مختلفي روبرو شود و خود را پذيراي ريسک هاي عاطفي نمايد. با موفقيت انجام دادن اين هدف نيازمند آن است که: "به چيزي که از دست مي دهيد فکر نکرده و از آن نترسيد بلکه به چيزهايي فکر کنيد که در ازاي آن بدست مي آوريد – اعتماد، صميميت، نزديکي – " شما با قرار گرفتن در يک رابطه ي صادقانه و عاشقانه از کليه ي مزاياي آن بهرمند خواهيد شد. حال اين کار را چگونه بايد انجام دهيد؟ گام اول – ابتدا بايد مطمئن شويد که مي خواهيد زندگيتان را با فرد ديگري تقسيم کنيد. بسياري از افراد مجردي که نمي توانند تعهد را قبول کنند دليلشان اين است که نمي توانند تصميم بگيرند که آيا واقعاً کسي را مي خواهند يا خير. ابتدا بايد اهداف زندگي را براي خودتان معين کنيد تا بعد بتوانيد به آنها دست پيدا کنيد. پس بايد کار را با تعيين خواسته هايتان شروع کنيد. گام دوم – از ترس هايتان آگاه شويد. ببينيد در چه زمينه هايي ترس بر شما غلبه مي کند و تشخيص دهيد که چه چيزي سبب مي شود که از دست يافتن به اهدافتان باز بمانيد. بايد بدانيد که وجود ترس هايي نظير ترس ازعدم پذيرش، تغيير، و از دست دادن آزادي کاملاً معقول و طبيعي است. اگر از وجود آنها اطلاع داشته باشيد، مي توانيد استراتژي هايي براي فائق آمدن به آنها ايجاد نماييد. يک چنين استراتژي ها و تکنيک هايي را مي توانيد با کمک گرفتن از يک دوست، مشاور و يا در صورت لزوم يک مربي، گسترش دهيد. مربي به شما کمک مي کند که فردي صادق باقي بمانيد، توجه خود را به رابطه معطوف کنيد، و اهدافي را که در سر داريد به راحتي دنبال کنيد. گام سوم – سرعت پيشرفت ارتباط را تنظيم کنيد. تعداد زيادي از افراد مجرد در همان مراحل ابتدايي ارتباط به دام شهوت و اشتياق بيش از حد گرفتار مي شوند و زمانيکه که نوبت به تصميم گيري براي آينده مي رسد، عقب نشيني مي کنند. عده ي ديگري از افراد نيز هستند که آنقدر تعلل و درنگ به خرج مي دهند که از نظر نقطه ي تمرکز اصلي و محدوده ي زماني دچار مشکل مي شوند. در حين اينکه آهسته و پيوسته به جلو پيش مي رويد بايد به اين مطلب نيز توجه داشته باشيد که انجام چه کاري در چه بازه ي زماني براي شما ثمربخش خواهد بود. گام چهارم – تصميم بگيريد که آيا قرار گرفتن در يک ارتباط متعهد، مد نظر شما هست يا خير. يکي از راههايي که مي تواند مهارت هاي متعهد شدن شما را تقويت کند اين است که با هم توافق کنيد که براي مدت زماني به صورت انحصاري با هم ارتباط برقرار کنيد. در مورد اهداف زندگي و آرزوهايي که در سر مي پرورانيد با هم صحبت کنيد. همچنين جنبه هاي روحي و باطني و شخصيت دروني خود را براي طرف مقابل آشکار نماييد. انجام اين کار موقعيت هاي نابي براي تجربه ي اعتماد، صميميمت و نزديکي فراهم مي آورد. بايد بگويم که يک راه قطعي نهايي نيز وجود دارد که اگر شما به مرحله اي رسيديد که احساس کرديد بايد آنرا انجام دهيد، مي بايست در انجام آن براي هميشه استمرار ورزيد. و اما گام پنجم – تشخيص اين مطلب که قرار گرفتن در يک رابطه تعهد آميز اين فرصت را به شما مي دهد تا کليه ي ويژگي هاي منحصر بفردتان را آشکار ساخته و تبديل به بهترين کسي شويد که مي توانيد. زوج هايي که در يک ارتباط سالم قرار مي گيرند يکديگر را تشويق مي کنند تا تبديل به افرادي با قدرت عملکرد و توانايي بالقوه بالا براي جامعه باشند. افراد موفق مکرراً شريک زندگي خود را براي موفقيت هايي که بدست مي آورد، تشويق کرده و به او اعتبار و امتياز مي دهند. همانطور که مشاهده کرديد ترس از تعهد به خاطر از دست دادن هويت و آزادي هاي فردي نوعي تشويش واهي و غير واقعي است. در زندگي مشترک داشته ها آنقدر زياد است که ترس از دست دادن استقلال در مقابل آن رنگ مي بازد. مسلماً اين امر در ابتدا مستلزم پذيرش ريسک بالايي است اما با در نظر گرفتن مراحلي که در بالا به آنها اشاره شد، پس از چندي متوجه مي شويد که مزايايي که بدست آورده ايد تا چه حد بيشتر از "زيان" هايي است که به شما وارد شده.
خوشبختی توپی است که وقتی میغلتد به دنبالش میدویم
و وقتی می ایستد به آن ضربه میزنیم!!!
ارسالها: 208
#25
Posted: 10 Apr 2011 08:05
زمزمه رکود و يکنواختي از ارتباط شما به گوش مي رسد؟ احسـاس مـي کنيد کـه ارتـباطــتان با بيم زوال روبـروست؟ تصور ميکنيد که هر روز بالاجبار، ملزم بـه تکرار کارهاي روز گذشته هستـيد؟ لازم نيست از اين تفکرات خود احساس بدي بگيريد . مطـمئـن بـاشيد که در اين ميان تنها نيستيد . افـراد خيـلي سـاده و بـدون اينـکه اصـلاً تصـورش را بــکنند ، گـرفتار يـک ارتباط روتين مي شوند . در پي اين يکنواختي ، ملال و دلزدگي و خستگـي نـيز وارد رابـطه مـي شوند ؛ اما
نگران نباشيد چرا که مي توانيد به سادگي شور و حرارات اوليـه را بـه زنـدگي عاطفي خود بازگردانيد. انجام اين کـار آنقدرها هم که فکرش را مي کنيد دشوار نيست. توجه خود را به اين مسئله معطوف کنيد که اولين چيزي که مدت ها پيش شما را به طرف مقابل جذب کرد چه چيزي بود؟ شايد لبخندهاي مليح و يا چشمان گيرا و قهوه اي اش. اين خصوصيات هنوز هم در فرد موردنظر وجود دارند، فقط بايد آنها را مجدداً کشف کنيد. يادآوري خصوصيات ويژه کسي که دوستش مي داريد موجب مي شود مجدداً شور و حرارات به رابطه ي شما بازگردد. در کنار هم بنشينيد و در مورد نحوه آشنايي و يا اولين برخوردي که با يکديگر داشتيد گفتگو کنيد. يادآوري، آن دسته از خاطرات خاموش را تحريک مي کند که اگر بيدار شوند در نتيجه احتمال وقوع مجدد آنها نيز افزايش پيدا خواهد کرد. به اين موضوع فکر کنيد که شما دو نفر قبل از اينکه درگير فرزند، شغل، پرداخت صورت حساب ها و ساير الزامات زندگي رومزه شويد چگونه وقتتان را با هم صرف مي کرديد؟ شايد بعد از ظهرها قدم مي زديد و در مورد اينکه در آينده قصد داريد چه کارهايي انجام دهيد با هم صحبت مي کرديد. شايد در کنار هم مي نشستيد و يواشکي از هم بوسه مي دزديديد. چه کسي مي گويد که ديگر نمي توانيد يک چنين کارهايي را انجام دهيد. شايد لازم باشد که برنامه هاي کاري، فعاليت هاي مربوط به بچه ها و همچنين ساير کارهاي ديگر را زمانبدي دقيق تري کنيد تا براي انجام امور دو نفره وقت بيشتري پيدا کنيد. اين زمان بايد يک زمان با کيفيت باشد که فقط شما دو نفر در کمال آرامش در کنار هم قرار بگيريد. اگر هميشه اجازه بدهيد که الزامات زندگي روزمره شما را درگير خود کنند، هيچ گاه قادر نخواهيد شد که زندگي رمانتيک از دست رفته ي خود را از نو باز آفريني کنيد. بايد انجام اين کار را به عنوان اولين اولويت زندگي خود قرار دهيد. يکي از شما دو نفر بايد استارت اين کار را بزند و چه اشکالي دارد که آن يک نفر شما باشيد. براي اينکه اوقات خوشي را در کنار همسرتان صرف کنيد مجبور نيستيد که هزينه هاي هنگفتي صرف کنيد. البته شايد بد نباشد ترتيب يک شام رمانتيک در يک رستوران را بدهيد و اگر اين رستوران همان جايي باشد که در روزهاي اول آشنايي هميشه با هم به آنجا ميرفتيد که چه بهتر! همچنين مي توانيد چند ساندويچ درست کنيد و سبد پيک نيک را آماده کرده به پارک و يا ساحل برويد و از وجود هم لذت ببريد. مهم اين است که شما دو نفر با هم هستيد، حال هر جايي که برويد مهم نيست. زندگي همه افراد شلوغ شده و مشغله هاي کاري افزايش پيدا کرده اند. هميشه جلسات فوري بعد از ظهر، کلاس هاي فو ق برنامه کودکان، خريد خانه و يا ساير برنامه هايي که بايد در آنها شرکت کنيد، وجود دارند به همين دليل خيلي مهم است که بتوانيد هر روز براي هم وقت بگذاريد، حتي اگر اين زمان به چند دقيقه محدود شود. در طول اين مدت شما مي توانيد انسجام في ما بين خود را استحکام بخشيد. بد نيست در مورد اين مطلب که روز خود را چگونه سپري کرده ايد با هم مشورت و گفتگو کنيد و زماني هم که در حال صحبت کردن با هم هستيد واقعاً به حرف هاي طرف مقابل گوش کنيد. نسبت به زندگي فردي شريک زندگيتان ابزار علاقه کنيد. بايد او را متوجه کنيد که نحوه سپري کردن اوقاتش براي شما مهم است. به صورت فيزيکي نسبت به معشوقه خود ابراز احساس کنيد. هر روز صبح را با در آغوش گرفتن آغاز کنيد و با بوسيدن به پايان برسانيد. زمانيکه در حال عبور از خيابان، پياده رو و يا بازار هستيد، دست هاي همديگر را بگيريد. هر زمان که وقت پيدا کرديد يکديگر را در آغوش گرفته و بفشاريد. در هر زمان نگاهتان را به هم بدوزيد، لبخند بزنيد و با چشمک قول کارهايي که بعداً مي خواهيد انجام بدهيد را به هم بدهيد. به خاطر داشته باشيد که بايد با هم بخنديد. به هر حال اين امر کاملاً طبيعي است که زن و شوهر در طول زندگي خود به مشکلاتي برخورد مي کنند و ناراحتي ها و دلخوري هاي ميانشان بوجود مي آيد؛ اما اگر بر روي مشکلات کار کنيد، مطمئن باشيد که مي توانيد عشق و سرزندگي را به زندگي خود بازگردانيد. فراموش نکنيد که بايد به يکديگر اعتماد داشته باشيد. شريک شما بايد در عين حال بهترين دوستتان هم باشد، پس ترس ها و نگراني هايتان را با او در ميان گذاشته و به طور کامل به او اطمنيان داشته باشيد. تنها بازگو کردن مشکلات زندگي و در ميان گذاشتن آنها با شريک زندگيتان به شما کمک مي کند که احساس کنيد کسي هست که دوستتان مي دارد و حافظ و حاميتان مي باشد. شما و همسرتان مي توانيد شور و نشاط را مجدداً به زندگي خود باز گردانيد. کار زيادي نمي خواهد فقط کافي است برنامه ريزي دقيقي داشته باشيد. اگر موفق شويد مطمئن باشيد که مي توانيد به عشق حقيقي دست پيدا کرده و به راحتي احساسات خود را به ديگري منتقل کنيد.
خوشبختی توپی است که وقتی میغلتد به دنبالش میدویم
و وقتی می ایستد به آن ضربه میزنیم!!!
ارسالها: 208
#26
Posted: 10 Apr 2011 08:05
همه ما گاهي اوقات به کله مان مي زند و روان پريش مي شويم. اما اينکه خيلي شيفته طرف مقابلمان بشويم و اينکه درمورد مرز رابطه مان با او دچار توهم گرديم، خيلي فرق هست. اگر ديديد که طرف مقابلتان کم کم رگه هايي از پرخاش و عصبانيت بهتان نشان داد و متعجب بوديد که آن شخصيت قابل ستايش روز اول کجا رفته است، احتمال اين وجود دارد که با يک روان پريش آشنا شده باشيد. در اين مقاله شما را به 5 نشانه انسانهاي روان پريش آشنا مي کنيم. • ارتباط بيش از حد بين يک عاشق شيفته و يک شريک رواني تفاوت زيادي هست. يک عاشق شيفته يکبار به شما زنگ مي زند و همه آدرس ها و شماره تلفن هاي خودش را به شما ميدهد تا هر موقع دوست داشتيد بتوانيد راحت او را پيدا کنيد. اما يک آدم رواني به همه شماره تلفن هاي شما زنگ مي زند، مدام به شما اس ام اس مي زند و ايميل مي فرستد و اينکار را هر روز و هر روز ادامه مي دهد. و هرچه زمان بيشتري از ديدار و ملاقات شما با اين آدم هاي روان پريش بگذرد، اين پيام ها تهديد آميز تر هم خواهد شد. "هي، منم چرا تلفنتو جواب نمي دي؟" و کم کم، "تلفن را بردار وگرنه هر چي ديدي از چشم خودت ديدي." • دروغگويي دروغ ها ممکن است اول بي آزار به نظر برسند؛ حتي ممکن آنها را با بد ارتباط برقرار کردن اشتباه بگيريد. اما اگر طرف مقابلتان آدم روان پريشي باشد، براي کنترل کردن شما، پشت سر هم دروغ مي گويد. و آنچه که اول با دروغ گفتن درمورد چيزهاي کوچک شروع شده بود، مثلاً اينکه او هم مثل شما جگر دوست دارد (تا به نظر برسد که شما دو نفر وجه اشتراک زيادي با هم داريد)، به دروغ هاي خيلي خيلي بزرگ تر منتهي ميشود که مثلاً چون تازه فهميده برادر دوقلويش که به خاطر مشکل کبدي حاد در بيمارستان به خون نياز دارد و تنها او مي تواند کمکش کند، به حمايت احساسي شما نيازمند است. مراقب نکات ضد و نقيضي که از حرفهايش دستگيرتان مي شود و توجيه و توضيح بيش از حد لزوم که همه نشانه هاي دروغ گفتن اوست باشيد. • آمارگيري پسرها و دخترهاي آمارگير به شکل ها و اندازه هاي مختلف وجود دارند. و اين افراد تکنيک ها مختلفي هم دارند: بعضي ها خيلي آشکار جلوي در خانه تان چادر مي زنند تا آمارتان را بگيرند و ببينند کي به خانه برمي گرديد تا مثلاً تصادفي شما را در خانه تان ملاقات کنند. اگر حرف هايي را که فقط به نزديک ترين دوستانتان مي زنيد را از دهان اين آدم شنيديد، مطمئن باشيد که تلفن هايتان را ضبط کرده است نه هيچ چيز ديگر. اگر حس کرديد که همه جا کسي دنبالتان است اما نفهميديد که اين سيستم آمارگيري چطور کار مي کند، مطمئن باشيد که با يک روان پريش وارد رابطه شده ايد. • حس مالکيت همه ما زمانهايي در زندگيمان، حس حسادت به سراغمان آمده است. اين حس ممکن است مفيد هم باشد—کمي حس حسادت باعث مي شود هوشيارتر و مراقب تر باشيم. اما اين حسادت با حسادت از نوع پارانويايي فرق مي کند. تصور کنيد: شما حق نداريد بدون اينکه دوست پسر يا دوست دخترتان بداند به هيچ کس از جنس مخالف خودتان حتي نگاه کنيد، چه برسد به اينکه با آنها حرف بزنيد. اين مسئله درمورد غريبه ها هم فرقي نمي کند. (مثلاً: من مي دونم تو داري به من خيانت مي کني، چون هر روز به دربون خونتون سلام مي کني). و اين غيرت يا بهتر بگوييم حسادت کم کم به اعضاي خانواده شما هم کشيده مي شود. به عبارت ديگر، هر کسي مي تواند يک تهديدي براي رابطه شما به حساب آيد. • محتاج توجه يک فرد روان پريش به توجه مداوم نياز دارد و اگر اين نياز او برآورده نشود، همه دنيا روي سرش خراب خواهد شد. تا حالا شده همسرتان خودش را الکي زمين بزند و شما مجبور شويد به جاي اينکه با دوستانتان به تماشاي مسابقه فوتبال برويد، در خانه بمانيد و از او مراقبت کنيد؟ تا حالا شده احساس کنيد نامزدتان عادت داشته باشد که در مکان هاي عمومي وقتي چند مرد در دور و اطرافتان هست، دستتان را بگيرد يا از اين قبيل ابراز احساسات از خود نشان دهد؟ همانطور که مي بينيد همه اين کارها براي در دست گرفتن کنترل شما و مسلط شدن روي شماست. يک فرد روان پريش مي خواهد همه چيز را بداند و خيلي از آدم ها هستند که فکر مي کنند چون در اولين ملاقاتشان با شما دچار مشکلي نشده اند، ديگر دوست دختر يا دوست پسر فابريک شما شده اند و رابطه تان کاملاً رسمي و متعهدانه بايد باشد. • • • هشدار البته ممکن است کمي براي تفريح هم که شده دراين خصوصيات غلو کرده باشيم اما در زندگي واقعي، يکسره پشت سر هم زنگ زدن و اس ام اس فرستادن، آمار گرفتن و ساير رفتارهاي مشابه اصلاً مطبوع و خنده دار نيست. اگر احساس مي کنيد که شما هم در دام چنين فردي گرفتار شده ايد، تنها راه چاره اي که پيش رويتان است، آزاد ساختن خودتان است.
خوشبختی توپی است که وقتی میغلتد به دنبالش میدویم
و وقتی می ایستد به آن ضربه میزنیم!!!
ارسالها: 208
#27
Posted: 10 Apr 2011 08:06
زوجين بايد اين قابليت را در خود پرورش دهند که در مورد موضوع تعهد و سرسپردگي با هم گفتگوهاي سازنده اي داشته باشند؛ اما در عين حال بايد توجه داشته باشيد که قرار نيست بحث و گفتگو پيرامون اين مسئله ناراحت کننده و زجرآور باشد. در اين قسمت توصيه هايي وجود دارد که به کمک آنها مي توانيد به راحتي گام بعدي در رابطه خود را مشخص کنيد. هيچ کس نمي تواند منکر اين مطلب باشد که روابط رمانتيک پيچيده نيستند، اما اکثر اوقات افراد (به ويژه آقايون) هيچ گونه توجه و تمايلي به تحليل و بررسي موشکافانه ي مسائل ندارند. شايد صحبت کردن و يا مطلب نوشتن در مورد يک ارتباط باز و گفتگوي آزاد کار ساده اي باشد، اما در عمل کمتر اتفاق مي اقتد که با شرکاي زندگي خود صحبت هاي جدي در اين مورد داشته باشيم. ارتباط موفق تنها در بيرون رفتن، شام خوردن، و آفريدن لحظه هاي شاد و بي دغدغه خلاصه نمي شود. گاهي اوقات لازم است صحبت هايي خشک و جدي در مورد تعهد و سرسپردگي، تعيين اهداف زندگي، و ايده ها و طرح هاي بلند مدت زندگي خود داشته باشيد. به هر حال زماني فرا ميرسد که هر دو نفر در يک رابطه به جايي مي رسند که بايد معين کنند ارتباطشان به چه سمت و سويي سوق داده مي شود و براي رسيدن به ايده هايي که در ذهن دارند بايد چه مسيري را طي نمايند. بحث و گفتگو در مورد تعهد بايد جدي باشد، اما لازم نيست که در جديت زياده روي به خرج دهيد. به اين منظور مي بايست گفتگو در مورد اين مطلب را به تدريج و با پيشرفت رابطه همگام نماييد. اصلاً غير عادي نيست که يکي از طرفين نسبت به ديگري تعهد بيشتري را طلب کند. اين مطلب را هم بايد در نظر بگيريد که اگر گفتگو در مورد تعهد، خيلي زود مطرح شده و يا با شريکي در ميان گذاشته شود که با شما بر روي يک طول موج قرار نگرفته باشد، نتيجه مي تواند خيلي دردناک باشد. توصيه مي شود که گفتگو در مورد هر مسئله اي که مربوط به تهعد مي شود را تا زمانيکه هر دو نفر علائمي از نياز به تعهد را به صورت غير کلامي از خود نشان نداده اند، به تعويق بيندازيد. اصلاً اشکالي ندارد که يکي از طرفين به دنبال ارتباطي باشد که ميزان تعهد و سرسپردگي در آن بالاتر است، ولي اين امر که يکي از طرفين بخواهد با تهديد و ارعاب و يا زور و اجبار طرف مقابل را مطيع کند که در ارتباط با او باقي بماند کار غلطي است. اگر ارتباط به خودي خود قوي و سالم باشد، به مرور زمان هر دو طرف به اين تقابن ذهني مي رسند که بايد در مورد "تعهد بيشتر در رابطه" با يکديگر به گفتگو بپردازند. اگر چنين تلاقي و اتصالي بوجود نيايد، شايد ارتباط فاقد آن شالوده اي باشد که براي پي ريزي يک ارتباط بلند مدت احساس مي شود. در يک چنين ارتباطي طرفين هرچقدر هم که با يکديگر صحبت کنند، باز هم نمي توانند به يک نقطه ي مشترک دست پيدا کنند. زماني که مشخص شد هر دو نفر کاملاً حاضر هستند که ارتباط خود را به نقاط عميق تري ببرند، آنوقت زمان مناسب براي گفتگو به خودي خود پيش مي آيد و مي توانيد به سادگي پيرامون مبحث تعهد و سرسپردگي با يکديگر به تبادل نظر بپردازيد. اکثريت قريب به اتفاق مشاوران حرفه اي تاکيد مي کنند که مبحث "گفتگوي آزاد" اهميت زيادي دارد، اما آنها اغلب يک ديدگاه مهم را در نظر نمي گيرند: "يک بحث آزاد واقعي امري فوق العاده دشوار است". براي اينکه مکالمات سازنده اي داشته باشيد بهتر است اين گفتگو را در جايي دنبال کنيد که هر دويتان کاملاً راحت بوده و احساس امنيت و آرامش داشته باشيد. اگر شما کسي هستيد که قصد دارد بحث در اين مورد را شروع کند، بد نيست پيش از شروع چند نفس عميق بکشيد و يک جمع بندي کلي در ذهن خود داشته باشيد. اين گفتگو کاملاً دشوار و استرس زاست و ممکن است هر احساس بد ديگري را به همسر آينده تان منتقل کنيد. شايد احساس کنيد که اين کار از ريسک بالايي برخوردار است، اما فراموش نکنيد که خودتان انتخاب کرديد و خطرات احتمالي آن را پذيرفته ايد. ممکن بود که اگر در اين کار بيش از اين تعلل به خرج مي داديد، خانمي که قرار است در آينده همسر شما بشود، به شما پشت کند و خيلي راحت از شما بگذرد. البته کاملاً حق داريد که عصبي باشيد، اما به همان اندازه هم حق داريد که در يک رابطه اي قرار بگيريد که طرف مقابل نسبت به شما متعهد و پايبند باشد. اگر مي بينيد که همه چيز خوب پيش مي رود و همه ي حرف هايتان را مي زنيد، ديگر لازم نيست که همان لحظه از طرف مقابل انتظار داشته باشيد پاسخ هاي قاطعانه و صريحي به شما تحويل دهد. در حقيقت شما با سوال هاي خود از او تقاضا مي کنيد که قلب خود را به روي شما باز کند و افکار و ايده هايي را با شما در ميان بگذارد که شايد برايش شخصي و خصوصي به حساب آيند. بهترين چيزي که يک نفر مي تواند آرزوي آن را داشته باشد اين است که فقط طرف مقابل حرف هايش را به خوبي گوش کرده و آنها را درک کند. زمانيکه تشريح کرديد که دلتان مي خواهد ارتباطتان به کجا ختم شود – به عنوان مثال فقط مال هم باشيد، نامزد کنيد، و يا مقدمات ازدواج را فراهم آوريد - به هر حال هر چيزي که مي توانستيد بگوييد را گفته ايد. ديگر اين به عهده ي شريک شماست که واکنش درستي از خود نشان دهد. اين زمان واقعاً در هر رابطه اي حساس است چرا که هم احتمال دارد طرف مقابل از نظر شما استقبال کند و هم اين احتمال وجود دارد که از شما روي گردانده و نظري مخالف آنچه بازگو کرده ايد داشته باشد. زمانيکه شما اين مسئله را عنوان کرديد، بايد بر روي آن کار کنيد حتي اگر طرف مقابل پيرامون اين مسئله از خود هيچ گونه واکنشي نشان نداده باشد. برخي از زوجين از اين مسئله مي ترسند که اگر مبحثي جدي در رابطه وارد شود، ارتباط آنها به طور کلي ديگر مانند سابق با نشاط و سرگرم کننده نخواهد بود. شما مي توانيد در هفته روزهايي را به اين کار اختصاص دهيد و همچنان طراوت و شادابي گذشته را در ارتباطتان حفظ کنيد. به عنوان مثال مي توانيد با هم به سينما برويد و يا به تماشاي يک مسابقه ي ورزشي بنشينيد. به هر حال بايد قبول کنيد که گاهي اوقات بايد قدري جدي تر با قضايا برخورد کنيد و در مورد مسائل جدي تر عميق شويد. توجه داشته باشيد که ارتباط بايد از نظر هر دو طرف رضايت بخش باشد. ممکن است برخي از زوج هاي سرسپرده احساس کنند که هر چقدر ارتباط بيشتر به جلو پيش مي رود، رابطه شان پيچيده تر مي شود. براي برخي از افراد انجام اين کار که با توجه به نيازهاي طرف مقابل تصميم گيري کنند، امر دشواري است. برخي از افراد نيز هم هستند که کلاً با مقوله وفاداري مشکل دارند. صحبت کردن در مورد تعهد تنها به منزله ي اولين گام به سوي يک زندگي سالم تک همسري شناخته مي شود. حفظ آرمان ها و تعهدات فردي نيازمند هشياري، تداوم و تلاش مي باشد. بايد به طرف مقابل توضيح دهيد که اگر کسي را براي هميشه در کنار خود را داشته باشد چه فوايدي برايش در بر دارد . اطلاع از مزاياي اين امر به او کمک مي کند که انتخاب هاي آگاهانه تر و راحت تري داشته باشد.
خوشبختی توپی است که وقتی میغلتد به دنبالش میدویم
و وقتی می ایستد به آن ضربه میزنیم!!!
ارسالها: 208
#28
Posted: 10 Apr 2011 08:06
پاسخ صريح و کوتاه به اين پـرسش چـيزي نيـست جـز يـک "بـله" قاطع. ازدواج کردن آن هم بدون در نظر گرفتن آموزش هاي مقدماتي ، درست مانند شروع يک کار تجاري بدون درنظر گرفتن سود و زيان است. همانطور که مطلع هستيد نيمي از ازدواج ها به طلاق ختم مي شوند و مي توان گفت که از اين نيمه باقي مانده که براي مدت زمان زيادي در ازواج هاي دائمي باقي مي مانند تنها 50% از آنها از زندگي خود رضايت داشته و خوشحال هستند. متاسفانه بسياري از خـانم ها و آقايوني کـه با هـم آشنـا مي شونـد و پـس از مدتي تصـميم بـه ازدواج بـا يکديگـر را مي گيرند، هيچ گونه توجهي به اين آمار و ارقام نميکنند. حقيقـت ايــنجاست که اگـر نخواهيـد ايـن حـقـايق را در نـظر بـگيـريد و فـقـط از روي شـانس و اقـبـال انتظار داشته باشيد که ازدواج موفقـي در پيش روي داشته باشيد، بايد بدانيد که احتمال موفقيت شما در رابطه يک به چهار است. به هر حال تکنيک ها و شيوه هاي متنوع زيادي وجود دارند که با استفاده از آنها مي توان موفقيت زندگي مشترک را تضمين نمود. اکثر زوج ها متوجه نيستند که کلاس هاي آموزشي پيش از ازدواج مي توانند تا حد بسيار زيادي از احتمال طلاق بکاهند. تحقيقات گوياي اين مطلب هستند که شرکت در اين دوره هاي آموزشي مي توانند تا 30% احتمال بروز نفاق و جدايي را کاهش داده و زوجين را به سمت زندگي شاد تري هدايت نمايند. شرکت در اين قبيل کلاس هاي مشاوره همچنين مي تواند از استرس هاي شايع زمان پيش از ازدواج نيز بکاهد. تنها کمي تلاش مي تواند احتمال موفقيت شما را در دراز مدت افزايش بخشد. شما بايد هر کاري که از دستتان بر مي آيد را انجام دهيد تا بتوانيد روياهايتان درباره يک ازدواج موفق را به حقيقت مبدل کنيد، زندگي فوق العاده اي براي خود ايجاد نماييد و براي بقاي آن از هيچ تلاشي مضايقه نکنيد. آمادگي هاي پيش از ازدواج وابسته به حقيقت است و براي تداوم بخشيدن به ارتباط ضروري مي باشد. اين کار شما را به طور ضمني براي رويارويي با چالش هاي آتي که هر زوجي بطور اجتناب ناپذير با آن مواجه خواهد شد، آماده مي کند. بهتر است اينکار را در همين ابتداي رابطه که هر دو نفر سرشار از انرژي و تازگي هستند، انجام دهيد. در اينيک مورد بخصوص نبايد سرتان را در برف ها فرو کنيد و خودتان را به بيراهه بزنيد. پژوهش هاي اخير حاکي از آنند که در حدود يک سال پيش از ازدواج و يا حتي 6 ماه قبل از آن فرصت بسيار مناسبي است که به مراکز مربوطه مراجعه کنيد و در کلاس ها و دوره هاي آموزشي آمادگي براي ازدواج شرکت کنيد. در اين زمان ميزان استرس و عادات منفي در پايين ترين حد خود قرار دارد و مي توان از همان لحظه الگوهاي ارتباطي را برقرار و محقق ساخت. اين دوران درست زماني است که مشکلات خيلي راحت تر به نظر مي آيند و قابل حل مي باشند. زوجين در بدو شروع رابطه با درخواست هاي بيشتري روبرو هستند. با توجه به زندگي مکانيکي عصر اخير شرايط به گونه اي است که برقراري ارتباط قدري دشوار مي نمايد. اين روزها اغلب مشاهده مي شود که زوجين هر دو نفر مشغول به کار هستند و بچه دار شدن را براي بعد موکول مي کنند. واقعاً شرايط سختي را دارند. در اين شرايط هر دو نفر بايد از شيوه هاي ارتباطي بسيار قوي برخوردار باشند تا بتوانند مشکلات متفاوت را حل کنند، صميمت موجود را حفظ کرده و اهدافي را تنظيم نموده و براي رسيدن به آن ها تلاش کنند. بدون وجود يک چنين ساختاري طرفين خيلي راحت مغلوب استرس و فشار شده و خود را مي بازند. مشکلات خيلي راحت تر از آنچه فکرش را مي کنند وارد زندگي آنها شده و ريشه ي ارتباطشان را مي خشکاند. البته اغلب افراد در ابتداي رابطه انتظارات مثبت غير واقعي اي را در سر مي پرورانند که به ندرت کم و کمتر خواهد شد. افرادي که در خانواده ي هاي طلاق به دنيا آمده اند و يا شاهد زندگي ناموفق والدينشان بوده اند، ممکن است خواهان انتظارات غير واقعي و غير منطقي از زندگي زناشويي خود باشند که همين مطلب باعث مي شود در زندگي مشترک خود به موفقيت دست پيدا نکنند. آمادگي هاي پيش از ازدواج به عنوان يک فاکتور مصون کننده عمل کرده و شما را قادر مي کند که قابليت هايتان را ارتقا بخشيده و کمکتان مي کند که راحت تر بتوانيد از عهده مقابله با مشکلات بالقوه بر آييد. براي اينکه بتوان در زندگي موفق شد زوجين بايد از تمام مزاياي موجود بهره بگيرند. مشاوره و آموزش پيش از ازدواج چيست؟ بايد اذعان داشت که در بيشتر موارد زوجين به ندرت اتفاق مي افتد که در اين جلسات شرکت کنند، اما به هر حال در اين ميان عده ي انگشت شماري نيز هستند که در جلسات آمادگي پيش از ازدواج شرکت مي کنند. تعداداين جلسات مي تواند از يکي دو جلسه شروع شده و تا چندين مرحله ادامه پيدا کند. گاهي اوقات دفتر ارزيابي و آموزش مهارت ها نيز به آن اضافه مي شود. به هر حال محتوي و مدت زمان اين نوع جلسات مشاوره به جهت گيري زوجين ومشاوران بستگي دارد؛ اما متاسفانه هميشه نمي توان در يکي دو جلسه کليه مواردي را که زوجين بايد نسبت به آن آگاهي پيدا کنند را مطرح کرد و در يکي دو جلسه همه ي مطالب مهم را تحت پوشش قرار داد. جلسات مشاوره و کلاس هاي آموزشي آمادگي ازدواج را مي توان به عنوان نوعي رويکرد مکمل و يا متناوب در نظر گرفت که خانم ها و آقايون نامزد کرده را با مهارت ها، عادات، و نگرش هاي يک زندگي موفق آشنا کرده و با آموزش تکنيک هاي غني، راه را براي رسيدن به موفقيت هموار مي سازد. زوجين همچنين با بهره گيري از اين روش ها مي توانند انتظار يک زندگي موفق و طولاني مدت راداشته باشند. بايد توجه داشت که اين نوع جلسات در رديف کلاس هاي آموزشي قرار مي گيرند و نه درماني. برخي از اين جلسات آموزشي وابسته به ارگان هاي مذهبي هستند و برخي ديگر از سوي گروهک هاي غير مذهبي برگراز مي گردند. در اين جلسات مباحث عامي که ممکن است هر زن و مرد تازه ازواج کرده اي با آن برخورد کنند، مطرح مي گردد. برخي از افراد تصور مي کنند که اين نوع آموزش ها مانند تعليم رانندگي يا آمادگي براي امتحان معمولي و پيش پا افتاده هستند اما بايد به اين افراد گوشزد کرد که چنين نيست؛ کتاب اخير "سوزان پيور" با عنوان: "سوال سخت: 100 سوال که بايد پيش از گفتن "بله" از خود بپرسيد" در ميان پرفروش ترين کتاب هاي سال قرار دارد. خواندن اين کتاب مي تواند به افرادي که قصد ازوداج دارند کمک کند تا وارد يک فضاي حمايت کننده شده و چهارچوبي خاص را در نظر بگيرند که به واسطه ي آن بتوانند اين سوالات را از خود پرسيده و ببينند با پاسخ هايي که به آنها مي دهند آيا مي توانند در زندگي با فرد مورد نظر به موفقيت دست پيدا کنند يا خير. هر نوع آموزش هاي مقدماتي که زوجين براي خود انتخاب مي کنند – چه مذهبي و چه انواع غير مذهبي – به هر حال بايد شامل فعاليت هايي باشد که به آنها توانايي ها و مهارت هاي بالايي را مي دهد تا بتوانند با چالش هاي اجتناب ناپذير زندگي مواجه شده و آنها را در يک رابطه ي سرسپرده قرار داده و قابليت زندگي مشترک را به آنها اعطا کند. در اين جلسات بايد به دنبال چه بود؟ در اينجا ليست مختصري از 7 نوع مهارت ارتباطي که وابستگي مستقيم آن با موفقيت در ازدواج ثابت شده است را برايتان ذکر کرده ايم: • سازش • انتظارات • شخصيت و اصالت خانوادگي • نحوه ي برقراي ارتباط • نحوه تجزيه و تحليل مشکلات و تعارض ها • صميميت و رابطه جنسي • اهداف بلند مدت بايد مطمئن باشيد که در جلسات مشاوره کليه اين مباحث مورد بحث و بررسي قرار خواهند گرفت. در اين قسمت سوالاتي را مطرح ميکنيم که ميتواند به شما کمک کند تا کلاس هاي آموزشي مفيدي را براي کسب آمادگي پيش از ازدواج براي خود انتخاب کنيد: آيا کلاس هاي مورد نظر حامل پرسشنامه ارزيابي فردي هست که شما بتوانيد به واسطه ي آن نقاط ضعف و قوت خود را دريابيد و ببينيد بايد بر روي چه قسمت هايي بيشتر کار کنيد؟
چند زوج ديگر مانند شما در آن کلاس ها شرکت مي کنند؟ اگر کلاس ها در گروه هاي کوچکتري برگزار شوند، کيفيت بالاتر خواهد بود و مشاوران اين امکان را پيدا مي کنند که به صورت ويژه با هر يک از زوج ها کار کنند. از سوي ديگر هر چقدر تعداد شرکت کنندگان در يک کلاس کمتر باشند، کلاس مي تواند خيلي جامع تر، فراگيرتر، و سيستماتيک تر برگزار شده و بيش از پيش شما را درگير کشمکش هاي روزانه کند. آيا کلاس ها به طور اخص بر روي نيازهاي زوج هايي که به تازگي با هم نامزد کرده اند و تازه عروس و دامادها و نيازهايشان متمرکز شده است؟ گاهي اوقات برخي از اين کلاس ها هستند که مشکلات زوج هاي جوان را با ساير مشکلاتي که که ممکن است زوجين در سال هاي بعدي ازدواج با آن روبرو شوند را با هم مخلوط مي کنند و در يک کلاس به بحث و بررسي در مورد آنها مي پردازند. اين امر ممکن است تا حدي زوج هاي جوان را از مسير اصلي اهدافشان دور کند.
آيا کلاس و يا رويکردهاي مشاوره اي آنقدر انعطاف پذير هستند تا به شما اجازه دهند که مهارت هاي فردي يادگيريتان کار کنند و براي همه افراد مفيد واقع شود، و يا تنها قشر خاصي را تحت پوشش قرار مي دهد؟ بهترين گزينه اين است که ابتدا کليه ي تکنيک هاي ارتباطي و شيوه هاي حل کشمکش ها را آموزش ببينيد و بعد مهارت ها و استراتژي هايي را انتخاب کنيد که با رابطه شما همخواني و هماهنگي بيشتري داشته باشد و نيازهايتان را براورده سازند. آيا مباحثي که در اين کلاس ها به شما آموزش داده مي شوند برگرفته از تحقيقات مخصوص در زمينه ازدواج و زندگي مشترک هستند؟ آيا اين کلاس ها و جلسات مشاوره به شما و همسرتان کمک مي کند که بر روي اهداف و استراتژي هاي مديريت تمرکز کرده و مباحث مشکل آفرين زندگي تان را که تا کنون راه حلي برايشان نداشتيد را حل نماييد. پاسخ به اين قبيل سوالات مي تواند به شما کمک کند تا با ديد بازتري، کلاس هايي را انتخاب کنيد که از هر نظر برايتان مفيد تر است و کاربردي تر خواهند بود. اگر احساس کرديد که در اين جلسات مربيان و يا مشاوران، برخي از نکات مهم و و ضروري و حائز اهميت را از قلم انداخته اند، زوجين بايد در برنامه هاي تکميلي که به اين منظور برگزار مي شوند نيز شرکت کنند. اکثر زوج ها ابتدا در کلاس هاي آموزشي پيش از ازدواج شرکت مي کنند و سپس هم از نقطه نظر مذهبي و هم غير مذهبي و به تحليل و بررسي ارتباط خود مي پردازند.
خوشبختی توپی است که وقتی میغلتد به دنبالش میدویم
و وقتی می ایستد به آن ضربه میزنیم!!!
ارسالها: 208
#29
Posted: 10 Apr 2011 08:16
اگر به تازگي خبردار شده ايد که همسرتان باردار است، حتماً خيلي هيجان زده شده ايد. شايد فکر کنيد احساسي که الان تجربه ميکنيد فقط توام با شادي و خوشبختي باشد اما واقعيت اين است که براي خيلي از مرداني که براي بار اول مي خواند پدر شوند ، احساسات ديگري هم است که بايد تجربه کنند. اگر احساس شوک، هراس، دست پاچگي، و ترس مي کنيد و يا فکر مي کنيد که هنوز آمادگي آنرا نداريد، ناراحت نباشيد، تنها نيستيد و خيلي هاي ديگر هم مثل شما هستند. اين هم مثل هر تغيير عمده ديگر در زندگي، نياز به يکسري اصلاحات و تعديلات خاص دارد. و اگر اين بارداري ناخواسته بوده - که به جرات مي توان گفت نيمي از بارداري ها ناخواسته است - ممکن است احساسات در شما شديدتر هم باشد. لازم نيست به خاطر داشتن چنين احساسي، احساس گناه يا اضطراب کنيد؛ اين مسئله کاملاً طبيعي است. گرچه نمي توانيد از بروز چنين احساساتي جلوگيري کنيد، اما راه هايي هست که از طريق آن بتوانيد راحتي بيشتري با اين بارداري، تصور پدر شدن و آمادگي هاي لازم براي آن پيدا کنيد. ممکن است پدر شدن در ابتداي بارداري همسرتان توام با ترس و ترديد باشد. شايد هربار که درمورد آن فکر مي کنيد، بدترين داستان ممکن به ذهنتان مي رسد. در اينجا به برخي جزئيات و سوالاتي که ممکن است از همان ابتدا به ذهنتان رسوخ کند اشاره مي کنيم و درضمن ايده هايي براي کمک به شما پيشنهاد مي کنيم. آيا من قدرت نگهداري و مراقب از يک بچه را دارم؟ هيچ کس با علم و دانش اين مسائل به دنيا نمي آيد - نه حتي همسر باردارتان - به همين خاطر است که کلاسهاي مخصوص بچه داري و بارداري وجود دارد. برحسب آنچه در منطقه شما موجود است، مي توانيد در کلاسهاي بارداري شرکت کنيد، حتي وقتي تازه 12 هفته از بارداريتان گذشته است. همچنين در بعضي مناطق کلاسهايي وجود دارد که فقط مخصوص کساني که براي بار اول پدر مي شوند تشکيل شده است. در بسياري از اين کلاسها، شما ياد مي گيريد چطور پوشک بچه عوض کنيد، بچه را بغل کنيد، به بچه غذا بدهيد و چه بکنيد که بعد از غذا آروغ بزند، بچه را بخوابانيد، صندلي بچه را در ماشين نصب کنيد، و محيط خانه را براي بچه آماده کنيد. همچنين ياد مي گيريد که وقتي به بيمارستان مي رسيد ماشينتان را کجا پارک کنيد، با وضع حمل چطور برخورد کنيد، و وقتي از بيمارستان مي آييد با بچه و همسرتان چطور برخورد کنيد. در کنار اين آموزش ها، با مردان ديگري هم برخورد کرده و آشنا مي شويد که همان تجربه را از سر مي گذرانند و ممکن است احساساتي مشابه شما داشته باشند. اين مي تواند کمک بزرگي براي شما باشد. پرستاران و آموزش دهنده هاي مراقبت از نوزاد که اين کلاسها را اداره مي کنند، با پدرهايي روبه رو بوده اند که وضعيت رواني و احساسي مشابه شما داشته اند، پس لازم نيست از کمک خواستن از آنها واهمه داشته باشيد يا خجالت بکشيد. چطور بايد پدر خوبي باشم؟ يادتان باشد اجباري نيست که از عهده همه مسئوليت هاي پدري يکدفعه اي برآييد. در سالهاي اول، بيشتر مسئوليت پدري شامل مهارت هايي مي شود که مي توانيد با تمرين و يادگيري آنها را تقويت کنيد. مي توانيد خيلي از اين مهارت ها را در کلاس هاي مخصوص و ويژه بارداري و بچه دار شدن ياد بگيريد. اين هم مثل نقش ها مختلف ديگري مي ماند که در زندگي عهده دار مي شويد. وقتي ازدواج کرديد، به طور خودکار نمي دانستيد که چطور شوهر خوبي باشيد. با گذشت زمان در کنار همسرتان آن را آموختيد. قبل از اينکه بخواهيد براي فرزندتان قانون و مقررات بگذاريد، به او رانندگي ياد بدهيد، راهنماي اخلاقي او شويد، و درمورد انتخاب شغل حمايتش کنيد، زمان بسيار زيادي داريد. همه اين فرصت ها براي آموزش فرزندتان يکي يکي پيش مي آيد و وقتي زمانش برسد، درست مثل يک پيشرفت طبيعي مي ماند. اگر نياز به راهنمايي داشتيد، منابع بسيار زيادي براي شما در جامعه وجود دارد. صحبت کردن با پدرهاي ديگر و استفاده از تجربيات آنها مي تواند بسيار کمک کننده باشد. اگر احساس مي کنيد مسئله و مشکلي درمورد پدر خودتان داريد که بايد حلش کنيد، ايده بسيار خوبي است که قبل از به دنيا آمدن بچه با کسي در اينباره صحبت کنيد - مثلاً يک مشاور يا يکي از اعضاي خانواده - تا مانعي بر سر راه رابطه تان با فرزندتان ايجاد نکند. چطور بايد از عهده هزينه هاي اينکار برآيم؟ جاي سوال نيست که غذا دادن، لباس پوشاندن، و آموزش دادن به يک انسان ديگر هزينه هاي بسيار زيادي را برايتان مي تراشد. اما راهکارهايي هست که براي کاهش استرستان درمورد هزينه هاي مالي اين مسئله مي توانيد انجام دهيد. خوب است که بلافاصله بعد از به دنيا آمدن بچه، برآوردي از هزينه هاي احتمالي خود انجام دهيد. بيمه گذار شما، کارفرمايتان، يا کارفرماي همسرتان مي توانند برآوردي از هزينه ها براي شما انجام دهند. خيلي از اداره ها و شرکت ها وام هاي ويژه اي را براي افرادي با شرايط شما اختصاص مي دهند و مي توانيد در اين رابطه از کارفرماي خود سوال کنيد. همچنين مي توانيد از يک برنامه ريز مالي براي مديريت مالي راهنمايي بگيريد. همچنين مي توانيد با والديني که تازه پدر يا مادر شده اند در اين باره صحبت کنيد، از تجربيات آنها استفاده کرده و درمورد هزينه هاي غيرقابل پيشبيني و غيرمنتظره سول کنيد. مي توانيد يک حساب بانکي باز کنيد و در آن براي هزينه هاي جديد فرزندتان پس انداز کنيد. مي توانيد هر هفته چند هزار تومان را براي خريد پوشک بچه و وسايلي از اين قبيل پس انداز کنيد. روزي که فرزند شما به اين دنيا مي آيد، نياز هاي مالي کوچک و بزرگ او شروع مي شود. يادتان باشد هزينه هاي زيادي هم براي بارداري همسرتان و نوزاد تازه به دنيا آمده تان هم هست که نيازي نيست پرداخت کنيد. براي مثال، اگر شما و همسرتان تصميم بگيريد که نوزادتان از شير مادر تغذيه کند، مي توانيد هزينه مربوط به خريد شير بچه را در ماه هاي اول پس انداز کنيد. همچنين، خيلي از خانواده ها لباسهاي نوزادي فرزندانشان را به نوزادان تازه به دنيا آمده ديگر مي دهند. آيا اين انتهاي استقلال من است؟ پدر شدن مساوي پايان فعاليت هاي لذت بخش زندگيتان نيست. درست است ممکن است نتوانيد در چند ماهه اول به اندازه کافي بخوابيد يا براي خودتان وقت داشته باشيد. اما کم کم با بزرگتر شدن بچه فراغت بيشتري پيدا مي کنيد، چون فرزندتان ديگر مي تواند ساعت هاي طولاني تري بخوابد و شما و همسرتان فرصت هايي براي انجام فعاليت هايي که از آن لذت مي بريد، به همراه هم يا به تنهايي، پيدا خواهيد کرد. همچنين، مهم است که در اين دوران دوش به دوش هم کار کنيد، و مسئوليت هاي بچه داري را در کنار هم انجام دهيد. همچنين به ياد داشته باشيد که در سالهاي اول زندگي، مي توانيد فرزندتان را هم در فعاليت هايتان شرکت دهيد. مثلاً وقتي يک مسابقه فوتبال تماشا مي کنيد يا روزنامه و کتاب مي خوانيد، فرزندتان را مي توانيد کنارتان بنشانيد. حتي مي توانيد فرزندتان را در کالسکه گذاشته و با او به پياده روي برويد. خيلي خوب است که با کسانيکه آنها هم به تازگي بچه دار شده اند، آشنا شويد. آنها مي توانند تجربياتشان را در اختيار شما گذاشته و از تجربيات شما استفاده کنند. يادتان باشد خيلي ساده است که تصور کنيد وقتي بچه تان به دنيا مي آيد، همه اوقات فراغتتان را از دست مي دهيد اما بايد تازمانيکه فرزندتان به دنيا مي آيد صبر کنيد تا ببينيد چقدر از بودن کنار او لذت مي بريد. به دنيا آمدن بچه چه تاثيري بر زندگي زناشويي و جنسي ما خواهد داشت؟ وقتي همسرتان باردار است، تغييرات فيزيکي، هورموني، و احساسي شگرفي در او به وجود مي آيد که مي تواند بر حال و هوا و روحيه هر دوي شما تاثير بگذارد. کنار آمدن با بدخلقي و دمدمي بودن خيلي سخت است، مهم نيست که دليل آن چه باشد. اما بايد درک و صبر داشته باشيد. هر تغيير هورموني که در زنان باردار به وجود مي آيد، تقريباً در ماه چهارم بارداري تثبيت مي شود. شما مي توانيد به همسرتان کمک کنيد با استرس ناشي از بارداري خيلي خوب کنار آيد. اگر احساس خوبي نسبت به رابطه با همسرتان نداريد، خوب است که فوراً درمورد آن با او گفتگو کنيد. بسياري از زوج ها اشتباهاً تصور مي کنن که بچه باعث نزديک تر شدن آنها به هم مي شود. اما بچه نمي تواند رابطه اي که در حال فروپاشي است را درست کند - اين وظيفه شما و همسرتان است. و هرچه زودتر مسائل و مشکلات بين خود را حل کنيد، زودتر از پدر يا مادر شدن احساس راحتي خواهيد کرد. راه هاي مطمئن زيادي براي انجام سکس در طول بارداري وجود دارد، البته به شرط اينکه بارداري همسرتان کاملاً بي خطر از سقط جنين يا وضع حمل زودرس باشد. مي توانيد با پزشکتان، يا پرستار همسرتان در اين رابطه صحبت کنيد و راهنمايي بخواهيد و از خطراتي که مي تواند شما، همسرتان يا نوزاد را تهديد کند، مطلع شويد. از پرسيدن هرگونه سوال خجالت نکشيد چون اين افراد به پاسخ دادن به چنين سوالاتي عادت دارند. در اينجا هم مثل ساير موقعيت هاي بارداري، شما و همسرتان بايد خيلي رک و راست با هم صحبت کنيد. البته، فقط اينکه انجام سکس در طول دوره بارداري خالي از اشکال است دليل بر اين نيست که شما و همسرتان ميل به انجام آن داريد. در خيلي از زوج ها، ميل جنسي و راحتي در انجام آن در دوره هاي مختلف بارداري تغيير مي کند و هر دوي آنها به اين تغييرات عادت مي کنند. بازهم مي گويم، حتماً بايد باز و رک در اين زمينه با هم گفتگو کنيد. با وضع حمل چطور کنار بيايم؟ هيچ قانوني نيست که بگويد وقتي بچه از شکم مادر بيرون مي آيد شما بايد آنجا باشيد و او را بگيريد، ناف او را ببريد يا حتي در اتاق زايمان حضور داشته باشيد. درواقع، در کلاس هاي ويژه بچه داري، شما درمورد تکنيک ها کنترل درد آموزش مي بينيد که وقتي همسرتان در حال به دنيا آوردن بچه است، مي توانيد بالاي سر همسرتان بايستيد. اما بهتر است اول با همسرتان در اين رابطه صحبت کنيد و کاري را انجام دهيد که او راحت تر است. اينکه از غش کردن بترسيد مسئله اي کاملاً عادي و متداول است، اما واقعيت اين است که مردان کمي اين اتفاق برايشان مي افتد. درواقع، خيلي از مردها بعد از مشاهده زايمان مي گويند کمتر از آنچه فکر مي کردند، در عمل خون ديده اند. مردم مي گويند که در تولد و به دنيا آوردن بچه همه کارها بر گردن زن است اما شما، بعنوان همسر نقش بسيار مهمي در اين مسئله ايفا مي کنيد. همسر شما به کسي نياز دارد که خواسته ها و نيازهاي او را برآورده کند. مدت زمان زيادي قبل از به دنيا آمدن نوزاد، بايد درمورد کنترل درد، داروها، و درمان با همسرتان صحبت کنيد تا وقتي بچه به دنيا مي آيد خواسته هاي او را برآورده کنيد. اگر اتفاق بدي بيفتد چه ؟ پزشک شما احتمالاً هشدارهايي در رابطه با يکسري اشکالات و مشکلاتي که ممکن است اتفاق بيفتد به شما خواهد داد، به ويژه اگر سن شما و همسرتان بالاتر باشد. همچنين آزمايشات مختلفي از شما و همسرتان گرفته مي شود تا نقوص يا مشکلات احتمالي براي سلامتي نوزاد پيشبيني شود. شنيدن اينها ممکن است وحشتناک باشد. بله، ممکن است اتفاقات بدي هم بيفتد. اما شما مي توانيد کارهاي زيادي براي کمک کردن به همسرتان - و فرزند هنوز به دنيا نيامده تان - انجام دهيد تا هر دو آنها سالم و سلامت بمانند. چه کارهايي مي توانيد انجام دهيد؟ همانطور که با همه استرس هاي ناشي از پدر شدن کنار مي آييد، مي توانيد اقداماتي انجام دهيد تا اين تصوير وحشت آور و انتزاعي، برايتان واقعي تر و کنترل پذيرتر شود. اگر خانواده هاي ديگري را مي شناسيد که تازه بچه دار شده اند، گذراندن وقت با آنها خيلي برايتان مفيد خواهد بود. اما چنين خانواده اي را نمي شناسيد، پزشک همسرتان يا مرکز آموزشهاي بچه داري محل مي تواند به شما کمک کند. خيلي خوب است که در همه قرار ملاقات هاي پزشکي دوران بارداري همراه همسرتان باشيد. در اين ملاقات ها مي توانيد از پزشک سوالات خود را بپرسيد، اطلاعات بيشتري پيدا کنيد، ضربان قلب بچه را بشنويد و تصوير بچه را در سونوگرافي ببينيد. همچنين مي تواند به شما براي آماده کردن خانه براي بچه کمک کند. به اين ترتيب، مي توانيد از مهارت هايي که داريد براي مراقبت از نوزاد استفاده کنيد. به ياد داشته باشيد که اضطراب براي بارداري و پدر شدن درست مثل اضطرابي است که مي تواند درمورد هر موضوع ديگري بر شما غالب شود. مي توانيد از استراتژي هاي مقابله با استرس استفاده کنيد. ورزش، تماشاي فيلم، خواندن کتاب، گوش دادن به موسيقي و از اين قبيل کارها، از جمله اين استراتژي هاست. صحبت کردن درمورد آن ارتباط کلامي و گفتگو براي زوج هايي که منتظر به دنيا آمدن بچه هستند، مي تواند مانع بزرگي باشد. حتي قبل از اينکه مادر باردار خود بروز دهد، تغيير و تحولات فيزيکي در او اتفاق مي افتد که همه خاطر نشان مي کند بچه در راه است و زندگي او بايد به کلي تغيير يابد. به همين دليل ممکن است بخواهد خيلي درمورد اين بارداري صحبت کند. اما شما براي اينکه از نظر احساسي و عقلي با اين وضعيت و اين تغيير کنار بياييد به زمان نياز داريد. و ممکن است آمادگي حرف زدن درمورد بچه و بارداري را نداشته باشيد. اگر اين آمادگي را نداريد، انتخاب هاي زياد ديگري پيش روي شماست. ممکن است صحبت کردن با دوستان، اقوام يا ساير مردهايي که به تازگي پدر شده اند برايتان راحت تر باشد. آنها مي توانند به شما اطمينان خاطر دهند و توصيه ها و پيشنهادات سازنده و مفيدي برايتان داشته باشند. بسياري از بيمارستانها و مراکز آموزش بچه داري متخصصيني دارند که در صحبت کردن و کار کردن با پدر و مادرهاي جديد بسيار باتجربه هستند. يادتان باشد که ميليون مرد ميليون ها سال است که مثل شما پدر بودن را تجربه ميکنند. هيچ اکسير جادويي وجود ندارد که بخوريد تا بتوانيد پدر خوبي باشيد و اينکه فقط در دلتان بدانيد که چطور بايد پدر خوبي باشيد، شما را يک پدر نمونه نمي کند. کارهاي زيادي هست که مي توانيد انجام دهيد تا براي پدر شدن آماده شويد. خوشبختانه منابع زيادي در اختيار شماست و مي تواند برايتان کمک کننده باشد. فقط بايد دست دراز کنيد.
خوشبختی توپی است که وقتی میغلتد به دنبالش میدویم
و وقتی می ایستد به آن ضربه میزنیم!!!
ارسالها: 208
#30
Posted: 10 Apr 2011 08:16
وارد شدن بـه رابـطه خيـلي آسـان است، امـا بيـرون آمدن از رابـطه اي کـه ديـگر بـه دردتـان نمي خورد و التيام يافتن از آن کار خيلي سختي است. بنظر ميرسد بـه هر کجـا کـه نگاه ميکنيد، روابط يا ازدواجهاي بسيـار بـادوامــي را مي بينيد که در حال فروپاشي است. به همين دليل در اين مقاله تصميم گرفته ايم براي کمک به اين دسـته افـراد که هنـوز مراحل التيام و بهبودي از برهم خوردن رابطه شان را طي مي کنند، پيشنهاداتي ارائه کنيم. اين پيشنهادات از اين قبيل اند: 1) هيچ وقت به رابطه اي که برهم خورده است به چشم يک شکست در زندگي نگاه نکنيد. شکست به اين معني نيست که کار براي شما تمام شده، شکست يعني شما يک فرصت ديگر داريد. شکست به اين معني نيست که خدا شما را فراموش کرده، شکست يعني خدا فکر بهتري براي شما دارد. هميشه شکست هاي گذشته يا کنوني است که شما را به سمت موفقيتي که هميشه آرزويش را داشتيد، راهنمايي ميکند. 2) رويتان را از گذشته برگردانيد و به سمت آينده نگاه کنيد...آينده خودتان. گذشته شما برابر با آينده تان نيست. گاهي اوقات بعد از جدايي در يک رابطه ما هنوز در گذشته مان زندگي مي کنيم، و افکارمان همه و همه خرج آن فردي مي شود که ديگر از او جدا شده ايم. شما زماني بهبودي پيدا مي کنيد که شروع به فکر کردن يا نوشتن در مورد چيزي که از زندگي مي خواهيد کنيد. 3) بدانيد و درک کنيد که هيچ چيز اتفاقي در زندگي آدم روي نمي دهد و همه چيز نظمي الهي دارد. همه افکار، همه لحظات، هر عملي که انجام مي گيرد، هر رابطه و هر پيشامدي که در زندگي شما اتفاق مي افتد، براي اين اتفاق مي افتد که شما را به سمت مرحله بعدي يادگيري و رشد فرديتان راهنمايي و هدايت کند. 4) بدانيد که شما هم در بر هم خوردن رابطه سهم داشته ايد. وقتي رابطه اي موفق نمي شود، هر دو طرف به يک اندازه بايد مسئوليت بر هم خوردن آن را بر گردن گيرند. مهم نيست که اشتباه از طرف که بوده باشد. 5) از تجربيات گذشته درس بگيريد. در همه روابطتان کاملاً هوشيار و آگاه باشيد تا دوباره اشتباهات گذشته خود را تکرار نکنيد. 6) به خاطر درس هايي که در آن رابطه ياد گرفتيد، متشکر باشيد. به فرد مقابلتان به عنوان يک معلم احترام بگذاريد که به شما کمک کرده اين تجربيات را به دست آوريد.
خوشبختی توپی است که وقتی میغلتد به دنبالش میدویم
و وقتی می ایستد به آن ضربه میزنیم!!!